سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جنگی است به پا، بهر نزدیکی به آمریکا
لا حول و لا قوه الا بالله


احمد صبوری


• سایت پشت سایت، تلویزیون بعد از تلویزیون «سبز» شد. در دیپلماسی و بده بستان جهانی ره صد ساله را در آنی در نوردیدند. همه ی جلوه های شرم و حیای اسلامی حقنه شده به توده ها را در جلو دیدگان ایرانیان در تلویزیون بیگانگان دریدند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۰ شهريور ۱٣۹۰ -  ۱ سپتامبر ۲۰۱۱


1- چه دعوائی است اینجا برای قربت به آمریکا
اصلاح طلب ها در این نزدیک به دو سالی که بخارج هجوم آورده اند با استفاده از توهم بخشی از چپِ وا داده و نخوت بخش دیگری از چپ تاریخ دار تارومار شده به خارج پرتاب شده کشورمان، با استفاده از منابع مالی لایزال که در طی 28 ساله مشارکت تمام عیار در چپاول مردم ایران تل انبار کرده اند تحقیقأ همه اهرم های تبلیغی و اطلاع رسانی را تسخیر کردند. سایت پشت سایت، تلویزیون بعد از تلویزیون «سبز» شد. در دیپلماسی و بده بستان جهانی ره صد ساله را در آنی در نوردیدند. همه ی جلوه های شرم و حیای اسلامی حقنه شده به توده ها را در جلو دیدگان ایرانیان در تلویزیون بیگانگان دریدند. بدون کوچکترین حجب و حیائی همه داستان هائی را که برای از روی مین بردن کشاورز ساده دل نجف آبادی به ضرب صدای دلخراش آهنگرانی جعل کرده بودند، زیر پا گذاشتند. نه!!!، اینها نبودند که سفارت آمریکا را اشغال کردند، انفجار پایگاه تفنگداران دریائی آمریکائی در لبنان بدستور محتشمی پور نبود، فریاد مرگ بر آمریکا برایشان از نماز شب واجب تر نبود، برای رفتن به دستشوئی عمومی پرچم 50 ستاره ای را لگد مال نباید می کردی، پرچم آمریکا را برای ختنه سوران آقازاده ها نمی سوزاندند. تنها پس از یک سال اقامت در خارج در کمیته خارجی سنای آمریکا پیدایشان شد. این روزها با زبان روزه بعد از اقامه جماعت نماز صبح با سناتورها و ژنرال های چند ستاره ای آمریکائی می نشینند، کنفرانس گوادالوپ 2 تشکیل می دهند و برای «منافع ملی» ملت چپاول شده ما می برند و می دوزند. برای آمریکا دل می سوزانند و مشاطه گری می کنند که مجاهدین خلق مارکسیست اسلامی بوده است و ارتباط با آن برای حفظ منافعتان مناسب نیست.
از طرف دیگر مجاهدین خلق که مدت هاست تنها چیزی که مسئله شان نیست همان «خلق قهرمان ایران» است هرچه پس انداز کرده بودند را به پای رودولف جولیانی و اد رندل و ژنرال کلارک و هاوارد دین و... ریختند. در پشت درهای کنگره آمریکا دخیل بستند که «اِنّاتوجهنا» ما هم هستیم و ما هم به خوبی «منافع ملی» را پاس خواهیم داشت که «من آمریکا مستطعتم قوه».
چه غوغائی است برای حفظ این بیچاره «منفعت ملی»      
اصلاح طلب ها یعنی همان ها که یکروز «منافع ملی» ما را در چنگ 8 ساله ای برای محو فتنه از عالم و فتح قدس از طریق اتوبان بی خطه کربلا کاملأ حفظ کرده بودند!!! اینبار با همان «درایت» به این نظر رسیدند که «منافع ملی» ما در این مقطع در گرو قربت به آمریکا است و چون اینان برندگان انتخابات دزدیده شده 88 هستند بنابراین فقط ملت به اینها برای ارتباط گرفتن با غرب و بده بستان وکالت تام و تمام داده است. گویا یادشان رفته که فیلتر شورای نگهبان فقط خودی ها را تأیید می کند و هر آنکس که سری شوریده و عشقی به مردم دارد اگر جرئت کند که کاندید شود در دم نفله اش می کنند. گویا باز یادشان رفته که در قانون اساسی اسلامی نیمی از جمعیت یعنی زنان ول معطلند. تازه حتی اگر همه اینها را هم یادشان نباشد!!!اینرا حتمأ می دانند که آنها که رأی دادند برای سوزاندن آن وری ها بود و اصلاح طلب ها    بسختی 3 تا 4 میلیون شکم سیر وضع خوب (که نیمی از ثروت کشور را در تملک دارند) را نمایندگی می کنند. بعلاوه حتمأ یادشان است که برای به هیجان آوردن جوان های ساده متنفر از آن طرف از هر تهییجی که می شد، مثلأ از ترانه سرود «سر آمد زمستون»، استفاده شد که شاعرش را اطلاح طلب متخصص در نافرمانی های مدنی ساکن در بیت جورج بوش قدس سره، در فروردین سال 60 ربود و تحویل لاجوردی داد که در خرداد 60 جاودان شد. می دانم که می دانند که اگر سید موسوی بزرگوار و شیخ در حصر خانگی و زندانیان اکثرأ در مرخصی هفتگی رأی حقیقی 24 میلیون ایرانی را می داشتند تا بحال خانه بر سر رژیم خراب شده بود و این رژیم تاکنون در تمامیت دفن شده بود.

جنگی است به پا برای تقرب به آمریکا!!! از یک طرف اصلاح طلب ها و از طرف دیگر مجاهدین.
مجاهدین که سال هاست، نمی دانم شاید نیروی کافی ندارند یا شاید خسته هستند و یا شاید برایشان افکار عمومی دیگر مطرح نیست، کار تبلیغ را کاملأ گذاشته اند کنار. البته کشته شدن 15 تا 16 هزار نیرو از یک سازمان به دست «مردم سالاران دینی» و در یک فقره کشتن 4 تا 5 هزار اسیر زندانی آنها در چند روز در تابستان 67 «در دوران طلائی امام» و زندگی نزدیک به 30 ساله در کمپ و اخیرأ مزید بر آن محاصره شدن بتوسط نیروهای عراقی(دوستان اصلاح طلب ها) شرائطی است کمر شکن پس شاید بشود تا حدودی بهشان حق داد. لذا مجاهدین فقط پول خرج می کنند آنهم مثل یک ملوان مست. به هر سیاستمداری که در آمریکا بیابند و قابل خرید باشد برای 10 دقیقه سوک سوک پول خوبی می دهند. اما «مردم گرایان اسلامی» یعنی همان اصلاح طلب های خودمان چون در دامان «روحانیت عزیز» بزرگ شده اند و تازه نفسند و در دوران چپاول بزرگ تغذیه و تحصیل و کار خوب هم داشته اند کارشان جان دار تر است. در پشت پرده می دهند و می گیرند و در جبهه افکار عمومی هم سخت فعالند. آنها همه جا هستند از استانفورد تا راتگرز تا کلمبیا. استاد مدعو دانشگاه استانفورد و انیستیتو هوور که بزرگداشت جانباختگان قتل عام زندانیان تابستان 67 را عملی سیاسی و ناهمخوان با فعالیت های آکادمیک می داند در اقدامی کاملأ «آکادمیک» مقاله ای می نویسد(1) و در آن پس از یادآوری ریشه های اسلامی - مارکسیستی (درست مثل این است که پرویز ثابتی این را نوشته) مجاهدین، یادی از ترور آمریکائی ها درسال های بسیار قبل از انقلاب می کند و نقش مجاهدین در انقلاب را یادآور می شود. گروگان گیری آمریکائی ها را هم الهام گرفته از مجاهدین می داند. از نامه محرمانه 8 صفحه ای مسعود رجوی خطاب به «رفیق» گورباچف و تقاضای کمک می نویسد و آخر الامر به دولت آمریکا توصیه می کند که حذف مجاهدین از لیست تروریست ها را مشروط به انتخابات دموکراتیک درون مجاهدین بنمایند که رهبریش سال هاست تغییر نکرده است. بگذارید با زبان موکلین اصلاح طلب جناب پروفسور با ایشان صحبت کنم، خداوکیلی، حضرت عباسی،اگر مجاهدین یک چشمی هستند که اصلاح طلب ها کلأ نابینا هستند. اگر مجاهدین بقول شما سه آمریکائی را کشته اند این ها که گله ای کشته اند. اینها خبرنگار آمریکائی گروگان می گرفتند و می کشتند. آخه مگر این عبدی، اصغر زاده و میردامادی و صدیقی و... که هر کدام حداقل 200 تا مجاهد را زنده زنده خورده اند، نبودند که از دیوار سفارت بالا پریدند. رژیم برای هر کدام از اینها، به پاداش این عمل «قهرمانانه» یکی یک دکترا از انگلیس خرید. آقای پروفسور، تازه آقایان تسخیرکننده سفارت آمریکا مشغول دکترا خریدن در انگلیس بودند که انگلیس فهمید اینها در ترور ایرانی ها در خارج دست دارند فتوای مرگ سلمان رشدی هم مزید بر علت شد گفت مال بد بیخ ریش صاحبش. نگویید که اینها همه اتهام است از میردامادی و عبدی و اصغرزاده و صدیقی و دانشجویان خط امام که همگی امروز دکترادار از انگلیس هستند بپرسید که در پلی تکنیک تهران(دانشگاه صنعتی امیرکبیر) طبقه بالای جهاد دانشگاهی چه کسانی دوربین کار گذاشته بودند و دانشجویان 25 واحدی را می پائیدند؟ عجالتأ بپرسید از حدود 200 نفر دستگیر شده در آنروز که همگی هم دانشجویان مهندسی بودند چند نفر زنده ماندند، هیچ. این چه حرفی است که امروز مد کرده اید که همه نادانی های این رژیم ملهم از مجاهدین و در نهایت از کمونیست ها است، در این کمونیست ستیزی شما حدی نیست؟ در کدام کشور اقمار شوروی، آمریکائی ها را گروگان گرفتند. به پیر به پیغمبر اصلاح طلب های فعلی یعنی همین به ظاهر «کانت» خوان ها و «پوپر» دوست های امروزی، آنروزها یک مشت مفاتیح خوان هیئتی و رساله خوان تعزیه رو بودند گنده هاشون مطهری می خواندند آنهائی هم که «شریعتی» خوان بودند مجاهد شدند و در اسرع وقت از جره ثقیل آویزان . اینها آن روزها بزرگترین مشغله ذهنی شان شک سه و چهار بود و راجع به مسایل رساله ای تحقیق می کردند. حضرت پروفسور شما فکر می کنید ما از مریخ آمده ایم برای ارضاع شهوت ضدکمونیستی هووری ها هر کثافت کاری این ها را گردن کمونیست ها نیاندازید. این جماعت تنها بر اساس عقب ماندگی فرهنگی با «استکبار» مخالف بودند. رساله های این مراجع تقلید دایناسور برای کی نوشته شده بود؟ مخاطبش کی بود؟ اینها می ترسیدند که آمریکا بهشون «شبیخون فرهنگی بزنه» این چه ربطی به کمونیست ها داره. تو زندان شاه همان مدت کوتاهی که بودید!!! دیدید که چه قدر اسلامی ها متأثر از کمونیست ها بودند!!! اینها کمونیست ها را نجس می دانستند. چرا هر چه پشت کوهی است را به کمونیست ها می چسبانید؟ آقای محقق!!! حقیقت این است که این ها در قرن اول هجری سیر می کردند از نظر فرهنگی به درد قوزآباد هم نمی خوردند چه برسه به جهان امروز. اینها پس از 33 سال و در آمد نفتی نزدیک به یک تریلیون دلار اینی هستند که امروز می بینید آنروزها ذهنشان مثل همین طالبان و سلفی ها و القاعده ای ها بود و با منطقی شبیه همین ها، خیلی هم ضدفرهنگ و تجدد غرب بودند. کمونیست های وطنی بیچاره ما بیشتر خودشان متأثر از فرهنگ شیعی بودند تا فرهنگ کمونیستی، 90 سال هم هر کسی در ایران سر کار بود اینها را زد و کشت، در تأثیرشان بر تصمیمات رمالان فاتحه خوان نذری خور سوهان فروش زیاد اغراق می کنید. در مورد انتخابی نبودن رهبری مجاهدین، یک رهبر سیاسی ایرانی در هر گروه ایرانی که دوست دارید بمن نشان دهید که خودش کنار رفته باشد که رهبر مجاهدین دومی اش باشد.
پروفسور دیگری از دانشگاه راتگرز (2) در اقدامی که بازهم ریشه در «مردم گرائی اسلامی» یعنی حذف فیزیکی رقیب دارد، از طرف ایرانیان به دولت آمریکا می گوید که بیرون آوردن مجاهدین از لیست تروریستی به ضرر منافع آمریکا است. اصلاح طلبان بعلاوه سایت های پرتردد را هم عرصه تاخت و تاز سازمان یافته به مجاهدین می کنند. در مقاله ای که بی شباهت به مثل دائی من اگر... خاله ام می شد ندارد، نویسنده (3) در عالم تخیل سوژه ای تجسم می کند که آقای فانی یزدی(4) بخوبی جوابش را داده. کوتاه به آقای نویسنده محترم می گویم برادر 5000 تا شاید هم خیلی بیشتر را نقدأ در یکماه تابستان 67 دار زده اید، همه چیز در دنیای واقعی و غیرتخیلی رخ داده، یا جواب گوی اش باشید یا مجبور خواهید شد که جواب گوی اش باشید. در مقاله دیگری آقای محترمی (5) ثابت می کند که مجاهدین غیرقابل تصحیح و اصلاح ناپذیر هستند. دوست من اگر عده ای توضیح مسائل خوان، هیئت رو، روح منی بت شکنی گوی، یا روسری یا تو سری فریادزن خط امامی کتاب شیخ عباس قمی خوان را چند صد میلیارد دلار درآمد نفتی توانست «پوپر» خوان و «هابرماس» دوست کند بنابراین بدون شک هر موجود زنده و هر گروه سیاسی ای قابل اصلاح است.

دعوائی است برای قربت به آمریکا
مومن ها مگر نمی گوئید «لا حول و لا قوه الا بالله» مگر توی نمازتان نمی گویید «ایاک نعبد و ایاک نستعین» یعنی همه اش دروغ است؟ پیش خودمانیم!!! یعنی قولی است خلاف دل بر آن نتوان بست؟ نمی فهمیدم نکنه باز هم تقیه می کنید.
نتجه گیری: نه این خوبه نه اوشون، نفرین به هر دو تاشون

2- به تازگی مطلبی خواندم از خانم بقراط (6) که سرشار از یأس بود. وی که در ابتدا مقاله می گوید که کمتر به مسایل پشت پرده خواهد پرداخت در عمل کل مقاله را به مسائل پشت پرده ای اختصاص می دهد وی در نهایت می گوید که طرح غرب ایجاد خاورمیانه ای متشکل از رژیم های شتر- گاو- پلنگی اسلامی می باشد. من در دو مورد با نوشته ایشان زاویه دارم یکی وقتیکه رژیم خمینی را استالینیستی می خواند و جای دیگری که بر باد رفتن آرزوی تخیلی سکولاریزم دموکراتیک اش را گردن غرب می اندازد.
هر دیکتاتوری که اقتصادش نیمه دولتی است و رژیمش هم ایدئولوژیک است را نامسولانه نمی توان استالینیست خواند. راقم این سطور استالین را دیکتاتوری می داند که بزرگترین جنایات را در حق جنبش جهانی سوسیالیستی مرتکب شده است اما همین طور فله ای هم که نمی شود لقب ساخت. آخرین شاه پهلوی،هم دیکتاتور بود، هم حزب واحد داشت، هم اقتصادش بیش از رژیم خمینی دولتی بود و بزعم شما هم استالینیستی نبود. در دوران پهلوی دوم تمام صنایع اصلی ایران از نفت و گاز و پتروشیمی و برق و آب و تلفن و مس و راه آهن و دخانیات و ذوب آهن و فولاد و کشتی رانی و کشت و صنعت و آموزش و تلویزیون و رادیو و مجله ها و اکثر بانک ها و تنها حزب قانونی کشور دولتی بود. بنابراین برحسب تعریف شما هر دیکتاتورِ به هر دلیلی ضدآمریکائی را استالینیست می توان نامید که این اساسأ تعریف نادرستی است. ادامه این بحث بماند برای بزرگان.
اشکال دوم: خانم بقراط نمی خواهد به دلایلی نقش غیرقابل انکار مذهب در توجیه و پذیرش نابرابری های اجتماعی را به پذیرد. با کمک چه چیزی به جز مذهب می توان در جامعه ای از کارگر ساختمانی دختر 6 ساله ی شکننده دارای بیماری تنفسی (یگانه) تا دزد 3 میلیارد دلاری را کنار هم چپد و اسمش را هم گذاشت ملت و جیک کسی هم در نیاید. نقش تاریخی مذهب مگر غیر از راحت الپذیرش کردن هر چه بیعدالتی در زندگی است به امید عدالت الهی آتی و بهشت موعود. شما می خواهید نفوذ مذهب را بردارید اما همین مناسبات نابرابر را و شاید هم قدری معتدل ترش را حفظ کنید. دوستان غربی شما می دانند که این یک تخیل هنرمندانه غیرواقعی است. نتیجه اجرای سکولاریزم در یک جامعه نابرابر جهان سومی اسلامی، می شود رژیم های شاه و مبارک و بن علی و اسد و قذافی و شازلی بن جدید و صالح و قابوس و شاه حسن و حسین و ژنرال های ترکیه و اینجور جانور ها. حتی به غرب توجه کنید، ارتباط خطی مذهبی شدن بیشتر مردم با افزایش نابرابری های اجتماعی براحتی قابل دیدن است. آنچه شما می خواهید یک تخیل است. اجرا شدن سکولاریزم دموکراتیک نیاز به تغییرات اساسی در مناسبات نابرابر اجتماعی دارد که قطعأ این در جهت منافع غرب نیست. به دنیای واقعی خوش آمدید، فعلا یا باید واقعیت محتوم رژیم های شتر- گاو – پلنگی اسلامی را پذیرفت یا مأیوس نشد و برای ساختن یک دموکراسی پایدار به رفع بنیادی مشکل نابرابری های اجتماعی اقدام نمود.

احمد صبوری
Ah.sabouri@gmail.com

The Inside Story of America's Favorite Terrorist Group (1) عباس میلانی،
nationalinterest.org
(2) بیانیه جمعی از کارشناسان و اساتید در مورد سازمان مجاهدین خلق
kadivar.com
(3) حمید فرخنده، داوری درباره اعدام‌های ۶۷ از کدام نگاه؟
news.gooya.com
(4) رضا فانی یزدی، محکومیت جنایتکار یا محاکمه قربانیان!
www.akhbar-rooz.com
(5) رضا نصری، سازمان مجاهدین خلق ذاتاً افراطی است و معتدل نخواهد شد
news.gooya.com
(6) الاهه بقراط، وقتی می‌گویند «باید برود ...»
news.gooya.com   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست