سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا کاپیتالیزم محکوم به فنا است؟
تداوم بحران اقتصادی جهانی و حقانیت کاپیتالیسم


احمد صبوری


• خانم ها و آقایان به عصر رکود بی پایان، جنگ های بی انتهای ارزی و تجاری، کنترل سرمایه، بحران های همه جانبه مالی، نابودی سیستم های رفاه اجتماعی، و ناپایداری هایی بزرگ اجتماعی و سیاسی و در نهایت سقوط کاپیتالیزم خوش آمدید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۱ مرداد ۱٣۹۰ -  ۲۲ اوت ۲۰۱۱


آیا تقلیل درجه اعتباری آمریکا ، بحران بدهی اتحادیه اروپا و شورش تهیدست ها در انگیس دلالت بر حرکت پرشتاب بسوی رکود بزرگ 2 دارند؟
ناپایداری بی سابقه در بازار بورس و تصحیح روزانه قیمت سهام در بازارهای بورس جهانی دلالت بر این دارند که اقتصاد های پیشرفته در آستانه رکود دابل دیپ می باشند. در چند سال گذشته بحران اقتصادی و مالی ناشی از کوه قرض بخش خصوصی دولت ها را وا داشت تا برای احتراز از رکود بزرگ 2 به تحریک اقتصاد به انحاء مختلف و عمدتأ در بخش عمومی اقتصاد اقدام کنند. اما این چندان کارساز نبود چه بهبود اقتصادی حاصل، بسیار کند بود و بحران بدهی دولت های کشورهای پیشرفته اقتصادی آنها را سریعأ ناچار به سرشکن کردن زود هنگام بدهی دولتی و بانک ها روی مردم کرد که این خود اثرات نسبتأ محدود تحریک اقتصادی را به سرعت خنثی نمود.
امروز قیمت بالای نفت و سایر مواد خام ، بحران خاورمیانه، زلزله و سونامی ژاپن و بحران بدهی اتحادیه اروپا و مشکل کسر بودجه و تنزل رتبه اعتباری آمریکا سرمایه داری را با تنفر مردمی کم سابقه ای مواجه کرده است. در حال حاضرجملگی ایالات متحده آمریکا ، اتحادیه اروپا ، بریتانیا ، و ژاپن در رکود اقتصادی هستند. حتی اقتصادهای در حال رشد ،همچون چین و آمریکای لاتین و شرق آسیا و اقتصادهای مبتنی بر صادرات همچون آلمان و اقتصاد مبتنی بر منابع غنی خام همچون استرالیا همگی آهسته شدن شدید اقتصادی را تجربه می کنند . همه جا حال بورژوازی بد است
تا سال گذسته ، سیاست گذاران بطور مداوم می توانستند از جعبه جادوئی راه حل یا بعبارتی فریب موقتی برای بالا بردن قیمت سهام ، اوراق قرضه و به اصطلاح بهبود اقتصادی در آورند. تحریک اقتصادی ، نرخ بهره نزدیک به صفر درصد ، دومرحله از تسهیل کمی(1) که یک روش غیر متعارف سیاست گذاری پولی است مبتنی بر خرید بخشی از دارائی های موسسات مالی به توسط بانک مرکزی و در نتیجه تزریق مصنوعی پول در اقتصاد ، ایزوله کردن بدهی های بد ، و تریلیون ها دلار کمک به بانک ها و موسسات مالی از جمله روشهائی بود که امتحان شد. در این لحظه بنظر می رسد که راه دیگری باقی نمانده است.
سیاست بالانس کردن بودجه خود به عامل بازدارنده رشد اقتصادی در اتحادیه اروپا و انگلیس تبدیل شد. در همین راستا در آمریکا دولت های محلی و ایالتی از هزینه های خود می زنند و پرداخت های انتقالی برای نمونه سیستم رفاه اجتماعی را تقلیل می دهند. قابل پیش بینی است که درنهایت در آینده نزدیک جملگی ناچار به به بالابردن مالیات خواهند شد.
دور جدیدی از کمک مالی به بانک ها از نظر سیاسی غیر قابل تصور و از نظر اقتصادی ناممکن است ، اکثر دولت ها بویژه در اروپا آنچنان در فقر در آمدی درگیر هستند که بضاعت کمک به بانکها را ندارند .عدم تمایل یا توان پرداخت وام های تضمینی بتوسط این دولت ها به گمان شکننده بودن بانک های اروپائی که نگهدارنده بخش بزرگی از این اوراق بی ثبات دولتی می باشند دامن خواهد زد.
سیاست های تسهیلی مالی هم نمی تواند چندان مفید باشند.تسهیل کمی به دلیل اثر تورمی آن بالاخص در اتحادیه اروپا و انگلیس بطور محدودی می تواند دنبال شود. به احتمالی بانک فدرال ریزرو آمریکا(2) دور جدیدی از تسهیل کمی را بزودی آغاز خواهد کرد اما مقدار آن بسیار کوچک و زمان آن بسیار دیر است و نوش داروئی خواهد بود پس از مرگ سهراب. در سال گذشته اثر 600 میلیارد دلار تسهیل کمی و کاهش مالیات یک تریلیون دلاری و کاستن از بودجه رفاه عمومی منجر به رشد کمتر از سه درصدی در یک ربع سال گردید که متعاقبأ بسرعت در نیمه بعدی سال 2011 رشد اقتصادی به کمتر از یک درصد نزول کرد.اثر سومین تسهیل کمی بسیار ضعیفتر خواهد بود و تاثیرش در بالابردن قیمت دارایی ها و احیاء رشد بسیار محدود خواهد بود.
کاهش ارزش پول هم انتخاب قابل پذیرشی برای اقتصاد های پیشرفته نیست چرا که رکود جهانی است و همگی کشور های پیشرفته نیازمند به پول های ضعیف تر و تعادل تجاری بهتری هستند و پر واضح است این برای جملگی بطور همزمان ممکن نیست. بنابر این می توان پیش بینی کرد که تکیه بر تقلیل ارزش پول برای بالا بردن صادرات ،بازی در مجموع بدون دست آوردی خواهد بود. در حال حاضر جنگ ارز ها از محتملات است برای نمونه تلاش ژاپن و سوسیس برای کاهش ارزش پولشان از هم اکنون قابل روئیت است و بزودی همه وارد این جنگ خواهند شد.
در این میانه ، در میان کشورهای اتحادیه اروپا ایتالیا و اسپانیا در وضعیت اعتباری خطرناکی قرار دارند و فرانسه هم در جایگاه نامناسبی قرار دارد. اثرات شکست اقتصادی ایتالیا و اسپانیا بسیار بزرگ خواهد بود و تهیه اعتبار لازم برای کمک به آنها هم علی الاصول ناممکن .در این لحظه، بانک مرکزی اروپا در حال خریداری بخشی از اوراق قرضه خود برای تأمین ذخیره پولی لازم برای تسهیلات پایدار سازی مالی اروپائی(3) می باشد، اما اگر ایتالیا و اسپانیا اعتبار خود را از دست بدهند در آنصورت 627 میلیارد دلار اعتبار مورد نیاز این صندوق هم تا پایان 2011 یا ابتدای 2012محو خواهد شد.در اینصورت موجودی تسهیلات باید سه برابر شود که قطعأ چون با مخالفت آلمان مواجه می شود تنها انتخاب باقیمانده بازخرید و سازمان دادن بدهی های ایتالیا و اسپانیا به شیوه ای مشابه یونان می باشد. اگر این دو کشور نتوانند دوباره وارد فاز رشد شوند که بسیار هم محتمل است آنگاه تنها راه ممکن تقلیل بدهی ها یا بخشیدن بخش بزرگی می باشد.
اینجاست که بنظر می رسد که کارل مارکس بغایت راست می گوید آنگاه که اظهار می کند که گلوبالیزاسیون ، واسطه گری مالی جنون آمیز و حرکت ثروت از نیروی کار به سرمایه داران منجر به خود - نابودی کاپیتالیزم خواهد شد. شرکت ها بدلیل نبود تقاضای خرید کافی مشاغل را حذف می کنند بی کار سازی در آمد کارکنان را کاهش می دهد و باعث تشدید نابرابری می گردد که این خود باعث کاهش تقاضا می گردد. دور تسلسل فروپاشی
تظاهرات مردمی اخیر از خاورمیانه تا اسرئیل و تا انگلیس و ظهور خشم مردمی در چین و بزودی در اقتصاد های پیشرفته و بازارهای جدید جملگی ناشی از عوامل مشابهی همچون افزایش نابرابری، فقر ، بی کاری و نا امیدی است. امروز حتی طبقه متوسط جهان هم تنگنای تقلیل درآمد وکم شدن فرصت های اجتماعی را بیش از پیش احساس می کند.
آنچه واضح است هر دو مدل کاپیتالیزم انگلوساکسون(بی بند و بار ) و اروپائی ( دولت رفاه) دیگر جوابگو نیست. شاید تنها مسیر ممکن برای حیات موقت کاپیتالیزم کارزائی از طریق تحریک اقتصادی جهت دار در پروژه های زیر بنائی مولد، مالیات تساعدی پیشرو ، بخشیدن بدهی خانواده های در آستانه ورشکستگی، و قانونمند کردن سیستم مالی عنان گسیخته باشد. اما حتی برای عبور موقت از این بحران نیاز به حداقلی از همگرائی است که با توجه به تناقض های در هم تنیده فعلی تنها یک آرزوی کودکانه می تواند باشد.
خانمها و آقایان به عصر رکود بی پایان ، جنگ های بی انتهای ارزی و تجاری، کنترل سرمایه ، بحران های همه جانبه مالی ، نابودی سیستم های رفاه اجتماعی، و ناپایداری هایی بزرگ اجتماعی و سیاسی و در نهایت سقوط کاپیتالیزم خوش آمدید.

احمد صبوری
Ah.sabouri@gmail.com

(1) Quantitative Easing
(2) Federal Reserve Bank
(3) European Financial Stabilization Facility


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست