فصلی در دوزخ
اسد رخساریان
•
با نگاهی
به ورطهی عقوبت این هول
ندا میدهیم
که برخیزند!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۹ آبان ۱٣۹۰ -
۲۰ نوامبر ۲۰۱۱
با نگاهی
به ورطهی عقوبت این هول
ندا میدهیم
که برخیزند!
آنها که در انقیادِ سکوت
گرسنه
خسته
در رویاها میاندیشند
و اندیشههاشان
همچو رویاهایشان نازاست.
ژنده پوشان
گرد بر گردِ هفتسینِ دوزخ نشستهاند.
آنسوترِک
فرشتهگانِ عدالت
با آهنِ گداختهشان در دست
با شنلهای قرمزشان بر دوش
و با خندههای بی ملاحتشان بر لب
از کورههای آتش و
از دیگهای آبِ سرد
دیدار میکنند.
ماییم
ماییم
این سایهها ماییم
در مرزهای استغاثه و اشک
در هالهای که کشیده به گردِمان
آسمانی عبوس
خدایی عبوس
و در منظومهی غمِ نگاههایی به قهقرا گراییده
که در عمقِ کهکشانهای مرگ
موجِ بیداری از پهنههاشان هنوز
دامن نچیده است.
هیهات که دریوزه گان
در گُریز از حلقهی آتش
نامِ خدایانِ مُرده را
تکرار میکنند و میمیرند.
و ما که در زمان
کز احتیاجِ زمین
به ذُرت و سُنبل
باید که فاتحِ میدانِ سرنوشت میبودیم
دردمندانه و باری
از سرِ افسوس
در خویشتنِ خویش
نظر میکنیم و از شباهتِ مان
به شمایلِ مصلوبِ بردگان
ندامت را
چون گوهری
به مخزنِ اًندوهِ خویش
جاودان میانگاریم.
آنِک
افزار خونی به سفره و
نگاهِ پرتشویش به تاقِ نسیان است.
خالِ جذام به گونه و
نقرهی داغ به پیشانیست.
آنِک
کدام مرد
در بسترِ رویای معشوق اش
تواند خفت؟
آنِک
کدام الههی ناز
به فکر چاشنی زهر
در سبوی نازهای خود
نخواهد بود؟
دیگر کدام سیاوش را
شمشیرِ انتقام
میانِ دشمن و دوست
غلاف نخواهد کرد؟
عشق را
آیا کدام وارثِ کلام
خطابه خواهد خواند
اینسان که عاشقان را
بر دارها میآویزند. ؟
انگار مراحلِ خوابی میگذرد
در ورطهایی میانِ هوشیاری و مرگ.
و هراسِ ما
فراوان تر از زمان بیداریست
فراوان تر از زمان بیداری.
|