یک سال از درگذشت هانیبال الخاص گذشت
فرزانه آقائی پور
•
متاسفانه سال گذشته تنها مراسم یادبودی که برای این هنرمند بزرگ برگزار شد به همت خواهر ایشان در کلیسا بود و دیگر هیچ! امسال در آستانه ی یکمین سالگرد وفات ایشان، تا امروز که خبری از برپایی هیچ مراسمی نیست.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۵ شهريور ۱٣۹۰ -
۱۶ سپتامبر ۲۰۱۱
یک سال از درگذشت هانیبال الخاص میگذرد.
۲٣ شهریور سال ۱٣٨۹ هانیبال الخاص نقاش بزرگ ایران جهان را وداع گفت.
متاسفانه سال گذشته تنها مراسم یادبودی که برای این هنرمند بزرگ برگزار شد به همت خواهر ایشان در کلیسا بود و دیگر هیچ!
امسال در آستانهی یکمین سالگرد وفات ایشان، تا امروز که خبری از برپایی هیچ مراسمی نیست.
این وضع مرا به یاد مراسم ختم نمایشنامهنویس بزرگ ایران اکبر رادی انداخت. تعداد کسانی که در مجلس ختم رادی حاضر بودند، یا حداقل در سالن زنانه، آن قدر کم بود که مرا شرمنده و متأثر کرد و بی اختیار تمام مدتی که آن جا نشسته بودم اشک میریختم. این روزها به خودم میگویم ما را چه میشود؟ چرا با بهترین فرزندان این سرزمین چنین رفتار میکنیم. چرا قدر آنها را نمیدانیم؟
مگر کسانی مانند رادی یا الخاص به این آسانی پیدا میشوند که چنین نامهربانانه با آنان برخورد میشود؟
بر حکومت و نهادهای حکومتی حرجی نیست؛ چرا که دلشان برای فرهنگ، هنر، علم و زیبایی نمیتپد و بزرگان این عرصهها را ارج نمیگزارند. در این میان بر سر هنرمندان چه آمده است؟
الخاص در زمان حیاتش خود به تنهایی بیش از مجموعهی هنرمندان ایران برای هنرمندان دیگر مراسم یادبود برگزار کرده است. همین یک قلم، بدون توجه به کارهای هنریش، برای قدردانی از او کافی نیست؟
با وجودی که مرگ این نقاش بزرگ تا کنون حاشیههای ناخوشایندی داشته، که خود فقر فرهنگی را از زاویهای دیگر میتاباند، من در این جا با یقین میگویم که این حاشیهها هیچ ربطی به خود الخاص ندارد. هانیبال یکی از معدود آرمانگرایانی بود که نسلشان رو به انقراض است و جز زیبایی، اعتلای هنر و خیر و صلاح همه به چیز دیگری نمیاندیشید.
روزی به من گفت: «دلم میخواد جشن سنگین و رنگین و خوبی رو (خودش کلمهی الگانت را هم بکار برد) برگزار کنم؛ در اون جشن، از مهمانان که هنرمندان عرصههای مختلف هستند، پذیرایی باشکوهی بشه و من اون جا به بهترین شاعر، نویسنده، نقاش، فیلمساز و ... هدایایی بدم.» الخاص ادامه داد که نوبت اول جایزهی الخاص میتواند تابلوهای خودش باشد که به هنرمندان داده میشود، اما نمیدانست اگر این جشن و این جایزه ادامه یابد، سالهای بعد چه جوایزی باید به بهترین ها داده شود. الخاص از من پرسید که برای برگزاری چنین جشنی در اولین سال چه مقدار پول لازم است. من که در این زمینه از او ناواردتر بودم رقمی را ذکر کردم که پس از پرس و جو فهمیدم یک پنجم مخارج واقعی هم نبوده؛ اما با همان رقم نادرست و اندک، آه از نهاد الخاص بلند شد و گفت: «اوه! من که چنین پولی ندارم.» من هم چنان پولی نداشتم که یاریش کنم.
خواسته های این هنرمند بزرگ در این حد بود و نگرانیش جوایز سال های بعدی، حال آن که اولین جشن هم برگزار نشد. (البته بعدها شنیدم در یکی از جشن های خانهی سینما به تعدادی از سینماگران برتر تابلوهای خودش را به رسم جایزه اهدا کرد.)
در مورد موزهی الخاص هم که با خیلی ها سخن گفته بود.
با توجه به حاشیه های ناخوشایند از دست دادن این نقاش بزرگ، که امکان برآورده شدن آرزوهایش را، از آن چه از فضای عمومی فعلی انتظار می رفت هم، کم تر کرده و حتی چشم اندازی برای آن که نامش از حافظهی جمعی هم گم نشود، وجود ندارد، من باز هم همان حالی را دارم که در مراسم ختم اکبر رادی داشتم. شرمنده ام.
فرزانه آقائی پور
۲۱/۶/۹۰
|