•
انسان تا حدودی میتواند درک کند و بفهمد کسانی که بمبهای ناپالم را برسر ملت کورد میبارانند از انسانیت دور گشتهاند. اما سکوت کسانی که خود را روشنفکر و انساندوست میدانند جای بسی تامل و تاسف است، مخصوصا کسانی که خود را انسان میدانند، نباید در برابر چنین اعمالی سکوت اختیار کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣ آذر ۱٣۹۰ -
۲۴ نوامبر ۲۰۱۱
اشاره: این یآدداشت در روزنامه ی ازادی وطن (ئازادیا وهڵات) منتشر شده است. ودات کورشون سردبیر پیشین روزنامهی مذکور که تنها روزنامهی روزانه به زبان کوردی در ترکیه است، به ۱۶۶ سال حبس محکوم گردیده و اکنون در زندان بسر میبرد.
طی ماه جاری ۲۴ جنازه را که به دلیل کاربرد بمبهای ناپالم تکهتکه و سوخته شده بودند را به "مالاتیا" منتقل کردند. نه تنها جنازهی جوانان را، بلکه حقیقت این کشور و جنگ پلید را که سالهاست بر ملت کورد تحمیل گردیده را به مالاتیا بردند.
اکنون اینجا انسانیت فریاد میزند "ای انسانیت کجایی؟ چرا شما حقیقت را نمیبینید و فریاد برنمیاورید؟" هم رخداد "چله" همچنین جنازههای مالاتیا بار دیگر حقیقت را نمایان ساختند.
چندی پیش نخست وزیر و همدستانش میگفتند "ما به سالهای دهههی ۹۰ باز نخواهیم کشت". اما با رخداد این اعمال دور از انسانیت نهان گشت که اگر از دستشان بر بیاید اعمال بدتر از دههی ۹۰ را بر خلق کورد روا خواهند داشت. معلوم گشت که تا دم مرگ نیز دست از این اعمال و سیاستهای فریبکارانه برنخواهند داشت.
پیام من برای کسانی است که هنوز هم وعده و گفتههای چنین کسان بی باوری را باور دارند. شما تا کی میخواهید چشم و دلتان را برروی حقیقت ببندید؟
لازم است بعد از این شما هم مانند مادران داغدیده و جستجوگران اشتی روی راستین این افراد را ببینید. چشم و دلتان را برروی حقیقت بگشائید.
به اندازهی این رخداد غیر انسانی، رخداد دیگری که مقابل دیدگان همه روی داد و سکوت را برگزیدند، مرا رنجاند. خانوادهی "ابرو موحیکانجی" پس از دریافت جنازهی دخترشان خواستند با هواپیما به استانبول بروند. ولی به انها اجازهی چنین کاری را نداده و انها مجبورا جنازهی دخترشان را توسط امبولانس بردند. سرزمینی که با رویداد "چله" نیز انسانیت خود شرمسار ساخت، پس از این رویداد بار دیگر نیز، خود و انسانیت خود را شرمسار ساخت.
مگر اخوندها و دیندارهایشان نبودند که میگفتند "بر جنازهی انها نماز خوانده نمیشود." مثلا انها رهبران ایشانند. اگر انها دارای چنین منطق و طرز فکری باشند تجسم کنید نیروهای مسلح این کشور باید چگونه بیاندیشند و چه بکنند.
درحین مراسم تدفین جنازهی "موحیکانجی" مادری سهبار فریاد زد "دیگر بس است، جگرمان سوخت." با شنیدن این فریادها سخنان نخست وزیر به یادم امد.
او هم میگفت: "جگرم میسوزد." انگاه میشد از چشمهایش خواند که با بر زبان اوردن چنین جملاتی میخواهد اعمال کثیفش را پنهان نماید. او از ته دل این سخنان را نمیگفت. ولی ان مادر از ته دل با تمامی وجودش فریاد میزد.
...
انسان تا حدودی میتواند درک کند و بفهمد کسانی که بمبهای ناپالم را برسر ملت کورد میبارانند از انسانیت دور گشتهاند. اما سکوت کسانی که خود را روشنفکر و انساندوست میدانند جای بسی تامل و تاسف است، مخصوصا کسانی که خود را انسان میدانند، نباید در برابر چنین اعمالی سکوت اختیار کنند.
در واقع، چنین رویداد غیرانسانی برای انها شانسی بزرگ است که خود را به کوردها بقبولانند. اگر اینبار انها سکوت اختیار نکرده و مخالفتشان را ابراز کنند انگاه کوردها انها را خواهند بخشید ولی اگر همانند قبل سکوت اختیار کنند در دل این ملت به اشخاصی نفرین شده مبدل خواهند گشت.
امیدوارم تمامی کسانی که خود را انسان دانسته و مینامند برای انسانیت هم که شده از جانباختگان این جنایت دفاع کنند.
ودات کورشون
برگردان از کوردی: درسیم اورامار
|