دیشب تمام کرد، خواهرکم
عسگر آهنین
•
آن موج های نرم، که می آمدند و می رفتند
تا پای تو را قلقلک دهند،
امواج خاطره هایم شده اند
دستان کوچکت از اشک های من خیس اند
تو، در مه اغما شناوری
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۷ مهر ۱٣۹۰ -
۱۹ اکتبر ۲۰۱۱
دیشب تو را دوباره شنا بردم
پاهای کوچکت تحمل شن های داغ را نداشت
تو را به دوش کشیدم
دستان کوچکت
چشمان مرا پوشاندند
"تو، باز، شیطنت ات گل کرد؟"
آن موج های نرم، که می آمدند و می رفتند
تا پای تو را قلقلک دهند،
امواج خاطره هایم شده اند
دستان کوچکت از اشک های من خیس اند
تو، در مه اغما شناوری
من در میان اشک ها و خاطره هایم
بین دو قاره فاصله بسیار است
بین دو قلب فاصله چندان نیست
دریا چقدر توفانیست، خواهرک نازنین من
فصل شنای ما تمام شد، برای همیشه
تو، در سکوت و نجیبانه، رنج کشیدی
حالا سکوت تو کامل شده است
من هم، به یاد خنده های تو
تنها و ُ بی صدا وُ گریه کنان سیب می خورم.
و، آخرین خبر این است:
"دیشب تمام کرد!"
یعنی،
وقتی که داشتم او را با خود به شنا می بردم ...
۱٨ اکتبر ۲۰۱۱
|