یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

برلین - گزارش مراسم بزرگداشت خاطره ی جان باختگان کشتار شصت و هفت



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ شهريور ۱٣۹۰ -  ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱


گزارش مراسم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
در یادمان نام و یاد قربانیان فاجعه ی ملی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷
به جرم نه گفتن

بیژن اقدسی، از سوی گروه برگزاری مراسم یادمان
شامگاه آدینه، ۱۱ شهریور ۱٣۹۰ برای چندمین بار مراسم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در یادمان نام و یاد قربانیان فاجعه ی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱٣۶۷ برگزار شد. تالاری در ساختمان شهرداری منطقه ی شارلوُتن‌بورگ در شهر برلین، پایتخت آلمان میزبان شماری از ایرانیانی بود که مانند بسیاری از نقاط میهن و جهان، آشکار و نهان در بزرگ‌داشت یاد قربانیان کشتار تابستان ۱٣۶۷ در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران گرد هم آمده بودند.
تالار برگزاری مراسم با عکس‌هایی از حضور خانواده‌های قربانیان و دیگر مردم در گلزار خاوران در سال‌های گذشته تزیین شده بود. سیاهه ی نام قربانیانی که تا کنون شناخته شده‌اند نیز در تالار نصب شده بود. در گوشه‌ای از تالار عکس‌هایی از شاعر نام‌دار مردم، سعید سلطان‌پور، از قربانیان کشتار سال ۱٣۶۰ به چشم می‌خورد و در گوشه‌ای دیگر عکس‌های آشنایی که قربانیانی از کشتار بزرگ تابستان ۱٣۶۷ را در زیر تل خاک خاوران نشان می‌دهد.
در طول اجرای مراسم بر دیوار پشت صحنه ی اجرای آن سیاهه ی نام قربانیان شناخته شده ی کشتار تابستان ۱٣۶۷ و عکس‌های برخی از آنان و عکس‌هایی مربوط به خاوران پخش می‌شد.
گرداننده ی مراسم یادمان امسال رفیق توران همتی، عضو هیئت رئیسه ی شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بود. رفیق توران پس از خوش‌آمدگویی به شرکت‌کنندگان و اظهار قدردانی از آنان به خاطر شرکت‌ در مراسم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) حاضرین را به یک دقیقه سکوت فراخواند.
پس از دقیقه‌ای سکوت رفیق همتی «سخن آغازین» مراسم را با شرکت‌کنندگان در میان گذاشت. سخن آغازین امسال این بود:

به جرم «نه» گفتن

۲٣ سال از تابستان سیاهی می‌گذرد که زندانیان سیاسی گروه گروه به دست استبداد مذهبی حاکم بر میهن ما به قتل رسیدند. کشتار تابستان ۱٣۶۷ و تتمه ی آن فصل آخر دهه ی نخست پس از انقلاب بهمن بود. در فاصله ی بهمن ۱٣۵۷ تا تابستان ۱٣۶۷ و حتی کمی بیش‌تر از آن تا زمستان ۱٣۶۷ هزاران هزار ایرانی از زن و مرد از هر مرام و دین و سن و تعلق سیاسی و گروهی و قومی و نژادی به قتل رسیدند.
مسئولیت همه ی این کشتارها در وهله ی اول با نظام اسلامی است. نظامی که بنیان‌گذار آن در دمادم غلبه بر استبداد محمدرضاشاهی، شاه پهلوی را به سبب پر کردن گورستان‌ها به باد انتقاد گرفته بود، هر ندای اعتراض را به شدت سرکوب کرد و نه تنها گورستان‌های کشور را انباشت، بلکه گورستان‌های هر چه بیش‌تری ساخت و هزار هزار فرزندان آب و خاک ما را در گورهای بانام و بی‌نام به خاک و خون وکشید.
هیچ گوشه‌ای از میهن ما از یورش و کشتار گزمگان در امان نماند. کرور کرور جوانان ایرانی مورد آزار، سرکوب، دستگیری و شکنجه قرار گرفتند و هزاران نفر از آنان در سراسر کشور توسط باندهای قداره‌بند و توسط نهادهای رسمی و غیررسمی سرکوب به قتل رسیدند.
در سال ۱٣۶۰، ٣۰ سال پیش در این روزها مامورین و عمال حکومت اسلامی به ویژه در خیابان‌های شهرهای بزرگ کشور به شکار جوانان و نوجوانان معترض پرداختند و هزاران نفر را دستگیر و صدها تن را به نام و گمنام کشتند.
جا دارد در همین جا از جمله از شاعر مبارز مردم، سعید سلطانپور نام ببریم که در مراسم ازدواج خود دستگیر و چندی بعد به رگبار گلوله‌های کینه سپرده شد. هم‌چنین بگذارید یادی کنیم از جوانانی که در روزهای خونین خرداد ۱٣۶۰ در خیابان دستگیر شدند و شبانه به قتل رسیدند.
شوربختانه فاجعه ی ملی کشتار تابستان ۱٣۶۷ آخرین فصل سرکوب در نظام اسلامی نیز نبود. در تمامی این سال‌ها شاید گاه موج سرکوب و کشتار فروکش کرده باشد، اما دستگیری، شکنجه و کشتار معترضین، مخالفین، دگراندیشان، دگرباوران و دگرسانان در هیچ دوره‌ای از حیات حکومت اسلامی متوقف نشده است.
در این سالیان نه چندان کوتاه همه ی کسانی که به نظام اسلامی «نه» گفته‌اند یا حتی گاه به عنوان نیروهای خودی تنها از نگاهی دیگر و از نوعی دیگر به نظام نگریسته‌اند، قربانیان بدترین انواع خشونت و سرکوب و کشتار حکومتی شده‌اند.
آری تاوان «نه» گفتن در نظام اسلامی تاوان سنگینی بوده است.
امروز ما بار دیگر گرد هم آمده‌ایم تا یاد و نام هزاران انسانی را بزرگ داریم که به سه پرسش کوچک سه پاسخ «نه» دادند و چنین بیدادگرانه به خاک و خون نشستند، سر بر سر و سر بر پای یکدیگر.
اما امروز که گرد هم آمده‌ایم، بیایید یادی نیز از هزاران هزار انسانی کنیم که شکنجه شدند و به قتل رسیدند، بی‌آن که حتی فرصت و امکان پاسخ دادن به این سه پرسش کوچک را بیابند. ما باید از این یاران و گرامیان خود نیز یادی کنیم، چرا که کشتار تابستان ۱٣۶۷ و خاوران دیگر تنها به یک گروه از قربانیان استبداد مذهبی تعلق ندارد، این کشتار و این گلزار دیگر سال‌هاست به نماد همه ی جنایات جمهوری اسلامی بدل شده است، به آیینه ی تمام‌نمای حکایت مستبدان و مردم.
و فراتر از آن، خاوران حتی دیگر به مرزهای کوچک چاردیواری محصور امنیتی نیز محدود نیست. خاوران در همه جاست، خاوران، حس دادخواهی همه ی ما ایرانیان آزادی‌خواه با همه ی اختلافات و تفاوت‌های‌مان است. خاوران نام رمز دادخواهی ماست در سراسر جهان از استبداد و سرکوبی که بیش از ٣۰ سال است سهم میهن ما از همه ی جهان شده است.
به امید روزی که تلاش همه ی ما ثمر دهد و یک‌بار برای همیشه طومار کشتار و بیداد در کشورمان به سر آید و با گرم‌ترین درودها به نام و یاد جان‌باختگان فاجعه ی ملی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱٣۶۷ و همه ی قربانیان دیگر استبداد مذهبی حاکم بر میهن ما.

پس از سخن آغازین بخشی از شعر رفیق سعید سلطان‌پور، شاعر جان‌باخته ی مردم با نام «با کشورم چه رفته است» با صدای خود شاعر پخش شد.

با کشورم چه رفته است
با کشورم چه رفته است
که زندان‌ها
از شبنم و شقایق
سرشاراند
وبازماندگان شهیدان
انبوه ابرهای پریشان وسوگوار
درسوگ لاله‌های سوخته
می‌بارند
با کشورم چه رفته است
که گل‌ها هنوز
سوگوارند
با شور گردباد
آنک
منم
که تفته‌تر از گردبادها
در خارزار بادیه می‌چرخم
تا آتش نهفته به خاکستر
آشفته‌تر ز نعره‌ی خورشید‌های تیر
از قلب خاک‌های فراموش
سرکشد
تا از قنات حنجره‌ها
موج خشم و خون
روی غروب سوخته‌ی مرگ پرکشد
این نعره‌ی من است
این نعره‌ی من است
که روی فلات می‌پیچد
وخاک‌های سکوت زمانه‌ی تاریک را
می‌آشوبد
و با هزار مشت گران
بر آب‌های عمان می‌کوبد
این نعره‌ی من است
که می‌روبد خاکستر زمان را
از خشم روزگار
بعد از تو ای
ای گلشن ستاره دنباله داراعدام
ای خسرو بزرگ
که برق و لرزه در ارکان خسروان بودی
ای آخرین ستاره
خونین ترین سرور
در باغ ارغوان
در ازدحام خلق
در دور دست و نزدیک
من هیچ نیستم
جز آن مسلسلی که در
زمینه‌ی یک انقلاب می‌گذرد
وخالی و برهنه و خون آلود
سهم و سترگ وسنگین
در خون توده‌های جوان
می‌غلتد
تا مثل خار سهمناک و درشتی
روییده بر گریوهای گل سرخ
آینده را بماند در چشم روزگار
یاد آور شهادت شوریدگان خلق
در ارتش مهاجم این نازی، این تزار
ای خشم ماندگار
ای خشم
خورشید انفجار
ای خشم
تا جوخه‌های مخفی اعدام
در جامه‌های رسمی
آنک
آنک هزار لاش خوارای خشم
مثل هزار توسن یال افشان
خون شهید بسته است
بر این ویران
دیگر ببار
ببار ای خشم
ای خشم
چون گدازی آتشفشان ببار
روی شب شکسته استعمار
اما دریغ و درد
که جبریل‌های اوت
با شهپر سپید
از هر طرف فرود می‌آیند
و قلب عاشقان زمان را
با چشم و چنگ و دندان
می‌خایند
و پنجه‌های وحشت پنهان را
با خون این قبیله
می‌آلایند
با این همه شجاع
با این همه شهید
با کشورم چه رفته است
که از خاک میهن گلگون
از کوچه‌های دهکده
از کوچه‌های شهر
از کوچه‌های آتش
از کوچه‌های خون
با قلب سربداران
با قامت سیام
انبوه پاره پوشان
انبوه ناگهان
انبوه انتقام
نمی‌آیند
چشم صبور مردان
دیری‌ست
در پرده‌های اشک نشسته است
دیری‌ست
قلب عشق در گوشه‌های بند
شکسته است
چندان ز تنگنای قفس
خواندیم
که از پاره‌های زخم
گلو بسته است
ای دست انقلاب
مشت درشت مردم
گل مشت آفتاب
با کشورم چه رفته است

سخن‌ران نخست یادمان این سال رفیق حسن جعفری بود. رفیق حسن در خارج از ایران نخستین کسی بود که عکس جنازه ی برخی از قربانبان کشتار ۱٣۶۷ در گلزار خاوران را دیده بود، عکس‌هایی که ایرانیان جسور با به خطر انداختن جان خود از خاوران گرفته بودند و برای انتشار به خارج از کشور فرستاده بودند. رفیق جعفری این حکایت را از دریافت قرار دیدار با مسافری از ایران تا انتشار آن‌ها در نشریات ایرانی و خارجی را برای حاضرین تعریف کرد. هم‌چنین دو شعر و نقلی در باره ی دشواری‌ها و زوایای زندگی بازماندگان و فرزندان قربانیان کشتار زندانیان بخش‌های دیگر سخنان رفیق حسن جعفری بود.

پس از آن رفیق رضا کاویانی، مسئول سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در برلین پیام هیئت سیاسی – اجرایی سازمان به مراسم یادمان قربانیان را خواند. این پیام با عنوان «خاوران نماد جنایات حکومت اسلامی علیه بشریت و نماد مقاومت در برابر این جنایات است» در نشریات منتشر خواهد شد.

سخن‌ران بعدی مراسم رفیق سیاوش عابدیان، فعال جوان توده‌ای بود. رفیق سیاوش در سخنان خود با عنوان «مفهوم فاجعه ی ملی» به جوانبی از فاجعه ی ملی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱٣۶۷ پرداخت. وی از جمله در این باره سخن گفت که طرح این کشتار از سال‌ها پیش ریخته شده بود. رفیق عابدیان هم‌چنین به این نکته اشاره کرد که فقط در سایه ی اتحاد و درس‌گیری از اشتباهات است که می‌شود از تکرار این جنایات خودداری کرد.

سپس خانم رضوان مقدم به سخن پرداخت. خانم مقدم، فعال سیاسی، و فعال و پژوهشگر در زمینه ی مسائل زنان با ارائه ی دلایل متعدد، استدلال کرد که هیچ ارتباطی میان عملیات «فروغ جاویدان» مجاهدین خلق و کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱٣۶۷ وجود ندارد. خانم مقدم، که همسر رفیق علی‌اصغر منوچهری آبادی، از قربانیان توده‌ای کشتار زندانیان نیز است، از خاطرات خود و اطلاعات همسر جان‌باخته ی خود در این راستا استدلال کرد که طرح این کشتار از مدت‌ها پیش ریخته شده بود و آغاز عملی کردن این طرح، از جمله با افشار فشار و ایضاء و آزار زندانیان سیاسی نیز به پیش از آن برمی‌گردد. وی در ادامه ی سخنان خود گفت به عنوان بازمانده ی فاجعه نه می‌بخشد و نه فراموش می‌کند و او و بازماندگان بسیار این کشتار خواهان دادخواهی‌اند. خانم مقدم افزود ما که هستیم که ببخشیم؟ جان این همه انسان بی‌گناه از بین رفته است و عاملین این جنایت باید به مردم معرفی شوند و به پرونده ی این جنایت باید در یک دادگاه صالح رسیدگی شود.

مراسم یادمان با هنرمندی آقای محمود رمضانی، استاد موسیقی ایرانی و یکی از هم‌نوازان وی ادامه یافت. گروه هنری از جمله قطعه‌ای از ترانه‌سرودهای مرتبط با خاوران را اجرا کرد.

پس از برنامه ی موسیقی، رفیق گِری ووپ، عضو رهبری حزب چپ آلمان به سخن‌رانی پرداخت. سخنان وی شامل دو بخش بود. در بخش نخست وی با اشاره بر روابط میان حزب چپ آلمان و سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به عنوان احزاب هم‌کار از هم‌دردی و هم‌بستگی خود با سازمان و نیز با بازماندگان قربانیان کشتار و همه ی مردم ایران گفت. وی ضمن بیان تاثر خود از عمق فاجعه ی ملی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱٣۶۷ و با اشاره بر سخنان سخن‌رانان پیش از خود، بر مبارزه در راستای پایان دادن به کشتارهایی این چنین تاکید کرد. رفیق ووپ در بخش دوم سخنان خود به نگاه رو به فردا به عنوان ضرورتی در راستای همین هدف یاد کرد. وی با اشاره بر هم‌پوشانی برنامه‌ای حزب چپ آلمان و سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بر وظیفه ی ما در راستای پاسخ‌گویی به نیازهای مبارزه ی جاری مردم اشاره کرد. وی هم‌چنین افزود مبارزه در راه اهداف انسانی و مترقی مشترک منشائی برای کسب انرژی از جمله برای ادامه ی مبارزه در راستای دادخواهی از بیدادی است که در سال ۱٣۶۷ و در تمام دوره ی حیات نظام استبدادی حاکم بر ایران روا شده است.

سخن‌ران پایانی مراسم یادمان امسال رفیق بهزاد کریمی بود. رفیق بهزاد در باره ی جوانبی از فاجعه ی ملی سال ۱٣۶۷ و وظیفه ی ملی و همگانی در رابطه با پیگیری و دادخواهی در این کشتار به سخن‌رانی پرداخت. وی پس از بیان نکاتی احساسی در رابطه با ابعاد کشتار ۱٣۶۷ و قربانیان آن، نخست نه تنها خانواده ی قربانیان، بلکه گروه‌های سیاسی آنان و فراتر از آن همه ی آزادی‌خواهان و مردم ایران را مدعی این پرونده دانست. او سپس نه این یا آن بخش مشخص از حکومت که مجموعه ی حکومت را متهم این پرونده خواند و با تاکید بر اصل بنیادین برائت قضایی گفت در این پرونده واقعیت امر چیز دیگری است. اسناد و حقایق موجود آن قدر مشخص و غیرقابل انکاراند، که اصل باید محکومیت عاملین باشد. رفیق کریمی افزود با پی‌گیری پرونده ی این کشتار باید به عنوان یک پروژه ی سیاسی برخورد کرد، یک پروژه ی سیاسی با ابعاد ملی، یک پروژه ی سیاسی ملی. وی هم‌چنین با اذعان بر این که حساسیت و فعالیت همه ی ما از جمله سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در این زمینه در حد نیاز نبوده است، بر این نکته تاکید کرد که از جمله با بین‌المللی کردن این فاجعه، می‌توان آن را ملی‌تر کرد. رفیق بهزاد نیز در بخش پایانی سخنان خود با بازگویی این که نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم، گفت شاید روزی بنا بر مصالح ملی برخورد دیگری مناسب باشد، لیکن تا آن هنگام نه تنها حق فراموشی و بخشش نداریم، بلکه موظفیم نگذاریم این فاجعه به فراموشی سپرده شود.

بخش پایانی مراسم یادمان امسال اشعار خانم شهلا آقاپور، نقاش، شاعر و مجسمه‌ساز ایرانی بود. خانم آقاپور با خواندن ٣ قطعه از اشعار خود حسن ختام برنامه ی بزرگداشت نام و یاد قربانیان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱٣۶۷ شدند.

آدینه، ۱٨ شهریور ۱٣۹۰ خورشیدی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست