یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سازمانهای سکولار و دولت بختیار


دکتر بیژن باران


• مرکز توجه ۶دونگ نیروهای پیگیر سکولار یعنی چپ ها، اعمال ۲ شعار سرنگونی سلطنت و اخراج نیروهای بیگانه از کشور بود. دیگر فرصت حرف و جدل نبود؛ لحظه عمل بود. اینکه ۳۰ سال بعد سلیقه خواننده این انقلاب را بر وفق منافع و آرزوهای خود نداند؛ ربطی به اتفاق و علل آن در ۳۰ سال پیش ندارد؛ یک داوری کاملا شخصی و جهت دار است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۱ مهر ۱٣۹۰ -  ٣ اکتبر ۲۰۱۱


 من اینها گویم و دنباله دارد شب. اخوان ثالث: پرستار. می باش چو خار حربه بر دوش/ تا خرمن گل کشی درآغوش. -نظامی گنجوی


مسئله. عدم حمایت سازمانهای سکولار از دولت بختیار در مقطع انقلاب بهمن مسئله ایست که نیاز به واشکافی دارد. می توان 3 علت را برای این عدم حمایت آورد: 1- دولت متزلزل بختیار از پشتیبانی قوی مردم برخوردار نبود. 2- آمریکا، شریک کودتای 28 مرداد 32، از دولت بختیار حمایت می کرد. 3- سکولارها در مقابل صفوف شیعی امیدی نداشتند؛ چنانکه پس از 30 خرداد 60 قلع و قمع شدند؛ در دولت خاتمی جوانه ها علنی شدند. داوری در باره این علتها شخصی، ذهنی، تابع اطلاعات و منافع فردی و طبقاتی داور می باشد.

1- دولت بختیار. الگوی دولتهای متزلزل در شهریور 39 تا خرداد 42 یعنی اقبال، شریف امامی، امینی، علم باردیگر در 56-57 با هویدا، آموزکار، شریف امامی، ارتشبد ازهاری، بختیار تکرار شد. اگر انتخابات آزاد مجلسین 1-2 سال جلوتر بنا به معیارهای سازمان ملل اتفاق می افتاد؛ اگر دولت نظامی ارتشبد ازهاری انتصاب نمی شد؛ آنگاه انتصاب نخست وزیری بختیار کارسازتر می شد.

عدم حمایت مردم در عام بواسطه ماهیت دولت بختیار، شور انقلابی مردم در مقطع قیام و عدم توازن نیروهای حاکمیت و مخالفان بود. دیده میشود که همه ایرانیها، حتی خود شاه در پاناما، روی خوش به بختیار نشان ندادند. شاید بتوان وابستگان به سیاست خارجی آمریکا در خلیج فارس را مستثناء دانست. در تظاهرات حمایت از بختیار 130 هزار نفر شرکت کردند؛ در عاشورای 57 بزرگترین تظاهرات تاریخ با شرکت 12 میلیون نفر در سراسر ایران برای سرنگونی سلطنت انجام شد. روشن است که اینها فاکتهای تاریخی اند.

بگذارید کابینه بختیار و نظرهای سیاسی دیگران در باره اش واشکافی شوند. جبهه ملی اعلام کرد که بختیار را اخراج کرده است. دکتر غلامحسین ساعدی هم‌زمان با پذیرش دولت توسط بختیار در هفته‌نامه‌ی ایرانشهر نوشت: «خود را فریب ندهیم. صحه گذاشتن، حتی به یک یا چند خواست فرعی، مطلقاً دردی را دوا نخواهد کرد. شاهپور بختیار که برگزیده شاه و مجلسین دست‌چین شده ساواک است، کاری از پیش نخواهد برد.» حمایت هم‌زمان آمریکا از حکومت ایران نشان دهنده تمایل این کشور به حمایت از کابینه بختیار است. {1}

مهندس‌ بازرگان‌ در دفتر کار خود مصاحبه‌یی‌ ترتیب‌ داده‌ بود، گفت:‌ گمان‌ می‌کنم‌ بختیار عاقلانه‌ترین‌ راه‌ یعنی‌ استعفا را در برابر امام‌ خمینی‌ به‌کار بندد.. مردم‌ غیرقانونی‌ بودن‌ دولت‌ را به‌ دفعات‌ اعلام‌ کرده‌اند. مطمئنم‌، ایشان‌ در برابر خواست‌ ملت‌ استعفا خواهند داد، و جز این‌ چاره‌یی‌ نیست‌. {1}

بموازات دولت بختیار، رهبری انقلاب، "شورای انقلاب" کاملا شیعی خودی را پدید آورد. در این شورا، هیچ یک از ادیان/ فرق موجود در جامعه از جمله سنیها، دراویش، ارمنیها عضو نبودند؛ چه رسد به سکولارهای جبهه ملی و چپها. در لیست نهایی، یعنی توافق ضمنی بخش عمده ارتش با شورای انقلاب، 2 نظامی رده بالا، سرتیپ قرنی و مسعودی، وجود داشتند.

لیست شورای انقلاب 4 بار عوض شد. 1: طالقانی، مطهری، رفسنجانی، مهدوی کنی، موسوی اردبیلی، احمد صدر حاج سید جوادی، تیمسار قرنی، مهندسها: بازرگان، کتیرایی. دکترها: بهشتی، باهنر، یزدی، سحابی، شیبانی. 2 و 3: با تشکیل دولت موقت و خروج وزراء از لیست- حسن حبیبی، بنی صدر، قطب زاده، میرحسین موسوی، ح پیمان، احمد جلالی به لیست اضافه شدند. 4: پس از استعفای دولت موقت مهندس کتیرایی، مهندس معین فر، دکتر رضا صدر، مهندس بازرگان، دکتر پیمان، مهندس موسوی، جلالی خارج شده، سرتیپ مسعودی اضافه شد. www.asre-nou.org

این انحصارگرایی را در کابینه 14 نفری بختیار هم می توان دید. شاهپور بختیار، عضو اخراجی جبهه ملی و یکی از رهبران مهم آن، نخست وزیری شاه را پذیرفت. در کابینه او هیچ سیاستمدار مخالفی وجود نداشت. قبل از کودتای 28 مرداد 32، کابینه قوام 3 وزیر غیرخودی داشت. اعضای 14 نفره کابینه‌ را بختیار به شرح زیر به شاه معرفی کرد:

احمد میرفندرسکی- وزیر امور خارجه، ارتشبد فریدون جم‌- وزیر جنگ، یحیی صادق وزیری- وزیر دادگستری، منوچهر کاظمی- وزیر کشاورزی، مهندس عباسقلی بختیار- وزیر صنایع و معادن و بازرگانی، دکتر محمد امین ریاحی- وزیر علوم و آموزش و پرورش، دکتر منوچهر رزم‌آرا‌- وزیر بهداری، دکتر سیروس آموزگار یگانه، وزیر مشاور و سرپرست وزارت اطلاعات، دکتر رستم پیراسته- وزیر امور اقتصادی و دارایی، علی صمیمی- وزیر پست و تلگراف، جواد خادم- وزیر شهرسازی و مسکن، دکتر منوچهر آریانا‌- وزیر کار و امور اجتماعی، محمد مشیری- معاون نخست وزیر. www.zamaaneh.com

در این کابینه عضوی از مخالفان- مثلا یک آخوند شیعی یا سنی، فردی از مرکزیت جبهه ملی و نهضت آزادی یا دبیری از سازمان فدایی و حزب دمکرات کردستان- وجود نداشت. اگرچه خیلی زود ارتشبد جم و صادق وزیری استعفاء دادند؛ یعنی دستچینهای خودی هم از حمایت رویگرداندند. دیگر این که دولت بختیار اصرار به تصویب نخست وزیری خود در مجلسین داشت. در حالی که نمایندگان شورا و سنا گزیده ساواک و شاه بوده؛ نه حاصل انتخابات آزاد. لذا آنها برای مردم وجهه ای نداشتند.

چرا ارتش سکولار 800 هزار نفری مسلح- با تضادهای درونی و رهنمودهای یانکی- از بختیار حمایت نکرد؟ چرا انتقاد به ارتش نمی شود که پشت بختیار را خالی کرد؟ سکوت خود روشنفکران لیبرال در 1357 در عدم حمایت از بختیار چه معنی میدهد؟ آیا در مقطع انقلاب، رهنمود ارشادی دادن به چپها بر مسیر انقلاب تاثیر می گذاشت؟ آیا این رهنمود می توانست سکولارها را برای حمایت از آخرین حکومت رژیم سابق بسیج کند؟ در آن حالت صف آرایی نیروهای انقلاب و دولت بختیار بطور کمی چگونه می شود؟ اصولا نظر اجتماعی با توان بسیج مردم در سایه سرکوب دولتی بدور این نظر 2 مقوله کاملا متفاوتند.

بعلاوه در نقطه عطف انقلاب، شور و هیجان لحظه تاریخی در شکست نزدیک ارتجاع حاکم، منطق انقلابیون را آچمز می کند. زیرا انقلابیون انسانهایی در عشق و تب انقلاب اند که در نقطه عطف انقلاب فقط به پیروزی بر دشمن حاکم با تجهیز نیروهای خودی برای شکست این دشمن عمل می کنند. شاید دورخیز برای پرش، استعاره مناسبی برای نقطه عطف انقلاب باشد. دورخیز با دویدن سریع، مومنتوم یعنی حاصل ضرب جرم تن و سرعت دونده را افزایش می دهد. در لحظه پرش، دیگر دیر است که دونده مسیر پرش را عوض کند.

پس دولت بختیار دولتی ائتلافی در مقطع انقلاب نبود؛ بلکه آخرین برگ بازنده دیکتاتور مخلوع در یک دولت انتصابی اقلیت ناچیز در مقابل اکثریت قریب باتفاق جامعه انقلابی خواهان سقوط خودکامگی بود. این را مردم از روی غریزه تاریخی می دانستند که خودکامگی بمجرد اوضاع مطلوب 2باره بساط استبداد را می گسترد. این عمل با کودتایی شبیه 25 یا 28 مرداد 32 یا تفویض نخست وزیر مانند حکم برکناری دکتر مصدق در گذشته اتفاق افتاده بود. انحصارگرایی پس از بهار انقلاب مقوله دیگری در تجربه تاریخی مردم است. در بهار آزادی چپ در ترکمن صحرا، کردستان، خوزستان، بلوچستان، مازندران آغاز به سازماندهی شوراهای کارگری، دهقانی، دانشجویی کرد.

2- عامل بیرونی. تز سبز برژینسکی در خاور میانه برای محاصره شوروی، کمک سیا به بنیانگراها بضد سکولارها بود. این تز غلط ضایعات فراوان در افغانستان، پاکستان، فلسطین، یمن، عربستان، سومالی ببار آورد. برژینسکی‌ در خاطرات‌ خود می‌گوید: «هدف‌ ماموریت‌ هایزر این‌ بود که‌ به‌ حفظ‌ قدرت‌ یک‌ دولت‌ غیر نظامی‌ بعد از شاه‌ کمک‌ کند. من‌ با دولت‌ بختیار موافق‌ بودم‌ و آشکارا حمایت‌ قاطع‌ آمریکا را از این‌ دولت‌ تاکید می‌کردم‌، اما همچنین‌ اصرار داشتم‌ که‌ هایزر باید ارتش‌ ایران‌ را برای‌ دست‌ زدن‌ به‌ یک‌ کودتا به‌ دنبال‌ سقوط‌ احتمالی‌ بختیار آماده‌ نماید.» روشن است که شورای انقلاب -بخاطر اعضای خود از جمله تیمسار قرنی و مسعودی- از نیت ژنرال هایزر آگاه بود. لذا ضمن مخالفت با بختیار حواسش متوجه کودتایی شبیه نوژه هم بود.

برای انقلابیون حضور آمریکا با 92 هزار مستشار نظامی و غیرنظامی با حق کاپیتولاسیون پس از کودتای 28 مرداد 32، زندان و اعدام آزادی خواهان- همچون دکتر فاطمی قابل تحمل نبود. نیم قرن 2 شعار اصلی مردم "مرگ بر آمریکا" و در دهه 50 "سرنگونی سلطنت" بود که در ایران طنین می انداختند. این 2 شعار مرکزی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، سچفخا، مجاهدین، مائویستها بودند.

3- کمیت قلیل سکولارها. دیکتاتور سابق، با تفرعن و خودشیفتگی مخالفان سیاسی را داخل آدم حساب نمی کرد. رک به خاطرات روزانه علم. او با لهجه خاص خود هجای اول انتلکتوئل را برای تمسخر مبارزان راه آزادی و عدالت- از نوع دکتر ارانی، دکتر فاطمی، دکتر ساعدی بکار می برد. این همان تفرعنی است که قذافی با 4دهه دیکتاتوری مخالفان خود را "موش" نامید؛ نه انسان منقد برای تعامل در یک دولت مدرن.

شاه می توانست جلوتر از موج انقلاب، با برداشتن "شورای نگهبان" ساواک امکان ورود نیروهای سکولار نوع خود طرفدار آمریکا، توده ای طرفدار شوروی، طوفان طرفدار چین/ آلبانی، مستقل از نوع جبهه ملی، چریکها، کنفدراسیون را در حاکمیت از طریق انتخابات آزاد مهیا کند. نه در خاتمه رژیم 57 ساله سلطنت کودتایی، با اکراه تن به نصب بختیار و رای موافق مجلسین با نمایندگان برگزیده ساواک بدهد.

حمایت احزاب و سازمانهای سیاسی از حاکمیت یک تعامل 2جانبه است. ائتلاف سیاسی با جر و بحث برای همکاری بدور یک برنامه سیاسی مشترک- با ورود وزرای نامزد نیروهای دور میز در دولت برای تقسیم قوه اجرایی- می باشد. حمایت نمی تواند یکسویه از طرف نیرویهای بیرون از حاکمیت از دولت باشد. اصولا عشق یکسویه فردی نوعی جنون دماغی است که در ادبیات و اساطیر فارسی "مجنون" و زن پدر سیاووش نمونه های این عارضه روحی اند.

تازه حمایت یکسویه سکولارها از بختیار هم دردی را دوا نمی کرد. زیرا با شکست رفرم ارضی 41، نیروهای دهقانی حومه شهرها 10 ها میلیون نفر بودند؛ نیروهای سکولار شهری چند 100 هزار بیشتر نبودند. قلع و قمع سکولارها در بهار آزادی و اعدام فله ای زندانیان سیاسی، ترورهای زنجیره ای، تبعید/ گریز آزادیخواهان به خارج نشان داد که انحصارگرایی فقط در رژیم ساقط نبوده؛ خصیصه دیکتاتوری است. در دهه 60 بیشاز 4 هزار از زندانیان سیاسی آزادیخواه و عدالت طلب در بند به قتل رسیدند. همین قلع و قمع سکولارها در پیروزی طالبان در 1996 در کابل هم با نماد اعدام دکتر نجیب الله بوقوع پیوست. همان کاری که با بختیار در پاریس شد.

پس حمایت مقطعی سکولارها از دولت بختیار نمی توانست تخریب سیاسی پس از کودتای 32 را ترمیم کند. دیکتاتور گور دودمان خود را ظرف ربع قرن کنده بود؛ با انبان دلار آماده فرار بود. در طب تشخیص و مداوای مرض باید بموقع در معالجه ی یک مریض انجام شوند. این اندرز در استعاره "نوشدارو پس از مرگ سهراب" در زبان فارسی رواج دارد. پس در مقطع انقلاب در رابطه دولت بختیار و سکولارها 2 مسئله مرکزی وجود داشتند. 1- رشد کمیت مقوله های اجتماعی یا تناسب نیروهای صف حاکمیت و مخالفان. 2- تعامل و اصلاحات بموقع در حاکمیت. رژیم ساقط در هر دو مورد مسامحه کرد- بخاطر مریضی شخصیتی راس و حرص غارت ثروت مردم.

عدم حمایت سکولارها در آخرین لحظه سقوط دیکتاتوری، علت سرنگونی نمی باشد. کسانی که دید خلق الساعه افلاطونی و امر الهی مذاهب سامی دارند با اعتقادات خود تکوین جهان را نتیجه "امر" یک مرکز دانش غیبی به جهان غیرانسانی بیزبان می پندارند. آنها تغییر و پیدایش جهان را نه با عوامل مادی بلکه نتیجه اراده یک هوشمند ماورای طبیعت می دانند. در حالی که تاریخ جوامع و علوم طبیعی- تغییر کیفی را ناشی از انباشت تغییرات تدریجی درونی یک سیستم تجربی جهانشمول می دانند؛ نه بنا به خواست یک نیروی جنی مجهول ماورای سیستم. انقلاب مانند یک پدیده طبیعی علل پیدایش خود را داشته؛ حاکمیت بخاطر قدرت مطلقه این را پیش بینی نمی تواند بکند؛ لذا در نقطه عطف پیشگیری پذیر نیست. {4}

نیروهای پیگیر سکولار یعنی چپها، از دولت آموزگار ببعد، با اندام شکنجه دیده از زندانهای ساواک آزاد شدند. آنها خود را در کوران جوشش انقلابی جامعه، بحران اقتصادی-سیاسی حاکمیت، نفرت شخصی از ساواک با راس آن یافتند. مرکز توجه 6دونگ آنها اعمال 2 شعار سرنگونی سلطنت و اخراج نیروهای بیگانه از کشور بود. دیگر فرصت حرف و جدل نبود؛ لحظه عمل بود. اینکه 30 سال بعد سلیقه خواننده این انقلاب را بر وفق منافع و آرزوهای خود نداند؛ ربطی به اتفاق و علل آن در 30 سال پیش ندارد؛ یک داوری کاملا شخصی و جهتدار است.

چطور می شود- انقلابیونی که زندگی و استعداد خود را در خدمت ارتقای جنبش چپ گذاشته بودند حواسشان جمع نبود. آنها امکان زمانی و مادی برای بسیج توده ها نداشتند. نمی توان با کتمان فله ای و نفرین به گذشته، 3 دهه بعد، انقلاب عینی را نه نتیجه نیروهای عینی بلکه انحراف از انتطارات خود دانست. تازه صحت نظر در جامعه کافی نیست؛ بسیج بدور نظر صحیح شرط صحت و پیروزی آن است. بفرض اینکه انقلابیون چپ در گذشته نبودند؛ آنگاه باز می توان یقه چپ را گرفت که 33 سال پیش در عدم حمایت از یک دولت متزلزل- پس از دومینوی نخست وزیری هویدا، آموزگار، شریف امامی، ازهاری- باید نفرین شود. دولت بختیار -مانند دولت کرنسکی در روسیه- پاسخ دیر حاکمیت مطلقه برای اصلاحات جامعه بود که منجر به سرنگونی هر2 سلطنت شدند. {4}

2 سطر شعری کتیبه فوق از اخوان و نظامی- بیان مستقل بودن عامل ذهنی "گفتن" از عامل عینی "شب" است. دومی با استعاره تناسب نیرو یعنی کمیت و کیفیت/ سلاح را بیان می کند.


منابع
{1} www.rasekhoon.net
{2} asre-nou.net علی شاکری زند: دولت بختیار و فروغ آزادی
{3} www.azadegi.com شاپور بختیار. {4} www.asre-nou.org انقلاب ‏02‏/10‏/2011


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست