بیانیه کانون صنفی معلمان ایران به مناسبت روز جهانی معلم
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۱ مهر ۱٣۹۰ -
٣ اکتبر ۲۰۱۱
خبرگزاری هرانا: کانون صنفی معلمان ایران به مناسبت روز جهانی معلم طی بیانیه ای ضمن تبریک این روز به مردم و فرهنگیان کشور به بررسی بری مسائل آموزش و پرورش پرداخت.
به گزارش هرانا، در بخشی از این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار این خبرگزاری قرار گرفته است؛ آمده است: شعار امسال این روز آموزگاران برای برابری جنسیتی است که نشانه ای است از مسئولیت معلمان برای مبارزه با هر گونه تبعیض. همان موضوعی که در ایران نیز، همواره چالش آفرین بوده است و متآسفانه گاهی آنچنان سطحی و شعاری با آن برخورد میشود که مایهٔ شگفتی و درد میگردد. برای نمونه، تفکیک جنسیتی خردسالان پیش دبستانی، که به جرآت میتوان آن را یکی از باورهای سست و بیپایهٔ کارگزاران آموزشی کنونی به شمار آورد.
این تشکل صنفی با اشاره به زخم کهنه جامعه فرهنگان اعلام داشت: قانون مدیریت خدمات کشوری هم چنان زیر پا گذاشته می شود و حقوق معلمان برابر با نرخ تورم افزایش نمی یابد.
تعطیلی مساله ساز و بسیار دردسرآفرین پنجشنبهها، به ویژه در مقطع راهنمایی و دبیرستان، تعطیلی مراکز تربیت معلم و بیبرنامگی دربارهٔ دانشگاه فرهنگیان، تاکید شدید بر حضور روحانیون در مدارس، رد و انکار آمارهای مربوط به افت آموزشی و ناهنجاریهای اخلاقی دانش آموزان و ارائه ندادن آمار درست، دگرگونی نظام آموزشی، اعمال سلیقه و تفکری خاص در تهیهٔ کتابهای درسی، بیسرانجامی بیمهٔ طلایی برای بازنشستگان، و... از جمله مشکلاتی است که فرهنگیان و دانش آموزان در وزارت آموزش و پروش تحمل میکنند.
متن کامل این بیانیه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
در آستانه روز جهانی معلم و در آغازین روزهای سال تحصیلی، کانون صنفی معلمان ایران، ضمن تبریک این دو مناسبت فرخنده به همهٔ مردم، به ویژه فرهنگیان تلاشگر، لازم میبیند تا، هر چند گذرا، به بررسی برخی مسائل کنونی آموزش و پرورش کشور بپردازد. پیش از هر چیز، یادآوری این نکته ضروری به نظر میرسد که پنجم اکتبر هر سال، برابر سیزدهم مهر، از سوی سازمان جهانی یونسکو، روز جهانی معلم نامگذاری شده است. شعار امسال این روز نیز «آموزگاران برای برابری جنسیتی» است، که نشانهای است از مسئولیت معلمان برای مبارزه با هر گونه تبعیض. همان موضوعی که در ایران نیز، همواره چالش آفرین بوده است و متآسفانه گاهی آنچنان سطحی و شعاری با آن برخورد میشود که مایهٔ شگفتی و درد میگردد. برای نمونه، تفکیک جنسیتی خردسالان پیش دبستانی، که به جرآت میتوان آن را یکی از باورهای سست و بیپایهٔ کارگزاران آموزشی کنونی به شمار آورد؛ سخنی که شنیدنش، دل هر دلسوختهٔ فرهنگ پربار این مرز و بوم را به درد میآورد و آه بر نهادش مینشاند که چگونه در کشوری کهن همانند ایران، که یکی از کشورهای فرهنگ ساز جهانی به شمار میرفته است، مسئولانی یافت میشوند که این چنین کوته میاندیشند.
اما در ارزیابی کلی شرایط آموزش و پرورش حال حاضرکشور، بیگمان نخستین مسآلهای که باید به آن پرداخت وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی فرهنگیان است. هرچند که این، نکتهٔ ناگفته و ناشنیدهای نیست و بسیاری از کارگزاران حکومتی نیز، از گذشته تاکنون، این واقعیت را پذیرفتهاند، اما با تاسف، گویا کسی در اندیشهٔ درمان درست این درد کهنهٔ آموزش و پرورش نیست. اکنون چندین سال است که در افزایش حقوق سالانه، آشکارا قانون مدیریت خدمات کشوری به زیرپا گذاشته میشود. در بند ۱۲۵ این قانون میخوانیم که افزایش حقوق هر سال، دست کم باید برابر نرخ تورم سالانهای باشد که از سوی بانک مرکزی اعلام میگردد. اگر از اختلاف میان نرخ تورم رسمی و نرخ تورم واقعی بگذریم، باید پذیرفت که حقوق فرهنگیان در چند سال گذشته، چیزی نزدیک به نصف نرخ تورم رسمی، افزایش یافته است. و کیست که در ایران کنونی زندگی کند و اختلاف بسیاری از آمارهای رسمی اعلام شده را با واقعیت، و حتی اختلاف آماری مراکز گوناگون رسمی با یکدیگر را، نبیند و نداند. از این رو، سخنی پربیراه و گزاف نخواهد بود اگر گفته شود هر سال وضعیت اقتصادی فرهنگیان، بدتر و اسف انگیزتر میگردد. اگر خط فقر واقعی اعلام شود- که گویا به تازگی، به رازی مگو بدل گشته - روشن میشود که معیشت فرهنگیان تا چه اندازه زیر همین خط فقر است و زندگی آنها چگونه و به چه سختی میگذرد.
ناگفته پیداست که چنین شرایط بد اقتصادی، تنها از آن فرهنگیان نیست. چندی پیش، برخی تارنماهای خبری اعلام کردند که شمار افراد بین ۷ تا ۱۹ سال، بیش از ۱۹ میلیون، و تعداد دانش آموزان امسال کشور حدود ۱۲ میلیون نفر میباشد. بر پایهٔ این آمار، هم اکنون چیزی حدود ۷ میلیون کودک ایرانی، یا به کلی از مدرسه بازمانده و بیسوادند و یا چند کلاسی درس خوانده و سپس ترک تحصیل کردهاند؛ که البته با دیدن این همه کودک کار و خیابان، چندان هم دور از ذهن و شگفتی آور نیست. روشن است که یکی از دلایل بنیادین این وضعیت اندوه بار و شرم آور برای کشور ثروتمند و سرمایه داری همچون ایران، وضعیت نامناسب اقتصادی بسیاری از مردم است. از آن سو، خبر از اختلاسهای باورنکردنی با ارقام براستی نجومی و سوء استفادههای کلان از درآمدهای نفتی شنیده میشود که همچون آب سردی است بر جان و روح هر کارگر و کارمند درستکار ایرانی، که با درآمد ۵۰۰- ۴۰۰ هزار تومان در ماه، هنوز هم به انجام درستِ کار و وظیفهٔ میهنی و دینی خویش پایبند است. و از این میان آموزگارانند که با کمترین شرایط مادی، زندگی میکنند و همچنان میکوشند تا خرد و اخلاق فرزندان این آب و خاک را پرورش دهند؛ اما از این همه تبعیض و نابرابری و بیعدالتی، دریغا که روز به روز انگیزهٔ خویش را بیشتر از دست میدهند.
اما یکی دیگر از مشکلات آموزش و پرورش، که با آمدن حاجی بابایی، متآسفانه پردامنهتر نیز گشته است، شتابزدگی و آشفتگی در کارهاست. گویی رفته- رفته، دست اندرکاران و برنامه ریزان آموزشی کشور، از روح پژوهش گریزی حاکم بر اغلب دانش آموزان، بیشتر تآثیر میپذیرند! در دو- سه دههٔ گذشته، شاید هیچ دورهای را نتوان یافت که دگرگونیها در آموزش و پرورش، تا این اندازه شتاب زده و پرشمار باشند. تعطیلی مساله ساز و بسیار دردسرآفرین پنجشنبهها، به ویژه در مقطع راهنمایی و دبیرستان، تعطیلی مراکز تربیت معلم و بیبرنامگی دربارهٔ دانشگاه فرهنگیان، تاکید شدید بر حضور روحانیون در مدارس، رد و انکار آمارهای مربوط به افت آموزشی و ناهنجاریهای اخلاقی دانش آموزان و ارائه ندادن آمار درست، دگرگونی نظام آموزشی، اعمال سلیقه و تفکری خاص در تهیهٔ کتابهای درسی، بیسرانجامی بیمهٔ طلایی برای بازنشستگان، و... نمونههایی از پراکنده کاری و برخوردهای سطحی در یکی دو سال گذشتهٔ این وزارت خانه است.
در حالی که آموزش و پرورش در کشورهای پیشرفته، به سویی پیش میرود که هرچه بیشتر با جامعه و فرهنگ آن پیوند یابد و در برنامه ریزیهای آموزشی، از دیدگاههای آموزگاران بهرهمند گردد، متاسفانهٔ آموزش و پرورش ما، رو به سوی تمرکز هرچه بیشتر گام برمی دارد. کانون صنفی معلمان ایران، پیش از این، بارها به این نکته پرداخته است که یک آموزش و پرورش کارآمد، یک آموزش و پرورش دموکراتیک است که در آن، دیدگاههای آموزشی فرهنگیان، کارشناسان و اندیشه وران، ارزشمند به شمار میروند و در تصمیم گیریها در نظر گرفته میشوند. آری، اگر در پی بهبود جایگاه و شآن آموزگارانیم و پیاپی تکرار میکنیم که معلم در آموزش و پرورش بایستی بر اوج نشیند- آن گونه که دو سال است وزیر محترم آموزش و پرورش بازگو میکند- و براستی به سخنان خویش باور داریم، باید در اندیشهٔ راهکارهای ریشهای و بنیادین باشیم، نه هر روز با طرح و برنامهای شتاب زده، آموزش و پرورش نابسامان ایران را، بیش از پیش، در سردرگمی وروزمرگی فروبریم.
اما در پایان، ضمن تبریک دیگر بار روز جهانی معلم و بازگشایی مدارس و دانشگاههای کشور به همهٔ مردم ایران، فرهنگیان، دانشجویان و دانش آموزان ارزنده و روشن نگر، بایسته است یادی کنیم از آموزگاران دربند که برخی از آنها اکنون بیش از دو سال است بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بسر میبرند، آموزگاران شایسته و ارزشمندی که همهٔ توش و توان خویش را بر پرورش نوجوانان و جوانان ایرانی نهادهاند و اکنون ۲۵ ماه است دور از خانوادهٔ خویش، در زندان میباشند. ما آرزومندیم که هرچه زودتر، شاهد آزادی همهٔ زندانیانی باشیم که انگیزهشان جز آبادانی و سرافرازی ایران و ایرانیان نیست، و از آن میان، همه آموزگاران دربند: رسول بداقی، محمد داوری، عبداله مومنی، علی پورسلیمان و...
کانون صنفی معلمان ایران
|