یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جنبش زنان در خارج، پشت جبهه یا خود جبهه؟


لاله حسین پور


• بنابراین نسل گذشته یا نسل کنونی هیچ گاه نمی تواند یکی بدون دیگری نقش خود را در تاریخ ایفا کند. حضور فعال این دو نسل است که در تقابل و کنش با یک دیگر، رسیدن به سنتز جدیدی را میسر خواهد نمود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ آبان ۱٣۹۰ -  ۱۱ نوامبر ۲۰۱۱


بحث داخل و خارج بحثی ست با قدمت ٣۲ سال حاکمیت جمهوری اسلامی. هر چند این بحث به دوران قبل از قیام بهمن نیز برمی گردد. یادم نمی رود که چگونه نسبت به فعالین کنفدراسیون در خارج از کشور نگریسته می شد و با وجود توقع بالایی که از آنان می رفت، ارزش زیادی نیز بر فعالیت شان نهاده نمی شد و ارزش اساسا به فعالیت داخل کشور و ایده ها و اندیشه هایی که از داخل برمی خاست، تعلق می گرفت. چنین نگرشی نه تنها برقرار ماند، بلکه بعد از قیام و سرکوب های گسترده و فرار فعالین سازمان های سیاسی به خارج از کشور، عمیق تر نیز شد.
ده، پانزده سال اول با توجه به سانسور اخبار، اطلاعات ذره ای، آن هم با تأخیرهای طولانی و با جاسازی های پستی، می توان گفت، فعالین خارج از کشور به حق خود را فعالین پشت جبهه به شمار می آوردند و فعالین داخل کشور نیز هم چنان با سوءظن و بدبینی به ایده ها، نظرات و فعالیت خارجه نشین ها می نگریستند.
تضاد میان فعالین داخل و خارج از همه بیشتر میان جنبش زنان خود را نشان داد. جنبش زنان درواقع یکی از فعال ترین و زنده ترین جنبش ها بعد از سرکوب های پیش از دوره "اصلاحات" به شمار می رفت. یکی از نشانه های پیوند "خونی" میان جنبش زنان داخل و خارج همین است که اتفاقا در خارج نیز جنبش زنان یکی از فعال ترین و پویا ترین جنبش ها محسوب می شد. این پیوند اما، نه تنها از جانب فعالین زنان در ایران، در آن سال ها نادیده گرفته می شد، بلکه نفی آن از جانب فعالین در خارج از کشور نیز به نوعی صحه گذارده می شد.
سال ها به همین ترتیب گذشتند. بحث داخل و خارج از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفت. با توده ای شدن هر چه بیشتر اینترنت و رد و بدل شدن اطلاعات و دست رسی به آخرین اخبار در هر لحظه ، خارج را آن چنان به داخل متصل کرد، تو گویی هر کس در شهری از شهرهای کشور خود نشسته و بنا به موقعیت و توان خود در جنبش شرکت می کند.
فرض کنید بخشی از فعالین زنان در یکی از شهرستان های کشور، سالن خیاطی یا آرایش گری یا آشپزی و یا هر چیز دیگر تأسیس کرده و از آن طریق ارتباط با توده زنان بر قرار می کنند و در ضمن در صورت امکان در یک حرکت عمومی در محیط خود شرکت کرده و ایده ها و پیشنهادهای خود را چه به صورت اینترنتی یا در فیس بوک و یا در یک اتاق مجازی و یا در یک گوشه از خیابان و یا هر طور دیگری که در مخیله می گنجد، به معرض دید و گوش همگان (نسبی) می رسانند. آیا چنین فعالیتی کمکی به کلیت جنبش زنان نمی کند؟ آیا این زنان فقط در صورتی گوشه ای از جنبش را بر دوش می کشند که متصل به تشکلات مرکزی، به ویژه تهران بوده و هم نظر و حامی آن باشند؟
وقتی در جهان کوچک ما در هر لحظه صدای یک دیگر را می شنویم و پاسخ می دهیم، چه تفاوتی می کند که در کجا ایستاده ایم؟ تفاوت؟ البته که تفاوت در همه جا اثر خود را برجای می گذارد. تفاوت نه تنها در کشورها، نه تنها در شهرها و روستاهای مختلف یک کشور، حتی در خانه ها نیز نقش بزرگی ایفا می کند.
تفاوت در آن است که سانسور، سرکوب و شرایط زیست در هر گوشه جهان به نوعی دیگر عمل می کند. تفاوتی که واضحا کیفیت دیگری به وجود آورده، وضعیت و موقعیت دیگری برقرار می کند و دستورالعمل های دیگری می طلبد. ضد امنیت جانی و مالی که فعالین داخل کشور را در چنبره خود می فشارد، در خارج از کشور برای اکثریت فعالین شاید نزدیک به صفر بوده و همین امر مسلما فعالیت فکری و عملی این فعالین را به نوع دیگری رقم می زند. چنین تفاوتی برای فعالین جنبش در داخل زندان ها و فعالین خارج از زندان نیز صادق است و مسلما نقش و اثر خود را در اندیشه ها و تصمیم های شان می گذارد.

تقابل دو نسل
اکنون اما بحث داخل و خارج به طرز عجیبی بر بحث نسل گذشته و نسل کنونی، بحث پیر و جوان، ایدئولوژی و ضد ایدئولوژی، سنتی و مدرن و هم چنین بر بحث انقلاب و اصلاح منطبق شده است. گویی پیرها و نسل گذشته، همگی در خارج فعال بوده و نسل جوان در داخل. آن ها که سنتی فکر می کنند و طرفدار ایدئولوژی، که گویا مساوی با انقلاب است، در خارج زندگی می کنند و اصلاح طلبان و آنان که هرگونه ایدئولوژی برای شان دست و پاگیر است، مدرن و دگراندیش بوده و در داخل فعال می باشند.
این همانی میان این گروه ها به یکی از پایه های تحلیل و بررسی شاخه های مختلف جنبش زنان تبدیل شده است که ما را واضحا به بیراهه می برد. واقعیت این است که همواره دو نسل وجود داشته اند. نسل پدران و مادران و نسل فرزندان. بخشی از تاریخ در تقابل و کنش این دو نسل است که ساخته می شود. این توقع که هر کدام از آن ها به نفع دیگری عقب نشینی کند، ذهنیتی ست که هیچ گاه جامه عمل به خود نگرفت و نخواهد گرفت. بالعکس، چنان چه یکی از این نسل ها خود را به جای نسل دیگر گذاشته و تلاش کند تا دیگری را تقلید نماید، تاریخ به مضحکه تبدیل خواهد شد. کاریکاتوری(*) درخواهد آمد که دیگر برابر با اصل نیست و تنها باعث خنده می شود.
می بایست بپذیریم که نسل گذشته باید تاریخ خود را با خود حمل کند ونباید آن را به دور بیاندازد. هرچند که از این نسل انتظار می رود تا به بازبینی گذشته خود بپردازد، اما نه این که هر ایده و نظری از این نسل با مهر و مارک نسل گذشته، متحجر خوانده شده و به گوشه ای افکنده شود. البته این نسل گاهی آن چنان در گذشته ایست می کند و دگم هایی از خود نشان می دهد که باعث ناامیدی می شود. درست است که نسل گذشته جوانی خود را با معیارها و ویژگی های متفاوتی در گذشته سپری کرده است، اما با این وجود باید بپذیریم که نسل گذشته در حال حاضر نیز زندگی و فعالیت می کند و مختصات جامعه کنونی را نیز دربردارد. بنابراین دیوار چین این دو نسل را از هم جدا نمی کند. نسل جوان نیز بدون نگاه به تاریخ خود و درس گیری از آن نمی تواند قدم های صحیحی به سوی آینده و نسل های بعد از خود بردارد. نسل جوان نیز تا تکانی به خود بدهد، تبدیل به نسل گذشته شده و رو در روی نسلی جوان تر از خود قرار خواهد گرفت.
واقعیت این است که چه به نسل جوان تعلق داشته باشیم و چه به نسل پیر، چه در خارج از کشور زندگی کنیم و چه در داخل کشور، هر قدمی که برمی داریم، چه تئوری ، چه پراتیک، تاریخ را می سازیم و صفحاتش را رقم می زنیم. در حرکت تاریخ و تعیین مسیر آن فکر، اندیشه، عمل، پراتیک و اراده هر انسانی نقش بازی می کند. بنابراین نسل گذشته یا نسل کنونی هیچ گاه نمی تواند یکی بدون دیگری نقش خود را در تاریخ ایفا کند. حضور فعال این دو نسل است که در تقابل و کنش با یک دیگر، رسیدن به سنتز جدیدی را میسر خواهد نمود.

جهانی دگر
اکنون که به آستانه دنیایی متفاوت از گذشته رسیده ایم، باید بر آن فوکوس کرده و مشخصاتش را بشناسیم. شناخت این مشخصات بسیار جالب و هیجان انگیز است. می بینیم که چگونه جوانان با پیامکی متشکل از سه چهار کلمه سازمان می یابند و تصویری در چند دقیقه مردم را به خیابان ها می ریزد. این جهان امکاناتی را در اختیارمان گذاشته که سابقا تنها در اختیار قدرت مداران قرار داشت. هنوز نیز سر و بدنه آن درخفا و در خدمت صاحبان پول و سرمایه و زور است. تقابلی نابرابر میان اطلاعات و ضد اطلاعات، آزادی بیان و سانسور، اس ام اس ها و دستگاه های عظیم محدود کننده آن، مبارزه میان ماهواره ها و غیره در جریان است. به یک کلام جنگ میان دویدن به جلو و کشیدن به عقب. میان هر انگاره دگر و اتکاء مطلق به آن چه که در گذشته داشتیم. تقابلی افسانه ای میان سرمایه و هر آن کس که ضدسرمایه است. میان هیرارشی قدرت و جوانانی که از هرچه قدرت مدار است، به ستوه آمده اند و هدفی برای گرفتن قدرت ندارند. آن ها تنها مقصدشان گذر پیروزمندانه از این جهان و استقرار در جهانی دگر است.

(*)کلمه کاریکاتور را مسامحا به کار برده ام. شخصا برای کار کاریکاتوریست ها ارزش و احترام زیادی قائلم و معتقدم کاریکاتور بیان برجسته و شفاف و بدون پوشش واقعیت هایی ست که با رنگ و لعاب و رتوش شده به فکر و ذهن انسان ها تحمیل می شود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست