دیگر نه در حسرت پار
همن سیدی
•
در سه دهه گذشته، "هر سال دریغ از پارسال" گویای حال سیاسیمان بود. اما انگار امسال چنین نیست. تنها کافی است که نگاهی به وضع یک سال پیش ایران و منطقه و جهان بیاندازیم. میبینیم هم شرایط به مراتب بهتر از سال گذشته است و هم امید به تحولات وسیعتر، به مراتب بیشتر
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۵ آذر ۱٣۹۰ -
۲۶ نوامبر ۲۰۱۱
معمولا عادت کردهایم در برابر سیل مداوم مصیبتها و ناکامیها، هر بار با حسرت به گذشته نگاه کنیم. در سه دهه گذشته، "هر سال دریغ از پارسال" گویای حال سیاسیمان بود. اما انگار امسال چنین نیست. تنها کافی است که نگاهی به وضع یک سال پیش ایران و منطقه و جهان بیاندازیم. میبینیم هم شرایط به مراتب بهتر از سال گذشته است و هم امید به تحولات وسیعتر، به مراتب بیشتر. یک سال پیش در ایران، جنبشی سیاسی -اجتماعی، کاملا سرکوب شده بود. سرکوبگران در اوج قدرت و در ظاهری کاملا یکدست و متحد، از پروژههای بزرگ خود سخن میگفتند. صحبت از جراحی بزرگ در اقتصاد ایران بود و دم از مدیریت جهانی میزدند. رهبر و دولت و مجلس، کاملا هماهنگ نشان میدادند و از پخش اعترافات موسوی و کروبی در روزهای پیشروی میگفتند. در سطح منطقه که به مانند سالهای پیش، خاورمیانه بهشت دیکتاتورها بود، دیکتاتورهایی که چنان ثبات و رسمیت داشتند که نطقهای سالیانهشان در مجمع عمومی سازمان ملل، مدتها جدی گرفته میشد. در سطح جهانی هم که انگار نظریه "پایان تاریخ" به قانون تکامل بشریت تبدیل شده بود که جهان کنونی، آخرین ایستگاه کاروان بشری است، هرچند یک میلیارد از این کاروان، گرسنگانی باشند که هرروز منتظر مرگند.
اما از اوایل سرمای زمستان، همه چیز عوض شد، انگار به قول شاملو، برف نو، پاکی آورده بود به ایامی آلوده.
اسرائیل، محور دیکتاتورسازی:
استبدادزدگی خاورمیانه سابقه طولانی دارد اما در ۶۰-۵۰ سال گذشته، بیشتر دیکتاتوریهای منطقه بر محور ضدیت یا همراهی با اسرائیل شکل گرفته بودند. دیکتاتوریها، معمولا یا در قالب دشمنی با اسرائیل و دفاع از اعراب و مسلمین شکل میگرفتند، ویا در پوشش همراهی با اسرائیل. در حالت اول، مردم میبایست هر گونه استبداد و فقدان آزادی را تحمل کنند چرا که حکومتشان در حال جنگ با اسرائیل است، در حالت دوم نیز، جامعه جهانی، به خصوص غرب، میبایست هر حکومت دیکتاتوری را تحمل و حتی حمایت کند، چرا که متحد اسرائیل است. اسرائیل هم در این میان و با این شرایطی که خلق کرده بود، خود را تنها کشور دمکرات در منطقه مینامید! بسیار طول کشید که مردم منطقه و جامعه جهانی بتوانند این انتخاب دوگزینهای را کنار گذارند: میتوان دمکرات و آزادیخواه بود و در برابر زیادهخواهیهای اسرائیل هم ایستاد، میتوان از دیکتاتورها هم حمایت نکرد و مردم اسرائیل را هم به قضا و قدر نسپارد. شکلگیری تدریجی این فرمول، منشا تحولات بهار عربی و حمایت جهانی از این تحولات شد. تحولاتی که پیام روشنی را هم برای حاکمان ایران و اسرائیل فرستاد: اسرائیل دیگر نمیتواند روی متحدان فاسدش در منطقه و حمایت بیقید و شرط غرب حساب کند، حاکمان ایران هم نمیتوانند غلظت دیکتاتوری خود را در مقایسه با دیکتاتوریهای دیگر منطقه، رقیق نشان دهند، عیارسنج آنها، دیگر اعتباری ندارد و اکنون موج تحولات به بیخ گوششان رسیده است. جالب آنکه تنها حاکمان ایران نیستند که قافیه را باختهاند، شماری از چهرههای اپوزسیون نیز که در پی اختلافات جهان عرب و ایران، روابط پرسودی را با آنها برقرار کرده بودند، دستشان در پی این تحولات رو شد. یکی از آنها چنان خشمگین بود که تا مدتها نمیتوانست واقعیت تحولات مصر را ببیند. بهمن ماه سال ٨۹، در روزهای آغازین تجمعات میدان تحریر که هنوز مردم بر میدان مسلط نشده بودند، گفته بود: "دولت [مصر] با قدرت و اقتدار عمل کرد و مردم به میدان اصلی قاهره نرسیدند"! او در ادامه صحبتهایش با یکی از تلویزیونهای پربیننده، به خاطره سفرهای متعددش به مصر پرداخت و گفت: "من اصلا در مصر احساس نکردم در یک جامعه دیکتاتوری هستم" . معلوم شد ایشان که مدعی است ٣۰ سال است برای برقراری آزادی در ایران تلاش میکند، خواستار حکومتی نظیر حکومت حسنی مبارک در ایران بوده است.
سایر بهارها، در راستای بهار عربی خواهد بود
سرایت موج تحولات منطقه به ایران محتوم است. در واقع اغراق نخواهد بود که این رویداد را، نه سرایت موج تحولات، که بازگشت موج تحولات بنامیم. به یاد دارم در اوج جنبش اخیر و حضور مردم ایران در خیابانها و در شرایطی که هنوز جهان عرب آرام بود، یک پژوهشگر تاریخ تحولات اجتماعی گفته بود: همکارانم با تعجب میپرسند که چرا به مانند ایران، جوانان جهان عرب به خیابانها نمیآیند؟ پرسشی که چند ماه بعد جواب داده شد، هرچند ظاهرا این بار خیابانهای ایران آرام شده بود. پس این موج تحولات برای مردم ایران پدیده غریبی نیست، تنها باید شرایط برای حضوری دوباره مهیا شود. مراحل اولیه این شرایط شکل گرفته است: دیگر هیچکس، حتی اصلاحطلب ها هم قصد مشارکت در قدرت با جمهوری اسلامی را ندارند، در سطح بالای حاکمیت نیز، شکاف عمیق شکل گرفته است. دیگر نهتنها صحبت از مدیرت جهانی و جراحیهای بزرگ نیست که مسئولان، کاسهکوزههای نامدیریتهای داخلی را هم، بر سرهم میشکنند. تنها میماند فرصتی که مجددا، مردم مجالی برای حضور میلیونی در خیابانها داشته باشند. در فاصله شکلگیری این مجال، تکلیف مردم با بخشی از اپوزیسیون نیز روشن خواهد شد و مواضع و وزن هرکدامشان نیز روشن. مطرح شدن احتمال حمله نظامی به ایران، آزمون مهمی بود که شماری از جریانات و شخصیتهای اپوزیسیون در آن رفوزه شدند. جالب آنکه حضور میلیونی مردم در خیابانها، گزینه نظامی را هم منتفی خواهد کرد و مدیریت سیر تحولات، مستقیما به مردم واگذار خواهد شد، نه به دلالان سیاسی. حاکمیت هم با همه درندگیاش، چارهای جز تسلیم نخواهد داشت. سه میلیون انسانی را که میدان انقلاب را تا میدان آزادی تسخیر کردهاند، چه میتوان کرد؟ آنهایی که این بار- برخلاف دو سال پیش و با اتکا به تجربه میدان تحریر- دیگر به خانههایشان باز نخواهند گشت. سه میلیون انسان را که نمیتوان کشت، نمیتوان بازداشت کرد، نمیتوان سوار مینیبوسشان کرد و به کهریزک برد. همچنین نمیتوان آنها را با وعده و فریب به خانههایشان بازگرداند. حتی اگر چنین شود، مردمی که یکبار قدرت خود را در خلق آزادی تجربه کرده باشند، دوباره به میدان بازخواهند گشت، کما اینکه در میدان تحریر دوباره بازگشتهاند. نکتهای جالب آنکه، همان فردی که پارسال، از شکلنگرفتن تجمع مردم در میدان تحریرشادمان شده بود، اینبار و در پی حضور مجدد مردم مصر، آن را واکنش کسانی خوانده بود که صبرشان کم است! مطمئنا در تحولات آتی ایران نیز کسانی از این دست پیدا خواهند شد، کسانی که درک مردم را دست کم میگیرند و تجربه سیاسی مردم ایران را از مصریان هم کمتر میپندارند.
شرایط امسال، قابل مقایسه با سال قبل نیست اما توقع میرود با اتکا به همین دستاوردهای یکساله، روزها و ماههای پیشرو هم، شرایطی بهتر را به همراه داشته باشد.
|