اتوپی انتخابات آزاد سرابی بیش نیست - دنیز ایشچی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۵ شهريور ۱٣۹۰ -
۶ سپتامبر ۲۰۱۱
کاروان رهروان جنبش آزادیخواهی پس از تلاش های سی و سه ساله خویش در کوران چالشهای طاقت فرسا در مسیر دموکراسی و آزادی ، همچنان خسته و کوفته درحرکت است. در این راستای حرکت کوران برف و کولاک مبارزه در راه آزادی و دموکراسی، گاها رهروان خسته این راه، در مانده از هدف، از فرط خستگی هدف را گم کرده و بی هدف در سمت و سویی حرکت میکنند. در این راهکار خود راه رفتن و حرکت کردن به هدف تبدیل میگردد. حرکت میکنیم پس زنده هستیم و در راه هدف گام برمیداریم. همین مثبت و همین کافی است. خود راه رفتن، گامی به پیش برداشتن در جای خود نشانه ای از زنده بودن و قدرت و حضور جنبش ازادیخواهی میباشد. در شرایطی که عدم موفقیت در غلبه بر نظام اوتوکراسی ولایی نظامی و استقرار نظامی مبتنی بر آزادی، سکولاریسم، حقوق بشر و عدالت اجتماعی، در مدت زمان سی و سه ساله گذشته به صورت عارضه پایان ناپذیر و بیماری لا علاجی خود را نشان میدهد، ما را مجبور میکند تا عوض اینکه در مسیر هدف حرکت بکنیم، خود حرکت کردن را بمنزله هدفی استراتزیک تلقی بکنیم. طبیعتا این بیماری موجب میگردد که در کوره راههایی دور خود بچرخیم و از سرابی به سرابی دیگر با سرگردانی در حرکت باشیم.
مصاحبه رفیق بهروز خلیق را در مورد "انتخابات آزاد" و چگونگی های آن در جمهوری اسلامی ایران میخواندم، بیشتر از اینکه برای من مشکل گشا باشد، سوال بر انگیز بوده و مرا سر در گم کرد. در قسمتهای اول مصاحبه مطرح میگردد که " از نگاه ما انتخابات در جمهوری اسلامی به هیچ وجه با معیارهای انتخابات آزاد، دمکراتیک و سالم هم خوانی ندارد". و در قسمتهای آخر مصاحبه با چنین گفتاری پایان می یابد "از نگاه ما انتخابات آزاد میتواند از سوق یافتن کشور به ورطه خشونت جلوگیری کند، راه را بر فروپاشی کشور ببندد، به تامین برابر حقوق شهروندان یاری رساند و شرایط گذار جامعه از استبداد دینی به دمکراسی را فراهم آورد". فاصله عمیق ما بین ایندو جمله خلا بزرگی را در مصاحبه ایشان نشان میدهد که نمیدانم ایشان چگونه میخواهند پربکنند. به برداشت من این مصاحبه در برخورد دو پهلوی خود بیشتر به آشفته فکری، ایجاد توهم و امیدواری دادن غیرواقع بینانه منجر میگردد و فقط به "راه رفتن و حرکت کردن در راستای یک هدف" اکتفا میکند، نه به تدوین یک استراتژی و تاکتیک محوری رئال و متناسب با واقعیتهای امروزین جهت عبور و گذر از استبداد دینی به دموکراسی مدرن.
این مصاحبه از یک طرف تلاش دارد تفاوتهایی را بین دیکتاتوری استبدادی جمهوری اسلامی ایران از یک طرف و دیکتاتوری استبدادی دیگر کشورهای اتوکراتیک در شرف سرنگونی منطقه را از طرف دیگرترسیم بکند. این تحلیل با این ارزیابی میخواهد نشان بدهد که " در جمهوری اسلامی ما با پلورالیسم نیروهای حکومتی روبرو هستیم "و در جمهوری اسلامی ایران " انتخابات بین نیروهای “خودی” صورت می گیرد "و بالاخره " انتخابات وسیله ای بود در دست حکومت برآمده از انقلاب" . این ارزیابیها نشان میدهد که ایشان تا چه اندازه تلاش میکنند که با وجود اینکه خود معتقدند که انتخابات دموکراتیک در جمهوری اسلامی ایران غیر ممکن است، به انتخابات در جمهوری اسلامی ایران مشروعیت ببخشند و به این توهم دامن بزنند که با شرکت در انتخابات غیر دموکراتیک میتوان بر روند تحولات سیاسی تاثیر تحولی دموکراتیک گذاشت. این بینش عملا معتقد است که در انتخاباتی فرمایشی که از درون صندوقهای رای در هر صورت اسامی کاندیداهای ولایت فقیه بیرون خواهد آمد، شرکت کردن تاکتیک موثر و تحولگرایانه ای میباشد. البته این ارزیابی ها به آموزه های دیگری هم می پردازند که خود جای مکث ویژه ای دارند. قبل از پرداختن به دیگر پارامترها و آموزه ها، اجازه بدهید در مورد مطالب مطرح شده در بالا کمی مکث بکنیم.
اینکه مطرح میشود که در جمهوری اسلامی ایران انتخابات آزاد مفهومی ندارد، و انتخابات فقط بین خودیها ی حکومتی وجود دارد، این "پدیده انتخابات" از بطن انقلاب بیرون آمده است و ماهیتی انقلابی و یا دموکراتیک دارد. از طرف دیگر مطرح کردن اینکه "انتخابات آزاد از تلاشی کشور جلوگیری میکند" ، رویهم رفته چه پیغامی را میرساند؟ این کدام نیروها هستند که میخواهند "کشور را متلاشی بکنند" که انتخابات فرمایشی جمهوری اسلامی ایران نهادی در مسیر جلوگیری از یک چنین متلاشی شدنی میباشد و تکلیف ما در غلبه بر چنین معضلی چیست؟ میشود حدس های مختلفی را در این زمینه زد. آیا این جنبشهای دموکراتیک ملیتها در داخل چهارچوبه جغرافیایی ایران از قبیل جنبش جنبش مبارزه علیه خشک شدن دریاچه اورمیه ، جنبش ملی آذربایجان، کردستان، ترکمن صحرا و دیگر ملیتها از جمله جنبشهایی هستند که کشور را به سمت تلاشی میبرند؟ آیا این خطر تهاجم نیروهای خارجی و منطقه ای است که میتواند موجب چنین تلاشی باشند؟ آیا در راه جلوگیری از چنین متلاشی شدنی، ما در کنار و دوشادوش جمهوری اسلامی ایران قرار خواهیم گرفت؟ کشور در خطر است و برای حفظ یکپارچگی آن به همان انتخابات نیم بند قناعت بکنیم و در کنار جمهوری اسلامی ایران جهت حفظ یکپارچگی کشوری در یک صف واحد قرار بگیریم.
فاکتور بعدی که به این ارزیابی های ایشان اضافه میگردد به این صورت بیان میگردد که "در کشور ما حرکت و یا جنبش اجتماعی در انتخابات امکان بروز می یابد". البته در این زمینه ایشان به مورد مشخص به خیزشهای دموکراتیک و مردمی در دوره انتخابات ۱٣٨٨ و دوره انتخابات خاتمی اشاره میکنند و مساله را به قدر کافی میشکافند که چگونه از درون انتخابات "رای من کو" جنبش سبز بیرون آمد. باید از یکطرف اذعان کرد که شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات، چگونگی تعریف مشخص از شرایط و ویژگیهای چگونگی شرکت ویا تحریم پیچیدگیهای خاص خود را دارا بوده و باید متناسب با شرایط مشخص تعریف گردد. این قضیه به این مفهوم میباشد که این برخورد تاکتیکی در خدمت عمق بیشتر بخشیدن به رادیکالیسم جنبش دموکراتیک و افشا ترفندهای فریبکارانه حکومت ولایت فقیه میباشد و بس. اگر این تاکتیک در خدمت ایجاد توهمی در اذهان مردمی بوده و در خدمت واقعی جلوه دادن یک اتوپی بوده باشد، خطای ما یک خطای استراتژیک و نا بخشودنی خواد بود. این خطایی میباشد که هنوز ما داریم بصورت دور تسلسل تکرارش میکنیم.
نسیم خنک بهار سبز انقلابات دموکراتیک سرنگونی دیکتاتوریهای کشورهای عربی بر کشور ما میوزد. تاثیرات غیر مستقیم آن در روحیه تحولگرایانه نسل جوان به این صورت خود را بروز خواهد داد آنها هم به آن چنان خود باوری برسند که قادر هستند دیکتاتوری ولایی نظامی را برای همیشه منقلب کرده و نظامی بر پایه های حقوق بشر، دموکراسی، سکولاریسم و مدرنیته پایه گذاری بکنند. در مقابل چنین روحیه ای تحولگرایانه در نسل جوان، ما آنها را از خطر داخلی و یا خارجی کی میخواهد کشور را متلاشی کند هشدار داده، میترسانیم و آنها را تشویق میکنیم که همه امیدهای خود را در گرو انتخاباتی قرار بدهند که از درون صنوقهای آن اسامی خودیهای ولایت فقیه بیرون خواهد آمد. این اندیشه چنین بیان میکند که اگر انتخابات آزاد زیر بیرقحکومت ولایت فقیه غیر ممکن است، به این دلیل از پدیده انتخابات در جمهوری اسلامی ایران دفاع میکنند که چون "از بطن انقلاب بهمن ۵۷ بیرون آمده است" . اگر مطرح میشود که انتخابات محملی است که بر بستر آن توده های مردم و خصوصا جنبشهای دموکراتیک از جمله زنان و جوانان به میدان می آیند و خواسته های محوری خویش را در مقیاس توده ای و بصورت قدرتمندی مطرح میکنند، آیا موثرترین تاکتیک روشنگرانه و هدایت کننده شرکت در انتخابات میباشد؟
مرحوم بازرگان بعد از انقلاب سال پنجاه و هفت در مقابل این معضل که قادر نبود بعنوان نخست وزیر، جوابگوی خواسته های مردمی بعد از پیروزی انقلاب باشد و با سازمانهای سیاسی دموکراتیک و انقلابی مردمی کنار بیاد، جمله مشهور خویش را بدینگونه مطرح کرد که "ما باران میخواستیم ، سیل آمد". استرانژی تشویق به شرکت فعال در انتخابات فرمایشی ولایت فقیه، از آمدن سیل هراس دارد و میخواهد جلو آن را بگیرد و حد الامکان، بتواند آنرا به یک باران آرامی تبدیل بکند که سیل آسا نباشد.
گویا ما بین کلمه تغییر و تحول ،ما بصورتی استراتژیک استراتژی تغییر را انتخاب کرده ایم و از هر گونه تحولی اجتناب میکنیم. چنین اندیشه هایی این را می رساند کهما خواهان تحول دموکراتیک و گذر از جمهوری ولایی به جمهوری سکولار و دموکراتیک نیستیم. ما با مطرح کردن چنین راه حلهایی عملا استراتژی برقراری مشروطه ولایی را دنبال میکنیم. اگر حدود بیش از صد سال پیش روشنفکرانی چون "طالبوف" ، "میرزا فتحعلی آخوندزاده"، مستشارالدوله، میرزا اقاخان و حیدر عمواوغلی در راه استقرار حکومتی سکولار، مدرن، پارلمانی مبارزه می کردند و حداقل خواسته آنها بر مبنای مشروطه سلطنتی استوار بود. شعارهایی که امروز دنبال میشود مشروطه ولایت فقیه میباشند که خود همان حکومت مشروعه با تمام ویژگیهای آن میباشد. چنین برنامه سیاسی، از نظر برنامه ای ما را صدها سال از برنامه انقلاب مشروطه هم عقب تر میبرند.
یکبار و برای همیشه باید با روشنی کامل مطرح کرد که هر نوع انتخاباتی در جمهوری اسلامی ایران غیر دموکراتیک خواهد بود. با آگاهی کامل بر چنین واقعیتی، باید از هرگونه ایجاد شبهه در اذهان مردم در این زمینه اجتناب کرده و از هرگونه تاکتیک شرکت و یا عدم شرکت در راستای افشا ی ماهیت این ترفندها و روشنگری در زمینه برملا کردن توطئه های انتخاباتی جمهوری ولایت فقیه استفاده کرد.
دنیز ایشچی
|