این نطق های عجیب و غریب را چه کسی برای آقای خامنه ای می نویسد؟
مهران رفیعی
•
کافی است کمی صبر داشته باشیم و خودمان را برای شنیدن و خواندن داستان هایی که بعد ها تعریف خواهند کرد آماده کنیم... بعید نیست که در آن زمان, این رهبر مخلوع هم, همه گناه ها را بر گردن یکی از خواص ِ با بصیرتش بیندازد و شنیدن صدای انقلاب را اساسا تکذیب کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۷ شهريور ۱٣۹۰ -
۱٨ سپتامبر ۲۰۱۱
بیش از سی سال از سرنگونی رژیم پادشاهی پهلوی میگذرد و هنوز در باره علل اصلی سقوط آن نظام, بحث و گفتگوها ادامه دارد. از دید برخی از سلطنت طلبان, از مهم ترین آن علت ها, نقش همان نطق معروف شاه است که در آن, به صراحت اعلام کرد که صدای انقلاب مردم را شنیده است. گویا کمی پس از آن ماجرا, شاه از انجام دادن آن سخنرانی پشیمان میشود و به این نتیجه میرسد که در دام یک توطئه ی حساب شده افتاده است و نزدیکان, او را فریب داده اند. آنچه او را بدگمان تر کرده است, قرار دادن صحبت های او در قسمت پایانی پخش اخبار بوده و پخش کردن تصنیف مرغ سحر بلافاصله پس از نطق او.
شاه گناه ها را بر گردن آقای رضا قطبی می اندازد که از نزدیک ترین افراد به همسرش بوده و جزو مورد اعتماد ترین مهره ها ی رژیم شاهنشاهی هم بوده است. گویا متن آن سخنرانی را هم, همان آقای قطبی با همکاری آقای سید حسین نصر نوشته که از قضای روزگار, او هم از محرمان دربار بوده است. از خطاهای دیگر آقای قطبی, تهیه و پخش سریال سلطان صاحبقران بوده که به کارگردانی آقای علی حاتمی تهیه شده و در آن بطور موزیانه ای به مقام شامخ ِ سلطنت, بی احترامی کرده اند.
آنچه داستان آن سخنرانی را مرموزتر میکند این است که همسر شاه ادعا کرده که در آن نطق دستکاری شده و کسانی با تقلید صدای ِ شاه, آنچه را می خواسته اند, از زبان او پخش کرده اند. و اینکه او هرگز صدای ِ انقلاب ِ مردم ایران را نشنیده بود که بخواهد عذرخواهی کند و تعهدی بدهد برای جبران مافات. و ایشان اضافه میکند که در آن شرایط , امکان روشنگری در اختیار خانواده سلطنتی نبوده و آنها نتوانسته اند که سخن های واقعی پادشاه را بگوش مردم برسانند.
و از نکته های جالب این است که حتی در این یک مورد هم, بین مقامات آن رژیم توافقی به چشم نمی خورد و هرکدام داستان را به گونه ای تعریف میکنند. مثلا اگر به گفته ها و نوشته های ملکه مادر, خانم فرح پهلوی, آقای هوشنگ نهاوندی و آقای اردشیر زاهدی توجه کنیم, تناقض ها را بخوبی می بینیم تا حدی که از خود می پرسیم که آیا آنها براستی در مورد یک چیز حرف می زنند و یا می نویسند؟ و البته اگر خاطرات آقای علم را هم به این معجون بیفزاییم , سرگیجه مان بدتر می شود.
و بالاخره از خود می پرسیم, اگر آخر و عاقبت شاه با آن یک نطق کذایی آنگونه شد که دیدیم, کار آقای خامنه ای با این نطق های هذیان گونه اش, به کجا ختم میشود؟
کدام سیاستمدار با تجربه ای, قبل از پایان شمارش آرا و انجام مراحل ظاهرا قانونی, سراسیمه به پشت میکروفن می پرد و به کاندیدای مورد نظرش, پیروزی را تبریک میگوید؟
کدام شخص عاقلی در مقابل دوربین های تلویزیونی, ارادتش را به پریشان احوالی از راه رسیده اعلام کرده و برتری او را بر دیگر کارگزاران با سابقه, برخ میکشد؟
کدام آدم فهمیده ای تاریخ را آن چنان دستکاری میکند که زمان تصویب یک قانون ِ من درآوردی را هم عوض کند؟ در حالیکه بسیاری از دست اندرکاران حی و حاضرند و بر دروغ بودن ادعایش صحه میگذارند.
کدام آدم با شعوری معنای کلمه "اطلاق" را با نادانی عوض میکند و توقع دارد که مردم آن را به معنای "انعطاف" بفهمند.
کافی است کمی صبر داشته باشیم و خودمان را برای شنیدن و خواندن داستان هایی که بعد ها تعریف خواهند کرد آماده کنیم.
بعید نیست که در آن زمان, این رهبر مخلوع هم, همه گناه ها را بر گردن یکی از خواص ِ با بصیرتش بیندازد و شنیدن صدای انقلاب را اساسا تکذیب کند.
|