سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"اسلام هراسی" یا دفاع پنهان از ارتجاع اسلامی!


حسن صالحی


• ما فکر می کنیم که نباید هم به هر عقیده ای احترام گذاشت. عقیده ایی که می گوید زنان را باید ختنه کرد قابل احترام نیست. عقیده ایی که می گوید خارجیان را از اروپا باید بیرون ریخت قابل احترام نیست. آنچه قابل احترام است حق افراد است که هر چه می خواهند بگویند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۹ شهريور ۱٣۹۰ -  ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۱


توضیح نویسنده: این متن فارسی نوشته ای است که برای ترجمه و انتشار در یک نشریه سکولار سوئدی آماده شده است.

بعنوان افرادی لائیک طبعا ما مخالف همه مذاهب از اسلام گرفته تا یهودیت و مسیحیت و دیگر مذاهب هستیم. با رشد بی سابقه علم و پیشرفت بشر، جهان بینی مذهبی هم در توضیح پدیده های طبیعی و هم در تبیین قوانین زندگی و اجتماع بی اعتبارتر شده است. روایت مذهبی آفرینش جهان به دوران طفولیت بشر بر می گردد و رهنمودهای اجتماعی مذهب از جمله حامل زن ستیزی، کودک آزاری و ضدیت آشکار با همجنسگرایان است. از این نظر به اعتقاد ما همه مذاهب بد هستند. تقسیم مذاهب به خوب و بد تنها فریب و یا خود فریبی است.

در چند دهه اخیر جهان شاهد عروج جنبشی بوده است که ما به آن اسلام سیاسی می گوئیم. بعضی ها از آن به نام اسلام گرایی "فناتیک" و یا "افراطی" یاد می کنند. این جنبشی است سیاسی. سیاسی به این معنا که داعیه گرفتن قدرت و اجرای قوانین شریعه اسلام را دارد. فقط به این بسنده نمی کند که در خانه بنشیند و به عبادت خدا بپردازد. می خواهد قوانینش را در جامعه جاری کند و همه را به پیروی از این قوانین وادارد. این جنبش در متن جنگ سرد با حمایت و دخالت مستقیم دولت آمریکا و سایر دول غربی، برای مقابله با گسترش نفوذ شوروی و در اساس برای مقابله با نیروهای چپ و آزادیخواه در جوامع خاورمیانه شکل گرفت. روی کار آمدن رژیم اسلامی در ایران در سال ١٩٧٩ سرآغاز عروج مجدد و تعرض عنان گسیخته دولتها و جریانات اسلامی به مردم نه فقط در ایران و خاورمیانه، بلکه در مقیاس جهانی بود. از زندانهای ایران، تا کوچه های الجزایر، از عربستان و افغانستان تا قلب اروپا، صدها هزار انسان توسط این جنبش ارتجاعی بخون و زنجیر کشیده شد و مورد سرکوب قرار گرفت. قربانیان این هیولای اعدام و ترور و سرکوب اسلامی، همه جا کمونیستها و آزادیخواهان، زنان، انساندوستان، مدافعان حقوق مدنی، جنبش زنان و مبارزین راه رفع تبعیض ، جوانان و کودکان بوده اند. اکنون این جنبش به اعتبار انقلابات آزادیخواهانه مردم در خاورمیانه و شمال افریقا دوره افول خود را پشت سر می گذراند. نه فقط در این انقلابات به حاشیه رانده شده اند بلکه در جایی مثل جمهوری اسلامی ایران مستقیما مورد آماج خیزش انقلابی مردم بوده اند.

در اروپا هم ما شاهد حضور این جنبش سیاسی بوده ایم. در کشوری مثل انگلستان این جریان می خواهد قوانین شریعه را پیدا کند. در بعضی مناطق لندن آفیش نصب می کنند و می گویند که اینجا قوانین شریعه حاکم است. در کانادا چند سال پیش تلاش داشتند که دادگاههای شریعه را بوجود آورند که از سوی نیروهای سکولار شکست خوردند. در سوئد حضور این جنبش در امامانی نمایان می شود که دختران زیر ١٨ سال را مخفیانه به عقد مردان در می آورند. حضور این جریانات در اروپا از سوی دولتهای اسلامی مورد حمایت است. به کمک پولهای دولت عربستان سعودی در سوئد مسجد و مدارس اسلامی ساخته می شود. در مدارس اسلامی کودکان را شست وشوی مغزی می دهند. به آنها یاد می دهند که زن و مرد برابر نیستند و یک مرد حق دارد ٤ زن داشته باشد. مساجد به محل سربازگیری برای انجام عملیات تروریستی تبدیل شده است و ...

اسلام سیاسی در اروپا که درست مثل همه دولتهای اسلامی پاسدار ارزشهای مغایر با معیارهای انسانی است مورد نقد و اعتراض بوده است. نقد و اعتراض علیه اسلامی سیاسی فقط از سوی نیروهای مترقی و سکولار صورت نمی گیرد. جریانات راسیستی نیز باورهای نژاد پرستانه خود را به بهانه مخالفت با اسلام و اسلام سیاسی عرضه می کنند. ولی هر کدام از این دونیرو تفاوتهای بنیادی با یکدیگر دارند. به جریانات راسیستی بعدا می پردازیم ولی اول خوب است به موضوعی اشاره کنیم که علیه ما بکار گرفته می شود. "اسلام هراسی"!

سئوال این است که آیا ما در قبال اسلام و اسلام سیاسی به فوبیا دچار شده ایم؟ اسلام تا آنجایی که در کتابهاست و از حرف به عمل نیامده است تنها سزوار نقد است. اینجا به فوبیا دچار شدن اصولا هیچ معنایی ندارد. جهان بینی اسلامی می تواند مورد نقد قرار گیرد همانطور که مثلا جهان بینی نژادپرستانه مورد نقد است. این نقد می تواند بیرحمانه، با مزاح و یا طنز توام باشد و به اشکال مختلف مثلا در قالب نوشته و یا نقاشی و یا فیلم ارائه گردد. از این رو ما آزایخواهان و سکولاریست ها خواهان آزادی بی قید و شرط نقد و بخصوص نقد مذاهب هستیم. عده ای تلاش می کنند که مذهب را از زیر نقد خارج کنند. می گویند که اینها به "مقدسات" جامعه تعلق دارد غافل از اینکه سلاح نقد هیج نوع مقدساتی را به رسمیت نمی شناسد. اسلامیستها معمولا جواب نقد را با تفنگ و تهدید می دهند. این بشدت انزجار آور است و باید قویا محکوم شود.

اما در مورد جنبش اسلام سیاسی که می خواهد اسلام را از حرف به عمل در آورد چه؟ اینجا هم از نظر ما صورت مسئله "اسلام هراسی" نیست. مسئله بر سر مقابله جنبش های مختلف اجتماعی است. مسئله بر سر این است که یک جنبش ارتجاعی می خواهد جامعه را به عقب برگرداند و قوانین قرون وسطایی شریعه را اجرا کند. و در مقابل یک جنبش اجتماعی متمدن و سکولار می خواهد از مبانی مدرن و سکولار جامعه پاسداری کند. بطور قطع عواقب هر گونه پیشروی اسلام سیاسی در اروپا نگران کننده است. اگر چه با افول جهانی این جنبش و مقابله قاطع بشریت مترقی با ارتجاع اسلامی چنین امکانی کمتر محتمل به نظر می آید. با اینحال این نگرانی زمینه های واقعی دارد. چون ما دیده ایم که اینها در ایران چگونه زنان را سنگسار می کنند. اعدامهای دسته جمعی و علنی راه می اندازند. حقوق فردی و مدنی شهروندان را پایمال می کنند. و یا در جایی مثل سومالی حتی از کمک به قحطی زدگان ممانعت می کنند. این لیست بسی طولانی است. ما وظیفه خود می دانیم که در مقابل جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی بایستیم. بخصوص اینکه هنوز دولتهای غربی با این جنبش مماشات می کنند. در این مبارزه طبعا ما حمایت و پشتیبانی مردمان زیادی را با خود داریم.

اجازه دهید چند نکته هم در باره راسیسم و نئوفاشیسم در اروپا بگوئیم. ما همانقدر که مخالف اسلامی سیاسی هستیم با راسیسم نیز مخالفت داریم. از نظر ما اینها هر دو شباهت زیادی با هم دارند. یکی بر اساس نژاد، آدمها را خوب و بد می کند و حاضر است خون آدمهای با "نژاد پست تر" را بریزد. دیگری درخت اسلام را با خون غیرمعتقدان به اسلام آبیاری می کند. راسیسم و نئوفاشیسم در اروپا علاوه بر محور نژاد به تعلق خود به مسیحیت اصیل تاکید دارد. اسلام سیاسی نیز بر ارتدکس بودن اسلام خود تاکید دارد. هر دو از مذهب استفاده می کنند. هر دو جریان تاب تحمل مخالفان خود را ندارند و آنها را نابود می کنند. یکی با جنایتی نظیر آنچه که در نروژ اتفاق افتاد و دیگری با بمب گذاری در اماکن عمومی در اروپا. هر دو از ترور و ایجاد وحشت برای پیگیری اهداف سیاسی خود استفاده می کنند. طبق نظر راسیست ها و نئوفاشیستها در اروپا خارجیان شهروندان متساوی الحقوق نیستند و باید از اروپا بیرون ریخته شوند. در نزد اسلامیستها زنان یعنی نیمی از جامعه بخاطر زن بودنشان بی حقوق می شوند و به جای اخراج در زندان جامعه اسلامی گرفتار می آیند. یکی برای جلوگیری از "هجوم اسلام" به اروپا نسخه بالاتر کشیدن دیوارهای اروپا ارائه می دهد. و دیگری برای جلوگیری از نفوذ "فرهنگ مستهجن غربی" به جنگ آنتن های بشقابی و اینترنت و فیسبوک و تویتر می رود. هر دو می خواهند سانسور و خفقان در جامعه حاکم کنند. هم راسیستها و نئوفاشیستها و هم اسلامیستها هر دو مخالف همجنسگرایان هستند. یکی به ما قول می دهد که همجنسگرایان به آتش جهنم گرفتار خواهند آمد. و دیگری همین امروز آنها را اعدام می کند. بنابراین مبارزه ما علیه هر دو این جبهه ضدانسانی است. کسانی که ما را متهم به اسلام هراسی می کنند در واقع مخالفت ما با اسلام سیاسی و مقابله با آنرا بر نمی تابند و با آن مخالفند. اینها از این طریق دارند بطور شرمگینانه از این این جریان ارتجاعی حمایت می کنند.

و در آخر مایلیم که پیرامون یک موضوع دیگر نیز اظهار نظر کنیم. معمولا در نقد ما گفته می شود که ما به عقاید دیگر احترام نمی گذاریم. ما فکر می کنیم که نباید هم به هر عقیده ای احترام گذاشت. عقیده ایی که می گوید زنان را باید ختنه کرد قابل احترام نیست. عقیده ایی که می گوید خارجیان را از اروپا باید بیرون ریخت قابل احترام نیست. آنچه قابل احترام است حق افراد است که هر چه می خواهند بگویند. ما از این حق دفاع می کنیم. حتی ارتجاعی ترین نظرات نیز از نظر ما حق دارند که بیان شوند به شرط اینکه ما هم حق نقد آنها را داشته باشیم و آزادی ما محدود نگردد. در ثانی تحت عنوان "احترام به عقاید" دیگران به اسلام سیاسی در اروپا میدان داده می شود که مثلا اجرای قوانین شریعه در اروپا را مطرح کند. این "احترام" نیست. بلکه نوعی راسیسم وارونه است که بخشی از جامعه را از حقوق برابر با دیگران محروم می کند. ما بر ساختن و تعریف کردن جامعه بر اساس تعلقات ملی، مذهبی و نژادی بشدت مخالفیم. ما از ارزشهای جهانشمول انسانی و حقوق برابر و یکسان همه شهروندان صرفنظراز هر عقیده و باوری که داشته باشند، دفاع می کنیم. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست