مسیری شیمیایی به سوی موفقیت؟!
و یا پذیرش هژمونی کارخانه های داروسازی بر بدن
مزدک دانشور
•
در سالهای اخیر، پذیرش وسیعی در جوامع صنعتی غربی نسبت به عبارت «مسیری شیمیایی به سوی موفقیت» و همچنین استفاده از تسکیندهندههای شیمیایی به وجود آمده که تاییدکننده فرمول فرهنگیای است که برای موفقیت به کار میرود: موفقیت = ماده شیمیایی+ فرد!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۲ شهريور ۱٣۹۰ -
۱٣ سپتامبر ۲۰۱۱
در سالهای اخیر، پذیرش وسیعی در جوامع صنعتی غربی نسبت به عبارت «مسیری شیمیایی به سوی موفقیت» و همچنین استفاده از تسکیندهندههای شیمیایی به وجود آمده که تاییدکننده فرمول فرهنگیای است که برای موفقیت به کار میرود:
موفقیت! = ماده شیمیایی+ فرد
این فرمول [البته] در جوامعی بیشتر معنا دارد که موفقیت در اشکال اقتصادی، بدنی، اجتماعی، ذهنی و یا حتی در توانایی جنسی تعریف میشود. این تسکیندهندههای شیمیایی گستره وسیعی دارند که از ویتامینها، غنیکنندههای غذایی، قهوه، تنباکو و داروهای آرامبخش (Tranquilizer) شروع میشود و به الکل، ماریجوانا، کوکایین، هرویین و LSD (اسید سیرژیک دیاتیلآمید) و حتی مواد مخدر صناعی جدید چون اکستازی ختم میشود. جستجوی موفقیت (سریع و آسان) به همراه این فرمول میتواند در گوشهگوشه خصیصههای زندگی مدرن به چشم بیاید. ویژگیهایی چون زندگی خصوصی، ارتباط با دیگران، ازدواج، فعالیتهای شغلی، تفریح و فراغت و حتی ورزش (به عنوان مثال در حال حاضر استروییدهای آنابولیکی به عنوان موادی که حرکات ورزشی را بهبود میبخشند، شایعتر شده است). در زندگی مدرن به طرز فزایندهای موفقیت در فقدان هر گونه اضطراب، نگرانی، احساس گناه، عصبانیت و اندوه تعریف میشود. در حالی که در طی نسلهای گذشته این احساسات بخش طبیعیای از زندگی انسانی به حساب میآمده است.
نقش صنایع دارویی
نقش این پدیده (جستجوی موفقیت از طریق مواد شیمیایی) در حقیقت به معنای قدرتیابی فزاینده «پزشکی دارویی» است که مولفه اصلی در زمینه «پزشکی شدن زندگی روزمره» است. این مساله خود باعث ایجاد سود قابل توجهی برای صنایع دارویی (اصطلاحا "فارما") است.» شده بر همین اساس گزارشی در سال 2004 منتشر شد که نشان میداد 44 درصد همه آمریکاییها حداقل در یک سال گذشته داروی تجویزی (از سوی پزشک) مصرف کردهاند و 5/16 درصد از دیگر آمریکاییها در سه سال اخیر با این مساله برخورد داشتهاند. حال آنکه این میزان در سالهای 98-1994 به ترتیب 39 درصد و 12 درصد بوده است، در آمریکا داروهای تجویزی (که نیاز به نسخه دارند) چیزی در حدود 10/1 تمامی مخارج درمانی را در سال 2004 تشکیل دادهاند و از بیشترین رشد از لحاظ مخارج برخوردار بودهاند. جالب آنکه هزینه دارویی در «هر سال» با حداقل 15 درصد افزایش از سال 1998 روبهرو بوده است. بسیاری از این داروهای تجویزی مطمئنا برای سلامتی بیماران ضروری هستند، اما سوالی همچنان باقی میماند: چه مقداری از داروهایی که تجویزشان ضرورتی ندارد، بخشی از روند «پزشکی شدن» را میسازند؟ این روند سوال دیگری را نیز، این بار در زمینه اخلاق پزشکی، برمیانگیزد: صنایع دارویی در این فرآیند چه نقشی بازی میکنند؟ به عنوان مثال الیوت نقش این صنایع را در تامین مالی تحقیقات پزشکی و برنامههای آموزشیای که باعث میشود محصولات این کارخانهها در «ویترینی زیبا» عرضه شوند، به نقد کشیده است. در برخی مواقع (حتی) این فرآیند ممکن است فعالان دانشگاهی را درگیر این مساله نماید که نام خود را در پای مقالاتی بگذارند که نویسندگانی ناشناخته آن را نوشتهاند تا شمای مثبتی از یک دارویی بهخصوص را به دست دهند و سپس این مقالات (به سبب نام معتبر نویسنده) در مجلات علمی چاپ میشوند.
این مساله همچنین میتواند شامل هدایای گرانقیمت به پزشکان، بورسهای سخاوتمندانه، سفرها و کنفرانسهایی که با دست و دلبازی ترتیب داده میشوند نیز باشد تا پزشکان را در راستای تجویز دارویهای موردنظر این کمپانیها تشویق کند. به همین ترتیب الیوت اظهار کرده است که وقتی تحقیقی از طریق «فارما» پشتیبانی مالی شود، تمایلی وجود دارد تا محصولات این صنایع «مقبول نمایانده شوند»! و (متاسفانه) وقتی پزشکان این هدایای گرانقیمت یا کمکهای مالی را دریافت میکنند، بیشتر ترغیب میشوند تا داروهای تولید این کمپانیها را برای بیمارانشان تجویز کنند! این فرایند ممکن است به افزایش نقش – هر چند غیرمستقیم- داروها چه تجویزی و چه غیرنسخهای در زندگی مدرن منجر شود. نقشی که میتواند به مقبولتر شدن این عبارت منجر شود: جادهای شیمیایی به سوی موفقیت!
منبع:
G. Helman, Culture, Health and Illness. Ceciel, Fifth Edition, 2007: 203-204
ترجه :مزدک دانشور
|