همه چیزهایی برای جنگیدن
مزدک دانشور
•
این مقاله ترجمه ی مقدمه ی کتاب انقلاب در قرن بیست و یکم است که به تازگی ترجمه ی آن را به پایان برده ام . به نظر می رسد که در این اوضاع و احوال، مسایلی که هارمن مطرح کرده است بسیار مناسب بحث و فحص باشد.پس این نیز سنگی خواهد بود، هر چند خرد، اما از آن دست که به کار مبارزه با سرمایه داری می آید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۷ آبان ۱٣۹۰ -
۱٨ نوامبر ۲۰۱۱
گرچه فروریختن دیوار برلین و فروپاشی دیکتاتوریهای در حال زوال اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی در سالهای 91-1989، بر روی کاغذ، تلاش برای جایگزینی سرمایه داری با چیزی بهتر را پایان بخشید، امّا سالهای ابتدایی قرن حاضر شاهد پدیدارشدن روح نوین مقاومت در سراسر جهان بود.
این تلاشها درست پیش از طلوع قرن جدید و در نوامبر سال 1999 در سیاتل و در تظاهراتی که در حاشیه ی گردهمآیی سازمان تجارت جهانی برگزار شده بود، خود را نشان داد. شعار «جهان دیگری ممکن است» در اعتراضات بزرگتر و مبارزجویانه تری که در پراگ، ملبورن، داکار، یوتوبوری (گوتنبرگ) و جنوا برگزار شد، با شدت بیشتری طنین انداخت. پس از آن بود که مقاومت فزاینده ی مردم، با بزرگترین جنبش ضدجنگ که جهان شاهدش بود، پیوند خورد. جنبشی که دهها میلیون نفر را در تاریخ 15 فوریه 2003 در شهرهای بزرگ جهان به خیابان کشاند. در آمریکای لاتین، در همین حین، قیامهای مردمی دولتمردانی را از آرژانتین تا اکوادور به زیر کشید. این مقاومت در طول زمان به لایه های بیشتری نفوذ کرده و تعداد زیادتری از مردم را به صحنه کشانده است.
در سال 2005 رأی دهندگان در فرانسه و هلند با رأی نه به قانون اساسی اروپا سیاستهای مستقر را به سطل آشغال انداختند و هدفشان از این «نه گفتن» نیز گذاشتن سدی در برابر نیروهای بازار بود. چندی بعد و در همان سال جمعیت های مهاجر در سراسر فرانسه سر به طغیان برداشتند. سال 2006 شاهد اعتراضات موفقیت آمیزی علیه کم کردن حقوق کاری جوانان بود که در آن ها، محصلان رهبری میلیونها کارگر را بر عهده داشتند. در همان سال رئیس جمهور ونزوئلا، هوگو چاوز، قصد خود را برای آغاز آنچه «سوسیالیسم برای قرن بیست و یکم» میخواند، اعلام کرد. در اوکساکای مکزیک اعتصاب معلمان به شورش منجر شد و این شورش باعث شد پلیس و ارتش از شهر رانده شوند. در همان حال دانشجویان (محصلان) در شیلی و یونان الگوی فرانسوی را [در پیوند جنبش دانشجویی با جنبش کارگری] دنبال کردند. این کتاب در زمانه ا ی چاپ میشود که مقاومت اشکال تازه تری برای بروز می یابد و نظم مستقر را با شیوه های جدیدتری به لرزه میاندازد و شماره ی کسانی که شروع به ارائه پاسخهای سیاسی] به این نیازهای نوین [خارج از سیستم موجود می کنند ، افزایش مییابد.
در آغاز دهه ی نود «نظم نوین جهانی» به مردم جهان وعده داده شد . سخن از رسیدن به «پایان تاریخ» می رفت و گفته میشد که سرمایه داری تنها انتخاب بشری است و اصلاً جایی برای نگرانی وجود ندارد چرا که پارادایم جدید اقتصادی، بحران های اقتصادی ]سرمایهداری[ را به زیر نگین درآورده است.
بقای این توهمات اما دیری نپایید. برای اکثر مردم، حتی در نقاط مرفه تر جهان، در زندگی شاقتر و ناامن تر به نظر میرسد. بحرانهای اقتصادی در آغاز قرن جدید به از دست رفتن میلیونها موقعیت شغلی در آمریکا منجر شده است و از احیاء اقتصاد هم خبری نیست. ژاپن از یک رکود اقتصادی دوازده ساله رنج میبرد و سیستم های اقتصادی اروپای قاره ای نشان داده اند که ناتوان از رساندن نرخ بیکاری به زیر 10% هستند.
در ایالات متحده، ثروتمندترین جامعه ی تاریخ، طی سی سال گذشته 90% مردم شاهد هیچگونه بهبودی در استانداردهای زندگی خود نبوده اند و وضعیت نیمی از مردم در همین بازه ی زمانی، رو به افول گذاشته است. همه ی این اتفاقات به رغم افزایش 160 ساعته در سال به زمان کاری کارگران مرد آمریکایی است که معادل مجموع ساعات یک ماه کاری در سال است. مسئله برای زنان کارگر اما از این هم بدتر است زیرا آنها به طور متوسط 200 ساعت به زمان کاریشان در سال افزوده شده است. در آلمان پنج میلیون نفر شاهد قطع حقوق بیکاری شان بوده اند. در فرانسه، یک پنجم جوانان بیکارند و بقیه نیز نتوانسته اند چیزی بیشتر از کارهای موقت (1)) بیابند. در انگلستان، کشوری که در آن شاهد طولانی ترین زمان کاری در اروپا هستیم، بیش از نیمی از کودکان حاشیه های لندن در فقر بزرگ میشوند.
زندگی در بقیه ی جهان به طرزی غیرقابل مقایسه ای نسبت به کشورهای مرفهی که در بالا ذکر شد، بدتر است. در آفریقای زیر صحرا میانگین امید به زندگی به تدریج به حدود 30 سال رسیده است. صدها میلیون انسان برای به دست آوردن 2000 کالری مورد نیاز [روزانه] برای ادامه حیات، دست و پا میزنند. خشکسالی های دوره ای هنوز وجود دارند و هزاران کودک هر روزه از سوءتغذیه و بیماریهایی که سالهاست درمانپذیر تلقی میشوند (اسهال، اسهال خونی، سل و مالاریا) میمیرند. در آمریکای لاتین فقر نه فقط سرنوشت میلیونها نفر در نیکاراگوئه، گواتمالا،ا اکوادور، بولیوی و پروست که نسل اندر نسل فقیر بوده اند، بلکه تبدیل به تقدیر محتوم دهها میلیون انسان در کشورهای بیشتر توسعه یافته ای چون آرژانتین، مکزیک و برزیل نیز شده است.
مدافعان نظام سرمایه داری در هنگام صحبت از رشد اقتصادی چین و هند چشم هایشان را بر روندی که تنها برای 10 تا 20 درصد مردم (اعضای طبقه متوسط) رفاه آورده اما صدها میلیون نفر را در فقر ناامیدکننده ای در حاشیه شهرها رها کرده است، می بندند. 150 میلیون چینی هر ساله به شهرها مهاجرت میکنند تا آواره ی خیابانها شوند و به عنوان کارگران فصلی کار بکنند. اپیدمی خودکشی اجتماعات دهقانان مقروض در ایالات «مرفه تر» هند، ناظران را شوک زده کرده است.
اما فقر تنها کابوسی نیست که مردم دراقصی نقاط جهان را درگیر خود کرده است. بسیاری از انسانها از بربریت جنگ افروزی های مدرن در رنجند. طلیعه ی نظم نوین جهانی با جنگی از پی جنگی دگر به رهبری آمریکا و با پاشیدن تخم مرگ و نیستی بر سر بسیاری شهرها در نیمی از جهان، تداوم یافته است. اکثر سلاحهای مدرن متعارفی که در این جنگها مورد استفاده قرار میگیرند توسط کمپانیهایی تولید شده که به بردن گوی سبقت از رقبا در فروش این سلاحها به دیگران مغرورند. قربانیان، به طرز دردناکی شهروندانی هستند که توسط بمبهایی که عمدتا بدون هدف گیری دقیق از ارتفاع 30000 پایی به سرشان ریخته میشود تکه تکه میشوند. بوسیله تفنگهایی که چند هزار تیر در دقیقه شلیک میکنند به خاک میافتند و یا به وسیله راکت ها و یا گلوله باران تانک ها در آوار خانه هایشان مدفون میشوند.
وقتی که بمب گذاران، بمبی را علیه شهروندان ساکن غرب بکار می برند به عنوان تروریستهای شیطان صفت و موجب شرم تمدن معرفی میشوند. امّا دهشتی هزار برابر بیشتر برای شهروندان دیگر نقاط جهان آفریده می شود، بدون اینکه این بمب افکنی ها و دهشت آفرینی ها باعث انزجار متمدنان گردد. رهبران غربی در مورد سلاحهای کشتار جمعی [در دست رهبران طاغی جهان] هشدار میدهند و در همان حال بر انبار کردن کلاهکهای اتمی اصرار داشته و سیستمهای موشکی ]جدید[ برپا میکنند. افرادی که با پس زمینه ی اسلامی و در واکنش به سلطه ی خارجی و تخریب کشورشان به سیاست های مذهبی رو ی آورده اند، [به تروریست بودن] متهم میشوند ولی رئیس جمهور آمریکا میتواند در حالی که در سخنرانیهایش می گوید که تابع اراده ی خداست تا در افغانستان و عراق جنگ راه بیاندازد ] از هرگونه اتهامی مبرا باشد![.
در کنار مصائب همیشگی ای چون فقر و جنگ، قرن بیست و یکم ارمغان دیگری نیز دارد: تغییرات آب و هوایی. اگر توقفی در کار نباشد افزایش دمای ناشی از انباشت گازهای گلخانه ای حاصل از سوختن های کربنی در جو زمین باعث آب شدن کلاهکهای قطبی خواهد شد، جریانهای اقیانوسی مثل گلف استریم و نقشه های آب و هوایی ]معمول[ را تغییر خواهد داد، مناطق حاصلخیز را به صحرا بدل خواهد کرد و برای مناطقی با ارتفاع پائینتر از سطح دریا چون بنگلادش، فلوریدا و دلتای نیل طوفانهای خانمان برانداز (Crop-destroying) و سیلهای بزرگ به ارمغان خواهد آورد. طوفان کاترینا که تقریباً ایالت نیواورلئان را به نابودی کشید نمونه ای از آن چیزی است که قابل انتظار خواهد بود. اکثر دولتمردان گرچه پذیرفته اند که باید کاری صورت گیرد اما، به علت آنکه مبادا منافع یکی از گروههای سرمایه دار را به خطر بیاندازند از اقدام در جهت کاهش انتشار آلاینده ها پس می نشینند.
همه ی این شرارتها یک دلیل ساده بیش ندارد. ریشه ی این مشکلات در نظام سرمایه داری است. بیش از دو میلیارد انسان هر روز کار میکنند تا ثروتی را تولید کنند که تا این عصر سابقه نداشته است. این میزان ثروت، بیش از میزان مورد نیاز برای تأمین غذای کافی برای همه افراد و غلبه بر فقر است. با وجود این انباشت ثروت، مردم نقاطی از جهان از گرسنگی رنج میبرند و در همان حال به کشاورزان نقطه ای دیگر یارانه پرداخت میشود تا مزارعشان را کشت ناشده بگذارند. ریشه ی اصلی این مشکلات در سازوکار تولید در نظام تولیدی ای است که بر پایه ی رقابت کمپانیهایی پیش می رود که هر یک در تلاش برای به دست آوردن سود بیشتر هستند.
در رأس هرم بزرگ ترین کمپانیها، گروهی نخبه از ابرثروتمندان قرار دارند. چیزی حدود 350 میلیاردر در جهان وجود دارد و ادعا میشود 200 نفر اوّل این لیست ثروتی معادل هزار میلیارد دلار دارند. ثروت سه نفر اول این لیست معادل مجموع داراییهایی 48 کشور از فقیرترین کشورهاست. چنین افرادی از حق وتو در کمپانیهای چندملیتی برخوردارند. 200 عدد از این کمپانیها (که فقط توسط حدود 1500 نفر گردانده میشوند) چرخش مالیای معادل بیش از یکچهارم صادرات جهان دارند.
از این 200 کمپانی، 168کمپانی در پنج کشور قرار دارند (آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلیس و فرانسه). پنج عدد از بزرگترین این کمپانیها (که توسط فقط چهل نفر اداره میشود) صادراتی بیشتر از مجموع صادرات خاورمیانه و آفریقا و معادل دو برابر صادرات جنوب آسیا دارد.
این افراد معدود تصمیم میگیرند چه چیزی و کجا تولید شود. آنها تعیین میکنند چه کسی کار بیابد و چه کسی محکوم است در فقر باقی بماند. قدرت اقتصادی آنان در کشورهایی که در آن مشغول به کارند قدرت سیاسی عظیمی به آنان بخشیده است. آنها به دولتها فشار وارد میآورند تا خواسته های آنان را برآورده کند که البته این فشارها میتواند از طریق IMF (صندوق بین المللی پول) بانک جهانی (WB) و سازمان جهانی تجارت وارد شود یا از طریق ابزار مستقیم نظامی برای مطیع کردن. این نظام سرمایه داری است که امپریالیسم را می آفریند و طبقات حاکم چند کشور- به رهبری آمریکا- آماده اند تا برای باز کردن راهشان به هر سبعیتی دست یازند.
اما هر کجا فقر، سرکوب، جنگ و تخریب محیط زیست وجود دارد، مردمانی اندک نیز وجود دارند که مقاومت پیشه میکنند. قرون 19 و 20 شاهد جنبش های موفق مقاومت بود که به تولد اندیشه ی سوسیالیسم و کمونیسم کمک کردند. قرن بیست ویکم نیز در حال خلق جنبش های نوین است. میلیون ها نفر در سراسر جهان وجود دارند که در جستجوی جایگزینی برای نظام کنونی میگردند و سوالات نویی را پی میافکنند. ما با قدرت میلیاردرها، کمپانی ها و دولتهایی که منافع خویش را پیش میبرند باید چگونه مواجه شویم؟ آیا امکان دارد که دستشان را از قدرت کوتاه کنیم؟ آیا ما میتوانیم جامعه ای بر مبنایی «متفاوت» برپا کنیم؟ و چگونه میتوانیم از تبدیل رویای زیبای جهانی دیگر به کابوس حکومت استالینی و یا بازسازی گونه ا ی دیگر از «جنون بازار» احتراز کنیم؟
Chris Harmanis (Harman)
Revolution in the 21th Century
First Published July 2007 by Bookmarks Publications London
درباره ی نویسنده:
کریس هارمینس (هارمن) نویسنده ی کتاب تاریخ مردمی جهان (1998 Bookmarks) و اقتصاددانان دیوانه خانه (1995 Bookmarks) و کتاب انقلاب از دست رفته: آلمان 1918 تا 1923 (1982 Bookmarks) است. او تا زمان مرگش سردبیر «بین الملل سوسیالیست» و از اعضای رهبری حزب کارگران سوسیالیست بود. این کتاب آخرین کتاب اوست که پیش از مرگش به چاپ رسیده است وی در سال 2009 چشم از جهان فروبست. زیستنی چنین پربار البته که مرگ را تجربه نخواهد کرد که «پایان تن آغاز روان است»...
|