یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کلاه سبزی که نادر و سیمین بر سر زنان ایران گذاشتند
نقدی بر فیلم «جدایی نادر از سیمین» به‌مناسبت حضور آن در رقابت اسکار


محمدرضا فطرس


• فیلم «جدایی نادر از سیمین»، جدای از مولفه‌های در پیش آمده، می‌توانست کوسلیک را در نقش نماینده‌ی قشر فرهنگی آلمان معرفی کرده، بر جذابیت سیاسی این جشنواره بیفزاید و بازار سینمای جشنواره‌ای را در اروپا تقویت کند. او خوب می‌دانست که این فیلم از کشوری می‌آید که تصویر کشته‌شدن یکی از معترضان‌اش، جهان را تکان داده ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ مهر ۱٣۹۰ -  ٨ اکتبر ۲۰۱۱


 
وقتی «دیتر کوسلیک»، مدیر جشن‌واره‌ی فیلم برلین(برلیناله) تصمیم گرفت، شصت‌ویک‌امین مراسم این جشن‌واره را سبز کند، دو دلیل محکم داشت: حکم‌های قضایی‌یه «محمد رسولوف» و«جعفر پناهی» که این آخری، برای هیات داوران این جشن‌واره دعوت شده بود از یک طرف و تاثیرات جهانی‌یه جنبش سبزشده‌ی ایران از طرف دیگر. آقای مدیر تنها نبود، روزنامه‌ی حزب سبزهای آلمان، «تاگس تسایتونگ» هم که به تفکرات آقای مدیر نزدیک بود، از مدت‌ها قبل، «ویژه‌نامه‌ی میثاق با جنبش سبز» را در حمایت از اعتراض‌کننده‌گان ایرانی منتشر می‌کرد و بیش‌تر روشن‌فکران و تحلیل‌گران، حرکت اعتراضی مردم ایران را بزرگ می‌داشتند. اما این سبزکاری مدیر، مکاتبات او با سفارت جمهوری‌اسلامی و تلاش برای تحقق شعار «هنر در خدمت انسان»، به مذاق برخی از سینماگران آلمانی خوش نیآمد. کارگردان و نویسنده‌ی سرشناس آلمانی، «اووه بول»، یکی از مخالفان عمل‌کرد مدیر بود؛ وی گفت:«برلیناله غرق خواهد شد!». اما وی از میثاقی که کوسلیک با جنبش سبز ایران بسته بود خبر نداشت. میثاقی که در روزنامه‌ی «تاگس‌تسایتونگ» مدیریت می‌شد و قرار بود، به میثاق تمام روشن‌فکران آلمانی با جنبش اعتراضی مردم ایران تبدیل شود. کاری که دولت «آنگه‌لا مرکل» و بسیاری از سیاست‌مداران آلمانی از آن طفره رفته بود.
«دیتر کوسلیک» که به سوسیال-دموکرات‌های آلمان گرایش دارد، در سال ۱۹۷۹، رییس دفتر «اولریش کلوزه»، شهردار سوسیالیست هامبورگ و مدیر واحد «برابری برای زنان» بود. نگاه او از سال ۱۹٨۲، بیش‌تر به سمت چپ افراطی تمایل پیدا کرد، و آن زمانی بود که دبیر سرویس فرهنگی ماه‌نامه‌ی «کونکرت» شد. او از همان زمان، به سمت کارهای اجرایی و مدیریتی روی آورد و در تاسیس چند انجمن سینمایی نقش فعالی داشت. تا سال ۲۰۰۰ که از طرف دولت‌مردان سوسیال-دموکرات آلمان، با صدراعظمی «گرهارد شرودر»، به سمت مدیر جشن‌واره‌ی برلیناله انتخاب شد. وی با اهداف «بازار فیلم اروپا» نیز هم‌مقصد بود، جایی که در فعال‌کردن اقتصاد سینمای اروپا بسیار موثر است. خانوم «بکی پروبست»، مدیر برجسته‌ی این نهاد به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین بازارهای جهانی فیلم در اروپاست. این ارتباط، انگیزه‌های تجاری این فیلم ایرانی را تقویت می‌کرد. همانی که فروش اروپایی این فیلم را با یک بازاریابی حساب‌شده، تضمین کرد.
فیلم «جدایی نادر از سیمین»، جدای از مولفه‌های در پیش آمده، می‌توانست کوسلیک را در نقش نماینده‌ی قشر فرهنگی آلمان معرفی کرده، بر جذابیت سیاسی این جشنواره بیفزاید و بازار سینمای جشنواره‌ای را در اروپا تقویت کند. او خوب می‌دانست که این فیلم از کشوری می‌آید که تصویر کشته‌شدن یکی از معترضان‌اش، جهان را تکان داده و جهانیان، در انتظار تصویری تایید شده از شرایط زنده‌گی این مردم معترض هستند. مردمی که هر روزه، نام سرزمین‌اشان در رسانه‌ها منتشر می‌شود. اما اشتباه ناخودآگاه کوسلیک، برداشت او از فیلمی بود که جایگاه زنان و مردان ایران را به‌درستی به تصویر نمی‌کشید. در این فیلم، کارگردان توانسته بود با زبردستی از زیر بار مسئولیت خویش شانه خالی کند و آن لحظه‌ای بود که مشکل یکی از زنان فیلم، نه قوانین دست‌وپاگیر قضایی ایران در مورد زنان بود و مردسالاری که خودخواهی خودش بود. اگر فرهادی در این صحنه، بر صدور مجوز خروج زنان توسط شوهران‌اشان اشاره می‌کرد، غم‌انگیزترین قانون ضد زن را در ایران به‌تصویر کشیده بود.
در سکانس اولیه‌ی فیلم، مرد در برابر قاضی، مردی جهانی‌ و دموکرات است که جداشدن زن را از حقوق او می‌داند، سرنوشت فرزند را به دست خود او سپرده و اختیار تام را به زن می‌دهد. ولی زن، بنا به دلایل شخصی تصمیم گرفته تا با به هم ریختن زنده‌گی مشترک، مرد را به تسلیم در برابر خواسته‌ی فردی‌اش وادار کند. خواسته‌ای که از نظر هیچ فرد عاقلی در آن شرایط بیماری پدربزرگ خانواده، منطقی نبود و زن هم این را می‌دانست. اما تنها می‌خواست، مرد به او بگوید:«نرو!» تا شاید، سرسپرده‌گی، او را بعد از ۱۴ سال زنده‌گی، دوباره عاشق‌ کند.
زن دوم این فیلم نیز که از قشر کم‌درآمد جامعه بود، دردسرسازی بیش نبود که با دروغ‌گویی، مشکلات شوهرش را دوچندان کرد. اینجا هم، کارگردان، از معرفی قوانین مردسالارانه طفره رفته بود. با نادیده گرفتند همان پاراگرافی که کارکردن زن را تنها مشروط بر تایید همسر می‌دانست. قانونی که مقام اول را در استعدادکشی زنان ایران دارد و بسیاری از آنان را مجبور به خانه‌نشینی می‌کند.
اما دختر این فیلم هم در یک دموکراسی کامل نفس می کشد. او در انتخاب سرنوشت‌اش آزاد است و هیچ مانعی برای انتخاب آینده، بر سر راه‌اش وجود ندارد. او می‌تواند، محل زنده‌گی و هم‌زیست خود را انتخاب کند، بدون آن‌که، منع مردانه‌ای در برابرش باشد. مادر، کلفت و مادربزرگ او، خود تصمیم اصلی را می‌گیرند و مردان زنده‌گی‌اش، اگر سنتی باشند، آلزایمر دارند، لال هستند و خودشان را خیس می‌کنند، و اگر جوان‌تر باشند هم‌چون پدرش، کاملن با اصول تربیتی آشنا هستند و برای خانواده، دست به هر فداکاری می‌زنند و یا اگر به مانند شوهر کلفت‌اشان، صدای اشان را بلند کرده و یا خشونت نشان دهند، قوه‌ی قضاییه، آنها را بازداشت می‌کند.
این فیلم را به دلیل عدم رعایت این سه نکته، عاری از واقعیت زنده‌گی بیشتر ایرانیان دانسته و آن را به‌هیچ‌وجه فیلمی در جهت حق‌خواهی امروز ایرانیان قلمداد می‌کنم. این فیلم در خودسانسوری غوطه‌ور است و لکنت زبان کارگردان، کاملن در آن مشهود. ولی با این همه، تقارن نمایش این فیلم با فیلمی از مسعود ده‌نمکی به نام «اخراجی‌ها-٣»، علاوه‌بر زندانی‌شدن «جعفر پناهی» و رویدادهای اعتراضی در ایران، خوش شانسی دیگر این فیلم بود برای اینکه از طرف معترضان، خاصه نویسنده‌گان ایرانی مورد تایید قرار بگیرد. در حقیقت، کسی به محتوای فیلم چندان توجهی نداشت، بلکه وجود «لیلا حاتمی» که پیش‌تر، حمایت‌اش را از جنبش سبز اعلام کرده بود و هم‌چنین تلاش برای عدم موفقیت ده‌نمکی به‌عنوان سمبول دولتی‌ها، این فیلم را با استقبال ایرانیان روبه‌رو کرد.
این فیلم اما، دو نکته‌ی ستودنی هم داشت؛ اصغر فرهادی، توانش را سرگرم‌کردن بیننده در لوکیشن‌های بسته به‌خوبی نشان ‌داده بود، همان هنری که در فیلم «چهارشنبه‌سوری»اش هم به چشم می‌آمد. بازی دختر نوجوان فیلم هم فوق‌العاده گیرا بود. شاید همین دو نکته و نکات مثبت دیگری که به ذهن من نیآمده، این فیلم را مفتخر به دریافت جایزه‌ی اسکار کند که اگر چنین شود، به‌عنوان یک ایرانی بر خود می بالم، و آن جایزه را نیز به مانند «خرس زرین» آلمانی‌ها، این‌بارنشانه‌ی میثاق سینماگران آمریکایی با حرکت اعتراضی مردم ایران تلقی خواهم کرد. خاصه که این روزها، چند مستندساز ایرانی دیگر نیزبا بی‌عدالتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست