چرا با حملهء نظامی به ایران مخالف هستم؟
رضا علوی
•
در جنگ پاره ای از نابخردان جامعه، که حتی هیچ گونه دلبستگی و وابستگی به حکومت ندارند به سمت و سوی ناسیونالیسم افراطی کشیده شده و در نهایت با خواسته های حکومت همگون می شوند. و بدین گونه بخشی از مخالفین ساکت حکومت از حاشیه بیرون آمده و به قطب حامیان حکومت رانده می شوند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲ آذر ۱٣۹۰ -
۲٣ نوامبر ۲۰۱۱
دلباختگان جنگ:
پنجم نوامبر ۱۹۷۹، تهران، سفارت آمریکا، گروگان گیری. خمینی، این حرکت را انقلاب دوم خواند.
جهانیان با چهره ستیزه جو و جنگ طلب حکومت اسلامی روبرو شدند، و از همان روز گزینه نظامی، در روی میز پرزیدنت کارتر، جایگاه خود را یافت.
در این سی و دو سال، هراز گاهی، جنگ در سایه و حاشیه، و زمانی در متن قرار می گرفت.
در این سال ها،رزم گران جنگ طلب حکومت اسلامی، زمینه ساز دخالت نظامی امریکا بوده اند، و پاره ای از سیاسیون و اپوزیسیون، در رزمگاه مبارزه با حکومت اسلامی، به سبب کارنامه نا کامیاب اشکال متفاوت مبارزه با فرمان روایان، تنها راه فرو پاشیدن حکومت اسلامی را در دخالت نظامی ارزیابی می کنند.
و بدین گونه، در طیف اپوزیسیون،" شیفتگان دخالت نظامی“ و“دلباختگان جنگ“ زاده شدند.
دخالت نظامی یا دخالت های بشر دوستانه؟
دخالت نظامی و“حمایت های بشر دوستانه مجامع بین المللی“ دو مقوله متفاوت است. در صورتی که زمینه اعتراضات مردم فراهم باشد،“حمایت های بشر دوستانه مجامع بین المللی“ یاری رسان فرو پاشی دیکتاتورها و کامیابی مردمان خواهد شد. در فرایند رشد خیزش، و پس از به بار نشستن جنبش، زایش گسترده تر نهاد های مردمی و دخالت کمتر مجامع بین المللی، به پیدایش حکومت های دموکراتیک تر و مدنی کمک خواهد کرد.
پیشینه نظریه“حمایت های بشر دوستانه مجامع بین المللی“، هرچند که سابقه ۱۹۰ ساله دارد،(و بر می گردد به سال های ۱۸۲۰ و رهایی یونان توسط مداخله و همیاری سه کشور روسیه، انگلیس و فرانسه) اما پس از جنگ جهانی دوم و پیدایش سازمان ملل در ۱۹۴۵، مفهوم“حمایت های بشر دوستانه مجامع بین المللی“ آشکارتر و پر معنا تر شد.
در دوران جنگ سرد، حضور“دخالت های بشر دوستانه“ کم سو تر شده و در حاشیه قرار گرفت. و آن به سبب هراسی بود که هر دو جبهه از وقوع جنگ دیگری داشتند.
سابقه ی اتمی اسرائیل:
یک دهه از اتمام جنگ جهانی دوم نگذشته بود، که در سال ۱۹۵۵ پرزیدنت آیزنهاور، پدر خوانده اسرائیل،اولین رآکتور کوچک هسته ای اش را، به نوزاد دردانه اش، اسرائیل تازه از زهدان آمریکا بار آمده، اهدا کرد. و ۹ سال بعد، در سال ۱۹۶۴، فرانسه از آمریکا دست و دل باز تر، راکتور بزرگ تری در صحرای نقب، برای اسرائیل بنا نهاد.
سال بعد، سال ۱۹۶۵ سران اسرائیل بی باکانه، به سرقت ۲۰۰ پوند (۹۱ کیلوگرم) اورانیم غنی شده، از طریق جاسوسانش از کارخانه ی تجهیزات و مواد هسته ای در پنسیلوانیا، دست زد ند.
مجله تایم می نو یسد: گلدامیر، چهارمین نخست وزیر اسرائیل، آماده ی استفاده از ۱٣ بمب هسته ای علیه سوریه و مصر در سال ۱۹۷٣ بوده است.
کارشناسان تخمین زده اند که اسرائیل بیش از ۴۰۰ سلاح هسته ای، از جمله سلاح های گرمایی هسته ای با برد مگاتن، و همچنین بمب نورتونی، سلاح های هسته ای تاکتیکی،...دارد. و اضافه می کنند که اسرائیل دارای سیستمهای ارسال موشکی ای با برد ۱۱۵۰۰ کیلومتر است، که محدوده ی بردش فراتر از ایران است. و نیز، اسرائیل دارای زیردریایی هایی با توان حمله ی هسته ای و جنگنده های جتی با توان حمل محموله هسته ای است.
تنها دستاورد سلاح های هسته ای و کشتار جمعی، گرفتن جان آدمیان و نابودی منابع مالی ای است. این نوع سلاح ها همین امروز باید جمع آوری و نابود شوند. جهان، به این نوع سلاح ها نیازی ندارد. این سلاح ها با ید از دسترس تاریک اندیشان که بر بخشی از جهان حاکمند، بدور باشد. جهانیان نمی خواهند و“ عطایش را به لقایش می بخشند.“
پی آمد های سایه شوم جنگ:
اگر جغد شوم جنگ بر بام خانه ما لانه کند، می تواند پی آمد های زیر پیش اید:
۱- حکومت اسلامی ایران یک حکومت تام گرا (توتالیتر) هست. این گونه حکومت ها با اتکا به“ مشروعیت ایدولوژیکی / اسلامی / پا بر جا هستند. و مقبولیت خود را از الله می گیرند. به گمان من، پس از خیزش ۸۸، مشروعیت و مقبولیت حکومت اسلامی نابود شده و ریزش ساختار قدرت آشکارا مشاهده میشود. و حکومت با سرکوب، بر اریکه شکسته، بنشسته.
وا رفتگی، بهم ریختگی، فساد، جنگ طلبی، روان پارگی و گسستگی ویژگی های فرمان روایان اسلامی ایران می باشد.
جنگ، می تواند، مشروعیت را (هر چند کم سو تر)، به فرمان روایان بر گرداند.
۲ - در فضای دخالت نظامی و جنگ ستیزی، فرمان روایان می توانند، مجوزی برای سرکوب بیشتر و کشتار گسترده تر، بگیرند. در دوران جنگ ۸ ساله ایران و عراق، پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، فرمان روایان، بربرمنشانه، پشته ای از کشته، از اسیران وطن خواه، ساختند. قتل عام سیا سیون و وطن خواهان، به سبب شرایط امنیتی جنگی یک توجیه برای وابستگان حکومت شد. و نیز همین شیوه را صدام در عراق نسبت به کردها و مخالفین خود پیش برد.
۳- پاره ای از نا بخردان جامعه، که حتی هیچ گونه دلبستگی و وابستگی به حکومت ندارند به سمت و سوی ناسیانالیسم افراطی کشیده شده و در نهایت با خواسته های حکومت همگون می شوند. و بدین گونه بخشی از مخالفین ساکت حکومت از حاشیه بیرون آمده و به قطب حامیان حکومت رانده می شوند.
۴- جنگ به عنوان یک مانع در تقابل با رشد و سامان گرفتن نهادهای دموکراتیک عمل می کند. و سامانه های مدنی که بسان نوزادی از زهدان جامعه در حال شکل گیری هستند نا بود می کند.
۵- حاکمان اسلامی و دولتمردان تضادهای درونی را به کنار گذاشته و در میدانگاه رزم به وحدت می رسند.(شکاف درونی حکومتیان به سود جنبش است.)
۶- خود کامگان، مظلوم نمایی کرده، ژست ضد آمپر یا لیستی بخود گرفته و حول اسلام گرایی افراطی، پاره ای از دولت های منطقه و نهادهای ملی- مردمی کم تجربه کشورهای هم جوار را بسیج کرده، و برای مدتی آنان را به بی راهه و انحراف می کشا نند.
۷-منطقه را به آشوب کشانده، خود کامگان خفته را به بهانه جنگ بیدار و هو شیار کرده، و با تدارک امکانات و ابزار جنگی برای آنان، بهار خاور میانه را به سمت و سوی خزان رهنمود می دهند.
۸- با بستن تنگه هرمز و مانع نقل و انتقالات نفتی، شرایط را برای کشورهای نفت خیز منطقه فراهم می آورند که با افزایش قیمت نفت، هزینه انرژی را بالا برده و تاوان آن را به گردن مردمان جهان انداخته و بدین ترتیب فشار بیشتری بر زحمت کشان اعمال می شود.
۹-.... با این پی آمد های ناگوار، چگونه می توان از دخالت های نظامی حمایت کرد؟
rezaalavim@yahoo.com
|