«آنچه می گذشت مصاف قلم و سر نیزه بود!»
بخش اول
فریبا مرزبان
•
ده سال دیگر بیست سال دیگر سرانجام این غبارهای تیره فرو می نشیند این پرده کور کننده تعصب فرو می افتد و تاریخ بدون ملاحظه از کسی حکم واقعی خود را در باره این انقلاب صادر می کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲٨ مرداد ۱٣۹۰ -
۱۹ اوت ۲۰۱۱
ده سال دیگر بیست سال دیگر سرانجام این غبارهای تیره فرو می نشیند این پرده کور کننده تعصب فرو می افتد و تاریخ بدون ملاحظه از کسی حکم واقعی خود را در باره این انقلاب صادر می کند.
خواهند نوشت معدودی فرصت شناس این انقلاب را تیول خود کردند و انحصار طلبانه تاختند و جولان دادند و توده را که به درستی آگاه نبود سیاست چه افق ها دارد... دستخوش هیجان کنترل نشده و شور انتقام ساختند و آنها را به عنوان یک گروه فشار نیرومند به خیابانها و کارگاه ها و اداره ها گسیل داشتند و به پشتگرمی معصومیت و صفای آنها هر چه خواستند کردند...
... تاریخ خواهد نوشت که تعصب زدگان و خشک اندیشان و یکسونگران در این انقلاب جا بر مردم آگاه و کادرهای ورزیده اداری و فکری و طبقه روشنفکر تنگ کردند و خرد خرد آنها را از دایره تصمیم گیری راندند و با پشتوانه جنگ افزار قشریت خود را حاکم گرداندند. برای آنکه دلآگاهان و آزاد فکران را بترسانند و دهانشان را ببندند از حاکمیت بلامنازع مراجع احترام انگیز در همه زمینه های سیاسی و اجتماعی سخن به میان آوردند و به نام آنها دست به هر کار خواستند زدند و حکومت یک طبقه را بر طبقه ای دیگر مستقر ساختند و فضایی متوحش و هراس آلود پدید آوردند. سرانجام تاریخ اینگونه نوشته خواهد شد دستاورد انقلاب 57 خون و خشونت بود نه تامین آزادی. انقلاب بردگی خود کرده بود، بازگشت به بربریت بود، رسیدیم به آنجا که کوخ ها سر بلند نکردند بلکه کوه ها سرافکنده شدند! 1
سطور فوق افکار و پیش نوشته ی عده ای از روزنامه نگاران و دلآگاهان ست. آنها گفتند و می گویند، در جریده ها نوشتند و می نویسند؛ تا حافظ رسالت خویش باشند. روزنامه ها 400 سال است که در سراسر جهان در حال شکل دادن به افکار عمومی هستند و هنوز جز شکل های محبوب و معتبر رسانه ای و عرصه اطلاع رسانی به حساب می آیند حفظ این موقعیت اصلی ترین کشمکش میان تولیدکنندگان روزنامه ها است بر اساس یافته های تازه ترین پژوهش انجمن جهانی روزنامه ها که در زمینه فرایندهای روزانه ای صورت گرفته است. روزنامه در چهارصدمین سال تولد خود به رسانه ای تبدیل شده است که از جنبه شیوه های عرضه روزنامه نگارانه مطالب بسیار ثروتمند است و بسیار آسان خوانده می شود.
اصل آزادی مطبوعات در قرن 17 به طور وسیع در اروپا و آمریکا مطرح شد و با اعلامیه حقوق بشر و شهروند انقلاب کبیر فرانسه در 1789 به رسمیت شناخته شد. ماده 11 این اعلامیه انتقال آزادانه افکار و عقاید را یکی از گرانبهاترین حقوق انسان میداند. آزادی مطبوعات در این قانون به معنای عام مترادف جستجو، جمعآوری و کسب آزادانه اخبار و اطلاعات و عقاید عمومی، انتقال و مخابره آزادانه آن، انتشار آزادانه روزنامهها، برنامههای رادیو تلویزیونی، دریافت و مطالعه آزادانه مطبوعات و برنامههای تلویزیونی و رادیویی و... است.
قانون مطبوعات فرانسه در سال 1881 که به منشور آزادی مطبوعات معروف است و منشأ الهام بسیاری از قوانین مطبوعات در کشورهای سراسر دنیاست نیز به طور عالی به این موضوع پرداخته است و آزادی را تضمین کرده است.
رکن چهارم یا به عبارتی قدرت چهارم در دموکراسی همانا قدرت رسانه هاست که بر طبق رسم و به اتکاء قانون وظیفه ی نظارت، پیگیری تخلفات، افشاگری، انعکاس خواستها و مطالبات مردم و دیدگاهها و نظرات آنان و همچنین نقد و بررسی عملکرد کارگزاران سه قوه ی دیگر (مجریه، مقننه و قضائیه) را برعهده دارد و طبق قانون می بایست بتواند آزادانه و بدون هیچ محدودیتی از اختیارات خود به نفع مردم استفاده کند.
بنابراین رکن چهارم یکی از موثرترین ارکان حکومت در جامعه امروز جهانی است. هر چند حکومت های مردمی، مطبوعات را آزاد می گذارند و دستگاه قضایی تحت حاکمیت قانون به حمایت مطبوعات بر می خیزد، اما در رژیم های استبدادی این دستگاه بجای حراست از حقوق روزنامه نگاران برای آنان مسئله و مشکل می آفریند و بطور معمول دستیابی روزنامه نگاران و خبرنگاران به اسناد ملی فراهم نیست. و رژیم جمهوری اسلامی از شاخص ترین این نمونه هاست.
محققان و مورخان و گاه روزنامه نگاران 172 سال حیات مطبوعات ایران را بر اساس دیدگاه و سلیقه خود دوره بندی کرده اند. گروهی کیفیت و عده ای کمیت را مبنای دوره بندی قرار داده اند. اما نگاهی به این گستره وسیع و بررسی مطبوعات ایران این حقیقت را نشان می دهد که این دوره بندی ها عمدتا با آنچه بر مطبوعات گذشته است و مطبوعاتیان عرضه کرده اند سازگاری ندارد. در عمر کوتاهی که از آغاز انتشار مطبوعات در ایران می گذرد، شاهد بسیاری حوادث ناگوار، ضدمردمی، ارتجاعی و ضدانقلابی بوده ست. در کمتر از یکصد و هفتاد و دو سالی که از تولد روزنامه در ایران می گذرد، مطبوعات یک ابزار نیرومند و یک وسیله قدرت زا، همواره بین طبقات حاکم، این دست و آن دست گشته و همچون یک نهاد اجتماعی- سیاسی، با بیشترین حملات، هجوم ها و ضربات کوبنده مواجه شده ست. اما بر خلاف این، توانسته در لحظات سرنوشت ساز، به گونه ای ستایش انگیز، از زیر چکمه های استبداد، رسالت راستین خود را شجاعانه دنبال کند.
هر بار با یک تحول مردمی که در جامعه ایران به وقوع پیوسته، چندصباحی آزادی قلم و بیان، ارمغان زودگذری بوده ست برای نویسندگان و دست اندرکاران جراید کشور که به ناگاه با سرنیزه دولتمداران تازه از راه رسیده، به عقب رانده شده و بار دیگر مدت زمانی طولانی، این پایگاه اجتماعی به تصرف زورمندان و غاصبان حاکمیت مردم درمی آمده ست. 2
بحث در ساختارهای ریشه دار فرهنگی و نقشی که این ساختارها می توانند درفرایند دستیابی به آزادی مطبوعات یا برعکس درایجاد مانع بر سر راه این امر بازی کنند به غایت دشوار است. کافی است در بعضی واژگان و مفاهیم مندرج درآنها دقت کنیم تا به کنه این نقش پی ببریم. استعاره جامعه به مثابه یک خانواده بزرگ از فرهنگ سنتی ایران به حیطه حیات اجتماعی آن راه یافته ست.
به طور کلی آنچه پس از فرمان مشروطیت تا کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی بر مطبوعات و روزنامه نگاران گذشت توقیف های مکرر مطبوعات به ویژه به امر درباریان و سفارتخانه های روس و انگلیس، دستگیری، محاکمه، حبس، شلاق، ترور و اعدام بسیاری از مطبوعاتیان بود.
با کودتای سوم اسفند 1299 روزنامه نگاران نخستین گروهی بودند که هدف هجوم واقع شدند و نشریاتشان طبق ماده 4 بیانیه کودتا تعطیل شد و خیلی عظیم از آنان دستگیر شدند. و عده ای جان در راه قلم نهادند. جهانگیر صوراسرافیل، 3 کریمپور شیرازی و .... 4
بر اساس تقسیم بندی های انجام شده مطبوعات در ایران 89 سال عمر خود را در دوره قاجار، 53 سال را در دوره پهلوی و 32 سال را در دوران جمهوری اسلامی گذرانده اند. این تقسیم بندی بر اساس سه دوره اصلی: قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی تفکیک می شود.
هشتاد و نه سال حیات مطبوعات ایران در عهد قاجار را می توان به هشت دوره فرعی تقسیم کرد:1- محمد شاه، 2- دوره ناصرالدین شاه،3- دوره مظفرالدین شاه تا صدور فرمان مشروطیت، 4- مشروطه اول، 5- از به توپ بستن مجلس تا فتح تهرا ن، 6- مشروطه دوم تا 1296 خورشیدی، 7- از 1296خورشیدی تا کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی، 8- ازکودتا تا انقراض قاجار.
دوره پهلوی را می توان به 11 دوره فرعی تقسیم کرد: 1- از 1304 تا 1312، 2- از 1312 تا 1317، 3- از 1317 تا 1320، 4- از 1320 تا 1327، 5- از 1327 تا 1329 6- از 1329 تا مرداد 1332، 7- از مرداد 1332 تا مرداد 1334، 8- از مرداد 1334 تا 1342، 9- از 1342 تا 1349، 10- از 1349 تا اعتصاب اول مطبوعات 1357، 11- از اعتصاب اول مطبوعات تا 22 بهمن 1357. 5
در 25 سال از فاصله 1332 تا 1357 حاکمیت با استفاده از ثروت کشور و تطمیع گروهی قلیل سعی در جریان سازی در مطبوعات ایران داشت. در کنار مطبوعات حرفه ای و انتشار مجله های وزین و فرهنگی و به رغم حضور گروهی کثیر و چیره دست، دستگاه با استفاده از عده ای قلیل تلاش کردند تا ژورنالیسم مبتذل را هم رواج دهد. انتشار چند مجله سخیف محصول آن دوران است و نباید این مجلات را به حساب کل مطبوعات آن دوره گذاشت؛ این دوره ، دوره رواج نشریات زیرزمینی و پنهانی در ایران و مطبوعات فارسی زبان علیه حاکمیت داخلی در خارج از کشور بود.
با تشکیل ساواک این محدودیت ها روزافزون شد و از هر فرصتی رژیم برای سرکوب مطبوعات و روزنامه نگاران استفاده می کرد. توقیف یکباره 91 نشریه در سال 1342 و 64 نشریه در سال 1353 نمونه ای از برخوردهای رژیم با مطبوعات بود. 6
نظام فعلی ایران چندی با نظام پیشین تفاوت هایی دارند. شاید مهم ترین این تفاوت ها گرایش نظام جدید سیاسی ایران به تبلیغ مواضع عقیدتی خود از راه نشر کتاب و مطبوعات باشد. چنانکه در بالا اشاره شد، در دهه های 1340 و 1350 نیز دولت ایران اقدام به چاپ و نشرمطبوعات دولتی می کرد، ولی آن نشریات در مقایسه با مطبوعات دولتی سال های پس از انقلاب 57 بی مبالغه به منزله چند قطره در برابر دریائی بود.
گردانندگان حکومت از سال 1353 بیش از پیش تصور کردند که تثبیت شده اند و می خواستند برای همیشه خود را از شر مطبوعاتیان خلاص کنند. از همان سال پس از توقیف 64 نشریه شروع به ممنوع القلم کردن نویسندگان مطبوعات کردند که اوج آن ممنوع القلم شدن 22 تن در سال 1355 بود. از جمله کارهای دیگر دستگاه این بود که به رفتگران شهرداری دستور دادند به بهانه سد معبر بساط روزنامه فروشان تهران را خرد کنند.
آقای رضا مرزبان که از " ممنوع القلم" شدگان قبل از انقلاب 57 و از مطبوعاتیان متواری در بعد از انقلاب ست حس و حال آن روزهای خود را در برگی از خاطراتش چنین می گوید: سی و یک سال پیش بود. درست مثل این که همین دیروز است! کارم تمام شده بود. از پله های دفتر دانشکده سرازیر شدم، از سرسرا گذشتم و قدم به حیاط گذاشتم که زیر پای صدها دانشجو کوبیده می شد. دسته دسته با هم بحث داشتند. و صداها گنگ و نامفهوم در هم می آمیخت و شور و ازدحام انبوه در فضا می پراکند.
وسط حیاط که رسیدم، دسته یی از آن ها دور من حلقه زدند. یکی پرسید: استاد شما این نامه را امضا می کنید؟ و پیش از آن که سوالی بکنم، گفت: راجع به سانسور مطبوعات است. همه منتظر جواب من شدند. نامه را که اعتراض کانون نویسندگان ایران به تشدید فشار سانسور بر مطبوعات بود، امضا کردم و به طرف در دانشکده راه افتادم. دانشجویان نمی دانستند با کارشان چه آتشی در جان من افروخته اند. آخر، من آخرین " ممنوع القلم" گروه چهارده نفری مطبوعات، در سال 53 بودم. 7
همچنانکه در بالا گفته شد در سال های متمادی تعداد زیادی از نویسندگان و روزنامه نگاران در لیست های ممنوع القلم شده ها قرار گرفته بودند که می توان نام برد از صمد بهرنگی، احمد شاملو، سیروس طاهباز، ناصر زرافشان، هوشنگ گلشیری، حمید رضا مصدق، سیاوش کسرایی، جلال آل احمد، احمدرضا خاوند، شهرآشوب امیرشاهی و ...
در سال 1356 که خفقان از حد برون شده بود یکصد تن از نویسندگان، خبرنگاران و مترجمان مطبوعات کشور در مورد فشار و سانسور حاکم بر مطبوعات اطلاعیه ای دادند. این اطلاعیه تقریبا با فصلی نوین در تاریخ ایران مصادف شد و روزنامه نگاران به تدریج وارد مرحله ای دیگر از حیات حرفه ای خود شدند. این مرحله از فصل پایانی 1356 آغاز شد و تا اعتصاب اول و دوم مطبوعاتیان و پس از آن تا 22 بهمن 1357 ادامه یافت. در این دوره بیانیه ها و اطلاعیه های متعددی از سوی نویسندگان، خبرنگاران و خبرنگاران عکاس در پشتیبانی از انقلاب 57 صادر شد. در اعتصاب دوم طبقه آسیب پذیر مطبوعات طعم تلخ فقر را چشیدند و با قرض امور خانوادگی خود را گذراندن ولی اجازه کار کردن در آن فضا را به خود ندادند و اعتصاب کردند. 8
14 آبان 1357 شاه صدای انقلاب مردم را شنید و خطاب به ملت ایران پیام داد: آنچه شما برای بدست آوردنش قربانی داده اید، تضمین می کنم. در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار و ظلم و فساد، من در کنار شما هستم و ... متعاقب آن سر و کله ی چند سرهنگ در سالن تحریریه کیهان که 37 ساله بود و اطلاعات که 51 ساله بود، پیدا شد. آنها برای کنترل مطالب و خبرها آمده بودند. سندیکای نویسندگان و خبرنگاران با ورود نظامیان در دفاتر مطبوعاتی مخالف بود و در اعتراض به نقض منشور آزادی مطبوعات، اعلام اعتصاب عمومی کرد و تصمیم گرفت بولتنی هفتگی در توجیه اعتصاب مطبوعات منتشر کند. « بولتن اعتصاب » نامیده شد.
هر آنچه می گذشت مصاف قلم و سرنیزه بود. آنها بار دیگر ناگزیر شدند قلم ها را به زمین بگذارند. ضرورت همبستگی بیشتر در حفظ شرافت قلم با توجه به اعتقاد قاطع به اصل " آزادی قلم " و مطبوعات که دو جزء تجزیه ناپذیرند. " رکن چهارم مشروطیت کشور ایران است"، تا سانسور بر مطبوعات حکمفرماست، تا زندانیان سیاسی در زندان هستند و تا زمانی که خواست های اصولی مردم برآورده نشود مردم آرام نخواهند گرفت. نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات پی گیر و مقاوم در کنار جنبش مردم ایران ایستاده اند. دفاع آنان از آزادی قلم دفاع از ملت ستمدیده ایران ست و تداوم مقاومت ایشان در گرو همبستگی و تعاون مردم ست. « بشکند دست و قلمی که ذره ای از این میثاق سر باز زند .... »
رژیم در همان موقع به مهره های کاشته شده خود در مطبوعات دستور داد چند نشریه منتشر کنند تا خلاء پر شود. افراد دیگری نیز از آن فضا استفاده کردند و مطبوعه هایی را انتشار دادند اما مردم توجهی نشان ندادند و این نشریات اقبال عامه نیافتند. روزنامه ها و مجله های فردوسی، سپید و سیاه، اراده آذربایجان، مرد مبارز، هفته نامه جوانمردان، فرمان، سیاست ما و مهر ایران، رستاخیز، جوان وارث جوانان رستاخیز و ... اعتصاب شکنان بودند. 9
در بولتن ششم دی ماه در باره اعتصاب شکنان، تحت عنوان « اعتصاب شکن، موجودی خودباخته و خود فروخته » به معرفی و سابقه مدیران و سردبیران و کارگزاران مجله های اعتصاب شکن می پردازد. و شعری منتشر می کند که ابیاتی از آن چنین بود: به رغم همه قلم به مزدان، مزدوران کثیف و دزدان، نوکر صفتان و جیره خواران، بی آبروان و مارک داران آن مدعیان پهلوانی، جیره خوار تاج خسروانی ... به رغم تمام چکمه پوشان، قاتل صفتان، ستاره بردوشان، پیروزی اعتصاب حتمی ست، یک ذره هم این میانه شک نیست، آنها که اجیر دشمنانند، بگذار تمامشان بدانند، نیروی مبارزان عظیم ست، هر توطئه پیش شان عقیم ست. 10
در همین شماره خبر دیگری بود حاکی از این که تا کنون 17 تن از اعضای سندیکا به اعتصاب پشت کرده، و (آقایان حسین سرفراز و ستار لقائی) نایب رئیس هیات مدیره که به اعمالی چون تهیه طومار فرمایشی و اعتصاب شکنی مبادرت کرده اند از سوی هیئت مدیره به هیئت داوری معرفی شده اند و ... به موجب رای های 3162 و 3163 هر دو مورخ 28/ 11/ 1357 هیات داوری سندیکای نویسندگان و خبرنگاران بر اساس بند 7 و 17 اصل 35 اساس نامه ... متخلف شناخته شدند و حسین سرفراز به اخراج از عضویت سندیکا و ستار لقائی به عزل دایم از هیات مدیره دوره سیزدهم محکوم شدند و متن آرا در بولتن سندیکا سال شانزدهم شماره 39 مورخ 2 اسفند 1357 درج گردیده ست. 11
در کتاب قلم و سیاست نوشته شده ست که آقای علی رضا نوری زاده عضو تحریریه اطلاعات بود و در قسمت سیاسی کار می کرد. او از مخالفان جدی اعتصاب بود، و همین موضوع از عواملی شد که شورای تحریریه اطلاعات نتواند وجود او را تحمل کند و موجبات اخراج وی به اتفاق چند تن دیگر فراهم شد ولی او با روابطی که داشت در یکی از مجله ها شروع به کار کرد و بر علیه اعتصاب کنندگان و حامیان آن و هیات مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران متعهد می نوشت.12
در خبری دیگر آمده ست که به منظور تبادل نظر و انعکاس فشار دولت نظامی بر کارکنان اعتصابی مطبوعات در دیداری با 22 تن از نمایندگان گروه اقلیت مجلس شورای ملی، از سوی سندیکا مسائل مربوط به عدم انتشار روزنامه های بزرگ خبری تشریح شد و نمایندگان ادامه اعتصاب را تا لغو سانسور تایید کردند و اعلامیه ای در این زمینه تهیه کردند که در جلسه علنی مجلس قرائت شد. لیکن دستگاه های تبلیغاتی رژیم آن را نادیده گرفتند و اجازه پخش داده نشد. محسن پزشک پور، احمد بنی احمد، علی اصغر مظهری، دکتر حسین طبیب، دکتر داریوش شیروانی، منوچهر یزدی، غلامرضا اخلاقپور، پرویز ظفری، اسماعیل نواب صفا، عنایت الله قائمی، محمد حسین اسحاقی نژاد، جلال پارسای مطلق، محمد صادق افتخار، شهباز شهبازی، دکتر مرتضی مشیر، دکتر کاظم رحمانی، حسین هرزندی، حسن متولی، کاظم اسکوئی، دکتر جعفر عادلی، محمد صادق فرمان، سید محمد جزایری صادر کننده گان اعلامیه بودند.13
در همان ایام از طرف مقامات دولتی به ماموران دستور دادند به صفوف خریداران روزنامه حمله کنند. یورش ماموران شهادت چهار نفر از خریداران روزنامه را در پی داشت. رژیم در آخرین نفس های خود به هر کاری دست زد ولی موفق نشد جلوی موج مردمی را بگیرد. به ناچار از در مصالحه در آمد و گردانندگان رژیم به خیال خود برای جبران گذشته به وزارت اطلاعات و جهانگردی دستور دادند فرمان ممنوعیت ممیزی در مطبوعات را صادر کند. این کار را هم کردند ولی دیگر تاثیر نداشت.
پیدا ست که در نتیجه نبود آزادیهای اجتماعی و فردی دایره وسیعی از اهل قلم همواره تحت فشار و شکنجه قرار گرفته اند. کشتار اهل قلم از سالیان گذشته تا کنون در ایران شروع شده و همچنان ادامه دارد؛ نسل اندر نسل. بخشی از این قشر روشنفکر که وظیفه شان جز خدمت به اجتماع نبوده است همواره مورد تعرض و خشونت های رفتاری حکومت گران و حکومت داران قرار گرفته اند. پیش از پایان 62 روزه اعتصاب روزنامه نگاران رژیم موقعی که با مقاومت مطبوعاتیان مواجه شد چند تن از روزنامه نگاران را حبس کرد اما نتیجه بخش نبود. هجوم به کوی نویسندگان در نیمه شب پنجم بهمن صورت گرفت و از کوی نویسندگان آقایان مهدی بهشتی پور (اطلاعات)، فیروز گوران (آیندگان)، جلیل خوشخو (کیهان) و مسعود مهاجر (آیندگان) دستگیر شدند و نفر پنجم نعمت الله ناظری (اطلاعات) در کوی نارمک به طور همزمان توسط ماموران فرمانداری نظامی دستگیر و همگی را به بازداشتگاه « پادگان باغشاه » (حُر فعلی) بردند. و برای زهر چشم گرفتن بیشتر به سراغ عده ای دیگر رفتند که به آنها دست نیافتند. این 5 نفر بیانیه ای از زندان باغشاه صادر و توانستند به بیرون از زندان ارسال کنند که در صفحه اول روزنامه آیندگان منتشر شد.14
اعتصابیون همه روزه در محل سندیکا گرد می آمدند و به بررسی شرایط و راه های پایانی اعتصاب می پرداختند؛ در عصر جمعه 15 دی ماه 1357 آقای رحیم شریفی که از وابستگان جبهه ملی بود در گفتگویی تلفنی از هیات مدیره دعوت می کند برای بحث حضوری با دکتر شاپور بختیار به منزل ایشان بروند. در همین گزارش آمده ست که دکتر بختیار بلافاصله وارد مطلب شد و خواستار پایان اعتصاب گردیده و اعلام کرد انتشار روزنامه ها بدون سانسور آغاز می شود و هیچ شرطی وجود ندارد. دبیر هیات مدیره سندیکا می نویسد: پس از نیم ساعت گفتگو با او در پیاده رو خیابان منزل آخرین نخست وزیر منصوب شاه، اعلامیه پایان اعتصاب را نوشتیم و امضا کردیم و به دست رحیم شریفی دادیم تا از رادیو و تلویزیون پخش شود. و فردای آن روز جنب و جوش واحدهای مطبوعاتی آغاز شد. 15
بطور کلی مطبوعات در تسریع فرایندهای انقلابی سهمی عظیم دارند، چرا که گزارشگری آنان از رویدادهای اجتماعی رفته رفته به عاملیّت آنان بدل می گردد. تغییر ناگهانی و ریشه ای منابع خبر و ابزار خبر رسانی، افزایش ناگهانی تعداد روزنامه ها، توجه جامعه به مطبوعات، و فاصله گرفتن مطبوعات از نظام سیاسی حاکم را می توان از نخستین نشانه های حدوث یک حرکت انقلابی به شمار آورد.
اعتصاب مطبوعات با انتخاب بختیار به نخست وزیری پایان یافت و کسانی که آن روزها را دیده اند به یاد می آورند که مردم با سبدهای گل به تحریریه سه روزنامه آن زمان کیهان و اطلاعات و آیندگان رفته و از مطبوعاتیان تجلیل می کردند. نه آغاز و نه پایان این اعتصاب با مشورت و یا با فتوای خمینی نبود، اما در آن زمان دسیسه به کارگرفته شد تا پایان اعتصاب رویدادی به دستور خمینی به خورد افکار عمومی داده شود.
آقای جواد طالعی که در آن زمان از اعضای هیات مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران بوده در پاسخ به نمونه ای از اینگونه ادعاهای پوچ می نویسد: تاریخ مکتوب ایران انباشته از جعل و دروغ است. اما جعل تاریخ، هرگز به اندازه بیست و هفت سال اخیر گسترده، بی پروا و بی شرمانه نبوده است. اخیرا، کتابی را ورق می زدم که با عنوان "دولت بختیار و تحولات انقلاب اسلامی" به قلم دکتر برات دهمرده از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی انتشار یافته است. در آغاز صفحه 157 این کتاب خواندم " امام همچنین با فراخواندن متصدیان مطبوعات برای پایان دادن اعتصاب، مانع از آن شد که بختیار بتواند وانمود کند که وی شرایط و امکان آزادی بیان و قلم را فراهم آورده است ". 16
این یکی از آن جعل های بی شرمانه تاریخی است. آبانماه سال 1357 خورشیدی، در دوران حکومت نظامی ارتشبد زاهدی، هنگامی که فرمانداری نظامی تهران مقررات ویژه ای را برای کنترل و سانسور مطبوعات اعلام کرد، خانواده بزرگ مطبوعات ایران وارد اعتصابی شد که تا روز پانزدهم دیماه ادامه یافت. اعتصاب پاسخی صریح بود به اختناق. این اعتصاب، روز شانزدهم دیماه، همزمان با آغاز رسمی نخست وزیری دکتر شاپور بختیار پایان یافت.
پس از پایان اعتصاب عمومی مطبوعات در 15 دیماه 1357 هیئت مدیره ی سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، سپاس بی حد خود را به کارگران و کارمندان باشرفی تقدیم می دارد که در واحدهای مطبوعاتی تمامی مضیقه های مادی و معنوی را تحمل کردند تا اعتصاب برحق مطبوعات علیه سانسور و اختناق این چنین پر ثمر باشد. اعضای هیئت رئیسه تشکیل شده بود از : محمدعلی سفری- محمد خوانساری- بحرالدین مهین تاش- جلیل خوشخو- هرمز ملکی- جواد طالعی. 17
در روز بعد از پایان اعتصاب مطبوعات « روزنامه پیغام امروز » با تیتر بزرگ نوشت: اعتصاب مطبوعات با سقوط دولت نظامی پایان یافت! کیهان و اطلاعات نوشتند: به فرمان امام خمینی اعتصاب مطبوعات پایان یافت! و روزنامه آیندگان هم با همین تیتر منتشر شد. 18
آیت الله خمینی، که در آن زمان در نوفل لوشاتوی پاریس رحل اقامت افکنده و با پشتیبانی شبکه های خبری غرب خود را برای قبضه کردن قدرت آماده می کرد، از همان آغاز اعتصاب کوشید به وسیله هواداران خود در بازار و کمیته استقبال خمینی اعتصاب مطبوعات را به مبارزات تبلیغاتی گسترده خود پیوند بزند و وانمود کند که این اعتصاب به خواست و اراده وی ادامه دارد.
به گمان این نویسنده در آن روزها سندیکای روزنامه نگاران و نویسندگان از سخت ترین و غرورآمیزترین روزهای عمر خود را می گذرانده ست. و امید به آینده برای از میان برداشتن قید و بندهای چاپ و نشر و ممیزی عامل پایداری آنان در ادامه راه بوده ست. به امید فردایی بودن که نشانی دیگر از وزارت جهانگردی... و اطلاعات و ارشاد و دیگر سازمان های موازی نباشد.
در روزهای پریشانی و سقوط دولت نظامی که دوران انقلاب و مبارزه آشکار با اختناق و دربار شاهنشاهی بود، هر چه می گذشت مصاف قلم و سرنیزه بود. ضد انقلاب به توطئه متوسل شده بود و شایعاتی راه انداخته بودند و تهمت هایی زده شد در زمینه کمک های مالی و دادن وام به کارگران مطبوعات. از سویی این دروغ ها ساخته و پرداخته ضدانقلاب طرفدار رژیم سلطنتی بود که می گفتند کارگران مطبوعات وام دریافت کرده اند و از سوی دیگر ضدانقلاب طرفدار خمینی به انتشار شایعاتی مبنی بر پرداخت کمک مالی به سندیکای نویسندگان و روزنامه نگاران مطبوعات پرداخته بودند.
سندیکا در آخرین " بولتن اعتصاب"، گزارش کار صندوق کمک را منتشر ساخت: در آخرین جلسه شورای صندوق تصمیم گرفته شد به هر یک از کارمندان موسسات اطلاعات و آیندگان و کیهان، یک هزار تومان وام شرافتی داده شود (که داده شد) در طول مدت اعتصاب کلاً به یک هزار و هفتصد و هشت تن از اعتصابیون مطبوعات جمعاً مبلغ هفده میلیون و پانصد و ده هزار ریال پرداخت شد و گروه تحریری از این وام هرگز استفاده نکردند. 19
حاج محمود مانیان که یکی از تجار بازار تهران بود و حاج حسین مهدیان، که چندی بعد بر مطبوعاتیان تاخت و در روزنامه کیهان فرمانفرمایی کرد به سندیکا پیشنهاد کمک مالی کرده بودند و سندیکا دست رد بر سینه آنها زد در نتیجه رنجیده از عدم پذیرش کمکی که هدف آن وصل کردن اعتصاب به بازار و شخص خمینی بود، رفتند. اما چند روز بعد، ناگهان بنگاه خبرپراکنی بی بی سی که پیشا پیش با خمینی جنایت کار بیعت کرده بود، خبر دروغی را منتشر کرد که خشم اعتصابیون را برانگیخت. بی بی سی گزارش داد که آیت الله خمینی 6 میلیون تومان به اعتصاب مطبوعات کمک کرده است! 20
هیات مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران، در واکنش به این خبر دروغ، بیانیه ای به زبان های فارسی، انگلیسی و فرانسوی تهیه کرد و در اختیار خبرگزاری ها قرار داد. در این بیانیه، اعلام شد: "آقای خمینی تاکنون هیچ کمکی به اعتصابیون نکرده است و اگر هم قصد این کار را داشته باشد، با توجه به مصوبه سندیکا، کمک ایشان پذیرفته نخواهد شد". جامعه مطبوعات ایران، مستقل از دیگران تصمیم به اعتصاب گرفت و حالا هم مستقل از دیگران به اعتصاب پایان می دهد. 21
واقعیتی ست که خمینی در سال 1322 با نوشتن کتاب «کشف الاسرار» نخستین گامها را برای اعتراض به اوضاع آن زمان برداشت و از غفلت و کم توجهی روحانیون به مسائل روز، شدیداً انتقاد کرد، و از روزنامههای آن دوره به عنوان «کالای پخش فساد اخلاق» نام برد. دیدگاه خمینی را میتوان جمعبندی کرد در انتقاد از مطبوعات این دوره و تأکید بر دوری جستن مطبوعات از فساد و ابتذال. ایشان هرگز در مخالفت با اختناق و سانسور سخنی نگفتند و از آزادی مطبوعات دفاع نکرده بودند.
انجمن جهانی قلم طبق منشور خود، دفاع از آزادی اندیشه و قلم را سر لوحه فعالیت خود قرار داده است و آزادی بیان را وسیله ای ضروری می داند برای کسب سایر آزادیها.
از بین رفتن آزادیهای فردی و اجتماعی پیوسته و مستمر در ایران دیده می شود و تا کنون تلاش حقوق دانان و کارشناسنان با بکارگیری شیوه های قانونی و طی کردن مراحل حقوقی و قضایی نتیجه بخش نبوده است. انجمن جهانی قلم که برای حمایت از اهل قلم تشکیل شده است طبق منشور چهارگانه خود، دفاع از آزادی اندیشه و قلم را سر لوحه فعالیت خود قرار داده است و آزادی بیان را وسیله ای ضروری می داند برای کسب سایر آزادیها، با این وجود همه ساله گزارشهایی دریافت می کند از بازداشت و سرکوب نویسندگان و روزنامه نگاران در ایران و گوشه و کنار جهان.
نخستین یورش های نظام جدید انقلابی به مطبوعات تقریباً بلافاصله پس از استقرار دولت موقت انقلابی -ولی عمدتاً توسط گروه های فشار خارج از ساختارحکومتی- صورت گرفت. پس از انتشار مجدد روزنامه ها مردم در برابر کیوسک های روزنامه فروشیها برای خرید روزنامه صف می کشیدند. اما روزنامه ها از همان آغاز به کار مجدد با مزاحمتهای پیروان آیت الله خمینی روبه رو بودند. با سرنگون شدن رژیم شاه، اینبار شخص او مدام به روزنامه ها و روشنفکران هشدار می داد که در « مسیر ملت باشند » و مدام تکرار می کرد که مردم برای اسلام و قرآن خون داده و جوانهایشان را داده اند. طرفدارانشان هم پیوسته با تاکید بر اسلامی بودن انقلاب بر طبل انحصار طلبی می کوبیدند. در میان سه روزنامه آن زمان که در تهران منتشر می شد، آیندگان بیشتر نظرات و گرایشات دگراندیشان را منتشر می کرد به خاطر همین مورد حملات شدید خمینی و اطرافیان خمینی بود. از آن جمله عربده کشیهای صادق قطب زاده در تلویزیون علیه روزنامه آیندگان را می توان ذکر کرد.
« آزادی مطبوعات با همه حقیقت های ویژه طبقاتی با جانفشانی و جانبازی روزنامه نگاران آزاد مرد و زن بدست آمده ست ».
انتشار این مقاله با هدف مقایسه میان حکومت ها نیست ولی یادآوری رویدادهای آغاز استقرار رژیم جمهوری اسلامی از آن جهت مناسب است که کسانی امروز بدون توجه و نگاه به عملکرد گذشته خود، خود را مدافع حقوق مردم معرفی می کنند و تازه در همین تظاهر هم هدفی جز حفظ همین نظام را دنبال نمی کنند کسانی که آن روزها را از سر گذارنده اند هنوز زنده هستند و به خاطر دارند که خمینی با پشتوانه آمریکا و انگلستان چگونه از احساسات مذهبی مردم بهره برداری کرد برای قدرت گیری مسلمانان جاهل و متحجر و نظامیانی جنایت کار و متجاوز.
سرانجام تاریخ بدون ملاحظه از کسی حکم واقعی خود را در باره این انقلاب صادر می کند. خواهند نوشت معدودی فرصت شناس این انقلاب را تیول خود کردند و انحصار طلبانه تاختند و جولان دادند و توده را که به درستی آگاه نبود سیاست چه افق ها دارد ... دستخوش هیجان کنترل نشده و شور انتقام ساختند و آنها را به عنوان یک گروه فشار نیرومند به خیابانها و کارگاه ها و اداره ها گسیل داشتند و به پشتگرمی معصومیت و صفای آنها هر چه خواستند کردند...
ادامه دارد.
لندن
مرداد ماه 1390
www.gozide.com
Face book: Gozide Selective
تحقیق و گردآوری از منابع زیر صورت گرفته ست:
1- از متن مقاله حاضر که تحقیقی ست بر مطبوعات ایران از گذشته تا آیندگان
2- تاریخ سانسور در مطبوعات ایران گوئل کهن، انتشار 1361
3- میرزا جهانگیرخان معروف به جهانگیرخان شیرازی یا جهانگیرخان صور اسرافیل روزنامه نگار دوره مشروطیت ایران. میرزا جهانگیر خان شیرازی پسر آقا رجبعلی، مدیر روزنامه «صور اسرافیل» به خاطر نام روزنامهاش به صور اسرافیل ملقب گردید. در سال ۱۲۹۲ قمری در شیراز متولد شد. در اوان کودکی پدرش آقا رجبعلی در گذشت و عمه وی سرپرستی او را برعهده گرفت. پنج ساله بود که با عمه و جده خود به تهران آمد. چهارده ساله بود که به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت. مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد اساتید زمان فرا گرفت و به سال ۱۳۱۱ به تهران رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطهخواهی آغاز شده بود. در انجمنهای سری و مجامع ایرانیان راه یافت. میرزا جهانگیر خان با سرمایه میرزا قاسم خان تبریزی و همکاری میرزا علیاکبر خان قزوینی(دهخدا) روزنامه ای موسوم به صور اسرافیل ایجاد کرد. روزنامه صور اسرافیل به مشکلاتی دچار شد؛ چندین بار نویسنده او را تکفیر کردند و چند بار بساط روزنامه نویسی اش را فرو پیچیدند. بعد از توپ بستن مجلس دستگیر شد و در باغشاه به دستور محمدعلیشاه در روز چهارشنبه ۳ تیر/۲۴ جمای الاولی ۱۳۲۶ کشته شد. خواهر زاده او نیز در روز به توپ بستن مجلس پس از رشادتهای بسیار کشته شد. منبع ویکی پدیا
دهخدا شعر معروف "یاد آر ز شمع مرده یاد آر" خود را به یاد او سرود.
4- کریمپور شیرازی مدیر روزنامه شورش بود که از سال ۱۳۲۹ منتشر گردید و در جریان ملی شدن صنعت نفت انتقادات تندی بر علیه شاه و خانواده اش ابراز کرد. در گوشه سمت راست روزنامه وی کلامی از امام دوم شیعیان نوشته میشد :« پیکار کنید، بگذارید جای لکه ذلت، دامن کفن شما آغشته به خون پاک شما باشد. پیکار کنید که مرگ شرافتمندانه هزار بار از زندگی ننگین ستوده تر است».
وی در روزنامه پر طرفدار شورش در انتقاد از اشرف پهلوی می نویسد : مردم می گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم می گویند این پولهایی را که اشرف بنام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل، تراخمی و بی سواد این مملکت فقیر و بدبخت می گیرد به چه مصرفی می رساند.
مردم می گویند چرا خواهر شاه در امور قضائیه، مقننه و اجرائی این مملکت دخالت نا مشروع می کند. چرا خواهر شاه دادستان تهران را احضار کرده و نسبت به توقیف ملک افضلی جنایتکار و آدم کش اعتراض کرده و دستور تعویض بازپرس را می دهد. چرا باید یک نفر مفتخور نالایق بنام همسری خواهر شاه دربار سلطنتی یک مملکت تاریخی را ملعبه عیاشی و خوش گذرانی خود قرار دهد...شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم. پس از انتشار این مقاله نامه تهدید آمیزی را دریافت کرد که کلیشه آنرا در روزنامه بچاپ رساند:"...ای مدیر روزنامه شورش ! بدان و آگاه باش که اگر دست از مبارزه با اشرف پهلوی بر نداری، عاقبت وخیمی در پیش داری، دیدی که چگونه محمد مسعود می خواست علیه ما مبارزه کند، به حیات او خاتمه دادیم و باز هم می گوئیم، اگر دست از مبارزه با ما بر نداری در همین روزها منتظر سرنوشت مسعود باش."
شکنجه و مرگ دردناک. وی ابتدا همانند همه فعالان سیاسی و آزادیخواهان دستگیر شده بطور غیر قانونی در دادگاه نظامی ارتش محاکمه شد، اما پیش از اجرای اعدام به آتش کشیده شد. کریم پور پیش از کودتا نیز چند ماه را در زندان گذرانده بود.
میزان شکنجههایی که بر وی اعمال گردید از آنچه بر تمام زندانیان دیگر رفت شدید تر و دردناک تر بود تا جاییکه در مدت ۶ ماه موهایش سفید شد. یکی از شکنجههای رایج گذاشتن پالان خر بر روی وی توسط سربازان و وادار کردن او به راه رفتن و ادرار کردن بر روی وی بود.گرچه هیچ یک ای این شکنجهها وی را از داه خود در دفاع از حقوق مردم منصرف نکرد و مقاومت او را نشکست.
شعبان جعفری سردسته اوباش هوادار سلطنت در مصاحبه با هما سرشار پیرامون چگونگی به قتل رساندن این جور که ما اون موقع شنفتیم، اینو دوباره میگیرن و در لشکر ۲ زرهی میندازنش زندان. اونم یه آدم دهن لقی بود و به همه فحش میداد و سر و صدا میکرد. اون وقت برای این که تنبیهش کنن، روزا از تو زندان میآوردنش بیرون. سربازا یه پالون میذاشتن روش. یه سیخونکم بهش میزدن. یه نفرم سوارش میکردن. بعد تو زندان مجرّد بود گویا... گویا تو همون زندون از بین میبرنش دیگه.
وی میگوید: لحاف محاف میندازن تو سلولش. نفت روش میریزن و آتیشش میزنن.
محل دفن او روشن نیست و احتمال داده میشود که در گورستان مسگرآباد توسط ماموران دفن شده باشد.
5- منبع تاریخ مطبوعات، سایت ارتباطات
6- قلم و سیاست محمدعلی سفری
7- گزاره اول، رضا مرزبان، گریز ناگریز ، انتشار 1387
8- حدود یکصد نویسنده طی نامه ای سرگشاده به سیروس آموزگار خواهان فضای باز در مطبوعات می شوند. پس از چند ماه از تاریخ نامه از سوی ایشان اقدامی صورت نگرفت به همین خاطر 90 نویسنده دیگر به حمایت یکصد نفر نامه ای نوشتند و از متن نامه قبلی حمایت کردند.
9- قلم و سیاست، نویسنده محمدعلی سفری، انتشار 1380
10- از جمله عباس پهلوان. بولتن سندیکا شماره 6
11- ستار لقائی روزنامه نگار ساکن شهر لندن بود که در سال گذشته در گذشت.
12- محمدعلی سفری همانجا
13 - محمدعلی سفری همانجا
14- مهدی بهشتی پور، از روزنامه نگارانی ست که کار مطبوعاتی را در دهه ی 30 آغاز کرد؛ پس از کودتای 28 مرداد 1332 با روزنامه اطلاعات کار را ادامه داد. او از بنیانگذاران سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران ست که در سال 1341 به وجود آمد و از سوی دولت انقلابی منحل اعلام شد. بهشتی پور در اعتصاب بزرگ مطبوعات ایران (14 آبان تا 16 دی 1357) که به اعتصاب 62 روزه شناخته شده است نقش فعالی ایفا کرد. پس از انقلاب 57 به عنوان عضو تحریریه نظارت بر موسسه اطلاعات برگزیده شد. در سال 1360 و در پی یورش به نیروهای آزادیخواه بهشتی پور بازداشت و روانه زندان می شود. بهشتی پور در روزنامه مردم و مجله دنیا می نوشت.
بهشتی پور در کودتای 28 مرداد در اسارت فرمانداری تهران بود، در دوره پهلوی دوم مدتها ممنوع القلم بود و زندان جمهوری اسلامی را هم پشت سر گذاشت و سربر خاک نهاد. درجریان یورشهای سهمگین آغاز دهه 1360، بهشتی پور نیز به جرم نوشتن مقاله و گزارش در نشریات توده ای دستگیر و به زندان منتقل شد. دورانی طولانی زیرفشار گفتگوهای نفرت انگیز " حسین شریعتمداری" و " حسن شایانفر" قرار گرفت. این دو، درآن تاریخ هنوز روزنامه کیهان را به چنگ نیآورده و درکمیته مشترک (زندان توحید و بعدها بند 3 هزار ( زیرنظرمستقیم " سعید امامی" بازجو بودن! پس ازآزادی از زندان جمهوری اسلامی همه توان و کوشش خود را روی جمع آوری اسناد و مدارک مربوط به تاریخ مطبوعات ایران را متمرکز کرد و سرانجام " تاریخ مطبوعات ایران" را درچهارجلد به پایان رساند. وزارت ارشاد اسلامی از چاپ آن ممانعت بعمل آورد.
15- محمدعلی سفری دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات در سال های 1356- 1357 سفری از خبرنگاران قدیمی مطبوعات است و با بسیاری از رجال و سردمداران حکومت پهلوی دوم ارتباط داشته و خود مستقیماً ناظر و شاهد حوادث این دوران بوده، توانسته است با استفاده از اسناد و مدارک تاریخی گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران " قلم و سیاست" را به رشته تحریر درآورد و سپس چشم از جهان فرو بست.
16- جواد طالعی در سال های 1355 تا 1358 عضو هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران و در دوران اعتصاب مطبوعات عضو شورای رهبری این اعتصاب بود که از نمانیدگان سه سندیکای نویسندگان، کارکنان اداری و کارگران مطبوعات تشکیل شده بود.
جواد طالعی در پاسخی به مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اعتصاب مطبوعات. نقش بختیار و خمینی و ماجرای یک دسیسه خیانت بار. چرا با رفراندوم مخالفم؟ که عنوان آن به "ملت برای انتخاب درست فرصت می خواهد" تغییرکرد و انتشار همین مقاله سبب شد که انجمن اسلامی کیهان مهر "چپ آمریکائی" بر پیشانی نویسنده ۲۹ ساله آن بزند و او را اندکی پس از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی همراه با ۲۰ تن دیگر از اعضای معترض تحریریه کیهان اخراج کند.
17- روزنامه اطلاعات 16 دی 1357
18- روزنامه ییغام امروز با سردبیری رضا مرزبان منتشر می شده ست با آرمان سوسیالیسم، مدافع حقوق کار، آزادی احزاب و سندیکاها، آزادی اندیشه و بیان، مدافع صلح در منطقه و جهان، استقلال و حاکمیت ملی، دوستی و تفاهم با همسایگان، روابط خالی از تبعیض بین المللی و مبارزه با امپریالیسم ....
19- قلم و سیاست، محمدعلی سفری
20- حاج حسین مهدیان، در آن زمان بزرگترین تاجر آهن در بازار تهران بود. او، در بهار سال 1358 خورشیدی از سوی بنیاد مستضعفان به سرپرستی موسسه کیهان منصوب شد، روزنامه نگاران مستقل را تصفیه کرد، اداره روزنامه را به انجمن اسلامی و هفت، هشت عضو بی اعتبار تحریریه سپرد و بلافاصله در صفحه نخست کیهان تیتر زد: "آهن کیلوئی 5 ریال گران شد" .
21- محمدعلی سفری، قلم و سیاست
22- مبارزه با سانسور بقلم این نویسنده. منبع وب سایت « گزیده . کام »
23- احمد کریمی حکاک
24- ایرج شکری
25- ویکی پدیا
|