یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چاله‌ها


یوسف صدیق (گیلراد)


• دست انداز‌ها
ماشین‌ام را دست انداخته‌اند.
چاله‌های پس از باران
خیس می‌‌خندند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ آبان ۱٣۹۰ -  ۲ نوامبر ۲۰۱۱


 
دست انداز‌ها
ماشین‌ام را دست انداخته‌اند.
چاله‌های پس از باران
خیس می‌‌خندند.
دستی در هوا تکان می‌‌خورد.
مسافری، اخم‌هایش را
در حاشیه‌ی نگاهم وامی‌نهد؛
مسافری که نمی‌داند
من به سوی هیچ مقصدی نمی رانم.
*
می‌ خواهم سایه‌ای‌ باشم؛
کنار مسافر بایستم.
شاید او هم
با همه چاله‌های جهان کنار آمده باشد
شاید او هم می‌‌داند:
دست انداز‌ها ابدی‌اند، باران اما، نه‌ ‌.
می‌ خواهم توقف کنم.
عکسی‌ باشم در قابی‌ از غروب،
نمای خیابانی
که هرگز پلک‌هایش را نمی بندد؛
نه‌ پیش از باران
و نه‌ هنگامی که چاله‌ها به یکدیگر آب می‌‌پاشند.
*
حالا، پس از باران
همه‌ی دست‌ها در هوا تکان می‌‌خورند.

آبان ۱۳۹۰


 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست