چه کنیم؟
با شعار "آزادی موسوی و کروبی و همه زندانیان سیاسی" به مقابله با جنگ طلبان برخیزیم!
احمد پورمندی
•
جنبش سبز نمرده است! ققنوس سبز از خاکستر آتش سینه دلسوختگان، با سیمایی آزادیخواه تر، تبعیض ستیزتر، دادخواهانه تر، صلح جوتر و با ابعادی که ملت ایران را در جهان نمایندگی کند، سر بر خواهد آورد، اگر برای آزادی رهبران ربوده شده آن و همه زندانیان سیاسی همراه و هم صدا شویم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲ آذر ۱٣۹۰ -
۲٣ نوامبر ۲۰۱۱
جنشس سبز نمرده است! ققنوس سبز از خاکستر آتش سینه دلسوختگان، با سیمایی آزادیخواه تر، تبعیض ستیزتر، دادخواهانه تر، صلح جوتر و با ابعادی که ملت ایران را در جهان نمایندگی کند، سر بر خواهد آورد، اگر برای آزادی رهبران ربوده شده آن و همه زندانیان سیاسی همراه و هم صدا شویم.
باور کنیم: جنبش سبز می تواند کشور را از خطر فروپاشی و جنگ، در امان بدارد.
خبر ها این هاست:
- انگلیس و کانادا و فرانسه بانک مرکزی ایران را تحریم کردند، فرانسه ضمن بلوکه کردن دارایی ها، خواستار تحریم نفتی ایران شده است، آمریکایی ها ضمن تشدید تحریم ها، روی پروژه های مشابه و یا سنگین تر کار می کنند، بقیه اروپا و جهان صنعتی هم دارد برای پیوستن به بزرگان آماده می شود.
- خط لوله نفتی که تنگه هرمز را دور میزند در ماه آینده میلادی، آغاز به کار میکند.
- کنفرانس "خلیجفارس و جهان" اوایل ماه دسامبر آینده، با موضوع آینده امنیت خلیجفارس، با حضور ژنرال جیمز ماتیوس فرمانده فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا، دبیرکل ناتو، کاترین اشتون کمیسر عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا، وزیر امور خارجه چین و دبیر شورایعالی امنیت ملی روسیه و بدون حضور ایران در شهر ریاض برگزار خواهد شد.
- چند روز پس از تصویب قطعنامه پیشنهادی عربستان در مورد «طرح ترور سفیر این کشور در آمریکا»، حالا قطعنامه مربوط به نقض حقوق بشر در ایران از جمله با رای مثبت تونس و لیبی و رای ممتنع مصر، از تصویب کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد گذشت.
- و... این رشته سر دراز دارد!
آشکار است که غرب در هماهنگی با متحدان منطقه ای خود، با سرعتی زیاد، هم در جبهه حقوق بشر و هم در میدان جنگ و حمله نظامی، حلقه محاصره را در اطراف رژیم تنگ تر می کند و اگر کوشندگان راه صلح، آزادی و حقوق بشر شکست بخورند، خطر فرو رفتن کشور به سیاهچاله ای بی انتها هر دم جدی تر خواهد شد.
در داخل کشور، درگیری میان بیت خامنه ای و کاخ ریاست جمهوری بالا گرفته است. احمدی نژاد با انبوهی پرونده فساد و دزدی حریف - که می گویند از وزارت اطلاعات به محل امنی انتقال داده، دامن عبای آقا را به دیوار میخ کرده و بر دماغ حضرتش نقاره می زند: در جریان درگیری در محل تحریریه روزنامه ایران، ماموران وزارت اطلاعات، پلیس و دادستانی که برای دستگیری مشاور امور مطبوعاتی احمدی نژاد رفته بودند- ظاهرا بعد از تهدید احمدی نژاد و عقب نشینی خامنه ای، دست خالی به اداره هایشان بازگشتند و برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی تیر اراذل و اوباش بیت رهبری به سنگ خورد و چاقوی چماقداری در بریدن دسته خود نا کام ماند! شایعه هست که دزدیدن معاون احمدی نژادی وزارت اطلاعات هم با دزدیدن معاون اطلاعات سپاه جواب گرفت و "مقام معظم رهبری" به تاخت زدن گروگان ها رضایت داده اند!
اکنون در حالی که خامنه ای -که در کینه جویی، توطیه گری و بزدلی، شهره آفاق است - چون جانوری تیر خورده، در سودای انتقام می سوزد، عزیز کرده سابقش در سوراخ - سنبه های بانک مرکزی و وزارت نفت دنبال پول می گردد تا به کار "یارانه" و خرید رای و نماینده بزند، به امید آنکه با گرفتن اکثریت مجلس نهم، دست آقا را در پوست گردو بگذارد.
تلخ است، ولی واقعیت سیاست ورزی در کشور بلازده ما به سطح این بازی مبتذل فرو کاسته شده و این در حالی است که از یک طرف خطر جنگ و ویرانی در اطراف کشور کمین کرده و از طرف دیگر مملکت را دزدی و فساد برداشته و محافل فاسد نفتی- نظامی-امنیتی که چون زالو به جان کشور افتاده اند، با هزار رشته با همگنان خویش در بیرون از مرزها مربوطند و ثروت های ملی غارت شده را به خارج منتقل می کنند.
اما... اما "چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند!" جنبش سبز که حالا دو سالگی را پشت سر گذاشته، هنوز حرف زیادی برای زدن دارد. حقیقتی است که این جنبش در برآمد نخستش که چشم جهانی را خیره کرده بود، پیروز نشد، ولی شکست هم نخورد. از خیابان به خانه عقب کشید و با تسخیر فضای معنوی کشور، عرصه را بر حریف تنگ و تنگ تر کرد. این هم حقیقتی است که این جنبش کمبودهای چسمگیری داشته و دارد: زبانش در مبارزه با تبعیض - از هر رنگ و نوعش- رسا نیست، در تماس با اقتصاد، نفت و معیشت مردم کاهلی کرده و می کند، از "استقلال" درک عقب مانده ای دارد و خود را هنوز از "طلسم فرهنگ سیاسی حاکمیت" رها نکرده است، در برخورد با پروژه اتمی ضدملی، ضدمردمی و ضدبشری رژیم، که ملت و کشور ما را به گروگانی در بازی کثیف قدرت بدل کرده، با ابهام و تردید حرف می زند، با میراث خمینی برخورد نادرستی دارد و سرانجام، سکولاریسمش ابتر و مردد است. اما هیچ یک از این کمبود ها سبب انکار این واقعیت ها نمی شود که:
- جنبش سبز نخستین برآمد سراسری، جدی و مشترک دو بخش غیرسکولار دین باور و سکولارهای کشور ما در تاریخ ج. ا. است.
- رهبری دین باور جنبش سبز در مقابل فشار سنگین حریف برای مرز بندی با "غیرمسلمان ها"، "اپوزیسیون خارج" و "ساختار شکن ها" ایستاد و بر تکثر و تنوع جنبش تاکید کرد.
- جنبش سبز که با "رای من کو؟" آغاز کرد و تا کمرکش "حق من کو؟" جلو آمد، جنبشی برای آزادی و حقوق
شهروندی است و رهبری جنبش این وجه اصلی آنرا در مجموع به خوبی نمایندگی کرده است.
- این جنبش از دل جامعه شهری ایران سر برآورده و گسترده ترین جنبش مردم ایران است.
برای آن دسته از سیاسیون که خود را جزیی از جنبش سبز عملا موجود به رهبری موسوی و کروبی می دانند و یا سیاست "اتحاد و انتقاد" با این جنبش را پیش می برند، و نیز همه آزادیخواهانی که دل در گروی آزادی ایران دارند و به دور کردن خطر جنگ و ویرانی از سر کشور می اندیشند، زمان تصمیم گیری فرا رسیده است. برای ایران انتخاب های زیادی وجود ندارد: یا جنگ یا ادامه بحران فزاینده کنونی و رانده شدن کشور به سمت تخریب و فروپاشی و یا برآمد مجدد جنبش سبز و عبور از بحران به زعامت رهبران سبز. به جز این سه، گزینه قابل توجه دیگری در مقابل کشور وجود ندارد.
جدی شدن خطر حمله نظامی و تداوم ماجراجویی های حکومت، فشار سنگین بحران اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر گرده مردم و حضور نیرومند رسانه ها، مردم ایران را به چاره جویی سوق می دهد و قطعا به محض آنکه منفذی باز شود، مردم به خیابان خواهند ریخت. این منفذ اما، در آستانه باز شدن است. درگیری باند احمدی نژاد با عوامل بیت خامنه ای که تازه وارد فاز خشونت آشکار شده است، متوقف نخواهد شد و این امر دستگاه سرکوب را تا حد فلج تضعیف خواهد کرد. و سوال این است: چگونه می توان این روند را تشدید و از این موقعیت بهره برداری کرد؟ به باور من اگر به صحنه سیاسی کشور، بدون پیش داوری و حب و بغض، نظری بیفکنیم پاسخ این سوال را به اسانی خواهیم یافت: موسوی و کروبی اینک محبوب ترین شخصیت های کشور هستند. از بیوت آیات عظام تا درون پادگان های سپاه و بسیج و تا درون خانه های مقامات کشوری و لشکری نظام، و در سرتاسر ایران، قلب های بسیاری به یاد و احترام آنها میطپد. آنها این محبوبیت را مدیون هوشیاری سیاسی، سلامت و پاکدستی و قبل از هر چیز ایستادگی در مقابل خامنه ای و باندهای نفتی- نظامی-امنیتی متحد بیت فاسد ولی فقیه هستند. خامنه ای که از فرط بزدلی، جرات دستگیری و محاکمه این دو را نداشت، آنها را در روز روشن ربود و اکنون بیش از نه ماه است که این عزیزان مردم را در مکان نامعلومی به گروگان گرفته است. مقابله با این آدم ربایی و درخواست آزادی فوری ایندو آن حلقه ضعیفی است که فشار به آن بیشترین نیرو را در داخل کشور بسیج و متحد می کند و بیشترین حمایت بین المللی را نصیب مردم ایران خواهد کرد و در عین حال، شکاف درون حکومت را هم بیش از پیش تشدید می کند.
تردیدی نیست که از نگاهی انسانی و حقوق بشری، خون موسوی و کروبی اصلا رنگین تر از خون ده ها و صدها زندانی سیاسی مشهور یا گمنام دیگر نیست و ما باید برای آزادی همه زندانیان سیاسی تلاش کنیم. اما گفتن ندارد که در حوزه سیاست، مسایل اندکی متفاوت هستند و ما برای آنکه بتوانیم همه زندانیان سیاسی را آزاد کنیم ، ابتدا باید روی این حلقه ضعیف متمرکز شویم و پس از آزاد کردن رهبران سبز، به اتفاق انها و با قدرتی که صدها برابر شده است، در همه زندانها را بگشاییم و از رهبران آزاد شده مردم در تلاش برای حضور در صحنه بین المللی و دور کردن شبح جنگ از سر کشور حمایت کنیم. به عبارت دیگر بهترین و موثرترین کارزار ضد جنگ، تغییر زمین بازی و کشاندن مبارزه به زمین کوشش برای آزادی است که می تواند با خواست "آزادی موسوی و کروبی و همه زندانیان سیاسی" آغاز شود.
apurmandi@yahoo.de
|