روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲ شهريور ۱٣۹۰ -
۲۴ اوت ۲۰۱۱
«همه به این نسخه چشم دوختهاند»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که ر ان میخوانید؛
۱- اواخر اردیبهشت ماه امسال، آقای «فهمی هویدی»، متفکر و نویسنده معروف مصری به کیهان آمده بود. دورادور با هم آشنا بودیم. آمده بود درباره تحولات منطقه، گپ و گفتی داشته باشیم. سخن از چرخش یکصد و هشتاد درجه ای شرایط منطقه به نفع ملت های مسلمان و سقوط پی درپی دیکتاتورها در میان بود و تحول پرشتاب مصر و... در میانه این مباحث، آقای فهمی هویدی از نگارنده پرسید؛ آیا خیزش عظیم مردم مصر را پیش بینی می کردید؟ پاسخ آن بود که؛ امام راحل ما(ره) بازگشت ملت های مسلمان به هویت اسلامی خویش و پیدایش انقلاب هایی نظیر انقلاب اسلامی ایران را پیش بینی کرده و با قاطعیت و اطمینان از وقوع آن خبر داده بودند و از مصر با توجه به فرهنگ غنی و سوابق مبارزاتی آن به طور ویژه یاد کرده بودند، بنابراین باید عرض کنم که ما در ایران اسلامی از مدت ها پیش در انتظار بودیم... و سپس به مزاح از آقای فهمی هویدی پرسیدم؛ آیا شما در مصر، کمی تاخیر نداشته اید؟ و آقای هویدی ضمن خوش و بش در قبال این مزاح و تاکید بر این که نظرات حضرت امام(ره) را شنیده و درباره آن نوشته هایی داشته است، گفت(نقل به مضمون)؛ شما در ایران دوران پهلوی، ظلم و بیدادگری را می دیدید و با آن مخالف بودید، یعنی می دانستید که «چه نمی خواهید» و ما هم در مصر دوران سادات و حسنی مبارک، شاهد ستم ها و خیانت ها بودیم و آن را نمی خواستیم، یعنی ما هم مثل شما می دانستیم که «چه نمی خواهیم»، اما، شما به برکت وجود امام خمینی(ره) و نسخه ای که ایشان برای حاکمیت اسلام در دست داشت، علاوه بر آن که می دانستید چه نمی خواهید، به خوبی نیز می دانستید که چه می خواهید، ولی ما در مصر و سایر کشورهای اسلامی از این نعمت محروم بودیم و اگرچه شماری از انقلابیون و صاحبنظران، نسخه اسلامی را چاره ساز می دانستند ولی این دیدگاه در میان توده های مردم طرفداران انبوه و فراوانی نداشت، اما، رهبری امام خمینی و پس از ایشان امام خامنه ای طی ٣۰ سال گذشته و عبور مقتدرانه ایران اسلامی از عقبه ها و توطئه ها به ملت های مسلمان آموخت که اقتدار، سربلندی، استقلال، آزادی، پیشرفت های علمی، رسیدن به قله های تکنولوژی، حضور مقتدرانه و با افتخار در عرصه های بین المللی و... همه در رویکرد به یک نظام حکومتی برخاسته از آموزه ها و قوانین اسلامی امکان پذیر است. این باور امروزه در میان تمام ملت های مسلمان مشترک است و نسخه حکومتی اسلام را با هیچ نسخه دیگری عوض نمی کنند.
همین جا گفتنی است؛ «ایمانوئل والراشتاین» از نظریه پردازان بلندآوازه آمریکایی که اصلی ترین حوزه فعالیت وی «نظم نوین جهانی» بوده است، با تأسف می گوید «اصلی ترین مانع ما برای استقرار نظم نوین جهانی، نظرات [امام] خمینی و مخصوصاً دکترین «ولایت فقیه» اوست که در آن، از اسلام، نسخه حکومتی استخراج شده و بر باورهای مردم مسلمان تکیه دارد.» والراشتاین در ادامه می گوید «تا آنجا که مطالعات ما نشان می دهد، همه نظریه ها و دکترین ها در گذر زمان، کهنه و کمرنگ می شوند ولی نظریه ولایت فقیه امام خمینی، هر روز پررنگ تر و سرزنده تر می شود و ملت های مسلمان منطقه را به سوی خود می کشاند» و...
۲- کشورهای اسلامی اگرچه به لحاظ هویت- تا حدودی- متفاوت دیکتاتورهای حاکم و برخی شرایط ژئوپولیتیک با یکدیگر تفاوت های جزئی دارند ولی اعتقاد ملت ها به اسلام و دست نشانده بودن دیکتاتورهای حاکم در تمامی آنها مشترک است و به همین علت خیزش های اسلامی منطقه از سه ویژگی و شاخصه مشترک اسلامی بودن، ضد استکباری بودن - ضدیت آشکار با آمریکا، اسرائیل و سایر قدرت های استکباری- و مردمی بودن به معنای فراگیری انقلاب و اختصاص نداشتن آن به یک قشر خاص اجتماعی، برخوردارند. بنابراین به وضوح می توان دید که برپایی نظام اسلامی، با الگوی تعریف شده و اعلام شده انقلاب اسلامی در ایران، سرانجام غیر قابل بازگشت تمامی این خیزش هاست هر چند که مقدمات و مسیرهای پیش روی آنها در تونس، مصر، یمن، لیبی، عربستان، بحرین، اردن و... با یکدیگر تفاوت های جزئی داشته باشند. به عنوان مثال از هم اکنون می توان حدس زد که خیزش اسلامی آغاز شده در عربستان، به احتمال زیاد با ریختن خون بسیاری از وهابیون حاکم بر این کشور همراه خواهد بود. وهابیونی که کانون اتصال آنها دربار آل سعود است و در وابستگی به بیگانگان علیه مردم آن سامان دست به جنایات فجیع و هولناک و غیر قابل بخششی زده اند و همین سرنوشت در انتظار آل خلیفه نیز هست.
این نوشته به مناسبت سقوط دیکتاتور لیبی، نگاهی گذرا به شرایط کنونی این کشور، بعد از سقوط قذافی دارد و در این باره گفتنی هایی هست.
٣- در نگاه اول- که چندان هم دور از واقعیت نیست- سقوط دیکتاتوری چهل و چند ساله قذافی، در پی یک خیزش گسترده مردمی و فاقد سازمان و تشکیلات قوی به دست آمده است و دقیقاً به همین علت است که آمریکا و متحدانش برای مدیریت انقلاب لیبی و هدایت آن به سمت و سوی تحت کنترل پنهان خود دندان تیز کرده اند. اوباما، رئیس جمهور آمریکا در اولین واکنش بعد از اعلام سقوط قذافی، ضمن تبریک سالوسانه این پیروزی به مردم لیبی توصیه کرد که به قواعد دموکراتیک در اداره بعدی کشور خویش وفادار باشند! و با تلویحی نزدیک به تصریح از آنان خواست که به جای ادامه حضور در عرصه، به مدیریت نخبگان و گروه های سیاسی فعال در جریان فروپاشی رژیم قذافی روی آورند! و در همان حال خانم «کاترین اشتون» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، خطاب به مردم لیبی گفت، اتحادیه اروپا برای کمک به مردم لیبی به منظور برقراری یک نظام دموکراتیک در این کشور آمادگی دارد. سارکوزی رئیس جمهور فرانسه، فرانکو فرانتینی وزیر خارجه ایتالیا - از حامیان سرسخت قذافی تا قبل از سقوط- انگلا مرکل صدر اعظم آلمان و برخی دیگر از مقامات بلندپایه اروپایی و آمریکایی نیز اظهارنظرهای مشابهی داشته و برای کمک به مردم لیبی! اعلام آمادگی کردند. این در حالی است که خیزش مردم مسلمان لیبی علیه جنایات همین جرثومه های فساد و تباهی بوده است.
۴- و اما، درباره گروه ها و جریانات فعال در انقلاب اسلامی لیبی، صرفنظر از میزان نقش و ضریب تاثیر آنها می توان به چند گروه و جریان زیر اشاره کرد.
الف: سازمان های شناخته شده اسلامی نظیر اخوان المسلمین. این گروه اگرچه در بسیاری از کشورهای اسلامی- مخصوصا مصر که خاستگاه آن است- حضور موثر و چشمگیری همراه با تابلو و شناسه آشکار دارد ولی در لیبی از این سازماندهی و تشکل بی بهره بوده است و حاکمیت دیکتاتور ی قذافی به آنها اجازه حضور نداده بود. افراد این گروه به عنوان طرفداران و یا اعضای اعلام نشده اخوان المسلمین در خیزش اسلامی لیبی حضور داشته اند.
ب: جریانی متشکل از سیاستمداران و اعضای وابسته به حکومت که پس از آغاز خیزش مردمی از حاکمیت جدا شده و به مردم پیوسته اند. در رأس این جریان، «مصطفی عبدالجلیل» وزیر دادگستری پیشین رژیم قذافی قرار دارد که هم اکنون نیز مسئول «شورای انتقال» لیبی است.
ج: جریانات و گروه های مسلح که بسیاری از آنها در حد و اندازه قابل ذکر و اعتناء نیستند. در رأس این جریانات گروه مسلح «مقاتله الاسلامی» قرار دارد. این گروه متشکل از یک اقلیت «حنفی مذهب» است و با وهابیون و سلفی های عربستان پیوند و روابط نزدیکی دارد. گروه مقاتله الاسلامی، درگیری مسلحانه در لیبی را آغاز کرد که به عقیده برخی از صاحبنظران، تاخیر در پیروزی را به دنبال داشت و بهانه ای در دست قذافی برای دست زدن به قتل عام گسترده مردم بود. این گروه به دو علت در میان مردم لیبی از پایگاه و جایگاه قابل قبولی برخوردار نیست. اول آن که اعضای آن متهم به همکاری با وهابی ها و سلفی های سعودی هستند و دوم، این که، گروه «مقاتله الاسلامی» مذهب حنفی دارند و حال آن که قاطبه مردم مسلمان لیبی از پیروان مذهب مالکی هستند.
برخی گزارش ها از ارتباط این گروه با نمایندگان «ناتو» و «عبدالسلام جلود» مرد شماره ۲ سابق لیبی حکایت می کند.
د: جریان وابسته به غرب که از سوی شاخه نظامی ناتو حمایت می شود. در رأس این جریان «عبدالسلام جلود» مرد شماره ۲ پیشین لیبی قرار دارد. غربی ها در ابتدا تلاش کردند از این جریان با محوریت عبدالسلام جلود برای حذف قذافی و جایگزینی عوامل مورد اطمینان خود در حاکمیت بعدی لیبی استفاده کنند، اما از آنجا که عبدالسلام جلود در میان مردم به همکاری نزدیک با قذافی و همراهی با جنایات وی متهم است، پروژه نفوذ و جایگزینی غرب با شکست روبرو شد.
هـ: در این میان می توان از نیروهای مداخله گر پیمان آتلانتیک شمالی- ناتو- نیز نام برد.
نیروهای ناتو اگرچه به ظاهر برای مقابله با قذافی و در پوشش حمایت از مردم لیبی وارد صحنه شده بودند، ولی برخلاف آنچه از میزان توان نظامی ناتو انتظار می رفت، در برخورد با قذافی مسامحه آشکار و تردیدبرانگیزی داشتند و در همان حال، از بمباران محل تجمع مردم انقلابی به بهانه «اشتباه تاکتیکی» دریغ نورزیدند. ناتو نیز در میان مردم پایگاهی ندارد، چرا که خیزش اسلامی مردم علیه کشورهای تشکیل دهنده پیمان «ناتو» نیز بوده است.
و: و بالاخره، به عنوان اصلی ترین جریان حاضر و موثر در انقلاب اسلامی لیبی، باید از توده های عظیم مردم مسلمان این کشور یاد کرد که خیزش انقلابی منجر به سقوط قذافی مدیون حضور فداکارانه و مقاومت و ایستادگی جانانه آنها بوده و هست.
توده های مردم با تابلوی اسلامی و هدف تعریف شده - و از ابتدا به صراحت اعلام شده- تشکیل یک نظام حکومتی برخاسته از آموزه های اسلامی به صحنه آمده و پیروزی نهایی را رقم زده اند. شناسه اصلی آنان، شعارهای «الله اکبر»، «اسلام دین من است»، «قذافی کافر است»، «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بوده است. مردم اصرار داشتند که از مساجد آغاز کنند و در خیابان ها به نماز جماعت بایستند. گفتنی است سه روز پیش، وقتی برای تسخیر نهایی طرابلس حرکت کردند به یکدیگر وعده می دادند که «نماز عید فطر را بدون حضور قذافی در طرابلس برپا می کنیم و به شکرانه پیروزی اسلام بر کفر، پیشانی سجده بر خاک می نهیم».
وقتی پای توده های مردم در میان است باید به قبایل لیبی نیز اشاره کرد. در لیبی نزدیک به ۰۴۱ قبیله حضور دارند که از آن میان، ۰٣ قبیله از اهمیت و جایگاه موثر و برجسته ای برخوردارند. برخی از ناظران بر این باورند که قوس نزولی منجر به سقوط قذافی هنگامی آغاز شد که قبایل یاد شده علیه قذافی با یکدیگر پیمان بستند و خدای «عمر مختار» قهرمان مسلمان استقلال لیبی از استعمار ایتالیا را بر این پیمان شاهد گرفتند.
۵- امروز، در پی سرنگونی حکومت قذافی، آمریکا و متحدانش اصرار دارند که تعیین سرنوشت لیبی و نوع حکومت آن به شورایی متشکل از اعضای گروه ها و جریانات یاد شده سپرده شود و مخصوصا روی ترک صحنه از سوی مردم اصرار دارند. چرا که در این حالت، اولا؛ سهم صاحبان اصلی انقلاب یعنی توده های مردم، حداکثر در حد و اندازه عضویت یک یا دو نفر در شورای یاد شده تقلیل خواهد یافت و ثانیا؛ گروه های دیگر که تقریبا تمامی آنها طرفدار سکولاریسم و جدایی دین از سیاست هستند، نوع نظام حکومتی آینده لیبی را رقم خواهند زد. اما، خوشبختانه در سوی دیگر این میدان توده های عظیم مردم حضور دارند که بارها با صراحت اعلام کرده اند، به کمتر از حکومت اسلامی و نظام برخاسته از آموزه های دین مبین اسلام رضایت نخواهند داد. و طرفه آن که به قول نیکلای سارکوزی - رئیس جمهور فرانسه- مادام که پای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک الگو در میان است، هیچیک از ملت های مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا به پذیرش حاکمیتی غیراسلامی و سکولار تن نمی دهند.
خراسان:کاش مجبور به نوشتن این مقاله نبودم
«کاش مجبور به نوشتن این مقاله نبودم»عنوان سرمقالهی روزنامهی خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛ای کاش هیچ وقت مجبور نمی شدم که چنین مقاله و مطلبی را در این برهه زمانی بنویسم.
ای کاش هیچ گاه ضرورتی برای نوشتن این مطلب احساس نمی کردم که در عصر حاکمیت و تثبیت نظام اسلامی بر ایران عزیز و از کنار مضجع نورانی حضرت ثامن الحجج علیه السلام مطلبی با چنین موضوعی بنویسم.
ای کاش در کشوری که صاحب اصلی آن را امام زمان می دانیم و حضور همیشه شاهدانه امام رضا(ع) را در قلب ایران مایه برکت و عزت و افتخار میهن عزیزمان می دانیم، مواردی هرچند اندک از یک «بی توجهی و غفلت بزرگ» را شاهد نبودیم.
ای کاش در ایران اسلامی با آن سابقه تمدنی و فرهنگی عظیم و آن پیشینه یکتاپرستی مردمانش حتی از قبل ظهور اسلام و پذیرش آگاهانه آن توسط ایرانیان یکتاپرست و خردمند شاهد همین موارد اندک «فراموش کاری» یا «کم اعتنایی» به حرمت امر آفریدگار مهربان هستی نمی بودیم.
گرچه وجود رشوه خواری، دروغ، غیبت، تهمت، بی بندوباری، دزدی، مال مردم خوری، رباخواری و حرام خواری و دیگر گناهان کبیره ای از این قبیل همه و همه در جامعه اسلامی هرچند فراوان هم نباشد، جانگداز و دنیاسوز و عاقبت سوز و صدالبته برکت سوز است اما این گناهان را هر یک از مرتکبان ممکن است با کلاه شرعی، توجیه یا جهل یا هر بهانه دیگری و یا اساسا با انکار اصل موضوع موجه جلوه دهند یا آن چنان این گونه گناهان و خلاف های عظیم را در خفا یا ماهرانه و رذیلانه انجام دهند یا چنان رنگ و لعاب های مختلف به این اعمال خلاف در پوشانند که لااقل برخی از مردم متوجه نشوند. اما چه تلخ است، که در ماه مبارک رمضان در روز روشن و در هنگامه ای که جهان اسلام و تمامی بیش از یک میلیارد مسلمان جهان حتی آنان که به دلایلی از جمله بیماری، عذر شرعی و یا هر دلیل موجه دیگری توانایی روزه داری ندارند، هر کدام به اندازه فهم و بضاعت و همت خود در پی کسب درک و کسب معارف و فضیلت های بی منتهای ماه نزول قرآن و استفاده از شب و روزها و ساعت ها و حتی دقایق نورانی ماه رحمت و غفران و برکت ویژه الهی هستند، در چنین بحبوبه مبارک و باز بودن تمامی درهای آسمان تعداد معدودی و انگشت شماری در برخی نقاط ایران عزیز و حتی در شهر امام رضا(ع)، آشکارا و در ملاءعام بی توجه و بی اعتنا به خدایی که در محضر حضرتش تنفس می کنند، بی توجه به فرشتگان و ملائکی که ناظر اعمال همگان هستند و بی اعتنا به خیل و اکثریت قریب به اتفاق مردمان به عشق خدا روزه دار، متاسفانه تظاهر به «روزه خواری» می کنند و حریم خدا و پیامبر و قرآن و امام رضا(ع) و حرمت مردمان هم نوع خود را نادیده می گیرند و بلکه می شکنند و دردآورتر این که در غالب موارد تظاهر به روزه خواری با کشیدن و دود کردن سیگار پشت فرمان خودروها و ... بروز و ظهور دارد نه خوردن و آشامیدن ناشی از تحمل گرسنگی و تشنگی شدید!
باید انصاف داشته باشیم که بالاخره برخی از مردم یا کسالتی دارند یا عذر شرعی یا مسافر هستند و نمی توانند روزه بگیرند اما بحث اصلی این است که حتی آنان که به هر دلیلی از روزه گرفتن معذور هستند، اما می توانند و وظیفه شرعی، عقلی، انسانی و قانونی دارند که حرمت های الهی و حرمت ارزش ها و باورها و حتی حرمت عرف و قانون جامعه را نگاه دارند و در ملاءعام مرتکب خلاف زشت و قبیحی مانند تظاهر به روزه خواری نشوند.
ای معدود بندگان خدا که یا از روی کم توجهی یا غفلت یا خدای ناکرده بی اعتنایی و لجبازی حریم و حرمت خدا و بندگان روزه دار خدا را نگاه نمی دارید، کمی در خود و با خود و در خلوت خود بیندیشید که با این تظاهر به حرمت شکنی ها به کدامین مقصد چنین شتابان و بی محابا می تازید همه می دانند و شما هم می دانید شاید فراموش کرده اید، شاید دچار غفلت شده اید، شاید ... اما همه مخلوق خداوند می دانند که حضرتش که یگانه بی همتاست و خالق هستی، صمد است و غنی و بی نیاز مطلق که اگر نیازی می داشت توانای مطلق نبود و خالق بی همتا و قادر متعال، بخشنده کریم و مطلق نبود و اما این همه مائیم و همه مخلوق آفریدگار هستی که به ذات اقدسش محتاجیم و فقیر درگاه ربوبی حضرتش. همه می دانیم که او را نیازی به نماز و طاعت و اطاعت و روزه داری و شب زنده داری و احیای ما نیست و این ما بندگانیم که از ازل تا ابد، فقیر و گدای بی ادعای درگاه او هستیم و باید باشیم و چه فخری بالاتر از این که عبد و فرمانبر و فقیر هیچ بت و طاغوت و مخلوقی نباشیم و تنها عبد و گدای درگاه حضرت حق جل و علا که صاحب ملک و ملکوت و آفریدگار تمامی مخلوقات و صاحب روز حساب و پاداش و جزاست باشیم. بی نیاز مطلق را چه نیازی به عبادت و اطاعت مخلوق سراسر نیاز، همه می دانیم و می دانند، گر جمله کائنات کافر گردند/ بر دامن کبریایش ننشیند گرد
هر چند در این مقال سخن از شرافت بندگی و مظاهر بندگی و اطاعت و عبادت حضرت حق نیست و تنها سخن از کم توجهی، بی توجهی یا غفلت یا خدای ناکرده کم اعتنایی یا لجبازی تعداد معدودی به حکم الهی و وجدان عمومی جامعه است اما باور داریم همین مقدار کم تظاهر به روزه خواری در کشور امام زمان و شهر امام رضا(ع) خون به دل انسان می کند و این عده اندک نیز با کمی توجه می توانند و وظیفه دارند در مقابل خدا و قرآن و جامعه لااقل در این چند روز باقی مانده از ماه برکت ویژه الهی، قدم از حریم حرمت های الهی بیرون کشند و با خدا، با قرآن، با خواست و وجدان عمومی جامعه آشتی کنند و دست از تظاهر به روزه خواری در مقابل دیدگان متعجب مردم بردارند و اگر خدای ناکرده و زبانم لال کسی به خاطر لجبازی با حرمت ها و ارزش ها، مبانی دینی و یا نظام حاکم و جمهوری اسلامی تن به چنین گناه بزرگی می دهد به خود آید چرا که همه می دانیم که راه برگشت به دامن خدا همیشه باز است و جز خودمان کسی نمی تواند این راه را بر ما بندد.
باز هم تکرار می کنم ای کاش خود را مجبور به نوشتن مقاله ای با این موضوع نمی دیدم با این حال شاید این نوشته در این مقطع زمانی و در سال جاری که هنوز حرمت روزه و روزه داری در جامعه بسیار نگاه داشته می شود و تظاهر به روزه خواری در نزد اکثریت قریب به اتفاق مردم و حتی آنان که خود به هر دلیلی از روزه داری معذور هستند، قبیح شمرده می شود، باعث شود که از این پس چنین مواردی اصلا در هیچ کجای ایران عزیز اسلامی دیده نشود.
اما به هر تقدیر برای رسیدن به چنین وضعیت مطلوبی باید علاوه بر توجه به مسائل و نکاتی مهم به یک نکته اساسی که وظیفه آحاد مردم نیز هست اشاره کرد و آن این که تمامی مردم حتی معذوران از روزه داری وظیفه دارند با برخوردی اخلاقی، اسلامی، انسانی، مودبانه و نرم خویانه همین تعداد اندک متظاهران به روزه خواری را دلالت و راهنمایی کنند و با کلام اثرگذار و دلسوزانه این افراد را متوجه غفلت یا جهل یا کم اعتنایی خود بکنند چرا که صرفا ناراحتی و دلخوری مردم از بروز چنین پدیده ای باعث نمی شود که این پدیده نامبارک در همین ابتدای امر و قبل از این مثل خیلی از گناهان دیگر مانند دروغ گویی، غیبت، تهمت، رشوه خواری و کلاه برداری و حرام خواری، بی حجابی و بدحجابی و بی بندو باری برای برخی به رویه تبدیل شود، مهار و کنترل شود بلکه آحاد مردم وظیفه دارند همان طور که از دیدن چنین مواردی دل پریش و آزرده خاطر و متاسف می شوند با در نظر گرفتن شرایط و تجهیز به کلام نرم و مومنانه و عالمانه به متظاهران به روزه خواری تذکر مودبانه و خیرخواهانه و دلسوزانه بدهند و پرواضح است وقتی چنین معروفی در جامعه توسط افراد گوناگون و پرشمار تکرار شود، قطعا آن تعداد معدود نیز از عمل حرمت شکنانه و خلاف وجدان عمومی جامعه خود دست بر می دارند و صدالبته سکوت و بی تفاوتی آحاد مردم در مقابل چنین منکرهایی اگر نگوییم به گسترش منکر و ریخته شدن قبح منکرهای این چنینی کمک می کند مسلما می توانیم بگوییم سکوت و بی تفاوتی و عمل نکردن عالمانه و خیرخواهانه به این وظیفه عقلی و شرعی، کم کم قبح تظاهر به روزه خواری را مثل برخی از گناهان و زشتی های دیگر خواهد ریخت.
خدایا به برکت رمضان و قرآن و امام زمانت مباد که در ماه مبارک رمضان شاهد از بین رفتن و شکستن قبح تظاهر به روزه خواری حتی توسط عده معدودی در ایران عزیز باشیم.
جمهوری اسلامی:روز قدس و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه
«روز قدس و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛روز جهانی قدس این بار در شرایطی متفاوت از گذشته برگزار میشود که چهار تن از دیکتاتورهای جهان عرب به زباله دان تاریخ پیوستهاند و اگرچه بعضاً تلاش میکنند از مخفی گاه خود شیطنت کنند و با شرارتهای خود همچنان قربانی بگیرند ولی این دست و پا زدنها نیز نمیتواند چیزی را تغییر دهد.
روز قدس این بار با تغییر جغرافیای سیاسی منطقه، معنی و مفهوم دیگری را در ذهنها تداعی میکند. رژیم کمپ دیویدی مبارک یعنی اصلیترین دلال صهیونیسم در منطقه به کلی از هم پاشیده است. از گذرگاه رفح درحد فاصل میان نوار غزه و سرزمین مصر در عین حال که باز و بسته میشود، اما ارسال مایحتاج مردم مظلوم غزه از سرگرفته شده است. خط لوله انتقال گاز مصر به فلسطین اشغالی منفجر و عملیات انتقال گاز به اسرائیل متوقف گردیده است. سراسر مصر در قبال جنایت اخیر صهیونیستها در قتل عام ۵ نظامی مصری در صحرای سینا ملتهب است و موج تظاهرات خشم آلود مردم علیه صهیونیستها به اوج خود رسیده است. پرچم رژیم صهیونیستی از فراز ساختمان مقر سفارت رژیم تل آویو در قاهره پائین کشیده شده و به جای آن پرچم فلسطین به اهتزاز درآمده است. انقلابیون مصری این روزها ماهیت ضد صهیونیستی قیام خود را پنهان نمیکنند و قویاً خواستار لغو قرارداد ننگین کمپ دیوید هستند.
در فلسطین اشغالی و نزد فلسطینیها این خشم و خروش در مقیاسی وسیعتر درحال اوج گیری است. مقاومت اسلامی با احساس پیروزی و موفقیت بیشتر، انگیزههای نیرومندتری برای ادامه استقامت و پافشاری بر مواضع حق طلبانهاش دارد. برای نخستین بار از آغاز شکل گیری رژیم صهیونیستی، فلسطینیها موفق به شلیک موشک به سوی ناوچههای نظامی رژیم صهیونیستی در مدیترانه شدهاند. علاوه بر این تقریباً هیچ یک از جنایات صهیونیستها بدون پاسخ تلافی جویانه نمانده است. اگرچه واکنشها با ابعاد جنایات دشمن، تناسب چندانی ندارد ولی در مجموع نشانگر اراده و آمادگی رزمی در جبهه مقاومت محسوب میشود.
در صحنه عربی، رژیمهای سازشکاری که فلسطینیها را وادار به تمکین در برابر صهیونیستها میکردند، یا از صحنه حذف شدهاند یا در موضع انفعالی قرار دارند. دربار فاسد ریاض که برای دو جنگ علیه لبنان و غزه به اشغالگران چراغ سبز داده و حتی متعهد شده بود بخشی از هزینههای جنگی صهیونیستها را تقبل میکند، اکنون دچار بحران عظیم و گستردهای است که مشروعیتش حتی درون مرزهای عربستان هم در معرض سئوال قرار گرفته است. البته ریاض امیدوار است با سرمایهگذاری بیشتر و ریخت و پاش به منظور انحراف قیامهای عربی، آب رفته را به جوی باز گرداند ولی سقوط رژیم قذافی، شدت فشار بر سایر رژیمهای دیکتاتوری عرب را بیشتر کرده است.
هم دربارهای عرب و هم حامیان وقیح آنها در غرب، این روزها دچار بحران شدیدی شدهاند و قادر به حل و فصل مسائل و پاسخگویی به تناقضات موجود نیستند. پادشاه عربستان همزمان با آمریکا و اتحادیه اروپا خواستار کناره گیری بشار اسد رئیسجمهور سوریه شدهاند اما در عین حال و به طور همزمان به سایر رژیمهای دیکتاتوری منطقه کمک میکنند تا با سرکوب و ارعاب خود علیه حرکتهای پرخروش مردمی، آنها را از ادامه مبارزه و احقاق حق خود منصرف و مأیوس کنند. مسأله این بار در جبهه حامیان رژیم صهیونیستی هم به کلی متفاوت است. هم آمریکا و هم اروپا دچار یک بحران عظیم اقتصادی با ابعاد گسترده و روزافزون است که مرتباً بر عمق آن افزوده میشود و هیچگونه چشم انداز روشنی وجود ندارد که آنها با خاطری آسوده به حمایت از صهیونیستهای اشغالگر و شرور بپردازند. تصادفی نیست که این بار برای نخستین بار در تاریخ موجودیت نامشروع رژیم صهیونیستی شاهد خشم و خروش یهودیان مهاجر علیه دولت یهود نیز هستیم.
هاجر با تمامی وجودشان احساس میکنند که آلت دست سیاست بازان شیاد و فاسدی شدهاند که دیگر حتی قادر به تأمین تعهدات اولیه هم نیستند. نه از رفاه و آسایش در "ارض موعود" خبری است و نه حتی از آرامش و امنیت و ثبات.
افسانه شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی درهم شکسته و مقامات ارتش صهیونیستی و موساد هشدار میدهند که درصورت وقوع جنگ دیگر ممکن است به محاصره حزبالله درآیند. شلیک موشک به سوی ناو جنگی دشمن در چنین شرایطی کابوس اشغالگران را آشکار ساخته است. دقیقاً به همین دلیل است که فلسطین اشغالی شاهد "مهاجرت منفی" است و در نتیجه تعداد انبوه کسانی که از ادامه حضور در سرزمینهای ناامن منصرف شده و به زادگاه خود باز میگردند، به مراتب افزونتر از کسانی است که تحت فشار القائات صهیونیستی به فلسطین اشغالی کوچ میکنند. همین پدیده به همراه آثار و تبعات بحران اقتصاد جهانی، ابرهای تیره را بر فراز فلسطین اشغالی نشان میدهد.
در چنین شرایطی طرح تشکیل کشور فلسطینی قرار است در اجلاس آینده مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شود و تا این مرحله گفته میشود اکثریت کشورهای جهان آمادگی خود را برای به رسمیت شناختن دولت مستقل فلسطین اعلام کردهاند.
خوب است اوضاع کنونی را با آن سالها که آرمان فلسطین و مسئله فلسطین به کلی به فراموشی سپرده شده بود و ارتجاع عرب عربده میکشید که ما از فلسطینیها فلسطینیتر نیستیم ولی حتی فلسطینیها را هم به کرنش و تمکین در برابر اشغالگران فرا میخواند، مقایسه کنیم. البته هنوز هم تا آزادی کامل فلسطین و تحقق آرمان فلسطین، فاصله داریم ولی خدا رحمت کند امام خمینی را که با این ابتکار عظیم و به یادماندنی، از قداست و معنویت رمضان و از توجهات یک و نیم میلیارد مسلمان در سراسر جهان برای احیای آرمان فلسطین و زنده نگهداشتن موضوع و برافراشتن پرچم آزادی فلسطین بهره برد و به همگان ثابت کرد که روز قدس، روز اسلام و روز احیای عزت و عظمت از دست رفته اسلام و مسلمین است. لکن مهم اینست که این پرچم پرافتخار را مسلمانان با اراده و انگیزهای بیشتر به دوش بکشند و برای احقاق حق فلسطین و مردمش همچنان در صحنه حاضر باشند.
رسالت:راز جاودانگی علی(ع)
«راز جاودانگی علی(ع)»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن میخوانید؛راز جاودانگی علی(ع) هماناست که اگر ما نیز دریابیم جاودانه خواهیم شد.علی(ع) هشیارانه در این دنیا زیست و هیچگاه حتی لحظه ای غفلت او را در برنگرفت.اما این چه رازی است که تا این حد آشکار و تا این حد برای ما پنهاناست؟
دوگانه ای بس مهم تا آنگاه که با جسم خاکی خویش هستیم ما را در امتحاندارد و ما درمیان آن دو در رفت و آمدیم.دوگانه ای که مفهوم دنیا و آخرترا روشن می سازد.غفلت و ذکر.
آنچه که دنیا می دانیم و باید از آن بگریزیم نه نمادهای ظاهری چون زن ومال و جمال است بلکه هر آن چیزی است که مایه غفلت برای ماست و آنچه کهباید به آن سو بگریزیم نه فقط نمادهای آخرت چون مسجد و عبادت است که هرآنچیزی است که هشیاری ویاد خدا برای ما به ارمغان آورد.ملاک شناخت دنیا ،غفلت زایی است و ملاک شناخت آخرت، هشیاری آفرینی است.معنای قبله دراینجاست؛به کدامین سو رو می کنی؟ تمام آنچه که در حیات کوتاه خود با آنروبهرو خواهیم شد با این ملاک قابل شناخت است.هر آنچه ما را به غفلت برددنیایی است و هر آنچه هشیارمان سازد؛خدایی.
استن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفتاست
هوشیاری زان جهاناست و چو آن
غالب آید پست گردد این جهان
لازم نیست لب بگشاییم تا سخن گفتن بیاموزیم؛اگر انسان بیشتر
می شنیداحتیاج به گفتن نداشت.کلام حق شنیدن می خواهد نه گفتن. اگر گوش فرا دهیم؛هشیاران به ما می گویند:
دنیای شما بس بی عمق است و غفلت نیز شما را به سطح می برد؛دنیای شما تهیترین چیز را به شما می دهد و آن جسمی است که در جلب رضایت و خوشی آندوران محدود خود را تلف می کنید حال آنکه هشیاری شما را به عمق می برد وچه می هراسند انسان ها از عمق وچه دست و پایی می زنند تا به سطحبازگردند.مرگ دروازه هشیاری است ولی انسان ها از آن می هراسند ؛پس از مرگاست که بسیاری درخواهند یافت زندگی آنها تنها برای یک تعالی بوده است وبس ونه برای پروردن جسمی فانی که حال در مرده شوی خانه افتاده است؛خواهندفهمید حایلی است این بدن برای رسیدن به حق.
غفلت وامی دارد که از مرگ بهراسیم در حالی که از من برشماست که از مرگنهراسید،راز مرگ تنها در حقیقتش پنهان است؛ حقیقت آن چیزی نیست جز یکلحظه رسیدن به آنچه بودی و نمی دانستی؛از من برشماست که راه را برویدولی بدانید به کدام سو می روید؛نه آنکه تنها رونده باشید راه بسپرمخاطره است ولی اگر تنها بدانید که چه زیباست پایانش هیچ نمیپروایید.گامی است این دنیا بهسوی حق و دنیای دیگر گامی فراترو با هدفترزیرا به حق نزدیکتر خواهیم بود.
هر دانشآموز ایرانی با هدف ترویج فرهنگ کمک به همنوع و به منظور آمادهسازی دانشآموزان علاقهمند به انجام داوطلبانه خدمات امدادی یک پاکت شیر یا یک بسته خرما به مردم قحطی زده سومالی اهدا میکند.
به گزارش خبرگزاری مهر، طرح اهدای یک پاکت شیر یا یک بسته خرما توسط اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان و با همکاری سازمان جوانان جمعیت هلال احمر انجام میشود که از شبهای قدر تا عید سعید فطر در دفاتر اتحادیه انجمن های اسلامی دانشآموزان و یا پایگاههای هلال احمر در سراسر کشور اجرا میشود.
سیاست روز:تنگ شدن حلقه محاصره
«تنگ شدن حلقه محاصره»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛خیزشهای مردم مسلمان کشورهای عربی منطقه هر چند یک فرایند خوشایند برای حذف دیکتاتورها و ایفای نقش مردم در راهاندازی دولتهای مردمی در کشورشان محسوب میشود، اما خطرات مهیبی نیز این خیزشها را تهدید میکند.
مردم تونس پس از آن که توانستند با اراده خود بنعلی را سرنگون کنند، اما همچنان به خواستههای واقعی خود نرسیدهاند. آنها همچنان معترض هستند، چون افرادی که هماکنون در مسند قدرت قرار دارند انتخاب مردم نیست.
مصر نیز به همین درد دچار است، نظامیان هماکنون دولت را در دست دارند و وعدههایی نیز برای برگزاری انتخابات مردمی دادهاند اما مصر همچنان دستخوش تحولات مهمی است.
یمن نیز وضعیت مشابهی دارد. علی عبدالله صالح علیرغم مجروحیت و خروج از کشور، همچنان خود را حاکم بلامنازع یمن میداند و دست نشاندههایش در یمن حکمرانی میکنند.
بحرین شیعهنشین نیز همچنان در تب و تاب انقلاب و اعتراض است و سربازان آل خلیفه و آل سعود در آن جزیره کوچک به جنایت مشغولند.
اما نکته بسیار مهمی که در میان کشورهایی که در آنها انقلاب شده است، دخالت نظامی ناتو در لیبی است.
دخالت نظامی ناتو برای سرنگونی «معمر قذافی» پرسش مهمی است. هر چند دخالت نظامی با تایید شورای امنیت سازمان ملل انجام شده باشد اما آیا تنها در لیبی حکومت اقدام به کشتار مردم خود میکند؟ آیا در بحرین و یمن این اتفاق نمیافتد؟
دلیل یا بهتر بگوییم بهانهای که غرب برای حمله به لیبی تراشید، کشتار مردم لیبی توسط قذافی و رفتارهای وحشیانه این حاکم دیکتاتور علیه مردم خودش بود.
هر چند سران برخی کشورهای اروپایی با دخالت خود برای سرنگونی قذافی، وجهه از دست رفته خود را باز پس گرفتند و به ترمیم محبوبیت خود در میان مردم کشورشان پرداختند. اما این دخالت نظامی که یقینا گستردهتر نیز خواهد شد، کار را برای انقلابیون لیبی مشکل خواهد ساخت.
پس از سرنگونی کامل قذافی و هوادارانش، باید شاهد ورود نیروهای پیاده نظام ناتو به لیبی باشیم. این نیروها به بهانه برقراری امنیت و جلوگیری از هرج و مرج وارد خاک این کشور خواهند شد.
پس از استقرار نیروهای نظامی، فعالیتهای سیاسی کشورهای اروپایی و آمریکایی برای تشکیل دولت انتقالی آغاز میشود رایزنیها و گفتوگوهایی با انقلابیون انجام میشود و در پس وعدههایی چرب، فرد مورد نظر قدرت را موقتا به دست خواهد گرفت.
نگرانی اصلی اروپا و آمریکا از سرنگونی دیکتاتورهای کشورهای عربی مسلمان، شکلگیری جبهه ضد صهیونیستی در این کشورهاست.
با اقدام چند روز گذشته مردم مصر علیه سفارت رژیم اسرائیل و پایین کشیدن پرچم آن و استقرار پرچم فلسطین، این نگرانی تبدیل به کابوسی شده است که غرب را وادار خواهد ساخت، دست به اقدامات اساسی بزند.
مردم انقلابی کشورها باید مراقب منحرف شدن انقلاب و اهدافشان باشند.
عوامل آمریکا و اروپا از مدتها پیش در این زمینه برنامهریزیهای خود را انجام دادهاند و مرحله به مرحله در پی پیاده کردن اهداف خود هستند.
وظیفه کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران در این برهه تاریخی در این کشورها، هر چند دشوار و شاید نشدنی تلقی شود، همراهی و همگرایی با مردم انقلابی کشورهایی است که قیام کردهاند.
قطعا یکی از برنامههایی که در دستور کار اروپا و آمریکا قرار دارد، بدبین کردن مردم کشورهای انقلابی نسبت به جمهوری اسلامی ایران است.
سفرهای دیپلماتیک مقامات ایران به این کشورها، دعوت از رهبران انقلابیون به ایران، راه را برای همگرایی و همفکری بیشتر بین دو طرف هموار خواهد ساخت.
تصور این که کشورهای اطراف رژیم صهیونیستی، کشورهایی مستقل و انقلابی شوند و سیاستهای دوران حکومت خود را نسبت به این رژیم تغییر داده و مناسبات گذشته خود را با اسرائیل متوقف کنند، باعث شده است تا سوریه به عنوان کشور خط مقدم مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی مورد حملات و فشارهای سیاسی و اقتصادی اروپا و آمریکا قرار گیرد.
با سقوط بشار اسد حلقه محاصره رژیم صهیونیستی از بین خواهد رفت. چه بسا جلو انداختن سقوط قذافی که ماههاست به کشتار خود ادامه میداد، زمینه دخالت نظامی ناتو و آمریکا در سوریه باشد؟
مردم سالاری:عاقبت وحدت به روایت اصولگراها
«عاقبت وحدت به روایت اصولگراها»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم
محمدحسین روانبخش است که در آن میخوانید؛مدتهاست که جناح موسوم به اصولگرا در پی وحدت برای شرکت در انتخابات است ودر این راه از همه سرمایه های خود مایه گذاشته است اما روز به روز افتراق و انشعابهای بیشتری از دل این جناح سر بر می آورد. درک و تحلیل علل و دلایل این وضعیت برای اصولگرایان ممکن نیست چون آنها از داخل مجموعه و عموما با خود شیفتگی به مجموعه شان نگاه می کنند و با این نوع نگاه آسیب شناسی دقیق از وضعیت جناح به دست نمی آید. اصولگرایان اگر عاقل باشند باید به آنچه افراد خارج از دایره این طیف درباره مشکلات و ضعف های آنان می نویسند توجه کنند. نویسنده این یادداشت هم الحمدلله هیچ نسبتی با این جناح ندارد و به کلی از دایره و حومه دایره جناح به اصطلاح اصولگرا دور است.
۱- وحدت فقط یک کلمه است و وقتی می توان آن را عملی کرد که معلوم شود واقعا منظور از به کارگیری این کلمه چیست و چگونه قرار است به آن رسید؟ به عبارت دیگر در عمل، روش و مقصد نهایی، وحدت را معنی می کند. روش اصولگرایان در رسیدن به وحدت درونی، همواره از بالا به پایین بوده است. وحدتی که قرار است توسط بزرگترها دیکته شود و کوچکترها باید در مقابل آن سر تسلیم فرود آورند تا لابد الگویی باشد برای وحدت همه مردم! مقصد نهایی این وحدت هم مشخص است : وحدت برای این که یک لیست واحد ارائه شود ورقابت حتی داخل خودی ها هم نباشد و لیست توافق شده وتهیه شده در غیاب حضور موثر بقیه گروه ها (که شرایط رقابت یکسان با آنها را ندارند) رای بیاورد و مجلس دقیقا همانی باشد که بزرگترهای جناح می خواهند. اگر جز این است واقعا چه نیازی به وحدت، آن هم فقط برای انتخابات وجود دارد ؟! با این اوصاف، باید گفت که بزرگترهای جناح اصولگرا سعی دارند با استفاده از کلمه زیبا و فریبنده " وحدت "، خواست خود را به تمامی اعضای این جناح تحمیل کنند. اصولگرایان تا به حال فکر کرده اند که این نوع وحدتی که دنبال آن هستند، ذاتا موجد افتراق است؟!
۲- جناح موسوم به اصولگرا در طول سالهای گذشته با تمام توان کوشیده که جناحهای رقیب را با هر وسیله ممکن از صحنه خارج کند و خودش باشد و خودش! البته اگر جناح های رقیب لطف کنند و با حضور خودشان فقط تنور انتخابات را گرم کنند و قول بدهند به فکر کسب آرای مردم و تغییر جایگاه در بدنه قدرت نباشند، قدمشان روی تخم چشم اصولگرایان! اتفاقا وحدت درونی اصولگرایان هم در راستای همین وضعیت و در حقیقت نسخه درون گروهی همین استراتژی است. گویی ریش سفیدان محترم این جناح بلندگویی دست گرفته اند و می گویند: اعضای محترم و معزز اصولگرا توجه فرمایید. ما به شما عزیزان به عنوان سیاهی لشکر احتیاجی مبرم داریم ولی زیاده از آن قابل تحمل نیست.
قبلا از همکاری و مساعدتتان سپاسگزاریم! اگر جز این است واقعا چه نیازی به وحدت، آن هم فقط برای انتخابات وجود دارد؟! اگربا واقع بینی و به دور از شعارزدگی های مرسوم در کشور ، به موضوع نگاه کنیم اظهر من الشمس است که اگر انتخاباتی پیش رو نبود، نه وحدتی بود و نه افتراق و انشعابی! هر کسی کار خودش، بار خودش، آتش به انبار خودش! غیرخودی ها راهی منزل می شدند و خودی ها هر کدام راضی از سهم خویش به دعاگویی مشغول بودند، اما انتخابات یعنی تغییر وضعیت و تقسیم دوباره قدرت.
خوب با این اوصاف چرا فقط عده خاصی به تقسیم قدرت بپردازند؟ چنین است که در حال حاضر هر فردی با هر وزنی در آن جناح طالب حضور نماینده اش در کمیته تقسیم است و به قول یکی از بزرگان آن جناح ، این جوری که نمی شود!
٣- وضع وقتی وخیم تر می شود که تعدد بزرگان بوجود آید. بعد هر گروه ، درباره وزن گروه دیگر شبهه داشته باشد. ترازوی دقیقی هم برای وزن کشی وجود ندارد ( که اگر بود این گروهها خیلی هایشان اصلا نباید در انتخابات حاضر می شدند) و نتیجه این می شود که هر کس می تواند بگوید من باید وحدت را عملی کنم! ببینید که در ماه های آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد، اتفاقاتی که اصلا عجیب نیست و معمولا گروه برنده حتی به آن افتخار هم خواهد کرد، همچنان که وحدت همه آحاد مردم به این سرنوشت دچار شد!
آفرینش:سومالی زخم ناسور جهان اسلام
«سومالی زخم ناسور جهان اسلام»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در ان میخوانید؛سومالی زخم ناسوری در جهان اسلام و شاخ آفریقاست زخمی که سالهاست به دلائل متعدد داخلی و خارجی همچنان میل به بهبودی ندارد و دامنهی بحران را در این کشور طولانیتر کرده است. در این بین اکنون که این زخم بحرانی جدید قحطی را طی میکند بحرانی که هر چند در قرن ۲۱ تا اندازهای به نظر عجیب می نماید اما واقعییت است که اکنون این کشور ۱۰ تا ۱۲ میلیونی را در خود گرفته و به گفته مقامات سازمان های بین المللی بدترین فاجعه انسانی جهان است و چندین میلیون از جمعیت این کشور در معرض خطر مرگ و نابودی قرار دارند. در این بین اگر نگاهی ژرف به آنچه دراین کشور می گذرد داشته باشیم علل بحران را دراین کشور می توان در چند بعد دید.
نخست اینکه هر چند در طول ماههای گذشته سازمان های بین المللی و کشورهای اسلامی کوشیده اند تا از دامنه بحران در این کشور کاسته و کمکهایی را برای این کشور ارسال کنند چنانچه سازمان همکاری اسلامی پیش با ایجاد یک صندوق بین المللی کمکهای خیریه تحت عنوان صندوق اعتبار سومالی تصمیم گرفته است که٣۵۰ میلیون دلار کمک مالی به سومالی اختصاص دهد اما پرسش اینجا است که در واقع چرا در سالهای گذشته عملا نگاهی به حل مشکلات چند بعدی این کشور نشده و اکنون که بدترین فاجعه انسانی رخ داده است توجهی به این کشور انجام می گیرد؟
دوم اینکه اگر به راستی کشورهای اسلامی و سازمان های بین المللی در صدد حل بحران قحطی و غذایی در این کشور فقیر شاخ آفریقا هستند باید در اندیشهی حل اساسی و ریشه ای بحران های چند گانه و متعدد در این کشور باشند. در این راستا باید گفت در طول سالهای گذشته سازمان ملل، سازمان وحدت آفریقا، اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی نتوانسته اند اقدامی موثر برای نجات و تامین صلح و امنیت و غذای این کشور انجام دهند .در این میان باید گفت هر چند در سالهای اخیر بیشترین توجه ها به سمت دزدان ساحلی بود ه است اما در واقع باید گفت کشوری که نزدیک به دو دهه است عملا دولتی نداشته ؛ یا به شدت ضعیف بوده ؛ گروه هایی چون الشباب در آن قدرتنمایی کرده و همچنین با دخالت های مداوم خارجی روبرو ست مسلما نمی تواند مانع از ایجاد بحران هایی همانند قحطی اخیر شود .
لذا باید گفت اگر جامعه بین المللی و سازمان ها و همچنین کشور های اسلامی خواستار حل بحران در این کشور هستند باید بیش از هر زمانی در اندیشه حل بحران های سیاسی اقتصادی وامنیتی در این کشور باشند چه اینکه با تداوم بحران های گوناگون در این کشور و شیوع پدیدهای همچون دزدی دریایی افراط گرایی فرقهای و قبیلهای و... این کشور هر چند ممکن است بحران اخیر قحطی ر ا از سر گذراند اما آینده این کشور همچنان تیره و تار است . در این شرایط باید گفت کمک های اخیر غذایی به این کشور از سوی مردم و کشورهای اسلامی امری انسانی و واجب است اما تا زمانی که بحران هایی نظیر مشروعیت امنیت و... در این کشور ادامه دارد هر کمکی به مثابه ماهی دادن است نه ماهیگیری یاد دادن.
حمایت:بازنده واقعی
«بازنده واقعی»عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت است که در آن میخوانید؛رژیم اشغالگر قدس در روزهای گذشته بارها از زمین و هوا غزه را زیر آتش گرفت.
البته گروههای مقاومت نیز پاسخ به این حملات را در ابعاد مختلف اجرا میسازند که هراس سراسری را بر صهیونیستها حاکم ساخته است. در نهایت طرفین از برقراری دوباره آتش بس خبر دادند هر چند که سوابق نشانگر شکننده بودن این روند می باشد.
در کنار اهداف صهیونیستها که از سرپوش نهادن بر مشکلات داخلی ، آزمایش سیستمهای جدید از جمله سپر موشکی گنبد آهنین، بستن فضای تنفسی جدید ایجاد شده برای غزه پس از بازگشایی رفح و ارسال کمکهای جهانی به غزه تا ایجاد فضا برای مدیریت تحولات منطقه و مختومه سازی پرونده تشکیل کشور مستقل فلسطین در مرزهای سال ۱۹۶۷ در سازمان ملل را در بر میگیرد اما این تحولات چند اصل را آشکار ساخت که درسهای مهمی برای جهانیان خواهد بود.
اولا این حملات نشان داد که صهیونیستها به هیچ تعهدی پایبند نبوده و حتی ادعای آنها برای آغاز روند سازش نیز نوعی فریبکاری است. ثانیا، کشورهای غربی مدعی حقوق بشر و سازمان ملل که از یک سو خود را ناجی بشریت میدانند و با این ادعا در امور کشورها دخالت میکنند و از سوی دیگر خود را بانی صلح در خاورمیانه میدانند، باردیگر در برابر جنایات صهیونیستها راه سکوت در پیش گرفته و عملا به مشارکت در کشتار مردم غزه پرداختهاند.
مواضع آنها نشان داد که دلبستن به آنها برای تحقق حقوق ملت فلسطین و تمام مظلومان جهان امری واهی بوده چرا که آنها حتی حاضر به محکوم سازی جنایات صهیونیستها نمیباشند و حتی از آن حمایت میکنند. جالب توجه آنکه همین کشورها با دخالت در امور سوریه بدون توجه به خواست مردم مبنی بر حمایت از بشار اسد رئیس جمهور به بحران سازی در این کشور پرداخته و حتی رسما خواستار کنارهگیری اسد از قدرت شده اند. تحولات غزه و سوریه عملا دوگانگی این کشورها و سازمان ها را آشکار میسازد.
این مواضع درسی برای سران عرب است که با ادعای روند صلح پای میز سازش با صهیونیستها نشینند و در کنار ملت فلسطین قرار گیرند. در جمع بندی کلی از تحولات غزه میتوان گفت که به رغم شهادت و زخمی شدن دهها فلسطینی و ادعای صهیونیستها مبنی بر مقابله با مقاومت، بازنده واقعی این تحولات، صهیونیستها، سران سازشکار عرب، غرب و سازمان ملل بودند که باردیگر خوی تجاوزگری خویش را نشان دادند.
تهران امروز:جهنم جاسوسان
«جهنم جاسوسان»عنوان یادداشت روز روزنامهی تهران امروز به قلم حسامالدین کاوه است که در آن میخوانید؛ایران، یکی از کشورهایی است که بیشترین تعداد قربانی را بر اثر عملیات تروریستی داده است و از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون روند ترورها همچنان ادامه داشته است. گو اینکه بسیاری از گروهکهای تروریستی در پی عملیات ضد تروریستی مضمحل یا تقریبا نابود شدهاند، اما هنوز ترور با تمامی چهره کریهش رخ مینماید. درباره ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی نیز میتوان افزود که رژیم غاصب اسرائیل به علت آنکه ناتوان از حضور نیروهای تروریستیاش در ایران است و نمیتواند همچون ترور شهید ممدوح در دوبی از تیمهای تروریستیاش برای کشتار سوءاستفاده کند، با جذب افراد خودباخته و فریبخورده و با ایجاد انگیزههای مالی و مادی، دست به ترور میزند.
در واقع عامل اصلی ترور شهید دکتر علی محمدی، رژیم اشغالگر قدس است و بس. گرچه ممکن است از پشتیبانیهای برخی از کشورها نیز سود جسته باشد اما طراحی ترور و آموزش تروریستها، مستقیما از سوی اسرائیل غاصب صورت گرفته است. وضعیت ویژه ایران و این واقعیت که کشور ما بیشترین قربانیان تروریسم را داشته است، ایجاب میکند که از نیروهای نخبه و متخصصان ایرانی با دقت بیشتری حفاظت شود. اما حفاظت از متخصصان و دانشمندان ایرانی به تنهایی کافی نیست، رژیم غاصب اسرائیل باید تاوان و هزینه سنگین جنایاتش را بپردازد.
در وهله نخست باید در دادگاههای بینالملل طرح دعوی کرد و دیگر آنکه، اسرائیل غاصب باید طعم مشت آهنین جمهوری اسلامی ایران را بچشد.
شناسایی عوامل و آمران ترور شهید علی محمدی و دیگر دانشمندان ایرانی جزو وظایف خاص و فوری نیروهای ذیربط است و سپس باید برای دستگیری و محاکمه آنان در دادگاه اقدام شود. مجید جمالیفشی، تروریستی که در دادگاه به عمل جنایتکارانهاش اعتراف کرده است، به صراحت از آموزش عملیات تروریستی در ترکیه، تایلند و اسرائیل (سرزمینهای اشغالی) سخن گفته است.
بیتردید تردد یک ایرانی به کنسولگری اسرائیل در استانبول نباید از چشم «میت» (سازمان اطلاعات ترکیه) پنهان مانده باشد. ترکیه اگر ادعای دوستی با ایران دارد، باید اطلاعات دقیق و تکمیلی را در اختیار تهران بگذارد. از سوی دیگر تهران باید این آمادگی را داشته باشد تا در صورت تکرار چنین ترورهایی از سوی اسرائیل غاصب، تلآویو را به جهنم تروریستها و جاسوسان صهیونیست تبدیل کند.
ابتکار:خدا قانون خاص خود را دارد
«خدا قانون خاص خود را دارد»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم غلامرضا کمالیپناه است که در آن میخوانید؛نقل کردهاند یکی از فرمانروایان قاجاری که بر کرمان حکومت میکرد، فردی را به همراه پسر خردسالش به زندان انداخت. پسرک به بیماری خطرناکی مبتلا شد. پدر به زندانبان التماس کرد که موضوع را با حاکم در میان بگذارد تا شاید پسر را برای درمان آزاد کند. فرمانروای سنگدل نپذیرفت تا اینکه آن طفل بیگناه در زندان جان سپرد. وزیر از حاکم سوال کرد چرا اجازه ندادی این پسرک آزاد شود؟ امیر بیرحم پاسخ داد که مملکت و حکومت قانون خاص خود را دارد.
ازقضا زد و پسرک حاکم به همان بیماری مبتلا شد. تمام طبیبان حاذق را فرا خواندند و هرچه نذر و نیاز بود، صورت گرفت، سفرههای گسترده برای ایتام و فقرا انداختند؛ اما هیچکدام نتوانست مانع مأموریت فرشتهی مرگ شود و پسر حاکم مرد. روزی فرمانروا با زاری و حسرت از وزیر پرسید: چرا بااینهمه نذر و نیاز و مداوا و دعا، فرزندم نجات نیافت؟ وزیر پاسخ داد: زیرا خدا هم قانون خاص خود را دارد.
در تاریخ از این نمونهها پر است. تازهترین مثالها در همین ماهها و روزهای اخیر ظهور و بروز پیدا کرده است. مبارک که مصر را به قفس تنگی برای مردمش تبدیل کرده و لابد طبق قانون خاص خود عمل کرده بود، آنچنان در قفس تنگ ذلت افتاد که عبرت همگان شد. کمی دورتر، صدام که عمری را با تحقیر و تجاوز و داغدار کردن خانوادههای بسیاری بهسر برده بود و یحتمل به همان قانون و یاسای ظالمانه خویش استناد میکرد، در وقت مناسبش چنان خوار و داغدار شد که قبل از مرگش، پسرانش به بدترین وضع کشته شدند و خودش هم به هنگام دستگیری چنان تحقیر شد که بهشکل اسب پیر دیوانهای بود که دندانهایش را میشمردند.
و اکنون سرهنگ پیر لیبی زمانش رسیده است. قذافی در غرور و ستم و خونخواری دستکمی از سایر حاکمان ظالم تاریخ ندارد. بسیای از شخصیتهای بیگناه را ناجوانمردانه در سیاهچال انداخته یا جانشان را گرفته است. کسی نمیداند بر سر امامموسیصدر چه آمده است. جمع زیادی از مخالفان خویش را به جرم مخالفت، از هستی ساقط کرده و خانوادههای زیادی را به روز سیاه نشانده است. با لجبازی و قدرتطلبی و خودخواهی، لیبی را به جنگی تمامعیار داخلی کشانده و با کشتار وحشیانهی مردم خویش، زمینهی دخالت کشورهای بیگانه را در امور لیبی فراهم کرده است. او هم قطعاً معتقد بوده که حکومتش به قانون خاص خود عمل کرده است.
و اکنون هم نوبت آن رسیده که خدا به قانون خاص خود درباره حاکم لیبی عمل کند، چنانکه این قانون راجعبه همه فرمانروایان ستمگر همواره در اجرا بوده و خواهد بود.
بیشک مجریان این قانون، همهی موجودات الهی از خوب تا بد و ریز و درشت بوده و هستند. گاهی پشهای ریز مأمور میشود، زمانی پرندگانی با ریگهای در منقار و گاهی هم ظالمی مأمور تنبیه ظالم دیگر میشود. مگر نه اینکه چنگیزخان مغول خود را قضای الهی میشمرد که بر سر حاکم ظالم خوارزمشاه فرود آمده است؟
غرب و امریکا در اوضاع نابسامان جهانی برای خویش چنین مأموریتی قائل هستند. آنان هم خود را ناجی مردمی میشمارند که در گنداب حکومتهای ستمگر غرق شدهاند.
هرگاه ریشهی درختی به سبب کمبود آب و مواد مغذی و همچنین آفتهای زیانبار پوسیده و خشکیده گردد، درخت میافتد؛ حال با وزش باد باشد یا فشار دست شخصی.
رعیّت چو بیخاند و سلطان درخت/ درخت ای پسر باشد از بیخ سخت
برو پاس درویش محتاج دار/ که شاه از رعیّت بود تاجدار
شرق:کسی برای سرهنگ گریه نمیکند
«کسی برای سرهنگ گریه نمیکند»عنوان سرمقالهی روزنامهی شرق به قلم محمدعلی سبحانی است که در ان میخوانید؛در میان ملتهای عرب هیچ کس برای سرنگونی قذافی، دل نسوزاند و مویه نکرد. قذافی ۴۲ سال پیش در میان استقبال گرم مردم لیبی و با شادی مردم در سراسر جهان عرب و با تشویق جمال عبدالناصر به حکومت رسید، اما شب با شادی و شعف همراه با نفرت سرنگون شد. قذافی چه کرد که آن همه محبوبیت را از دست داد؟ چه تغییراتی در جهان عرب و کشورهای عربی و مردم رخ داده است که دیگر جایی برای شعارها و چهرههای کاریزماتیک و ایدئولوژیهای حاکم وجود ندارد؟ او در تمام سالهای گذشته در برج عاج خود نشسته بود و مردم لیبی وظیفهای جز شنیدن، گوش فرا دادن و اجرای فرمانهای قذافی نداشتند. علاوه بر مردم؛ نخبگان و مسوولان کشوری آنگونه فکر میکردند که نتایج تجزیه و تحلیلها منطبق بر سخنانی باشد که قذافی در شرایطی خاص بیان کرده بود. اگر تحلیلگری اشتباها یا مصداقا تحلیلی مخالف نظرات رهبر لیبی ارایه میداد، بلافاصله از دور خارج میشد.
کسانی که اطراف او بودند به گونهای رفتار میکردند که هرکس به خدمتش میرسید از او تمجید و تعریف میکرد. او خوشحال بود که افکارش در مردم اثر کرده و جهانیان را به تحیر واداشته است. آنچه از ایدئولوژی قذافی که در کتاب بیمحتوای سبز و سخنرانیهای طولانی و تکراری او فهمیده میشود، نزدیکی این ایدئولوژی به آنارشیسم است که با معجونی از ناسیونالیسم عربی، انقلابیگری و فاشیسم مخلوط شده است. کتاب سبز قذافی با نفی همه ایدئولوژیها شروع میشود، با نفی همه ایدئولوژیهایی که در سدههای گذشته علما و فلسفهدانان سیاست مطرح کردهاند و پایههایی برای حکومتها بوده و در میدان نقد اندیشه نقاط ضعف و قوت آنها بررسی شده است.
میگوید با دموکراسی تعداد اندکی نماینده به مجلس میروند و همهکاره میشوند ولی اینها فقط خودشان هستند مردم نیستند باید همه مردم باشند. از اینجا قذافی نتیجهگیری میکند دموکراسی، تعیین نماینده و تشکیل حزب و همه نهادهای دموکراتیک خیانت به مردم است؛ ایدئولوژی قذافی جامعه لیبی را به یک سردرگمی و آنارشیسم هدایت کرد. یک نظریه اقتصادی حاکی از آن است که درآمدهای نفتی نهتنها برای کشورهای نفتخیز سودی نداشته، بلکه منجر به تشکیل حکومتهایی شده است که نیازی به مردم و رای مردم ندارند، معتقدم حداقل در مورد لیبی این نظریه صادق است.
لیبی در زمان رویکار آمدن قذافی فقط دو میلیون جمعیت داشت و در حال حاضر این جمعیت فقط شش میلیون نفر است، اما تولید و صادرات نفت و درآمد لیبی از طلای سیاه رقمی نجومی را نشان میدهد که همه این درآمد مستقیم در اختیار یک نفر بوده است.
هرچند پایان همه دیکتاتورها دردناک است، اما انتقال حسنی مبارک در قفس اتهامی خود به دادگاهی در قاهره دردناک نبود. فرار بنعلی و محاکمه غیابی او دردناک نیست، وضعیت علی عبدالله صالح و بشار اسد که گرفتار شدیدترین سوءتفاهمات با مردم خود شدهاند، نیز بسیار دردناک است. همه اسامی ذکرشده روزی در میان مردم خود محبوبیت داشتند.
تن ندادن به نظر و خواست مردم بود که آنها را به این روز انداخته است. به یکی از چهرههای سیاسی عراق در زمان حمله آمریکا به عراق گفتم گمان میکنید با حمایت آمریکاییها وارد بغداد و نجف و کربلا شوید، افتخارآمیز است، گفت: شما نمیدانید اینها با مردم چه کردهاند که مردم همکاری با شیطان را نسبت به ادامه حیات رژیم صدام حسین ترجیح میدهند. حکومتهایی نظیر حکومت قذافی که دهها سال با ظلم و بیتفاوتی بر مردم خود حکومت کردهاند و فرصتهای تجربه فعالیتهای مدنی و سیاستورزی را از مردم خود دریغ کردهاند، نهتنها پایانی دردناک را برای خودشان رقم زدهاند، بلکه آینده کشور و ملتشان را نیز با چالشهای دردناک مواجه کردهاند.
ملت ما:قانونمداری لازمه امنیت اجتماعی و اخلاقی
«قانونمداری لازمه امنیت اجتماعی و اخلاقی»عنوان سرمقالهی روزنامهی ملت ما به قلم علی هاشمی است که در آن میخوانید؛طبق آمارهای اعلام شده از سوی سازمانهای مختلف آسیبهای اجتماعی در سال گذشته، بهشدت افزایش یافته که موجب بروز ناامنی و بیاعتمادی مردم نسبت به یکدیگر در جامعه شده است. آسیبهای اجتماعی در تمام ابعاد به عنوان یک بیماری اجتماعی مطرح است که پیشگیری از بروز آن را بهتر از درمان آن میدانند؛ زیرا پیشگیری از بروز و گسترش آسیبهای اجتماعی بسیار آسانتر و کمخرجتر از درمان آن است.
با توجه به شرایط پیش آمده و حوادثی که در ماههای اخیر در سطح اجتماع شاهد آن بودیم افکار عمومی بهشدت نسبت به بروز اینگونه ناهنجاریهای اجتماعی نگران شده است که لازم است برای رفع پیشگیری آن به تقویت بنیانهای قانون، قانونپذیری و اجرای قانون برای تقویت مبانی نظم اجتماعی، پیشگیری از زمینهها و بسترهای جرمآفرین، تامین امنیت اخلاقی و ایجاد آرامش روانی و اجتماعی در جامعه بپردازیم.
براین اساس یکی از بنیادیترین عواملی که موجب تنظیم روابط و تنسیق تعاملات و کنشهای اجتماعی در بین آحاد و اعضای جامعه میشود، قانون، نقش و کارکرد آن در عرصه اجتماعی است. آنچه جامعه و حقوق اعضای آن را از دست تعدی و تجاوز محافظت میکند و از آنان در مقابل نیروهای ضداجتماعی یا متجاوزین به حقوق فردی و جمعی دفاع میکند، هنجارهای رسمی و قواعد و مقرراتی است که جامعه درباره آنها به اجماع و وفاق جمعی دست یافته است.
جامعه بسامان که میتواند نظم، سامان، امنیت و امکان ارضای نیازهای جمعی را ممکن و آرامش روانی و جمعی را به آنها ارزانی دارد فقط در پرتو قدرت و مشروعیت قانون و امکان اجرای آن در جامعه، لباس حقیقت میپوشد. جامعه بسامان انسانهای منظم، بسامان، قاعدهمند و هنجارمند تربیت میکند که نتیجه آن، تعامل، اعتماد، همکاری، مشارکت متقابل و انسجام جمعی است. جامعه نابسامان که در آن هنجارهای رسمی و غیررسمی بهطور مداوم مورد تعرض قرار گیرد و جامعه از قدرت و نفوذ کافی برای اعمال و اجرای قوانین بیبهره باشد،
انسانهای نابسامان و غیرقاعدهمند تربیت میکند و بهطور مداوم به بازتولید رفتارهای ناهنجار، نابسامانی رفتاری و بهویژه غیرقابل پیشبینی کردن واکنشها و کنشها میپردازد. در چنین بستری علقههای اجتماعی فرو میپاشد و انسانها با وجود نیاز فزاینده به ایجاد سامان، نظم و همکاری متقابل از یکدیگر فاصله میگیرند که این شرایط نیز به نوبه خود مقدمه فروپاشی علقه امنیتی اعم از امنیت فکری، امنیت مالی، امنیت جانی و امنیت جمعی است.
در چنین بستری که قانون نافذ نیست و نیروهای نظم فاقد نفوذ و اقتدار کافی برای اعمال قانون یا دفاع از ساختار و نظم اجتماعی هستند، انواع نابسامانیها، جرایم، اختلالات رفتاری و تجاوزات اجتماعی گسترش مییابد و جامعه، محور انواع نابسامانیها، تضادها، تعارضات هنجاری و رشد مفاسد و نگرانیهایی میشود که کلیه اعضای جامعه از آن متاثر میگردند. بر این اساس امنیت اخلاقی جامعه که در نتیجه پایداری و ثبات ارزشها و پذیرش درونی اعضای جامعه، برقرار میماند، در نتیجه رفتارهای معارض، نظم و سامان اجتماعی و هنجاری را مورد تهدید قرار میدهد و هر روز نابسامانیهای اخلاقی و تجاوزات جدید به حوزه باورها و اخلاقیات اجتماعی بروز مییابد.
بروز انواع شبکههای منحرفانه، رفتارهای زیرزمینی و تجاوزات آشکار، آنچنان تهدید و نگرانی را بر اعضای جامعه تحمیل میکند که بر کلیه تعاملات، مشارکتهای جمعی و همکاریهای متقابل تاثیر میگذارد که بر همین مبنا افراد برای فرار از هزینههای اضافی به حوزههای خصوصی هدایت میشوند. بنابراین جامعه برای پیشگیری از ابتلای به چنین شرایط نابسامانی که مقدمه اختلال هم در سطح نظام شخصیتی و هم در سطح نظام اجتماعی است،
باید با تمهید روشها، مکانیزمها و الگوهای مناسب، از اجزای خود و نظم جمعی دفاع کرده و با تجهیز منابع و امکانات و تمهید روشهای کارآمد، از جامعه در مقابل این شرایط محافظت کند. رهایی از تردید، تشویش، هراس و خطر که از آثار طبیعی شرایط ضعف هنجاری و فروپاشی علقه امنیتی و اجتماعی است، جز از طریق بازسازی جایگاه قانون در عرصه عمومی، افزایش باور اجتماعی به کارکردها، توان اقتدار قانون، افزایش اعتبار، ارزش قانون و درونیسازی آن در آحاد اعضای جامعه امکانپذیر نیست.
دنیای اقتصاد:بررسی مشروط وضعیت تورم در سال آینده
«بررسی مشروط وضعیت تورم در سال آینده»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن میخوانید؛برای بررسی تورم در سال ۱٣۹۱ نگاهی به دو مقطع زمانی در بیست سال گذشته میاندازیم تا درسهایی که از آن دو نقطه عطف زمانی به جا مانده مرور کنیم.
در بیست سال اخیر دو بار، رشد نقدینگی به حداکثر خود یعنی حدود ۴۰ درصد رسیده است که در این دو مورد، موجب تورم ۴۹ و ۲۵ درصدی در سالهای ۱٣۷۴ و ۱٣٨۷ شده است. البته این دو مقطع زمانی یک تفاوت با هم دارند و آن این است که در مقطع دوم؛ یعنی سال ۱٣٨۷ مصوبه مجلس موسوم به قانون تثبیت قیمتها در کشور اجرا میشد و همین موضوع باعث شد اولا تبدیل نقدینگی به تورم با تاخیر انجام شود ثانیا کل اثر تورمی پولهای خلق شده، تخلیه نشده و بخشی از اثر فوق به فصل آخر سال ۱٣٨۹ منتقل شود، زیرا در فصل مزبور هدفمندی یارانهها در کشور اجرا شد. اگر چه میتوان به یک تفاوت دیگر نیز اشاره کرد و آن عملکرد شجاعانه بانک مرکزی در سه قفله کردن ماشین انتشار پول در مقطع دوم بود که البته این عملکرد، ادامه نیافت.
به گفته معاون وزیر کار، آقای دکتر بهمنی (در جلسه مربوط به اشتغال) از احتمال افزایش تسهیلات اشتغالزایی بانکها از ۴۵ به ۵٨ هزار میلیارد تومان برای امسال خبر داده است (خبرگزاری مهر مورخ ۲۴/۵/۹۰). حال در اینجا به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که اگر فرضا نقدینگی در سال ۱٣۹۰ معادل ۴۰ درصد رشد کند اثر آن بر تورم سال بعد چقدر خواهد بود. برای آنکه رشد نقدینگی امسال به ۴۰ درصد برسد، لازم است حجم کل نقدینگی تا پایان امسال به ۴۱٣ هزار میلیارد تومان برسد، اما برای رسیدن به این رشد، چه میزان پایه پولی اضافه باید برای امسال منتشر شود. اصولا بر اساس آنچه در گذشته اتفاق افتاده است پایه پولی به دلیل تبدیل ارزهای نفتی به ریال تا حدودی رشد میکند و اگر موضوع مسکن مهر را هم در نظر بگیریم احتمالا رشد نقدینگی این موارد مانند سال گذشته؛ یعنی معادل ۲۵ درصد خواهد بود.
بنابر این کافی است برای اشتغال نیز ۱۵ درصد رشد نقدینگی، اضافه شود تا مجموع رشد به ۴۰ درصد برسد. در این صورت اعداد به دست آمده به شرح ذیل خواهد بود. حجم نقدینگی در پایان سال ۱٣٨۹ معادل ۲۹۵ هزار میلیارد تومان بود. برای دو رشد ۲۵ و ۴۰ درصدی، حجم فوق در پایان امسال باید به ترتیب به ٣۶۷ و ۴۱٣ هزار میلیارد تومان برسد. مابهالتفاوت دو عدد فوق ۴۶ هزار میلیارد تومان خواهد بود؛ بنابراین با احتساب ضریب فزاینده ۵/۴ باید حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان پایه پولی، بیشتر از سال گذشته خلق شود تا رشد نقدینگی امسال به ۴۰ درصد برسد.
در این صورت رشد ماهانه تورم در سال آینده با توجه به رفتار تورمی در گذشته به طور میانگین ۲/۲ درصد در ماه خواهد شد و اگر این رشد را برای امسال تنها شش دهم درصد در ماه در نظر بگیریم در این صورت نرخ تورم سال ۱٣۹۱ معادل ٨/۱۹ درصد و تورم نقطه به نقطه ٣۰ درصد به دست میآید که در جدول مقابل مشاهده میشود. قبل از بررسی جدول، این توضیح لازم است که محاسبات فوق همگی به صورت مشروط بیان شده و به هیچ وجه، دلیلی برای حدوث آن نیست؛ بنابراین تا زمانی که سیاستهای دولت اعلام و اجرا نشده هیچ برآورد تورمی را نمیتوان قطعی تلقی کرد.
اعداد مربوط به رشد ماهانه ۲/۲ و ۶/۰ درصد مربوط به بیشترین و کمترین میانگین رشد ماهانه تورم در طول یک سال و در دهه اخیر بوده که اولی مربوط به آبان ٨۶ تا مهر ٨۷ و دومی مربوط به آبان ٨۷ تا مهر ٨٨ بوده است. البته در دوره فوق طرح تثبیت قیمتها اجرا شد؛ بنابراین فرض بر این است که قیمت کالاهای اساسی و انرژی تا پایان سال ۱٣۹۱ ثابت باشد و افزایش نیابد که اگر چنین شود در این صورت با یک رزونانس تورمی مواجه خواهیم بود. همانطور که در جدول مقابل مشاهده میشود روند افزایشی تورم تا آذر امسال ادامه یافته و به ۴/۱۹ درصد خواهد رسید.
سپس متغیر تورم، روند کاهشی خود را آغاز و این کاهش تا شهریور ۱٣۹۱ ادامه مییابد و به ۶/۱۴ درصد در آن ماه خواهد رسید. پس از آن مجددا روند افزایشی شروع شده و در پایان سال ۱٣۹۱ به حدود ۲۰ درصد میرسد؛ اما نکته مهم این است که به دلیل بالا بودن تورم نقطهای، روند افزایشی نرخ تورم در سال ۱٣۹۲ ادامه خواهد داشت. البته با توجه به تجربیات سالهای گذشته، بعید است که بانک مرکزی اشتباهات گذشته خود را در خصوص رشد ۴۰ درصدی نقدینگی تکرار کند.
منبع: جام جم آنلاین
|