یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آتلانتا: گزارش گرامیداشت و یادبود جان باختگان سالهای شصت- شصت و هفت



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ شهريور ۱٣۹۰ -  ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۱


بنیاد اسماعیل خویی به مناسبت گرامیداشت یاد و خاطره جانباختگان سالهای ۶۰-۶۷ و تمامی جان باختگان راه آزادی   برنامه ویژه ای را درتاریخ ۱۱ سپتامبر در شهر آتلانتا برگزارکرد.
مراسم با یک دقیقه کف زدن به افتخار جان باختگان راه آزادی و اعلام برنامه و خوش آمد شروع شد و سپس فراخوان مشترک ٣۵ نهاد برگزارکننده و ۲۱ نهاد پشتیبان برای برنامه های گرامیداشت در سراسر جهان خوانده شد.
اولین سخنران برنامه خانم دکتر رویا برومند به حضار معرفی گردید.
خانم دکتر رویا برومند تحصیلات خود را با اخذ درجه ی دکترا ی تاریخ در دانشگاه سوربن فرانسه به پایان رساند. رویا به عنوان مشاور با سازمان نظارت بر حقوق بشر همکاری دارد و کارشناس تاریخ معاصر ایران است. در مورد حقوق زنان در قانون خانواده و مبارزه علیه خشونت درافریقا پژوهش کرده و مقالات زیادی را منتشر ساخته است. رویا بهمراه خواهرش لادن بنیاد برومند را در فروردین ماه سال ۱٣٨۰ تاسیس نمود. رویا مدیریت این بنیاد را بعهده دارد.
بنیاد برومند برای پیشبرد حقوق بشر و دموکراسی (مردم سالاری ) در ایران، نهادی است غیر انتفاعی که به یاد دکتر عبدالرحمان برومند، وکیل دادگستری وهواخواه فعال دموکراسی در ایران، پایه گزاری شد. دکتر برومند زندگی خود را وقف پیشبرد دموکراسی کرد و به همین دلیل به تاریخ ۲۹ فروردین ۱٣۷۰ در پاریس به دست مأمورین جمهوری اسلامی ترور شد. بنیاد برومند مستقل است و وابستگی سیاسی به هیچ گروهی ندارد.
خانم دکتر برومند سخنرانی خود را با توضیح اهداف بنیاد برومند آغاز کرد:
   هدف بنیاد پی گیری آرمان های دکتر برومند- تاًمین عدالت و کمک به استقرار دموکراسی- است و بر آن است که با آموزش و تقویت فرهنگ مردم سالاری و اشاعه اندیشه حقوق بشر شرایط ضروری استقرار و ثبات دموکراسی در ایران را فراهم سازد . اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴٨ ودیگر اسناد و ابزار حقوقی مربوط به آن رهنمون این بنیاد است و بنیادخود را موظف می داند که در جهت گسترش آگاهی عموم در مورد دموکراسی و حقوق بشر گام بردارد. بنیاد امیدواراست به اعاده حیثیت قربانیان بی شمار نقض حقوق بشر در ایران از طریق تحقیق، جمع آوری اسناد و نشر اطلاعات یاری رساند.
سپس در مورد اهمیت مستند سازی نقض حقوق بشر سخن گفت:
مستند کردن نقض حقوق بشر، دادخواهی قربانیان جنایات رژیم را تسهیل میکند و قربانیانی که در جاهای مختلف دنیا پراکنده اند می توانند با استفاده از این اسناد و گزارش ها سریعتر به دادخواهی دست یابند. کار ما با تهیه اسناد و منتشر کردن گزارشات کم و بیش تمام می شو د، اما این اسناد باقی میما ند، در تاریخ ثبت میشود و برای اثبات جرم و آگاهی مردمان ایران و جهان از درجه اهمیت بالایی برخوردار است.اهم مستند سازی ما ثبت سرگذشت کسانی است که اعدام شده اند. لازم است که مردمان جامعه چه داخلی و چه بین المللی بدانند که این جان باختگان در چه موقعیتی بودند ،چرا علیه رژیم فعال بودند و به چه دلیل و چطور اعدام شدند و پروسه ای که باعث اعدامشان شد چه بوده است. این اسناد وسیله ای خواهد بود در دست خانواده قربانیان که برای عدالت خواهی پی گیرکنند.   
مستند سازی را از ده سال پیش آغاز کردیم، از اولین اعدام های بعد از انقلاب یعنی از سال ۵۷که متاسفانه تعدادشان هم کم نیست شروع کرده ایم. دغدغه ما آئین دادرسی و احترام به آن واجرای استانداردهای حقوق بشر است.
بدلیل دامنه گسترده خشونت در دهه شصت وابعاد عظیم کشتارهای این دهه، ما بخش بزرگی از مستند سازی را به کشتارهای ده شصت اختصاص داده ایم و با وجود پژوهش بسیار هنوز هم ابعاد دقیق آن را نمی‌دانیم . در مورد سال ۶۰ هنوز خیلی از اطلاعات هست که مستند نکرده‌ایم .   دردو سال گذشته با۴۰ خانواده جانباختگان کشتار ۶۷ مصاحبه های طولانی کرده ایم و خاطرات و آگاهی های انها رامستند نموده ایم.
در ماه ژانویه ۲۰۰۹ که رژیم شروع به وبرانی گلزار( گورستان) خاوران کرد و میخواست که در آنجا پارک درست کند ، ما نگران شدیم که خاوران ویران گردد ویک سند تاریخی از بین برود . برای جلوگیری به فکر تهیه گزارشی در باره کشتار ۶۷ افتادیم . در طول این سال ها ما با بسیاری از خانواده های قربانیان صحبت کرده بودیم و می دانستیم که خاوران برای خانوادهایی که عزیزانشان در ان جا آرمیده اند بسیار اهمیت دارد. آگاه شدیم که این گورستان آخرین یادگاری است که برای خانواده ها مانده است. اگر دولت ایران بخواهد اخرین اثر این جان باختگان را از بین ببرد و جنایت خودرا علیه بشریت پاکسازی کند وظیفه ماست که گزارشی را تهیه کنیم و به آگاهی جهانیان برسانیم و به این ترتیب در نگهداری یک سند مهم تاریخی که همان گلزار خاوران است تلاش نماییم .
تهیه این گزارش با همکاری قاضی رابرتسون و خانم جنیفر رابرتسن و دو تن از بازماندگان جان باختگان یکسال ونیم طول کشید. تمام تحقیقات و پژو هش ها می بایست ترجمه میشد و ترجمه درست و خوب کار آسانی نبود ، پیدا کردن شاهدان عینی نیز مستلزم تلاش و وقت بسیار بود . به غیر از این ها روزنامه های دهه ۶۰و نطق های مسئولان آن دهه نیز می بایست ترجمه گردد. بنابراین همه ی این ها خیلی زمان برد و گزارش پس از یکسال و نیم تلاش آماده شد و توانست توجه جوامع بین المللی را جلب کند .
ما فکر می کنیم جامعه بین المللی در مقابل کشتار ۶۷ که شاید بتوان گفت نسل کشی بود، قصور کرده و لی شاید این قصور بعلت عدم اگاهی بود ه است. این گزارش شامل حقایقی درمورد این جنایت بشری است که می تواند هشداری باشدو از تکرار چنین فجایعی درآینده جلوگیری کند . این گزارش به زبان انگلیسی بوسیله بنیاد برومند منتشر شده و به فارسی نیز ترجمه ، و بزودی منتشر خواهد شد. فکر می کنم ما به عنوان جامعه ای که تمایل به گذار به دمکراسی از طر یق نفی خشونت داریم نمی توانیم کشتارها و هزارها خانواده ای که عزیزشان را از دست داده اند ر ا نا دیده بگیریم و سکوت کنیم زیرا که همین سکوت ها است که پایه گزار خشونت ها و تکرار فجایعی مشابه خواهد شد.   
پس از سخنان خانم دکتر برومند خانم بانو صابری که یکی از قربانیان فجایع ۶۷ا ست معرفی گردید:
خانم بانو صابری در سال ۱٣۵۵ با ورود به دانشسرایعالی با مسایل سیاسی آشنا شد و در سال ۱٣۵۶ با یک گروه مخفی ارتباط بر قرار کرد. در سال ۱٣۶۲ با عباسعلی منشی رودسری عضو سازمان فداییان خلق ازدواج کرد و در سال۱٣۶۵ در حالی که زندگی مخفی داشتند به همراه همسر و دو فرزندش دستگیر شد. در سال ۱٣۶۷ همسر بانو در کشتار دسته جمعی اعدام شد .بانو در سال ۱٣۷٨ بدنبال آزار و اذیتی که مدام از طرف رژیم به او وفرزندانش اعمال میشد به ترکیه رفت و درسال ۱٣۷۹به کمک سازمان ملل به امریکا آمد.
خانم بانو صابری در ابتدا آخرین تصویر با هم بودن خود وهمسرش را برای مدعوین ترسیم کرد که در روز نهم مرداد سال ۱٣۶۵ بعد از دستگیری و بردن به کمیته ی مشترک( انجمن توحید ) پایان یافت. او سپس از تجربیات خود در زندان توحید و اوین و چگونگی برخورد با زندانیان که هر کدام با یک یا دوبچه دستگیر شده بودند و علاوه بر اینکه باید برای بازجویی و حفظ خود در شرایط زندان تلاش می کردند میبایست همزمان می کوشیدند که شرایطی را که بالاجبار به بچه های خردسالشان تحمیل شده بود را آسانتر کنند تا کمترین آسیب را ببینند. از امکانات هواخوری و کمبود مواد غذایی و عدم بهداشت در مورد بچه ها صحبت کرد و اینکه چگونه با نان خشکی که زندانیان دیگر یر روی دیوار دستشویی ها قرار می دادند برای سیر کردن شکم فرزندانشان بهره می بردند. از رفتن سه بار دستشویی در روز که برای بچه ها کافی نبود که در نهایت با دادن یک سطل بداخل زندان مشکل را برای زندانبانان حل کرده بود، اما فضا و هوای درون سلول را برای انها و فرزندانشان مسمومتر کرده بود صحبت کرد . بعد از آن به خاطراتی که از ملاقاتها و قطع ملاقات ها داشتند اشاره کرد و از اقداماتی چون تهیه طومار و حتی بست نشستن در مقابل بازرسی کل کشور که برای اطلاع از وضعیت زندانیانشان انجام می دادند حکایت کرد . در نهایت به چگونگی اطلاع از اعدام زندانیانشان در آن تابستان اشاره کرد و از اینکه چگونه ساک هایی از عزیزان در بندشان را به آنها تحویل و بدون هیچ توضیحی از آنها خواستند که دیگر به ملاقات نروند چون عزیزانشان اعدام شده اند. از خاوران و اینکه چگونه بوی تعفن، مادران و خانواده هایی را که از قبل به خاوران می رفتند متوجه کانال های حفر شده در خاوران کرده بود و آنها با پس زدن خاک و گرفتن عکس از همان اول به توطئه سکوت در مورد این جنایت هولناک بشری آگاه شدند.
خانم صابری سخنان خود را با ضرورت دست یابی به حقیقت و اجرای عدالت و با امید به اینکه افشای حقیقت بتواند از تکرار چنین فجایعی در آینده جلوگیری کند به پایان برد.
آخرین سخنران برنامه خانم بهاره منشی رودسری به حضار معرفی گردید:
بهاره منشی رودسری دختر عباسعلی منشی رودسری بهمراه مادر و پدر و برادر سه ماهه اش در سال ۶۵ در حالی که دو سال و پنج ماه بیشتر نداشت به زندان رفت و درسال ۱٣۶۷ جمهوری اسلامی پدرش را از او گرفت. او در سال ۱٣۷٨ به همراه برادر و مادرش به ترکیه رفت و درسال ۱٣۷۹ به امریکا آمد . او دانشجوی سال سوم فلسفه است و قصد دارد که به تدریس فلسفه بپردازد.
بهاره با یکی از آخرین شعرهای پدرش سخن آغاز کرد و سپس تعریف کرد که چگونه مهمترین سرگرمی او در زندان دنبال کردن ردیفی از مورچه ها بوده است که سعی می کردند مارمولک مرده ای را با خود حمل کنند. و اینکه روی شکم مادرش می نشسته و به قصه هایی که مادرش برایش تعریف می کرده گوش می کرده است. از بازی در راهرو و کریدور انجمن توحید سخن گفت که در دو طرفش پتو پهن کرده بودند و زنان و دخترانی همیشه آنجا چشم بسته نشسته بودند. از اینکه آرزو داشته بتواند در بین آنها بدود و بازی کند. از سنگریزه هایی گفت، که پدرش در یکی از ملاقاتهایش که در سلول پدر داشته به او داده بود و او با آنها بازی می کرد واین تنها اسباب بازی را زندانبانان از او به غنیمت گرفته بودند و از بیتابی و گریه های خود به خاطر این واقعه سخن گفت. از دورانی که هنوز با شمارش روز و ماه آشنا نشده بوده اما می توانسته احساس کند که فاصله دیدارها با پدر طولانی تر می شود و از اینکه هر دفعه پنج دقیقه می توانسته پدرش را بعد از ملاقاتها ببیند و در مشت های کوچکش چند دانه بادام برای پدر ببرد و یک بار بخاطر همین چند دانه بادام او را از ملاقات با پدرش محروم کرده اند.
بعد از رفتن به خاوران گفت و اینکه چگونه گل به جایی می گذاشته که مادر در مقابل پرسش او و برادر که گور پدرمان کجاست؟ به آنها نشان داده بود.
از فتوای خمینی و اعدام زندانیان در نهایت سکوت صحبت کرد. او گفت: بعد از گذشت ۲٣ سال هنوز پرسشهای بی پاسخ در ذهنم مانده است. با کدام قانون بشری آن زنها در راهرو ها با چشم بند می نشستند.؟ چرا مادران از جمله مادر من باید با چشمان نگران و پر اشک در سلول با حسرت به کودکان خود می نگریستند؟ چرا از دیدن پدر محروم بودم و یا برای دیدنش باید دل بازجورا که خود بانی این محرومیت بود بدست می آوردم و یا ساعتها پشت در زندان به انتظار می نشستم؟ چرا عاقبت از نعمت وجود پدر محروم شدم؟ چرا برادرم بعد از شنیدن اینکه پدرمان دیگر برنمی گردد هرگز کلمه بابا از دهانش شنیده نشده است؟ چرا از داشتن گوری شناخته شده برای پدرم محروم شدم؟ این پرسشها و بی شماری سوال بی پاسخ دیگر هنوز در ذهن من می چرخند و مرا بخود مشغول می کنند..
بعضی حرفها هیچ گاه از یاد نمی روند. بعضی لحظه ها هیچگاه پاک نمی شوند و بعضی زخمها هیچگاه درمان.

او سخنان خود را اینگونه پایان داد: در این روز و در این گردهمایی در حضور شما هستم تا با هم یاد و خاطره این عزیزان را گرامی بداریم و به بانیان این جنایت هولناک و ضد بشری که مهر سکوت به لبان خود زده اند یادآور شویم که هرگز نخواهند توانست از زیر بار این جنایت رها شوند و اگر به مادران و همسران پاسخی نداده اند ، مجبور به پاسخگویی به فرزندان خاوران هستند. ما فرزندان خاوران که شما نه تنها پدران و مادرانمان را بلکه کودکیمان را از ما روبوده اید .... ما هرگز فراموش نمی کنیم روزها و ساعاتی را که در سلولهای زندان شما گذراندیم. فراموش نخواهیم کرد رفتار حیوانی تان را که در صف های انتظار ملاقات و در سالنهای ملاقات به ما روا داشتید و فراموش نمی کنیم ساعاتی را که باید به بازی و سرگرمی می گذراندیم در خاوران و گلباران آنجا سپری کردیم. و فراموش نمی کنیم دوران جوانیمان را که به جای اینکه به رقص و پایکوبی مشغول باشیم در پی یافتن پاسخ به پرسش هایی که شما برایمان مطرح کردید گذشته است.
در خلال سخنرانی ها ویدیوی ٣٣ سال کشتار دانشجویان ساخته بنیاد برومند و اشعار کشتار ۶۷ به بانگ بلند دکتر اسماعیل خویی و نما اهنگ" ای ایران سرای امید" استاد شجریان به نمایش گذاشته شد وبرنامه با پرسش و پاسخ ، قدر دانی ار سخنرانان و پذیرایی به اتمام رسید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست