یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتخابات آتی مجلس و ناسیونالیسم «مذهبی- آریایی» جناح احمدی نژاد - احمد مرادی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۰ شهريور ۱٣۹۰ -  ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱


قدر مسلم آنکه در جریان منازعات انتخاباتی در هر کشور متعارفی معمول است که کاندیداها جهت کسب آرای هر چه بیشتر و پیروزی در انتخابات، بر آن معضلات عمومی و یا خواستهای عمومی انگشت میگذارند که از جاذبیت معقول و همه گیری برخوردار باشد. این معضلات و خواسته ها بسته به شرایط مشخص کشورها متفاوت هستند. در کشوری بطور مثال، موضوع بیکاری و گرانی مشکل درجه اول است، در کشور دیگری مسئله مالیات بر درآمد، در کشور دیگری مسئله مبارزه با تروریسم و تأمین امنیت ملی کشور و بالاخره در کشور دیگری مثلا، مسئله مهاجران خارجی از جمله اشتغالیات و معضل ذهنی عام توده مردم محسوب میگردد.
از اینرو، با توجه به وضعیت و موقعیت خاص کشورها، کاندیداها تلاش میورزند که در مبارزات انتخاباتی از ریاست جمهوری گرفته تا پارلمان و انتخابات منطقه ای و محلی و غیره، عمدتا حامل آن شعارها و معرف آن برنامه هایی باشند که از سویی بر تمایل و روانشناسی عمومی توده مردم و معضل حاد جامعه استوار بوده و از سوی دیگر بتواند پاسخگوی انتظارات رأی دهندگان خود باشد.
طبیعتا در هر پروسه کارزار انتخاباتی، کاندیداها بویژه در کشورهای چند ملیتی در عین حال از ابزارهای متکی بر احساسات ملی و قومی، مذهب، فرهنگ ، آداب و رسوم و هر عامل دیگری نیز که بتواند به نحوی به جذب آرای هر چه بیشتر بیانجامد بهره میگیرند. کامیابی دراین امر و کسب آرای هر چه بیشتر منوط به درایت و روشن بینی کاندیدایی است که بتواند تصویر و تحلیل درستی را از روحیه و مطالبات مردم حوزه انتخاباتی خویش ارائه داده و متعاقب با آن، برنامه واقع بینانه ای را عرضه نماید.
اما در کنار آن باید از سوی دیگر بر این واقعیت نیز تأمل نمود که معمولا در کارزارهای انتخاباتی در کنار طرح معضلات عام جامعه و منطقه و محله، در عین حال عوامفریبی و تحمیق مردم و سوء استفاده از باورهای دینی- مذهبی و ناسیونالیستی و روانشناسی مردم نیز از جمله ابزارهایی است که برخی کاندیداها جهت کسب آرای بیشتر از آن بهره میگیرند.
پیشبرد چنین اصلی در بسیاری از کشورها و منجمله در ایران خودمان در پی برگزاری سه دهه انتخابات مختلف نظام جمهوری اسلامی بنظر میرسد که تا به امروزشکل عادی و متعارفی را بخود گرفته و آنطور که پیداست، ما در انتخابات آتی مجلس همچون انتخابات گذشته در کشورمان احتمالا شاهد مولفه های جدید و نامأنوسی در کارزار تبلیغات انتخاباتی برخی کاندیداها خواهیم بود که جا دارد بر روی چندی از آنان تأمل کرد. بعنوان نمونه، طرح شعارهای جدید ناسیونالیستی- آریایی ازسوی جناح احمدی نژاد در رجعت به ایران باستان و پاس داشتن عظمت دوران کوروش و داریوش و طرح پول واحد ایرانی بنام « پارسی »، و یا اسلام ایرانی و جمهوری ایرانی از جمله چنین مولفه ها و کارزارها و ابزار تبلیغاتی هستند که طرح این مسائل قبل از همه این سئوال را برای همگان پیش می آورد که به لحاظ باورهای ایدئولوژیک و ملی از موضع یک فرد شیعه و ایمان گرایی مثل احمدی نژاد و رابطه میان تفکر شیعی و ناسیونالیستی چه قرابتی وجود دارد و اساسا یک فرد مذهبی شیعه چگونه میتواند از سویی پیرو تفکر «امت اسلامی» و «ولایت فقیه» باشد و از سوی دیگر فتوحات و افتخارات و آئین ملی پادشاهان ایران باستان را بعنوان سمبل میهن پرستی و ایرانیت و ملی گرایی مورد تبلیغ قرار دهد؟ و آیا کاربست واژه اسلام ایرانی و تفسیری منطقه ای و کشوری دادن از اسلام با مبانی ایدئولوژی اسلام قرابتی دارد؟ سعی میکنم که بر روی این نکات تأملی کوتاه داشته باشم.

رجعت به ایران باستان

در جریان تظاهرات اعتراضی سال ٨٨ نسبت به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، یکی از شعارهای مطرح از سوی تظاهر کنندگان، شعار «جمهوری ایرانی» بود. این شعار که عملا ایرانیت را در نقطه مقابل اسلامیت قرار میداد، از سویی متوجه کل نظام جمهوری با مضمون اسلامی بود و از سوی دیگرپیام احیای فرهنگ و سنت دیرینه ایران باستان را تا قبل از حمله اعراب به ایران مد نظر داشت. عمدگی این شعار بویژه در بین طیف نسل جوان که همواره به لحاظ نیروی کمی نقش تعیین کننده ای را در ابراز افکار ترقیخواهانه در جامعه ایران داشته و دارد، موجب آن گردید که جهت بهره برداری از این موج، جناحی از حکومت و مشخصأ جناح احمدی نژاد- مشائی آنرا مستمسکی برای بهره برداریهای سیاسی آتی قرار داده و جهت جذب هر چه بیشتر نیروی جوان به شکلی عوامفریبانه خود را در کنار مفاخر باستانی ایران همچون کوروش و داریوش قرار داده و با عکس گرفتن در کنار کتیبه کوروش و غیره، تلاش نموده و مینماید که تصویری ملی و پایبند به میراث باستانی ایران زمین از خود ارائه نماید.
اما کسیکه اندک آشنایی با دوران زمان هخامنشیان و اقدامات کوروش و داریوش بر اساس حتی همان اطلاعات تاریخی متناقض داشته باشد، باید نیک بداند که آنچه این سلسله در طی حکمروایی خویش بویژه با غیرایرانیها و مذاهب دیگر رفتار نمود، اساسا با رفتارهای امروز نظام جمهوری اسلامی و بویژه دولت آقای احمدی نژاد در حق دیگر ملیتها و معتقدین به دیگر ادیان و مذاهب ساکن ایران قابل قیاس نیست.
به گواه تاریخ، «هخامنشیان در دنیای کهن نخستین شاهانی هستند که برای گردانندگی کشوری، لشکری، اقتصادی و دیوانی قدرتی مرکزی در قلمرو وسیعی از ملل و اقوام مختلف به شمول ترین معنای آن تأسیس میکنند. ملل غیرایرانی تحت حمایت این شاهان و دولت آنان در زبان، دین، آداب و نظام اجتماعی خود آزاد مانده و برای نخستین بار ایده دولت در حوزه ای مشتمل بر سرزمینهای بزرگ ملل و اقوام گوناگون در تاریخ دنیای کهن پدیدار و متحقق میگردد. به بیانی دیگر، دولت هخامنشی در آغاز تشکل خود موفق به تأسیس نظامی میشود که حتی حقوق اقوام مغلوب را در زبان، دین، عادات، آداب و رسوم اجتماعی و شئون فرهنگی محففوظ نگه میدارد. در این دوران، خصومتهای صرفأ دینی محملی نداشتند تا اساسا بتوانند به معنای اخص ایجاد گردند و کلیه ادیان و مذاهب موجود از یهودیها گرفته تا مسیحیان و دیگر ادیان و مذاهب قبایل کوچک و بزرگ در انجام فرایض دینی خود آزاد بودند. اقوام در قلمروی مربوط از آزادی کامل دینی برخوردار و خدایانشان مورد احترام مردم و دولت آن سرزمین بودند. حتی تحت شرایطی، خدایان این اقوام می توانستند در جرگه خدایان رسمی دولت مربوط پذیرفته شوند. هخامنشیان وارثان دولتی و اجتماعی چنین دوره ای در شرق هستند، یعنی دوره ای که نیروهای قومیت دینی در شبکه های کوچک و بزرگ از اجتماع واحدهای حکومتی تمرکز می یابند، از این مراکز ثقل تقویت میشوند و موازنه حیاتی خود را مشترکأ در شئون و جهات گوناگون تأمین میکنند و سوق می دهند. آنان این مدارا و همزیستی دینی را برای نخستین بار در تاریخ نظام حکومتی به صورت یک اصل سیاسی و حقوقی در می آورند و این یکی از ابتکارات و اقدامات شگرف و بی سابقه در پی ریزی سازمانی دولت و جامعه در دوران باستان به دست هخامنشیان است. معنای مهم این اقدام را چنین باید فهمید که برای اولین بار در تاریخ مطلقا اقوام و ملل نیستند که ملاک تقسیم بندی کشوری می شوند، بلکه شبکه سازمانی شاهنشاهی است که با تقسیم بندی و تعیین استانها و بخشهای خود اقوام و ملل گوناگون را در حوزه های مربوط در بر میگیرد و از این طریق در قدرت مرکزی به هم می پیونداند. نبوغ و ابتکار کوروش و داریوش در آن بود که چند گانگی ملی و قومی را در دولت خود بصورت کلیتی متمرکز و یگانه در آوردند (همانند رژیم پهلوی)».
حال با توجه به این توضیحات مختصر از سیاست دینی و فرهنگی هخامنشیان در ٢٥٠٠ سال پیش، آیا این سئوال پیش نمی آید که امروز جناب آقای احمدی نژاد و همفکران ایشان با استناد و اتکا بر کدام یک از عملکردهای شاهان هخامنشیان سنگ قرابت و نزدیکی با آنان را به سینه میزنند؟ آیا به منشور «حقوق بشر» کوروش پایبند هستند و یا ادیان و مذاهب جامعه ما همانند دوران کوروش از آزادی انجام فرایض و تعلیمات دینی خود برخوردارند؟ شواهد موجود کاملا عکس میان ادعا و عملکرد را نشان میدهد و امروز در جامعه چند ملیتی و چند فرهنگی و چندمذهبی ما شاهد این واقعیت ناگوار هستیم که ادیان و مذاهب غیراسلامی (غیرشیعه) از یهودیان و مسیحیان گرفته تا حتی دراویش و بهایی ها و سنی مذهبان که خود شاخه ای از اسلام محسوب میگردند، نه تنها حقی برای سخن گفتن ندارند، بلکه فعالین این مذاهب به جرم یا جاسوسی و یا در چارچوب اختلافات دیرینه میان تفکر خلافت و امامت همواره تحت فشار و سرکوب قرار داشته و بهایی ها همچنان بعنوان «جاسوس اسرائیل» تحت پیگیرد قرار داشته و سنی ها در انجام فرایض دینی خود از نماز عید فطر گرفته تا تدریس قرآن و تفاسیر و احادیث در حوزه های علمی تحت فشار و محدودیت قرار دارند. طبق قرائن موجود تا به امروز اجازه دایر کردن مسجدی برای سنی مذهبان در تهران و دیگر شهرهای ایران داده نشده و حتی از اقامه نماز آنان نیز در اعیاد مذهبی در سفارت خانه های کشورهای سنی مذهب ممانعت بعمل می آید. دامنه این فشارها بحدی است که حتی اجازه خروج برخی علما و روحانیون سنی را به خارج کشور نمیدهند و آنان از سوی ارگانهای مختلف حکومتی همواره مورد تهدید و بازخواست قرار دارند .
بر این اساس، چگونه میتوان سخنان و موضعگیریهای عوامفریبانه شخص ایمان گرایی همچون احمدی نژاد و طیف فکری او را که اعتقاد به تفکر « امت اسلامی» و « ولایت فقیه» که معیار برخورد به انسانها و مرزبندی با آنان عقیدتی است نه ملی و جغرافیایی ، مبنای باور به « ناسیونالیسم ایرانی » قرار داد؟ در واقع، تفکری که بر اساس همان باورهای خویش، فرد حزب اللهی لبنان و شیعه ساکن عراق و بحرین و غیره را به هموطن غیر شیعی خود ترجیح داده و نزدیکی بیشتری با او دارد ، نه تنها نمیتواند حامل تفکر « ناسیونالیسم ایرانی » بوده و عرق ملی گرایی داشته باشد، بلکه این امر پدیده ای متناقض و ناممکنی است. به بیانی دیگر، باید میان دین ایمانی و دین شرعی تفاوت قائل گردید. اگر آقای احمدی نژاد و جناح او همچون میلیونها مسلمان کشور ما انجام فرایض دینی را امری شخصی دانسته و تلویحا به جدایی دین از دولت معتقد بودند، شاید میشد به صداقت سخنان ایشان و مرزبندی فکری آن با جناح تندرو و خرافه پرست و شریعت گرای حاکمیت باور نمود، ولی تا مادامی که چه ایشان و همفکرانش و چه جناح موسوم به اصلاح طلب و حتی منتقدین شدید مذهبی نظام جمهوری اسلامی دو اصل « امت اسلامی» و« ولایت فقیه » را مبنای تفکر و سیاست حکومت مد نظر خویش قرار داده و موضع خود را درقبال اصل« جدایی دین از دولت » روشن ننمایند، نمیتوان برملی گرایی ظاهری آنان باور نمود.چنین تفکری نه تنها از باورمندی به ایرانیت فارغ از مرزهای عقیدتی ارزشی قائل نیست، بلکه همان آداب و رسوم به یادگار مانده از ایام گذشته ایران باستان را نیز به سخره گرفته و حتی در مقایسه با سردمداران اعراب پس از هجوم به ایران در دوره ساسانیان که اجازه برگزاری جشنها ومراسم ملی را به مردم ایران میدادند، از ظرفیت بسیار نازل و شرم آور برخورد نسبت به آئین باستانی ایرانیان برخوردار است.
از میان برخوردها و موضعگیریهای تئوریسینهای جمهوری اسلامی و استادان امثال احمدی نژاد ها، فکر میکنم تنها اشاره به یک سخن از آیت الله مطهری در خصوص جشن چهارشنبه سوری گویای ریشه فکری و اعتقادات سران حکومت جمهوری اسلامی باشد.
«نیاکان ما در گذشته چنین میکردند، ما هم چنین میکنیم، چهارشنبه آخر سال میشود، آخر سال شمسی، چهارشنبه آخر اسفند ماه میشود، بسیاری از خانواده ها که باید بگویم خانواده های احمق ها، بسیاری از خانواده های احمق ها ده یا الله آتشی روشن میکنند، هیزمی روشن میکنند، بعد آدمهای سرو برو گنده با آن هیکلهای نمی دانم چنین و چنین، از روی آتش می پرند. ای آتش زردی من از تو سرخی تو ازمن. آه این چقدر حماقت است، خوب چرا چنین میکنید؟ آقا یک سنت است مال مردم ما. از قدیم پدران ما چنین میکردند. قرآن میگوید: اولوکان ابا هم لایعقلون شیأ. اگر پدران گذشته تان چنین کاری میکردند، شما می بینید یک کار احمقانه است، دلیل خریت پدران شماست، روشونو بپوشید. چرا دو مرتبه این سند حماقت را سال به سال تجدید میکنید. این فقط یک سند حماقت است که هی کوشش میکنید که این سند حماقت را همیشه زنده اش نگه دارید. مائیم که چنین پدران احمقی داشتیم. »

« اسلام ایرانی »

این واژه من درآوردی که دنباله ومحصول همان تفکر به اصطلاح آریایی جناح احمدی نژاد- مشایی است، طبیعی است که در عرصه ایدئولوژی مسئله نیز تلاش خود را بدان معطوف نموده است که دین اسلام را از شکل «عربیت» خود خارج ساخته و با بخشیدن به اصطلاح نما وهویتی ایرانی بدان، تصویری مطلوب و ایرانی پرست از خود در میان طیف و اقشار روشنفکر و جوانان ایرانی ارائه دهد.
متأسفانه بیانات جناح احمدی نژاد در این زمینه نیز نه تنها قانع کننده نیست، بلکه فاقد بار علمی و منطقی می باشد. در این رابطه همانقدر کافی است که به تاریخ اسلام و منابع موجود مراجعه نمود تا پوچی گری این سخنان آشکار شود. شکی نیست که بنا به منابع موجود، بیشترین کتابها و مقالات در میان ادیان، در رابطه با دین اسلام نگاشته شده است و تقریبا هر یک از سوره ها و آیه های مربوط بدان مورد تفسیر قرار گرفته اند، بطوریکه میزان احادیث و روایات و تفاسیر از قرآن و سخنان امامان را بالغ بر بیش از ١٠٠ میلیون میدانند. طبیعی است که به میزان تنوع تفاسیر و روایات، هزاران فرقه و شاخه های مختلفی در اسلام پس از مرگ محمد شکل گرفتند که بدون استثنا منشأ همه آنان از اختلاف میان دو دیدگاه « خلافت» و « امامت» نشأت میگیرد. به قول سعید نفیسی، « در هیچ دوره دیگری از تاریخ جهان و در هیچ مذهب دیگری به اندازه ٢٥٠ ساله اول دوره اسلامی در سراسر قلمرو اسلام مخصوصا در ایران طریقه ها و مسلکهای گوناگون دیده نمی شود ».
نکته قابل ذکر در این بین آنکه، کلیه این فرقه ها از اثنی عشریه و اسماعیلیه و باقریه و بکتاشیه و حسنیه و حسینیه گرفته تا حنبلیه و حنیفه و علی اللهیه و قرمطیه و هاشمیه و یزیدیه و غیره همگی منشاء عربی داشته و هواداران آنان یا منتسب به خلفای راشدین و یا دوازده امامی هستند. اما جالب آنکه، با وجود این فرقه های متفاوت در اسلام که هر یک خود را مرید یکی از این شخصیتهای مذهبی از خلافتیها گرفته تا امامتیها دانسته و میدانند، اما با این وجود در اجرای احکام عمده اسلامی و اعتقاد بدان از نماز و روزه و خمس و زکات گرفته تا انجام فرایض و اعیاد دینی ،میان آنان اتفاق نظر و عمل وجود داشته و این احکام جدا از مرز جغرافیایی آن در همه جا بطور یکسان و حتی تقریبا همزمان انجام میگردد. البته در این بین، نمیتوان انکار نمود که برخی از آئین و مراسمی که بعدها پس از مرگ محمد در میان مذاهب و فرقه های مختلف اسلامی رایج گردید ، ربطی به قرآن و یا آموزه های محمد نداشته و این تفاسیر و اختلاف نظرها تنها پس از مرگ او بود که به میان آمده و متداول گردید. بعنوان نمونه، شیوه اقامه نماز در میان سنی ها و شیعه ها و تعداد رکعات نماز، اجرای مراسم عاشورا و تاسوعا و سینه زدن و زنجیر زدن و قمه زنی در میان شیعه ها، روزهای عید قربان و عید فطر و غیره، از جمله اختلاف شیوه ها و نظراتی هستند که در میان پیروان هر یک از این مذاهب در کشورها و ملیتهای مختلف اجرا گردیده و میگردد.
بنا بر این، امروز دیگر در جهان نمیتوان از اسلام خاصی که منتسب به این و یا آن کشور و قوم و ملیت باشد سخن گفت و نمیتوان تعالیم اسلام و اصول آنرا بنا به موقعیت خاص کشورها و رنگ پوست و اتنیکی تغییر داد و ادعا نمود که مثلا این اسلام چینی یا هندی یا مصری یا آلمانی یا کره ای یا آفریقایی و غیره است. هر چند خود محمد از آغاز تا پایان خود را رسول خداوند برای هدایت قوم عرب اعلام کرده و قرآن کتابی است که به تصریح خود وی به زبان عربی و برای اعراب جزیرﺓ العرب فرستاده شده است.
در این رابطه، تقریبا همه محققین و پژوهشگرانی که در مورد اسلام و قرآن بررسی کرده اند، بر اساس آیه های مختلف قرآن ، واقعیت «محلی بودن» را در این آئین و در کتاب مقدس آن به همین صورت منعکس دیده اند. در واقع، رسالت بنیادی محمد در مبارزه با شرک و بت پرستی قبایل مختلف عرب، رهبری قوم عرب بسوی اعتقاد توحیدی و برقراری حکومت اسلامی در جزیرﺓ العرب بود. در این باره آیه های مختلفی در قرآن در خصوص رسالت محمد و محدوده آن و همینطور مخاطبین آن که همانا عرب زبانها باشد آورده شده که تنها به چند نمونه آن اشاره میکنم:
سوره نحل، آیه ٣٦ : « برای هر قومی پیامبری فرستادیم تا بدانان بگوید که خدای یگانه را بپرستند و از طاغوت دوری گزینند. درجمع اینان اقوامی بودند که به یاری خدا رهنمایی شدند، و اقوام دیگری که به گمراهی رفتند.»
سوره ابراهیم، آیه ٤ : « هیچ پیامبری را به قومی نفرستادیم مگر آنکه زبان او زبان همان قومی باشد که برای آن فرستاده شده است.»
سوره شوری، آیه ٧ : « ما این قرآن را به زبان عربی بر تو وحی کردیم تا با آن مردم ام القری ( مکه) آنرا هشدار دهی.»
سوره انعام، آیه ٩٢ : « این است کتابی مبارک که با آن مردم ام القری و پیرامون آنرا بیم دهی و آن کسانی را که به آخرت ایمان آورند و نماز خویش را بر پا دارند نوید بخشی.»
سوره نحل، آیه ٨٩ : « برای هر قومی گواهی از میان خودشان برانگیزیم تا در روز جزا به خوب و بد آنان شهادت دهد، و ترا بر قوم خودت گواه برگزیده ایم.»
سوره زمر ، آیه ٢٨ : « این کتاب الهی قرآن عربی است که در آن هیچ ناراستی و حکم ناصواب نیست، باشد که مردم پرهیزکار شوند.»
سوره زخرف، آیه ٣: « که ما قرآن را به لسان عربی فرستادیم تا در فهم آن تفهم کنند.»
سوره فصلت، آیه ٣ : « قرآن کتابی است که آیاتش به زبان عربی برای قومی که میدانند.»
سوره آل عمران، آیه ١٦٤ : « خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها در میان آنها برانگیخت که آیات خدا را تلاوت کند.»
سوره نسا، آیه ١١٣ : « آنگاه که در روز حساب بر هر قوم و طایفه ای گواهی آوریم، تو بر این امت عرب گواه خواهی بود.»
سوره توبه، آیه ١٢٨ : « همانا که برای شما رسولی از میان خودتان فرستادیم که به رستگاری شما مشتاق و نسبت به همه آنانکه ایمان می آورند رئوف و مهربان است.»
سوره جمعه، آیه٢ : « او خدایی است که برای مردم ناخوان پیامبری از میان خودشان مبعوث کرد تا آیات ما را بر آنان بخواند و دلهایشان را صفا بخشد و بدانها حکمت آموزد.»
سوره یونس، آیه ٢٠ : « آیا مردمان تعجب کنند از اینکه یکی را از میان خودشان به رسالت خویش بر آنها برگزیده ایم تا آنان را هم نوید بخشد و هم هشدار دهد؟ .»
سوره سجده، آیه ٣ : « به تو افترا میزنند که دعوی بیجا میکنی، در صورتیکه تو به حق از جانب خداوند بر قومی که رسولی پیش از تو به سویش نیامده بود فرستاده شده ای تا آنانرا به رستگاری هدایت کنی.»
و در سوره فصلت، آیه ٤٤ تصریح میگردد که اگر قرآن به زبانی عجمی ( غیر عرب) فرستاده نشده است، برای این است که این کتاب برای عرب و نه عجم فرستاده شده است : « ولو جعلناه قرآناً اعجمیاً لقالوالولا فصلت آیاته، اعجمیاً و عربیاً ».
این توضیحات فکر میکنم به اندازه کافی در روشنگری سخنان پوچ و عوامفریبانه آقای احمدی نژاد و جناح فکری وی در بیان « اسلام ایرانی» گویا باشند و اگر ایشان واقعا به « ایرانیت» خود معتقد هستند، جا دارد که قبل از همه با تفکر « امت اسلامی» و «ولایت فقیه» مرزبندی نموده و همچون شاهان ایران باستان تلاش نمایند که اصل « جدایی دین از دولت» و احترام به دیگر ادیان و مذاهب غیر شیعه موجود در جامعه را جاری نمایند.

منابع:

١- امتناع تفکر در فرهنگ دینی- آرامش دوستدار
٢- پس از هزاروچهارصد سال- شجاع الدین شفا
٣- پرسشهایی از قرآن- حسین بهزاد
٤- تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان- علی دشتی

moradi5704@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست