عملیات ترور و «سادگی اخلاقی»
محمدجواد اکبرین
•
آنچه درکش نمیکنم، باور نکردنی خواندنِ «عملیات تروریستی ایران در واشنگتن» توسط کسانی است که این سه دهه را در خارج از ایران زیسته اند و زخم تروریسم انقلابی را چشیده اند و برای قربانیان شان سوگواری کرده اند اما به این ماجرا که می رسند می پرسند: «حکومت ایران، چرا باید در چنین شرایطی چنان هزینه سنگینی (ترور سفیر عربستان و بمب گذاری) را متقبّل شود؟»
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ مهر ۱٣۹۰ -
۱۷ اکتبر ۲۰۱۱
بعد از قتل های زنجیره ای سال ٧٧ برخی از دوستان بر این باور بودند که پروژه های تروریستی داخلی و خارجی و نظریه «النصر بالرّعب»، حاصل تصمیم در رأس نظام است و رهبری، مستقیم یا غیرمستقیم، در جریان این پروژه ها قرار دارد؛ در نتیجه نباید آن را به عملیات “گروه های خودسر” در اطلاعات و سپاه، فروکاست.
این نظر را با آقای خاتمی در میان گذاشتند، آقای خاتمی پاسخ داد که “پناه بر خدا! این چه حرفیست؟ نباید باب اتهامات بی اساس را باز کنیم؛ اتفاقا رهبری و رأس نظام، اصلا با این روش ها موافق نیست” شاید ١١ سال می بایست طول می کشید تا روز جمعه، ٢٩ خرداد ٨٨ فرا رسد و آقای خاتمی با گوش خود بشنود خطبه های نمازجمعه ای را که در آن فرمان جواز «خون ها و خشونت ها» علیه شهروندان معترض صادر شد… تا باور کند که با “سادگی اخلاقی” نمی توان بر “پیچیدگی روان استبدادی” غلبه کرد.
این نگاه، همه آنچه در دهه شصت گذشت، سرنوشت شاپور بختیار، رستوران میکونوس، عملیات های مشترک سپاه و حزب الله لبنان و همه تحرکات تروریستی جمهوری اسلامی را با همین “سادگی اخلاقی” تحلیل کرد اما با شناخت از روحیّات انسانی آدمهایی از جنس خاتمی و موسوی و شدت اعتمادشان به آیت الله خمینی و مثبت اندیشی شان، می توان این سادگی اخلاقی را درک کرد و فهمید؛ دستِ کم، من که با آمدن خاتمی پا به عرصه رسانه و تحلیل گذاشته ام و اصلاح طلبی را زندگی کرده ام این نگاه خوشباورانه را درک میکنم.
اما آنچه درکش نمیکنم، باور نکردنی خواندنِ «عملیات تروریستی ایران در واشنگتن» توسط کسانی است که این سه دهه را در خارج از ایران زیسته اند و زخم تروریسم انقلابی را چشیده اند و برای قربانیان شان سوگواری کرده اند اما به این ماجرا که می رسند می پرسند: «حکومت ایران، چرا باید در چنین شرایطی چنان هزینه سنگینی (ترور سفیر عربستان و بمب گذاری) را متقبّل شود؟» و درست مثل علی لاریجانی، نتیجه میگیرند که این یک سناریوی آمریکایی سعودی است!
راستی چرا هر وقت پروژه ای شکست میخورد ما یاد “هزینه – فایده” می افتیم؟ مگر قرار نبود رستوران میکونوس (۱۳۶۸)، محلی برای آغاز مدارای متقابل کردها و نظام باشد؟ با کدام عقلانیت سیاسی و امنیتی، دکتر عبدالرحمن قاسملو ترور شد؟ اگر این ترور ناکام میماند و نقشه اش لو می رفت دوستان ما آیا تحلیل نمی کردند که این یک سناریوی آلمانی – صهیونیستی، برای دامن زدن به اختلافات کردها با نظام بود؟ این تازه مربوط به روزگاریست که نظام، سیستم اطلاعاتی – امنیتی منسجمی داشت و مثل امروز نبود که اختلافات از رأس تا ذیل آن، همه ارکان حکومت (از ساختار تصمیم سازی تا حفاظت اطلاعات) را چنین آسیب پذیر کند که از این دست عملیات های هالیوودی! حتی تردید برخی ناظران غربی را هم برانگیزد.
به صراحت می توان گفت که اگر عملیات ترور سفیر عربستان و بمب گذاری در واشنگتن با موفقیت انجام می شد وعده آیت الله خامنه ای و سرداران سپاه محقق می شد. این وعده که بارها توسط سرداران سپاه در ماههای اخیر مطرح شد نخستین بار در اسفندماه سال گذشته توسط رهبر جمهوری اسلامی اعلام شد. ایسنا به نقل از وی نوشت: «دشمنان خوب می دانند که هرگونه تعرض، عکس العمل همه جانبه ملت ایران را نسبت به متعرضان و منافع آنها در همه نقاط جهان به دنبال خواهد داشت» و کامروایی در ترور می توانست نخستین واکنش به تحریم فراگیر بین المللی باشد و ایران بدون آنکه مسئولیت آن را بپذیرد پیام خود را به دنیا برساند تا کار به رویارویی نظامی نکشد.
و سرانجام اینکه تعبیراتی از جنس «تأکید بر سیاست های غلط و بی خردانه جمهوری اسلامی» وقتی معنای محصّلی جز همپوشانی با تحلیل های رسمی تبلیغاتی جمهوری اسلامی ندارد گرهی از «خشونت طلبی و صلح سوزی» باز نمیکند و مانع جنگی احتمالی که هیزم اش را در تهران تدارک دیده اند نمی شود.
دوران “تعبیر”های دوپهلوی دلبرانه را آزموده ایم و اینک محتاج “تحلیل”های دلیرانه ایم.
منبع: روزنامه ی اینترنتی میهن
|