در سوگ آنا لیند
جمال میرخرم
•
آنا لیند وزیر امور خارجه سوئد طی سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ بود. او یکی از چهره های ماندگار سوسیال دمکراسی سوئد و سیاستمداری محبوب و مورد احترام مردم بود که در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۳ با ضربات چاقوی مردی به قتل رسید. انگیزه های این قتل فجیع هنوز روشن نشده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲٣ شهريور ۱٣۹۰ -
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۱
نمیدانم انبوه ابرهائی که فاتح آبی آسمانها بودند بذر دلشوره ها بر جانم می افشاندند یا باز همان واهمه های بی نام و نشان همیشگی .
انگار هنوز در میان انبوه اجساد میدان سانتیاگو، دنبال برادرانم می گردم. شاید من هم سرنشین همان هواپیمای ربوده شده ای هستم که دخترکی آنجا با تلفن همراهش تماسی می گیرد و به کسی در آن سوی خط می گوید: در آخرین لحظات زندگی ام بیشتر از همیشه درستت دارم.
دود سیاهی آسمان وال استریت را طعمه حریق وحشتناکی می کند.
دلم گرفته و من هنوز اسیر واهمه های بی نام و نشان هستم.
امروز چه تاریخی است؟ یازدهم سپتامبر 1973 و یا یازدهم سپتامبر 2003؟
در طبفه دوم ساختمان آن سوی خیابان در کافه مشهوری دو مرد مسن سخت مشغول گفتگو هستند، گویا آنکه صورت کمی دراز و استخوانی دارد مرا می شناسد و مهربانانه دستی برایم تکان می دهد. اما آلنده از او می پرسد: می شناسی اش؟ مصدق سرش را پائین انداخته و می گوید: سالوادور! سلام و علیک که آشنائی نمی خواهد. ولی گویا ایرانی است.
در جلوی فروشگاه NK که در یکی از پررفت و آمد ترین خیابانهای مرکزی شهر استکهلم قرار دارد، با صف طولانی تاکسی های پارک شده و راننده هایشان که در انتظار مسافرند روبرو می شوم. راننده ها سخت مشغول گفتگو هستند.
از حرفهاشان بر می آید که ایرانی باشند.
درلابلای جمعیت زنی با چهره ای صمیمی، مهربانی را عادلانه در میان عابرین تقسیم می کند. از جام نگاه عابرین دوستی می نوشد و در پیاله لبخند هاشان عشق سرریز می کند.
اندامش را پیراهنی به رنگ آبی و زرد (رنگ پرچم سرزمینش) در آغوش گرفته و در دستهایش پرچم سازمان ملل حمل می کند. او می تواند با همه زبانها بگوید دوستت دارم.
نگرانی پنجه از جانم بر نمی دارد و نمیدانم چرا.
سیاهپوستی از اهالی روآندا به من نزدیک می شود، نشریه گاردین شماره 17 سپتامبر 1978 را دارد در دستانم می گذارد و به سرعت برق از من دور می شود.
در صفحه اول روزنامه نوشته است : برای سرکوب تظاهرات17 شهریور در تهران از هلیکوپترهای جنگی استفاده کردند و از کشته ها پشته ساختند.
انگار جمعه سیاه تهران جایش را در تاریخ با یازده سپتامبر 1973 در شیلی عوض کرده است. گوئی خون کشته های ایرانی از گوشه لبان شهدای شیلیائی می چکد و خون هواداران آلنده از کناره قلب انقلابیون ایرانی جاری می شود.
یک توریست ژاپنی سرش را در نقشه شهر استکهلم فرو برده است. از او می پرسم: ببخشید می دانید امروز چه تاریخی ست؟ با تبسم مهربانی می گوید امروز روزی بین دهم یا یازدهم و شاید هم هفدهم سپتامبر به تاریخ سال 1953 ـ 1973 ـ یا 1978 و یا 2001 و شاید هم 2003 باشد. منظورم آخرین روزهای جنگ دوم جهانی ست.
سرش را دوباره در نقشه شهر فرو می برد. مات و مبهوت به صورتش فکر می کنم. به زمینهای هیروشیما پس از بمباران امریکائی ها بیشتر شبیه بود. انگار به حیرتم پی برده است دوباره سرش را بالا می گیرد و با همان نگاه مهربان می گوید: درست است من از اهالی هیروشیما هستم.
آن زن زیبا با پرچم سازمان ملل به ما نزدیکتر شده بود. از دور برلوسکونی ایتالیائی را دید ـ بطرفش دوید ـگریبانش را گرفت و فریاد کشید: از فاشیسم متنفرم.
آن سوتردر میدان باغ شاه در استکهلم، همنوائی مردم و موزیک فضای زیبائی آفریده است. جشن استقلال آفریقای جنوبی. چه تانگوی زیبائی. آنا و ماندلا عشق و صلح را به نمایش کشیده اند.
جلوی درب NK فروشگاه آفتاب کم کم غروب می کرد. در این سوی خیابان صف طولانی رانندگان تاکسی در انتظار مسافران و در آن سوتر، آنا و عرفات نهال زیتونی را روبروی درب فروشگاه در کنار ایستگاه اتوبوس در زمین می نشانند.
ناگهان دیو پلیدی تنوره کشید و آنا را در دریائی از خون غلطاند. پالمه پیش از همه همچون پدری مهربان خود را به بالین آنا رساند.
آنا بر روی دستان پالمه آرمیده و بطرف درب خروجی فروشگاه حمل می شد. جی اف کندی بیرون فروشگاه NK درانتظارشان بود.
آنا لیند وزیر امور خارجه سوئد طی سالهای 1998 تا 2003 بود. او یکی از چهره های ماندگار سوسیال دمکراسی سوئد و سیاستمداری محبوب و مورد احترام مردم بود که در یازدهم سپتامبر 2003 با ضربات چاقوی مردی به قتل رسید.
انگیزه های این قتل فجیع هنوز روشن نشده است.
جمال میرخرم
amal08sweden@yahoo.se
|