شش پرسش و پنج پاسخ درباره انتخابات آزاد
امیرحسین گنج بخش - مهرداد مشایخی
•
نوشته حاضر، آخرین "نوشته" مهرداد مشایخی پیش از مرگ است. مهرداد مرگ را به بازی نمیگرفت و فعالیت سیاسی و فرهنگی خود را در حد توانایی جسمی انجام میداد. او از چند ماه پیش دیگر نمی توانست دست به قلم ببرد. از اینرو نیمی از نوشته پیشین مهرداد و من از راه ضبط صحبت های او و پیاده کردن آن به رشتهٔ تحریر درامد. اما همه نظرات مهرداد مشایخی در نوشتهٔ حاضر از نوار پیاده شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۲ مهر ۱٣۹۰ -
۱۴ اکتبر ۲۰۱۱
نوشته حاضر، آخرین "نوشته" مهرداد مشایخی پیش از مرگ است. مهرداد مرگ را به بازی نمیگرفت و فعالیت سیاسی و فرهنگی خود را در حد توانایی جسمی انجام میداد. او از چند ماه پیش دیگر نمی توانست دست به قلم ببرد. از اینرو نیمی از نوشته پیشین (۱) مهرداد و من از راه ضبط صحبت های او و پیاده کردن آن به رشتهٔ تحریر درامد. اما همه نظرات مهرداد مشایخی در نوشتهٔ حاضر از نوار پیاده شده است. در نوشته های مشترک پیشین مهرداد با دقت و حساسیت خاص خود به متن نهایی مینگریست و ویرایش میکرد. این بار فرصت نیافت و این نوشته با کمترین ویرایش منتشر میشود تا حداکثر امانت حفظ شود. از این رو کاستی های آن متوجه او نیست. نوشتن مقاله حاضر به پیشنهاد مهرداد بود. در بحثهایی که بر گرد انتخابات آزاد صورت میگرفت، چندین پرسش تکرار میشدند. با وجودی که در نوشته های مختلف کما پیش در باره این پرسش ها بحث شده است، اما هرگز به صورت مجموعه ای در کنار هم طرح نشدند. عنوان این مقاله که تعداد پرسشها یکی بیش از پاسخ هاست، نیز پیشنهاد مهرداد بود. صدایش را نمیشنویم اما پیامش همه جا هست. (ا-گ)
پرسش نخست: تفاوت میان استراتژی انتخابات آزاد و سرنگونی چیست؟
تفاوت اصلی استراتژی انتخابات آزاد و سیاست سرنگونی در شیوهٔ انتقال قدرت حاکمان به مخالفان است. استراتژی سرنگونی از راه شورش و زور قدرت را میگیرد، استراتژی انتخابات آزاد از راه صندوق رای. ازینرو استراتژی سرنگونی بر فروپاشی دستگاه دولت و جایگزین کردن آن با دستگاهی موازی که توسط مخالفان سازمان داده شده است، بنا میشود. در حالیکه استراتژی انتخابات آزاد بر وادار کردن حکومت به تعطیل دیکتاتوری که با آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، و زندانیان سیاسی شناسایی میشود، استوار است. به این معنا استراتژی انتخابات آزاد نابودی کلّ دستگاه دولتی نیست، بلکه میکوشد سازمان ها و نهادهای موجود را در خدمت گذر دموکراتیک قرار دهد و فقط آن نهادهایی را منحل یا بی اثر کند که در خدمت دستگاه سرکوب سیاسی قرار دارند. در تاریخ معاصر ایران این دو استراتژی را در فاصله زمانی کوتاهی تجربه کردیم. تظاهرات مردم در سال ۵۷ حکومت دیکتاتوری شاه را به تسلیم در مقابل مردم وادار کرد، دولت بختیار رژیم را از میان بر نداشت بلکه با به رسمیت شناختن آزادی مطبوعات، احزاب، و آزادی زندانیان سیاسی، به دیکتاتوری پایان داد و دورنمای انتخابات آزاد را گشود ولی ارتش و دستگاه انتظامی را منحل نکرد. در مقابل انقلابیون اسلامی، شورای انقلاب تشکیل دادند، قدرت را بدست گرفتند، نهادهای موازی انتظامی، قضایی را جایگزین دستگاه دولت کردند و سرکوب و کشتار را آغاز نمودند. شاید همین جا، ارجحیت استراتژی انتخابات آزاد بر استراتژی سرنگونی آشکار شود. تفاوت میان استراتژی انتخابات آزاد و استراتژی سرنگونی در شیوه به قدرت رسیدن است، شیوه نیروهای سرنگونساز حذف حاکمان از روند سیاسی گذر به دمکراسی است، در حالیکه استراتژی انتخابات آزاد از همه نیروهای سیاسی از جمله حاکمان دعوت میکند تا در روند برنشاندن حاکمیت صندوق رای شرکت کنند. از این دیدگاه انتخابات آزاد فراخوانی به آشتی ملی است.
پرسش دوم: انتخابات آزاد در چه شرایطی امکان پذیر میشود؟
نخست باید گفت انتخابات آزاد به آن معنی که ما می فهمیم دستکم به دو دلیل در نظام جمهوری اسلامی قابل تصور نیست. اول اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی بر تبعیض استوار است و با اصل اساسی برابری شهروندان در تناقض میافتد. دوم آنکه سرکوب های "قانونی" و فراقانونی حتی امکان یک انتخابات رقابتی درون نظام را نیز از میان برداشته است. نه تنها قانون احزاب، نظارت شورای نگهبان و ممیزی وزارت کشور، نیروهای آزادیخواه و اصلاح طلب از یک رقابت عادلانه باز میدارد بلکه جو ارعاب و اختناقی که پس از کودتای انتخاباتی پدید آمده یک دیکتاتوری تمام عیار را بر کشور حاکم کرده است. انتخابات در چارچوب جمهوری اسلامی چیزی جز تمکین به منویات رهبری نیست. ازینرو شرایط یک انتخابات آزاد یعنی آزادی احزاب و رسانه ها و شرکت مخالفان و و منتقدان در در انتخاباتی سالم و منصفانه همان شرایط پایان دیکتاتوری است که با گسترش مبارزه و تغییر توازن نیرو بین حاکمان و مخالفان میسر میشود. گشایش فضای سیاسی باید به نقطه عطفی برسد که در آن اصل همزیستی حاکمان و مخالفان پذیرفته شود و این آغاز دوران گذر است که از طریق پیمانی نوشته یا نانوشته و فراسر قانون اساسی، راه را بر تغییرات ساختاری باز میکند. این دوران را میتوان دوران تعادل ناپایداری دانست که مذاکره برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد با نظارت بیطرفانه موضوع اصلی آن خواهد بود.
پرسش سوم: امروز تفاسیر گوناگونی از انتخابات آزاد وجود دارد چگونه میتوان بر تفسیرهای گوناگون از انتخابات آزاد فائق آمد؟
انتخابات آزاد همچون سایر مفاهیم تفسیرهای گوناگونی از آن شده است به ویژه آنکه واژه آزادی را نیز در خود دارد، و به این جهت کسی با آن مخالفت نمیکند بلکه تعبیر و پسوندهایی پیش کشیده میشود که در نهایت نقض غرض میشود. سازمانهای مسلکی چه سکولار چه مذهبی، ید طولایی در این کار دارند. بلایی که کمونیستها و اسلامگرایان سیاسی بر سر" حقوق بشر" آوردند گواه این مدعا است. یکی از بزرگترین دست آوردهای تشکیل سازمان ملل متحد، کوشش دائمی برای تدقیق و استاندارد کردن معانی است. مهمترین دستاورد نیز بدون تردید، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های الحاقی آنست که هر گونه تفسیر دلبخواه از حقوق بشر را توسط دولتهای مسلکی ناممکن میکند. بیجهت نبود که اتحاد جماهیر شوروی و عربستان سعودی به عنوان کلیدداران حقیقت مطلق به این سند تاریخی رای ممتنع دادند. در همین راستا، سازمان ملل و نهادهای وابسته در زمینه های دیگری همچون حقوق زنان، اقلیت ها یا کودکان به تصویب اسنادی دست یافته است که میتواند به عنوان مرجع پذیرفته شود. شرایط انتخابات آزاد و پیش شرط ها و تضمین های برگزاری آن نیز شامل چنین کوششی شده و فزون بر آنچه در ماده بیست و یک اعلامیه جهانی و میثاق حقوق سیاسی و اجتماعی آمده، در سند مصوب بین المجلس در پاریس درسال ۱۹۹۴ نیز این شرایط باز همه تدقیق شده است. ازین رو همانطور که صحبت از حقوق بشر یعنی اعلامیه جهانی حقوق بشر، صحبت از انتخابات آزاد نیز چیزی جز استناد به استاندارد بین المللی نیست. کسانی که چنین اسناد مرجعی را قبول ندارند باید وادار شوند که از نام دیگری با پسوند خاص خودشان را استفاده کنند. مفاهیمی نظیر دمکراسی خلقی، دمکراسی دینی، حقوق بشر سوسیالیستی، حقوق بشر اسلامی کاملا تصویرهای دیگری از حقوق بشر و دمکراسی را در اذهان منعکس میکنندکه بازتاب وضعیت کوبا و کره شمالی، یا جمهوری اسلامی است. اما این اتفاق هنوز برای انتخابات آزاد نیفتاده است. هواداران جمهوری اسلامی هنوز از انتخابات آزاد سخن میگویند و از دو ترفند برای تحریف این مفهوم استفاده میکنند. نخست انتخابات آزاد را بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی که در رحمانی ترین تفسیر بر تبعیض استوار است طرح میکنند، و دوم انتخابات آزاد را با انتخابات سالم و رقابتی که میان خودی های جمهوری اسلامی قرار است صورت بگیرد یکسان میکنند. با توجه به اینکه انتخابات آزاد جغرافیا خود را دارد و قرار است در ایران برگزار شود، به چالش کشیدن این تفاسیر که از طریق رسانه ها به مردم عرضه میشود، یکی از مهمترین وظایف آزادیخواهان است.
در نیروهای مخالف رژیم هم برداشتهای نادرستی از انتخابات آزاد هست که مشهورترین آن حذف نیروهای سیاسی هوادار حکومت از روند رقابت است که چیزی جز آن روی سکه "انتخابات سالم و رقابتی" حکومت نیست. این دیدگاه نیز زیر پرچم آزادی خواهی، مخالفان خود را (که میتوانند به زعم ما نیز آزادی خواه نباشند) از رقابت حذف میکند.
پرسش چهارم: آیا انتخابات آزاد با دموکراسی یکی است؟
در جوامعی که دموکراسی در آن استقرار یافته، انتخابات آزاد و دوره ای تنها شکل تقسیم و بازتولید قدرت است. در این جوامع قانون اساسی با تضمین فعالیت سیاسی برای همهٔ احزاب از یک طرف، و تضمین حقوق اقلیت از طرف دیگر، امکان تناوب سیاسی را فرا هم میاورد. اکثر قریب به اتفاق سازمان های سیاسی نیز خود را به این قانون اساسی ملتزم میدانند. استثناهایی تاریخی وجود دارند که نیروهای ضدّدموکراسی از طریق صندوق رأی توانستند به قدرت برسند و دموکراسی را از میان بردارند، مثال مشهور آن به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان است. اما انتخابات آزاد به عنوان شکل گذر به دمکراسی در یک چارچوب حقوقی جا افتاده برگزار نمی شود. به این معنی که تمام گرایش های سیاسی از جمله هواداران نظام جمهوری اسلامی نیز گزینه های خود را به رأی مردم میگذرند. این یکی از ایراداتی است که به استراتژی انتخابات آزاد گرفته میشود که اگر در انتخابات آزاد هواداران جمهوری اسلامی یا گرایش های غیردمکراتیک دیگری پیروز شدند، آیا ما ردای مشروعیت را به دست خود بر دوش آنان نینداخته ایم؟ نخست بسیار بعید است که جمهوری اسلامی با چنین کارنامه ای دوباره بتواند رأی مردم را جلب کند. اما اگر چنین شد آیا چارهٔ دیگری جز پذیرش ارادهٔ مردم و شکیبایی تا انتخاباتی دیگر باقی می ماند؟ و آیا نباید سوزنی به خود بزنیم که نبود سازمان های مدرن دمکراسی خواه، و پراکندگی آزادی خواهان و نداشتن برنامهٔ پیشرفت و توسعهٔ روشن، مردم را در مقابل انتخاب میان هرج و مرج و امنیت نسبی قرار داده است؟
پرسش پنجم: نقش انتخابات آزاد در جنبش سبز؟
رابطه تنگاتنگ جنبش سبز با انتخابات آزاد در شعار "رای من کو" تجلی یافته است و ماهیت انتخاباتی جنبش را نشان داده است. اما روایتهای گوناگونی از اهداف و نیروهای شرکت کننده در این جنبش طرح شده است. جالب اینجاست که همان ۳ روایتی که در برخورد به "انتخابات آزاد" وجود دارد، در تبیین جنبش سبز هم عنوان میشود. کسانی که انتخابات آزاد را همان انتخابات سالم و رقابتی میان خودی های جمهوری اسلامی می بینند، جنبش سبز را یک سره جریانی مذهبی و هوادار نظام ارزیابی میکنند و جایی برای نیروهای مخالف قائل نمیشوند. قطب دیگر این نگرش کسانی هستند که جنبش سبز را حرکتی سکولار و کلا مخالف نظام ارزیابی میکنند. این روایت با انتخابات آزاد با شرکت همهٔ نیروهای سیاسی که هواداران نظام را نیز شامل میشود مخالف هستند. اما روایت آزادی خواهانه از جنبش سبز، جنبش سبز را یک جنبش متکثر و پلورالیستی می داند که در آن گرایشات مختلف و متفاوت، و گاه متضاد در کنار یکدیگر حضور دارند. اگر بخواهیم تنها یکی از ویژگی های جنبش سبز را که موجب تفکیک آن از بقیه جنبش های نیم قرن گذشته است، برجسته کنیم، و آن را نشانه بلوغ ملت ایران بدانیم، همانا همزیستی میان گرایشات متفاوت و گاه متضاد است. چنین نگرشی در تفسیر از انتخابات آزاد بازتاب مییابد که همهٔ جریانات سیاسی درون جنبش را دعوت میکند تا در یک پیکار مشترک برای ازادی احزاب آزادی مطبوعات، و آزادی زندانیان سیاسی متشکل شوند. به این معنا انتخابات آزاد رشته ای است که نیروهای جنبش سبز را به یک دیگر وصل می کند.
پرسش ششم: آیا راهبرد دیگری غیر از انتخابات آزاد برای گذر مسالمت آمیز به دموکراسی به نظرتان میرسد؟
پاسخ به پرسش ششم را به مخالفان راهبرد انتخابات آزاد واگذار می کنیم.
۱- فرا سویِ اصلاح و انقلاب- محاصره مدنی حکومت برای انتخابات آزاد-امیرحسین گنج بخش-مهرداد مشایخی
|