یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

توده های میلیونی، قربانیان اصلی نزاع نیروهای ارتجاعی - بهرام جوان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ آبان ۱٣۹۰ -  ٣۰ اکتبر ۲۰۱۱


اتهام های اخیر دولت آمریکا مبنی بر اینکه دولت جمهوری اسلامی در صدد ترور سفیر عربستان در خاک آمریکا بوده است، وضعیت حساس و خطرناک منطقه خاورمیانه را بار دیگر در مرکز توجه محافل سیاسی داخل و خارج کشور قرار داده است.
موضوع ترور سفیر عربستان در آمریکا از آن جهت با نگرانی نیروهای مخالف دخالت نظامی آمریکا در ایران روبه رو شده است که این اتهام این بار از سوی مقام های رسمی دولت آمریکا بیان شده است. منصور فرهنگ، استاد دانشگاه در آمریکا و سفیر سابق ایران در سازمان ملل در دوران مهندس بازرگان، در گفت و گو با رادیو زمانه، در اشاره به این موضوع می گوید:" این اتهام به خودی خود حائز اهمیت است، حتی اگر دلیل و مدرک و شاهد محکمه پسندی برای آن وجود نداشته باشد، اینکه وزیر دادگستری آمریکا و رئیس پلیس فدرال آمریکا در کنار هم بایستند و مدعی شوند که ایران در طرح و مدیریت این توطئه شرکت داشته و هدف این بوده است که در شهر واشنگتن بمب گذاری کنند، واقعا یک امر بسیار مهم است که می تواند پیامدهای خود را داشته باشد. ولی وقتی ما به محتوای این اتهامات نگاه می کنیم و دنبال دلیل و مدرک و شاهد می گردیم، می بینیم که واقعا سوء ظن زیادی وجود دارد."
در همین ارتباط آلن ایر، سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمریکا، در مصاحبه با رادیو فردا، ۲۰مهرماه، در جواب این سوال که هدف ایران از این کار چه می تواند باشد، گفت:" اصلا من نمی توانم گمانه زنی کنم که چرا الآن ایران این کار را کرده است؟ چیزی که من خوب می دانم همان چیزی است که عرض کردم که اطلاعات مبرهن ، معتبر و موثقی داریم که این توطئه توسط عناصر دولت ایران هدایت شده است." آلن ایر در مورد احتمال حمله نظامی به ایران اظهار داشت که، آمریکا وارد مذاکره با همپیمانانش می شود و از نظر مالی، اقتصادی و سیاسی بر ضد ایران فشارها را افزایش می دهد.
به گزارش فرآرو، ۲۲ مهرماه، سید علی خامنه ای، ولی فقیه رژیم، در واکنش به این اتهامات گفت:" تکرار شیوه های ابلهانه و بی خاصیت سیاستگذاران درمانده و پریشان غربی برای ایران هراسی، باز هم نتیجه نخواهد داشت."
به گزارش روزنامه تهران امروز، ۲۳ مهرماه، حسین امیر عبدالهیان، معاون عربی و آفریقای وزیر امور خارجه، در اشاره به نقش لابی های صهیونیستی، گفت:" نباید از نقش لابی صهیونیست ها در آمریکا غافل ماند و چنین طراحی های سراپا کذب عمدتا از کانون فتنه لابی صهیونیست ها در آمریکا و غرب ریشه می گیرد."
رجانیوز، ۲۰ مهرماه، در مطلبی با عنوان:"مزد انفعال در سیاست خارجی و ساده اندیشی در آزادی جاسوس ها را بگیرید"، می نویسد:"در حالی که ابعاد این ماجراجویی کذب علیه کشورمان تقریبا روشن است، به طوری که با یک جستجوی ساده در منابع اطلاعاتی آمریکا سوابق وی از جمله دزدی روشن است اما آنچه که به عنوان زمینه های این گستاخی است، انفعال دستگاه دیپلماسی کشور و ساده اندیشی در آزادی دو جاسوس آمریکایی است."
به گزارش فرارو، ۲۱ مهرماه،حمیدرضا ترقی، از اعضای موتلفه، با تشریح اهداف آمریکا از این اتهامات به دیپلماسی ضعیف ایران اشاره می کند و می گوید:" ما نباید اجازه دهیم در عرصه بین المللی، آمریکا نقشه های خود را در ایجاد تفرقه میان ایران و کشورهای عربی تحقق ببخشد، ولی به نظر می رسد این کار اولا به دیپلماسی قوی نیاز دارد و ثانیا باید از ظرفیت های دیگر نظام برای جلوگیری از این نقشه آمریکا استفاده شود و تنها اکتفا کردن به عناصر وزارت خارجه کافی به نظر نمی رسد."
روزنامه آرمان، ۲۴ مهرماه، که از نظر فکری به هاشمی رفسنجانی نزدیک است، مصاحبه یی با علی بیگدلی انجام داده که در آن ضمن رد اتهام ترور سفیر عربستان از سوی ایران، و اینکه آمریکا از این طریق به دنبال دست یافتن به هدفی است، معتقد است که، علت همراهی عربستان با این موضوع نارضایتی این کشور از برنامه هسته ای ایران است. وی راه حل این مشکل و مدیریت آن را استفاده از امکانات قطر برای کاهش التهاب بین ایران و عربستان می داند و در جایی ضمن حمایت تلویحی از دیپلماسی خارجی ایران در زمان رفسنجانی و خاتمی، می گوید:" ما باید در یک دیپلماسی پنهان و خیلی سریع و روشن با آمریکا و عربستان صحبت کنیم تا این التهابات کاهش یابد."
لازم به تذکر است که، در جریان سفر اخیر احمدی نژاد به نیویورک، روزنامه ها و سایت های اینترنتی وابسته به جناح های حکومتی اخباری را منتشر کردند که از مذاکرات پنهان مشایی با مقامات آمریکایی حکایت می کرد. روزنامه فرهنگ آشتی، ۳۰ شهریورماه، با عنوان:" تحرکات مشکوک مشایی در نیویورک"،به نقل از شبکه بی بی سی، نوشت:" شواهد حاکی از آن است که گروهی از مدیران احمدی نژاد در فرصت دیدار نیویورک پیشنهاد مبادله امتیازاتی را بین طرف آمریکایی و ایرانی به امید برچیدن تحریم ها مطرح می کنند. همچنین این شبکه در گزارش های خود از ترکیب همراهان رئیس جمهور با عنوان افرادی با نگاه جدید به غرب یاد کرد و در این باره تلاش های گروه های اصلاح طلب و کارگزاران برای گشایش باب دوستی با آمریکا را خاطرنشان ساخت." این مطلب در پایان آورده است:" به این ترتیب، اگر سفر امسال عزیمت رئیس جمهور به نیویورک رنگی از حماسه و مبارزه با اردوگاه سلطه جهانی به خود نگرفت نباید چندان تعجب کرد زیرا تمامی شواهد نشان از آن داشته که گروه برنامه ریزان سفر، طرحی کاملا متفاوت از سال های قبل تدارک دیده اند."
صادق زیبا کلام در مقاله یی در روزنامه آرمان، ۲۳ مهرماه، با عنوان: "اتهامات جدید آمریکا و نقاط ضعف جایگاه ما در عرصه بین الملل"، در تحلیل این اتهام، تحت فشار قرار دادن بیشتر ایران و بر هم زدن روابط ایران و عربستان را مورد توجه قرار داده و در نتیجه گیری برای برون رفت از این مسئله، می نویسد:" چرا بایستی جایگاه ایران در عرصه بین الملل به نقطه ای برسد که اساسا بشود چنین اتهامی را به ایران زد؟ ... آیا اگر زمان هاشمی رفسنجانی و روابطی که او توانسته بود با همسایگان عربمان بالاخص با عربستان سعودی برقرار نماید، بود، آمریکا می توانست به راحتی این اتهام را به ما وارد سازد؟ "
سایت جهان نیوز، ۲۴ مهرماه، در انتقاد به صالحی و سیاست خارجی ایران، با اشاره به سخنان نایف بن عبدالعزیز، وزیر کشور عربستان، که گفته بود ثبات کشورش از سوی ایران به خطر افتاده است، می نویسد:" اظهارات ضد ایرانی نایف در آن برهه در حالی بود که دستگاه دیپاماسی کشور در ماه های اخیر حاضر به موضع گیری رسمی در برابر تندگویی های سیاستمداران سعودی نشده است و برعکس کوشیده تا موضعی منفعلانه در این باره اتخاذ کند." جهان نیوز در ادامه به صحبت های صالحی اشاره می کند که گفته بود با عربستان مشکل خاصی نداشته و مشکلی که هست دیدگاه دو کشور نسبت به تحولات منطقه است که در این زمینه احتیاج به رایزنی بین دو کشور است که سوء تفاهم رفع شود."
روزنامه کیهان، ۳۰ مهرماه، سرمقاله خود را به کشته شدن قذافی اختصاص داد که در آن می توان دیدگاه جمهوری اسلامی در رابطه با تعیین سیاست خارجی کشور را مشاهده کرد. کیهان در تفسیر وضعیتی که منجر به مرگ قذافی گردیده به عملکرد وی در طول دوران حکومتش و امتیاز دادن به کشورهای غربی برای رهایی از بحران اشاره کرده و در قسمتی از آن می نویسد:" قذافی بیش از هر شخصیت وابسته به غرب به اسلام گراها سخت گرفت و بیش از هر رهبر حلقه به گوش عرب، منافع ملتش را قربانی رضایت غرب کرد. ماجرای عقب نشینی سریع رژیم قذافی از ساخت نیروگاه هسته ای که ملت لیبی به آن نیاز مبرم دارد و بار زدن همه تجهیزات هسته ای کشورش و ارسال به آمریکا، پرداخت غرامت به خانواده کشته شدگان غرب در هر حادثه ای که کشته شده باشند و همکاری با غرب در چسباندن واژه تروریسم به جهان اسلام، بخشی از ماهیت وابسته معمر قذافی بود." کیهان در واقع امر با این تحلیل می خواهد نتیجه کرنش در برابر غرب را یادآوری کند.
به گزارش رادیو فردا، ۲۷ مهرماه، نیکلا سارکوزی در این ارتباط با کامل و دقیق بودن نقشه ترور سفیر عربستان، و با نگرانی از این وضعیت، خواستار افزایش بیشتر فشارها بر ایران شد.
بخش فارسی رادیو فرانسه، ۲۵ مهرماه، از قول دیان فینستان، رئیس کمیسیون اطلاعات سنای آمریکا، نقل کرد که قاسم سلیمانی در جریان توطئه ترور سفیر عربستان بوده و در جواب این سوال که آیا این کشور علیه سپاه قدس وارد عمل می شود، با توجه به وضعیت آمریکا در عراق و افغانستان پاسخ به این پرسش را منفی ارزیابی کرد. اما وی گزینه تقویت تحریم ها و مجازات های بین المللی را خواستار گردید.
از هنگام ایراد این اتهام آمریکا از دو هفته پیش تاکنون، اظهار نظر های گوناگونی در این ارتباط بیان شده که از یک طرف این ادعا را با دیده شک و تردید ارزیابی می کند و از طرف دیگر بر دخالت ایران در این قضیه با اطمینان صد در صد سخن می راند. اینکه هر از چند گاهی مقامات آمریکا و یا دیگر کشورهای غربی به راحتی می توانند چنین اتهاماتی را به راست یا دروغ بر ضد حاکمان کنونی بیان کنند، خود نشان دهنده وضعیت بغرنجی است که جنبش مردمی با آن گرفتار است. در طول سی و دو سال حاکمیت کنونی بر ایران، سیاست خارجی ایران صحنه فراز و نشیب های گوناگونی بوده که از یک طرف دربرگیرنده منافع سرکوب گران حاکم بوده است و از طرف دیگرمتاثر از زورآزمایی جناح های حکومتی برای حذف یکدیگر از صحنه سیاسی کشور. به عنوان مثال، ماجرای سلمان رشدی و دستور قتل وی از سوی خمینی، بیش از آنکه در رابطه با یک فتوای مدهبی باشد، بازتاب درگیری های جناح های حکومتی بود که از اتوریته خمینی در واپسین ماه های عمرش در آن زمان به نفع منافع جناحی و به ضرر منافع ملی استفاده شد. حاصل این منازعه قطع رابطه با بریتانیا و تنش با دیگر کشورهای غربی بود. در دوران رفسنجانی که ما شاهد روابط گسترده تر با کشورهای عربی و اروپایی بودیم، در نهایت شاهد ماجرای میکونوس و دست داشتن وزارت اطلاعات و مقامات درجه اول رژیم در ترورهای مخالفان در خارج از کشور روبه رو بودیم، که اکثر کشورهای اروپایی زیر فشار افکار عمومی و از سر ناچاری مجبور گردیدند سفرای خود را از تهران فرا بخوانند. در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی با اینکه تلاش برای رابطه بهتر با کشورهای غربی و عربی در حد مطلوب پیش رفت و برنامه اتمی ایران نیز متوقف گردید، اما در نهایت دولت جنگ طلب بوش، ایران را جزو محور شرارت قرار داد. بارها و بارها در دوران بوش امکان وقوع جنگ نگرانی های جدی یی را به وجود آورد. در این دوره بیت رهبری و مهره های بدنامی در سیاست خارجی، نظیر علی اکبر ولایتی، با عملکرد و اظهارات نسنجیده و ماجراجویانه خود در عمل موضع ایالات متحده را قابل توجیه کردند. در دوران احمدی نژاد تنش در روابط با کشورهای عربی و غربی به نحو بی سابقه ای رو به افزایش گذاشته است. دو مشخصه اصلی تمامی این دوران یکی تمایل دائم جناح های حاکم برای ایجاد رابطه با آمریکا بوده است و دیگر اینکه در تمامی این دوره چیزی که به طور مشخص از آن خبری نبوده است، عملکرد یک سیاست خارجی به نفع مردم و منافع ملی بوده است. اظهار نظرهای بالا از جانب ارگان ها و شخصیت های مختلف هر کدام واقعیت هایی را در خود نهفته دارد، اما هنگامی که به نتیجه گیری می رسد، چون در تضاد با منافع ملی اند، دشواری های موجود را در خود نگه می دارند. اینجا موضوع اصلی این نیست که اتهامات اخیر آمریکا بر ضد ایران صحت دارد یا نه. مسئله اصلی این است که مردم باید در حال حاضر با وضع تحریم های شدید تاوان درگیری های دو نیروی ضد مردمی را بپردازند. اینکه امروز آمریکا نمی تواند به ایران حمله کند، در نتیجه رنج و دردی که مردم از طریق تحریم های موجود متحمل می شوند، هیچ چیز کم نمی کند. در عراق مورد تحریم واقع شده بیش از دو میلیون کودک قربانی شدند. امروز حتی ایجاد رابطه با آمریکا و دست کشیدن از برنامه اتمی نیز کمکی به مردم ایران نمی کند. مگر قذافی همین کار را انجام نداد؟ برای نیروهای مترقی صحنه قتل فجیع قذافی موضوع اصلی نیست، بلکه تصویرهایی که از سوی رسانه های بین المللی از شهرهای ویران شده لیبی مخابره می شود موضوع اصلی است. زیر ساخت های اقتصادی این کشور که تماما نابوده شده اند ، سال ها طول خواهد کشید تا بازسازی شوند. برای تفکری که معتقد است ایجاد رابطه با کشورهای عربی خطر را از سر ایران رفع می کند، بشار اسد نمونه جالبی می تواند باشد. مگر بشار اسد با کشورهای عربی رابطه خصمانه داشت؟ رژیم بشار اسد در پی قطع رابطه دیپلماتیک سوریه با آمریکا در دوران بوش موفق به بازسازی آن رابطه در دوره ریاست جمهوری اوباما شد. امروز به رغم تمامی این روابط خوب با ترکیه، کشورهای عربی، اروپایی، و آمریکا، تلاش برای سرنگونی وی با شدت در جریان است. اینکه آمریکا و متحدانش تمامی تلاش شان را برای حفظ رژیم های وابسته در عربستان و یمن و اردن پنهان نمی کنند و در همان حال برای مردم ایران و سوریه و لیبی دلسوزی می کنند، هشدار باشی است به تمامی نیروهای مترقی که نسبت به وضعیت موجود با احساس مسئولیت بیشتری برخورد کنند. آمریکا و متحدانش به خوبی آگاهند که تا موقعی که این حکومت های ضد مردمی بر مردم خود حاکم اند، اجرای برنامه های آن ها امکان موفقیت بیشتری دارد. هر نیروی سیاسی یی که بخواهد این واقعیت را که آمریکا در صدد ایجاد نظم نوین جهانی است را متعلق به گذشته بداند، باید دچار ساده لوحی شده باشد. امپریالیسم برای اجرای برنامه های خود هیچ عجله یی ندارد و در این مورد می تواند سال ها منتظر بماند. پاشنه آشیل این دو نیروی ارتجاعی و سرکوبگر، نیروی توده ها ست. در صورت سازمان دهی و بسیج توده ها شیشه عمر این تفکرات و اعمال ارتجاعی نیز شکسته می شود. صدام در حالی که به شدت به سرکوب مردم خود می پرداخت در همان حال ادعای حمایت از مردم فلسطین را داشت. معمر قذافی برای حفظ رژیم خویش کمابیش به چنین مانورهایی دست زد و هیچ گونه امتیازی به مردم خود نداد. بشار اسد و رژیم ولایت فقیه هم در همان مقوله جای می گیرند. دیگر سردمداران رژیم های خون ریز و مستبد در منطقه به دلیل وابستگی شدید شان به کشورهای غربی ممکن است از سوی مردم خود از اریکه قدرت فرو کشانده شوند، اما در نهایت حامیان غربی آنان اجازه نخواهند داد این سرکوب گران به سرنوشتی همچون سرنوشت صدام و قذافی مبتلا شوند. مبارک، بن علی، و علی عبدالله صالح نمونه های زنده این وضعیت اند. مسلما دغدغه اصلی نیروهای مترقی سرنوشت خودِ حاکمان خون ریز نیست، بلکه آن فرآیندی است که به ایجاد حاکمیتی ملی برخاسته از مشارکت مستقیم مردم منجر گردد. این روند تاکنون در کشورهای مصر و تونس با دشواری های بسیار مواجه گردیده است که عامل اصلی آن نفوذ غیر قابل انکار امپریالیسم در این دو کشور است. در مورد آیندهٔ لیبی نیز نمی توان کم ترین امیدی را متصور بود. رژیم ولایت فقیه در یک ورشکستگی سیاسی و اقتصادی هر روز تعداد بیشتری از فعالان سیاسی، روزنامه نگاران، هنرمندان، و فعالان حقوق اجتماعی ، دانشجویی و کارگری را به زندان و حبس های کوتاه و بلند مدت محکوم می کند. جنبش مردمی بررغم پتانسیل عظیمی که دارد متاسفانه به دلیل عدم انسجام و بی توجهی به نیروهای اجتماعی و در راس آن جنبش کارگری، به نیروهای ارتجاعی این امکان را داده است تا زمینه های وضعیتی مشابه عراق، افغانستان و لیبی را فراهم بیاورند. با وجود رژیم ولایت فقیه، سایه تحریم های اقتصادی، و روابط تنش زا با دیگر کشورها، امکان درگیری یی نظامی هر روز نسبت به روز پیش بیشتر می شود. جنبش مردمی قادر است از بروز چنین وضعیتی جلوگیری کند، و این امر تنها با همبستگی و عمل مشترک تمامی نیروهای مترقی امکان پذیر است.

بهرام جوان، از کمیته دفاع از حقوق مردم ایران


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست