یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

شبح تجاوز - کاوه بنایی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ آبان ۱٣۹۰ -  ۹ نوامبر ۲۰۱۱


بر فراز قاره‍ی آفریقا (شمال آفریقا), آسیا و خاورمیانه, شبحی درحال پرواز است. این شبح, تحت اراده و کنترل قدرتی ست که با اطلاعات داده شده, با چشمان الکترونیکی خود, هجوم و تخریبی را انجام می دهد که, رژیم های مستبد را به وحشت انداخته است. این میان مردمی که قتل عام می شوند, از نظر این شبح, به آمار نمی آیند. چرا که, از قبل, آنانی که نتوانستند طی سالیان طولانی, شرّ دیکتاتورها و رژیم های مستبّد را از سر راه توده ها بر دارند, تخمین می زنند مثلا, در افغانستان, یک میلیون نفر, در یوگسلاوی, هزاران نفر, در عراق, دهها هزارنفر, و در شمال افریقا, لیبی همچنین دهها هزار نفر باید صحنه را ترک کنند! و سرزمین هائی که, دیکتاتورها زمینه تسلط شان را مهیّا کرده بودند با همه تجهیزات ضد دمکراسی!! از قبیل, بیمارستان ها, مدارس موسسات عمومی, صنایع و کارخانه ها و... پاک گردند. پس از آنکه شبح, ماموریت ویژه اش را, طبق برنامه زمانبندی شده انجام داد, فارغ از دیکتاتور که اینک, یا مرده (قذاقی), دستگیرشده (صدام) و یا بعدا می میرد (میلوسوویچ), شروع به بازسازی به دست همدستان خود می نماید.
ما از نعمت این شبح, با سخنانی که خانم هیلاری کلینتون, وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا عنوان کردند, نتوانستیم بهره مند گردیم. چرا که عملکرد این شبح را در همسایگی خود در افغانستان و عراق شاهد بودیم. زمانی که آقای "بوش" رئیس جمهور وقت آمریکا, کف به لب آورده بود و فریاد می زد, "تا زمانی که رهبران خاطی خود را تحویل ندهید به بمباران کشورتان ادامه خواهیم داد". اینک فرقی که دمکرات ها با جمهوری خواهان آمریکائی دارند را به عینه شاهد هستیم. امروز دمکرات ها می گویند از ما بخواهید در تجاوز به سرزمین تان شما را یاری کنیم! تا از شر دیکتاتورها و رژیم های مستبّد رهائی یابید. این تغییر را چگونه می توانیم باورکنیم؟ برای اینکه درک خود را کمی ارتقا دهیم, کنکاش در رفتار دمکرات خالی از لطف نیست.
خانم هیلاری گذشته روشنی دارد. دهه هفتاد, زمانی که مانند امروز سر زبان ها نبود, در "کمیته قضائی کاخ سفید" که به پرونده رسوائی "واترگیت" در خصوص ریچارد نیکسون فعالیت می کرد مشارکت داشت. در حزب دمکرات ایالات متحده امریکا, از اعضا میانه رو می باشد. مدت ۱۲ سال بانوی اوّل ایالت ارکانزاس بودند و از هواداران سرسخت رفاه برای کودکان و اموزش و پروش مناسب هستند. از سال ۱۹۹٣ تا ۲۰۰۱ صاحب خانه "کاخ سفید" و بانوی اوّل امریکا و یکی از اولین زنان امریکائی ست که عضو مجلس سنای امریکا شدند. اما آنچیزی که مثل خار درون خانم هیلاری را می خلد, مربوط می شود به آن روح تجاوزی که شبح آن بر زندگی اش سایه افکنده است. که ده سال بعد هنوز شرمسار از آن واقعه یاد می کند. و آن رابطه آقای کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا با مونیکا بود. ایشان هنوزآ ن واقعه شوم تجاوز به حقوقشان را از یاد نبرده اند, و از نظر تجاوز به حقوق مدنی, با ما که بیش از سی سال ازجانب رژیم اسلامی سابقه داریم هم درد هستند. این موضوع همه اش تقصیر دمکرات ها ست که در سال ۱۹۹٣ باخت نصیب شان شد و در همان سال هم مادر آقای کلینتون فوت نمودند (گفتگو با تیلور برانش) این دو واقعه آقای کلینتون را افسرده کرد و برای درمان روح سرگشته اش, یک "پیراهن آبی" به مونیکا هدیه داد. وعاقبت آنچه نمی خواست اتفاق افتاد. زمانی که "مونیکا" به شرح واقعه پرداخت و تردامنی اش را در دادگاه ثابت کرد, اقای رئیس جمهور به گریه افتاد و عذر خواهی کرد. این برنامه ۴۰ میلیون بیننده داشت. آقای کلینتون با این واقعه ثابت کردند, چقدر به عقاید حزبی شان که به "راه سوّم" معروف است پای بند هستند. "کوچک شدن دولت" و "اصلاحات بهداشت", ۴۰ میلیون آمریکائی دیدند که چگونه "دولت شان کوچک شد" و تقصیر مونیکا بود که بهداشت را رعایت نکرد! "پیراهن آبی" آخرین نقطه شرم آقای کلینتون بود. از آن پس آقای کلینتون, بنیادی را راه اندازی کردند تا تصور نادرست را از ذهن آمریکائی ها پاک کنند, مبارزه علیه "ایدز" و علیه گرم شدن زمین. چراکه زمان ریاست جمهوری ایشان "سرزمین کوزوو" با بمباران وحشیانه "ناتو" و با کشتار هزارها نفر که عمدتا مسلمانان بودند, بیش از اندازه گرم شده بود.
خانم هیلاری از آن به بعد, به مبارزات درون حزبی خود مشغول شد. تروریسم عرصه جدیدی از تاخت و تاز گشوده بود. آقای بوش تا توانست با آتش کافی با این پدیده برخورد کرد. از انجام هر عملی هیچ ابائی نداشت. برای این سرزمین های سوخته, در مبارزه انتخاباتی باید چاره ای اندیشیده می شد. دمکرات ها بیکار ننشستند. زمان مهلت آقای بوش به صدام حسین, وکیلی هم ردیف خانم هیلاری به میدان مبارزه کشیده شد و علیه دخالت نظامی, در اجتماع "ضد جنگ" شیکاگو برای جمعیت انبوهی سخنرانی کرد. ایشان آقای "باراک اوباما" از حزب دمکرات بودند. عمده فعالیت دمکرات ها علیه دخالت نظامی در خاورمیانه, آسیا و آفریقا خلاصه می گردید. ایندو کاندید از حزب دمکرات در مناظره ۹۰ دقیقه ای اهداف خود را اعلام کردند و آقای اوباما در پاسخ سوالاتی از جانب خانم هیلاری کلینتون, در رابطه با حمله ایران به اسرائیل اظهار داشتند: آمریکا اقدام لازم را انجام خواهد داد. همچنین گفتند هر کاری خواهد کرد تا ایران به سلاح اتمی دست نیابد. چون ایران را بزرگترین خطر برای اسرائیل و آرامش و ثبات در منطقه خاورمیانه میداند. ایشان اظهار داشتند خطر ایران شدید و واقعی است و هدف من این است که این خطر را از پیش پا بردارم.
خانم هیلاری در این مناظره به نکاتی پی برد که برای حزب اش سودمندتر است رقابت را به آقای اوباما تفویض کند و از آن پس در کنار ایشان تلاش کردند.
دمکرات ها زمان کافی در اختیار داشتند تا بر روی سرزمین های سوخته نئو کان ها, کار کنند. آن سوی قضیه جمهوری خواهان درب را فقط روی یک پاشنه می چرخاندند. با به میدان آمدن آقای "مک کین", اوباما به صراحت گفت: مک کین جیره خوار کمپانی های نفتی است. مشاور آقای کین اظهار داشت این آقای اوباما بود در مجلس رای مثبت به نفع پیمان نفتی بوش ــ چنی داد.
برای ما که هزارها مایل از آن معرکه دور هستیم, این نوع دانسته ها ضروری است. چون با کارت ما هم, بازی را ادامه می دهند. عاقبت دمکرات ها پیروز میدان گشتند و آقای اوباما مراسم تحلیف را با حضور ۲ میلیون نفر در سرمای زیر صفر درجه در واشنگتن دی سی بجا آوردند. البته لازم به گفتن است آن سیلی که اوباما را از خیابانها و میادین به سمت "کاخ سفید" هدایت کرد بر میگردد به تعهداتش در عرصه ملی, کاهش مالیات تا سقف ۹۵ درصد خانواده های کارگری, افزایش پرداخت تامین اجتماعی برای ۵۴ میلیون سالمند آمریکائی و... چیزی که برای "چپ های دمکرات" در اروپا در حد یک انقلاب است.
ایشان به اروپا, آسیا, آفریقا, و آمریکای لاتین برنامه سفرهائی را انجام دادند. به نشاء سرزمین های سوخته ای که از قبل تخم اش را جمهوری خواهان و ژنرال های نئوکان پرورده بودند, پرداخت. یک دوره آموزش برای دست آموزان خود در افغانستان, عراق و یوگسلاوی ترتیب داد و دمکراسی را برای آنان نهادینه کرد و آنقدر در این مسیر پیش رفت که جایزه صلح نوبل را هم از آن خود نمود. اما در منطقه خاورمیانه همچنان پرچم تجاوز را افراشته نگاه داشت. و علیرغم اینکه عنوان نمود نیروهای آمریکائی را از عراق خارج و در افغانستان تقلیل خواهد داد از این مهم بر نیامد و زمانی که "اتحادیه آزاد شهروندی آمریکا" انتشار عکس هائی از زندان "ابوغریب" را خواستار شدند از انتشار ۲۲ عکس نا متعارف, ممانعت به عمل آوردند و اظهار داشتند که جان سربازان آمریکائی در افغانستان و عراق, به خاطر انتشار این تصاویر به خطر می افتد. ایشان در شفاف سازی و آزادی آن در زمان آقای "بوش" تاکید فراوان داشتند. چندی بعد از این واقعه "آنتونیو ناگوبا" ژنرال بازنشسته آمریکائی به روز نامه "دیلی تلگراف" گفت: این تصاویر حاوی انواع تجاوز جنسی نظامیان آمریکائی به شهروندان عراقی بود.
همه این موارد حاصل نگاه های غیرمتفاوت شان در بیرون مرزها دارد. گسترش پایگاه های نظامی در اقصی نقاط دنیا, علی الخصوص آسیا و حول کشور ما ایران, کنترل ابراههای اختصاص مناطقی با کشاندن سازمان ملل به حیطه نیازهای میلیتاریستی خود, با گسترش شبح حضور خود, سایه تجاوز را به تمام این مناطق می گسترانند. رژیم های مستبد فرمانبردار و نافرمان در عرصه ملی با گواهی گرفتن از خطر حمله خارجی, به وحشیانه ترین شکلی, اعتراضات مدنی را سرکوب می کنند. برای ما که بیش از سه دهه شرایط بسیار پیچیده و دشواری را در عرصه ملی و بین المللی سپری کرده ایم, و از ابتدای شکل گیری نظامی اسلامی که همچنان ناشناختی اش بر زندگی ما سنگینی می کند, و با سرکوب سیستماتیک, اپوزسیون از هر نوع اش را از عرصه حیات سیاسی, به شدیدترین شکلی تاراند و آنان با پذیرفتن کوچ اجباری, به دنیائی دور از معرکه کشانده شدند. رژیم اسلامی هر چه خواست با باقی مانده آن اندیشه ها در زندان ها, انجام داد. هر گوشه از میهن را خاورانی آفرید. آنچنان سکوتی در میهن حاکم کرد که در خارج از کشور هم این نوع حیات را گستراند. از آن پس اپوزسیون, بدلیل عدم توانائی در برپائی شکلی از مبارزه در داخل, به کشف اهرم هائی در درون حاکمیت پرداخت.در افشای این یا آن جریان , در تقویت معنوی نیروئی که شکل یابی اش از عملکرد رژیم سرچشمه میگرفت پرداخت. این نوع نگاه به مبارزه, لاجرم نقش بسیار کوچکی در میان مردم از چهره اپوزسیون عیان کرد. منادیان رهائی بخش و دمکراسی, همه این موارد را زیر نظر دارند. آنان پس از رویکرد سال ٨٨ به حرکت براه افتاده نظر دوختند. پس از چندین ماه که نیروهای تحول طلب و خواهان تغییر, در خیابانها, زندان ها, گورستانها, همه فریادشان را به گوش جهانیان رساندند و از نهادهای دمکراتیک و سازمانهای مترقی پیگیر خواسته هایشان شدند, با سکوت نسبی مواجه گردیدند. و رژیم در به انقیاد در آوردن آن اعتراضات, موقتا موفق شد. عدم پیش روی آن سیل بنیان کن در میهن ما, در کشورهای عربی و آفریقائی, با مدل های متنوع هرروز به حیات خود ادامه می دهد. اینک دمکرات های آمریکا می گویند: مردم این سرزمین ها یاری خواهند کرد, چراکه در لیبی جهت مقابله با کشتار دیکتاتور وارد عمل شدند و صدها ماموریت نظامی از هوا انجام دادند تا توانستند ماشین جنگی قذافی را از کار بیندازند. و تغییر را میسر کنند. در همین رابطه می گویند که ما ایرانیان از انها این تقاضا را تاکنون ننموده ایم. آنها از این اعمال خود به قدری دچار شعف هستند که آقای "اوباما رئیس جمهوردمکرات" اظهار داشت: بدون اینکه یک سرباز آمریکائی کشته شود قذافی را از میان بر داشتیم! پس آن هزاران مردمی که در نتیجه بمباران ها کشته شدند چه می شود؟ موسسات عمومی, صنایع, و..!
مردم ما دخالت از نوع آمریکائی را هنوز فراموش نکرده اند. کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ که با کمک سرویس های جاسوسی آمریکا به کمک ایادیش از هر نوع, روحانیون درباری, ژنرال های وفادار به سلطنت, و بخشی از دست پرورده های لابی های غربی, با خرج یک "مشت دلار" که در تهیه فیلمی در هالیوود هم نمی شد, دولت ملی "دکتر محمد مصدق" را سرنگون کردند و ۲۵ سال طول کشید تا توانستیم آن شر را از که صدایش از میهن تا جزایر گوودالوپ شنیده شد از میان بر داریم.
حال که ٣۰ سال است نوع دیگری از دیکتاتوری را در تجربه خونبار خود داریم, خانم هیلاری از ما می خواهد که دوباره به دورانی برگردیم که سناریوش را آمریکائی ها برایمان تدارک دیده بودند. بی سبب نیست که در این بحبوحه عده ای به صرافت افتاده مدعی می شوند که مبارزه علیه امپریالیسم جواب نداده و امروز امپریالیسم چهره گذشته را ندارد. درست می گویند, برای انحراف و به انقیاد در آوردن هر حرکت ملی, و ضددیکتاتوری, سرمایه مالی, مدام مدل عوض می کند و حرفی نو برای گفتن دارد. این ما هستیم که باید تغییر کنیم. اگر در این راه شتاب بخرج ندهیم, تغییرمان می دهند. ریشه این نوع تفکر, رسوب آن لایه اجتماعی است که اگر می توانستند, می خواستند شاه و سلطنت را حفظ کنند. آن روز نتوانستند, پس از ٣۰ سال سر بر آوردند. بدرستی گفته اند که, تاریخ هر واقعه ای دوبار تکرار می شود, بار اول به شکل تراژدی و دیگر بار به شکل کمدی.

کاوه بنائی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست