چرا جمهوری اسلامی سرنگون نمی شه؟ - بیژن افتخاری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۵ شهريور ۱٣۹۰ -
۱۶ سپتامبر ۲۰۱۱
برای حل هر مشگلی حتمن راهی وجود دارد! تنها باید راه صحیح را یافت و سپس امکانات لازم برای اجرای آن را هم تهیه و تدارک دید.
بیاید مروری بر اتفاقات سال 1357 بیندازیم و ببینیم که چه عاملی باعث عقب نشیینی محمد رضا شاه شد؟
یادمان باشد که اعلام علنی نارضایتی ها و تظاهرات مردم از فروردین سال 1356 آغاز گردیده و تا بهمن 1357 ادامه داشت. یعنی حدود 23 ماه بین نظام وقت و مردم درگیری بود و این درگیریها نشیبها و فرازهایی هم داشت. نگارنده در آن زمان سال اول دانشگاه بود و به یاد می آورم که در فاصله آذر 1356 تا فروردین 1357 یکنوع حالت دلسردی بر فضای مبارزات آن زمان سایه افکنده بود اما اتفاقاتی پیش آمد که روح تازه ای در جو نسبتا بی تفاوت آن زمان دمید!
یکی از مهمترین این اتفاقات, آغاز گام به گام "اعتصابات عمومی" به ابتکار تعدادی از بازاریها بود. بخاطر ندارم که اول کدام قشر اجتماعی این حرکت را آغاز کرد اما فکر می کنم در تهران این, کارگران و کارمندان شرکت برق منطقه ای بودند که هر شب ساعت 8 و در اعتراض به کشتار مردم یک ساعت برق شهر را قطع می کردند. پس از آن و از آنجائیکه "اعتصاب" مسری است, بمرور سایر اقشار هم هر کدام به شکلی و بنا به خلاقیت خود و ارد صحنه "اعتصابات عمومی" شدند! اما مهم اینبود که تا زمانیکه در اعتصاب بودند حقوقشان توسط یک هیئت از بازاریها تامین می شد! از اینجا بود که رژیم شاهنشاهی مجبور شد تا یکی پس از دیگری امتیاز بدهد و در نهایت شاه بعنوان رئیس و همه کاره رژیم تصمیم به خروج از کشور گرفت که البته بمعنای از هم پاشیده شدن نظام بود. کما اینکه در کمتر از 2-3 ماه این اتفاق افتاد.
قصد من از یاد آوری این درس تاریخی که بسیاری از هم نسلان من شاهد ان بوده اند تذکر این امر مهم و البته دور از نظر افتاده است که, برای براندازی رزیم جمهوری اسلامی " باید به سراغ ابزار لازم " رفت و گرنه وضعیت موجود ممکن است سالها دوام یابد. اما چه باید کرد؟
همانگونه که در بالا اشاره شد "سازماندهی اعتصابات عمومی" ابزاری است که در شرایط کنونی می تواند ستون فقرات رزیم را خرد کند.قبلا لازم می دانم در اینجا دو پدیده اجتماعی که در هنگام نا رضایتی های عمومی از جانب مردم شکل می گیرد را تعریف کنم:
اول: شورش. یعنی حرکت عده ای از مردم ناراضی که دارای شور و هیجان فوق العادهای بوده و بمانند سیل می تواند موانع عظیم را از سر راه خود بردارند اما چون فاقد طرح و برنامه مشخصی بوده و اهداف معینی را دنبال نمی کنند لذا یا بی هدف در خیابانها و کوچه ها حرکت کرده و شعار می دهند و یا در پاره ای از موارد به "تخریب و نابود سازی" دست زده و متاسفانه پس از مدت کوتاهی انرژی اولیه را نیز از دست میدهند. در این حالت چون نتیجه مشخصی هم نگرفته اند لذا بمرور زمان دچار یاس و نا امیدی گردیده و به مرور به پذیرش وضع موجود گرایش می یابند!
تقریبا تمام اعتراضاتی که ظرف سی و دو سال گذشته صورت پذیرفته دارای همین ویژه گی ها بوده و متاسفانه اصلاح طلبان حکومتی هم مردم را مرتب به اینگونه اعتراضات بی خطر برای نظام دعوت می کنند!
دوم: اعتراضات عمومی. یعنی همان حرکت بالا, منتهی با داشتن طرح و برنامه مشخص و بخصوص تعیین اهداف. از ویژه گیهای مهم این نوع حرکت اجتماعی باید به موضوع "استمرار داشتن" آن توجه داشت! در این حالت هر دسته یا گروه از معترضین از طریق تعداد معدودی که مسئولیت سازماندهی را به عهده دارند به سمت اهداف مشخص هدایت شده و در صورت برخورد با نیرو های ضد مردمی و با توجه به شرایط مشخص باز هم با طرح و برنامه مشخص و "یکدست" با مامورین برخورد خواهند کرد. مهم آنکه اینکار تا رسیدن به هدف یا اهداف تعیین شده "استمرار " خواهد یافت. مثلا در خواست آزادی تمامی زندانیان سیاسی.
اعتصابات عمومی هم یکی از اشکال "اعتراضات عمومی" است که حتی می تواند تبدیل به حرکتهای اعتراضی فرا گیر شود.خوشبختانه زمینه نارضایتی های عمومی بسیار فراهم است و تنها باید جرقه ای آن را روشن و البته هدایت کند. این جرقه و هدایت بدست معدود افرادی که در داخل به امر مبارزه بصورت جدی مشغول هستند صورت خواهد پذیرفت.
اما مسئله اصلی یعنی تدارکات برای سازماندهی اعتصابات داخلی:
طرح و ایده خوب ابتدا در ذهن افراد شکل می گیرد و پس از بررسی جوانب کار و بر طرف نمودن نقاط ضعف و تقویت نقاط مثبت آن باید به اجرا در آید. به اجرا در آمدن هر ایده نیاز به امکانات مادی دارد. اگر می خواهیم مثلا 100 هزار نفر در 30 استان ایران دست به اعتصاب زده و اعتراض و راهپیمایی کنند باید حداقل حقوقی را که فعلا می گیرند به ایشان بپردازیم و تعهد کنید که این پرداختها تا زمانیکه آنها سر کار نمی رونند و در تظاهرات شرکت دارند پرداخت می شود. اگر حداقل دستمزد را ملاک قرار دهیم باید هر ماه و حداقل برای شش ماه این بودجه را در اختیار داشته باشیم:
100,000 X $300=$30,000,000
$30,000,000 X 6 month= $180,000,000
پس ملاحظه می شود که اگر اپوزیسیون خارج از کشور بخواهد بصورت حرفه ای و جدی, امر سازماندهی اعتصابات عمومی را بعهده گرفته و حداقل 100 هزار کارگر و کارمند و بیکار و... را برای حداقل شش ماه پوشش دهد نیاز به یک بودجه 180 میلیون دلاری دارد. همچنین باید به افراد در گیر در امر مبارزه اطمینان داد که در صورت شهادت در راه آزادی میهن بلافاصله مبلغی (مثلا 20 هزار دلار معادل با 20 میلیون تومان) به بازماندگانشان پرداخت گردیده و علاوه بر آن تا پایان عمر, مستمری آبرومندی به همان بازماندگان پرداخت خواهد شد.
این در حالی است که همزمان با آغاز این حرکت باید کارها و تحرکات دیگری هم از طرف اپوزیسیون انجام پذیرفته باشد از قبیل به خدمت گرفتن افراد متخصص در امور روابط عمومی, رسانه عمومی, قوانین بین المللی, مدیریت, اقتصاد, جامعه شناسی, روان شناسی اجتماع, سیاست خارجی, جنگهای روانی و پارتیزانی و... که هر کدام از این افراد نیز طرح ها و بر نامه هایی را در راستای مبارزات داخلی پیش برده و بودجه عظیمی را نیاز دارند.
خوب این بودجه از کجا تامین شود؟
جواب اینکه توسط خود ایرانیان! حتمن اطلاع دارید که تعداد "میلیاردر های ایرانی" در خارج از کشور که با رژیم آخوندی رابطه حسنه ای ندارند کم نیست. نگارنده نام چند نفر از این افراد را که بسیار مشهور هستند بعنوان مثال در آخر این نوشته می آورد. اما لازم بگفتن است که براسای تحقیقات من, یک جمع 20 نفره از این افراد دارائیشان به حدود 50,000,000,000دلار (پنجاه میلیارد دلار) می رسد! باید به سراغ این افراد متمول رفته و درخواست کنیم برای نجات کشورشان 1% از دارایی خود را به یک "صندوق حمایت از جنبش ملی ایرانیان" وام داده و خودشان هم کار نظارت و پرداختها از این صندوق را به عهده بگیرند تا مطئمن باشند که حیف و میلی صورت نمی گیرد. زمانیکه مردم در ایران بدانند که ایرانیهای خارج از کشور توانسته اند 500 میلیون دلار بودجه برای بر کناری رژیم اختصاص داده و به افرادی که به دعوت ایشان به تظاهرات و اعتصابات بپیوندند حداقل دستمزدشان پرداخته می شود مطئمنا روح تازه ای در کالبد "مبارزه علیه رژیم" دمیده خواهد شد. البته ممکن است این افراد متمول تا زمانیکه در تاریکی و دور از چشم مردم هستند اقدامی نکنند اما از زمانیکه نور پرژکتورها را روی ایشان بتابانیم و جامعه ایرانی از ایشان بخواهد که روشن و واضح بگویند که آیا با مردم هستند یا نه؟ آنگاه مجبور به عکس العمل هستند. پیشنهاد می کنم موضوع "تامین پول برای امر مبارزه با رژیم" که سی سال است وسیله دست عده ای شیاد برای سو استفاده از احساسات پاک مردم شده را جدی گرفته و با رفتن به سراغ منابع واقعی و ایرانی, این معضل عمده برای بوجود آمدن یک اپوزیسیون یکپارچه و حقیقی را برای یکبار و البته برای همیشه حل کنیم. این افراد متمول اگر به این نهضت بپیوندند نام خود و فرزندانشان را تا ابد در تاریخ میهنمان جاودانه خواهند کرد, افتخاری که نصیب هر کسی نمی شود. ضمن اینکه برای جامعه ایرانی و حتی جهان بشکل قهرمان در خواهند آمد. از طرفی هم این پول بمثابه وام به ملت ایران در نظر گرفته شده و باید در فردای پیروزی با بهره 10% به ایشان مسترد شود. این یک موقعیت برد-برد برای این اشخاص و مردم ایران است. بیاید به سراغ این اشخاص برویم و وظیفه تاریخیشان را برایشان بازگو کرده و جواب بخواهیم. پیروزی و موفقیت اتفاقی و شانسی بدست نمی آید.
بیژن افتخاری
استاد اقتصاد پالومار کالج سن دیه گو
دکترای مدیریت اجرایی
EMAIL: BIJANEFTEKHARI@GMAIL. COM
بیست و چهارم شهریور 1390
نام چند متمول معروف ایرانی:
آقای سام نظریان صاحب کمپانی ای-اس بی با 12 میلیارد دلار دارایی ESB
آقای مسعود طیبی صاحب کمپانی بایو دورو با 8 میلیارد دلار داراییBIO DURO
آقای پیر امیدیار صاحب کمپانی ای بی با 7 میلیارد دلار دارایی ebay
آقای امید کردستانی از مدیران کمپانی گوگل با 1.9 میلیارد دلار داراییGoogle
آقای مانی مشعوف صاحب کمپانی بی بی با 2 میلیارد دلار داراییBE BE
|