روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۷ آذر ۱٣۹۰ -
۲٨ نوامبر ۲۰۱۱
«آنچه می ماند ، آنچه می رود»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛«حرکت های اسلامی در اطراف دنیای اسلام، ماندگار و پیش رونده است... ملت ها یکی پس از دیگری بیدار می شوند و دست نشاندگان استکبار یکی پس از دیگری از صحنه خارج خواهند شد.»
همانگونه که در سخنان دیروز حضرت امام خامنه ای- دامت برکاته- آمد، خیزش ها در کشورهای عربی وضعیتی رو به «کمال» دارند. تحولات مصر و یمن دو نمونه از این انقلاب ها هستند که علیرغم توطئه گسترده بین المللی و منطقه ای برای انحراف آنها، پایدار ماندند و بر فتنه گری ها غلبه کردند.
مهمترین دلیل این «ماندگاری» و «پیش روندگی» برخوردار بودن این خیزش ها از عنصر «دین» است. در میان عناصر مختلف، عنصر دین مهمترین و کارآمدترین عنصر در مانایی و پایایی یک حرکت است و از این رو در حافظه تاریخی ما تحولاتی مانده اند که با دین آمیختگی داشته اند.
تحولات منطقه عربی، با نگاهی ساختارگرایانه، نظام های وابسته گذشته را به گونه غیرقابل بازگشت دگرگون کرده و در حال پی ریزی نظام هایی بر ویرانه های آنها هستند که به این سادگی افول نمی پذیرند. تلاش شکست خورده مشترک آمریکا، عربستان و ژنرال های وابسته مصری برای ابقای نظام سابق به خوبی اهتمام استکبار به حفظ سازوکارهای گذشته از یک سو و بی نتیجه بودن آن را از سوی دیگر به تصویر کشید. در این میان چندان تقصیری متوجه جبهه غرب نیست چرا که آنان از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند اما مشکل این است که این جبهه منطق انقلاب های دینی را نمی شناسد. یک حرکت دینمدارانه «خلوص گرا» است یعنی دائما به سمت کمال پیش می رود و در این راه موانع را برنمی تابد. این ماجرا حکایت مواجهه سران مکه را تداعی می کند.
آنان در یک دوره زمانی تلاش کردند تا اسلام بروز اجتماعی پیدا نکند زمانی که علیرغم تلاش آنها، اسلام فراگیر شد، به حضرت ابوطالب(ع) مهمترین حامی پیامبر در دوره غربت مراجعه کرده و عاجزانه درخواست کردند، پیامبر در مقابل دریافت هرچه از امور دنیوی به ذهن متبادر می شود، دست از دعوت به اسلام بردارد ولی پیامبر اسلام فرمود اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار داده و از من بخواهید در مقابل آن دست از اسلام بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد.
غرب ابتدا گمان می کرد با ابزارهای شناخته شده خود می تواند به مهار انقلاب های دینی نایل شود ولی الان باید دریافته باشد که راه غلبه بر انقلاب دینی را نمی شناسد. تعریف و تمجید سخنگوی کاخ سفید از شورای نظامی حاکم بر مصر نشان داد که غرب به این شورا دل بسته است اما واکنش خشمگینانه مردم به «محمدحسین مبشر طنطاوی» و دولت منتخب او نشان داد که خواست غرب و مردم کماکان در دوسوی ماجرا قرار گرفته و اینک حتی چهره هایی- مثل محمد البرادعی- که مشکلی با غرب ندارند جرات نمی کنند پیشنهاد طنطاوی را برای تشکیل کابینه بپذیرند وقتی البرادعی با صراحت می گوید شورای نظامی را مشروع نمی داند، پیداست که سرمایه گذاری ۹ ماهه غرب در مصر کاملا بر باد رفته است.
حال همین ماجرا را با «عربستان» محک بزنید. غرب می گوید عربستان غیر از مصر است و ما به هیچ وجه سقوط رژیم آل سعود را تحمل نمی کنیم اما آیا این ابراز احساسات؛ برای حفظ رژیم فاسد و فرسوده سعودی کفایت می کند؟ چه دلیلی دارد اگر شافعی های مصر و مالکی های لیبی و تونس به نظامی مبتنی بر شریعت دست یابند، این خواسته در منطقه حجاز- شامل استانهای مدینه، مکه و تبوک- که اکثریت قاطع جمعیت آن را مالکی ها و شافعی ها تشکیل می دهند، مطرح و پیگیری نشود. ساکنان منطقه حجاز نزدیک به ۲٣درصد خاک و جمعیت عربستان را پوشش می دهند و اگر به جمعیت معترض فعلی شیعه در چهار استان الشرقیه، جیزان، عسیر و نجران اضافه شوند نزدیک به ۶۰ درصد جمعیت عربستان را شامل می شوند آیا اگر حتی هیچ اتفاقی در سه استان نجد و دو استان شمالی عربستان هم نیفتد، خیزش ۶۰درصد جمعیت برای واژگونی یک نظام سیاسی کفایت نمی کند؟
امروز در مقابل انقلاب اسلامی ایران از بعد مذهبی تنها یک جریان قرار دارد و آن جریان وهابی- سلفی است اگر آنطور که نشانه های آن به چشم می خورد در آینده ای نه چندان دور، نظام وهابی در عربستان سقوط کند، از یک طرف مهمترین مانع خارجی انقلاب از میان برداشته شده و از طرف دیگر تعدادی از رژیم های متکی به عربستان- شامل امارات، کویت، اردن و... - سقوط می کنند و خود این یک جان تازه به انقلاب های عربی می دهد. اما این تحولات چون جنبه مدنی و دینی دارند، غرب نمی تواند با ابزارهای شناخته خود، بر آنها غلبه کند.
غرب می گوید عربستان غیر از مصر است و ما اجازه نمی دهیم اسلام گراها بر آن مسلط شوند ولی واقعیت این است که «ایران پهلوی» و «مصر مبارک» هم برای غرب فوق العاده مهم بودند و اهمیت این دو برای غرب به مراتب از اهمیت عربستان بیشتر بود ولی غرب همانگونه که مصر و ایران را به مردمش واگذار کرد، ناچار است عربستان را نیز به مردمش واگذار کند اما البته تصویر چنین وضعیتی هم برای غرب وحشت آفرین است، تصور اینکه صدها میلیارد بشکه نفت به دست مردمی افتاده که برای ادعاهای غرب اهمیتی قایل نیستند، برای اروپا و آمریکا بسیار آزاردهنده است ولی این چیزی است که مانند مصر و ایران اتفاق می افتد بر حسب تجربه ای که اندوخته ایم، غرب قادر نیست از ابزارهای خود برای رسیدن به هدف استفاده کند.
به این مثال توجه کنید: آمریکا در بحبوحه انقلاب اسلامی- دی ماه ۵۷- ابتدا ژنرال الکساندر هیگ که آن زمان فرمانده ناتو بود و سپس ژنرال روبرت هایزر را بطور محرمانه به ایران گسیل کرد. ماموریت این دو واداشتن ارتش به یک کودتای خونین و سنگین با تلفات بسیار بالا- حداقل ۰۰۰/۱۰ نفر- بود و برای این کار همه تلاش خود را کردند. ژنرال هایزر در کتاب خاطراتش می گوید: من برای بررسی این مسئله مخفیانه به تهران آمدم که کودتا چگونه میسر است و آیا اصلا به مصلحت هست یا نه؟ پس از ارزیابی های بسیار از واشنگتن دستور رسید که دولتی قوی به رهبری شاپور بختیار تشکیل شود. در صورتی که این کار شکست بخورد، کودتای نظامی انجام خواهد شد.»
هایزر در ادامه می نویسد: «براون -وزیر دفاع وقت- می خواست برآورد را از میزان خونریزی در صورت وقوع کودتا بداند. گفتم بنظرم نسبتا بالاست و اضافه کردم که این نکته را باید در نظر داشت، فدا کردن جان یک انسان تصمیم بسیار سختی است اما وقتی صحبت از یک جنگ می شود باید خسارات را با خسارت های دیگر مقایسه کنیم شاید مرگ ده هزار تن بتواند جان یک میلیون را نجات دهد.» در واقع از این عبارات برمی آید که آمریکایی ها عزم خود را برای کودتا و حتی جنگ با انقلاب اسلامی در صورت پیروزی جزم کرده بودند اما آمریکا نه توانست با کودتا جلوی سقوط نظام وابسته به خود را بگیرد و نه توانست با جنگ پیروزی انقلاب اسلامی را در هم بشکند.
ژنرال عباس قره باغی رئیس وقت ستاد مشترک ارتش در کتاب خاطرات خود (مثل برف آب خواهیم شد) می گوید با فشار فراوان هایزر من به نیروهای ارتش فراخوان دادم اما وقتی همه حاضر شدند- از دهها هزار نفر- جز پانصد نفر نیامده بودند که آن ها هم با توسل به کودتا مخالف بودند چرا که آن را بی فایده می دانستند. در واقع همانگونه که آمریکا نتوانست برنامه خود را علیه ملتی که در سال ۱٣۵۷ بیدار شده و قیام کرده بود، پیاده کند در سال ۹۰ در مورد مصر هم نتوانست و درباره عربستان هم نمی تواند. انقلاب وقتی درونی شد و ملتی برای آن شهید داد این ماندگار است و تا پیروزی نهایی به مقاومت خود ادامه می دهد. بر این اساس رهبرمعظم انقلاب اسلامی- دامت برکاته- در اجلاس بیداری اسلامی تهران فرمودند وقتی جوانان مصری در میدان التحریر شهید دادند، فهمیدم که این انقلاب به پیروزی می رسد.
در واقع راز تداوم انقلاب های دینی در جوهره دینی آن است وقتی ملتی قرآن را باور دارد و در قرآن رحمت بی همتای ابدی برای شهید در نظر گرفته و پیروزی را برای مجاهدان تضمین کرده است وقتی وارد میدان شد عقب نشینی نمی کند و مسیر را تا مقصد طی می نماید.
این نکته را باید در نظر داشت، در راه انقلاب ها ممکن است اعوجاج هایی پدید آید و معمولا هم پدید می آید. آدم هایی که تحلیل ساده ای از تحولات انسانی دارند به این اعوجاج ها به چشم مسایل بنیادی نگاه کرده و کار انقلاب را خاتمه یافته تلقی می کنند.
کم نبودند کسانی که وقتی ترکیب کابینه بازرگان را دیدند، گفتند، انقلاب بدست ملی گراها افتاد پس کار انقلاب تمام است و آمریکا به زودی از دریچه باز می گردد. اما آدم هایی که به ذات انقلاب وقوف داشتند، می دانستند که انقلاب را نباید با عناصر نهضت آزادی و جبهه ملی و... شناخت، انقلاب را باید با مردمی که آن را پدید آورده اند، ایدئولوژی که خمیرمایه آن است و رهبرانی که معرف واقعی آن هستند، شناخت و آینده آن را براساس حرکت آنان تجزیه و تحلیل کرد بر این اساس این ها وقتی رفتار غیرانقلابی مهندس بازرگان و اعضای دولت او را دیدند گفتند کار این ها تمام است و در عمل هم همه دیدند که انقلاب ادامه یافت و صدها مهندس بازرگان را از سر راه خود برداشت. عین همین مسئله درباره تحولات منطقه عربی است.
در منطقه عربی، «اجرای شریعت» مهمترین مطالبه است این مطالبه از متن میلیون ها انسان متدینی که انقلاب را به وجود آورده اند، برخاسته و دین مردم هم آن را مطالبه می کند. رهبران هم مهمترین ماموریت خود را «اجرای شریعت» اعلام کرده اند بنابراین می توان با قاطعیت گفت اجرای شریعت مهمترین اتفاقی است که حتما در این کشورها و کشورهای دیگر می افتد و در کنار آن ممکن است چند رخداد موقتی به اندازه عمر دولتمداری بازرگان هم پیدا شوند اما این ها همه موقتی اند و آن اصل پایدار و ماندگار است هدف نهضت اجرای شریعت که در واقع برپایی حکومت هایی دینی است، به همه کشورهای سنی می رسد و از جمله کشور ترکیه را تحت تاثیر قرار می دهد. اگر تا امروز در ترکیه یک دولت با نماد کلی اسلام گرایی و با شعار دفاع از حجاب بر سر کار آمده است، قدر مسلم در آینده نزدیک اجرای شریعت به یک مطالبه جدی در ترکیه تبدیل می شود و ترکیه را یک گام بلند به سمت حاکمیت اسلام سوق می دهد کمااینکه نشانه های آن در مناطق شرقی و جنوبی این کشور مشاهده می شود. بدون تردید شریعت گرایی و تغییر در ساختارهای سنتی از شمال آفریقا تا شرق آسیا مطالبه خواهد شد.
خراسان:باورکردنی نیست اما ...
باورکردنی نیست اما ...»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛گرچه حمله و تجاوز به هیچ کشوری در دکترین دفاعی ایران اسلامی جایگاهی ندارد اما قدر مسلم حفظ امنیت و دفاع از مرزهای ایران در مقابل هر تهدید و تجاوز احتمالی اساسی ترین راهبرد جمهوری اسلامی و نیروهای مسلح محسوب می شود چرا که بی گمان برخورداری از امنیت و توان دفاع از حدود و ثغور و استقلال، اساسی ترین و اصلی ترین ضرورت و پیش نیاز تداوم حیات، پیشرفت و توسعه هر ملت و کشوری است و صد البته تامین امنیت و اقتدار برای کشوری مانند ایران که از یک سو به دلایل گوناگون مورد توجه منطقه، جامعه جهانی و قدرت های بزرگ بین المللی است و از دیگر سو حساسیت های زیادی نسبت به آن نشان داده می شود و همچنین سال هاست که مورد تحریم قرار گرفته است به هیچ عنوان کار ساده ای نیست. تجربه دفاع مقدس در آن جنگ نابرابر اولا این واقعیت را محرز کرد که ما در زمینه طراحی، ساخت و تولید تجهیزات دفاعی نیز باید به استعدادها و توان جوانان و دانشمندان خود تکیه کنیم.
ثانیا موجب آشکار شدن نقاط ضعف جدی کشور ما در منطقه حساس خلیج فارس شد و نشان داد که اشراف و اقتدار در این منطقه سوق الجیشی که محل گذر بخش عظیمی از انرژی مورد نیاز جهان و رگ حیاتی کشورهای عرب منطقه نیز هست می تواند و باید نقش تعیین کننده ای در دکترین دفاعی کشورمان بازی کند.
درک این مسائل باعث قدم گذاشتن ایران در مسیر خوداتکایی و ساخت تجهیزات پیشرفته دریایی شد و امروز همه دنیا خصوصا آمریکا و رژیم صهیونیستی به عنوان اصلی ترین دشمنان مسلمانان آزاده جهان و دشمن ملت آزادی خواه و مستقل ایران به خوبی دریافته اند که کشور عزیزمان به لطف خداوند و به برکت خون شهدا و انقلاب اسلامی و رهبری امام راحل و خلف صالحش خامنه ای عزیز و همت و تلاش فرزندان این آب و خاک به چنان قدرتی دست یافته است که به اذعان کارشناسان نظامی، ایران در صورت مواجه شدن با هرگونه تجاوز احتمالی این توان را دارد که در کوتاه ترین زمان ممکن تنگه هرمز در خلیج فارس را به گورستان هر شناور سطحی و زیرسطحی و ناوهای غول پیکر آمریکایی و انگلیسی تبدیل کند.
امروز با اشراف اطلاعاتی و اقتدار نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران که به تعبیر فرمانده کل قوا نیروی راهبردی محسوب می شود هیچ شناور سطحی و زیرسطحی نظامی و حتی هیچ شناور تجاری بدون هماهنگی و چک کردن با نیروهای مستقر ایرانی در منطقه اجازه عبور و مرور پیدا نمی کند. بیان این نکته به لحاظ گفتاری بسیار آسان است که بگوییم امروز حتی پیشرفته ترین ناوهای آمریکایی برای عبور از تنگه هرمز ملزم هستند که با دلاورمردان نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران که در این منطقه سوق الجیشی و بسیار حساس دنیا مستقر هستند هماهنگ کنند و نام ناو و شماره بدنه شناور و... را اعلام کنند و سپس از تنگه هرمز عبور کنند. اما باور کنیم که امروز این اتفاق در منطقه خلیج فارس به همت دلاورمردان نیروی دریایی سپاه و ارتش جمهوری اسلامی رقم می خورد. باور کنیم که امروز آمریکا به خاطر همین توانمندی ها و اشراف و اقتدار نیروی دریایی کشورمان بر خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان تقاضای راه اندازی «تلفن قرمز»(خط مستقیم ارتباطی) را از ایران مطرح کرده است. بدانیم و باور کنیم که نیروی دریایی سپاه و ارتش نه تنها به ناو جماران و زیردریایی های پیشرفته مجهز است بلکه در جنگ الکترونیک نیز حرف های اساسی در مقابل قدرت های جهانی برای مطرح کردن و خودنمایی دارد.
بدانیم و باور کنیم که قایق های تندرو جمهوری اسلامی علاوه بر تندرو بودن، از مزیت های بی نظیری همانند مجهز شدن به موشک هایی که قادر به هدف قرار دادن ناوهای بزرگ حتی ناوهایی که دارای سپرهای موشکی خاص هستند برخوردارند و همچنین به خاطر «آب خور» کمی که دارند، اژدرهای ناوها نیز قادر به شکار آن ها نیستند و با انجام مانورهای ویژه حتی در امواج سهمگین از تیررس شلیک هواپیما نیز می توانند بگریزند. باور کنیم که به وسیله همین شناورهای کوچک، و برای قدرت نمایی رزمندگان نیروی دریایی ایران توانسته اند حتی بر روی این ناوها علامت گذاری کنند. بدانیم و باور کنیم که به تصریح کارشناسان زبده نظامی امروز جزایر استراتژیک و ایرانی خلیج فارس هر کدام به مثابه یک ناو بسیار عظیم جنگی توان مقابله با دشمن را دارد.
و بدانیم و باور کنیم که سامانه های موشکی مستقر در حاشیه های ساحلی خلیج همیشه فارس ایران قوی و قدرتمند در هر لحظه شبانه روز توان بسیار بالایی برای مقابله با هر تجاوزی را دارند.
شاید باورکردنی نباشد اما امروز همه مردم عزیزمان و دنیا باید بدانند که فرزندان ارتشی و سپاهی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران در صورت هر گونه تجاوزی به میهن و آب های سرزمین ایران در خلیج فارس این توان را دارند که ظرف ۲۴ ساعت ۱۰ ناو را غرق کنند.
باید بدانیم و باور کنیم که ایران و مدافعان این آب و خاک در همه نیروهای نظامی حتی آن هنگام که اکثر قریب به اتفاق مردم در خواب شبانه هستند، در عین گمنامی در شرایطی بسیار سخت و حساس، غیرتمندانه از امنیت و استقلال و مرزهای ایران محافظت می کنند و توانمندی هایی که در این مقاله به مناسبت روز نیروی دریایی و چاپ ویژه نامه «جلوه های اقتدار در خلیج فارس» به آن ها اشاره شد تنها بخش هایی از توانمندی های ایران و فرزندان غیور و دلاور آن است که می توان به آن ها اشاره کرد و پر واضح است که بسیاری از توانمندی ها از آنجا که جزو اسرار نظامی کشور است همچنان غیرمکتوب و غیرآشکار خواهد ماند.
جمهوری اسلامی:قوه قضائیه؛آزمونی به بزرگی تخلف مالی بزرگ
«قوه قضائیه؛آزمونی به بزرگی تخلف مالی بزرگ»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛آنگونه که از شواهد و قرائن پیداست و جسته و گریخته از زبان مسئولان مرتبط با پرونده تخلف مالی بزرگ شنیده میشود، رسیدگی به این پرونده درحال نزدیک شدن به مراحل پایانی است و اگر اتفاق خاصی نیفتد، به زودی باید شاهد صدور کیفرخواست بزرگترین و بیسابقهترین تخلف مالی تاریخ اقتصاد ایران باشیم، تخلفی که به اعتبار همین بیسابقه بودن و دامنه بسیار وسیع تأثیرگذار، افکار عمومی نیز انتظارات فراوانی در مورد رسیدگی به آن دارد که عدم برآورده شدن این توقعات میتواند پیامدهای نامطلوبی به دنبال داشته باشد.
واقعیت این است که عدم رسیدگی مناسب به این پرونده که میتواند در قالب صدور کیفرخواستی سطحی و در حد عوامل دون پایه و اجرایی این تخلف بروز یابد به دو علت لطمات بزرگی به اعتماد و سرمایه اجتماعی وارد میسازد؛ نخست اینکه مدیریت نادرست و هیجانی پیامدهای این تخلف بزرگ، بسیار بیشتر از آنچه لازم بود، افکار عمومی را درگیر مسئله کرد. این سخن به این معنا نیست که تخلف صورت گرفته کوچک و کم اهمیت بوده یا جامعه حق نداشته در مورد حقی که از بیت المال ضایع شده است، اطلاعات کافی داشته باشد، بلکه سخن بر سر این است که یک سیستم کار بلد و با تجربه، میتواند در هنگام وقوع چنین مواردی ضمن اطلاع رسانی صحیح، شفاف و هدفمند به افکار عمومی از ایجاد هیجان و التهاب بیمنطق در جامعه جلوگیری کند تا به این ترتیب دستگاههای مسئول بتوانند در فضاهایی منطقی به مسئله رسیدگی کنند ولی متأسفانه کم تجربگی تمامی بازیگران حاضر در این ماجرا از مسئولان اقتصادی و قضایی گرفته تا رسانهها و... باعث شد مرزهای ظریف و حساس میان اطلاع رسانی و التهاب آفرینی نادیده گرفته شود و افکار عمومی با انبوهی از پرسشها و ابهامات دست و پنجه نرم کند تا اکنون که به نظر میرسد زمان صدور کیفرخواست نزدیک شده، نهادهای قضایی کشور، با جامعهای مواجه باشند که دیگر هر توضیح و تفسیر و تبیینی هر چند منطقی و شفاف براحتی یارای فرونشاندن ابهامات دامن زده شده افکار عمومی را ندارد.
نکته دومی که درحال حاضر دغدغههای دلسوزان کشور را زیاد کرده، سابقهای است که از رسیدگی به این قبیل پروندهها و تخلفات در کشور وجود دارد و متأسفانه افکار عمومی هم با استناد به همین سوابق، امیدواری چندانی به نتایج رسیدگیهای قضایی به تخلفاتی در این ابعاد ندارد.
گذشته از تجربیاتی این چنین، مسکوت ماندن و یا روند بسیار کند رسیدگی قضایی به مواردی که در آنها نام برخی مسئولان مطرح است و افکار عمومی کم و بیش در جریان اتهامات مطرح در این پروندهها قرار گرفته است، باعث شده، امیدها نسبت به فرجام این تخلف کم رنگ شود.
در چنین شرایطی، نکته قابل توجه اینست که در کنار دشواریهایی که دستگاه قضایی با آن مواجه است، فرصتی طلایی و کم نظیر هم در اختیار قوه قضائیه قرار گرفته است تا با به نمایش گذاشتن رفتاری مستقل و ارادهای خلل ناپذیر در به فرجام رساندن این پرونده بزرگ، علاوه بر اینکه سوابق تلخ گذشته را برای همیشه به بایگانی بفرستد، چهرهای مقتدر، عدالت طلب و مستقل از خود نشان دهد و به این ترتیب خدمتی بزرگ به نظام و سرمایه اجتماعی کشور کرده باشد.
تنها در چنین شرایطی است که میتوان امید داشت، افکار عمومی کشور کوتاهیهای صورت گرفته در روند رسیدگی به پروندههای سابق را به فراموشی بسپارند و نسبت به فرجام پروندههای مفتوح دیگر نیز امیدوارانه در انتظار بمانند.
از این رو بسیاری معتقدند قوه قضائیه در برخورد با پرونده تخلف مالی بزرگ با آزمونی به بزرگی همین تخلف روبرو است که عملکرد این نهاد را به داوری عمومی میگذارد. سربلندی و موفقیت دستگاه قضایی کشور در به فرجام رساندن این پرونده میتواند، ضامن اعتماد و اطمینان افکار عمومی، سرافرازی نظام در داخل و خارج و مهر تأییدی بر استقلال و اقتدار نظام قضائی جمهوری اسلامی ایران باشد. از این رو تمامی دلسوزان و علاقمندان نظام اسلامی با وسواس و دغدغهای ویژه چشم انتظار شیوه برخوردنمایی قوه قضائیه با پرونده تخلف مالی بیسابقه هستند با این امید که برخلاف قوه مقننه که در جریان استیضاح وزیر اقتصاد، عملکردی ضعیف از خود نشان داد، قوه قضائیه بتواند این قبیل ضعفها را جبران کند.
رسالت:انقلاب دوم در مصر آیا لانه جاسوسی اشغال میشود؟
«انقلاب دوم در مصر آیا لانه جاسوسی اشغال میشود؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن میخوانید؛در آخرین شب سفر مقام معظم رهبری به استان کرمانشاه، موضوعی را در مورد یکی از مصاحبههای بنده تذکر دادند که من از آن به عنوان یک بنیاد تحلیلی راهگشا استفاده میکنم. ایشان با یادآوری مصاحبه یک سال قبل اینجانب حین سفر دکتر لاریجانی به مصر، فرمودند: شما در آن مصاحبه گفته بودید که رئیس مجلس بدون اطلاع مقامات عالی نظام به مصر سفر نکرده است. مردم معمولا زمانیکه اسم مقامات عالی میآید می دانند که منظور، من هستم ولی واقعا آن سفر با من هماهنگ نشده بود.
اگر هماهنگ میشد، با آن سفر و بویژه دیدار با مبارک مخالفت میکردم. گفته بودم شرط ما برای برقراری رابطه با مصر این است که اعلام کنند «کمپ دیوید مرده است». هرچند که وزیر خارجه وقت آنها، چیزی شبیه به این جمله را گفته بود ولی از آن نیز استفاده لازم به عمل نیامد. (نقل به مضمون)
در آخرین شب سفر مقام معظم رهبری به استان کرمانشاه، موضوعی را در مورد یکی از مصاحبههای بنده تذکر دادند که من از آن به عنوان یک بنیاد تحلیلی راهگشا استفاده میکنم. ایشان با یادآوری مصاحبه یک سال قبل اینجانب حین سفر دکتر لاریجانی به مصر، فرمودند: شما در آن مصاحبه گفته بودید که رئیس مجلس بدون اطلاع مقامات عالی نظام به مصر سفر نکرده است. مردم معمولا زمانیکه اسم مقامات عالی میآید می دانند که منظور، من هستم ولی واقعا آن سفر با من هماهنگ نشده بود.
اگر هماهنگ میشد، با آن سفر و بویژه دیدار با مبارک مخالفت میکردم. گفته بودم شرط ما برای برقراری رابطه با مصر این است که اعلام کنند «کمپ دیوید مرده است». هرچند که وزیر خارجه وقت آنها، چیزی شبیه به این جمله را گفته بود ولی از آن نیز استفاده لازم به عمل نیامد. (نقل به مضمون)
در آن لحظه جناب آقای حجازی از دفتر مقام معظم رهبری که در جلسه حضور داشتند، فرمودند: حضرت آقا، آقای لاریجانی موضوع را به بنده گفته بودند، من فراموش کرده بودم که با شما هماهنگ کنم.
در همان جلسه به دوستانم عرض کردم که در این موضوع به رهبر انقلاب اجحاف شده و شخصا خودم را مدیون میدانم که در اولین تحلیل مرتبط با موضوع، بخشی از این اجحاف را جبران کنم. ضمن آنکه تحولات اخیر مصر نشان داد که همانگونه که ایشان توجه داشتهاند، باید مسائل منطقهای را به گونهای عمیق و ژرف پیگیری نمود.
در اوج انقلاب سال گذشته مصر، برخی از مسئولان کشور بدون باور به روح اسلامی این حرکت، آن را جریانی مدیریت شده از سوی قدرتهایی همچون ایالات متحده آمریکا میدانستند و هنوز هم از به کار بردن عنوان «اسلامی» برای این حرکتها پرهیز میکنند. اما در آن ایام، خطبه «عربی» مقام معظم رهبری در حمایت از انقلابیون مصر، اثر قاطعی در انقلاب گذاشت. بیش از ۱۵۰ هزار جوان انقلابی مصری در میدان التحریر، خطبه عربی ایشان را با «بلوتوث» تلفن همراه منتشر ساختند و در جلسه جوانان انقلابی که با هدف مدیریت انقلاب در میدان التحریر صورت گرفت، یکی از رهبران جوان انقلابی بعد از پخش پیام رهبر معظم انقلاب گفت: چه خوب عربی سخن میگوید و عضو دیگر شورای فرماندهی انقلاب جوانان پاسخ داد: او بهتر از حسنی مبارک، عربی را مسلط است، در حالی که مبارک زبان «عبری» (یعنی زبان رسمی رژیم صهیونیستی) را بهتر میفهمد.
حوادث اخیر میدان التحریر، رویه واقعی انقلاب مصر را نشان میدهد. جنبش جوانان مصری فارغ از مصلحتطلبی برخی از سران معارض قدیم و مأموریت انحرافی دولت انتقالی، میخواهد انقلاب ناتمام را به اتمام و اکمال برساند. آنها حامل روح انقلاب اسلامی ایران در دنیای عرب هستند.
انقلاب اسلامی ایران از جنبههای مختلف، الگوی انقلابیون جوان مصری است. آنها که اکنون منعی برای ارتباط با ایرانیان ندارند، به خوبی میدانند که در سال ۱٣۵۷ نیز عدهای در داخل و خارج، قصد انحراف انقلاب ما را داشتند. در مصر نیز گام اول، سد کردن انقلاب بود، سیاستی که تا شب ۲۲ بهمن ماه سال گذشته یعنی روز پیروزی انقلاب مصر، ادامه یافت. گام دوم که بلافاصله از طریق نظامیان آموزش دیده در آمریکا به ریاست طنطاوی صورت گرفت، «انحراف» انقلاب است. آمریکاییها و برخی دولتهای غربی، هم برای سد کردن انقلاب و هم برای انحراف آن، دلیل راهبردی دارند. آنها همچون مورد ایران، نمیخواهند مصر از درون قلمرو استراتژیک آن قدرت و غرب خارج شود و این راه را در مورد ایران تا جایی ادامه دادند که انقلابیون ایرانی سرانجام لانه جاسوسی را اشغال کردند، چون سفارت آمریکا به کانون حرکتهای ضد انقلابی تبدیل شده بود. اتفاقی که ممکن است در نهایت در مصر نیز حادث شود. چون اکنون سفارت آمریکا و مرزهای رژیم صهیونیستی به کانون حرکتهای ضد انقلابی علیه جوانان مصری تبدیل شده است. اگر برخی از تحلیلگران حرکتهای اولیه انقلابی را متأثر از دموکراسیسازی مدیریت شده آمریکایی میدانستند، در قبال حرکت دوم انقلابیون چه توضیحی دارند؟
مرحوم امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران اشغال لانه جاسوسی آمریکا را «انقلاب دوم» خواندند و فرمودند: «انقلاب دوم از انقلاب اول مهمتر است.» چون انقلاب اول تغییر سیاستمداران بود ولی انقلاب دوم تغییر هویتی لازم برای هر انقلاب کبیر است. جوانان مصری از زمانی که پرچم سفارت اسرائیل در قاهره را پایین کشیدند، زنگ خطر را برای «راهبردهای اسرائیل محور» غرب به صدا درآوردند. مصر چون در همسایگی رژیم اشغالگر قدس است، در آینده با توطئههای بیشتری مواجه خواهد شد.
در اردن مردم علیه پیمان صلح ننگین شاه حسین سابق با رژیم صهیونیستی، تظاهرات کردند. طبق این پیمان بخش عمدهای از خاک اردن به سرزمینهای اشغالی ضمیمه شد. در سوریه، هدف راهبردی اسرائیل برای تغییر رژیم، تثبیت استیلا بر بلندیهای جولان است و اکنون در مصر، چون دوران احتضار «کمپ دیوید» فرا رسیده است، از دولت موقت تضمینهای راهبردی میخواهند و تا آن زمان دستکاری و انحراف انقلاب ادامه دارد. بیشک اگر جوانان انقلابی به اسناد لانه جاسوسی آمریکا در قاهره دست یابند، خشم انقلابی آنها جهت تازهای خواهد یافت. هرچند که آمریکاییها از انقلاب دوم ایرانیها حداقل برای امحای اسناد اطلاعاتی خود به تجربه زیادی دست یافتهاند.
از طرفی حرکتهای اخیر برخی مقامات عرب همسو با قدرتهای ضد انقلابی غرب، حاکی از اختلاف راهبردی آنها با جمهوری اسلامی ایران است. موجودیت رژیم صهیونیستی و تبعاتی همچون
«کمپ دیوید» ریشه این اختلاف به شمار میآید. لذا اکنون «کمپ دیوید» خط مقدم قیام جوانان مسلمان به شمار میرود.
مخالفت مقام معظم رهبری در برقراری رابطه با نگهبانان آن پیمان ننگین، حاکی از این درک ژرف است.
در شرایطی که کانونهای قدرت و تبانی، درصدد انحراف تحولات و ایجاد بحرانهای مصنوعی علیه ایران اسلامی هستند، خط مقدم واقعی جنگ در میدان التحریر شکل گرفته است. اگر جوانان، انقلاب دوم را پیروز کنند، عاملان انحراف حرکتهای اصیل اسلامی، در سراشیبی تازهای قرار خواهند گرفت که نتیجه کوتاه مدت آن ناتوانی در تحمیل بحرانهای مصنوعی به دیگر کشورها است و در بلند مدت نیز میتواند مدیریت تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا را به جوانان بصیر و بیدار شده مسلمان منتقل نماید.
قدس:غرب ؛ نخستین متهم جنگ افزارهای شیمیایی
غرب ؛ نخستین متهم جنگ افزارهای شیمیایی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم رضا واعظی است که در آن میخوانید؛استفاده از سلاحهای شیمیایی در برخی جنگها و بخصوص جنگ تحمیلی عراق علیه ایران پیامدهای فجیع این سلاحها بر افراد را به خوبی مشخص کرد و اکنون هیچ کس نمی تواند خطر سلاحهای شیمیایی را برای بشریت انکار کند.
در خلال هشت سال جنگ تحمیلی، جمهوری اسلامی ایران با احترام به پیمانهای بین المللی خود به عنوان کشوری که پروتکل ۱۹۲۵ ژنو را بدون حق شرط پذیرفته بود و به خاطر تمسک به اصول اسلامی که مطابق ارزشهای انسانی است، با وجود قربانی شدن شهروندانش، هیچ اقدامی برای مقابله به مثل انجام نداد. این در حالی بود که عراق با همکاری برخی کشورهای غربی به تولید انواع و اقسام سلاحهای شیمیایی اقدام و به سبب سکوت مجامع بین المللی، کاربرد این سلاحهای غیرانسانی را گسترش می داد.
متأسفانه اکنون و پس از گذشت بیش از ٨۵سال از شکل گیری پروتکل ژنو، برخی کشورها و در رأس آنها آمریکا همچنان از امحای سلاحهای شیمیایی خود سر باز می زنند، در حالی که ماده یک کنوانسیون ژنو- که آمریکا هم عضو آن است- بصراحت منع گسترش، تولید، به دست آوردن، نگهداری، ذخیره سازی، انتقال و استفاده از تسلیحات شیمیایی را یک تعهد کلی تلقی می کند. براساس ماده یک این پروتکل، هر کشور عضو باید تمامی تسلیحات شیمیایی و تأسیسات تولید آنها را که در قلمرو و تحت قیمومیت و نظارت آن قرار دارد و یا تسلیحاتی که ممکن است در خاک کشور دیگری بجا گذارده باشد را منهدم نماید و کشورهای عضو برای کسب آمادگی های نظامی نسبت به استفاده از تسلیحات شیمیایی اقدام نخواهند کرد و از کمک و یا تشویق دیگران به فعالیتهای ممنوعه خودداری خواهند نمود و از عوامل کنترل اغتشاش به عنوان یک روش جنگی استفاده نخواهند کرد.
دولت آمریکا با وجود این صراحت، همچنان بر ذخیره سازی سلاحهای شیمیایی اصرار دارد و هیچ گاه خود را متعهد به عدم استفاده از سلاحهای کشتار جمعی نکرده است. تلاش غیرقانونی و نامشروع این کشور برای حفظ بخش کیفی ذخایر سلاحهای شیمیایی خود، به عنوان منبع تهدید و خطر علیه صلح و امنیت جهانی تلقی می شود.
بر اساس گزارش منابع مختلف، آمریکا هم اکنون حدود ۲۰ تن سلاح شیمیایی در اختیار دارد و برخلاف تعهد صریح خود به کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی، حاضر به امحای آنها نیست و جالب آنکه این کشور همواره داعیه دار مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی بوده و بهانه اصلی اش برای حمله به عراق نیز وجود همین سلاحها بود که از اساس به یک دروغ بزرگ تبدیل شد.
قرار است تا ۲۹ آوریل ۲۰۱۲ همه دارندگان سلاحهای شیمیایی این تسلیحات را نابود کنند، اما پرسش جدی این است، کسانی که چنین پیمانی را امضا کرده و اکنون جزو بزرگترین دارندگان سلاح کشتار جمعی هستند، چقدر به آن پایبند هستند؟واقعیت آن است که آمریکا، آلمان و فرانسه همواره در راه تولید سلاحهای شیمیایی پیشگام بوده اند و شرکتهای زیادی در این کشورها فعال هستند، به عنوان مثال آماری که پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران منتشر شد، اعلام می کند بیش از ٣۵ شرکت در ساخت سلاح شیمیایی به عراق کمک می کردند که همه آنها غربی هستند. بنابراین، فناوری تولید این سلاح هم در اختیار کشورهای غربی است و آنها نیز متهم اصلی استفاده از سلاح شیمیایی و ارایه آن به کشورهایی نظیر رژیم پیشین عراق هستند.
انگلیسی ها حتی برای سرکوب مردم عراق، در زمانی که این کشور مستعمره آنها بود از این سلاحها استفاده می کردند یا اینکه در ویتنام استفاده از سلاحهای کشتار جمعی کاملاً واضح بود، به گونه ای که هنوز هم پیامدهای آن را در این کشور می بینیم.اکنون خواست عمومی جهانیان خلع سلاح کشورها از ابزار کشتار جمعی است، بنابراین مهمترین وظیفه اجلاس لاهه طی جلسات آینده این است که قاطعانه در برابر کشورهایی همچون آمریکا بایستد تا این کشور که اتفاقاً به خود اجازه می دهد انواع تهمتها را متوجه کشورهای دیگر کند، مجبور شود از تولید و نگهداری سلاح شیمیایی دست بکشد. سلاحی که با وجود همه ادعاهای غرب همیشه نیز از جانب خودشان مورد استفاده یا در اختیار کشورهایی همچون رژیم پیشین عراق قرار گرفته است.
کشورهای عضو کنوانسیون امحای سلاحهای شیمیایی، اگر می خواهند تصمیم های این کنوانسیون اعتبار داشته باشد، لازم است اجرای مصوبات خود را پیگیری کرده و افکار عمومی را نسبت به واقعیتها مطلع سازند. به عنوان مثال این کنوانسیون باید بی درنگ آمریکا را به علت خودداری از امحای سلاحهای خود- که به تعبیری می تواند جهان را آلوده سازد- به شورای امنیت معرفی کرده و پرونده آن را تحت پیگیری جدی قرار دهد.
آنها نباید اجازه بدهند آمریکا با متهم کردن کشورهایی همچون ایران موضوع خود را منحرف کرده و اجازه بررسی پرونده خود را به طور جدی ندهد. کاری که متأسفانه آمریکایی ها بتازگی شروع کرده و ضمن متهم کردن ایران تلاش می کنند افکار عمومی را از وضعیت سلاحهای خود منحرف کرده و نگاه کشورهای عضو را به سمتی که یک دروغ بزرگ را تبلیغ می کند، معطوف کنند.
ایران همواره اعلام کرده است به دنبال تولید سلاح کشتار جمعی نیست و استفاده از آن را حرام می داند، اما مشکل اینجاست که مجرم اصلی با داشتن ده ها تن ماده و سلاح شیمیایی هنوز حاضر به امحای آنها نیست و سعی می کند خود را در پس جنجالهای رسانه ای پنهان کند.
آفرینش:موج آسیب های اجتماعی در پایتخت
«موج آسیب های اجتماعی در پایتخت»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانیدانتساب عنوان پایتخت به شهر تهران باعث پرداخت هزینه های فراوانی برای مردم این شهر شده است و آنان را به رویارویی با مشکلات بسیاری از خطر زلزله و آلودگی گرفته تا نابودی محیط زیست و سرطان روبه رو کرده است.اما عدم توجه به رفتار و عملکرد اقشار مختلف جامعه که با خرده فرهنگ های متفاوت در پایتخت زندگی می کنند، سبب بروز آسیب های اجتماعی فراوانی در این کلان شهر گردیده است. به سبب لجام گسیختگی این آسیب ها مشخص نیست وظیفه کنترل و کاهش این معضلات برعهده کیست. دولت ، شهرداری و شورای شهر هرکدام به نوعی متولیان این امرهستند اما عدم همکاری مفید این سه دستگاه باعث شیوع و گسترش این بیماری های اجتماعی گردیده است.
از مهمترین موارد آسیب های اجتماعی در شهر تهران اعتیاد، تکدی گری ، کارتن خواب ها ، کودکان و زنان خیابانی و مشکلات طلاق می باشد که هرکدام برای خود موضوعی برای بحث و تفسیر است.اعتیاد مهمترین معضل اجتماعی تهران است که قشر عظیمی از جوانان این شهر را تهدید می کند. سن اعتیاد به ۱۶ سال کاهش یافته و با تغییر جنسیت و نوع مصرف مواد مخدر از قیبل استفاده از شیشه و کراک روبرو هستیم.
تکدی گری از روش مستقیم به غیر مستقیم تغییر یافته و براساس آمار شورای شهرتهران مهمترین علت تکدی گری فرار از پرداخت مالیات و تن پروری است ، چراکه ۷۵ درصد متکدیان جمع آوری شده از توان کاری برخوردار هستند و ۱۰ درصد آنان بیش از ۵۱ سال سن دارند ، ۹۰ درصد از متکدیان میانگین درآمدشان از درآمدهای کارمندان بیشتر است و به صورت سازمان یافته به فعالیت می پردازند.
کارتن خواب ها، کودکان و زنان خیابانی و مشکلات طلاق نیازمند برنامه ریزی و سامان دهی اجتماعی می باشند. براساس برنامه چهارم و پنجم توسعه دولت موظف بوده درارتباط با جرایم و ناهنجاری های اجتماعی حمایت از اقشار آسیب دیده را به انجام رساند. متاسفانه به نظر می رسد با عادی شدن این ناهنجاری ها در دید مردم و مسولین، انگیزه برخورد با این آسیب ها آنچنان که باید وشاید وجود ندارد.
عواملی در جامعه وجود دارند که برخی مردم را تحت فشار قرار می دهند و آنان را مجبور به کج رفتاری می کنند این فشارناشی ازعدم توانایی شخص در دستیابی به اهداف مقبول اجتماعی است، ناکامی در رسیدن به جایگاه بالا در جامعه عامل فشار به شمارمی رود و عدم برخورداری اشخاص از فرصت های مشروع برای نیل به هدف باعث وارد شدن فشار بر افراد و راندن آنان به سوی کج رفتاری می گردد. یکی از مهمترین و موثرترین عاملی که باعث بروز این آسیب ها می شود فقدان و یا ضعف کنترل اجتماعی است که می بایست از سوی نهادهای مسول اعمال شود.
برخورد با این آسیب های اجتماعی نیازمند عزم جدی و همکاری نهادها ذی ربط می باشد. نمی توان انتظارداشت شورای شهر و شهرداری با برگزاری جلسات و همایش های مختلف قادر به مقابله با این معضلات باشند. لازم است تا با حمایت نهادهای دولتی و صرف بودجه کافی، در راستای بهبود وضعیت اجتماعی پایتخت اقدامات موثری صورت گیرد. با روند کنونی باید منتظر افزایش آمار اعتیاد، تکدی گری، زنان خیابانی و... باشیم که مسلما ضرر و آسیب آن بیش از بودجه هایی است که با درگیری و بروز اختلافات بین نهادهای مختلف برای این مقوله هزینه می گردد.
مردم سالاری:تحریم نفت ایران به ضرر اروپا یا ایران؟
«تحریم نفت ایران به ضرر اروپا یا ایران؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛اظهارات اخیر رستم قاسمی وزیر نفت ایران در گفت وگو با شبکه تلویزیونی الجزیره مبنی بر احتمال بهره گیری از نفت به عنوان ابزار سیاسی، مورد توجه گسترده رسانه های غربی قرار گرفت و آنها نسبت به این موضع گیری وزیر نفت ایران مبنی بر استفاده سیاسی از یک ابزاراقتصادی واکنش نشان دادند. نماینده ایران در اوپک پس از واکنش غرب به اظهارات وزیر نفت ایران، در توضیحاتی اعلا م کرد که موضع ایران در مورد استفاده از نفت به عنوان یک ابزار سیاسی تغییر نکرده و تنها در شرایط خاص این امکان وجود دارد.
در این موضوع که نفت یک ابزار سیاسی نیست و در شرایط عادی نباید از آن به عنوان ابزاری سیاسی استفاده کرد. تردیدی وجود ندارد اما در شرایط خاص می توان از این عنصراقتصادی برای نیل به اهداف سیاسی استفاده کرد و نفت پیش از هرعنصر اقتصادی دیگری قابلیت بهره گیری به عنوان یک ابزار سیاسی را دارد.
با این حال نکته اینجاست که غرب مدت هاست از ابزارهای اقتصادی برای اعمال فشار سیاسی علیه ایران استفاده می کند اما این بهره گیری سیاسی از ابزارهای اقتصادی از دیدگاه غربی ها بدون اشکال است و زمانی که صرفا «احتمال فکرکردن» نه «قطعی بودن عملی کردن» استفاده از نفت به عنوان ابزاری سیاسی توسط ایران مطرح می شود، موضع گیری می کنند.
سالهاست صنعت نفت ایران با تحریم های غرب دست و پنجه نرم می کند و واردات تجهیزات نفتی به کشور حتی با وجود قراردادهای مکتوب و قانونی بین ایران و طرف غربی، به بهانه تحریم، لغو می شود و اکنون سخن از تحریم خرید نفت از ایران به میان میآید. اما واقعا چه کسی از تحریم نفت ایران ضرر می کند؟ واقعیت آن است که در قدم اول، غربی ها در این موضوع دچار اختلا ف نظر هستند. چرا که کشورهایی نسخه تحریم نفت ایران را پیچیده اند که خودشان از ایران نفت وارد نمی کنند.
به عنوان مثال آلمان و فرانسه که مدتهاست از ایران نفت وارد نمی کنند، طرح تحریم نفتی ایران را مطرح کرده اند و کشورهایی همچون ایتالیا، اسپانیا و یونان که بخشی از نفت مورد نیاز خود را از طریق ایران تامین می کنند و اتفاقا در بحران اقتصادی اخیر اروپا، با بیشترین چالش ها مواجه شده اند تمایلی به تبعیت از این تصمیم ندارند و این نخستین موضوع اختلا فی در مورد تحریم نفت ایران است.
یافتن فروشنده برای نفت، کاری نیست که در مدت زمان کوتاهی انجام شود و با توجه به طولا نی مدت بودن قراردادهای نفتی، امکان یافتن جایگزین برای خرید نفت به راحتی و در مدت زمان کوتاه امکانپذیرنیست. ضمن اینکه در شرایط فعلی نفت مازاد زیادی برای عرضه در بازار وجود ندارد. بنابراین تحریم نفتی ایران به راحتی امکانپذیر نیست.
اما اگر این مسایل را هم در نظر نگیریم، تحریم نفتی ایران اگرچه در صورت عملی شدن در ظاهر، کاهش درآمدهای نفتی کشورمان را درپی خواهد داشت اما نکته ای که در این زمینه مغفول واقع شده این است که در صورت کاهش عرضه نفت ایران به بازار، به دلیل کاهش عرضه و ثابت بودن تقاضا، قیمت نفت افزایش می یابد و کاهش احتمالی عرضه نفت ایران، با افزایش قیمت حاصل از کاهش عرضه، جبران می شود و درآمد نفتی ایران چندان کاهش نمی یابد.
بنابراین وقتی گفته می شود اروپا از تحریم نفت ایران ضرر می کند، نه یک شعار سیاسی است و نه یک تعارف اقتصادی.
تهران امروز:دولت از تصمیم مجلس تمکین کند
«دولت از تصمیم مجلس تمکین کند»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قم کاظم جلالی است که در آن میخوانید؛با توجه به سوابق بریتانیا، نوعی انزجار نسبت به عملکرد دولت انگلیس در افکار عمومی ملت ایران وجود دارد که میشود آن را در دو بخش تاریخی دید. یک بخش به خاطر عملکرد سوء دولت بریتانیا در زمان قاجاریه است. اگر تاریخ این دوره بررسی شود میبینیم که سراسر تحمیل قراردادهای ننگین به پادشاهان ایرانی است.
پس از ملی شدن صنعت نفت ایران نوع برخورد انگلیس با این نهضت منفی بود تا جایی که با یک کودتای ننگین دولت ملی را سرنگون و با آمریکاییها کنسرسیوم ایجاد کرده و همچنان غارت نفت ایران ادامه پیدا کرد. بعد از آن نیز به خاطر پشتیبانی از محمدرضا پهلوی و قراردادن ایران بهعنوان ژاندارم خود در منطقه، دخالتهای انگلیس ادامه یافت تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران. بعد از انقلاب انگلیس قد علم کرد تا انقلاب اسلامی با شکست مواجه شده و به نتیجه نرسد.
طی سالهای بعد از انقلاب انگلیس هرگاه میتوانست با حمایت و پشتیبانی از تروریستها،تجزیهطلبها و...تلاش داشت به انقلاب ایران ضربه وارد کند. پس از آن نیز انگلیس در هر نوع قطعنامه ضد ایرانی، تحریمها و آزار و اذیت ملت ایران، مشارکت داشته است. این مروری بر پرونده بزرگ، قطور و سیاه دولت انگلیس در افکار عمومی ایران است.
در سالهای اخیر و در جریان فتنه ٨٨ انگلیس و سفارت این کشور در تهران به صورت فعالانه دخالت داشت و حتی سفیر این کشور به جای گام برداشتن در راستای گسترش روابط دو کشور،مطلبی علیه ملت ایران نوشته و آن را در سایت فارسی سفارت منتشر میکند که خلاف عرف دیپلماتیک بود. انگلیس از جمله کشورهایی بود که در خصوص فعالیت صلح آمیز هستهای کشورمان مقابل ایران ایستاد و در ۱ + ۵ منش تند و کارشکنانهای را ایفا کرد و در برخی مواقع حتی تندتر از آمریکا عمل کرد که نمونه آن تحریم اخیر بانک مرکزی ایران است.
همه این اقدامات باعث شد مجلس ایران بهعنوان نماد اراده ملی تصمیم به کاهش روابط با این کشور گیرد. از گذشته نیز موضوع کاهش رابطه یا قطع رابطه با انگلیس در مجلس مطرح بود اما تصور این بود که اینها در رفتار اشتباه خود تجدید نظر میکنند. ولی این کشور نهتنها دست از این اقدامات بر نداشت بلکه رویکرد خود را تندتر کرد. در این فضا جمعی از نمایندگان مجلس اقدام به تهیه طرحی کردند که عملا روابط کشورمان با انگلیس از سطح سفیر به کاردار کاهش پیداکند. در عین حال از دولت خواسته شد در روابط اقتصادی خود با این کشور تجدیدنظر کند تا در این زمینه نیز روابط کاهش یابد.
مصوبه اخیر مجلس راجع به کاهش روابط با انگلیس قانون است و باید در اسرع وقت اجرایی شود. دولت نیز شاید در این زمینه نقطه نظر داشته باشد ولی باید از چنین قانونی که دارای پشتوانه بالایی است تمکین کند. یکی از انتقادهایی که هماکنون مطرح است این است که ایران بیشترین روابط اقتصادی را با کشورهایی دارد که با آنها بدترین روابط سیاسی را دارد. این مسئله نشان میدهد که نتوانستیم از مقوله اقتصادی در بحث پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کنیم که این امر باید بیشتر مورد توجه دولتمردان ما باشد.
شرق:جنبش والاستریت ظهور دموکراسی مستقیم
«جنبش والاستریت ظهور دموکراسی مستقیم»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم معصومه ابتکار است که در آن میخوانید؛بیش از دو ماه از تولد جنبش «والاستریت را اشغال کن» که در ۱۷ سپتامبر سال جاری میلادی آغاز شد، میگذرد. درخواست اولیه این جنبش «جداسازی قدرت و سیاست از ثروت ملی» بود و اکنون پس از صدها تظاهرات در دهها شهر آمریکا و حتی جهان هفتههاست که متوقف نشده است، اگرچه اخیرا به فکر رویکردهای جدی برای تعمیق آگاهی مردم و انسجامسازی تشکیلاتی برای تبدیل جنبش والاستریت به «گفتمانی ملی» افتاده است.
جنبش والاستریت اعتقاد دارد که حقیقت ماجرای اقتصاد آمریکا باید شفافسازی شود و با وضعیت کنونی مبتنی بر تمرکز ثروت و فساد اداری، مطالبات مردم دیگر از طریق انتخابات و صندوق رأی قابل پیگیری نیست. جنبش «والاستریت را اشغال کنید» به دلیل روند افزایش بیکاری، گسترش فقر، گرانی هزینههای مسکن و بهداشت و در اعتراض به سیاستهای پولی دولت در حمایت از بانکهای ورشکسته و موسسات اعتباری والاستریت شکل گرفت. دولت آمریکا با کمک چند میلیاردی، این موسسات سرمایهداری را در حالی نجات داد که مردم آمریکا با پرداخت مالیاتهای سنگین در نهایت هیچ بهرهای از این معامله نبردند.
سودها و حق مدیریتهای کلان به یک درصد سرمایهداران و مدیران نالایق آنان تعلق گرفت و از این جهت است که جنبش خود را نقطه مقابل آن یک درصد، یعنی ۹۹ درصد مردم میداند. یکی از امتیارات این جنبش، فراگیری آن است که با توجه به تنوع گسترده قومیتی، نژادی، ملیتی و دینی مردم آمریکا اهمیت فراوان دارد.
از دیگر ویژگیهای آن نقش راهبری تشکلهای صنفی و مردمی و تشکلهای غیردولتی است. این گروهها در فقدان رهبری فردی توانستهاند راهبردهای اصلی جنبش را تعیین و حرکت را مدیریت کنند. از طرفی جنبش والاستریت از شبکههای اجتماعی و رسانههای مستقل و آزاد آمریکا علیه انحصار رسانههای دولتی و حزبی و برای نشر آگاهی و انسجام خود استفاده کرده است.
یکی از سخنگویان این جنبش به نام «اسلاوی ژیژک» میگوید: «ما رویایی فکر نمیکنیم. ما از خوابی بیدار شدهایم که در حال تبدیل شدن به یک کابوس است. ما بنا نداریم چیزی را نابود کنیم بلکه شاهد نابودی سیستم توسط خودشان هستیم. مانند فیلمها و کارتونهایی که در آن درشکهای بیتوجه به دره پیش رویش به سرعت جلو میرود و زمانی متوجه خطر میشود که زیر پایش خالی شده است. ما اینجا آمدیم که به آقایان بگوییم آقایان لطفا زیر پایتان را نگاه کنید.
به یاد داشته باشید مشکل فقط فساد و بخل نیست. مشکل این است که سیستم از شما میخواهد تسلیم شوید. بر حذر باشید، نهفقط از دشمنان بلکه از دوستان دروغین که میخواهند این جنبش را رقیق کنند. همانطور که میتوانند قهوه بدون کافئین، بستنی بدون چربی و نوشابه بدون قند تهیه کنند. آنها میخواهند این جریان را به یک اعتراض اخلاقی بیخاصیت تبدیل کنند.
در چین امروز نوعی سرمایهداری را تجربه میکنیم که از سرمایهداری آمریکایی دینامیکتر است، ولی نیازی به دموکراسی ندارد. یعنی وقتی سرمایهداری را نقد میکنید اجازه ندهید شما را متهم کنند که علیه دموکراسی اقدام کنید. ازدواج میان دموکراسی و سرمایهداری پایان یافته است.» این جنبش در روزهای اول با بازداشت صدها نفری مواجه شد، ولی به تدریج با تاکید فعالان جنبش بر ضد خشونت بودن آن، حجم برخوردهای نیروهای امنیتی کاهش یافت. تا جایی که به دو ماه بیتوته در پارکی مجاور بورس والاستریت انجامید و اخیرا بعد از یورش پلیس برای برچیدن چادرهای معترضان، قاضی دادگاه عالی نیویورک حکم داد که معترضان میتوانند به محل اعتراضشان برگردند، اگرچه دیگر نمیتوانند آنجا اردو بزنند.
با این حال یکی از معترضان میگوید: «حکم هرچه باشد ما حق داریم که اعتراض کنیم. اینجا شهر ماست. اینجا برای دو ماه خانه ما بوده است. همه جهان منتظر این است که ببیند اینجا چه اتفاقی میافتد.»
تکثرگرایی از ویژگیهای جنبش والاستریت است. هواداران این جنبش فقط مسایل و مشکلات مالی را نشانه نرفته و بیان اعتراضات خود را محدود به آن نکردهاند. چنانچه در ۱۴ اکتبر هفت نفر از اعضای آن با حضور در یکی از جلسات کنگره آمریکا با قطع سخنان لئون پانهتا وزیر دفاع آمریکا و سر دادن شعار ضدجنگ، خواستار خروج نظامیان آمریکایی از عراق و افغانستان شدند. این معترضان با سروصدای خود بارها اظهارات لئون پانهتا وزیر دفاع آمریکا را در کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا قطع کردند.
با گذشت بیش از دو ماه از حضور پررنگ جنبش تسخیر والاستریت، به ویژگیهای متمایز و قابل تاملی برمیخوریم که اهم آنها عبارتند از:
۱- معترضان به سیاستهای اقتصادی آمریکا با شعار «والاستریت را اشغال کن» اجازه راهپیمایی یافتند. ولی باوجود برخوردهای پیشآمده بین آنها و پلیس و حتی در موارد معدودی استفاده از گلوله پلاستیکی و گاز اشکآور کسانی که بازداشت شدند ظرف حداکثر دو، سه روز آزاد شدند. این اواخر نیز که در دانشگاه یوسیالای از گاز فلفل استفاده شد، از طرف رییس دانشگاه رسیدگی و به عذرخواهی منجر شد.
۲- موسسات منتقد و معترض رسمی حتی اتحادیههای بزرگ کارگری و معلمان در این جنبش فعال بوده، آن را حمایت و کمک مالی کردند.
٣- مخالفان جنبش والاستریت نیز تجمعات و راهپیماییهایی داشتند، ولی هرگز به درگیری با طرف مقابل نکشید.
۴- رسانهها حتی اگر از کشورهایی مثل ایران و در وضعیت تخاصم با آمریکا بودند، اجازه تهیه گزارش از جنبش را یافتند. اگرچه ممکن است برخی محدودیتها اعمال شده باشد.
۵- نقش فضای مجازی و بلاگرها در رساندن صدای جنبش والاستریت بسیار موثر بوده و شعار «ما ۹۹درصد مردم هستیم» اولین بار در یک وبلاگ منتشر شد.
۶- هواداران جنبش در محل تجمع اگرچه به دلیل طولانی شدن حضور مستمر در تعداد کاهش یافتهاند، ولی نظرسنجیهای انجامشده از سوی Gallop,CBS,Time,Rasmussen تایید میکند که درصد موافقان جنبش والاستریت بیش از مخالفان آن شده است. بر همین اساس، کارشناسان معتقدند که این جنبش به گفتمان تبدیل شده است.
۷- صاحبنظران از جمله آقای پل لوینسون استاد ارتباطات اعتقاد دارد که «جنبش والاستریت، نشانه ظهور دموکراسی مستقیم است» و درک همین مطلب از سوی برخی سیاستمداران باعث شده که در کنار آن قرار گیرند. اگرچه به عمق این شعارها که جداسازی قدرت و سیاست از ثروت بود، اعتقاد نداشتند. مثل نانسی پلوسی رهبر دموکراتها که با نوعی زیرکی و به قصد بهرهبرداری از آن اعلام حمایت کرد. همچنین شایعاتی که در مورد ارتباط جرج سوروس مولتیمیلیاردر آمریکایی در حمایت از این جنبش مطرح است. این شایعه شاید به قصد تخریب جنبش صورت گرفته باشد.
در مجموع میتوان گفت از مهمترین نتایج حاصل از تحلیل جریان جنبش والاستریت میتواند اثبات نسبی بودن دموکراسی در جوامع مختلف و حتی پرادعاترین جوامع غربی باشد.
ابتکار:وحدت با طناب و ریسمان نمیشود
«وحدت با طناب و ریسمان نمیشود»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛در آموزههای ملی و مذهبی ما، وحدت به ریسمانی تشبیه شده که باید به آن چنگ زد و از تلاطم تفرقهها خود را نجات داد. در این تعبیر، این ریسمان خود، ضخامت و محکمی زیادی دارد که هرکسی میتواند به آن چنگ بزند، نه پاره میشود و نه سست. اما تصور کنید فردی یا گروهی بخواهد ریسمانی را بردارد و بیاعتنا به تفاوت آدمها آنرا بههم ببندد و وحدت ایجاد کند. در این تصویر مجازی، وحدت در میان نیست؛ بلکه دور افراد را گرفته است و بیش از آنکه آنها را به حرکت وادارد، دست و پایشان را محدود میکند. در این حالت، هرکس تلاش میکند خود را از شر این وحدت برهاند یا آنکه مسیر خود را برود و دیگران را بهسمت خود و اهداف خود بکشاند.
در سالهای پس از انقلاب، تکیه بر وحدت یکی از سیاستهای کلی کشور بوده؛ اما آیا بجز در اوضاع بحرانی، مانند هشت سال جنگ، این موضوع آنچنانکه انتظار میرفت، اتفاق افتاده است؟ بدون تردید پاسخ منفی است. تنوع سلایقی که در این سه دهه با رأی مردم بر کشور حاکم شدند، خود نشانگر این موضوع است.
دستبهدست شدن کلید ساختمان ریاستجمهوری و صندلیهای مجلس میان جناحهای مختلف، بهخوبی این موضوع را نشان میدهد و البته نمیتوان این اتفاقات را نشانه تفرقه بهحساب آورد. اما در همه این سالها و باهمه این اتفاقات، برخی بااینهمه تنوع، همه مردم را یکدست میخواستند و تلاشهای خود را در این مسیر برنامهریزی کرده بودند. وضعیت این روزهای اردوگاه اصولگرایی مثال روشنتری برای این موضوع است.
چندماهی است که همه سرمایههای این جناح به میدان آورده شده تا تنها برای موضوعی نهچندان کلی، همچون «نحوه حضور در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی» به وحدت دست پیدا کنند. در این راه از همه شیوههای ممکن نیز استفاده شده؛ از خواهش و تمنا تا هشدار و تهدید. اما در همچنان بر پاشنه سابق میچرخد. دراینمیان آنچه جالب بهنظر میرسد اینکه همه گروههای مخاطب این درخواست تلاش میکنند بیش از دیگران بر طبل وحدت بکوبند. اما هرکس خود را دست بالا میگیرد و معتقد است که گروههای دیگر، باید با آن ها هماهنگ شوند. در این تصویر، وحدت همان طنابی است که بزرگان این جناح بهدست گرفتهاند و میخواهند دور جمعی بکشند که هم علی مطهری را در میان خود دارد، هم کوچکزاده و رسایی را؛ همانها که هر روز در مجلس یقه همدیگر را میگیرند و انگشت اتهام و تهدید به یکدیگر نشان میدهند.
این وضعیت گروههای مختلف اردوگاهی است که عنوان «اصولگرا» را بر خود نهادهاست؛ عنوانی که گاه چنان بالا برده میشود که باهمه مقدسات نظام و اسلام برابری میکند. حال اگر بخواهیم همین موضوع را در فضایی به وسعت فضای سیاسی ایران تصور کنیم، وضعیت بسیار بغرنج و پیچیدهتر خواهد بود، بهویژه که بسیاری از افراد و گروهها اختلافات اساسی فراوانی باهم دارند که در طی بیش از سه دهه، تنها نسبتی که باهم داشتهاند، «رقابت» بوده است.
اصولگرایان خود بهخوبی طی چند ماه اخیر به این نکته رسیدهاند که جمعکردن همه توان و استعداد خود، در زیر پرچم «جبهه متحد اصولگرایی» نه ممکن است و نه مطلوب؛ پس باید این دانسته خود را به وسعت فضای سیاسی کشور تعمیم دهند که عنوان عام «اصولگرایی» نیز نمیتواند همه سلایق سیاسی کشور را نمایندگی کند؛ پس بخشی از تلاشهای خود را به ایجاد فضای رقابت واقعی در کشور معطوف کنند که دراینصورت وحدت حداقلی آنان نیز در حضور رقیبی نهچندان ضعیف، بیشتر از چند ماه گذشته ممکن خواهد بود.
ریسمانی که در چند دهه گذشته بهعنوان وحدت دور همه تفاوتها و سلیقهها کشیده شده است، تنها با به رسمیت شناختن این گوناگونی محکم خواهد بود. ازبینبردن تفاوتها و تنوع سلایق در جامعهای مردمسالار، نهتنها ممکن نیست، بلکه حذف یکی از شاخصهای نظامهای دموکراتیک خواهد بود.
آنچه دراینمیان جالب بهنظر میرسد، تلقی برخی از رسانههای اصولگرا از نشستهای موسوم به وحدت است. برخی نهتنها عنوان عام اصولگرایی، که جمع محدودتر «جبهه متحد اصولگرایی» را چنان با نظام جمهوری اسلامی برابر میدانند که هرگونه نقد فعالیتهای اخیر آنان را خدشه در وجهه نظام میدانند. این رسانهها حتی در فضای متکثر رسانه نیز برداشتهای یکسانی را طلب میکنند و در این یکسانی نیز دیدگاه خود را اساس کار قرار داده و در این راه رسانههای غیرهمسو را به همراهی با خود فرا میخوانند. اینان نیز گویی ریسمانی در دست گرفتهاند تا از روزنامههای کیهان و رسالت و ابتکار و شرق، باهمه تنوع سلایق، یک ارگان مطبوعاتی واحد بسازند.
حمایت:دوئل پای صندوقهای رای
«دوئل پای صندوقهای رای»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛مردم مصر برای برگزاری اولین مرحله از انتخابات پارلمانی امروز پای صندوقها رای میروند. این انتخابات از آن جهت اهمیت دارد که از یک سو تعیین کننده سرنوشت و آینده مصر می باشد و از سوی دیگر اولین انتخابات بدون مبارک دیکتاتور حاکم بر مصر است.در این میان بسیاری از ناظران سیاسی این انتخابات را صحنه دوئل دو تفکر میدانند که هر کدام پیروزی در انتخابات را برابر با حذف رقیب و ادامه بقای خود و اهدافش میداند.
یک طیف از این انتخابات را مردم و جریانهای مردمی بویژه اسلام گرایان تشکیل میدهد. آنهایی که برای پایان دادن به حاکمیت مبارک و در اصل حذف استیلای غرب و صهیونیستها بر مصر با محوریت اجرای شریعت اسلامی، قیام کردند، اساس این طیف را تشکیل میدهند.
بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که بخش عمدهای از جمعیت مصر را حامیان این دیدگاه تشکیل میدهند. این جریان پس از گذشت ۹ ماه از سرنگونی مبارک همچنان بر حضور در خیابانها برای تحقق اهداف انقلاب تاکید دارند چنانکه در روزهای اخیر نیز برای پایان حاکمیت نظامیان و دولت دست نشانده آنها قیام کردهاند.
طیف دیگر این صحنه را نظامیان حاکم ، احزاب سکولار و وابسته به مبارک، صهیونیستها و برخی کشورهای عربی و غربی تشکیل میدهند. این جریان که در ۹ ماه گذشته تمام ابزارها برای مصادره و مقابله با انقلاب مردم را به کار گرفتهاند اکنون نیز برآنند تا با استفاده از ابزار انتخابات به اهداف ضد انقلابی خود دست یابند.
ناظران سیاسی بر این عقیدهاند که سرکوبها و آشوبهای تبلیغاتی و امنیتی ایجاد شده در روزهای اخیر مصر بر گرفته از اقدامات و توطئههای این جریان است که با چنین رویکردی به دنبال کم رنگ کردن حضور مردم در انتخابات و استفاده از شرایط بحران برای کسب آرای بیشتر در انتخابات هستند.
البته آنها میدانند که احزاب اسلام گرا بیشترین کرسی پارلمان را کسب خواهند کرد اما برآنند تا با کاهش آرای آنها منافع خود را تامین کنند. نکته مهم آنکه کشورهای عربی، غربی و صهیونیستها که پیروزی اسلام گرایان در مصر را الگویی خطرناک برای سایر کشورهای عربی میدانند بیشترین هزینه را برای مقابله با این امر پرداختهاند.
آنها حتی به درگیری قومی و بحران سازی امنیتی مبادرت ورزیدهاند.به هر تقدیر میتوان گفت که انتخابات امروز مصر دوئل دو دیدگاه انقلابی و ضد انقلابی پای صندوقهای رای است در حالی که به اذعان همگان پیروز این دوئل مردم اسلام گرا و انقلابی مصر هستند که در ۹ ماه گذشته برای حفظ آرمانهای انقلابی هر جانفشانی را صورت دادهاند هر چند که مخالفان و دشمنان انقلاب برای مقابله با این مهم به هر ترفندی چنگ زده و میزنند.
دنیای اقتصاد:نرخ ارز چگونه تعیین میشود؟
«نرخ ارز چگونه تعیین میشود؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است که در آن میخوانید؛وزیر اقتصاد خطاب به مردم با تاکید بر توصیه گذشتهاش مبنی بر اینکه به بازار ارز هجوم نبرند، گفت: «اگر قیمت ارز در بازار کاهش یافت، مردم نباید از ما گلایه کنند». این خبری بود که هفته پیش از طرف بالاترین مقام اجرایی اقتصاد از سوی خبرگزاری ها در سطح وسیعی منتشر شد.
اگر چنین سفارش تاکیدآمیزی از سوی یک مقام اقتصادی در شرایط عادی و در جامعهای رقابتی بیان میشد انتظار این بود قیمت ارز به سمت پایین میافتاد و شاهد کاهش قیمت ارزهای معتبر به ویژه دلار بودیم. اما در ایران نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه بازار ارز قیمتها را در جهت عکس توصیه وزیر اقتصاد به سمت بالا کشاند. درباره این توصیه و رفتار متفاوت بازار چند نکته قابل تامل است:
۱- بدترین پیامد عدم تحقق توصیه موکد وزیر اقتصاد این بود که شماری از شهروندان که میتوانستند در فردای روزی که وی گفته بود دلار ارزان میشود این کالا را خریداری کنند متوقف شده و اکنون باید همان ارز را با قیمتهای بالاتر خریداری کنند. اگر حتی یک فرد عادی که نیاز فوری به هزار دلار داشت و امروز باید دلار را با قیمتی بالاتر خریداری کند از توصیه وزیر زیان دیده باشد، چه کسی باید این زیان را جبران کند؟ آیا شهروندان از این پس میتوانند و باید به توصیههایی از قبیل آنچه وزیر گفت، اعتماد کنند؟ اگر اعتماد شهروندان سلب شود که با این فضا و این اتفاق احتمال آن افزایش مییابد، تاثیر آن بر فضای اقتصادی چه خواهد بود؟
۲- شاید وزیر محترم اقتصاد بگوید من نگفتم که همین فردا قیمت ارز به ریال کاهش مییابد و شهروندان نباید نگران باشند و به زودی این کار انجام خواهد شد. در این صورت، آیا وی برای اثبات ادعای خود با کدام نیرو و قدرت میخواهد چنین کند و جنس این اثرگذاری چیست که در همین چند روز به کار گرفته نشده است؟ حرف هایی از این دست که تقاضای کاذب وجود دارد یا اینکه ما موظف نیستیم به تقاضای کاذب ارز پاسخ دهیم، در عمل در بازار بی اثر بوده و خواهد بود. آیا دولت توانایی عرضه ارز با شتابی به اندازه رشد تقاضا را خواهد داشت تا جواب عطش بازار را بدهد؟
٣- آنچه بیان شد درباره روزهای سپری شده و ماضی است. آنچه باید گفت این است که بازار ارز چه خواهد شد؟ رییس کل بانک مرکزی به عنوان مقام مسوول اول این روزها باید به میدان بحث و گفتوگو بیاید و به صورت شفاف، روشن و کارشناسانه و دور از شعار و آرزو شرایط بازار و سیاستهای ارزی را توضیح داده و التهاب جامعه را کاهش دهد. اگر چنین کاری انجام نشود و مقامهای مسوول ضمن پوزش از شهروندان به دلیل توصیههایی که در عمل نقض شد به صورت روشن درباره آینده ارز سخن نگویند، باید منتظر واکنش شدیدتر از سوی تقاضا باشیم. اکنون که ۴ نرخی کردن نرخ ارز نیز پاسخ نداده و التهاب بازار فروکش نکرده است، تکنرخی کردن ارز - که یکی از وعدههای وزیر اقتصاد در هفته گذشته بود – چارهکار است. بازار ارز را رقابتی کنید و به توصیه کارشناسان برای رسیدن به راهحلی که مبنای نرخ واقعی ارز باشد، توجه داشته باشید. اعتماد شهروندان اگر بیش از پیش از وعدههای مسوولان سلب شود، ابهام و التهاب بیشتر غیرقابل اجتناب است. مردم حق دارند بدانند نرخ ارز چگونه تعیین میشود تا بتوانند براساس آن برای کسبوکار خود برنامهریزی کنند.
منبع: جام جم آنلاین
|