یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مرگ قذافی، نمایشی ازمیراث دیکتاتوری - کامبیز قائم مقام



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۰ مهر ۱٣۹۰ -  ۲۲ اکتبر ۲۰۱۱


بالاخره قذافی همچون صدام به پیشواز سرنوشت محتوم و خود ساخته خود رفت. صحنه های دستگیری قذافی و رفتار وحشتناک و وحشیانه ی تفنگداران با بدن نیمه جان او مسلمآ کل موضوع "انقلاب" را در ذهن جوانان پرشور بسوال خواهد برد. قرار بود علیه سفاکان و دیکتاتورها انقلاب شود ولی در قرن بیست و یکم شاهد پیروزی یک انقلاب در انتقامجوئی می باشیم، که در آن انقلابیون، یعنی آزادیخواهان، سفاکی میکنند و رهبرانشان هم بر ایشان خرده نمیگیرند و آنرا عملی در تضاد با اهداف انقلابی خود اعلام نمیکنند. اشکال درا ینجاست که همیشه تاریخ تکرار میشود و چه بسا باز این صحنه ها را خواهیم دید، چه بسا از میان این انقلابیون دسته هایی علیه یکدیگر همین روشها را برای همرزمان قدیم خود تکرار کنند. کشتن و در پشت جیپ بستن و در خیابانها کشیدن جنازه نوری سعید و امیر عبدالاه در عراق در پنجاه سال پیش نتیجه اش کشتار عبدالکریم قاسم و طرفدارانش بطور زنده در تلوزیون عراق بود. و با دار زدن صدام بپایان رسید. شاید هم این خود شروع تازه ای از صحنه های وحشتناک بعدی باشد، که با سر بریدن در انظار و در خیابان ادامه یابد عجب است که دیکتاتورها درس نمیگیرند و آنقدر اپورتونیست های اطرافشان مجیزشان را میگویند که خود را فرستاده ای از آسمانها در قلب مردم می بینند. قذافی تا روز آخر ادعا داشت که در قلب مردم لیبی جا دارد. دیکتاتورها اگرچه دارای خصلتهای مشترک هستند ولی هر کدام روشهای خود را باجرا میگذارند. بوروکرات هایی نظیر حسنی مبارک و بن علی از جان خود نمیگذرند و تا آنجا در مقابل شورشیان میایستند که جانشان در مخاطره نیافتد ولی افرادی مثل قذافی و صدام فکر میکنند که صلاح الدین ایوبی هستند و خود را در نقش ناجی مردم عرب می انگارند و تا دم مرگ شمشیرشان باید خون آلود بماند و هرگز نمیتوانند زندگی دیگری جز دیکتاتور بودن را تحمل کنند بنابر این مرگ وحشتناک و خفت بار را بر زندگی آرام و جدا از دردسرهای حکومت ترجیح میدهند. اشکال اصلی در خود دیکتاتورهاست که صحنه هائی نظیر دستگیری قذافی را بوجود میاورد. چون هرگز اجازه نداده اند که جامعه شان پیشرفته شود و هر حرکت آزادیخواهانه را در نطفه خفه کرده اند و هزاران جوان بیگناه را سربه نیست نموده اند. لذا ورود مدرنیته در مقابل دیواری از استبداد قرار میگیرد. در این حال است که همه چیز با پول خریده میشود انسانیت و حقوق بشر را فقط میتوان در قبرستانها یافت لذا وقتی نوبت بانها میرسد روش مبارزه همان روش قدیمی است آنچه برای قوای پیروز مهم است اسلحه طلایی قذافی است و بروایتی تیر آخر با آن اسلحه بر پیشانی قذافی شلیک میشود. رفتار با قذافی آنچنان غیرانسانی و خصمانه است که این سئوال پیش میاید که چطور عده ای قادر هستند چون حیوانات درنده با اسیر خود اینگونه رفتار کنند؟ درست است که این صحنه ها میتوانند درس بزرگی برای دیکتاتورهای موجود مثل سران جمهوری اسلامی باشد. ولی در واقع تیغ دو لبه است که احتمال دارد دیکتاتورها آنچنان از عاقبت کار بترسند که زنده ماندن را در فقط در حکومت کردن پیدا نمایند. نتیجتا تا آخرین لحظات با تمام قوا مقاومت نمایند.
بهر حال مسئول این رفتار وحشیانه و غیر انسانی تنها حاکمان ظالم هستند که روش انسانیت را بدرون جامعه راه نمیدهند بلکه خفقان و شکنجه و مرگ را پایه های حکومت خویش قرار میدهند و تفکر انسانی را با تبر بسراغش میروند و فرهنگ بجا مانده بدون تردید فرهنگ انتقامجوئی خواهد بود، چه فرهنگ خشونت در این جوامع نیز تنها میراث دیکتاتوری هاست. همانطوری که می بینیم کفش قذافی را بر سر و صورتش میکوبند که بخیال خودشان او را خار و خفیف نمایند. وقتی صحبت از اسارت میشود، منظور زمانی استکه متهم و یا قاتل در اختیار فاتحین قرار گرفته و وظیفه انسانی و با اصطلاحات گذشته جوانمردی حکم میکند که نهایت مواظبت از اسیر بشود تا بتواند سالم در دادگاه خود شرکت نماید. تمام این مبارزه برای بازگرفتن حقوق انسانی از دست رفته است. حال اگر پیروزمندان انقلاب از قانون جنگل استفاده کنند باید گفت که وای بحال آن آزادیخواهی!! فکر میکنم قرن بیست و یکم قرن حقوق بشر باشد، قرن آزادی انسانها، قرن داشتن شهامت اخلاقی و قرن زندگی شرافتمندانه ولی مثل اینکه هنوز از چنین زمان و فضائی خیلی دور هستیم. شاید بهتر آن باشد که قبل از هر چیر باید با مسئله فرهنگ برخورد کنیم، چه رشد جامعه آباد و آزاد و شکوفان در گرو فرهنگی آباد و آزاد و شکوفان است وگرنه این صحنه های فیلمهای ترسناک هالیوودی که بچه ها عاشق تماشای آن هستند در کشورهای عقب مانده تکرار خواهد شد و باید شاهد انقلابات پیروزی باشیم که جوانان آن با شمشسرهای خونین بجان جنازه دیکتاتورها افتاده اند، باید دمکراسی و آزادی را با فرهنگ دمکراسی و فرهنگ آزادی تلفیق داد. بامید دنیایی بدون دیکتاتورها!
   
کامبیز قائم مقام – لس انجلس
۲۱ اکتبر ۲۰۱۱


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست