چهار منظر روز از کردستان
همن سیدی
•
کردها تا کنون در هیچکدام از مناطق چهارگانه خود، همراه دیکتاتورها و سرکوبگران نبودهاند و همیشه در برابر آنها ایستادهاند،آنها حقوق سایر ملتها را انکار نکردهاند و رویای بسط هیچ دین و ایدئولوژیای را در سر نداشتهاند. پس روند تحولات آتی که مطمئنا شامل هر چهار کشور خواهد شد، میتواند در راستای منافع آنها باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۵ آبان ۱٣۹۰ -
۲۷ اکتبر ۲۰۱۱
مناطق چهارگانه کردستان ، امروزشان را چنان سپری میکنند که هیچکدام تصویر شفافی از آیندهشان ندارند، تنها آنچه که عیان است این است که تغییر و تحول در راه است، اما چه تغییری و به سوی کدامین تحول؟ در سوریه، کردها به مبارزات سراسری پیوستهاند، هزینه اولیه آن راهم با ترور یکی از رهبرانشان دادند. در عراق، حکومت کردستان علاوه بر تنشهای اداری روزانه با دولت بغداد، چالش بزرگی را پس از خروج نیروهای آمریکایی پیشروی خواهند داشت. کردهای ایران برای این برهه،" لختی تامل" را برگزیده اند: نه میتوانند روی جریانات اپوزیسیون کرد حساب کنند، نه امیدی به اپوزیسیون سراسری داشتهاند و نه مبارزهای در داخل در جریان است. در ترکیه اما معلوم شده که آنها تنها با یک حکومت مشکل ندارند بلکه تقریبا با بخش ناآگاه و فاشیست یک جامعه طرفند. رویدادهای پس از زلزله وان نشان دادکه مساله کردها در ترکیه از هر سه منطقه دیگر بغرنجتر است. از چهار منظر، نگاهی به امروز کردستان میاندازیم:
کردستان سوریه:
بشار اسد چند سال پیش، مردم قامیشلو را که تصویب نظام فدرالی در عراق را جشن گرفته بودند، بیرحمانه سرکوب کرد و نوایی هم از همدردی مردم عرب سوریه برنیامد. شاید این خاطره تلخ، کردها را در پیوستن به قیام اخیر دچار تردید کرده بود. اما به هر حال، احساس سرنوشت مشترک، آنها را واداشت تا تردیدها را کنار بگذارند و به عنوان یک عنصر تعیین کننده، وارد صحنه سیاسی نوین سوریه شوند، صحنهای که بشار اسد آن را خونین کرده بود. در اولین واکنش به پیوستن کردها، یکی از رهبرانشان ترور شد. دشمنان کردها معمولا تجارب خوبی از ترور رهبران آنها دارند. تاکنون همواره چنین ضربهای، سالیانی مدید، مبارزات کردها را به عقب انداخته اما انگار وابستگی مبارزات کردها به شخصیتها و رهبران کاهش یافته است. در پی این ضربه، انسجام مبارزاتی کردها بیشتر هم شد و حضورشان هم در جمع اپوزیسیون سراسری سوریه پررنگتر. تنها مداخلات آنکارا برای حذف کردها در موزائیک سیاسی آینده سوریه، میتواند روند این حضور را کند کند و حتی این خطر محتمل است که مجددا و از هماکنون کردها را در جبهه مخالف حکومت آتی سوریه قرار دهد. واکنش خردمندانه اپوزیسیون سراسری به این حذف و همچنین تدابیر سایر بازیگران این عرصه، میتواند خطر این احتمال را کاهش دهد.
کردستان عراق:
در کردستان عراق، مشکلات متفاوت است: حکومت کردستان در کارنامه چند سال اخیر خود تنها در مقایسه با کارنامه حکومت مرکزی، نمره قبولی گرفته است و هیچگاه نتوانسته آن حکومتی باشد که میبایست. این که توانسته بود امنیت و آزادی نسبی را برای دورهای فراهم کند، در برابر حجم عظیم فساد مالی و تحدید اخیر آزادیها و حتی سرکوب مردم ناراضی، بسیار کماهمیت شده است. فاصله بین حکومت و مردم بیشتر و بیشتر شده و اگر تهدیدات خارجی و کشمکشهای اربیل و بغداد نبود، احتمالا مردم به نحو دیگری با حکومتشان برخورد میکردند. آنچه که اهمیت دارد حکومت، آن اقتدار و مقبولیت سالیان گذشته را از دست داده است. کسانی که از احتمال اعلان استقلال کردستان عراق در پی خروج آمریکاییها سخن میگویند، از عمق وخامت روابط مردم و مسئولین خبر ندارند. چنین پروژه مهمی، باید از پشتیبانی وسیع مردمی برخوردار باشد، آن هم نه پشتیبانی از اعلان استقلال بلکه پشتیبانی از حکومتی که قرار است متصدی همچون اعلانی باشد. کاهش اعتبار حکومت، هم در عرصه داخلی هم در نحوه تعامل با همسایگان محسوس است: نوری مالکی علنا از اجرای ماده ۱۴۰ قانون اساسی (برگزاری همهپرسی در مناطق کردنشین خارج از محدوده حکومت کردستان) طفره میرود. وزیران کرد حکومت بغداد هم، اخیرا بیشتر خود را در جبهه مخالفان و ناراضیان میبینند نه عضوی از یک حکومت ائتلافی. نقش حکومت کردستان در کاهش یا حل مناقشات سیاسی- امنیتی، به حد پیامرسان و واسطه تنزل کرده است. پیامهایی بین پژاک- پکک و تهران- آنکارا ردوبدل میکند، پیام آمریکا را به ایران میرساند و یا دیدارهای مخفی و غیرعلنی را میزبان میشود. حتی نقش بازیگری و تصمیمگیربودن پکک - که ظاهرا گروهی شورشی و فاقد حکومت است- کمکم از نقش حکومت کردستان بیشتر میشود. پیشبینی میشود این شرایط حکومت کردستان عراق دیری نپاید. هم مردم نمیتوانند تا همیشه این بیتدبیری، فساد و ناکارایی را تحمل کنند و هم قدرتهای منطقه، میتوانند بدون نیاز به واسطه و میزبان، با هم تعامل کنند. تنها گریز حکومت کردستان، تقویت جریان اپوزسیون قانونی است که هم رابطه مردم و حکومت را ترمیم کند و هم با افزایش غلظت آزادی و شفافیت، مبارزه با فساد را از حد طرح و شعار فراتر ببرد. در این صورت میتوان به اعاده اعتبار و کسب مجدد سنگینی سابق امیدوار باشد.
کردستان ایران:
کردستان ایران در سکوت پرمعنایی بهسر میبرد. مردمی که تواناییهای خود را در همه شیوههای مبارزه نشان داده بودند (در آخرین شیوه آن یعنی اعتصاب و نافرمانی مدنی، موفقتر از موارد قبل هم بودند)، اکنون تنها در تامل به سر میبرند. جنبش سبز ظرفیت لازم برای گنجاندن خواستههای آنها را نداشت (در آسیبشناسی ناکامی تاکنونی این جنبش، باید بیشتر به این بعد پرداخته شود)، اپوزیسیون سراسری هم (چپ سراسری، ملیون، مجاهدین، سلطنتطلبها) که جایگاهی جدی در کردستان نداشتند، اکنون در مواردی هم، به تهدیدی بالقوه برای آینده کردستان تبدیل شدهاند. اما داستان احزاب کرد پیچیدهتر هم هست: سروصدای جنجالی پیوستن یک جریان اپورتونیستی به جنبش سراسری، با شبیهسازی شخصیت دکتر قاسملو، به طنزی مضحک تبدیل شد. جدال رسانهای دو حزب دمکرات هم در هفتههای اخیر به افشاگریهای مبتذل کشیده شد؛ قهر کردن در جلسات حزبی و ایراد گرفتن از نحوه سخن گفتن یکدیگر و موارد شبیه این، توهین عریانی به شعور مردم بود. "فیل هوا کردن" یکی از آنها با درخواست از سازمانهای جهانی در حمایت از ملت کرد، نه تنها شوری برنینگیخت، که سوالاتی جدی را هم مطرح کرد: آخرین باری که مردم کرد نیاز به حمایت داشتند- سرکوب اعتراضات خیابانی، شکنجه و آزار معترضان و حمله به تجمعات شهروندان در خیابانها- در کردستان عراق بود که آن زمان، حزب مذکور نه تنها درخواست کمک جهانی نکرده بود بلکه از مردم هم انتقاد کرد که چرا به سوی پایگاه حزب حاکم سنگ پرتاب کردهاند، بدون آنکه از حزب حاکم بپرسد که چرا مردم بیسلاح را به مسلسل بسته است؟ معلوم شده است که این احزاب تا زمانی که اولا استقلال مادی و سیاسی خود را از احزاب کردستان عراق بهدست نیاورند و دوما به اصلاحات عمیق و بنیادی در ساختار و درون خود نپردازند، نه امکان کسب اعتبار گذشته خود را در میان مردم خواهند داشت و نه پتانسیل لازم برای پیوستن به جنبش سراسری را. رقیب نوپا هم که برایشان پیدا شده، رقیبی که ممکن است در ادامه سیاستهای آنها، به بدیل هم تبدیل شود.
کردها در ترکیه:
پیچیدهترین بخش موقعیت امروز کردها، مربوط به کردها در ترکیه است. جایی که نهتنها سکوت پرمعنای کردستان ایران حاکم نیست بلکه صداها در هم تنیده شده اند، صدای جنگ و زلزله و نئوفاشیزم. دوازده سال پیش که در شهر ازمیت ترکیه زلزله روی داده بود، یکی از روحانیون ایران آن را به فسق و فجور ارتش ربط داده بود اما چند سال بعد، هماو در برابر فاجعه بم سکوت کرد، امروز هم کسانی در خود ترکیه، زلزله اخیر را به سنگپرتاب کردن معترضان دیروز و قربانیان امروز وصل کردهاند. آن اولی فاشیزم دینی بود و این دومی، نئوفاشیزم ملی. ولی این، همه مشکلات نیست. اردوغان تصمیم گرفته بود اولین تمرین ابرقدرتی و بینیازی خود را در کردستان صورت دهد: سه روز لازم بود تا بفهمد با چادرهای موجود نمیتوان نیاز هزارها خانوار را رفع کرد. البته او برای آنکه صحنه تمرین را از صحنه رویدادهای واقعی به خوبی تفکیک کند، گفته بود که کردها در اصل زرتشتی بوده اند. انگار خلفای قرن ۲۱، عیارسنج مسلمانیشان تغییر کرده است.حکومت ترکیه دو روز اول وقوع زلزله را فرصت خوبی یافته بود، برای گسترش عملیات در قندیل و نفوذ بیشتر در خاک کردستان عراق، اما بیخبر از آنکه این همزمانی فرصتطلبانه میتواند به تعمیق کینه و نفرتها بیانجامد. مردمی که زلزله را هم از سر گذراندهاند، دیگر از باتوم و گلوله ترسی نخواهند داشت. عنصر غایب در معادلات کردستان ترکیه - برخلاف سه منطقه دیگر- ارتباط با اپوزیسیون سراسری یا هر قدرت سراسری دیگر است. در واقع شکاف میان کردها و ترکها در ترکیه به شکافی افقی تبدیل میشود، آنجایی که جاذبههای سرنوشت مشترک رنگ میبازند. مردمی که بازتاب نزاع حکومت و ارتش را نه در توسعه سیاسی خود که در قالب قربانی شدن بیشتر میبینند، مردمی که رفاه و رشد اقتصادی برای آنها، نه در پیشرفت و توسعه که در کمبود کمکهای اولیه تجلی مییابد، رویای شکلگیری امپراطوری اسلامی، نه در اعاده هویت ملیشان که در انکار هویت مذهبیشان هم ظهور میکند، طبعا به سوی انتخاب نهایی سوق داده میشوند و سرنوشت خود را از آن رشد و قدرقدرتبودن کاذب جدا خواهند کرد. اینجا نیز تنها رویدادی در حد معجزه یا شوک بزرگ میتواند مسیر این جدایی را عوض کند: تحولی عمیق نه در دولت که در بطن جامعه ترکیه و همزمان، تغییری بنیادین در قانون اساسی.
کردها تا کنون در هیچکدام از مناطق چهارگانه خود، همراه دیکتاتورها و سرکوبگران نبودهاند و همیشه در برابر آنها ایستادهاند،آنها حقوق سایر ملتها را انکار نکردهاند و رویای بسط هیچ دین و ایدئولوژیای را در سر نداشتهاند. پس روند تحولات آتی که مطمئنا شامل هر چهار کشور خواهد شد، میتواند در راستای منافع آنها باشد. البته اگر به دام گرتهبرداری مبارزاتی نیافتند، با شکلگیری فساد در حرکتهای سیاسی خود مبارزه کنند، وارد بازی و ترفند قدرتهای جهانی نشوند و نهایتا بالانسی منطقی بین حقوق بدیهی خود و واقعیت عریان پیرامون خود برقرار کنند. خواستههای آنها، انسانی و قابل دفاع است و برای دستیابی به آنها نیازی به هیچ ترفند و توطئه و تبانی نیست. سختکوشی، پیگیری و شفافیت میتواند سیاست اصلی آنها باشد، در همه مناطق چهار گانه کردستان.
|