گفتگو با بهروز خلیق (۳)
پیرامون خطر حمله نظامی مواضع اپوزیسیون و جدال های درون حکومت
•
بهروز خلیق، مسئول هیات سیاسی - اجرایی فدائیان خلق (اکثریت)، به پرسش هایی پیرامون خطر حمله نظامی به ایران، تشدید تحریم های اقتصادی، مواضع نیروهای اپوزیسیون نسبت به حمله نظامی، تشدید شکاف های حکومتی و علامیه هیئت سیاسی ـ اجرائی پیرامون سرنگونی رژیم قذافی پاسخ داده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۷ آذر ۱٣۹۰ -
۲٨ نوامبر ۲۰۱۱
بهروز خلیق، مسئول هیات سیاسی - اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، به پرسش هایی پیرامون خطر حمله نظامی به ایران، تشدید تحریم های اقتصادی و تاثیرات آن بر اقتصاد کشور و زندگی مردم، مواضع نیروهای اپوزیسیون نسبت به حمله نظامی، تشدید شکاف های حکومتی و اعلامیه هیئت سیاسی ـ اجرائی پیرامون سرنگونی رژیم قذافی پاسخ داده است.
ارزیابی شما از تهدید حمله نظامی و خطر جنگ چیست؟ آیا حمله نظامی در دستور روز غرب و اسرائیل قرار دارد و خطر جنگ فوری است و یا اینکه فعلا تشدید تحریم ها و تنگتر کردن حلقه محاصره ایران در دستور است؟
ما در بیانیه هیئت سیاسی ـ اجرائی ارزیابی و مواضع خودمان را در رابطه با حمله نظامی بیان کردیم. به نظر ما خطر حمله نظامی فوری و فوتی نیست ولی در حال افزایش است. به بیان دیگر گزینه نظامی در دستور روز نیست و برای حمله نظامی به ایران هنوز تصمیمی گرفته نشده است، اما تدارک حمله نظامی به طور مشخص در دستور قرار گرفته است. فاکت های زیادی در این زمینه وجود دارد. به عنوان نمونه می توان به "بزرگترین رزمایش مشترک دریایی تاریخ اسرائیل و آمریکا" که در سال ٢٠١٢ برگزار خواهد شد، اشاره کرد. به گفته اندرو شاپیرو ـ دستیار وزیر خارجه آمریکا ـ این رزمایش با شرکت پنج هزار نفر از نیروی دریایی دو کشور، به عنوان "دفاع در برابر موشکهای بالیستیک" تمرین خواهد شد.
تهدیدها و تدارک نظامی، فضای جنگی را شکل داده است. در چنین فضائی یک حادثه می تواند به جنگ منجر شود. تهدید نظامی دولت دست راستی اسرائیل جدی تر از کشورهای غربی است. گرچه دولت اوباما به دولت اسرائیل نسبت به حمله نظامی اخطار داده و خواستار هماهنگی شده است، ولی اسرائیل نشان داده است در مواردی که احساس خطر می کند، منتظر تصمیم واشنگتن نمی ماند و بدون مشورت با کاخ سفید راسا وارد عمل می شود.
آنچه مسلم است در کوتاه مدت تهدیدهای نظامی به تشدید تحریم ها خواهد انجامید و سیاست منزوی کردن و به محاصره در آوردن ایران تشدید خواهد یافت. در حال حاضر تشدید تحریم های اقتصادی، صدور قطعنامه های جدید، منزوی کردن جمهوری اسلامی و محاصره ایران در دستور روز قرار دارد.
صدور دو قطعنامه جدید در سازمان ملل متحد و یک قطعنامه در آژانس، نشان می دهد که اجماع جهانی در ابعاد جدیدی در محکومیت جمهوری اسلامی و منزوی کردن ایران شکل گرفته است. می توان گفت که در طی سه دهه گذشته، چنین اجماعی علیه رژیم ایران شکل نگرفته و رژیم در این ابعاد تحت فشار نبوده است.
برخلاف ادعای سران رژیم، تحریم های بین المللی تاثیرات جدی براقتصاد کشور و زندگی مردم گذاشته است. اگر تحریم ها بانک مرکزی، نفت و گاز و صنایع پتروشیمی را در برگیرد، با توجه به وابستگی اقتصاد کشور به در آمد نفت، اقتصاد کشور فلج خواهد شد. این وابستگی در دوره ریاست جمهوری احمدی نژادی شدت یافته است. تولیدات داخلی در چند سال گذشته ضربه جدی دیده و اقتصاد کشور به واردات و در نتیجه به درآمد نفت وابستگی بیشتری پیدا کرده است. فلج شدن اقتصاد کشور، رژیم ایران را تحت فشار شدیدی قرار خواهد داد. رژیم ایران هنوز از ذخایر ارزی و امکاناتی برخوردار است و در کوتاه می تواند در مقابل تحریم ها مقاومت کند. ولی در طولانی مدت امکان پذیر نیست.
کشور ما در وضعیت مخاطره آمیزی قرار دارد. با این وجود رژیم ایران به جای رویکرد به گفتگو و مذاکره، در مقابل تهدیدهای غرب به سیاست تهاجمی روی آورده و سیاست های ماجراجویانه و تشنج زا را ادامه می دهد. هیچ نشانی از عقب نشینی رژیم و تن دادن به مصوبات شورای امنیت مشاهده نمی شود. به نظر می رسد که رژیم ایران تهدیدهای نظامی را جنگ روانی به حساب آورده و بر این تصور است که غرب به دلایل مختلف از جمله مخالفت روسیه و چین، خطر گسترش جنگ به منطقه و افدامات انتقام جویانه، دست به حمله نظامی نخواهد زد. رژیم با این تصور هم چنان می خواهد زمان بخرد تا برنامههایش را پیش ببرد.
مردم ایران و نیروهای صلح دوست جهان نگران حمله نظامی و تشدید تحریم های اقتصادی ایران هستند. رژیم ایران بی توجه به این نگرانیها، مانورهای نظامی برگزار میکند، موشکهای خود را به رخ جهانیان میکشد، گروه های استشهادی تشکیل می دهد، رژه جوخههای انتحاری را به رخ جهانیان می کشد و کشورهای غرب و ترکیه را تهدید می کند. این اقدامات تنها به تشدید فضای جنگی کمک میکند.
ارزیابی شما از مواضع نیروهای اپوزیسیون ایران در مقابل خطر حمله نظامی چیست؟
نسبت به خطر حمله نظامی در این مدت مواضع مختلفی از جانب نیروهای اپوزیسیون اتخاذ شده است. می توان مواضع نیروهای اپوزیسیون را در اساس در به سه دسته تقسیم کرد:
١. علیه رژیم استبدادی و حمایت از حمله نظامی
این نظر برآن است که باید جامعه بین المللی را قانع کرد که رژیم ایران خطر جدی برای منطقه و جهان است. جنبش سبز قادر به تغییر حکومت و برکناری ولی فقیه نیست و نمی توان حکومت را بدون تحریم های گسترده و دخالت نظامی برکنار کرد و از شر آن راحت شد.
٢. علیه جنگ و همراهی با حکومت ایران
جنگ برای کشور ما فاجعه آفرین است. حکومت ایران خطری برای منطقه و جهان به حساب نمی آید و تاکنون به کشوری دیگری تجاوز نکرده است. غرب و اسرائیل تجاوزگرند و می خواهند به بهانه جمهوری اسلامی، ایران را با حمله نظامی ایران تضعیف کنند و زیرساخت های آن را نابود سازند. لذا باید در مقابل جنگ افروزان ایستاد و در تقابل با جنگ افروزان از قرار گرفتن در کنار حکومت واهمه نداشت.
٣. علیه جنگ، علیه رژیم استبدادی
این نظر برآن است که جنگ پیامدهای فاجعه باری برای کشور ما خواهد داشت. باید با حمله نظامی و تحریم اقتصادی مخالفت کرد و جنگ و دولت های جنگ افروز را محکوم کرد. در عین حال این نظر جمهوری اسلامی را مسئول اصلی پیدائی این وضعیت و عواقب آن میشناسد و معتقد است که در موقعیت کنونی جمهوری اسلامی مسئولیت سنگینی برای پیش گیری از جنگ برعهده دارد.
این تقسیم بندی طیف رنگارنگ موضع گیری نیروهای اپوزیسیون را تماما پوشش نمی دهد. برخی مواضع اتخاذ شده بین موضع اول و سوم قرار دارد و برخی بین موضع دوم و سوم. ولی هرچه خطر جنگ افزایش یابد مواضع اتخاد شده به این سه موضع گیری نزدیک خواهند شد. آن ها یا در کنار غرب و اسرائیل قرار خواهند گرفت و یا در کنار جمهوری اسلامی. و یا اینکه بر موضع سوم پای خواهند فشرد. طبعا اگر حمله نظامی صورت گیرد، موضع سوم از جانب دو موضع اول و دوم تحت فشار قرار خواهد گرفت.
موضع سازمان ما چنانچه در بیانیه هیئت سیاسی ـ اجرائی آمده است، موضع سوم است. ما موضع اول و دوم را به زیان منافع ملی و روندهای دمکراسی در کشور می دانیم. به باور ما جنگ نباید مجوزی باشد برای اینکه اپوزیسیون در کنار رژیم استبداد مذهبی قرار گیرد و نفرت از رژیم استبداد مذهبی هم نباید ما را در کنار جنگ افروزان قرار دهد و موجب حمایت از جنگ گردد.
اخیرا جدال بین جریان های حکومتی حدت گرفته است. این جدال چه تاثیری بر وضعیت حکومت دارد؟ چرا خامنه ای نمی تواند این نزاع ها را مهار کند؟
رژیم ایران به طور بی سابقه ای تحت فشار بین المللی قرار دارد و علیه ایران در طی یک هفته سه قطعنامه در آژانش و سازمان ملل متحد صادر شده و امریکا، کانادا، فرانسه و انگلیس بر ابعاد تحریم های اقتصادی افزوده اند. در چنین شرایطی منافع رژیم ایجاب می کند که جریان های حکومت از درگیری بپرهیزند و دست در دست یکدیگر بگذارند تا با فشارهای بین المللی مقابله کنند و اجازه ندهند که نزاع های درون حکومت به تضعیف حکومت بیانجامد. چنانچه قبلا برای حفظ منافع حکومت چنین عمل می کردند. اما اجماع بین المللی، صدور سه قطعنامه و تشدید تحریم ها علیه ایران هم موجب نشده است که آن ها نزاع های خود را کنار بگذارند و موقتا آشتی کنند.
مصاحبه جوانفکر با روزنامه اعتماد، حمله به روزنامه ایران، ضرب و جرح و دستگیری کارکنان روزنامه و اقدام به دستگیری جوانفکر، نشان از حدت یافتن چالش های درون حکومتی است. خبرهای دریافتی از داخل کشور حاکی از آن است که جریان های حکومتی در خفا اقدام به گروگان گیری می کنند.
مورد روزنامه ایران نشان می دهد که چالش بین احمدی نژاد و یاران او و راست سنتی و خامنه ای در حال گذر از مرحله نرم افزاری به مرحله سخت افزاری است. به نظر می رسد که دست احمدی نژاد پر است و نه تنها حاضر نیست که عقب به نشیند، بلکه می خواهد امتیاز بگیرد و پیشروی کند. آنچه معلوم است احمدی نژاد و یاران او قصد ندارد که سنگر خود را تحت فشار خامنه ای و راست سنتی رها کنند.
خامنه ای تلاش می کند که در شرایط کنونی وارد درگیری نهائی با احمدی نژاد و یاران او نشود و هزینه سنگینی برای آن نپردازد. او واهمه دارد که در چنین شرایطی مهار اوضاع با توجه به حضور جنبش سبز در داخل و رشد بی سابقه نارضایتی مردم و تشدید تحریم ها و فشارهای بین المللی از دستش خارج شود. آنچه می توان گفت توان و امکانات خامنه ای برای مهار چالش های درون حکومتی و جلوگیری از تصادم نهائی بین جریان های درون اصول گرا کاهش می یابد و احتمال تصادم بیشتر می شود.
تشدید فشارهای بین المللی، تعمیق شکاف های درون حکومت، تشدید شکاف ملت ـ دولت و بحران فزاینده اقتصادی، ناتوانی خامنه ای در مهار نزاع های حکومتی و اتخاذ سیاست واحد در حوزه بین المللی، افزایش فشار بر جامعه در حوزه های مختلف، حکومت ایران را به شدت شکننده کرده و روند فروپاشی آن شتاب گرفته است.
برخی فعالین سیاسی نسبت به اعلامیه هیئت سیاسی ـ اجرائی در مورد لیبی از زوایای مختلف انتقاد داشتند. می توانید در مورد انتقادها توضیح دهید و نظرتان را در مورد آن ها بیان کنید؟
انتشار اعلامیه هیئت سیاسی ـ اجرائی در مورد لیبی با برخی انتقادها روبرو شد. برخی مطرح کردند که در اعلامیه به قتل فجیع معمر قذافی پرداخته نشده است و برخی دیگر گفتند که نسبت به دخالت نظامی ناتو و پیآمدهای آن موضع گیری نشده است. و عده دیگری نسبت به اعلام شادباش به مردم لیبی معترض بودند. لازم است در سه مورد فوق توضیح داده شود.
در مورد اول باید بگویم که اعلامیه قبل از روشن شدن چگونگی قتل معمر قذافی نوشته شده بود. لذا موقع تحریر اعلامیه هنوز مشخص نبود که معمر قذافی به چه وضع فاجعه باری کشته شده است. اما بعد از تحریر و انتشار اعلامیه، ویدئوهای مختلف از چگونگی قتل قذافی پخش شد و کمبود اعلامیه در این زمینه به چشم خورد. این کمبود در یادداشت سیاسی کارآنلاین جبران شد و انزجار ما از قتل فجیع قذافی اعلام گردید.
در مورد انتقاد دوم باید بگویم که ما قبلا طی اعلامیه ای در مورد حمله ناتو به لیبی مواضع خودمان را بیان کرده بودیم. در آن اعلامیه گفته شده بود: "اقدامات نظامی کشورهای غربی و در راس آنها فرانسه، انگلیس و امریکا در لیبی تا امروز از قطعنامه سازمان ملل و ایجاد منطقه پرواز ممنوع فراتر رفته و به سیاست تغییر رژیم قذافی فراروئیده است. کشورهای غربی زیر پوشش قطعنامه شورای امنیت وارد جنگ با رژیم قذافی شدهاند. این امر نه مقابله با بمباران مردم بیگناه و حفاظت هوائی از آنها، بلکه نشانگر رویکرد به تغییر رژیم قذافی با توسل به اقدام نظامی توسط کشورهای غربی است. در حالیکه تغییر رژیم و پائین کشیدن معمر قذافی دیکتاتور، کار مردم لیبی است نه کشورهای غربی. ...... دولتهای غربی عملا با تداوم و شدت بخشیدن به بمبارانهای فراتر از منطقه پرواز ممنوع، به کشتار مردم لیبی ابعادی جدیدی بخشیده اند." بعد از آن هم معلوم شد که نقش ناتو در کشتار مردم و تخریب زیرساخت های لیبی بالا بوده است. کشورهای غرب بیش از هرچیزی دنبال منافع خود هستند.
به خاطر اینکه ما قبلا نسبت به نقش ناتو در لیبی موضع گیری کرده بودیم، از تکرار آن مواضع در اعلامیه جدید اجتناب شد. این امر در ذهن برخی فعالین سیاسی ابهام آفرید و کسانی هم پیدا شدند که سازمان ما را متهم به دفاع از حمله نظامی ناتو کردند. در حالی ما قبلا موضع خود را به طور روشن بیان کرده بودیم. با این وجود ضروری بود که مواضع ما بار دیگر نسبت به نقش ناتو در لیبی بیان می شد تا ابهام به وجود نمی آمد.
اما در مورد انتقاد سوم باید گفت که معمر قذافی طی ٤٢ سال حکومت خودکامه، به جنایات متعددی دست یازیده و مردم لیبی را اسیر توهمات خود کرده بود. او وقتی با خیزش مردم روبرو شد به اقدامات جنون آمیز روی آورد. واکنش قذافی در مقابل حرکت اعتراضی مردم بنغازی چنان خشن بود که راه را بر مبارزه مسالمت آمیز بست و مردم لیبی را که بعد از خیزش مردم تونس و مصر ترسشان ریخته بود، وادار کرد که سلاح به دست گیرند و به مبارزه مسلحانه روی بیآورند. ساختار قبیله ای و شکاف در ارتش و پیوستن بخشی از آن به شورشیان، به این امر کمک کرد.
قذافی با برخورد جنون آمیز با معترضین و تهدید به کشتار وسیع آن ها، شرایط و فرصت بزرگی را برای ناتو فراهم آورد تا با مجوز شورای امنیت در لیبی مداخله نظامی کند. طبعا دخالت نظامی ناتو و بمباران هواپیما های آن، نقش جدی در پیروزی شورشیان بر قذافی داشت. ولی نمی توان و نباید سرنگونی رژیم دیکتاتوری قذافی را تماما به حساب ناتو گذاشت و نقش مردم لیبی را فرعی قلمداد کرد. مردم لیبی برای سرنگونی رژیم دیکتاتوری مبارزه کردند، تلفات سنگینی دادند، سنگر به سنگر، شهر به شهر علیه قذافی جنگیدند و سرانجام رژیم او را پائین کشیدند. نمی توان پیروزی مردم لیبی بر رژیم دیکتاتور را به دلیل نقش ناتو و یا سخنان مصطفی عبدالجلیل ـ رئیس شورای ملی انتقالی ـ در زمان اعلام موجودیت حکومت جدید مبنی بر تعهد دولت جدیدبر اجرای شریعت اسلامی، در سایه برد و در شادمانی مردم لیبی شریک نشد. اکنون سد دیکتاتوری برداشته شده است.
آینده لیبی به جهت ساختار قبیله ای لیبی، ضعف جامعه مدنی، فقدان احزاب باسابقه، وجود گروه های بنیادگرای اسلامی و مسلح بودن مردم..... چندان روشن نیست و استقرار دمکراسی در این کشور با موانع جدی روبرو است. اما در عین حال شکستن سد دیکتاتوری و بالا رفتن آگاهی مردم در مبارزه علیه دیکتاتور از یکسو و از سوی دیگر موج دمکراسی خواهی در سطح بین المللی و منطقه و بهار عربی می تواند به عنوان پارامترهای مثبت بر روندهای سیاسی لیبی تاثیر بگذارد و موقعیت نیروهای بنیادگرا را تضعیف و موقعیت نیروهای مدافع آزادی و دمکراسی را تقویت کند.
برای تماس و طرح سئوالات
آدرس ایمیل:
goftgou@fadai.org
|