روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۹ شهريور ۱٣۹۰ -
٣۱ اوت ۲۰۱۱
«دستورالعملی عملی برای وحدت»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم بیژن مقدم است که در ان میخوانید؛سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع اعضای دولت از ویژگیها و تازگیهایی قابل توجه و تامل برخوردار است که نیازمند تبیین و بازشکافی بیشتر است.
این که ارزیابی دقیقی از میزان عمل به وعدهها به دست آید، به انتقادات به چشم خریداری نگاه شود بویژه نقدهایی که نخبگان دارند و اگر کاری را نتوانستیم انجام دهیم صادقانه به مردم بگوییم، چیزی جز تبیین حکمرانی دینی خدامحور نیست.
رهبر معظم انقلاب پیش از این نیز از ضعف ارتباطی و رسانهای دولت سخن گفته بودند و این بار نیز از شخص رئیسجمهور و وزرا خواستند اقدامات دولت بویژه در مسائل اقتصادی را که مورد چالش موافقان و مخالفان دولت است در جمع نخبگان مطرح کنند.
بدیهی است برای دولتی که مسوولیتهای سنگینی در داخل و ماموریتهای بزرگی در جهان به عهده دارد، درگیر شدن در مسائل ریز و دست و پاگیر آفتی است که میتواند آن را زمینگیر و از جایگاه رفیع خود به موقعیتی نازل بکشاند.
به همین دلیل رهبر انقلاب صریحا دولت را از ورود به حاشیهسازیهای خودساخته یا دیگر ساخته پرهیز دادند.
در بحث رفع و کاهش اختلافات قوا شاید بهترین نسخه و راهکار همان بیان رهبر معظم انقلاب باشد که فرمودند: «در مسائل مربوط به قوا، در مواردی که کوتاه آمدن امکانپذیر است، کوتاه بیایید، در مواردی که با تبیین قابل حل است تبیین کنید و در مواردی که با ارتباطات دوستانه حل میشود از این روش استفاده کنید.»
متاسفانه طی سالهای گذشته شاهد منازعات بیحاصلی بودهایم که گاهی ناشی از اقتدارهای کاذب بوده و گاهی به واسطه اطرافیان ناآگاه و مشاوران کمخرد و سطحی بین آتش آن شعلهور میشده است. هر چند سخنان رهبر انقلاب در جمع اعضای کابینه بیان شده است، اما بیتردید مخاطبان فراگیر و گسترده در سایر بخشها و قوای کشور دارد.
علنی کردن اختلافات، نامهنگاریها و اصرار به پاسخگویی رسانهای به طرف مقابل اقداماتی است که جز یأس و فرسایش سیاسی و بسترسازی برای فرصت طلبی دشمنان داخلی و خارجی حاصلی در بر ندارد.
بدیهی است در سالی که شاهد دشمنیهای سازمان یافته در عرصه اقتصادی، تحریمهای گسترده، ماجراجوییهای منطقهای و تحولات بزرگ در خاورمیانه هستیم، باید بیش از همیشه به وحدت در عمل و گفتار اندیشید.
کیهان:دست دشمن را خوانده بود !
«دست دشمن را خوانده بود !»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛آن روزها- اواسط دهه ۵۰- خبر سخنرانی آیت الله خزعلی در اهواز و بازداشت و تبعید ایشان بعد از آن سخنرانی به یکی از خبرهای داغ در محافل دینی و انقلابی تهران تبدیل شده بود. ماجرا اینگونه بود که رژیم وقت عراق به حوزه علمیه نجف اشرف حمله کرده و طلاب علوم دینی- که بسیاری از آنها ایرانی بودند- را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده بود. از سوی دیگر، رژیم شاه که خود از دشمنان شناخته شده حوزه و روحانیت بود و در آن هنگام با رژیم عراق درگیر مناقشات مرزی و لفظی بود، به فکر بهره گیری از این ماجرا افتاده بود. ساواک از پشت صحنه و به بهانه حمایت از طلاب علوم دینی، برخی از افراد موجه و مومن شهرهای بزرگ را به دعوت از علمای روحانی سرشناس، تشویق و ترغیب می کرد تا در مجالسی که به همین منظور در مساجد بزرگ تشکیل می شود، سخنرانی کرده و جنایات دولت عراق را محکوم کنند. رژیم شاه از طریق این ترفند، دو هدف را با یک تیر نشانه رفته بود. از یکسو علیه رژیم عراق که با آن مناقشات لفظی داشت تبلیغ کرده بود و از سوی دیگر با محکوم کردن حمله عراق به حوزه علمیه نجف، امیدوار بود چهره ضدروحانی و ضددینی خود را تا آنجا که ممکن است در اذهان عمومی ترمیم کند. آیت الله خزعلی در همین چرخه و به دعوت تعدادی از علما و معتمدین خوزستان برای سخنرانی آمده بود. اما، ایشان چه گفته بود که صبر و حوصله ساواک به سر آمده و او را بلافاصله بعد از سخنرانی بازداشت کرده بودند؟
برادران خوزستانی، به رغم مراقبت ها و حساسیت شدید ساواک، نسخه ای از نوار سخنرانی آن روز آیت الله خزعلی را به تهران آوردند و در سطح بسیار محدودی بین دوستان توزیع شد. نکته ای که با شنیدن سخنرانی ایشان، بسیار عجیب به نظر می رسید، این که آیت الله خزعلی طی سخنان حدود یک ساعته خود، دهها بار و تقریبا هر دو یا سه دقیقه یک بار نام مبارک حضرت امام(ره) را بر زبان می آوردند. توضیح این که واژه «امام» در آن روزها مرسوم نبود و آیت الله خزعلی مانند بقیه ارادتمندان امام راحل«ره»، هر از چند دقیقه، به مناسبت یا بی مناسبت، با عبارت؛ حضرت آیت الله العظمی حاج آقا روح الله الموسوی الخمینی، از ایشان یاد می کردند. چرا؟! از ارادت آیت الله خزعلی به حضرت امام(ره) باخبر بودم. ولی نام بردن از امام(ره) آنهم به تکرار ۲ یا ٣ دقیقه، عجیب و غیرمنتظره به نظر می رسید. آن روزها، برخی دیگر از شخصیت های برجسته روحانی نیز ضمن سخنرانی در مساجد و محافل از حضرت امام(ره) یاد می کردند مثلا مرحوم شهید محلاتی در پایان سخنرانی های خود به بهانه بیان مسئله شرعی با عبارت معروف «اما، نظر حضرت آیت الله العظمی حاج آقا روح الله الموسوی الخمینی چنین است...» نام امام راحل(ره) را بر زبان می آورد، اما نام بردن پی در پی آیت الله خزعلی از حضرت امام در سخنرانی یاد شده عجیب و در مواردی، بدون بهانه و بی مناسبت به نظر می رسید. نگارنده در پی آن بود که علت را از آیت الله خزعلی جویا شود ولی این فرصت دست نداد و بازداشت و زندانی شدنم از سوی ساواک، دریافت پاسخ این سوال را به تاخیر انداخت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آیت الله خزعلی را ملاقات کرده و با یادآوری ماجرا، علت نام بردن پی در پی ایشان از حضرت امام(ره) را پرسیدم. آیت الله خزعلی در پاسخ (نقل به مضمون) فرمودند؛ «وقتی برای سخنرانی در آن جلسه به اهواز رفتم، متوجه شدم که علما و معتمدان دعوت کننده فریب ساواک را خورده اند و رژیم شاه قصد دارد با برپایی این مجلس و اعتراض بنده به رژیم عراق، جنایات خود علیه حوزه های علمیه و روحانیت شیعه در ایران را کمرنگ جلوه داده و یا به فراموشی بسپارد. من نمی توانستم حمله ماموران رژیم عراق به حوزه علمیه نجف را محکوم نکنم و از سوی دیگر محکوم کردن اقدام رژیم عراق به معنای نادیده گرفتن خیانت و جنایت پهلوی علیه روحانیت در ایران بود و بیم آن داشتم که رژیم، آن بخش از سخنان مرا که علیه رژیم شاه است، سانسور کند و بخش مربوط به محکومیت رژیم عراق را از رادیو پخش کند. بنابراین تصمیم گرفتم که هر چند دقیقه یک بار نام مبارک حضرت امام را بر زبان آورم تا چنانچه قصد سانسور داشته باشند، نوار سخنرانی به اندازه ای مخدوش و بریده بریده شود که امکان پخش آن وجود نداشته باشد».
تا آنجا که از مضمون نوار سخنرانی آن روز آیت الله خزعلی به خاطر دارم، ایشان، ابتدا در چند جمله کوتاه حمله رژیم عراق به حوزه علمیه و طلاب نجف را محکوم کرد و بلافاصله گفت؛ اما، مگر رژیم ایران با روحانیت چه رفتاری داشته است، «سگ زرد برادر شغال است»و... یعنی حضرت آیت الله خزعلی با هوشمندی برگرفته از ایمان و تقوای الهی، از یکسو رژیم عراق را محکوم کرده بود و از سوی دیگر به رژیم پهلوی اجازه نداده بود از اعتراض ایشان به رژیم بعثی عراق برای تطهیر خود در قبال جنایات بی شماری که علیه روحانیت شیعه و حوزه های علمیه مرتکب شده است، سوءاستفاده کند.
و اما، مسئله آن روز آیت الله خزعلی، مسئله این روزهای ما نیز هست. از مدعیان اصلاحات که این روزها تمامی صفحات روزنامه های زنجیره ای و سایت های تحت مدیریت خویش را به سیاه نمایی علیه دولت و خدمات ارزنده آن اختصاص داده اند کمترین انتظاری نیست که تنها به فهرست کردن و برشمردن نقاط ضعف واقعی و عمدتا غیر واقعی دولت بپردازند و به خدمات ارزنده و فراوان و در مواردی، کم نظیر دولت های نهم و دهم کمترین اشاره ای نکنند، چرا که آنها اصحاب فتنه آمریکایی-اسرائیلی ٨٨ هستند و به گواهی اسناد و مدارک غیرقابل انکار، نشان داده اند، نقشی بیشتر از پیاده نظام مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس ندارند و به قول شیمون پرز «اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند» و به گفته نتانیاهو «اصلاح طلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران در افتاده اند». درباره وطن فروشی و خیانت بسیاری از مدعیان اصلاحات، بارها نوشته ایم و اسناد و مدارک فراوان و غیرقابل خدشه ای را ارائه کرده ایم که «ائتلاف آشکار با منافقین و بهایی ها، سلطنت طلب ها، مارکسیست ها»، «حذف قید اسلامی از جمهوری اسلامی ایران»، «سر دادن شعار به نفع اسرائیل در روز قدس، و عربده کشی به نفع آمریکا در روز ۱٣ آبان، اهانت به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله علیه السلام در روز عاشورا، آتش زدن مسجد، همکاری آشکار با سرویس های اطلاعاتی بیگانه- که برخی از عوامل آن امروزه به آمریکا و انگلیس گریخته و پرده از هویت خود برداشته اند- پیروی بی کم و کاست از فرمول دیکته شده دشمنان بیرونی» و... از جمله آنها و فقط اندکی از آن بسیارهاست. بنابراین، بدیهی است که از ماموران تابلودار آمریکا و اسرائیل و انگلیس غیر از دشمنی و کینه توزی با نظام اسلامی نمی توان انتظار دیگری داشت. اما، روی سخن در این وجیزه با برخی از خودی هاست که ناخواسته و ندانسته - ولی متاسفانه پیوسته- در میدان دشمن بازی می کنند. این عده از -انشاءالله- دوستان ناآگاه وقتی سخن به نقد دولت می گشایند و یا در اعتراض به فلان نقطه ضعف واقعی دولت قلم می زنند، به گونه ای غیرقابل انتظار از مرزهای عدالت و انصاف عبور کرده و تنور دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها را گرم می کنند.
یکشنبه شب هفته جاری، رهبرمعظم انقلاب در دیدار اعضای هیئت دولت با ایشان، بار دیگر و برای چندمین بار، فرمول منطقی و عالمانه نقد را گوشزد فرمودند و آن «بیان نقاط ضعف به موازات نقاط قوت» بود. حضرت آقا چند روز قبل نیز در ملاقات کارگزاران نظام، خطاب به آنان - که خطاب به همگان نیز هست- فرمودند؛ «بایستی واقع بینانه نگاه کنیم، خودمان را نبایستی دچار خطا کنیم، یکسونگری نکنیم، ما نقاط مثبتی داریم، نقاط منفی هم داریم. این هر دو را ببینیم. گاهی فقط نگاه منفی غلبه داده می شود. امروز متاسفانه انسان مشاهده می کند که در بین برخی مسئولین و نخبگان سیاسی کانه مد شده که نگاه بدبینانه داشته باشند و نقاط مثبت را نبینند. در رسانه ها و غیررسانه ها مرتبا منفی بافی می شود. تا انسان می گوید چرا؟ می گویند آقا شما نمی گذارید ما واقعیات را بگوئیم... نه این یکسونگری است. اگر نقاط مثبت را بیان کنیم، یک جور مسائل کشور را می فهمیم و اگر نقاط مثبت را بیان نکنیم مسائل کشور را جور دیگری خواهیم فهمید اگر فقط نقاط منفی را مشاهده کنیم که البته نقاط منفی وجود دارد، این طبعا واقع بینی نیست و برآورد درستی از اوضاع کشور به ما نخواهد داد و تنها منجر به ناامیدی می شود» ایشان در ادامه توضیح دادند که بیان نقاط ضعف، اولویت ها را می نمایاند و بیان نقاط قوت امیدواری و اعتماد به نفس برای پیشبرد امور را در پی دارد.
در این باره اگرچه گفتنی های فراوانی هست ولی از آن میان به ذکر ۴ نکته بسنده می کنیم.
۱- برخی از دوستان به هر علت از جمله قبیله گرایی کور و یا اختلاف سلیقه ها و دلخوری های آنچنانی- بعضاً به جا- از دولت، تنها روی نقاط ضعف و بزرگ نمایی آنها تاکید می کنند و نقاط قوت را نمی بینند و یا خدای نخواسته نمی خواهند ببینند. این عده بی تردید در میدان دشمن بازی می کنند و دندان طمع غریبه ها را علیه نظام- و نه فقط دولت- تیز می کنند.
۲- برخی دیگر به علت شیفتگی غیرقابل توجیه و یا برخوداری از رانت های بادآورده و مسئولیت های بیرون از شایستگی، هیچ نقطه ضعفی نمی بینند و یا می بینند و لب فرو می بندند. آنها کوچکترین انتقادها را با بدترین شکل ممکن به خیال خود پاسخ می گویند. این عده مانع از مطرح شدن ضعف ها و در نتیجه، اصلاح آن می شوند.
٣- دولت محترم نیز متاسفانه تاب چندانی برای شنیدن نقاط ضعف ندارد و حال آن که بیان منصفانه و دلسوزانه نقاط ضعف در کنار خدمات فراوان و بعضا بی نظیر دولت نهم، نه فقط از نگاه شایسته به دولت نمی کاهد بلکه انصاف در ارزیابی را نیز بر سایر خدمات می افزاید.
۴- و بالاخره، لازم است رئیس جمهور محترم مراقب برخی از اطرافیان حاشیه ساز خویش نیز باشد. این عده کم شمار که متاسفانه امکانات بیرون از شماری در اختیار دارند و به «حلقه انحرافی» معروفند، بارها نشان داده اند که کمترین ارادتی به رئیس جمهور محترم ندارند و در همه حال اسب مراد خویش را می رانند!
جمهوری اسلامی:آینده تحولات لیبی
«آینده تحولات لیبی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛لیبی، کشور پهناور ساحل مدیترانه و شمال افریقا که نزدیک به ۷ میلیون جمعیت قبیلهای را در خود جای داده، در چهار دهه گذشته که سرهنگ معمر قذافی بر ا ین کشور حکم رانده جز با نام نفت و حکومت خودکامه این دیکتاتور عیاش و ملون که با حرکات و رفتار دلقک گونه خود جهانیان را به شگفتی واداشته بود، شناخته نمیشد. این کشور اکنون به نام انقلاب، آزادی و قیام برای سرنگونی دیکتاتوری شناخته شده که ملتهای جهان چشم انتظار پیروزی کامل آن هستند هرچند در عین حال نکاتی درباره دورنمای لیبی پس از قذافی وجود دارد که در نظر داشتن آنها نه تنها لازم بلکه ضروری است.
۱ - لیبی کشور پهناوری است که هم رو به سوی اروپا دارد و هم ریشه در صحرا. جغرافیا و تاریخ این کشور شمال آفریقا بیانگر سابقه نفوذ استعمار در این سرزمین است. ایتالیا، انگلیس و فرانسه ید طولایی در استعمار این کشور و مداخله در آن دارند که گاهی جداگانه و زمانی نیز همزمان در بخشهایی از این سرزمین پهناور، بساط نفوذ خود را پهن کرده و منابع سرشار این کشور را چپاول میکردند و همچنان چشم طمع به آن دارند.
۲ - تاریخ لیبی هر چند با استعمار و دیکتاتوری ضمیمه شده ولی در عین حال از مردمان استعمارستیزی نیز برخوردار است که با دست خالی به جنگ اروپاییهای متجاوز رفته و آنها را از خاک کشورشان بیرون راندند. این غیرت و آزادگی همیشه به عنوان وجه بارز و ویژگی ممتاز مردم این خطه صحرایی با نام قهرمانانی همچون عمر مختار گره خورده و زبانزد ملتها بوده است و شاید ۴۲ سال پیش نیز سرهنگ قذافی با سوءاستفاده از همین صبغه ضداستعماری مردم لیبی بود که اقدام به کودتا کرد و رفته رفته توانست بساط دیکتاتوری خود را در پوششهای عوام فریبانه مبارزات بیگانه ستیز بر ملت لیبی مسلط کند.
٣ - سرانجام موج بیداری اسلامی و بهار عربی باعث ایجاد نهضت ضد دیکتاتوری در نفوذناپذیرترین و قدیمیترین رژیم عربی شد و شش ماه پیش مردم لیبی برای استیفای حقوق از دست رفته خود یعنی آزادی و حاکمیت بر سرنوشت خویش وارد صحنه شدند. مردم شهرهای مختلف لیبی یکی پس از دیگری به میدان آمده و با دادن خونهای بسیار، دیکتاتور را به عقب نشینی واداشتند.
۴ - شاید اگر قذافی اوایل امسال که طوفان انقلاب مردمی در این کشور آغاز شد و نشانههای عدم مشروعیت سیاسی و عدم تمکین قبایل لیبی از سلطه وی نمودار گشت، مثل برخی دیکتاتورهای عاقبت اندیش به خارج فرار میکرد و با میلیاردها دلار دارائیهایی که در این سالها از اموال مرد م لیبی غارت کرده بود به ادامه حیات حیوانی خود میپرداخت، نه خود دچار چنین وضعیت خفت باری میشد که اکنون باید در سوراخها پنهان شود و نه زمینه را برای مداخله بیگانگان و کشورهای عضو ناتو فراهم میکرد که بار دیگر این کشور را اشغال کرده و با تخریب تأسیسات زیربنایی، سیاست سرزمین سوخته را در این کشور به اجرا در آورند. امروز، در نتیجه خبط بزرگ دیکتاتور لیبی، هیچیک از تأسیسات زیربنایی و اقتصادی این کشور سالم نمانده و شهرهای بزرگ لیبی بدون آب، برق، سوخت، فرودگاه، بندر، ساختمانهای اداری و جادههای ارتباطی به ویرانهای تبدیل شدهاند.
اجرای این توطئه شوم و تخریب سرمایههای اصلی اعم از نیروی انسانی و منابع مادی و اقتصادی باعث شده که اکنون وضعیت در شهرهای بزرگ لیبی آنچنان وخیم و بحرانی گردد که رئیس شورای انقلابیون درباره احتمال بروز فاجعه انسانی هشدار داده و اعلام کرده شرایط بهداشتی، غذایی، دارویی و معیشتی مردم به حدی وخیم است که باید هرچه سریعتر کمکهای بشردوستانه بینالمللی به این کشور سرازیر شود.
۵ - مردم لیبی در این ایام، دلیرانه در مقابل رژیم دیکتاتوری قذافی که همچون گرگ زخمی به جان ملت افتاده بود، مقاومت کردند و سرانجام با ورود به شهر طرابلس، مقر حکومت قذافی را فتح نمودند ولی در این میان کشورهای عضو ناتو و رسانههای غربی با بیانیههایی که صادر میکنند، خود را به عنوان عامل پیروزی و سرنگونی رژیم قذافی مطرح کرده و سهم خود را از منافع آینده لیبی مطالبه میکنند. این موضعگیریها به روشنی نشان میدهند که کشورهای عضو ناتو در عملیات خود در لیبی به جای حمایت از مردم این کشور به دنبال منافع نامشروع بودند و اکنون برای بدست آوردن آن حاضرند حتی انقلابیون لیبی را نیز قربانی کنند. در حقیقت این واقعیت از قلب ماجرا آشکار میشود که عملیات نظامی کشورهای غربی در لیبی بیشتر شبیه به عملیات اشغالگرانه بود تا حمایت از مردم این کشور.
۶ - طرحهایی از قبیل روی کار آوردن عناصر غربگرا در شورای انقلابیون و دولت انتقالی لیبی، ایجاد تفرقه میان مخالفان، ایجاد جنگ داخلی و قبایلی و حتی تجزیه لیبی از گزینههایی است که کشورهای عضو ناتو و استعمارگران اکنون در دستور کار خود قرار داده و آنرا دنبال میکنند.
۷ - این جمله پرمغز که "انقلابی ماندن، مهمتر از انقلاب کردن است" را امروز باید در لیبی برای این مفهوم بکار برد که ساقط کردن یک رژیم، بسیار آسانتر از به دست گرفتن حاکمیت و تشکیل دولتی مقتدر و برآمده از حمایتهای مردمی است. تاریخ، مملو از تشکیل ائتلافهای مردمی برای براندازی رژیمهای سرکوبگر بوده که متعاقب به دست آمدن اولین نشانه پیروزی، شکاف، درگیریهای داخلی و مداخلات بیگانه منجر به ایجاد انحراف و تنشهایی شده که خود زمینه ساز ظهور مجدد دیکتاتوریهای دیگری بوده است. درحال حاضر لیبی نیز شاهد مرحلهای جدید از تلاش برای تنظیم ساختار کشور از قبیل تشکیل شورای ملی موقتی متشکل از گروههای مخالف و مسلح قبایلی است که در جبهههای مختلف جنگیدند و به پیروزیهایی نیز نایل شدند اما اکنون با توجه به انتظارات و نقشی که هر یک از گروههای مسلح در روند مخالفت با قذافی تا فتح طرابلس ایفا کردند با تشکیلات آتی حاکم بر لیبی احتمالاً به هنگام تقسیم زودرس قدرت با شکافهایی مواجه خواهد شد. در چنین وضعیتی، استفاده از تجربیات سایر ملل و پرهیز از اختلاف و تلاش برای وحدت است که میتواند غربیهای فرصت طلب را ناامید کند و کشور لیبی را از مشکلات بعد از انقلاب برهاند.
در شرایط کنونی کشورهایی که به طمع منابع سرشار لیبی و حضور دراز مدت نظامی و اقتصادی در لیبی در حمله نیروهای ناتو سهیم شده و در پشتیبانی از مخالفان و انقلابیون نقش ایفا کردند، اکنون به دنبال اعمال نفوذ در سران تشکیلات پس از قذافی و سلطه بر میادین نفتی و منابع سرشار این کشور هستند.
غرب با نقشه مزورانهای که برای لیبی طراحی کرده به دنبال اینست که قیامهای مردمی کشورهای عرب و شمال افریقا را پس از رسیدن به مرحله پیروزی مقدماتی مدیریت کرده و فرآیند کنترلی آن را به دست بگیرد. استعمارگران حتی در صورت تداوم درگیریها در لیبی و آغاز جنگ داخلی در این کشور، خود را برای جنگ زمینی و اشغال نظامی لیبی آماده میکنند، هر چند تجربه افغانستان و عراق به آنها اثبات کرده که هزینههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و حیثیتی برای دخالت نظامی ناتو سنگینتر از آنست که از عهده آن برآیند. بنابر این شاید کم هزینهترین گزینه غرب، تداوم بمباران مناطق اقتصادی و تأسیسات شهری لیبی تحت پوشش انهدام مراکز احتمالی اختفای قذافی و تبدیل لیبی به یک سرزمین کاملاً سوخته و وابسته به حضور غرب از یکسو و نفوذ در میان صفوف گروههای مخالف قذافی و به دست گرفتن سمت و سوی حرکتهای سیاسی آینده لیبی از سوی دیگر باشد.
روند این حرکتهای توطئه آمیز بار دیگر بر لزوم خوداتکایی ملتها و رهایی آنان از یوغ دیکتاتوری و نظام سلطه صحه میگذارد و بر این نکته تاکید میکند که استعمارگران همچنان و در همه شرایط به دنبال ایجاد انحراف در انقلابهای مردمی هستند.
رسالت:انقلابی آرام
«انقلابی آرام»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در ان میخوانید؛برتارک دولت جمهوری اسلامی ایران، نام دو شهید می درخشد، شهید رجایی و شهید باهنر، شهدایی که تجسم سیره دولتمردی گشتند و رفتار و شیوه مدیریتشان در دوران کوتاه ریاست جمهوری و نخست وزیری آنچنان در جان و دل مردم جای گرفت که ضرب المثل شد و هنوز هم تشبه سیاسیون به آن سلوک و سیره، کاربرد تبلیغاتی دارد و رأی آور است !
در عین حال، این دو اسوه خدمتگزاری در عالیترین سطوح مدیریت کشور، سند افتخاری برای جامعه فرهنگیان هستند چرا که الگوی« معلمانه مدیریت کردن» را فراروی سیاسیون و دولتمردان قرار دادند ؛الگویی که امروز بیش از هر زمان دیگر ضرورت بازگشت به آن احساس می شود و طبعاً رسالت معلمان در مطالبه این الگوی خدمتگزاری بیش از سایر اقشار جامعه می باشد.
از بارز ترین شاخصه های این الگو، پرهیز از جار و جنجال های تبلیغاتی و مطرح کردن خود بود که ریشه در « اخلاص» دارد و « اخلاص» عامل برکت یافتن همه تلاش ها و فعالیت هاست. این گونه حضور در عرصه مدیریت، اگرچه ممکن است در کوتاه مدت نام و نشانی چشم پُرکن به ارمغان نیاورد اما هرچه زمان می گذرد محبوبیتی مظلومانه را می گستراند و نهادینه می سازد و شاهد مثال، حرکت در خور تحسینی است که پس از سی سال توسط آموزش و پرورش استان کرمان شکل گرفته است تا از مقام و منزلت شاخص ترین شهید این استان و یکی از برجسته ترین شهدای کشور تجلیل به عمل آورد.
ظاهراً مظلومیت یکی از خصوصیات مومن و ویژگی های ذاتی مردم شریف کرمان است و این خصلت به گونه ای محسوس در شهید باهنر تجلی یافته بود تا آنجا که خویشتن داری و پرهیز از مطرح ساختن خویش، گاه موجب تجری سطحی اندیشان و انقلابی نمایان به ایشان می شد اما واقعیت آن بود که شهید عزیز ما، دریای آرامی بود که امواجی سهمگین را در درون خویش پنهان داشت.
غالباً اینگونه است که افراد سلم و آرام دارای روحیاتی مسالمت جویانه هستند و لذا حتی آنجا که ضرورت ایجاب می کند یارای برخورد و اعمال قاطعیت و اقدام انقلابی را ندارند اما آرامشی که در کلام و رفتار شهید عزیز ما بود ، آرامشی بود که توفانی در نهان خویش داشت ، توفانی که تنها به هنگام ضرورت و آنگاه که کریمه « اشداء علی الکفار» تفسیر عینی می یافت، ناباورانه جلوه گر می شد. همین توفان پنهان بود که شهید عزیز ما را به وادی مبارزه علیه رژیم پهلوی و تحمل محرومیت های متعاقب آن کشانید.
نگارنده این سطور نیز افتخار یافتم برگی از کتاب زرین زندگانی شهید باهنر را از نزدیک نظاره گر باشم که از باب تمسک به مقام آن شهید بزرگوار و ثبت در تاریخ، تقدیم می دارم :
در سال های نخست پیروزی انقلاب، گروه های منحرف که حاکمیت اسلامی تحت رهبری امام خمینی (ره) را برخلاف تحلیل های گروهی و خواسته های خویش می یافتند، در تدارک براندازی و اختلاف افکنی و توطئه و سهم خواهی برآمدند و خرج خود را از نظام اسلامی جدا کردند. در این میان سازمان منافقین به دلیل ظاهر اسلامی و سابقه تشکیلاتی اش بیش از سایر گروهک ها، مسئله ساز شد.
پس از آنکه مردم، مراکز حساس مالی امنیتی، اطلاعاتی و تبلیغاتی و ... نظیر ساواک، صدا و سیما، دادستانی، پایگاه های آمریکایی و دیگر نقاط مهم را در جریان پیروزی انقلاب با تقدیم شهید تصرف می کردند، افراد سازمان در آنجا مستقر می شدند تا از امکانات موجود به نفع سازمان بهره برداری کنند چنانکه در ساواک کرمان نیز با همین نیت سوء مستقر شدند.
از جمله دیگر نقاط هدف سازمان، مدارس و آموزش و پرورش بود که در نظر داشتند با سوء استفاده از اذهان ساده دانش آموزان، آنان را به سوی عضویت در سازمان بکشانند و در کرمان هم بعضی سردمداران سازمان با توجه به پیشینه فرهنگی خود، فرصت را مغتنم دانستند تا تلاش نمایند در روند امور و مدیریت آموزش و پرورش استان ایجاد اخلال کنند و در مدارس و اداره کل، دیکتاتوری سازمان را حاکم سازند تا آنجا که هر روز اخبار ناخوشایندی از اهانت به مقدسات و نظام اسلامی در مدارس به گوش می رسید و حتی در بعضی مدارس به عنوان پایگاه سازمان، تهیه کوکتل مولوتف و مبارزه مسلحانه، آموزش داده می شد.
طبعاً در چنین شرایطی، ضرورت ایجاب می کرد که تیمی از نیروهای جوان با برخوردی قاطع، دست ایادی سازمان را از آموزش و پرورش قطع کنند و در این میان قرعه فال به نام اینجانب زده شد و با همراهی یکی از دوستان مسئول دراستان به حضور شهید با هنر در وزارتخانه رسیدیم و پس از توضیحات آن دوست مسئول، شهید عزیز ما که در جریان مسائل استان بودند، بلافاصله دستور ابلاغ را صادر کردند و حتی مشکل اداری موجود نیز موجب تاخیر نشد و به همین دلیل ابلاغ اینجانب تحت عنوان نماینده تام الاختیار وزیر صادر گشت.
با صدور این ابلاغ، سازمان دراقدامی تشکیلاتی، هر روز تعدادی از افراد وابسته به خویش را همراه با تعدادی دانش آموز در مقابل اداره کل گرد می آورد تا ضمن تشنج آفرینی و هیاهو اعتراض مکتوب خویش را به مراکز مختلف در تهران ارسال دارند. یکی از نمایندگان ذی نفوذ مجلس هم مرتباً از تهدید غالباً موثر! وزیر آموزش و پرورش به استیضاح سخن به میان می آورد. در استان هم برخی مقامات نگران اوضاع شده بودند و ضمن تبادل ارتباطات با برخی مسئولان وزارتخانه و بیان نگرانی و تردید های خویش، عملاً زمینه ای فراهم می ساختند که خواسته سازمان در لغو ابلاغ مدیریت جدید فراهم گردد.
اما شگفت آنکه علیرغم تمامی فضاسازی ها و اعمال فشارها، شهید بزرگوار ما، حتی یکبار هم به اینجانب تذکر ندادند تا نهایتاً دست وابستگان سازمان از آموزش و پرورش استان کوتاه شد و امور به روند طبیعی آموزشی خویش بازگشت. حتی در این شرایط نیز اینجانب برای آنکه شهید باهنر به عنوان یک شخصیت ملی و عضو شورای انقلاب، بیش از این تحت فشار سیاسی نباشد، پیشنهاد کردم که با استعفا یا انتقال من موافقت کنند تا به اصطلاح آب ها از آسیاب بیافتد اما آن بزرگواربه همین اندازه هم انعطاف به خرج نداد و قاطعانه و کریمانه مخالفت فرمود.
خاطره ای هم از روحیه عشق به محرومان و عدالتمداری آن شهید عزیز ذکر می کنم : اینجانب شوهر خواهر شهید باهنر، یعنی آقای عرب نژاد را به عنوان مسئول آموزش و پرورش به محرومترین و بد آب و هوا ترین نقطه استان، کهنوج منصوب کردم و ایشان همراه خانواده در دشوارترین شرایط به خدمت مشغول شد. در آن زمان کهنوج منطقه ای تازه شناخته شده و بی بهره از همه امکانات بود و آقای عرب نژاد هر بار با فهرستی از نیازهای منطقه از صدور شناسنامه گرفته تا آب و برق و تلفن و ... به تهران می رفت تا همراه با نامه های شهید باهنر و پیگیری های جدی ایشان به مسئولان و وزرای مربوطه مراجعه کند و گامی در راه محرومیت زدایی منطقه برداشته شود.
در پایان این نوشتار، نکته ای را به عنوان پیشنهاد مطرح می کنم و آن توصیه ای است به برگزار کنندگان همایش تجلیل از شهید باهنر که ضمن تجلیل از شهید باهنر به عنوان شخصیتی که وجودش منشأ خدمات برجسته ای برای کشور بود و می توانست سال ها این خدمات استمرار یابد. به موازات این تجلیل ، خونخواهی آن شهید نباید مورد غفلت قرار گیرد. بخصوص با توجه به اینکه سال ها از آن حادثه گذشته است و نسل های نوجوان و جوان، از جنایات سازمان منافقین آگاه نیستند، ضرورت دارد این گونه همایش ها در عین حال دادگاه محاکمه عوامل جنایتکاری باشد که ملت ایران را از وجود نخست وزیری اندیشمند و مردم دوست محروم ساختند. همچنان که در زیارت عاشورا، یاد سید الشهداء توأم با لعن و نفرین بر جنایتکاران حماسه کربلاست، بزرگداشت سرباز مکتب سید الشهداء شهید باهنر نیز باید تداعی کننده نفرت از سازمان منافقین باشد که این خیانت ملی را رقم زد و دیروز با صدام همپیمان شده بود و امروز دست در دست شیطان بزرگ نهاده است.
قدس:پروژه مدل سازی «شورای انتقالی» علیه سوریه
«پروژه مدل سازی شورای انتقالی علیه سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامهی قدس به قلم حسین رویوران است که در آن میخوانید؛انتشار خبر انتخاب «برهان غلیون» از معارضان سوری مقیم فرانسه به عنوان رئیس شورای انتقالی سوریه، بیانگر پروژه مدل سازی تحولات سوریه با کشورهایی چون مصر و لیبی از سوی کشورهای غربی است.
برهان غلیون، استاد دانشگاه سوربن فرانسه و از چهره های لائیک در میان معارضان سوری است و انتخاب وی نشان می دهد هیچ شاخص دیگری به جز لائیک بودن و نزدیکی دیدگاه های وی با کشورهای غربی حمایت کننده از ناآرامیها در سوریه برای انتخاب وی مطرح نیست. البته، این مسأله خود دلیلی است بر دخالت این کشورها در ایجاد و هدایت ناآرامیها و شورشها در سوریه.
درباره تأثیر این مدل سازی در سوریه باید به عوامل و ریشه های ایجاد اختلاف میان تحولات سوریه و دیگر کشورهای عربی توجه داشت. در لیبی مخالفان تلاش کردند در مناطق مختلف کشور برای خود پایگاه هایی را ایجاد و به سمت بنغازی و طرابلس که مراکز قدرت قذافی بودند، حرکت کنند.
اما در سوریه، تمام تحرکات شورشی از نواحی مرزی، از اردن به سمت «درعا»، از سمت لبنان به سوی «کتل کلف» و «حمص» از مرزهای ترکیه به سمت «جسر الشغور» و «حما» و در نهایت تحرکات هدایت شده از سمت عراق به سوی دیرالزور و «ابوکمال» موفق نشدند جای پا و پایگاهی را به دست آورند که به عنوان مرکز هدایت و نقطه عزیمت آنها به سوی دمشق باشد. تمام تحرکات از نواحی مرزی توسط ارتش سوریه خنثی شد و اکنون تا حد زیادی مرزها در کنترل نظامیان سوری قرار دارد.
به همین دلیل، کشورهای غربی در پی شکست این طرح، در تلاش هستند تا با ایجاد یک شورای انتقالی برای معارضان و شورشیها در خارج از سوریه و انتخاب یک رهبری آلترناتیو، نیروهای داخلی خود را پس از شکستهای پی در پی و سرخوردگی تا حدی بازیابی روانی کرده و به این وسیله دوباره اتحاد نسبی را به آنها بازگردانند.از سوی دیگر، آنها امیدوارند با این روش و تشکیل شورای انتقالی که می تواند زمینه سازماندهی کمکهای خارجی در ابعاد مالی، سیاسی و نظامی را در سطح گسترده تر و رسمی فراهم کند، بتوانند به روند تحولات و ناآرامیها در سوریه سرعت بخشند.
با این حال، در این اتفاق نیز کشورهای غربی همچون موارد دیگر دچار اشتباه در محاسبات سیاسی خود هستند و به نظر می رسد انتخاب چهره ای چون «برهان غلیون» بیش از آنکه بتواند موجب سازماندهی و تجمیع نیروهای معارضان شود، باعث ایجاد انشعاب در آنها خواهد شد.در چندین اجلاسی که تا کنون با حمایت غرب در آنتالیا، استانبول و بلژیک برای حمایت از معارضان سوری تشکیل شده، شاهد آن بوده ایم که کردها به دلایلی از جرگه مخالفان حکومت سوریه خارج شده اند و یک رقابت جدی و منازعه سیاسی میان جناح سکولارها و گروه های اسلامگرا نیز به وجود آمده است که انتخاب «برهان غلیون» به عنوان یک چهره سکولار وهمپیمان با غرب، بی شک منجر به ناامیدی گروه های معارض اسلامگرا از این فرایند و جدایی مسیر آنها شود.
لذا این اتفاق و ساز و کار آن، به جای داشتن کارکردی متحد کننده، تأثیری واگرایانه در فرآیند هدایت اعتراضها و تنشها در سوریه از سوی کشورهای غربی خواهد داشت.البته، نباید فراموش کرد که کشورهای غربی بسیار مایلند مدیریت بحران را از دست مخالفان سوری خارج کرده و خود هدایت این رخدادها را بویژه با هدایت رسانه ای، به دست گیرند، اما بی شک بروز چند دستگی و رقابت درون گروهی میان جریانهای معترض سوری، نه تنها به این مدیریت خارجی کمک نخواهد کرد، بلکه امکان هدایت و برنامه ریزی را از این عنصر هادی خارجی نیز خواهد گرفت. لذا بعید به نظر می رسد که تشکیل شورای انتقالی و تعیین رهبری برای آن، منجر به تحول یا رخداد خاصی در سوریه بشود.
از وجه دیگر، یعنی فراهم شدن زمینه حمایت رسمی و بین المللی از گروه های معارض و شورشی سوری با تشکیل شورای انتقالی و دادن کمکهای مالی و تسلیحاتی به این گروه ها، از این کانال برای ایجاد جنگ داخلی در سوریه، باید یادآور شد اولاً تا کنون این فرایند، ولو در شکل نیمه رسمی وجود داشته و محموله های تسلیحاتی و مالی فراوانی، همزمان با تحریک گروه های سلفی در سوریه برای ایجاد و پیشبرد شورش در این کشور از سوی غرب، در اختیار شورشیان قرار گرفته است.اما مخالفان سعی کرده اند ویژگی مسالمت آمیز اعتراضها را حفظ کنند و این نشان می دهد که نگاه داخلی در میان معارضان سوری، با نگاه کشورهای غربی به این رخدادها، بسیار متفاوت است.
واقعیت دیگری که وجود دارد، این است که دولت سوریه با سرکوب گروه های مسلح و تروریستی و کنترل مرزها، از تداوم انتقال سلاحهای غربی به گروه های تروریستی و سلفی جلوگیری کرده است.
درباره اینکه در آینده آیا این تجربه شکست خورده برای غرب قابل تکراری خواهد بود یا نه و یا اینکه ایجاد یک جنگ داخلی در این کشور میسر است یا خیر، پارامترهای تعیین کننده حاکی از واقعیتهای ناامید کننده برای کشورهای غربی است، زیرا اولاً خط و خطوط ارتباطی این رخدادها و ناآرامیها با بیرون از مرزها توسط دولت سوریه تقریباً قطع شده اند و دوم اینکه وقوع یک جنگ داخلی در سوریه، شرایط بحرانی و سختی را در این کشور ایجاد خواهد کرد که گذار و عبور از آن برای هیچ یک از گروه های معارض ممکن و محتمل نخواهد بود، ضمن اینکه زمینه چنین اتفاقی نیز در سوریه در حال حاضر وجود ندارد.
در ماه های اخیر شاهد بوده ایم که سازماندهی گروه های مسلح از سوی مخالفان و بروز درگیریهای مختلف در مناطق گوناگون سوریه، نه تنها به تقویت موقعیت مخالفان کمک نکرده که باعث ریزش زیاد حامیان آنها نیز شده است، تا جایی که شمار مردم شرکت کننده در تظاهرات و اعتراضها پس از این وقایع به یک چهارم کاهش یافته است و این امر نشان می دهد در داخل سوریه اقبالی به این شورای انتقالی خود خوانده و مورد حمایت غرب و تلاش آنها برای ایجاد جنگ داخلی در سوریه، وجود ندارد.
حمایت:تذکار مشفقانه برای بهتر شدن امور
«تذکار مشفقانه برای بهتر شدن امور»عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت است که در آن میخوانید؛برابر روال هر ساله، اعضای محترم دولت همزمان با ایام شهادت شهیدان رجایی و باهنر و بزرگداشت هفته دولت با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار داشتند. در این دیدار نکات متعددی مطرح شد که طبیعتاً دولت محترم برای اجرایی ساختن آن نکات حتما برنامه ریزی خواهد کرد.
معهذا نظر به اهمیت مطالب مطروحه واینکه بسیاری از محورها در واقع خطاب به همه مسوولان بوده و همه باید خود را با آن بسنجند، چند فراز از توصیه های رهبری را مورد تامل قرار می دهیم با این امید که در بهبود امور کشور مورد عنایت دولتمردان و سایر مسوولان وعموم مردم قرار گیرد:
مورد اول مطروحه از سوی عالی ترین مسول نظام جمهوری اسلامی ایران این بود که بدانیم تاکید بر چه شعارها وجهت گریی هایی مسوولان را نزد مردم عزیز می کند. عدالت خواهی، ساده زیستی، مقابله با منش اشرافیگری، مقابله با ویژه خواری و سوءاستفاده از ارتباطات اقتصادی و غیر اقتصادی، خدمت رسانی صادقانه و استکبار ستیزی شعارها و جهت گریهایی هستند که رهبری بر آنها انگشت گذاشته و بر این باورند که دولت یا سایر مسوولان اگر در این محورها پایبندی خود را حفظ کنند نزد ملت عزیز خواهند بود و الا هم توفیقات الهی کم می شود و هم آنکه رضایتمندی مردمی زایل میگردد.
مورد دوم حایز اهمیت که در دیدار یاد شده مطرح گردید، بیان این اشکال دولت بود که حضور کم رنگی میان نخبگان دانشگاهی و حوزوی دارد. در ادامه تاکید شد که باید از انتقادات و اشکالات مجامع نخبگان استقبال کرد و نباید به دلیل نحوه بیان برخی از مسایل، از دیدگاههای سازنده و مفید اکثریت نخبگان محروم شد.
قبل از این دیدار ، مقام معظم رهبری در جمع فعالان و مسوولان اقتصادی کشور نیز چند روز قبل بیان داشتند که باید مسوولان از انقادات نخبگان و اهل فن واو تند وتیز مطرح شود، استقبال کنند و حمل بر ضدیت با نظام تلقی نکنند. به نظر می رسد اگر همین توصیه رهبر انقلاب مورد توجه مسئولین محترم دولت و سایر مسئولین قوای کشور اعم از قوه قضاییه یا قوه مقننه یا دیگر نهادها قرار گیرد بسیاری از مشکلات کشور رفع می شود.
انصاف باید داد بسیاری از نهادهای رسمی اصلاً تعاملی با محافل تخصصی مستقل و ذیربط با حیطه وظایف قانونی خود ندارند و به همین جهت اصلاًدر جریان نقد و نظرهای کارشناسان مستقل مرتبط با حوزه کاری خود نیز قرار نمی گیرند و دایماً از همان کانال های رسمی داخلی سیستم اداری خود ویا برخی محافل موید و همفکر خود نظر می گیرند. در جمع حقوقدانان ویا در کلاسهای درس کارشناسی ارشد ودکترای حقوق بسیار شنیده می شود که نقد و نظرهای مختلف به عملکردهای انجام شده یا در حال انجام در قوای سه گانه و یا دیگر نهادهای رسمی نظام دارند ولی اغلب گلایه می کنند که گوش شنوایی برای شنیدن و سپس مورد توجه قرار دادن و اصلاح اشکالات دیده نمی شود و حتی بالعکس گاه وقتی نقد و نظرهایی مطرح می شود، رویکردهای منفی و برخوردهای توام با خصومت مسوولان ذیربط، فوری نمود می یابد.
لذا باید این توصیه رهبر معظم انقلاب را به طور جدی به اجرا درآورد. اگر در جامعه نقد و نظر از سوی کارشناسان و اهل فن در حوزه های مختلف دایماً مطرح شود پویایی جامعه چند برابر می شود، فریضه امر به معروف و نهی از منکر نمود واقعی می یابد، بسیاری از اشکالات موجود قبل از آنکه پیچیده تر شود مرتفع می گردد و از همه مهمتر رابطه ملت و حاکمیت روز به روز تقویت می شود. پایان تامل در این بخش از تذکر رهبر انقلاب را با فراز دیگری از کلام ایشان تکمیل می کنیم که به صراحت تاکید نمودند:« تنها جهت گیری صحیح در قبال انتقادات، رویکرد توجیه کننده وتبیین کننده است ورویکرد مخاصمه وحمله متقابل به نتیجه ای نمی رسد.»
مورد سوم در بیانات رهبر معظم انقلاب که باز برای همه مسوولان اعم از دولتی یا قوای دیگر بسیار راهگشا می تواند باشد، این است که نقاط ضعف عملکردهای خود را نیز در کنار نقاط قوت برای مردم بازگو کنند، به صراحت به مردم بگویند که این کارها را نتوانستیم انجام دهیم.به صراحت به مردم بگویند که این وعده ها را که دادیم نتوانستیم عمل کنیم.
برای ارزیابی اینکه تا چه اندازه به این توصیه رهبر انقلاب عمل شده یا می شود فقط کافی است گزارش دهی مسوولان مختلف در رسانه ها یا سخنرانی های مختلف درون سازمانی یا برون سازمانی آنها را ملاحظه کنیم.
بندرت می توان موردی را یافت که مسئول ذیربط ضعف مدیریتی خود و یا نهاد تابعه را بازگو کند ، بندرت می توان از زبان مسوول سطح قابل توجهی شنید که بگوید من این
وعده ها را دادم یا ابتدای شروع مسئولیتم اعلام کردم چنین و چنان خواهم کرد ولی به فلان حد از آنها نتوانستم عمل کنم. اگر این تذکر رهبری جدی گرفته شود دیگر شاهد این نخواهیم بود که مسوولان راجع به هر چیزی صحبت کنند و رهنمود دهند که باید چنین وچنان شود بجز اینکه در حیطه مسوولیت قانونی خود پاسخگو باشند، دیگر شاهد نخواهیم بود که گاه اظهارات کلیشه ای از مسوولان در گزارش دهی ها دیده شود.کلیشه ای به این معنا که اگر نام اعلام کننده را برداریم دقیقا عین همدیگر صحبت کرده اند ومحتوای صحبت اجمالا این است که ما بهترین هستیم و در دنیا همه منتظرند از ما الگو بگیرند و... این گونه سخن گفتن واطلاع رسانی کردن در درجه اول به اعتماد مردم لطمه می زند و گاه حتی این گونه سخن گفتن در محافل کوچه و بازار مردمی سوژه خنده و تفریح می گردد. بی جهت نیست که گاه شنیده شده که برخی خبرنگاران بدون آنکه حرفهای بعضی نشستهای خبری مسوولان را بشنوند پیشاپیش می نویسند وخبر را تنظیم می کنند وبه رسانه اشان می فرستند چرا که سیاق توضیح دادنهای مسوولان محترم برایشان معلوم است. مورد چهارم که در بیانات رهبری خطاب به دولت مطرح شد ولی برای همه مسوولان راهگشاست، اینکه منابع و امکانات کشور محدود هستند و لازم است در دوره کوتاه مسوولیت اولویت بندی کرد و در متن اصلی وظائف محوله تلاش لازم را به عمل آورد و نه اینکه زمینه حاشیه سازی را فراهم ساخت.
وخود را بدان مشغول کرد چرا که به حاشیه رفتن عملاً فرصت ها و منابع را در مسیر نادرست خود به هدر می دهد.این نکته نیز همانند موارد قبلی بسیارحایز اهمیت است چرا که متأسفانه در کشور ما حاشیه های بسیاری هر روزه وقت و انرژی مسوولان را به خود مشغول میدارد و حتی در رسانه ها نیز گاه حاشیه ها انعکاس بیشتری پیدا میکند تا متن اصلی امور و استمرار این امر یعنی انحراف از مسیر درست کار و تلاش و در جاده خاکی قدم نهادن و دائماً خود را به گرد و خاک آن مشغول کردن.
سخن آخر :
اگر در جامعه مسوولان مختلف از جمله خانواده عظیم دولت در سراسر کشور ساده زیستی و سلامت نفس و عدالت خواهی و دیگر ویژگی های خوب را ملکه رفتاریشان در ابعاد فردی یا اجتماعی قرار دهند، با کارشناسان و اهل فن و لو اینکه ناقد آنها باشند مشورت و تعامل پیشه کنند و در قبال انتقادات بجای ستیز با مخاطب، رویکرد پاسخگویی و محبت را در پیش گیرند و شفاف و صریح نقاط ضعف خود را نیز بازگو کنند و وعده های عمل نشده را بپذیرند و بیان دارند و به جای مشغول شدن به حاشیه های خود ساخته یا دیگری ساخته به اصل وظیفه قانونی خود مشغول باشند، تصور کنید چه جامعه زیبا و شایسته ای شکل خواهد گرفت و حیات طیبه به مفهوم قرآنی آن نیز قطعاً در چنین جامعه ای معنا پیدا خواهد کرد نه اینکه خدای ناکرده در اکثر این موارد به عکس عمل کنیم و در عین حال مدعی باشیم که بهترین هستیم .
دستاوردها وتوفیقات حاصله را باید پاس بداریم و روز به روز با تلاش وهمت بر قوت و قدرت کشور خود در ابعاد مادی ومعنوی بیفزاییم .در عین حال فراموش نکنیم که در پیشگاه الهی همه باید پاسخگو باشیم و قطعا پاسخگویی نزد خالق هستی بمراتب سخت تر و دقیق تر از پاسخگویی این جهانی است.اگر نزد مخلوق خدا رفوزه شویم خدا خود بدادمان برسد که در حساب وکتاب اخروی چه وضعی خواهیم داشت.
تقارن این تذکرات زیبا وعدالت خواهانه رهبر معظم انقلاب اسلامی با پایان ماه مبارک رمضان وفرارسیدن عید سعید فطر بر همگان مبارک باد. به امید تحقق همه جانبه تذکار رهبری و استمرار نورانیت و برکات حاصله از ماه مبارک رمضان.
آفرینش:شکایت ایران وطرح گام به گام
«شکایت ایران وطرح گام به گام»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛«روسیه از تصمیم تهران برای شکایت از روسیه درباره قرارداد تحویل سیستمهای پدافند موشکی "اس ـ ٣۰۰" متحیر شده است» سخنان فوق بخشی از واکنش الکساندر لوکاشویچ سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در قبال طرح شکایت ایران از این کشوربرای عدم ارسال سامانه اس ٣۰۰ به ایران بود.
در این بین شکایت ایران (در عین اینکه تهران بارها از مسکو خواسته بود مفاد قرارداد تحویل "اس ـ ٣۰۰" به ایران را اجرا کند) سرانجام باعث شد تا ایران شکایت از روسیه را مد نظر قرار دهد. در این حال روسیه که در سال ۲۰۰۵ این قرارداد را با ایران امضا کرده بود از سال گذشته بعد از صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد و متعاقبا حکم رییسجمهور روسیه در سپتامبر سال ۲۰۱۰ روند تحویل اس ٣۰۰ به ایران را متوقف کرد. در این بین هر چند از سال گذشته شکایت از روسیه مد نظر برخی از کارشناسان بود اما این امر در گذشته رخ نداد واکنون با توجه به قرارداد قبلی و اینکه اگر یکی از دو طرف به تعهداتش عمل نکند دیگری میتواند علیه او شکایت کند تهران شکایت از مسکو را مد نظر قرارداده است. در این حال این امر در زمانی صورت می گیرد که طرح جدید روسیه در پرونده هسته ای با نام گام به گام باعث ایجاد دور جدیدی از روابط روسیه و ایران شده است .
آنچه مشخص است بی شک کشورمان از سال گذشته می توانست در قبال رویکرد عدم تحویل اس - ٣۰۰ به ایران از روسیه به مراجع بین المللی شکایت کند در این بین هر چند این امر در گذشته اتفاق نیافتاد اما حقی است که همچنان محفوظ می باشد .در این حال اگر به بهانه جویی های روس ها در قبال عدم تحویل سامانه اس ٣۰۰ نگاهی داشته باشیم باید گفت جدا از معاملات پنهان و آشکار روسیه با تل آویو و واشنگتن تحویل سامانه "اس ـ ٣۰۰" اصولا مغایر با قطعنامه های تحریمی نیست لذا این حق تهران برای شکایت از روسیه است تا به این وسیله بتواند راهکارها و مجوزهای حقوقی لازم برای تحویل اس ـ ٣۰۰ را به دست آورد.چرا که بی شک این سامانه کاملا جنبه ی دفاعی دارد و جنبه ی افندی نیز ندارد.
گذشته از این اگر به طرح شکایت از روسیه نگاهی داشته باشیم باید گفت این امر در حالی که طرح گام به گام هسته ای مطرح شده است بی شک می تواند دامنه روابط بین دو کشور را تحت تاثیر قراردهد .دراین راستا از سویی بیشک روس ها از شکایت ایران ناخرسندند و در قبال آن واکنش هایی راانجام خواهند داد و همچنین این طرح شکایت از روسیه ممکن است تاثیر منفی بر روند رسیدگی و تداوم طرح گام به گام گذارد و در واقع به نوبه خود می تواند پیامد های دیگری در روابط دو کشور داشته باشد.
از سوی دیگر باید گفت هر چند ممکن است روس ها موانع عمده ای در راه احقاق حق ایران به عمل آورند اما بی شک پیگیری حق ایران می تواند از تضییع بیشتر حقوق کشورمان در ابعاد گوناگون از طرف مسکو جلوگیری کند.به طور نمونه اکنون برخی مقامات کشور از وقت کشی شرکت گازپروم نفت روسیه برای امضای قرارداد میدان نفتی آذر سخن گفته اند که بی شک شکایت کنونی از روسیه می تواند هشداری جدی برای عملکرد روسیه در ایران باشد و همچنین مانع از انجام چندباره سیاست هایی همچون تعویق همیشگی در نیروگاهی همانند بوشهر بنا به بهانه ای متعدد گردد.
مردم سالاری:حفظ دستاوردهای ماه رمضان
«حفظ دستاوردهای ماه رمضان»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛۱-ماه پربرکت و رحمت و مغفرت به پایان رسید و ماه رمضان دیگری در پرونده عمل ما ثبت شد، اینک فرصتی است برای ارزیابی اینکه چگونه آمد و چگونه گذشت و سپری شد، آیا فرصت را غنیمت شمردیم و بهره ها بردیم و خود را به فیض و فضل و فوز عظیم خداوندی رساندیم یا خدای ناکرده فرصت ستیزی نمودیم یا فرصت سوزی و فرصت طلبی، که محاسبه امری لا زم است، تا برسیم به عید فطر، که امام علی علیه السلا م فرمود:«انما هو عید لمن قبل الله صیامه و قیامه» عید برای آن کسی است که روزه و نماز وی مورد قبول خداوندی قرار گرفته باشد. در این مختصر نمی خواهم درباره ارزیابی این ماه در پرونده روزه داری، مطلبی بنویسم، بلکه می خواهم مکتوب نمایم، با حسن ظن به خود و به خدای خود، که روزه و اعمال درستی انشا»الله انجام دادیم و عید فطر ما انشا»الله عید صحیح و مقبول و مطلوب است، در نماز شکوهمند عید فطر حضور یافته و با ادای زکات فطره که خود دستاوردی ارزشمند «قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی» می باشد، دل های محرومان و مستمندان را شاد سازیم. حال، برای حفظ دستاوردهای اردوی یک ماهه ویژه الهی، چه برنامه ای تا سال آینده باید داشته باشیم و ارتباط این ماه تا رمضان مبارک سال آینده را چگونه برقرار نمائیم.
۲- همه می دانیم تحصیل دستاوردهای این ماه ویژه «تلا وت قرآن، دعاهای گوناگون و جامع، اطعام و احسان، خودسازی و پالا یش روح و جسم، توبه و استغفار، شب زنده داری و بکا» و توسل، زیارت اهل قبور و صله رحم و...» یک مطلب است و حفظ و تداوم آنها تا ماه رمضان سال آینده، مطلب دیگر می باشد و اگر نگویم و ننویسم که نگهداری و ادامه این دستاوردها مشکل تر از تحصیل آنها و بلکه مهم تر از به دستآوردن آنها می باشد، سخن گزافی ننوشته ام که ایجاد بنا و ساختمان و سد و کارخانه و ساختن یک انسان مهذب و مزکی، فرصتی می خواهد و سرمایه ای و برنامه ای و نگهداری و بهره برداری صحیح از آن دقت و ظرافت و هشیاری و مراقبت بیشتری می طلبد.
٣-به نظر می رسد راه حفظ دستاوردها منوط به شناخت دقیق دستاوردها «پاک شدن، بینش وسیع یافتن، همت والا به دست آوردن، برقراری ارتباط همه جانبه با خدا و خلق، رشد مثلث توکل به خداوند، توسل به اهل بیت و تعهد به مردم و غیره» می باشد. بدانیم این ماه در اردوی خداپرستان «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام» چه گذشت، یک ماه «هلا ل رمضان تا هلا ل شوال» کم زمانی نیست در جهان امروز که بحث ثانیه ودقیقه و ساعت و روز است، یک ماه، با روزه و تلا وت قرآن و دعا و سحر و افطار و احیا و نماز جماعت مانوس شدن کار مهم و ارزش مندی می باشد، میلیاردها غیر مسلمان از این موهبت محرومند و از این دستاوردها بی بهره، حال که موفق به این حضور در میهمانی خداوند شده ایم چه به دست آوردیم و آنچه به دست آوردیم، چگونه آن را تداوم بخشیم و چگونه آن را از آسیب ها مصون نگه داریم و حفظ کنیم و در صورت امکان توسعه «لو یعلم العبد ما فی رمضان لودان یکون رمضان السنه» بخشیم.
۴-پس از شناخت دستاوردهای ماه مبارک رمضان، تداوم برنامه های این ماه غیر از روزه آن می باشد که همه آنها قابل تداوم و تکرار است، ولو در حداقل، یعنی تلا وت قرآن را ادامه دهیم که فرموده است، «فاقروا ما تیسرمنه» بخوانید و لو در حد میسور و ارتباط با قرآن را سالا نه سازیم نه ماهانه، دعا و نیایش را در هر فرصتی، در متن زندگی قرار دهیم که دعا یعنی با خدا به گفت وگو نشستن و علی الدوام با خدا ارتباط داشتن که فرموده است: «قل ما یعبا بکم ربی لولا دعائکم» بدون دعا و خواستن، توجهی به شما نخواهد شد توجه کنیم که دعا را شنیدن و دعا را خواندن، با دعا را خواستن تفاوت دارد، دعا برای خود آدابی دارد که طهارت و توجه و التماس و اعلا م نیاز، همراه با درود بر رسول خدا و اهل بیت وی، از جمله آنها می باشد، تداوم ارتباط با مسجد و خانه خدا و نماز جماعت و جمعه که فرموده اند «من ادام الا ختلا ف الی المساجد، اصاب احدی ثمان، آیه محکمه و اخا مستفادا و علما مستطرفا و رحمه منتظره و کلمه تدله علی الهدی او ترده عن ردی و ترک الذنوب حیا» اوخشیه» بحار الا نوار ۷٨ ص ۱۰٨ تداوم رفت و آمد به مساجد یکی از هشت دستاورد را با خود خواهد داشت. باید خود و فرزندان و خانواده خود را مسجد محور کنیم و با مسجد محوری بر رشد و تعالی خود بیفزائیم و خود را بیمه کنیم که مسجد کانون واکسینه شدن «فیه رجال یحبون ان یتطهروا» می باشد.
فرهنگ شفاهی سخنرانی و موعظه و توسل را در کنار فرهنگ مکتوب کتاب و مجله و روزنامه و اینترنت و غیره، داشته باشیم که در شنیدن موعظه «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن» اثری است که در خواندن نیست، تبلیغ و ابلا غ و پیام رسانی در قالب فرهنگ شفاهی جایگاه والا دارد که پیامبر و امامان شیعه و علمای بزرگوار در طول تاریخ، با این فرهنگ به دستاوردهای بسیار رسیدند.
روزه های مستحبیی اول ماه و وسط ماه و آخر ماه را تداوم بخشیم که خود سنت ارزشمند می باشد.
اطعام و انفاق و احسان به فقیران و مسکینان، را پاس بداریم و تداوم بخشیم، که خدا می داند تا فقیر و محتاج نگردیم، نمی دانیم بردیگران چه می گذرد و فرموده اند «الفقر سواد الوجه فی الدارین» و این تهیدستی در کنار جهل و بیماری، تمدنی را به سوی زوال می برد چه رسد به انسان ها و افراد.
تهران امروز:استقبال از نقد راه مقابله با تخریب
«استقبال از نقد راه مقابله با تخریب»عنوان یادداشت روز روزنامهی تهران امروز به ثقلم افشین زمانی است که در آن میخوانید؛یکی از مسائل اصلی که طی شش سال گذشته بین دولت و در راس آن رئیسجمهور با بخش دانشگاهی و نخبه جامعه وجود داشته است، از یکسو به عدم تمایل دولت به استفاده کافی از نظرات کارشناسی نخبگان به ویژه در مسائل اقتصادی است و در سوی دیگر هم عدم اقناع بخش نخبگان و حتی اقشار مختلف مردم از آمارها و بیلانهای کاری است که دولت در خصوص شاخصهای اقتصادی ارائه میدهد. این مشکل بخصوص از سال گذشته که دولت به پنهانسازی شاخصهای اصلی اقتصاد چون نرخ رشد اقتصادی، خط فقر، نرخ بیکاری و اخیرا نرخ تورم رو آورده است، تشدید شده است.
پنهانسازی آمار و شاخصهای اصلی اقتصاد در کنار عدم استفاده کافی از دیدگاههای منتقدان چند آسیب را برای کلیت دولت به بار آورده است که راه زدودن این آسیبها جز در به کارگیری موثر و بهینه نخبگان و کارشناسان در تصمیمگیریهای مهم دولتی و در عین حال آزادسازی شاخصهای اقتصادی میسر نیست. اولین آسیبی که رویکرد دولت به بار آورده است عدم توانایی در جلب نظر مثبت نخبگان و متعاقبا اقشار مختلف مردم به پیشرفتهای اقتصادی است که دولت میگوید بدان دست یافته است.
به عبارت روشنتر وقتی دولت حاضر نیست به صورت شفاف و رسمی آمار رشد شاخصهای اقتصادی را اعلام کند و در همان حال به کلی گویی یا اعلام ناقص آمار رو میآورد و فرضا فقط بخشی از آمار را که نشانه موفقیت دولت است منتشر میکند اما در همان حال سایر شاخصهای اقتصادی که احتمالا کارنامه دولت در آن چندان موفق نیست را اعلام نمیکند، طبیعی است در چنین اوضاع و احوالی باور پذیری گفتههای دولتمردان ساده نخواهد بود.
به عنوان مثال چندی پیش رئیسجمهور رشد واقعی اقتصاد کشور را ۱۰ درصد دانست و تاکید کرد عدهای میترسند این واقعیت را بیان کنند. رئیسجمهور در شرایطی از رشد ۱۰ درصدی سخن به میان آورد که مقامات اقتصادی کشور چون رئیس بانک مرکزی و سخنگوی اقتصادی دولت این رشد را حداکثر ۴ درصد اعلام کرد که البته سازمانهای بینالمللی چون صندوق بینالمللی پول چنین رشدی را حداکثر ۲ درصد اعلام کرد.
البته مقامات اقتصادی دولت به صورت رسمی نرخ رشد اقتصادی را اعلام نکردهاند و طی یکی دو کنفرانس مطبوعاتی به چنین ارقامی به صورت غیر رسمی اشاره داشتهاند. این در حالی است که بانک مرکزی یا هر نهاد دولتی دیگری که متولی اعلام شاخصهای اقتصادی است، وظیفه دارد علاوه بر اعلام شاخصهای اقتصادی، ریز فعالیتهای دولت و سایر آمارهای جزئیتر را برای دسترسی کارشناسان و برنامهریزان اعلام کند تا راه راستی آزمایی آمارهای دولتی باز شود. اما نه تنها این اتفاق نمیافتد بلکه آمارها و شاخصهای اقتصادی محرمانه میشوند تا راه برای رئیسجمهور باز شود و در حضور همگان بگوید: وقتی آمار افزایش تولیدات در همه بخشها بیش از ۱۰ درصد است، بر چه مبنایی رشد اقتصادی کشور را ۴ درصد اعلام میکنند، این موضوع نشان میدهد که عدهای میترسند، اعلام کنند رشد اقتصادی ایران بالای ۱۰ درصد بوده در حالی که این اتفاق در واقعیت رخ داده است و میتواند چند سال متوالی ادامه یابد!
واقعیت امر این است با رویکردی که دولت به چگونگی اعلام آمارهای اقتصادی در پیش گرفته است و در همان حال نوعی نخبهگریزی و عدم تمایل به راستیآزمایی آمارها در روحیه دولتمردان دیده میشود، امکان اینکه بتوان بین نقدهای سازنده از عملکرد دولت و تخریبهایی که در قبال دولت میشود تفاوت گذاشت کمتر ممکن است و شاید هم ناممکن باشد. همیشه یکی از اعتراضات دولت این بوده که منتقدان به جای نقد منصفانه بیشتر به تخریب رو آوردهاند. اما سوال متقابل از دولتمردان این است که کارشناسان و منتقدان بر اساس کدام شاخصها و آمارهای رسمی به نقد عملکرد دولت بپردازند؟ آیا جز این است که در نبود آمارهای رسمی و اکتفا کردن به کلیگوییها مانند اینکه فقط طی سالهای ٨۹ و ۹۰ به میزان ۴ میلیون و ۱۰۰ هزار شغل ایجاد خواهد شد یا اینکه رشد اقتصادی کشور بالای ۱۰ درصد بوده است، راه را برای خاموش کردن نقد منتقدان منصف و در همان حال گشودن راه زیر سوال بردن کلیت عملکرد دولت باز میکند؟
به نظر میرسد اگر دولت از رویه فعلی خود دست بردارد، اجازه انتشار رسمی شاخصهای اقتصادی را بدهد و در این راه از نظرات کارشناسان و استادان دانشگاهی بهره ببرد، حداقل فایدهاش برای خود دولت است و راه تخریب بدخواهان به روی خود را میبندد.
ابتکار: این عفو نقطه عطف میشود
«این عفو نقطه عطف میشود»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن میخوانید؛بیش از هزارودویست نفر از محکومان محاکم مختلف کشور با موافقت رهبر انقلاب از عفو و تخفیف مجازات زندان برخوردار شدند. حدود دهدرصد از این جماعت را زندانیان سیاسیامنیتی حوادث پس از انتخابات سال ۱٣٨٨ تشکیل دادهاند. آزادی و عفو زندانیان حوادث متعدد پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم، یکی از دغدغههایی بود که طی دو سال گذشته به انحای مختلف از سوی چهرههای میانهرو و دلسوز نظام و کشور به بیانهای گوناگونی مطرح میشد. اتفاقی که تقریباً همگان بر اثرگذاری مثبت آن بر فضای مبهم سیاسی کنونی و رفع پارهای از کدورتهای ناشی از این وقایع اذعان میکردند.
گذشت دو سال از سال سخت ٨٨، روزهای پایانی ماه مبارک رمضان و در پیش بودن عید فطر دستبهدست هم داد تا بالاخره این اتفاق مبارک افتادنی شود و انتظاری جز این هم از عید فطر نمیرفت.
دستور آزادی برخی از زندانیهای امنیتیسیاسی منازعات پس از ۲۲خرداد٨٨ در حالی صادر شده است که در این مدت، حالوهوای سیاسی در عرصه عمومی جامعه خواسته یا ناخواسته دچار نوعی ابهام و رکود و سردی شده بود. انگار که در این مدت فضای سیاسی در مسیری متفاوت از روزها و سالهای پیش از انتخابات ریاستجمهوری و ناشناخته برای جماعتی از همراهان دیروز افتاده باشد. اینکه این ریل و مسیر به کدام سمتوسو میرود و تا چه حد عرصه عمومی جامعه توان و میل به همراهی با این حرکت را دارد، به یکی از ابهامها و مسئلههای ذهنی تحلیلگران مدافع و دلسوز نظام و کشور بدل شده بود.
از سوی دیگر، حوادث گذشته برای طیفی از نخبگان سیاسی و اجتماعی کشور به نقطه عطفی در مناسبات و دستهبندیها بدل شد. تفاوت برخوردها با انتظارات و کمشدن سعهصدرها دستبهدست هم داد تا در این دوره، حجمی از دیدگاههای تأملبرانگیز و منطبق با سیاستها و رویکردهای کلان نظام، بهصورت فردی یا تشکیلاتی، مسیر قهر و خانهنشینی را در پیش گیرند. این در حالی است که نظام سیاسی کشور اولین انتخابات پس از ماجراهای ٨٨ را در پیش دارد و حداقل بدین خاطر ضرورت اتخاذ راهکارهایی برای فراخوان حضور موثر این طیف و عرضه دوباره دیدگاههای همه صاحبان نظر و تجربه در حوزههای مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کاملاً محسوس شده است.
علاوهبراین منازعات و درگیریهای سالهای اخیر باعث شد تا در پارهای از مواقع، مسائل سیاسی و امنیتی باهم همجنس و درهم تنیده شده و با یک نگاه دیده شوند. این همجنسشدن سیاست و امنیت در جامعه، پس از خرداد ٨٨ باعث شد تا در برخورد با مسائل، تساهل در اقدامهای سیاسی جای خود را به مواجهههای خشن امنیتی بدهد، بهگونهای که به گفته آقای دکترافروغ، چهره رحمتآمیز نظام تحتالشعاع وجه قهرآمیز آن قرار گیرد.
بههرروی واقعیت این است که از خرداد ٨٨ به این سو، در بخشهایی از عرصه عمومی جامعه و طیفی از نخبگان سیاسی و اجتماعی کشور و هم در مناسبات میان دولت و قشری از ملت، نشانههای ناخوشایند شکاف شکل گرفت. شکافی که فارغ از ابعاد و چندوچون آن، در هر سه سطح سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، فضا را متفاوت از ماقبل خرداد ٨٨ کرد و ضرورت ترمیم شکاف و تلطیف فضای سیاسی کشور کاملاً احساس شد.
عفو تعدادی از زندانیان سیاسیامنیتی کشور یکی از گامهای مثبت و ارزندهای است که در مقطع کنونی توانسته در تلطیف حالوهوای سیاسی کشور، ارتقای اعتماد عمومی و به نمایش گذاشتن چهره توأم با رأفت نظام اثرگذار شود.
بهطور طبیعی، تداوم چنین رویکردی درخصوص سایر زندانیان سیاسیامنیتی حوادث گفتهشده و نیز در دستور کار قرارگرفتن برخوردهای رحمتآمیزی از این دست، ممکن است اثرگذاریهای بیشتری را در تحکیم پایههای مقبولیت و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و ارتقای اعتماد عمومی داشته باشد. علاوهبراین مُهر تأیید رهبری بر عفو این دسته از زندانیان سیاسی، حاوی پیامی مهم برای گروههای مختلف سیاسی و اقشار مختلف مردم است. آن پیام پرهیز از تفسیرهای رادیکالی و حداکثری کردن نقاط مشترک و تقویت سعهصدر در مناسبات سیاسی است.
شرق:عید فطر عید تعدیل و تعادل جامعه مسلمین
«عید فطر عید تعدیل و تعادل جامعه مسلمین»عنوان سرمقالهی روزنامهی شرق به قلم محمدتقی فاضلمیبدی است که در آن میخوانید؛
وقت خشم و وقت شهوت مرد کو/ عاشق مردی چنینم کو به کو
در میان تاثیرات سودمندی که روزهداری در انسان میگذارد، شاید تعدیل قوای انسانی - که جوهره اخلاق است - سرآمد باشد و سرآمد اخلاق، فروخفتن خشم و بر فراز آمدن آفتاب حلم و گذشت است که از دیگر رهآورد ماه مبارک رمضان است و عید فطر، عید جشن تعدیل و تعادل قوای انسانی و عید تساوی و تعادل فقر و غنا در جامعه مسلمین است. براساس گفتههای پیشوایان معصوم، ثمرات ماه مبارک رمضان در این جهان بازگشت میکند. عید فطر، عید حیات دوباره آدمیان است و نویدبخش تحولاتی است که در روح و روان آدمی پدیدار شده است. یک ماه روزهداری تنها امساک ظاهری از خوردن و آشامیدن نبوده است، که تنها چنین امساکی با حقیقت روزه هیچ مطابقت ندارد.
در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: اگر کسی به روزهدار بدزبانی کرد یا با او به جنگ و کارزار برخاست، شخص روزهدار در برابر چنین کسی نه فحش میدهد و نه وارد جنگ میشود، بلکه در جواب میگوید، من روزه دارم. «انما الصوم جنه فاذا کان احدکم صائما فلا یرفث و لا یجهل و آن امروا قاتله او سابه فلیقل انی صائم»: روزه چون سپری است که جلو فحش، جهل و جنگ را میگیرد و روزهداری یک نوع احرام است؛ چراکه محرمات باطنی روزه کمتر از محرمات حج نیست. پیامبر(ص) در روایتی فرمودند: پنج چیز روزه را باطل میکند: دروغ، غیبت، سخنچینی، سوگند ناحق و نظر شهوت. چه بسا روزهدارانی که تنها گرسنگی و تشنگی تحمل کردهاند و حقیقتی از روزه را درنیافتهاند.
به فرموده پیامبر(ص): «کم من صائمٍ لیس له من صیامه الا جوع و العطش» روزهداران بسیاری هستند که آنها از روزه جز گرسنگی و تشنگی بهرهای نبردهاند. عید فطر یعنی شکافتن دوباره، هم در سطح فرد و هم در سطح جامعه. علی(ع) در خطبه عید فطر میفرماید: وادو فطرتکم فانها سنت نبیکم؛ زکات فطره خود را بپردازید که این سنت پیامبر(ص) است و خداوند این قانون را فرض و واجب کرده است.
زکات فطره، علاوه بر گذشت مالی و رهایی از تعلقات دنیوی که بعد اخلاقی آن است، جنبه اقتصادی و اجتماعی آن مورد اهتمام است؛ برای اینکه ماه رمضان، به تعبیر امام صادق(ع) در بیان علت روزه، ماه برابر شدن فقیر و غنی است؛ یعنی باید فاصلههای طبقاتی در این ماه کاهش یابد. با یک ماه امساک و چشیدن رنج گرسنگی حال نوبت آن است که در روز عید فطر فقیران و گرسنگان جامعه را دریابیم. چشیدن رنج گرسنگی از فلسفههای مهم این فریضه است تا به درد و رنج گرسنگان ایام سال که در این روزها در سومالی و جنوب آفریقا شاهد هستیم، آشنا شویم و برای درمان این بلای بزرگ بکوشیم. فقر و ناداری و گرسنگی در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته و همردیف کفر است.
نمیتوان نماز عید گزارد و آن روز را مبارک گفت و حال آنکه مشکلات اجتماعی و اقتصادی مسلمین سامان نیافته است. مسلمین در این ماه مبارک شاهد آدمکشی و سرکوب در لیبی و کشورهای دیگر عرب بودهاند که صاحبان قدرت برای حفظ قدرت خویش آتش خشم بر ملت خود فرومیریزند. امامعلی(ع) درباره عید فطر فرمود: روزی که بر خدا معصیت نشود و ظلمی بر سر آدمیان نرود آن روز، روز عید است. امام باقر(ع) وقتی که برای نماز عید فطر بیرون میآمدند، میفرمودند: الهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله؛ یعنی روز عید فطر روز عزت مسلمین و ذلت نفاق و دورویی و دروغگویی و عهدشکنی است. بزرگترین پیام برای جامعه مسلمین در این نماز نهفته است. «الذی جعلته للمسلمین عیدا» یعنی خدایا امروز، روز رهایی مسلمین از جهل و جور و کفر و کشتار و فقر و فخرفروشی است و این روز را بر آنان مبارک گردان
ملت ما:احتمال سرایت بحران سوریه به منطقه
«احتمال سرایت بحران سوریه به منطقه»عنوان سرمقالهی روزنامهی ملت ما به قلم محمد ایرانی سفیر پیشین ایران در لبنان و اردن است که در آن میخوانید؛در داخل اتحادیه عرب مانند بسیاری از اتحادیهها و سازمانهای بینالمللی، صفبندی و جناحبندیهایی را شاهد هستیم. در واقع برخی از کشورهای عربی اتحادیه عرب موضع واحد دارند و برخی دیگر هم در مقابل آن قرار دارند و این از گذشته رایج بوده است. این بدان معناست که از گذشته در اتحادیه عرب مواضع همسو و یکسانی درباره مسائل مربوط به جهان عرب وجود نداشته است. این نکته بر موضعگیری این اتحادیه درباره سوریه نیز تاثیر داشته است و تاخیر در صدور این بیانیه توسط اتحادیه عرب زمان نیز به همین دلیل بوده است.
اما اکنون به نظر میرسد که کشورهای عضو اتحادیه عرب در این مورد به اجماع رسیدهاند. با این وجود کشورهای دیگری در این اتحادیه حضور دارند که خواهان موضع تندتر اتحادیه عرب درباره سوریه هستند. اما در کل اتحادیه عرب بسیار ضعیف شده است و درباره تحولات داخلی کشورهای عربی به گونه جدی تاثیرگذار نیست و میتواند در حد و اندازههای فعلی خود در بین کشورهای عربی نقش ایفا کند. این نقش هم سازنده و هم منفی است.
اتحادیه عرب در صورت فعال بودن میتواند راهحلهایی را برای خروج از بحران کشورهای عربی ارایه دهد اما به شرط آنکه یک راهحل یکپارچه باشد. در گذشته در رابطه با مسائلی مانند فلسطین یا مقاومت وجود اختلافنظرهایی باعث محدود شدن نقش اتحادیه عرب شد. درباره سوریه نیز اگر فشارهای درونی وجود نداشته باشد، اتحادیه عرب میتواند راهحلهایی برای خروج سوریه از بحران موجود را ارایه کند. اگرچه نباید از اتحادیه عرب انتظار معجزه داشت، در عین حال نباید کاملا هم از اقدامات این گروه نا امید باشیم.
با این وجود باید در نظر داشته باشیم که اقدامات منفی اتحادیه عرب بر یکی از اعضای خود ممکن است زمینهساز دخالتهای بینالمللی باشد. اتحادیه عرب اگرچه نسبت به گذشته بسیار ضعیف شده است اما بیانیه اخیر این اتحادیه میتواند نقش سوریه به عنوان کشوری که همواره درباره جهان عرب صاحب نظر بوده است را تخریب کند. نکته مثبت دیگر این بیانیه این است که به نظر میرسد در مقابل فشارهای امریکا و غرب هم مقاومت کرده است. غربیها وارد بحث مشروعیت نظام سوریه شدهاند اما اتحادیه عرب از اظهارنظر در این مورد خودداری کرده است.
لذا اتحادیه عرب تلاش دارد با مواضع میانه خود دو طرف موجود در این اتحادیه را راضی نگه دارد. روی هم رفته بحران سوریه به تدریج پیچیده شده است. طبیعی است که سوریه انتظار ندارد که ازسوی هم پیمانان خود مواضع اینچنینی صادر شود. اما بحران این کشور نباید به سمت بینالمللی شدن پیش رود. این بحران باید به نحوی در راهحلهای منطقهای و داخلی دنبال شود. سوریها فکر میکنند افزایش فشار از سوی اتحادیه عرب به تدریج به سمت دخالت بینالمللی پیش میرود.
منظور از بینالمللی شدن بحران دخالت مستقیم مبنی بر براندازی حکومت بشار اسد است. علت آن هم مقایسه وضع این کشور با لیبی است و از آن جهت که با رفتن قذافی همزمان شده است، میتواند به سمت فشارهای نظامی چه در داخل و چه در خارج سوق پیدا کند. اما باید این نکته را مد نظر داشت که وضع سوریه و لیبی کاملا متفاوت است.
بسیاری از مقدمات برای ورود نهادهای بینالمللی فراهم نیست. در سوریه ارتش و نیروهای امنیتی همچنان منسجم در کنار یکدیگر و تحت فرماندهی واحد بشار اسد هستند، دومین تفاوت آن است که نظام سوریه همچنان بر این کشور سلطه و اشراف کامل دارد. و مهمترین دلیل آن است که گروههای مخالف سوری هنوز خواستار دخالت خارجی نشدهاند.
به نظر میرسد راهحل خروج از بحران کنونی سوریه باید سیاسی باشد و از خلال مذاکرات داخلی و منطقهای فراهم شود. راهحل امنیتی دیگر جوابگوی این مشکلات نیست. راهحل امنیتی چه توسط نظام بشار اسد علیه مردم و چه راهحلهای امنیتی از بیرون، دیگر کارساز نیست. بنابر این همچنان راهحلهای سیاسی باید مدنظر باشد و اگر اینچنین نشود وضعی پیش خواهد آمد که به نفع مردم سوریه و مصالح منطقه نخواهد بود. اما باید این نکته را یادآور شوم که این موضوع سرکوب مردم توسط نظام بشار اسد و نادیده گرفتن حق این مردم را توجیه نمیکند.
بخش مهمی از راهکار خروج از این مشکلات اصلاحات است اما بخش دیگر میتواند گفتوگوهایی باشد که طرفهای بینالملل انجام میدهند. طرفهای بینالملل باید در این زمینه فعال شوند چرا که مصالح منطقه بسیار مهم است و اگر سوریه به آشوب کشیده شود همه کشورهای منطقه را در بر خواهد گرفت.
اگر راهحل سیاسی برای خروج از این بحران پیدا شود مانع دخالت خارجی میشود، از سوی دیگر اگر وضع به سمتی پیش رود که در آینده انتخابات آزاد با مشارکت مردمی برگزار شود و همهچیز به صورت دمکراتیک به پیش رود مانع به هم ریختن صحنه منطقه خواهد شد و به نفع مخالفان نیز خواهد بود و این بدون انجام اصلاحات به معنای واقعی است و این بهترین راهحل برای کل سوریه است.
دنیای اقتصاد:چالش گذار از کارمندی به هنرمندی در اروپا
«چالش گذار از کارمندی به هنرمندی در اروپا»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دکتر مرتضی بینا است که در ان میخوانید؛راستش را بخواهید هیچگاه در دوران تحصیل که همزمان با کار کردنم بود، نسبت به کلاسهای مدیریت که مدلهای ثابتی را تشویق میکردند احساس خوبی نداشتم.
احساس میکردم که مدلهای ثابت ارتقای بهرهوری، از واقعیتهایی که شخصا با آنها به عنوان کارمند یا مدیر برخورد میکردم دور بودند. مثلا فکرش را بکنید که تنها دو برنامه نویس کامپیوتری خوب ممکن است با یک ایده ابتکاری، بازار کاملا جدیدی مانند جستوجوگر گوگل را درست کنند و شرکت معظمی مانند مایکروسافت را عقب برانند. آیا مدل استاندارد و قابل تعمیمی برای بهرهوری این دو برنامه نویس میتوان تعریف کرد؟
حدود پانزده سال پیش در اوج شکوفایی اقتصادی آمریکا، نشانههای نارضایتی از کار در شرکتهایی که از کارمندان میخواستند طبق یک مدل استاندارد و از پیش تعیین شده، انجام وظیفه کنند دیده میشد؛ اما رشد اقتصادی و درآمدها آنچنان بالا بود که ناکارآمدی این شرکتها زیاد نمایان نمیشد و کارمندان نارضایتیهای خود را در گلو فرو میبردند.
امروز با بحران اقتصادی که گریبان کشورهای صنعتی غرب را گرفته، شاهد از بین رفتن شرکتهای بزرگ با مدلهای کاری استاندارد و انعطاف ناپذیر هستیم؛ و در عوض جای آنها را شرکتهایی میگیرند که به کارمندان نقش «صاحب کار» یا بسیار کلیدی را میدهند. این شرکتها در حقیقت سازمانهایی برای تسهیل خلاقیت و سازماندهی ابتکار فکری افراد هستند و هدفشان تولید یا ارائه خدمات برای مشتریانی است که به دنبال محصولات یا خدمات منحصر به فرد میباشند. اینگونه شرکتها به کمک شناخت بهتر از مشتریان و هنرمندی کارمندان برای ایجاد محصولات و خدمات خاص پیشرفت میکنند.
مطمئنا در آمریکا و شاید در اروپا، دوران تولید برای عموم و جستوجوی بهرهوری بالا برای ارائه خدمات به مشتریان ناشناس با سلیقههای متوسط به سر آمده است؛ و به زودی دوران کار کردن به عنوان یک کارمند که منحصرا وظایف خود را طبق دستورات از پیش تعیین شده انجام میدهد به سر میرسد. زمان آن رسیده است که افراد هنرهای خود را به نمایش بگذارند و شرکتها راهی برای هدایت خلاقیت افراد در جهت یافتن بازارهای خاص و جدید پیدا کنند. خداحافظ تولید انبوه برای مشتریان بیشمار و ناشناس، خداحافظ کارمند سخت کوش و بدون خلاقیت، سلام کارمند مبتکر؛ سلام کارمند رهبر؛ خداحافظ ماشین بینقص، سلام انسان.
ما قبلا شاهد این تناقض بین کار استاندارد و خلاقیت بودهایم. حدود دو قرن و نیم پیش، انگلستان با موفقیت مدل صنعتی نساجی خود را به جلو میبرد و از مستعمرات خود برای تغذیه مواد خام در صنایع استفاده میکرد.
تولیدات این کارخانهها با هدف فروش به بیشترین مشتری در سطح انگلستان و اروپا برنامهریزی میشدند. وقتی هدف بیشترین مشتری بود، معنی اش آن بود که سلیقه و بودجه یک مشتری فرضی به نام مشتری متوسط در نظر گرفته میشد و تولیدات برای یک مشتری «متوسط» برنامهریزی میشد و چون به سختی میشد ماشینها را تغییر داد یا تغییر برنامهریزی بسیار گران تمام میشد، تنوع تولیدات برای سلیقهها و بودجههای مختلف، بسیار محدود بود. این مدل تولید با هدف بهرهوری بالا، ثروتهای فراوانی را به صندوقهای سرمایه داران صنعتی انگلستان سرازیر کرد و طبقه بسیار ثروتمندی تشکیل شد، اما این ثروتمندان از کیفیت اجناسی که میتوانستند از بازار انگلستان تهیه کنند خیلی راضی نبودند، چون این اجناس در حقیقت برای اکثریت فقیرتر اروپا تهیه میشدند.
در این میان فرانسه که از نظر فتوحات نظامی و ایجاد صنعت از انگلستان عقب مانده بود، راه دیگری را پیش گرفت. یکی از وزرای بسیار با نفوذ فرانسه در اواخر قرن هفدهم به نام «کوُلبِر» اصرار به ارتقای هنرهای دستی فرانسه داشت. با پشتیبانی او فرانسه در راه تولید اجناس با کیفیت خیلی بالا و خیلی خاص قدم گذاشت که این سنت تا به امروز ادامه دارد. نامهای تجاری «اِرمس» و «لوئی ووتان» با گذشت نزدیک به دویست سال هنوز بسیار مطرح هستند. برنامهریزی کولبر موجب جذب ثروتهای انباشته شده در انگلستان صنعتی و بقیه اروپا به فرانسه شد. ثروتمندان انگلستان که تشنه متمایز کردن خود از دیگر ثروتمندان بودند، محصولات فرانسوی را با قیمتهای بسیار بالا و گزاف میخریدند و به داشتن محصولات فرانسوی افتخار میکردند. به این ترتیب فرانسویها بدون آنکه به اندازه انگلیسیها جنگ کنند یا در کارخانههای طاقتفرسا مانند کارخانههای انگلستان کار کنند، توانستند به کمک خلاقیت و ابتکار هنرمندان خود، مقدار زیادی از ثروت انگلیسیها را به سوی خود جذب کنند. البته کولبر منتقدان زیادی دارد که معتقدند او با اصرار در روش خود برتولید محصولات برای مشتریان خاص، پایه صنعتی فرانسه را خراب کرد، اما شما روحیه یک کارگر فرانسوی را که با فکر و ابتکار خود و با عشق و علاقه، محصول عالی را برای گروه مشتری خاصی تولید میکرد، با روحیه یک کارگر انگلیسی که یک کار ثابتی را هزار بار در روز انجام میداد مقایسه کنید. حال تصمیم بگیرید که کدامیک از زندگیشان راضیتر بودند.
هفتاد وپنج سال پیش چارلی چاپلین در فیلم معروفش به نام «عصر جدید» مدل «کارخانه» با هدف بهرهوری بالا را به انتقاد کشید. منظورم از کارخانه، هر مدل کاری است که فرد وظایف معینی را به صورت تکراری و بدون خلاقیت انجام میدهد، ولی چرا انسانها همچنان به کار در «کارخانهها» علاقه نشان میدادند؟ آسودگی خیال، نداشتن چالشهای فکری، ریسک کم، درآمد ثابت و از این قبیل را میتوان جزو عوامل موثر انتخاب برای کار در مدل کارخانهای عنوان کرد.
اما امروزه کار کردن در شرکتهایی که قول درآمد ثابت، آسودگی خیال و نداشتن چالش فکری را میدهند، از هر زمان دیگری دارای ریسک بیشتری است، چون اینگونه شرکتها توان رقابت را به سرعت از دست میدهند و درهایشان بسته میشود. همه شرکتهایی که کارمندانشان کارهای تکراری و بدون ابتکار میکنند در خطر هستند.
کارمند پشت گیشه بانک، پستچی، راننده اتوبوس شهری، یا حتی معلمی که طوطیوار همان درسها را تکرار میکند – همه در خطر از دست دادن کارهایشان هستند، مگر آنکه هنری بیش از انجام وظیفه نشان بدهند. ما شاهد تظاهرات و اعتصابات زیادی در یونان، اسپانیا و دیگر کشورهای اروپایی در اعتراض به کمبود کار و پایین آمدن مزایای دولتی هستیم. شاید وقت آن رسیده باشد که مردم این کشورها بپذیرند که دوران وابستگی به دولتها و کار در کارخانهها به پایان رسیده و باید به جای خیمه زدن در خیابانها، آستینها را بالا بزنند و هنرهای خود را نشان بدهند، یا راه سفر به چین برای کار در کارخانهها را در پیش بگیرند.
منبع: جام جم آنلاین
|