غزل
با الهام از استادانم سایه و خویی
جهان آزاد
•
دل نیست، آشیانه ی درد و غم است این
دروازه ای به دهکده ی ماتم است این
آواره مرغکی است که دور از دیار و یار
فریاد خواه، هرطرف عالم است این
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۴ آبان ۱٣۹۰ -
۵ نوامبر ۲۰۱۱
دل نیست، آشیانه ی درد و غم است این
دروازه ای به دهکده ی ماتم است این
آواره مرغکی است که دور از دیار و یار
فریاد خواه، هرطرف عالم است این
در جست و جوی لانه ی مالوف خویشتن
با سوز و ساز دربدری همدم است این
شد پایگاه جنگ و جنون خاک میهنم
باور مکن رفیق، که ملک جم است این
گنجینه ای بزرگ که از مکر دشمنان
در چنگ دزد سفله ی نامحرم است این
یاران اگر که خاک وطن توتیا کنند
دانی برای زخم، دلم مرهم است این
غرید نوجوانی و مزدور مسخ شد
گفتم اگر غلط نکنم رستم است این!
گاوی نشسته بود به دکان رهبری
رندی به سُخره گفت بنی آدم است این!
روی ستون چوبی دکان کسی نوشت:
دیو است، اژدهاست و یا ارقم* است این
از سرنوشت رهبر و بشٌاراسد مپرس
این قصه روشن است، مگو مبهم است این!
گیسوی یار دیدم و گفتم خدای را
یک رشته از قبیله ی ابریشم است این
چهارم نوامبر
* ارقم: مارِ دو رنگ
|