روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱ مهر ۱٣۹۰ -
۲٣ سپتامبر ۲۰۱۱
«نشانه ها چه می گویند؟!» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می خوانید:
همه نشانه ها حکایت از آن دارند که برهان الدین ربانی، رئیس شورای عالی صلح افغانستان و اولین رئیس جمهور این کشور، در جریان یک توطئه و پروژه مشترک از سوی آمریکا و رژیم آل سعود به شهادت رسیده است و شهادت ایشان پیام خشم آمیخته به اضطراب و نگرانی آمریکا و متحدان غربی و منطقه ای آن از موفقیت بی نظیر و بیرون از انتظار کنفرانس بیداری اسلامی در تهران بوده است.
این نظریه، فقط یک «گمانه» نیست، بلکه واقعیتی است که شواهد و قرائن فراوانی بر صحت آن گواهی می دهند. بخوانید!
۱-منزل مسکونی شهید برهان الدین ربانی که عملیات ترور در آن صورت پذیرفته، در جاده دهم وزیر محمد اکبرخان کابل که یکی از مناطق و محله های معروف کابل است، قرار داشته است.
این ساختمان در فاصله کوتاهی از سفارت آمریکا در کابل واقع شده و منطقه یاد شده تا شعاع چند کیلومتر تحت حفاظت شدید نیروهای آمریکایی بوده است و سرفرماندهی ارتش آمریکا در افغانستان، این منطقه را «منطقه امن و حفاظت شده و غیرقابل نفوذ» اعلام کرده و مخصوصا بعد از تلاش دو هفته قبل طالبان در حمله به سفارت آمریکا، بر شدت حفاظت از آن به گونه ای محسوس و چشمگیر افزوده بود، تا آنجا که غیر از افسران ارشد ارتش آمریکا و چند مقام رسمی دولت افغانستان، هیچکس بدون بازرسی نمی توانست راهی به درون این حلقه حفاظتی داشته باشد.
با این حال دو تروریستی که برهان الدین ربانی را به شهادت رسانده اند علی رغم آن که موادمنفجره را در میان دستار و روی سر خود جاسازی و با خود حمل می کرده اند، بدون بازرسی وارد حلقه حفاظتی شده اند و یا بعد از بازرسی بی آن که مانع ورود آنها شوند به درون حلقه راه یافته اند! ممکن است گفته شود از آنجا که تروریست های مورد اشاره به عنوان نمایندگان رسمی مذاکره کننده از سوی طالبان آمده بودند، نیازی به بازرسی بدنی آنها احساس نشده است که این احتمال با ارائه شواهدی در ادامه همین نوشته، نفی خواهد شد.
۲- شهید برهان الدین ربانی یکی از شخصیت های برجسته و شناخته شده ای بود که به اجلاس بیداری اسلامی در تهران دعوت شده و در این اجلاس مخصوصا به دلیل جایگاه و سابقه اسلامی و مبارزاتی خود حضور چشمگیر و موثری داشت.
ایشان تصمیم داشت و اعلام نیز کرده بود که تا چند روز بعد از پایان اجلاس به حضور خود در ایران ادامه خواهد داد ولی روز دوم همایش آقای «حامد کرزای» رئیس جمهور افغانستان که برای شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نیویورک رفته بود، در یک تماس تلفنی به ایشان خبر می دهد که دو تن از اعضای طالبان به نمایندگی از این گروه قصد مذاکره فوری با ایشان را دارند و از شهید ربانی می خواهد که برای انجام این گفت وگو به کابل مراجعه کند.
اصرار شهید برهان الدین ربانی برای تعویق چند روزه این قرار بی نتیجه می ماند و ایشان با عجله و از طریق دوبی به کابل باز می گردد. قرار ملاقات ساعت ۵:٣۰ بعدازظهر به وقت کابل بود و شهید ربانی که ساعت ۴:٣۰ وارد کابل شده بود بی آن که فرصت انجام مقدمات لازم و متعارف را پیدا کند در ساعت مقرر دو فرستاده طالبان -یعنی تروریست ها- را به حضور می پذیرد و فاجعه در همان اولین دقایق دیدار به وقوع می پیوندد. دراین باره گفتنی است که:
الف: شهید برهان الدین ربانی از یکسال قبل به عنوان رئیس «شورای عالی صلح» افغانستان انتخاب شده و در این فاصله مذاکرات فراوانی با گروههای مختلف افغان داشته است و مطابق روال تعریف شده و شناخته شده اینگونه قرار ملاقات ها، نظیر ملاقات مورد اشاره از مدتها قبل برنامه ریزی می شود و از سوی دیگر طی چند روز اخیر اتفاق درخور توجه و تعیین کننده ای در میان نبوده است که ترور رئیس شورای عالی صلح از سوی طالبان، ضرورت فوری و فوتی داشته باشد بنابراین به وضوح می توان نتیجه گرفت که ترور شهید ربانی، طی چند روز اخیر طراحی شده و به اجرا درآمده است، چرا که تروریست ها می توانستند با بهره گیری از عنوان نمایندگی طالبان- گروه ترورکننده که مسئولیت آن را نیز پذیرفته است- زمان مناسب دیگری را برای ترور ایشان در نظر بگیرند و یا این که اقدام تروریستی خود را طی چند ماه گذشته و در فرصت ملاقات های فراوان دیگری که داشته اند عملیاتی کنند؟ این نکته نشان می دهد که کانون ترور، از قبل تصمیم به ترور شهید ربانی نداشته و یا انجام آن را یک ضرورت فوری تلقی نمی کرده است و این تصمیم در چند روز اخیر اتخاذ شده است. و اما، طی چند روز اخیر، چه رخداد غیرمنتظره ای اتفاق افتاده که باعث شده کانون مشترک ترور- آمریکا، آل سعود و پیاده نظام آنها یعنی طالبان- ترور شهید ربانی را در دستور کار فوری و فوتی خود قرار دهد؟ تنها رخداد مهم و سرنوشت ساز این روزها برپایی اجلاس بیداری اسلامی در تهران و موفقیت بی نظیر و فراتر از حد انتظار آن در همراهی ملت های مسلمان برای مقابله با سلطه آمریکا و حذف دیکتاتورهای دست نشانده در جهان اسلام بوده است.
ب: اصرار حامد کرزای برای مراجعه شهید ربانی به کابل و انجام ملاقات با نمایندگان طالبان نمی تواند به مفهوم اطلاع وی از ماجرا باشد. چرا که شهید ربانی از مخالفان سرسخت طالبان بود و طالبان از دشمنان سرسخت کرزای نیز هست اگرچه مخالفت شهید ربانی و کرزای با طالبان از دو موضع جداگانه بوده است.
از سوی دیگر، حامد کرزای به یقین می دانسته که اصرار تلفنی و آشکار وی به برهان الدین ربانی برای بازگشت به کابل و ملاقات با فرستادگان طالبان از نگاه هیچکس پنهان نمی ماند بنابراین چنانچه از طرح ترور باخبر بود، نباید با اصرار و آشکارا از برهان الدین ربانی می خواست که به کابل بازگشته و با نمایندگان طالبان ملاقات کند.
٣- بعداز بازگشت شهید ربانی به کابل و استقرار در محل سکونت خود، دو فرستاده طالبان که در پوشش ملاقات با وی و گفت وگو درباره صلح آمده بودند، وارد محوطه منزل شهید می شوند. در این هنگام، اگرچه شهید ربانی و برخی از اطرافیان و محافظان وی با توجه به مقررات حلقه استحفاظی، اطمینان داشتند که آنها قبل از ورود به این حلقه از سوی نظامیان آمریکایی تحت بازرسی قرار گرفته اند ولی برای اطمینان بیشتر خواستار بازرسی بدنی فرستادگان می شوند.
اما، دو تن از اعضای طالبان که عضو شورای عالی صلح به ریاست برهان الدین ربانی بودند، خطاب به شهید ربانی و محافظان وی اظهار می دارند که این دو تن بدون بازرسی نمی توانند از حلقه حفاظتی نیروهای آمریکایی عبور کرده باشند و از سوی دیگر، آنها به نمایندگی از سوی طالبان آمده اند و بازرسی بدنی آنان می تواند اهانت به آنها تلقی شده و موجب ناخرسندی گروه طالبان شود! در پی این توضیح، شهید ربانی و محافظان وی از بازرسی صرفنظر می کنند.
همین جا، باید به احتمالی که در صدر این نوشته آمده و نفی شده بود اشاره کرد و آن اینکه، برخلاف احتمال یاد شده، نمایندگان طالبان نمی توانسته اند با این عنوان که نمایندگان رسمی مذاکره کننده هستند بدون بازرسی آمریکایی ها وارد حلقه حفاظتی شده باشند، چرا که، اولا؛ در گفت وگوی اولیه با محافظان شهید ربانی بر انجام بازرسی آنها از سوی آمریکایی ها- البته به دروغ- تاکید شده و ثانیا؛ تصمیم محافظان به بازرسی آنان نشان می دهد که اینگونه بازرسی ها عادی و جاری بوده است و ثالثاً؛ دو تروریست یاد شده از شخصیت های شناخته شده نبوده اند که آمریکایی ها در ضرورت بازرسی بدنی آنها تردید کرده باشند و اما، در پی انصراف از بازرسی بدنی نمایندگان طالبان، یکی از آنها برای روبوسی و مصافحه به برهان الدین ربانی نزدیک می شود و در همان حال، دو عضو طالبان در شورای عالی صلح که مانع از بازرسی شده بودند، به گونه ای محسوس، خود را از نقطه ملاقات و اطراف شهید ربانی دور می کنند و قابل توجه آن که بعد از چند قدم، با حالت نیم خیز به دور شدن خود ادامه می دهند!... و شهید ربانی، حامی صدیق مردم مظلوم افغانستان و یار دیرینه حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب، بی سر به دیدار یار می شتابد.
تروریست ها چگونه از حلقه حفاظتی نظامیان آمریکایی عبور کرده اند؟ چرا بازرسی نشده اند؟
۴- طالبان را می توان به سه طیف تقسیم کرد.
اول؛ گروه معروف حاکم بر افغانستان طی سال های ۷۵ تا ٨۰ که تحت رهبری
- ظاهری و اسمی- بن لادن و ملا عمر قرار داشته و اکنون بعد از کشته شدن بن لادن، رهبری این گروه برعهده «ایمن الظواهری» است. او اهل قاهره است و به اعتراف حسنی مبارک در مصاحبه با نیویورک تایمز، از سوی سازمان سیا در قاهره عضوگیری شده بود.
بن لادن نیز عضویت خود در سازمان «سیا» را نفی نمی کرد بلکه مدعی بود که بعدها از سازمان اطلاعاتی آمریکا جدا شده است! این گروه به اعتراف آمریکایی ها و اظهارات بی نظیر بوتو، ساخته مشترک «مدیریت آمریکا، حمایت مالی آل سعود و تدارک محلی سازمان اطلاعات پاکستان» است. ترور شهید ربانی از سوی این طیف صورت گرفته است. رهبران اصلی این طیف عمدتا غیرافغانی و از اتباع عربستان و مصر هستند.
دوم؛ طیف میانه با رهبری ضمنی «حکمت یار».این طیف معتقد به مذاکره برای سهیم بودن در حاکمیت افغانستان است و ربانی و کرزای در مذاکرات چندماهه اخیر با این طیف، پذیرفته بودند که حاکمیت ۱۶ استان جنوبی افغانستان به طالبان- تمامی گروه ها- سپرده شود.
سوم؛ طیفی که از آن با عنوان «طالبان محلی» یاد می شود و از نظر جمعیت در اکثریت هستند ولی در مذاکرات و معادلات، کمتر به بازی گرفته می شوند.
بدیهی است که فقط طیف اول یعنی طالبان وابسته به آمریکا و سعودی می توانسته اند برای ترور برهان الدین ربانی انگیزه داشته باشند، چرا که این طیف بارها نشان داده اند بدون اشاره آمریکا دست به هیچ اقدامی نمی زنند. رهبران این طیف روابط اعلام شده ای با ژنرال پترائوس- سرفرماندهی سابق آمریکا در منطقه- داشته اند.
۵- و بالاخره، اجلاس بیداری اسلامی در تهران که با حضور بیش از هفتصد نفر از نخبگان و اندیشمندان موثر در جهان اسلام تشکیل شده بود از چند ویژگی و شاخصه مورد اتفاق در میان تمامی شرکت کنندگان برخوردار بود که؛ مقابله جدی با سلطه آمریکا و متحدانش، ساقط کردن دیکتاتورهای دست نشانده و برپایی نظام های حکومتی برخاسته از اسلام در کشورهای اسلامی، هوشیاری نسبت به جریانات سیاسی وابسته به قدرت های استکباری و پیشگیری از ترفند آنها برای انحراف در خیزش های اسلامی منطقه و... اجلاس بیداری اسلامی در تهران از نخستین روزهایی که خبر برپایی آن منتشر شد و مخصوصا بعد از برپایی اجلاس و آثار و دستاوردهای خیره کننده.
- و به اعتراف دوست و دشمن- بی نظیر و غیرمنتظره آن، به ویژه بیانات حکیمانه و گره گشای حضرت آقا، با خشم و نگرانی شدید آمریکا و متحدان غربی و منطقه ای آمریکا روبرو شد. چرا که این اجلاس و به ویژه رهنمودهای حکیمانه رهبر معظم انقلاب که استقبال همگانی شرکت کنندگان را در پی داشت، جایی برای تحریف انقلاب های اسلامی اخیر باقی نمی گذاشت و...
با توجه به آنچه به اجمال گذشت، آیا می توان در این واقعیت کمترین تردیدی داشت که شهید برهان الدین ربانی، قربانی خشم و کینه آمریکا و متحدانش از نقشه راهی بوده است که اجلاس بیداری اسلامی پیش روی ملت های مسلمان گشوده است؟
جمهوری اسلامی: «تحلیل سیاسی هفته»
«تحلیل سیاسی هفته» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
این روزها خیمه عزای شیعیان در سوگ شیخ الائمه و رئیس مذهب شیعه، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام برپا شده و مجالس و محافل در ذکر مناقب و فضائل علمی و اخلاقی ایشان تشکیل گردیده است.
به واقع، احیای اسلام راستین در قالب تشکیل حوزههای بزرگ علمی، تربیت شاگردان فقیه و آگاه، بحثهای کلامی و مناظرههای علمی با مخالفان، مقابله با زاهدنمایان و صوفیها، رویارویی با دغلکاری های عباسیان از جمله تلاش های مجدانه و مجاهدتهای بیشمار آن حضرت است که توانسته مکتب تشیع را به عنوان مذهب حقه در جهان جاودانه نگهدارد.
در آغاز این هفته، جمهوری اسلامی ایران میزبان دهها اندیشمند و متفکر و انقلابی از کشورهای مختلف جهان بود که در تهران گردهم آمدند تا درباره موضوع «بیداری اسلامی» و تحولات شگرف این پدیده جهانی و آسیب شناسی آن به بحث و تبادل نظر بپردازند.
این اجلاس با سخنان مهم رهبر انقلاب اسلامی آغاز به کار کرد که خطاب به ملتهای منطقه فرمودند:«هرگز به آمریکا و ناتو و رژیمهای جنایتکاری همچون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمین و سرزمین های شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید، به آنها سوءظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید، پشت این لبخندها و وعدهها، توطئه و خیانت نهفته است».
واقعیت اینست که آگاهی و بیداری امت اسلامی که اکنون به تحولی بزرگ در میان کشورهای منطقه تبدیل شده، قیامها و انقلابهایی را پدید آورده که هرگز در محاسبه قدرتهای سلطه گر و شیاطین مسلط منطقهای و بینالمللی نمیگنجید و اکنون شاهدیم که به خاطر همین عقب ماندگیها از تحولات مردمی، سعی دارند با ایجاد انحراف، خیزشهای عظیم منطقه را دچار یأس و ناامیدی کرده و استبداد و استکبار را مجدداً براین کشورها مسلط گردانند.
دشمنان غدار بیداری ملتها و ایادی آنها و حتی سطحی نگرها سعی دارند این حرکتها را به عنوان موجی گذرا و حادثهای سطحی تصویر کنند و با تحلیلهای انحرافی و غرض آلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند. بنابر این لازم است به آسیب شناسی خطراتی که از درون و بیرون، این انقلابها را تهدید میکند همت گماشت و تدابیر لازم را بکار بست.
واقعیت اینست که بیداری اسلامی ضربات مهلکی را به استکبار جهانی و صهیونیسم وارد کرده و مهرههای خطرناکی را از جبهه دشمن ساقط نموده و از صحنه بیرون رانده است، لذا لازم است در این برهه حساس، با آگاهی و بصیرت به رصد ترفندهای جهانی پرداخت و به مسئولیتهای خطیر در قبال قدرتهای استکباری و موج سواران منطقهای عمل کرد.
بنابر این اکنون که فصل جدیدی در منطقه ایجاد شده باید از فرصت پیش آمده به عنوان یک فرصت تاریخی، حداکثر استفاده را برای پایان دادن به سلطه آمریکا و رژیم صهیونیستی بر منطقه بعمل آورد و نگذاشت که فرصتهای استثنایی در سایه غفلت و خوشحالی، به تهدید تبدیل شود و دشمنانی که با زحمت از در بیرون رانده شدند، پس از چندی از پنجره وارد کشورهای اسلامی شوند.
از امروز با آغاز هفته دفاع مقدس، سی و یکمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی رژیم عراق با نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران در پیش روی ملت ایران قرار میگیرد و باید که برای نسل دوم انقلاب، شرایط و اوضاع سالهای اولیه پیروزی انقلاب و موقعیت آغاز جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی به سرکردگی صدام جنایتکار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و درسهای لازم برای رویارویی با شرایط خطیر کنونی از آن بدست آید.
آن زمان و در سال ۵۹ که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی توانست دست استکبار جهانی را از کشور ایران قطع کند، دشمنان انقلاب که راهکارهای تفرقه انگیزانه و جنگ افروزانه داخلی را برای ضربه زدن به این انقلاب نوپا آزموده و شکست خورده بودند، راهکار حمله همه جانبه نظامی و اشغال ایران را طراحی کرده و این مأموریت را به صدام عفلقی و شیوخ عرب منطقه سپردند ولی هشت سال دفاع مردانه ملت ایران این نقشه را نیز نقش بر آب کرد و سرانجام صدام را روانه زباله دانی تاریخ ساخت. یاد جوانان رشید دوران دفاع مقدس و شهدای جنگ تحمیلی و ایثارگران آن دوران شاد باد.
گرچه اکنون راهکارهای سخت دشمن و برنامههای نظامی برای شکست انقلاب به بن بست رسیده ولی دشمنان انقلاب همچنان راهکارهای نرم را برای شکستن اراده ملت ایران و سلطه مجدد بر کشور دنبال میکنند و سعی دارند با تحمیل شرایط دشوار، اوضاع داخلی را بهم ریخته و مردم را به پذیرش شرایطی که با جنگ تحمیلی موفق به تحمیل آن نشدند، وادار کنند، بنابر این باید به هوش بود و لحظهای از توطئههای داخلی و خارجی غافل نشد.
موضوع بزرگترین اختلاس بانکی کشور که در این هفته نیز در صدر اخبار مورد توجه افکار عمومی و رسانهها بود، از جمله این توطئه هاست. رفته رفته مشخص میشود اختلاس ٣ هزار میلیارد تومانی از سیستم بانکی کشور بدون حمایت سیاسی و عنایت ویژه برخی صاحبان قدرت امکانپذیر نبوده و این میوه شوم همان شجره خبیثه بیقانونی و فرد محوری است که سالهاست عرصه را بر قانون گرایی تنگ کرده و یک امضا و یا یک دستورالعمل توصیه آمیز، همه مقررات را از حیز انتفاع انداخته و قوانین را به حاشیه رانده است.
این همان خطری است که دلسوزان نظام در سالهای اخیر نسبت به آن هشدار داده و از گسترش پدیده شوم رانت خواری ابراز نگرانی میکردند.
هم اکنون میوههای تلخ تفکر انحرافی، یکی پس از دیگری به ثمر نشسته به گونهای که در سایه این بیقانونیها و حرکتهای خلاف، اعتماد مردم به سیستم بانکی و اقتصادی به شدت متزلزل شده و مردم از اینکه دارائیها و پس اندازهای آنان در خدمت اهداف شوم برخی منحرفین قرار گرفته، نگران هستند.
بازگشت اعتماد به مردم طبعاً در گرو لزوم شدت عمل و برخورد مجلس و قوه قضائیه با افراد متخلف و رسیدگی سریع به این اختلاس بزرگ است.
در اخبار خارجی، مسائل فلسطین و ادامه قیامهای ضد دیکتاتوری در منطقه، دو موضوع اصلی تحولات و رویدادهای هفته را تشکیل میدادند.
آنچنانکه تشکیلات خودگردان از چند ماه قبل اعلام کرده قرار است موضوع اعلام موجودیت کشور فلسطین هفته آینده در سازمان ملل مطرح شود. تصمیم این تشکیلات برای اعلام یکجانبه تشکیل کشور فلسطین در سازمان ملل، واکنشهایی را در پی داشته است.
بسیاری از کشورها از آن استقبال کرده اند، اروپا موضعی نسبتاً خنثی گرفته ولی رژیم صهیونیستی و آمریکا از آن خشمگین شدهاند.
رژیم صهیونیستی تهدید کرده است اگر این موضوع در سازمان ملل مطرح شود تمامی پیمانهای سازش گذشته را ملغی تلقی میکند و آمریکا نیز طبق روال گذشته هشدار داده است آن را وتو خواهد کرد.
با اینحال، این، همهی مطلب نیست. واقعیت این است که تشکیلات خودگردان با هماهنگی پشت پرده بین المللی، از طرح این موضوع اهداف خاصی را دنبال میکند. نخست اینکه جناح سازش طلب فلسطینی که طی چند سال گذشته به شدت منفعل شده است و به خصوص، پس از وقوع قیامهای ضد دیکتاتوری و ضداستعماری در منطقه، خود را در آستانه اضمحلال میبیند، در تلاش است با تمسک به این موضوع، برای خود وجهه و اعتبار کسب نماید و خود را از نابودی حتمی نجات دهد. با در نظر داشتن این نکته، عجیب نیست محمود عباس و جناح فتح که سابقه دو دهه مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی و امضای چند پیمان ننگین را در پرونده خود دارند به یکباره ژست انقلابی گری و مبارز به خود بگیرند.
هدف دیگری که تشکیلات خودگردان، آنرا پیگیری میکند این است که در افکار عمومی بینالمللی خود را به عنوان نماینده اصلی مردم فلسطین قلمداد کند و با این ترفند رقبای داخلی خود، به خصوص جنبش قدرتمند حماس را تضعیف و از میدان خارج سازد.
به زعم رهبران جناح فتح، در چنین حالتی، ابتکار عمل در آینده در اختیار جریان سازش طلب قرار خواهد گرفت و این گروه خواهد توانست برنامههای خود را برای سازش بیشتر با رژیم صهیونیستی پیش ببرد.
این طرح علیرغم مخالفت های مصلحتی، برای صهیونیستها نیز نعمتی بزرگ محسوب میشود. چرا که اولاً برای نخستین بار در تاریخ فلسطین، موجودیت رژیم صهیونیستی توسط فلسطینیها به رسمیت شناخته خواهد شد و دوم اینکه، رسمیت یافتن این طرح، به منزله تقسیم فلسطین و صرفنظر نمودن فلسطینیها از بخش بزرگی از خاک فلسطین به نفع صهیونیستها میباشد.
همچنانکه مشاهده میشود، تبعات این طرح برای آرمان فلسطین و منافع جهان اسلام بسیار سنگین است و لذا میطلبد که با آن مقابله شود.
این هفته، دیکتاتور فراری یمن که در عربستان مخفی شده است از طریق مزدورانش بار دیگر دست به کشتار مردم معترض یمن زد و صدها نفر را از مخالفانش را به خاک و خون کشید.
طبق تازهترین گزارشها تاکنون دست کم ٨۰ نفر از جمله چند کودک خردسال در حملات وحشیانه نیروهای امنیتی وابسته به علی عبدالله صالح و اراذل و اوباش طرفدار وی کشته و حدود یک هزار نفر نیز مصدوم و مجروح شدهاند.
واقعیت این است که ادامه اعتراضهای گسترده مردمی در یمن، پس از گذشت هفت ماه، دیکتاتور را به جنون واداشته و وی که رژیم خود را در آستانه فروپاشی میبیند باوحشیانهترین شکل به قتل مردم کمر بسته است.
در این میان، اعلام حمایت عربستان از دیکتاتور یمن، آن هم درست در بحبوحه کشتار وحشیانه معترضین، از یکسو بیانگر ماهیت ضدانسانی و سرکوبگر رژیم ریاض میباشد و از سوی دیگر، نشان دهنده ترس و وحشت سران ریاض از سقوط قریب الوقوع دیکتاتور یمن است.
رژیم عربستان از این واهمه دارد که طوفان فروپاشی رژیمهای دیکتاتوری منطقه دامن این رژیم را نیز بگیرد و حمایتهای همه جانبه از دیکتاتور یمن و همچنین لشکرکشی به بحرین برای دفاع از رژیم آل خلیفه را باید در همین راستا مورد ارزیابی قرار داد.
این هفته، اوضاع در لیبی نیز همچنان بحرانی بود و علیرغم اعلام تشکیل دولت جدید، نبردها در چندین شهر میان انقلابیون و نیروهای طرفدار قذافی ادامه داشت. با اینحال انقلابیون ادعا کردهاند که درحال تسخیر گام به گام باقیمانده پایگاههای قذافی در لیبی هستند و وعده دادهاند که طی چند روز آینده کل لیبی را از جنگجویان طرفدار قذافی پاکسازی خواهند کرد.
هنوز خبری از محل استقرار دیکتاتور لیبی دردست نیست. قذافی طی هفته جاری در پیامی که از مخفی گاه خود فرستاد و توسط شبکه سوری «الرای» پخش گردید، اعلام کرد که با خشونت نمیتوان کشور را اداره کرد! دیکتاتور لیبی توضیح نداد که چرا خود وی مدت ۴۲ سال با توسل به خشونت و سرکوبگری بر لیبی حکمرانی کرد.
روز سه شنبه این هفته افغانستان شاهد اتفاق مهمی بود. برهان الدین ربانی، سیاستمدار قدیمی و از رهبران متنفذ مذهبی - سیاسی افغانستان در یک بمبگذاری کشته شد.
ربانی که پس از پیروزی مجاهدین افغانی بر ارتش روس و سقوط رژیم دست نشانده «نجیب الله» در دهه ۱٣۷۰ مدتی نیز سمت ریاست جمهوری افغانستان را برعهده داشت، در ماههای اخیر به ریاست شورای صلح افغانستان منصوب شده بود.
این شورا تلاش میکرد باب گفتگو با طالبان را باز کند و در واقع نقش میانجی میان گروه طالبان و دولت حامد کرزای را برعهده داشت. ترور برهان الدین ربانی، بیانگر وخامت و پیچدگی اوضاع امنیتی و سیاسی افغانستان است و نشان داد که این کشور بحران زده تا ثبات و آرامش هنوز فاصله زیادی دارد.
رسالت: «التزام به استقلال؛ پشتوانه امنیت کشور»
«التزام به استقلال؛ پشتوانه امنیت کشور» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می خوانید:
اشاره: در واپسین بخش این نوشتار پس از توافق نظری بر مفهوم استقلال به چالشهای امنیتی که می تواند در انتخابات استقلال کشور را تهدید و زمینه سلطه مجدد بیگانگان را ایجاد نماید، می پردازیم.
بنابر پیش گفته ها استقلال در ادبیات سیاسی مردمسالاری دینی مبتنی بر قرآن کریم، رهنمودهای بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری و همچنین شعارهای استقلال طلبانه ملت ایران عبارت است از نفی سلطه پذیری و رهایی جامعه از دخالت خارجی در مرحله اول و به دست آوردن توانایی برای رقم زدن سرنوشت و مقدرات یک کشور توسط ملت در گام دوم است.
مرحله اول یعنی نفی استثمار، نفی استعمار، نفی تحقیر ملت به وسیله خارجی، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط دنیا در کشور، نفی سکولاریسم اخلاقی؛ اباحیگری و ...
در مرحله دوم استقلال که اداره کشور به دست عناصر داخلی می افتد آنها برای صیانت از استقلال ملی باید ضمن تقویت اعتماد به نفس ملی و خودباوری؛ هویت اسلامی- ایرانی جامعه، کارآمدی، ضرورت دفاع از مظلومان جهان، تلاش برای دست پیدا کردن بر قلههای دانش و... را اثبات کنند.
بر این اساس در مقطع انتخابات اگر برایند جریانات و روند تحولات مقوم استقلال کشور نباشد می تواند به یک چالش برای امنیت کشور تبدیل گردد.
به عنوان نمونه اگر جریانی یا نامزدی باورمندی عمیقی به مقوله نفی سلطه و جلوگیری از نفوذ و دخالت قدرت های غربی در امور داخلی کشور نداشته باشد عملا بر خلاف جریان شعارهای استقلال طلبانه ملت ایران حرکت کرده است.
این عدم اعتقاد اگر ریشه دار باشد و زمینه دست دراز کردن یک جریان سیاسی را مقابل بیگانگان فراهم کند به طور مستقیم به امنیت کشور لطمه می زند.
رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد ۱٣٨٨ در واکنش به یکی از نامزدهای انتخاباتی که در جریان مناظرات مدعی شده بود سیاستهای ضد سلطه دولت نهم موجب خوار شدن ملت ایران در افکار عمومی بین المللی شده است فرمودند:«من قبول نمیکنم حرف آن کسانی را که تصور میکنند ملت ما به خاطر پایبندی به مبانی و اصول خود، در دنیا خوار شده است، از چشم افتاده است؛ ابداً. ما دشمن داریم. دشمنان ما یک جبهه متحدی هستند...»
ایشان همچنین در این مراسم تاکید کردند:«عزت ملی در مدیریت کشور به این معناست که یک دولت، یک نظام، به ملت خود متکی باشد، به مردم متکی باشد».
خطر بازگشت استبداد و سلطه بیگانگان همواره وجو دارد و ملت با بصیرت ایران باید سالهای متوالی مراقبت کند تا فرهنگ عمیق و انیق مردمسالاری دینی به یک ایستار ماندگار تبدیل شود.
تبارشناسی تاریخی استبداد در جامعه ایران نشان میدهد که همواره یک پیوند جدی بین استبداد داخلی واستعمار خارجی به منظور زیر سئوال بردن استقلال کشور وجودداشته است. در واقع حمایت استعمار خارجی اعم از(روس،انگلیس ، آمریکا و...) از جریان مسلط داخلی موجد یک دیکتاتوری بیچون و چرا درکشور شده است.
استبداد محمدعلی شاه با حمایت روسها و دیکتاتوری رضاخان با پشتیبانی انگلیس قوام یافت. جامعه اسلامی هر جا ازاجرای احکام اسلامی خروج کرده دچار استبداد شده است و این واقعیت انکارناپذیر است.
٨ سال پیش عدهای با راه انداختن یک نمایش و بازی مضحک با تحصن در مجلس قصد تعطیلی انتخابات راداشتند که البته با لطف خداوند، رهبری هوشمندانه رهبر انقلاب وایستادگی مردم نتوانستند انتخابات راتعطیل کنند. دو سال پیش نیز متاثر از پیوند همین جریان سیاسی با استعمار خارجی ، خطر بروز استبداد ومسدود شدن باب انتخابات در قالب لجاجت در برابر رای ملت و باج خواهی از نظام در کشور احساس میشد که بحمدالله با بصیرت ملت ایران و رهبری داهیانه مقام معظم رهبری این توطئه خنثی شد.
اوج وابستگی در این جریانات زمانی بیشتر نمایان شد که در مجلس هشتم برخی از آنها خواستار حضور ناظران بین المللی در جریان برگزاری انتخابات شدند که با واکنش گسترده افکار عمومی مواجه شد و یکی از دلایل عمده عدم اقبال مردم به این جریان در آن مقطع همین عدم اعتقاد به استقلال کشور و ضرورت صیانت از آن بود.
در موضع اثباتی استقلال نیز به همین منوال اگر جریانی ضمن خودباختگی به مولفه اصیل استقلال ملی باور نداشته باشد یا اینکه «نومن ببعض و نکفر ببعض» باشد می تواند در هنگام انتخابات برای کشور یک چالش امنیتی درست کند.
مثلا اگر جریانی خودباخته در مقوله اثبات هویت اسلامی-ایرانی یا از اساس به این هویت ایمان نداشته باشد و یا اینکه مثلا ایرانیت را قبول داشته باشد اما اسلامیت را نپذیرد و یا بالعکس با صف بندی کاذب در هنگام انتخابات می تواند برای کشور چالش زا باشد.
اگر یک کنشگر سیاسی برنامه ای برای کارآمدی، پیشرفت و تحقق عدالت در کشور نداشته باشد و یا به دلیل عدم تدبیر باعث حیف و میل بیت المال گردد، عملا برخلاف مولفه های اثباتی استقلال در کشور عمل کرده است.
اگر جریانی ضرورت دفاع از مظلومان جهان را فراموش کند و مثل حوادث فتنه ٨٨ در روز قدس شعار «نه غزه، نه لبنان» سر دهد این جریان نیز هم بر خلاف منافع ملی و هم بر خلاف استقلال کشور قدم برداشته است. وقس علی هذا
سخن آخر اما اینکه انتخابات ۹۰ پس از حوادث فتنه ٨٨ معیار و شاخص مناسبی برای ارزیابی و پایش میزان پایبندی جریانات سیاسی به استقلال کشور است.
اگر چه در حوادث انتخابات ریاست جمهوری دهم یک جریان واپس زده اوج وابستگی و سلطه پذیری خود را به نمایش گذاشت اما دوراندیشی مقام معظم رهبری و بصیرت ملت ایران مانع از آن شد که این حوادث به امنیت ملی کشور لطمه بزند بلکه از بصیرت حاصل از این انتخابات ذخیره ای ساخت تا پشتوانه امنیت جامعه باشد.
تهران امروز: «ضرورت تمکین در برابر رهنمودهای آیتالله مهدویکنی»
«ضرورت تمکین در برابر رهنمودهای آیتالله مهدویکنی» عنوان یادداشت روز تهران امروز به قلم حسامالدین کاوه است که در آن می خوانید:
تمامی جناحهای اصولگرا در شیخوخیت و بزرگی آیتالله مهدویکنی، هیچ تردیدی ندارند. هم از این روست که شخصیت بزرگی چون ایشان قبول مسئولیت کرد و پا به میدان گذاشت تا وحدت و ائتلاف را به جناح اصولگرا بازگرداند و مانع از بروز اختلافات احتمالی شود.
شأن آیتالله مهدویکنی فراتر از یک سازماندهنده و مدیر اجرایی است، شخصیت ایشان چنان است که موجب همآوایی و هماهنگی گروههای اصولگرا شود و فراتر از جایگاه یک سازماندهنده، به عنوان فقیهی اصولی و مورد اطمینان و قبول همگان، بر ساز و کار ٨ + ۷ نظارتی عالیه داشته باشد.
با این حال به نظر میرسد که برخی گروهها ازجمله جبهه پایداری هنوز تن به ضرورت وحدت و ائتلاف ندادهاند. این موضع یا از سر سهمخواهی بیشتر است که موضعی غیرقابل پذیرش است چرا که نفس نظارت عالیه آیتالله مهدویکنی بدین جهت است که وحدت حداکثری یا ائتلاف گروههای اصولگرا بدون پیششرط سهمخواهی امکانپذیر شود.
ممکن است جبهه پایداری بخواهد در دقیقه ۹۰ حضور خود را منتفی اعلام و با تابلویی دیگر در انتخابات شرکت کند و بدینترتیب راه جداسری از سازوکار ٨ + ۷ را در پیش گیرد.
این روش نیز گرچه به لحاظ قانونی منعی ندارد اما اگر گروههای اصولگرا منشور اصولگرایی را پذیرفتهاند، وحدت و همسویی را باید دستور کار خویش قرار دهند. به نظر میرسد در روزهای آینده شاهد تحولاتی در طیف اصولگرایان باشیم.
واقعیت این است که آیتالله مهدویکنی فقیهی قاطع و عالمی پای استوار بر سر اصول سیاسی خویش است و هرگز حاضر نمیشود تن به لیت و لعل برخی از گروهها یا افراد اصولگرا بدهد.
به نظر میرسد اتمام حجت ایشان با جبهه پایداری از همین منظر باشد یا باید سازوکار ۷+٨ را که مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق طیف اصولگرایان است را پذیرفت یا خارج از این سازوکار با فرض ماندن در جناح اصولگرایان لیستی مستقل داد. آنچه که آیتالله مهدویکنی میخواهد و اراده کرده است، این است که وحدت قابل حصول و ائتلاف شکلپذیر شود.
در این صورت است که به رغم وجود سلیقهها و دیدگاههای مختلف کلیت بینش اصولگرایی در چنین ائتلاف و وحدتی متبلور خواهد شد و امکان موفقیت را نیز افزایش خواهد داد.
قطعا آیتالله مهدویکنی اجازه نخواهد داد برای او تصمیمگیری شود. ایشان شخصیتی تصمیمساز و در صورت ضرورت تصمیمگیر است اگر قرار باشد در روند تصمیمسازی ایشان اخلال ایجاد شود، بیتردید آیتالله مهدوی کنی با ایجاد اخلال به مخالفت برخواهد خاست.
ب نظر میرسد جبهه پایداری بدون سهمخواهی اضافی میتواند با پذیرش ساز و کار ۷+٨ وارد جریان ائتلاف اصولگرایان شود و اگر قرار است چانهزنیهایی انجام دهد در درون سازوکار ۷+٨ به چانهزنی بپردازد، گو اینکه وزن سیاسی هر گروه و جبهه از اصولگرایان را در نهایت رایدهندگان تعیین خواهند کرد نه تعداد نامزدهای انتخاباتی.
چنین به نظر میرسد که رفتار رایدهندگان در انتخابات آتی متفاوت باشد، آنان با آرا و نظرات مختلف در درون طیف اصولگرایان آشناتر شدهاند و به کسانی رای خواهند داد که صرفا شعار ندهند بلکه در عمل خدمت به موکلان و تلاش برای حفظ هرچه بیشتر منافع و مصالح ملی را در دستور کار خویش قرار داده باشند.
ابتکار: «چه کسی از مرگ ربانی سود میبرد؟»
«چه کسی از مرگ ربانی سود میبرد؟» سرمقاله روزنامه ابتکار است که در آن می خوانید:
ترور پروفسور برهان الدین ربانی رییس جمهور سابق افغانستان و رییس شورای عالی صلح این کشور که ماموریت مهم مصالحه دولت و طالبان را برعهده داشت رویدادی با اهمیت وتاثیر گذار درآینده سیاسی افغانستان است.
ربانی از بنیانگذاران اسلام گرایی و اسلام سیاسی در افغانستان به شمار میآید. او در دهه ۱٣۵۰ خورشیدی در تقابل با حاکمیت سکولار و قوم گرای داود خان و فعالیت روبه افزایش کمونیستها به همراهی غلام محمد نیازی و گلبدین حکمتیار، جمعیت اسلامیافغانستان را پایه گذاری کرد.
کشته شدن نیازی به وسیله حکومت و اختلاف میان ربانی و حکمتیار منجر به رهبری واحد ربانی بر جمعیت اسلامیمیگردد. ربانی از اندیشههای اخوانی الهام گرفته بود ولی در عمل یک اسلام گرای دموکرات بود.
بدین معنا که همواره از نوعی دموکراسی دفاع میکرد و درصدد تحمیل قدرت خود از بالا و با روش های کودتایی نبود. ربانی پس از سال ۱٣۷۱ و تشکیل دولت مجاهدین در کابل به ریاست جمهوری افغانستان رسید.
وی در این دولت به همراه وزیر دفاعش، احمدشاه مسعود تلاش بسیار کرد تا با گروههای دیگر به نوعی مصالحه ملی دست یابد.
اما تک رویها و زیاده خواهیهای دیگران و البته برخی سیاست های اشتباه و تعصبات مذهبی ربانی و اطرافیانش مانع از نیل به مصالحه ملی گردید. در این میان حسن نیت ربانی از دیگران بیشتر و گناهش از سایرین کمتر بود.
ربانی پس از ظهور طالبان برخلاف دیگران به عافیت طلبی روی نیاورد و به همراهی احمد شاه مسعود ۵ سال مقاومت علیه طالبان را سازماندهی کرد.
ربانی پس از حمله آمریکا به افغانستان و سقوط طالبان، علی رغم میل قلبی از سمت خود در ریاست جمهوری با مسالمت کنار رفت و قدرت را تسلیم کرزی کرد.
در طول ده سال بعدی ربانی هم تکیه گاه اپوزیسیون قانونی مخالف کرزی، و هم دوستی قابل اعتماد برای خود شخص کرزی بود و حتی برای ایجاد مصالحه میان دولت وطالبان نیز تلاش کرد بنابراین میتوان گفت که ربانی به شخصیتی میانجی وفراحزبی تبدیل شده بود.
ترور ربانی در این شرایط اقدامیبرای جلوگیری از برقراری صلح وامنیت در افغانستان است. دراین میان میتوان به چند گزینه به عنوان عاملان احتمالی ترور ربانی اشاره کرد:
الف- گروههای تندرویی از طالبان که مخالف مصالحه میان طالبان ودولت هستند. به ویژه گروه های عرب و پاکستانی هم سو با القاعده.
این گروه ها حتی با ملا عمر نیز مخالف هستند و احتمالا از هر گونه نرمش وی نسبت به دولت جلوگیری خواهند کرد. آنها با ترور ربانی تلاش داشتند تا وضعیت را میان طالبان ودولت را غیر قابل آشتی نمایند.
ب- ترور به وسیله کلیت گروه طالبان و به دستور شخص ملا عمر برای نشان دادن قدرت طالبان و امتیاز گیری بیشتر به وسیله این گروه در مذاکرات صورت گرفته است.
ج- پاکستان و آی اس آی برای جلوگیری از سهم گرفتن مخالفان پاکستان در آینده سیاسی افغانستان این ترور را مرتکب شده اند. البته این فرض و حتی فرض دوم نیز بعید است و فرض اول بسیار نیرومند تر است.
به هر روی ترور ربانی با هر انگیزه ای صورت گرفته باشد ضربه ای به صلح وامنیت در افغانستان است. ناکارآمدی دولت افغانستان را بیش از پیش به تصویر میکشد و از ایجاد مصالحه میان طالبان ودولت افغانستان جلوگیری میکند.
این ترورها هم چنین زمینه لازم را برای وابستگی امنیتی ونظامی بیشتر افغانستان به آمریکا فراهم کرده و موجب میشود تا انعقاد پیمان استراتژیک میان آمریکا وافغانستان توجیهاتی بیشتر و نیرومند تر پیدا کند.(دیپلماسی ایرانی)
آفرینش: «ضرورت مدیریت تخصصی در ورزش»
«ضرورت مدیریت تخصصی در ورزش» سرمقاله امروز روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:
در چندسال گذشته ورزش کشور به سبب بسیاری از آزمون و خطاهای بی مورد در سطح مدیریتی متحمل هزینه های گزافی شده است.
همیشه نبود سرمایه کافی و عدم اختصاص بودجه های مناسب برای رشته های مختلف را سبب عدم نتیجه گیری تیم های ورزشی می دانستیم اما اکنون با وجود هزینه های بسیارسنگین در اغلب رشته ها به سبب عدم مدیریت های تخصصی و غیر ورزشی بازهم شاهد بی سرو سامانی در تیم های ورزشی به ویژه فوتبال هستیم.
کمی صریح تر بحث را پیش ببریم؛ قصد سیاه نمایی درمورد موفقیت های با ارزش تیم های ورزشی کشورمان را نداریم اما آنچه در این چند سال از دستاوردهای ورزشی کشورمان مشاهده کرده ایم با توجه به هزینه های صورت گرفته، انتظارات برآورده نشده است.
در صحنه های جهانی اگر مدال های کشتی و تکواندو را از لیست مدال های کشور خارج کنیم می بینیم که رتبه ای برای کشورمان در رقابت هایی همچون المپیک مشاهده نمی شود.
اما بحث پیرامون فوتبال آنچنان پیچیده و پرحاشیه است که پرداختن به آن در این مقال نمی گنجد و «حکایت رفتن میخ آهنین در سنگ» می باشد. تصمیم اخیر مسولان ورزشی کشور در مورد تیم پرسپولیس مرحله ای دیگر برای آزمون و خطا در این باشگاه بود. انتخابات جدید و گماردن اعضای جدید هیت مدیره ها در باشگاه های پرسپولیس و استقلال اقدامی قابل تامل می باشد.
حضور افراد غیر ورزشی که حتی کوچکترین تجربه ای در امر ورزش ندارند به گونه ای چشم بستن بر افراد با تجربه و متخصص دراین عرصه می باشد. همچنین مشغولیت این افراد در چندین پست دولتی و غیر دولتی یکی دیگر از انتقاداتی است که به این روش مدیریتی وارد است.
مدیری که باید در چند عرصه مختلف فعالیت کند، چطور می تواند در برخورد صحیح با مشکلات و تحولات ورزشی متمرکز شود. گرچه عملکرد این افراد در پستهای دیگر مدیریتی بسیار هم موفقیت آمیز بوده اما این نمیتواند دلیلی برای توفیق آنها در امر ورزش باشد.
زمانی در اوایل انقلاب و جنگ به سبب نبود سازمان دهی کافی و عدم حضور نیروهای متخصص در حیطه های مختلف، مسولان افرادی متعهد و وفادار به ارزش های انقلاب را برای پست های مختلف انتخاب می کردند که واقعا بهترین روش برای اداره امور در آن زمان بود.
اما هم اکنون با گذشت بیش از سی سال از انقلاب ما دارای نیروی انسانی قوی در عرصه های تخصصی هستیم. چرا نباید از حضور آنها در عرصه های مرتبط استفاده کنیم؟
کشور ما به عنوان کشوری جوان تلقی می شود فلذا ورزش یکی از نیازهای حیاتی برای پرورش و طراوت قشر جوان ما می باشد.
نیاز جوانان به ورزش حتما به قهرمان شدن آنها نیست بلکه بسیاری از افرادی که به عنوان تماشاگر و دنبال کننده ورزش تلقی می شوند در جامعه ورزش کشور قرار می گیرند لذا برآورده کردن نیازها و توقعات این جامعه بزرگ و حساس نیازمند مدیریتی متخصص و کارآمد می باشد تا با جنس نیازها و خواسته های ورزشی این جامعه آشنا باشد. نمی توان انتظار داشت که یک راننده ماهر اتومبیل،
خلبان خوبی باشد!.
امیدواریم نه تنها در ورزش بلکه در تمام عرصه های مدیریتی از نیروهای متخصص و خدوم کشور استفاده گردد.
خراسان:«خیلی زود فراموش کردیم»
«خیلی زود فراموش کردیم» عنوان یادداشت روز امروز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنی اسدی است که در آن می خوانید:
یک خویشاوند داریم که برای ما خیلی عزیز است. بزرگ و کوچک طایفه ما به او احترام می گذارند. پیرمرد کشاورز، در ذهن ما آنقدر عزیز و بزرگ است که دکتر و مهندس و استاد و روحانی ما هم او را بزرگ می بینند و بزرگ می دارند. این حرف امروز و دیروز نیست.
پی جوی چرایی ماجرا که شدم، یادم آمد ما از همان کودکی از پدرومادر درباره او خوب شنیده ایم، دلیلش هم این بود که پدرها و مادرهایمان او را بزرگ می داشتند علت این مسئله نیز به یک ماجرا برمی گشت که روزی، زورمداری، پدربزرگ ما را به ستم مورد ضرب و شتم قرار می دهد. تنهایی پیرمرد هم آن زورمدار را جری تر می کند تا ستم را به نهایت برساند، اما خبر ماجرا که به گوش این خویشاوند ما می رسد همان لحظه برمی خیزد و خود را به معرکه می رساند و با آن گردنکش زورمدار چنان می کند، که دیگر زورگویی را از یاد می برد.
از آن زمان قریب به هفتاد سال می گذرد اما ما این ماجرا را فراموش نکرده ایم. پدر و مادر ما به ما گفتند و ما به فرزندان مان می گوییم و همه پیرمرد را گرامی می داریم و تا او هست و ما هستیم باز به احترامش تمام قد خواهیم ایستاد چون او از پدربزرگ ما رفع ستم کرد... این ماجرا را داشته باشید تا این نکته را بگویم؛ رزمندگان ما در دفاع مقدس چه کردند، آیا از همه ما، از ایران و تاریخ ایران رفع ستم نکردند؟ آیا به قیمت جان، «جانی دیوانه بغداد» و سربازان جنایتکارش را در هم نکوبیدند.
آیا نباید به رزم رزمندگان و حماسه ای که خلق کردند به دیده قدردانی نگاه کنیم؟ پرسش من از همه است، آیا به فرزندان خود گفته ایم از دفاع مقدس، از عاشورایی که هشت سال طول کشید تا یزیدیان زمان نتوانند در کشور امام حسین(ع) پای بگذارند؟ آیا گفته ایم از صدها هزار شهید.
گفته ایم از سختی هایی که خانواده شهدا کشیدند و می کشند؟ گفته ایم از رنج آزادگان؟ گفته ایم از روزگار جانبازان و خانواده هایشان. گفته ایم تا قدر بدانند مردان پرقدر حماسه را؟ اصلا خود ما که سر سفره انقلاب و کشور نشسته ایم حق نان و نمک به جا می آوریم؟
نمی خواهد زبان به مدح این بزرگان بگشاییم برای ادای دین، ولی آیا رفتار ما، زخم به جا مانده از تیر و ترکش ها را تازه نمی کند؟ متاسفم، من خیلی وقت ها چیز دیگری نمی بینم، چیز دیگری نمی فهمم اصلا برخی نگاه ها را که می بینم آتش می گیرم، برخی حرف ها را که می شنوم منفجر می شوم.
نمی توانم تحمل کنم، نمی دانم چگونه باید زبان به فریاد باز کنم که این حق ما نیست حق نسل رزمنده ما این نیست که برخی حق ناشناسانه می گویند، حق ما نیست زخم زبان بخوریم و زخم هایی که عراقیان صدامی بر جان مان گذاشتند در کشور خودمان نمک سود شود.
حق نیست که در برابر کسانی که با جان خود به دفاع از کشور پرداختند و از همه چیز خود گذشتند. برخی ها، که هنوز در ابتدای راه اثبات برادری خود هم نیستند، ادعای ارث و میراث کنند. انصاف نیست این حرف ها که برخی ها می زنند و نام خانواده شهدا و جانبازان که به میان می آید، فورا چرتکه می شوند و به حساب امتیازاتی می پردازند که در هیچ کتابی نیست.
این عین قدرناشناسی است دست هایی که خطر مرگ و بی آبرویی را از سرما و کشور دور کردند را با نامهربانی پس بزنیم. این عین کفران نعمت است که امنیت آفرینان را به جای تکریم، با زبان گزنده تر از تیر و ترکش بنوازیم! اگر هر کسی اندکی انصاف و مروت داشته باشد، تمام قد به احترام سربازان و رزمندگان دفاع مقدس مخصوصا شهدا برخواهد خاست و درباره آنان جز به تکریم سخن نخواهد گفت...
به اول سخن بازگردم، ما هفتاد سال است آن خویشاوند خود را بزرگ می داریم اما از پایان جنگ هنوز بیش از ۲۳ سال نگذشته است آیا یادمان مانده است از آن حماسه و حماسه آفرینان؟ آیا برخی از ما جز نامی از آنان که بر خیابان ها مانده است چیزی می دانیم؟ آیا متولیان فرهنگ و هنر کوشیده اند چهره آفتابی آنان را در برابر دید بگذارند تا چشم ها را و جان ها را روشن کند؟ بگذریم، هم درد فراوان است از غربت شهدا و هم حرف فراوان، اما به همین بسنده می کنیم که باید شهدا را از غربت غفلتمان درآوریم، باید بزرگ داشت مردانی را که راز بزرگی و عزت ایران اسلامی هستند. پس در خانه اگر کس است همین حرف بس است.
سیاست روز: «دفاع مقدس و بیداری اسلامی»
«دفاع مقدس و بیداری اسلامی» سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم حسن اختری است که در آن می خوانید:
قرآن کریم در سوره نحل آیه ۹۶ از قول حضرت حق میفرماید: ما عندکم ینفد و ما عندالله باق ولنجزین الذین صبروا اجرهم باحسن ما کانوا یعملون...
۱ـ قرآن کریم در سوره نحل آیه ۹۶ از قول حضرت حق میفرماید: ما عندکم ینفد و ما عندالله باق ولنجزین الذین صبروا اجرهم باحسن ما کانوا یعملون.
آنچه نزد شماست فانی میشود؛ اما آنچه نزد خداست باقی است؛ و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند. مطابق بهترین اعمالی که انجام دادند پاداش خواهیم داد.
آیتالله مکارم شیرازی در ذیل تفسیر این آیه مینویسد: طبیعت زندگی این جهان عادی فنا و نابودی است؛ اما اگر بتوان همین زندگی مادی را به نحوی با ذات پاک خدا پیوند داد و برای او و در راه او به کار انداخت رنگ جاودانگی به خود میگیرد؛ چرا که ذات پاک او ابدی است بنابراین هر چیزی که با او پیوند داشته باشد.
رنگ جاودانگی به خود میگیرد. به همین دلیل، پیامبران، امامان، دانشمندان راستین، شهدا و حتی اعمال صالح با ابدیت همراه هستند.
۲ـ سی و یکم شهریور آغاز هفته دفاع مقدس است. یاد و خاطره شهدا، آزادگان، جانبازان، رزمندگان و به ویژه امام الشهدا که از بین تمام عناوین دنیایی به بسیجی بودن خود افتخار مینمود، در طول هشت سال دفاع مقدس را صمیمانه گرامی میداریم. به روح پرفتوح شهدا درود و صلوات فرستاده، شفای عاجل جانبازان را از درگاه باری تعالی مسئلت نموده و صبر آزادگان و خانواده معظم شهدا را ستوده و ایثار رزمندگان را خالصانه ارج مینهیم.
به یقین ماندگارترین و منصفانهترین صفحات کتاب خاطرات انقلاب اسلامی مربوط به سالهای دفاع مقدس است و در این میان شهدای عزیزمان از بالاترین سهم برخوردارند، چرا که جان عزیزشان را در طبق اخلاص گذاشته و عاشقانه و بیمنت تقدیم معشوق خود کردند و این رمز ماندگاری شهدای ماست از هر تیپ و طایفه و گروهی که بوده باشند چه سردار و امیر چه سرباز و بسیجی، چه شهری و چه روستایی چه غنی و چه فقیر، چه پیر و چه جوان، چه سنگرساز بی سنگر، همه جهادی فیسبیل الله داشتند و به راستی تفسیر عینی آیه شریفه قرآن شدند که فرموده: ما عندکم ینفد و ما عندالله باق.
گرچه بین عاشق و معشوق الهی رمز و رازی است لا یدرک و لا یوصف برای خاکیان که قابل درک است و نه قابل وصف اما باید صادقانه اعتراف کنیم که در انتقال آنچه که به عنوان فرهنگ ایثار شهرت یافته و نشئهای بود از آن راز و رمز الهی به جامعه خود و نسلهای بعدی اگر کوتاهی نکرده باشیم، باید بپذیریم که موفق عمل نکردهایم با گذشت سالها از آن دوران پرافتخار هنوز هم وقتی که در جامعه باکمبود معنویت مواجه میشویم این پیکر پاک شهدای سالهای دفاع مقدس است که به یاریمان میآیند و با تشییع جنازه از بقایای جسم پاک آن عزیزان سفر کرده، شهر و دیارمان رنگ خدایی یعنی بیریایی به خود میگیرد. جا دارد ما جا ماندگان از کاروان عشق خطاب به خود بگوییم این تذهبون!
۳ـ امروز ثمره خونهای به ناحق ریخته شهدای مظلوم سالهای دفاع مقدس و مقاومت جانانه ملت ایران را میتوان در بیداری ملتهای منطقه به وضوح دید که علیه حکام مستبد خود و پشتیبانان آنها یکپارچه قیام کردهاند و تشکیل حکومتهای مردمی و مستقل مبتنی بر شریعت اسلامی را مطالبه میکنند.
۴ـ برگزاری کنفرانس بینالمللی بیداری اسلامی در تهران گرچه کمی دیر هنگام به نظر میرسید اما حضور رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و رهنمودهای امام گونه معظم له که مروری بر مکتب انقلاب اسلامی ایران و تجربیات گرانسنگ سه دهه ملت عزیز و سربلند در دنیا و مقاومت در مقابل استکبار جهانی بود به عنوان نقشه راه ترسیم کردند که میتواند مورد استفاده سایر ملل اعم از خواص و نخبگان و همچنین تودههای میلیونی و انقلابی قرار گیرد.
۵ـ گرچه برخی ملاحظات سیاسی و دشمنیهای آشکار و پنهان استکبار جهانی و رقابتهای درونی خانوادگی جهان اسلام دراین برهه از زمان اجازه پیشنهاد استفاده از الگوی نظام اسلامی ایران را به سایر ملل به پا خاسته نمیدهد اما یقینا تجربیات سه دهه انقلاب اسلامی و رویارویی جهانخواران و مقاومت ملت ایران در مقابل کید شیاطین و دستاوردهای آن میتواند دستمایه بسیار ارزشمندی برای اندیشمندان و فرهیختگان در نظامسازی برای سایر ملل انقلابی باشد.
انشاءالله
مردمسالاری: «دهه سوم شهریور،یادآور یک حادثه بزرگ»
«دهه سوم شهریور،یادآور یک حادثه بزرگ» عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری به قلم کرم محمدی است که در آن می خوانید:
شهریور ماه و خصوصا دهه سوم آن یادآور یکی از بزرگترین حوادث تاریخ ایران زمین است. ٣۱ سال پیش در چنین روزها و ایامی تمامیت ارضی، استقلا ل مملکت و جمهوری نوپای اسلا می ایران از زمین، هوا و دریا مورد هجومی مغول وار قرار گرفت.
قصر شیرین، سومار، نفت شهر، گیلا نغرب، سرپل ذهاب، مهران، دهلران، خرمشهر، آبادان و... آماج سنگین ترین حملا ت همه جانبه زمینی و هوایی ارتش بعث عراق قرار گرفت.
خبرگزاریهای بین المللی برنامه های عادی خود را قطع کردند و اخبار و تحولا ت مربوط به جنگی تمام عیار را لحظه به لحظه به سمع و نظر مخاطبان خود ارائه می دادند. آنچه در همه خبرها مشترک است موضوع برتری کامل و پیشروی بی محابای ارتش صدام در خاک جمهوری اسلا می ایران است.
اعلام حمایت شاهان و شیوخ عرب از متجاوز، میزان سلا ح ها و مهمات اهدائی شرق و غرب به صدام از یک طرف و پیش بینی شکست و نابودی قریب الوقوع جمهوری اسلا می ایران از دیگر خبرهائی است که مورد توجه و تفسیر تحلیل گران رسانه های خارجی قرار گرفته است.
مقاومت های مظلومانه اما قهرمانانه مدافعان شهرهای مرزی در غرب و جنوب کشور آغاز شده و نبردهای سخت تن به تن و حتی تن با تانک رزمندگان اسلا م با نیروهای اشغالگر ورد زبان مردم ایران شده است.
واقعیت آن است که بسیاری از مردم دچار دلهره شده و اخبار پیشروی های دشمن بر این نگرانی ها افزوده است. در چنین اوضاع و احوالی چشم ها به سوی جماران دوخته شده است. همه منتظر واکنش بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هستند.
امام راحل امت (ره) زبان به سخن می گشاید. دم مسیحائی آن یگانه دوران، بسان آبی است بر روی آتش اضطراب و تشویش ملتی که گناه بزرگشان استقلال طلبی و آزادی خواهی درلوای نظام دینی است.
برخلاف مردم و سایر مسوولان، امام با قلبی آرام و طمانینه ای خاص که از ایمان راسخ و اعتقاد قوی ایشان نشات گرفته بود، فرمودند: دزدی آمده سنگی انداخته و رفته است.
همین یک جمله کافی بود تا روحیه های تضعیف شده بازگردد و در برابر تجاوزی آشکار به خاک پاک میهن اسلا می ایران، دفاعی مقدس شکل بگیرد. در این دفاع همه سهیم شدند.
بیش از یکصد و چهل جنگنده بمب افکن نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلا می ایران شهرهای عراق و از جمله بغداد پایتخت آن را در نوردیده و مراکز نظامی و پشتیبانی دشمن را با موفقیت بمباران کردند.
در نبرد زمینی،مدافعان ایرانی همچنان با چنگ ودندان در صدد متوقف کردن ماشین کاملا آماده و با توان بالا ی جنگی دشمن بعثی هستند.
خبرگزاریهای مختلف جهانی براساس گفته های مقامات عراقی و تحلیل کارشناسان خبره نظامی، استعداد نیروهای ارتش عراق که مرزهای غرب و جنوب کشورمان را آماج حملا ت خود قرار داده اند، ۱۲ لشگر و چندین تیپ مستقل و... برآورد می کنند. ۵ لشگر زرهی و پیاده دشمن کار حمله و تصرف مرزهای استان کرمانشاه را برعهده گرفته اند.
نیروهای مستقر در این مناطق از شش ماه پیش تاکنون به طور مداوم با تجاوزات مکرر و متعدد ارتش بعث تحت فرماندهی صدام حسین قرار داشته و علا وه بر تحلیل رفتن نیروی آنان و کمبود شدید و نابرابری در ادوات و سلا حها و امکانات لجستیکی، تا این لحظه نیروی کمکی از مرکز برای منطقه اعزام نشده است.
شایعات از احتمال حضور لشگر ۷۷ خراسان ارتش جمهوری اسلا می ایران در منطقه پخش شده است اما نگاهی به تاریخ دفاع مقدس نشان می دهد که تنها یک گردان از این لشگر به منطقه اعزام و آن هم در روزهای اولیه آغاز رسمی حمله سراسری در پادگان اسلا مآباد غرب مستقر شدند.
در راستای ورود این گردان به منطقه درگیری بودکه غلا مرضا آذربون فرمانده وقت سپاه قصر شیرین و سرپل ذهاب تصادف کرده و به سختی مجروح گردید.
دفاع مقدس ملت بزرگ و شرافتمند ایران گنجینه ای گرانبها و پرافتخار و سرمایه ای تمام ناشدنی است که در صورت درست نگهداری کردن و بهره گرفتن از آن می توان نظام و کشور را با آن در برابر بسیاری از خطرات حفظ و حراست کرد.
رزمندگان، جانبازان، آزادگان و خانواده های معظم شهدا و جاویدالا ثرهای آن سالهای حماسه و ایثار سروهای راست قامت و اسوه های ایثار و صبر و پایمردی هستند و غفلت از آنها، همانا ضایعه بزرگ برای حال و آینده این مملکت خواهد بود.
این مطلب کوتاه مقدمه ای برای به پیشواز رفتن سی و یکمین سالگرد هفته دفاع مقدس بود و انشا»الله در روزهای آتی و مطالب بعدی در حد وسع و توان به صورت مفصل تری به این مهم پرداخته خواهد شد.
دنیای اقتصاد: «در انتظار نظام تک نرخی ارز»
«در انتظار نظام تک نرخی ارز» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن می خوانید:
بهرغم اینکه در ابتدای فاصله گرفتن نرخ ارز رسمی از بازار، این روزنامه بارها و بارها در مورد خطرات از دست دادن نظام تک نرخی ارز هشدار داد و در بحبوحه افزایش نرخ دلار در بازار، ...
... از افزایش نرخ ارز رسمی با وجود ریسکهایی که پرش یکباره آن در اقتصاد ایجاد میکرد، حمایت کرد، اما پس از کاهش نرخ ارز رسمی که نشاندهنده تصمیمی فراتر از چارچوب بانک مرکزی و نهادهای تخصصی بود، شاید دیگر گوشزد کردن سیاست اشتباه اعمالی ثمری نداشت.
اما اکنون وضعیت به گونهای است که شاید تناسب قوای تصمیمگیرنده در مورد نرخ ارز رسمی را بتوان به سوی سیاستی کارآتر چرخاند.
در حقیقت رسیدن اختلاف دو نرخ به بیش از ۲۰۰۰ ریال که رانتی عجیب و غریب را در اقتصاد ایجاد کرده و منشاء فسادی دو چندان است خود اولین دلیل برای پافشاری در پایان دادن به این وضعیت است.
آنچه تا به حال بانک مرکزی پس از بزرگ شدن شکاف دو نرخ انجام داده تنها در این عبارت میگنجد که سیاستگذار پولی به جای انجام سیاست ارزی در جهت افزایش کارآیی اقتصاد، به دنبال آن بوده تا جلوی رانتجویی که از اختلاف دو قیمت حاصل میشود را بگیرد.
تمام فکر و ذکر مقامات پولی این شده که چگونه متقاضیان حقیقی را از غیرحقیقی جدا کند؟ در واقع یک سیاست اشتباه باعث شده تا دردسرهای تازهای نصیب بانک مرکزی شود و وقت و توان آن را بگیرد.
اما خود مقامات میدانند که هر چه اختلاف دو قیمت وسیعتر شود، افراد بیشتری برای استفاده از این رانت دست به کار میشوند و راهکارها به مرور کارآیی خود را از دست میدهند.
این یک تجربه عملی است که هر چه حجم رانت افزایش یابد، راههای مبارزه با آن به مرور غیرکارآمدتر میشوند. پس راهحل چیست؟ حذف رانت.
خیلی ساده و پوست کنده؛ سری را که درد نمیکند، دستمال نبندید. خودمان رانت ایجاد میکنیم و آن وقت، کلی این در و آن در میزنیم که چطور جلوی فسادش را بگیریم!؟
اما مسالهای دیگر. با وجود چنین اختلافی در دو نرخ ارز، بانک مرکزی دیگر نمیتواند از نرخ ارز رسمی برای کنترل نرخ بازار استفاده کند.
از این رو خیلی روشن است که مقامات پولی دیگر با وجود ذخایر ارزی مناسب نتوانند نظام ارز شناور را مدیریت کنند و آنها هم نظام تک نرخی را از دست دادهاند و هم نظام ارز شناور مدیریت شده را.
البته همواره میزان ارزی که بانک مرکزی در بازار تزریق میکند، میتواند بر نرخ بازار تاثیر بگذارد، اما مساله آنجاست که با افزایش شکاف دو نرخ خود بانک نیز برای جلوگیری از رانت، دیگر تمایلش را برای تزریق بیشتر از دست میدهد.
در شرایط فعلی اگر نهادهای تصمیمگیرنده بالاخره به این نتیجه رسیدهاند که باید هر چه سریعتر کاری برای بازار ارز کرد، یک بسته سیاستی نیاز است تا اولا بازارهای دیگر را برای بازیگران جذاب کنند یا بازدهی قطعی و بیدردسر بانکها را افزایش دهند و دوم نرخ رسمی را به نرخ بازار نزدیک کنند. البته اگر بیم از افزایش نرخ بازار در پی پرش قیمت رسمی وجود دارد میتوان به چند راهکار فکر کرد: ابتدا اینکه حجم عرضه در هنگام پرش قیمت رسمی باید قابل توجه و چندین برابر معمول و فراگیر و بدون سقف باشد.
دوم آنکه میتوان برای مدتی همین نرخ ارز رسمی را حفظ کرد و بانک مرکزی اعلام کند که ارز دیگری نیز به قیمت بازار عرضه میکند و هر کس به هر میزان میتواند آن را دریافت کند و البته متعهد به این قول باشد.
در این صورت بانک مرکزی خود نرخ رسمی دیگری را فراتر از نرخ قدیمی ایجاد کرده و باید پس از چند صباحی و با اطمینان از مدیریت ارز، نرخ قدیمی را منسوخ کند البته باید به ذهن بسپاریم که این فرآیند باید در کوتاه مدت ثمر دهد و نرخ جدید نباید فاصله آنچنانی با نرخ بازار پیدا کند، در غیر این صورت وضعیت با وجود چند نرخ در اقتصاد، حادتر خواهد شد.
به هر رو امید میرود تا این بار مقامات بانک مرکزی بتوانند برای حذف رانت و احیای نظام تک نرخی شناور مدیریت شده کاری کنند.
منبع: جام جم آنلاین
|