روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۹ آذر ۱٣۹۰ -
٣۰ نوامبر ۲۰۱۱
«عادت می کنید!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛تلاش برای حداکثری کردن فشار بر ایران درست در شرایطی صورت می گیرد که فشار بر غرب در منطقه حداکثر شده است. عینی ترین ارزیابی ها درباره شرایط منطقه حاکی از آن است که مجموعه تحولات در حال پیش روی به سمتی است که آمریکایی ها آن را روی کار آمدن عناصر نامطلوب می خوانند.
درست که آمریکا چند ماه است تلاش می کند از طریق ارتباط گیری با انقلابیون منطقه، وادار کردن دیکتاتورها به اصلاحات صوری و خارج کردن فرایندهای انقلابی از کف خیابان روند این انقلاب ها را مدیریت کند ولی نتیجه به هیچ وجه آن چیزی نیست که آمریکایی ها می خواستند. منطقه در حال اسلامی تر شدن است و کسانی روی کار می آیند که خواهان جمع شدن همه بساط غرب -بساطی که ظرف حدود یک قرن پهن شده- هستند.
اگر کسی بخواهد عمق خسرانی را که آمریکا در اثر انقلاب های منطقه گرفتار آن شده دریابد کوتاه ترین راه این است که به ادبیات اسراییل در این باره مراجعه کند. بیش از ۶ ماه است که هیچ مقام اسراییلی درباره این موضوع سخن نگفته الا اینکه از آینده آن ابراز ترس کرده است. مهم ترین نگرانی اسراییلی ها آن است که دیکتاتورهای منطقه که به مدت چند دهه به مثابه سدی در مقابل خشم فزاینده و بی امان مردم منطقه علیه صهیونیسم عمل می کردند، اکنون دیگر از بین رفته اند.
مهم ترین سوال برای امنیت رژیم جعلی اسراییل این است که از این به بعد چه کسی این نفرت تاریخی را مهار خواهد کرد؟ و اگر نتوان سدی بر سر راه این خشم بی امان کشید، آن وقت چه بر سر موجودیت رژیم نیمه جان صهیونیستی خواهد آمد؟مدتی در اوایل کار، صهیونیست ها سعی می کردند بگویند ماجرای انقلاب های منطقه اساسا به آنها ربطی ندارد.
بسیاری از مقام های رژیم صهیونیستی و در راس آنها نتانیاهو و باراک اصرار داشتند که ریشه انقلاب های منطقه مسائل اجتماعی و اقتصادی و حداکثر روحیات ضد دیکتاتوری مردم است و این انقلاب ها ربطی به ضدیت مردم منطقه با آمریکا و اسراییل ندارد. به همین دلیل بود که عاموس یادلین رییس سابق اطلاعات نظامی اسراییل -که به دلیل ناتوانی از پیش بینی این تحولات برکنار شد- در همان ماه های آغازین تحولات منطقه در دانشگاه تل آویو سخنرانی کرد و گفت اسراییل باید از این تحولات استقبال کند چرا که بهار عربی منجر به روی کار آمدن دولت های دموکراتیک در منطقه خواهد شد و دموکراسی ها در کل نسبت به جنگ بی میل هستند.
اشتباه یادلین این بود که حاضر نبود خود را با این مسئله درگیر کند که آن مردمی که بناست دموکراسی های آینده در منطقه را بسازند چه کسانی هستند و چگونه فکر می کنند. این تحلیل که دموکراسی در منطقه به نفع آمریکا و اسراییل است تنها زمانی صحیح خواهد بود که مردم منطقه کاملا سکولار شده و روحیات و باورهای دینی خود را از دست داده باشند. در واقع منظور آمریکایی ها و اسراییلی ها هم وقتی از دموکراسی سخن می گویند چیزی جز این نیست که نوعی نظام سکولار که فرهنگ لیبرالیسم را در دستور کار خود قرار داده و در اقتصاد کاپیتالیستی رفتار می کند بر سر کار باشد. در تعریف آمریکایی و اسراییلی از دموکراسی باور ارتدوکس «باید اکثریت حاکم باشد» چندان جایی ندارد همچنان که همین الان هم در آمریکا که خود را بزرگترین دموکراسی جهان می خواند اکثریت حاکم نیست و یک اقلیت یک درصدی بر ۹۹ درصد مردم حکومت می کنند.
زمان زیادی طول نکشید تا عمق اشتباه تحلیل یادلین آشکار شود. مئیر داگان رییس سابق موساد که مدت های طولانی در راس شنیع ترین جنایت های اسراییل علیه مردم منطقه بوده و بهتر از هر کسی از عمق نفرت این مردم نسبت به اسراییل آگاه است، نخستین کسی بود که زنگ خطر را به صدا در آورد. داگان-که او هم به دلیل اختلاف نظر با تیم باراک و نتانیاهو از کار برکنار شد- از زمان آغاز انقلاب های منطقه تا کنون در بیش از ۴ سخنرانی به تفصیل استدلال کرد که در اثر این انقلاب ها خطری علیه اسراییل در حال شکل گیری است که با هیچ خطر دیگری در گذشته قابل مقایسه نیست. سخنان معروف داگان در مرکز مطالعات عبری دانشگاه بیت المقدس همچون پتکی بر سر کابینه نتانیاهو فرود آمد طوری که پس از آن سخنرانی تقریبا همه مقام های دولت جعلی اسراییل علیه داگان موضع گرفتند و او را متهم به اظهار نظر غیر مسئولانه درباره اسرار امنیت ملی کردند.
همه حرف داگان خطاب به سران تل آویو این بود که منطقه به شدت در حال ضد اسراییلی و ضد آمریکایی شدن است، آمریکا در منطقه تضعیف شده و دیگر قدرت سابق را ندارد و اگر هم داشت دیگر حفظ امنیت اسراییل اولویت اصلی آن نبود چرا که آمریکا اکنون اولویت های مهم تری در منطقه پیدا کرده است و نهایتا هم این که داگان عقیده داشت خطری که از مصر و لیبی موجودیت و امنیت اسراییل را تهدید خواهد کرد بی نهایت از خطرهای موهوم دیگری که تیم باراک- نتانیاهو بر آن تاکید دارد بزرگتر است. در واقع قضیه اصلا اینطور نیست که داگان پیشگوی خوبی بود. مسئله فقط این است که او به دلیل جنس کارش، روحیات و تفکر مردم خاورمیانه را به خوبی می شناخت و می دانست که در این منطقه دموکراسی هیچ معنایی جز دشمنی سازش ناپذیر با اسراییل و تلاش برای محو کردن آن ندارد.
جالب است که تیم دنیس راس در واشینگتن هم با ارزیابی امثال داگان موافق تر بودند تا ارزیابی که دولت غاصب تل آویو به آنها می داد. دنیس راس که اخیرا به دلیل ناتوانی از هماهنگ کردن مواضع تل آویو- واشینگتن از سمت خود استعفا داد، عقیده داشت اسراییل به قدری در منطقه ضعیف شده که اگر خواهان بقاست چاره ای جز امتیاز دادن ندارد و باید روحیه متکبر و جنگی خود را کنار بگذارد.
پس از چند ماه مقاومت در مقابل این تحلیل ظاهرا دولت غاصب تل آویو خود به این نتیجه رسیده است که دوران بی بازگشتی از سقوط برای آن آغاز شده است. ارزیابی های موسسه مطالعات امنیت ملی اسراییل که اخیرا منتشر شده نشان می دهد که شیب سقوط استراتژیک اسراییل و آمریکا در منطقه بی سابقه است و برچیده شدن سپر امنیتی به نام دیکتاتورهای آمریکا در منطقه آغاز دور جدیدی از مشکلات امنیتی برای این رژیم را نوید می دهد. اسراییلی ها اکنون می بینند که ماشین جنگی آنها به وضوح ناکارآمد شده است. در همین ماجرای اخیر شلیک چند راکت از جنوب لبنان به سوی سرزمین های اشغالی واکنش اسراییل آنقدر سست و بی مایه بود که حتی صدای غربی ها را هم در آورد.
بسیاری از ناظران غربی گفتند واکنش ضعیف اسراییل نشان می دهد این رژیم از اینکه با ادبیات تهدید و حمله نظامی با مردم منطقه سخن بگوید می ترسد و حتی حاضر است فرود آمدن موشک های مقاومت بر سر خود را تحمل کند ولی دم بر نیاورد. در واقع کاملا واضح است که اکنون نظامی گری تبدیل به نقطه ضعف بنیادین رژیم غاصب صهیونیستی شده است. پارادوکس غیر قابل حل تل آویو در اینجا این است که اگر نیروی نظامی خود را به کار نگیرد هر روز فشارهای امنیتی بیشتری از جانب انقلابیون منطقه به آن وارد خواهد شد و اگر این کار را بکند و مثلا مجددا جنگی جدید در منطقه به راه بیفتد آن وقت تردیدی نیست که این جنگ آخرین جنگ اسراییل خواهد بود و مردم به پا خاسته منطقه کار این رژیم را برای همیشه یکسره خواهند کرد.
حال با این صورت مسئله می توان به سراغ موضوع تجمیع فشارها بر ایران رفت و از عاقبت آن پرسش کرد. واقعا آیا فشار آوردن بر ایران می تواند این حجم از مشکلات ژئوپلتیکی و امنیتی برای اسراییل و آمریکا را که روز به روز در حال بیشتر شدن است و با پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات مصر به اوج خواهد رسید، حل کند؟ واضح است که کار از این حرف ها گذشته است و آقای نتانیاهو مجبور است به شنیدن صدای امام خمینی از بیخ گوشش عادت کند. فشار به ایران تنها این صدا را بلند تر خواهد کرد و بس.
خراسان:دموکراسی خواهی در مصر؛ وسیله یا هدف؟
دموکراسی خواهی در مصر؛ وسیله یا هدف؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم جعفر قناد باشی است که در آن میخوانید؛برگزاری نخستین مرحله از انتخابات پارلمانی مصر و احتمال پیروزی اسلام گرایان (اخوان المسلمین و مجموعه ای از احزاب سیاسی مرتبط و متحد با این گروه) در آن، ضمن تاثیراتی که برفضای داخلی مصر، مراحل بعدی این انتخابات و تصمیمات و جهت گیری منطقه ای خواهد داشت، ارباب اندیشه و سیاست را وامی دارد تا به بسیاری از پرسش های مطرح در این باره، پاسخ گویند و با توجه به روند تحولاتی که به فرآیند کنونی انتخاباتی انجامید، ماهیت خیزش های مردمی در مصر را به صورت روشن تری تبیین کنند. به ویژه آن که، نظیر این گونه پرسش ها در مورد دیگر خیزش های جاری درشمال آفریقا و خاورمیانه نیز، مطرح است و نیازهای مشابهی برای تبیین و تفسیر واقع بینانه تری از مجموعه تحولات این کشورها به وجود می آورد. خیزش هایی که، هریک به نوعی، درحال عبور از گذرگاه های پیچیده، بسیار مهم و سرنوشت ساز انتخاباتی هستند و مشابهت های دیگری را علاوه برآنچه در عرصه خیزش های خیابانی به نمایش گذاشته شد و یا شعارهای مشترک انقلابی مانند شعار «اسقاط نظام» را که در این خیزش ها فریاد شد به ذهن متبادر می کنند.
در میان خیل پرسش های مطرح، پرسش هایی که ماهیت خیزش های مردمی در مصر یا دیگر کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه را مورد سوال قرارمی دهد، اساسی ترین و کلیدی ترین پرسش هاست؛ زیرا که از این دریچه می توان خاستگاه دقیق این خیزش ها را مشخص کرد و به تبع آن، نه تنها میزان موفقیت یا عدم موفقیت آنها را سنجید، بلکه، مجموعه کنش ها و واکنش هایی که به صورت طبیعی در روند هر خیزش، جنبش و انقلاب، در هم تنیده و به طور پیچیده ای امکان وقوع می یابند؛ ازهم دیگر تشخیص داد.
این پرسش که «هدف اصلی خیزش مردمی در مصر ( یا دیگر کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه ) اسلام خواهی یا دموکراسی خواهی است ؟» پرسش بسیار اساسی است که از ابتدا تاکنون در رسانه های داخلی و خارجی، به صورت مکرر مطرح شده و پاسخ های بسیارمتنوع و البته بعضا متضادی به آن داده شده است؛ بنابراین طبیعی است که، صاحبان اندیشه های متفاوت و پاسخگویان به این پرسش، مترصد اعلام نتایج نهایی انتخاباتی در مصر باشند تا براساس آن، نظریات ارائه شده خود را ارزیابی کنند و صحت و سقم آن ها را به سنجش بگذارند.
البته این پرسش را به نحو دیگری نیز می توان مطرح کرد و آن این که، «خیزش های مردمی از دموکراسی چه برداشتی دارند ؟»، آیا دموکراسی را هدف نهایی خود قرار داده اند و به تنهایی آن را دارای ارزشی می دانند که باید برای رسیدن به آن فداکاری و جان فشانی کرد؟ و یا آن که دموکراسی را وسیله ای و راهی برای رهایی از دیکتاتوری و یا وسیله ای برای حاکم کردن یک ایدئولوژی خاص ( دراینجا قوانین اسلامی ) می دانند. پیداست که این طرز تلقی از دموکراسی، با آن برداشتی که دموکراسی را هدف عالیه خیزش های مردمی درمناطق یاد شده می داند، کاملا متفاوت است. چ
به هرترتیب برای پاسخ سریع و موجز به این سئوال اساسی، باید به این نکته مهم توجه کرد که "دموکراسی خواهی" خواسته و یا گرایشی است که عمدتا بعد از تامین نیازهای معیشتی و ضروری جامعه مورد توجه آحاد مردم قرار می گیرد و همزمان، نیازمند یک سلسله آگاهی های اجتماعی و سیاسی است تا طبقات و قشرهای مختلف جامعه از طریق آن با مزایای دموکراسی آشنا شوند و به صفوف دموکراسی خواهان اولیه ( دریک جامعه) که عموما درطبقاتی بالاتر ازمتوسط قرار دارند، بپیوندند.
پیداست که با چنین فرضی، نه تنها در مصر، بلکه در هیچ یک از کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه ، زمینه برای پیدایش و شکل گیری چنین دموکراسی خواهی وجود نداشته است؛ زیرا براساس آمار و گزارشهای موجود، بدنه اصلی خیزش های مردمی در مصر و دیگر کشورهای مورد اشاره را کسانی تشکیل داده یا می دهند که، در تامین اولیه ترین نیازهای معیشتی خود با مشکلات فراوانی روبه رو بوده وهستند، روشن است که نسبت دادن دموکراسی خواهی به این خیل عظیم از جمعیت مصر یا دیگر کشورهای شمال آفریقا که بیش از نیمی از آن ها زیر خط فقر قرار دارند؛ مشابه نسبت دادن استقلال خواهی به ملت های سیاهپوستی است که در مصاف با سفید پوستان، بر ضرورت برخورد غیرنژادی با خود تاکید می کردند و بیش از آنکه استقلال طلب محسوب شوند، مساوات طلب بودند.
از سوی دیگر با پذیرش نظریه دموکراسی خواهی در مصر و دیگر کشورهای نامبرده، این پرسش اساسی بی پاسخ می ماند که به چه علت، در دیگرکشورهای آفریقایی که نظام های دیکتاتوری، (در کامرون، بوتسوانا، اتیوپی، سوازیلند و.... ) حکم فرماست، خیزش هایی مشابه خیزش مردمی درشمال آفریقا صورت نمی گیرد و یا لااقل نشانه ای از آن مشاهده نمی شود؟ و سئوال بی پاسخ دیگر این که آیا تصادفی است کشورهای شمال آفریقا که درهمسایگی یکدیگر قرار دارند و مجموعا یک تمدن مشترک را تشکیل می دهند شاهد چنین خیزش هایی هستند ؟ البته مجموع این شبهات و استدلالات به معنای انکار دموکراسی خواهی در مصر یا دیگر کشورهای شمال آفریقا نیست بلکه به معنای آن است که علل اصلی خیزش های یک سال اخیر در شمال آفریقا و خاورمیانه و اهداف نهایی این خیزش ها را نباید درد موکراسی خواهی محدود و منحصر کرد و از درک و شناخت علل اصلی محروم ماند.
آنهم در حالی که شواهد و مستندات فراوان و قابل قبولی مبنی بر جهت گیری این خیزش ها به سوی خویشتن خویش (این جوامع) وجود دارد و این به معنای حرکتی تمدنی است که مرحله احیای خود را از مدت ها پیش آغاز کرده و اینک در این مقطع زمانی، مظاهری از آن که ریشه درفرهنگ مشترک کشورهای نامبرده دارد، عینیت یافته و به منصه ظهور رسیده است البته دراین باره سخن بسیار است که آن را باید به فرصت دیگری موکول کنیم و برای حسن ختام و طلیعه مطالب بعدی، به جملاتی از دو متفکر بزرگ ایرانی و خارجی بسنده می کنیم.« به روشنی محسوس است که اسلام دارد تولدی دوباره می یابد........ این ایمانی که اکنون به صورت امواج فکری و کلمات اعتقادی و گرایش های عمیق و تند عاطفی گسترش می یابد و از این دل و از این خانه به آن خانه راه می یابد ، به صورت یک رستاخیز عینی، سازنده و تغییردهنده، تجلی خواهد کرد و ..... »
دکتر علی شریعتی – اردیبهشت ۱٣۵۶
«مسلمانان به گونه ای چشمگیر به سوی هویت اسلامی می روند و تاکید دارند، اسلام راه حل است . احیای اسلامی، تلاشی برای یافتن راه حل، نه در ایدئولوژی غربی ، بلکه در اسلام مدرن است که فرهنگ غربی را رد می کند و تعهد به اسلام را راهنمای زندگی در جهان مدرن می داند ........» ساموئل هانتینگتون - ۱٣۷٨
جمهوری اسلامی:بیانیه جدید آمریکا و اتحادیه اروپا سیاست تکراری هویج و چماق
«بیانیه جدید آمریکا و اتحادیه اروپا سیاست تکراری هویج و چماق»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛دیروز اتحادیه اروپا و آمریکا مشترکاً بیانیهای علیه ایران صادر کردند که حاوی مطالب ضد و نقیضی درخصوص نوع برخورد با کشورمان به ویژه درخصوص مسائل هستهایست.
خبرگزاریهای خارجی درباره محتوای این بیانیه نوشتند:در بیانیه مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا که روز دوشنبه منتشر شد، دو طرف درباره رفتار ایران در پی انتشار گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ابراز نگرانی عمیق پرداختند و بر تعهدشان برای کار کردن در جهت حل دیپلماتیک این مسأله تاکید کردند. براساس همین گزارشها، در این بیانیه که در پایان دیدار باراک اوباما - رئیسجمهور آمریکا - با هرمان خان رامپوی - رئیس شورای اروپا - خوزه مانوئل بارسو - رئیس کمیسیون اروپا - وکاترین اشتون - رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا - منتشر شد، بر اراده دو طرف برای اطمینان یافتن از پایبند بودن ایران به تعهداتش و همکاری کامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تاکید شده است.
اما از طرف دیگر مطالبی از شورای اروپا نقل شده که تهدید کننده است و رنگ و بوی مسالمتآمیز ندارد. براساس گزارش خبرگزاری رویترز، رئیس شورای اروپا روز دوشنبه پس از دیداربا اوباما به خبرنگاران گفت: اتحادیه اروپا برای اقدامات محدود کننده جدیدی علیه ایران آماده میشود و در نگرانیهای آمریکا درباره برنامه هستهای ایران سهیم است. هر چند "رامپوی" به جزییات تحریمهای برنامه ریزی شده اشارهای نکرده ولی براساس گزارش خبرگزاری کویت، وی گفت: "در مورد ایران به تشدید فشار نیاز داریم."
آنچه از محتوای بیانیه - آن مقدار که منتشر شده - و در کنار آن از اظهارات رئیس شورای اروپا فهمیده میشود، آمریکا و اتحادیه اروپا برای وادار ساختن ایران به پذیرفتن خواستههای غیرقانونی و سلطه گرانه خود، به سیاست "هویج و چماق" متوسل شدهاند. این، سیاستی است که نشان دهنده خالی بودن دست غرب است و مسئولان ایرانی و مردم ایران با چنین برخوردهائی آشنائی دارند و نه برای "هویج" این سیاست ارزشی قائل هستند و نه از "چماق" آن حساب میبرند.
اروپا و آمریکا از صبح پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به هر وسیلهای که میتوانستند و به آن دسترسی داشتند برای سرکوبی این انقلاب متوسل شدند ولی در هیچیک از مراحل کمترین موفقیتی به دست نیاوردند. مردم ایران، در ٣۲ سال عمر نظام اسلامی خاطرات زیادی از فشارها، تحریمها، تبلیغات و تهدیدهای اروپا و آمریکا دارند که همگی برای وادار کردن این ملت به دست کشیدن از آرمانهای انقلابی و فاصله گرفتن از نظام جمهوری اسلامی بود، ولی این هدف شوم هرگز محقق نشد. جنگ تحمیلی ٨ ساله که با برنامهریزی آمریکا و حمایتهای همه جانبه لجستیکی و سیاسی و تبلیغاتی اروپا، آمریکا، شوروی آن زمان و ارتجاع عرب توسط صدام و حزب بعث عراق بر ملت ایران تحمیل شد نیز بخشی از همین توطئه برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بود ولی نه تنها به نتیجه مورد نظر طراحان آن نرسید، بلکه ملت ایران را آب دیدهتر و مقاومتر کرد و زمینهای شد برای خودکفائی نیروهای نظامی ایران در زمینههای صنایع و تجهیزات جنگی و دفاعی و کارآزمودهتر شدن آنها برای آمادگی همیشگی در برابر تهاجم دشمنان خارجی.
آنچه در این میان تعجب آور است اینست که غربیها با اینکه میدانند ملت ایران در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب علیرغم فقدان انسجام در نیروهای نظامی، عدم برخورداری از تجربه جنگی و دفاعی، نداشتن امکانات لازم برای مقابله با دشمن و حتی محروم بودن از ساختار کامل نظام حکومتی و مدیران مجرب، توانست از کشور در مقابل تهاجم همه جانبه نظامی و تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی و سم پاشیهای تبلیغاتی بایستد و از همه میدانها پیروز و سربلند بیرون بیاید، چگونه این واقعیت روشن را درک نمیکنند که این ملت، امروز که در زمینههای صنایع نظامی به خودکفائی رسیده، از تجربیات ارزشمندی در همه زمینه برخوردار است و دارای امکانات زیادی در همه زمینهها میباشد و اصولاً وضعیت امروز این ملت با روزها و سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قابل مقایسه نیست، با عزمی راسختر در برابر توطئههای دشمنان خواهد ایستاد و باز هم پیروز و سربلند از همه میدانها بیرون خواهد آمد؟
ممکن است غربیها مثل همیشه اینبار نیز به اطلاعات غلط و اغواگری اعتماد کرده باشند که منافقین و عناصر ضد انقلاب و بدخواهان نظام جمهوری اسلامی و فراریان که در اروپا و آمریکا پرسه میزنند به آنها میدهند و با تکیه بر این اطلاعات بیاساس تصور کنند مردم ایران درصورت حمله خارجی و با فشارهائی که قدرتهای سلطه گر وارد کنند از انقلاب و نظام حمایت نخواهند کرد و پیش پای دشمنان فرش قرمز پهن خواهند کرد! اگر غربیها با اعتماد به این قبیل اطلاعات بیپایه و پوچ به طمع افتاده باشند و فکر کنند در ایران کسانی هستند که انتظار آنها را میکشند، باید این واقعیت را بدانند که باز هم در گمراهی همیشگی خود هستند و هنوز ملت ایران را نشناختهاند.
سران آمریکا و اروپا باید پنبه غفلت را از گوشهای خود خارج کنند و برای همیشه این واقعیت را درک نمایند که در ایران، هیچ مخاطبی ندارند و مردم ایران برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی و عزت و شرف و استقلال خود مثل همیشه ایستادهاند و پاسخ هر مهاجمی را با صلابت و قدرت خواهند داد.
بنابر این "سیاست هویج و چماق" غربیها اکنون نیز مثل گذشته، جواب نخواهد داد و سران آمریکا و اتحادیه اروپا باید بدانند که در تعامل با ایران غیر از مسالمت و مذاکره برمبنای قانون و حقوق متقابل هیچ راه دیگری ندارند.
رسالت:۱۱٨ هزار سند مظلومیت ایرانیان در شورای امنیت
«۱۱٨ هزار سند مظلومیت ایرانیان در شورای امنیت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حشمتالله فلاحت پیشه است که در آن میخوانید؛این هفته زمانی که خبر ارجاع پرونده ایالات متحده آمریکا به شورای امنیت سازمان ملل متحد را شنیدیم، بلافاصله به یاد کوتاهی برخی نهادها و دستگاههای کشورمان در احقاق حقوق جانبازان و بازماندگان شهدای جنگ شیمیایی علیه کشورمان افتادم. آمریکا به دلیل تخطی از مفاد کنوانسیون منع اشاعه سلاحهای هستهای با تهدید صدور قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل مواجه شده است. این قدرت برخلاف تعهد قبلی خود، اعلام کرده است که حاضر نیست تا مقطع مورد نظر (یعنی اردیبهشت ماه سال آینده) سلاحهای شیمیایی خود را منهدم نماید.
نکته دلگیرکننده و آزار دهنده جریان فوق این است که در دنیای به اصطلاح حقوق بشری امروز هیچ مجروح شیمیایی غیر ایرانی وجود ندارد. حتی قربانیان جنایت صدام در حلبچه عراق نیز در کنار مجروحان ایرانی در مراکز پزشکی و محافل حقوقی، سیاسی و حمایتی دنیا مطرح شدند. علت این موضوع به کثیف بودن بمب شیمیایی در میان همه جنگ افزارهای امروز دنیا باز میگردد.
شاید کمتر کسی این موضوع را بداند که در طول جنگ جهانی دوم که بیش از چهل میلیون انسان را به کام مرگ فرستاد، از بمب شیمیایی استفاده نشد. هیتلر دیکتاتور خون آشام آلمان، خود از مجروحان شیمیایی جنگ جهانی اول بود که در خطوط نبرد بلژیک شیمیایی شده بود و زمانی که طرح آغاز جنگ دوم جهانی را میریخت تمام کارخانجات تولید سلاحهای شیمیایی در آلمان را تعطیل کرد. متفقین نیز در جنگ دوم جهانی از این سلاح مرگبار استفاده نکردند. لذا امروز مجروحان شیمیایی جنگ اول جهانی در قید حیات نیستند و ایرانیان تنها قربانیان دیکتاتوری خون آشام تراز هیتلر یعنی صدام حسین هستند.
۱۱٨ هزار سند جنایات شیمیایی عامل دست برتر دیپلماتهای ایرانی در یکی از معدود نهادها و کنوانسیونهای بینالمللی امروز دنیا هستند آن هم در میان کنوانسیونها و نهادهای بینالمللی که به تبعیت از بازی قدرت، فاسد شدهاند، حق را ناحق میکنند، به نام حقوق بشر مردمان بیگناه را میکشند، به نام دموکراسیسازی، خانهها را ویران میکنند و به اسم "امنیتذهنی" دراندیشه انحصار فناوریهای برتر در جمع کشورهای غربی هستند.
سه سال پیش جهت انجام یک بازدید تحقیقاتی و علمی به همراه هیئتی از کشورمان به "لاهه" رفتم. متوجه شدم که صهیونیستها دولت هلند را در یکی از دادگاههای آن کشور به پرداخت هفت میلیارد دلار (بیش از هشت هزار میلیارد تومان) به اسرائیل محکوم کردهاند و بهانه آنها این بود که شماری از یهودیان قربانی سیاست آنتی سمیتسیم هیتلر در جنگ دوم جهانی، با سلاحهای تولید شده در هلند کشته شدهاند. در داخل آمریکا نیز برخی از شهروندان این کشور که در هر جای دنیا از اقدامات خشن مختلف آسیب دیده بودند، علیه ایران اقامه دعوا کرده و دادگاههای آمریکا برای آنها غرامت و خسارت تصویب میکرد.
بلافاصله در بازگشت به مجلس طرحی یک فوریتی را بنیان گذاشتم. طرح الزام دولت به احقاق حقوق جانبازان و بازماندگان شهدای جنگ شیمیایی عراق و همدستانش علیه ایران. این طرح به گونهای بیسابقه با ۲۰۲ رای موافق، بدون مخالف و تنها با دو رای ممتنع تصویب گردید. همان زمان دیپلماتهای ایرانی مستقر در لاهه با ارسال "ایمیل" برای بنده، فرمودند این اقدام بیسابقه مجلس دست ما را در پیگیری این حقوق باز میگذارد.
طبق قانون فوق ٣٨ هزار شهید شیمیایی و ٨۰ هزار جانباز مربوطه، اسناد زندهای از جنایت بزرگ قرن بیستم صدام و چندین قدرت غربی و شرقی علیه ملت مظلوم ایران هستند. ۱۱۲ شرکت آمریکایی، انگلیسی، هلندی، آلمانی، فرانسوی،چینی و روسی در تجهیز صدام به بمب شیمیایی نقش داشتهاند. آنها، هم طبق قوانین داخلی آن کشورها و هم طبق کنوانسیونهای بینالمللی مجرم به حساب میآیند. در همان قانون، مصوب گردید که علاوه بر تشکیل یک بانک اطلاعاتی، دستگاههای مربوطه هر شش ماه جهت ارائه گزارش درکمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی حضور یابند. در همان سال با تصویب پیشنهاد کمیسیون امنیت ملی در کمیسیون تلفیق بودجه، ده میلیارد ریال نیز ردیف بودجه برای اجرای این قانون، پیشبینی کردیم و باز هم در کمال تاسف در طول سه سال اخیر آن بودجه برگشت خورده و ریالی از آن صرف احقاق حقوق جانبازان و بازماندگان شهدا و اثبات مظلومیت تاریخی ایرانیان نشده است.
یکشنبه این هفته کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ضمن اذعان به کوتاهی خود در نظارت بر اجرای این قانون، تصویب کرد با تشکیل کمیتهای به انفعال حقوقی دستگاههای مسئول، در این رابطه پایان دهد. در شرایطی که آمریکاییها و برخی دول غربی و چند قدرت تبانیگر شرقی به بهانههای واهی و فاقد هرگونه سند معتبر، علیه ما قطعنامه میسازند، ما چه استفادهای از ۱۱٨ هزار سند مظلومیت خود کردهایم؟ دیپلماسی عمومی کشور ما برای اثبات این مظلومیتها و تناقض رفتاری غرب چه اقدامی صورت داده است؟ کافی است تا بر اساس این اسناد جنایات مشترک علیه ایرانیان کیفرخواستی علیه مباشرین آن جنایت از "دونالدرامسفلد" و مقامات آمریکایی گرفته تا برخی سران عرب به دیوان بینالمللی کیفری (آی.سی.سی) تنظیم شود. خیلی از جنایتکاران جنگی که اکنون در دادگاه جنایت یوگسلاوی سابق محاکمه میشوند همچون "ملادیچ" کارادزیچ" و دیگران گناهانی سبکتر از جمع فوق را مرتکب شدهاند.
علت تخطی آمریکا از اجرای کنوانسیون منع اشاعه سلاحهای شیمیایی به راهبرد امنیتی آن قدرت برای قرن بیست و یکم باز میگردد. طبق این راهبرد، آنها نباید اهرمهای پیروزی خود در جنگ سرد، بویژه اهرم رقابت تسلیحاتی را کنار بگذارند. لذا علاوه بر سلاحهای شیمیایی، در مقا بل طرحهای ایران برای خلع سلاح هستهای خاورمیانه و حتی انهدام مین و برخی سلاحهای متعارف نیز ایستادگی میکنند اما در قالب دیپلماسی عمومی خود، به گونهای عمل میکنند که گویی تنها حافظ حقوق بشر، امنیت، دموکراسی و تدابیر ضد تروریستی هستند. گام اول در احقاق حقوق ۱۱٨ هزار ایرانی و خانوادههای آنها و بویژه دفاع از مظلومیت کشورمان در دنیای امروز، اذعان به کوتاهیهای گذشته و پیگیری علل و عوامل آن است.
گام دوم ارسال فوری اسناد جنایات شیمیایی مشترک صدام و همدستانش بویژه آمریکا و اعضای ناتو، به عنوان ضمیمهای بر پرونده آن قدرت در لاهه و نیویورک است. و گام سوم باید با اقدام عملی جهت طرح دعاوی ایرانیان در محاکم داخلی و خارجی صورت گیرد.
چه اقدامی برای تشکیل پرونده و معرفی وکیل به عزیزان جانباز و خانوادههای شهدا صورت گرفته است؟
چرا سفارتخانههای ایران در کشورهای متهم هنوز بانک اطلاعاتی خود را تکمیل نکردهاند؟ چرا قوه قضائیه شعبه ویژه پیگیری شکایات جانبازان شیمیایی را راهاندازی نکرده است؟
پیش از این برای اجرایی شدن این قانون بنده به عنوان نماینده کمیسیون در دو جلسه شورای امنیت ملی و سه جلسه وزارتخانههای خارجه و کشور و بنیاد شهید شرکت کردهام ضمن آنکه دو جلسه نیز در کمیسیون تشکیل گردید ولی هنوز نتیجه عملی شکل نگرفته است. امیدوارم اینک که امکان بینالمللی برای پیگیری این حق فراهم شده، نتیجه عملی شکل گیرد.
پرونده "فان، آن، رات" رئیس یکی از شرکتهای هلندی، نشان داد که امکان پیگیری حقوقی موضوع فراهم است. این هلندی که به جرم تخطی از قوانین داخلی کشور خود در فروش تجهیزات شیمیایی به صدام به ۱۷ سال زندان محکوم شد، با تقاضای اعسار آزادی خود را بازیافت. او در دادگاهی محکوم شد که شواهد آن از شهر سردشت و روستاهای زرده و نساردیره ایران آمده بودند.
مردمان این مناطق در آخرین ماههای جنگ، غریبانه قتل عام شدند. آمار بیماریهای صعبالعلاج و لاعلاج و مرگ و میر در میان آنها چند برابر مناطق دیگر است و به خوبی و با تجربه میدانیم که هشتاد هزار خانواده جانبازان شیمیایی با چه دردها و بیمهایی زندگی میکنند. وقتی میتوان برای گرفتن غرامت و خون بهای این عزیزان، محاکم بینالمللی را به چالش کشید،علت بیتفاوتی دستگاههای مسئول چیست؟
قدس:تکمیل اقدام مجلس توسط دانشجویان
«تکمیل اقدام مجلس توسط دانشجویان»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن میخوانید؛در سالروز شهادت شهید دکتر مجید شهریاری از استادان و دانشمندان هسته ای ایران، دانشجویان انقلابی که همواره در پیگیری مطالبات مردم پیشگام بوده اند، با ورود به لانه جاسوسی روباه پیر و تسخیر آن، پرچم انگلیس را از این سفارتخانه پایین کشیدند.
اقدام دانشجویان در سالروز ترور دانشمند هسته ای ایران رخ داده تا به دشمنان این ملت پیام دهند اگر بیگانگان تلاش می کنند با رفتارهای خصمانه و تروریستی استقلال یک ملت را مخدوش و روند رو به رشد پیشرفت علمی آنها را با وجود تنگناهای ایجاده شده، کند و یا متوقف کنند، دچار خطایی فاحش شده و از واقعیت جامعه ایرانی بی اطلاعند. آنها تلاش می کنند با دو گانگی در رفتار، ضمن داشتن رابطه، اقدامهای خصمانه خود را در عرصه های گوناگون پیگیری کنند.
بیانیه دیروز وزارت خارجه انگلیس که حضور خودجوش دانشجویی را یک تظاهرات برنامه ریزی شده معرفی می کند و با اظهارات خلاف واقع، تلاش می کند این کشور را از ترور شهید شهریاری مبرا اعلام نماید، مصداقی از خباثت دولتمردان لندن است. در این بیانیه آمده است: «همان طور که ما آن زمان هم گفتیم، انگلیس از فعالیت تروریستی در ایران یا هرکجای دیگر در جهان حمایت نمی کند و هرگونه ادعایی مبنی بر مشارکت انگلیس در این گونه فعالیتها به طور قطع بی اساس است.»
صحت و سقم این ادعا را می توان با سخنان «جان ساورز» مقام عالی رتبه امنیتی این کشور راستی آزمایی نمود. پیشتر رئیس سازمان جاسوسی انگلیس در نشستی مطبوعاتی که در تاریخ صدسال اخیر سرویس جاسوسی انگلیس بی سابقه بود، با اشاره به برنامه هسته ای ایران، دیپلماسی را برای توقف این برنامه ناکافی دانسته و از لزوم روی آوردن به فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی برای مقابله با ایران، تأکید کرده بود.
رفتار شیطنت آمیز لندن، نه تنها حافظه ایرانی را از بدو رابطه مملو از خیانت نموده، بلکه این رفتار شیطانی آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز استمرار یافته است. بر کسی پوشیده نیست، همراهی این کشور اروپایی در تحقق خواسته های واشنگتن، لندن را یک دولت وابسته به کاخ سفید معرفی می نماید. اگر چه در این مجال فرصت پرداختن به دخالتهای لندن در ایران پس از انقلاب نیست، ولی صرفاً به عنوان مصداقی برای تبیین ادعاها، به برخی از موارد آن اشاره می گردد.
در سال ۱٣۵۹ پس از قطع رابطه آمریکا با ایران، این کشور نیز به در خواست واشنگتن دست به اقدام مشابه زد که این وضعیت تا سال ۱٣۶۷ ادامه داشت. حمایت از سلمان رشدی مرتد، پشتیبانی نظامی از عراق در جنگ ٨ ساله بخشی از فتنه گریهای انگلستان علیه ایران در گذشته بوده است، به گونه ای که نخست وزیر وقت انگلیس در اظهاراتی به این موارد اعتراف نمود.
«تونی بلر» برای اولین بار در جریان یک نشست خبری نسبت به حمایت غرب از صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران، ابراز تأسف کرد. وی گفت: «به طور قطع حمایت غرب از صدام یک اشتباه بود.» یکی از مهمترین موضعگیریهای خصمانه لندن در قبال تهران، مداخله در انتخابات بوده است. موضعگیریهای دولتمردان این کشور در ماجرای فتنه ۷٨، انتخابات مجلس هفتم و فتنه ٨٨، کاملاً محرز است. موضوع هسته ای ایران، نقش فعال انگلیس در صدور قطعنامه ها علیه ایران و تحریم بانک مرکزی را نیز می توان به این ادعاها افزود.
این اقدام خودجوش و انقلابی جوانان دانشجو، همگام با رشد روزافزون تنفر از جبهه استکبار و در رأس آنها آمریکا، انگلیس و اسرائیل که در روزهای اخیر در کشورهای اسلامی به نمایش گذاشته می شود، مثلث مستکبران را بیش از پیش در اذهان عمومی منزوی و رسوا می نماید.
اشغال سفارت رژیم صهیونیستی و محاصره سفارت این رژیم که منجر به فرار سفرا و دیپلماتهای این رژیم در دو کشور اردن و مصر گردید و همزمان اقدام دیروز دانشجویان، ضربه دیگری بر پیکر نحیف مستکبرانی وارد آورد که چند ماه است با شهروندان خود در صحن خیابانها درگیر هستند و با سرکوب شدید پلیسی، تلاش می کنند خواسته های مردم را رفتار امنیتی تلقی نمایند تا امکان برخورد خشن فراهم گردد.
گفتنی است، سیر رخدادها در شرایط کنونی، زورگویان عالم را منزوی و افکار عمومی را برای پیگیری مطالباتشان تهییج و ترغیب می کند. اکنون فریادهای تظلم خواهی ملتهای ستمدیده جهان اسلام تا عمق پایتختهای آنها نفوذ کرده و هر روز بر دامنه این اعتراضها افزوده می شود. تطمیع و تهدید آنها هم نتوانسته است مخالفان را منصرف و یا وادار به عقب نشینی کند. رفتار دانشجویان ایرانی در تهران نیز قطعاً آزادیخواهان جهان را در پیگیری و حق خواهی مصمم می نماید.
تسخیر سفارت انگلیس و ورود به باغ قلهک، یادآور تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال ۱٣۵٨ است که دانشجویان به شیطان بزرگ اعلام کردند اجازه جاسوسی را به بیگانگان در پوشش دیپلماتیک نخواهند داد. این اقدام تا امروز زمینه رسوایی واشنگتن و حقانیت مواضع ایران را به نمایش گذاشته است. مداخله های آمریکا در عرصه سیاست داخلی ایران در حافظه تاریخی مردم و دانشجویان ثبت شده و از همین رو برای پیشگیری از چنین رویدادی، حرکت یاد شده توسط دانشجویان اجرا شد. دولت آمریکا با وجود پیروزی انقلاب، از مداخله گری در امور ایران دست برنداشت.
در طول ۹ ماه بین۲۲ بهمن ۱٣۵۷ تا ۱٣ آبان ۱٣۵٨، انواع و اقسام حرکتهای توطئه آمیز در سراسر کشور، علیه انقلاب شکل گرفت. به گونه ای آشکار، دست آمریکاییها در وقوع آنها دیده می شد و عملاً سفارت آمریکا، برای سازماندهی حرکتهای تفرقه افکن و تجزیه طلبانه، به یک سازمان جاسوسی مبدل شده بود.
اقدام انقلابی دانشجویان به عنوان مطالبه ملی در همسویی با رفتار قانونی نمایندگان مجلس در خصوص کاهش سطح رابطه با انگلیس قابل توجیه است، به نحوی که ۲۲٨ نفر از نمایندگان مجلس با امضای بیانیه ای، اقدام اخیر انگلیس در تحریم بانک مرکزی را به شدت محکوم و اعلام کردند کارنامه سیاه انگلیس هیچ گاه از حافظه تاریخی ملت ایران زدوده نخواهد شد و انگلیس و آمریکا آرزوی عقب نشینی نظام اسلامی ایران را به گور خواهند برد.
دانشجویان نشان دادند در صحنه وفاداری به دفاع از ارزشهای نظام، همواره قشر پیشتاز بوده و با این رفتار خود نشان دادند ملت ایران در پاسداری از منافع خود کوتاهی نخواهد کرد و اگر متجاوزان بخواهند ضمن داشتن رابطه، دشمنی با مردم ایران را نیز در دستور کار قرار دهند، دست آنان را از کشور کوتاه خواهد کرد.
سیاست روز:پیشبینیهای نوسترآداموسی
«پیشبینیهای نوسترآداموسی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛نوسترآداموس را میشناسید. همو که پیشگوییها و پیشبینیهای فراوانی دارد. شاید، برخی از پیشبینیهای او محقق شده باشد، شاید هم نه!
اما هر چه بوده است از جذابیت برای مردم برخوردار ا ست. به همین خاطر خیلیهای دیگر هم به این جرگه پیوستند و شروع به پیشگویی و پیشبینی کردند.
تحولاتی که در دنیا در حال اتفاق است، میتواند در این راستا کمک حال باشد. اما برخی از اتفاقاتی که میتواند بیفتد، بستگی به حماقت برخی کشورها دارد. تصورش را بکنید، با توجه به شرایطی که در منطقه ایجاد شده است، کشورهای عربی خود فروخته با همراهی کشورهای غربی و آمریکا و سپس رژیم صهیونیستی، برای سرنگونی دولت بشاراسد رئیسجمهور سوریه به این کشور حمله کنند.
آمریکا و غرب خواهان سرنگونی فرزند حافظ اسد هستند و در کنار آن روسیه و چین مخالف.
جمهوری اسلامی ایران نیز سوریه را به عنوان کشوری دوست و برادر میشناسد ومتقابلا سوریه، ایران را.
هنگامی که رهبر معظم انقلاب اسلامی سوریه را عمق استراتژیک ایران تعبیر میکنند، باید به اهمیت ویژه این کشور در منطقه و در همجواری سرزمین اشغالی پی برد.
فرض کنید، حمله به سوریه آغاز میشود. نیروهای ناتو با همراهی آمریکا و برخی کشورهای منطقه حملات هوایی خود را آغاز میکنند.
ارتش سوریه هم برای تلافی به سرزمینهای اشغالی حمله موشکی میکند، از سوی دیگر نیروهای حزبالله نیز وارد عمل میشوند و حملات موشکی خود را به اسرائیل آغاز میکنند.
در ابتدا، جنگ از طریق حملات هوایی وموشکی پیگیری میشود، ترکیه که عضو ناتو است، طبق قوانین عضویت در این پیمان نظامی، وارد معرکه شده، نیروهای خود را برای حمله آماده میکند.
جنگی تمام عیار در منطقه آغاز شده است، روسیه که شاهد حمله به همپیمان منطقهای خود است. وارد عرصه نظامی شده و به حمایت از تنها کشور بازمانده، از دوران جنگ سرد که دست بر قضا از همپیمانان استراتژیک اوست وارد جنگ میشود.
جمهوری اسلامی ایران نیز که توسط صهیونیستها بارها مورد تهدید نظامی قرار گرفته، باز هم مورد تهدید قرار میگیرد و از سوی این رژیم حملهای نیز صورت میگیرد.
این اقدام باعث میشود که اولتیماتوم وزیر دفاع کشورمان عملیاتی شود که گفته بود، ... آنها باید پاسخ دهند که برای چه مدت نبرد، غرق شدن چند ناوشان و انواع حملات و ضربات کوبنده، بسیجیان دریادل با انواع موشکها، اژدرهای سطحی و زیر سطحی آمادگی و تحمل دارند؟
اولتیماتوم جدیتر سردار وحیدی در این جمله آشکار میشود که گفت: «آیا رژیم صهیونیستی خودش را برای ۱۵۰ هزار موشک آماده کرده است؟»
۱۵۰ هزار موشک بر سر رژیم صهیونیستی فرود آید، با خاک یکسان خواهد شد. از سوی دیگر روسیه هم وارد عمل شده.
مردم ترکیه علیه سیاستهای دولت حاکم که از آمریکا تبعیت میکنند، اعتراضات گستردهای را آغاز کرده و سرانجام به سرنگونی دولت منجر میشود در واقع، این خیزش اسلامی به طور واقعی در این کشور رخ میدهد.
با این اقدام سمت و سوی جنگ تغییر میکند، حملات ترکیه که عضو ناتو است به سوریه پایان مییابد در عوض شلیکها به سوی تلآویو است. موشک بارانهای شدیدی در حال انجام است.
مردم آمریکا در حال قیام هستند و این قیام گسترده و ضد سرمایهداری در حال پیروزی است. این بازی جنگ، بازندهای جز رژیم صهیونیستی، آمریکا وغرب ندارد.
دنباله این جنگ فرضی را همانهایی که بر طبل جنگ میکوبند در ذهن خود پرورش دهند. جنگ طلب نیستیم اما اگر جنگی علیه ایران روی دهد، جنگ واقعی را به آمریکا و رژیم صهیونیستی نشان خواهیم داد.
مردم سالاری:تفاوت از تعریف تا واقعیت
«تفاوت از تعریف تا واقعیت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن میخوانید؛موضوع پیگیری اشتغال در کشور، آن میزان از اهمیت برخوردار است که در همه انتخابات ها، کاندیداها می کوشند با طرح شعارهایی در خصوص اشتغالزایی، شاید مرهمی بر زخم بیکاری در کشور و به خصوص در بین نسل جوان ایران بگذارند.
دولت نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و محمود احمدی نژاد، حال که ماه های پایانی دولت اش را سیر می کند، اقدام به طرح وعده های بزرگی درخصوص رفع بیکاری کرده است. به طوری که از سوی دولت اعلا م شده که در سال ۹۰ دو و نیم میلیون فرصت شغلی ایجاد می کند.
اما، حال که بیش از ٨ ماه از سال جاری گذشته، این سوال اساسی مطرح است که چه میزان شعار دولت تحقق یافته است؟ قطعا تحقق چنین شعاری، مستلزم تاثیرگذاری برشاخص های دیگر اقتصاد در کشور است. اما در حالی که درصد قابل توجهی بودجه عمرانی کشور هنوز اختصاص نیافته است و اکثر خانواده های ایرانی از بیکاری جوانانشان گلا یه مندند، باید دید که در ماه های آینده، چگونه دولت از تحقق این وعده پرسرو صدایش سخن به میان میآورد؟دولت براساس چه مکانیزمی در راستای راستی آزمایی آمار اشتغالش اقدام خواهد کرد؟
چرا که وقتی در سال ٨۹، به یکباره دولت از تحقق ایجاد بیش از یک میلیون و ششصد هزار شغل سخن به میان آورد، در مقابل تعجب برخی کارشناسان، دولت از ارائه اسامی شاغلا ن توسط وزارت کار برای راستی آزمایی خبرداد. موضوعی که تاکنون حتی برای یک شهر نیز اجرایی نشده، تا مشخص شود بین آمار دولت و واقعیت موجود چه میزان اختلا ف وجود دارد. اما نکته جالب تر که علت نوشتن این نوشتار است، آمارهای جدیدی است که در خصوص نرخ بیکاری در کشور مخابره شده است. تک نرخی شدن بیکاری در بسیاری از استان ها، قطعا با واکنش های متعددی روبرو خواهد شد.
ضمن این که موضوع جالب تر، نحوه محاسبه شاغلا ن برای محاسبه نرخ بیکاری است. براساس دستور العملی که توسط مرکز آمار ایران برای سرشماری سال ۹۰ به چاپ رسیده، اگر هر فرد در ۷ روز، حداقل یک ساعت کار کرده باشد، شاغل است. حال سوال اینجاست، آیا در عرف کشور، می توان به کسی که حداقل یک ساعت در طول هفته کار می کند، شاغل گفت؟ مسوولا ن معتقدند این نحوه محاسبه از الگوهای بین المللی استخراج شده است، اما بهتر است خودمان را گول نزنیم و بدانیم که تعریف شغل پایدار و ایجاد فرصت شغلی برای جوانان با این نحوه تعریف از کار بسیار متفاوت است.
جالب تر آن که، بهتر است بدانیم در بررسی نرخ بیکاری علا وه بر آنچه مطرح شد، افرادی که در حال انجام خدمت وظیفه به سر می برند یا افرادی که در حال ساختن یا تعمیر اساسی منزل خود هستند یا افرادی که به عنوان کارآموز چه مزد و حقوق دریافت کنند یا نکنند نیز در تعریف مرکز آمار، به عنوان کار محسوب می شود و جزو نیروهای بیکار به حساب نمی آیند.
بدین ترتیب مشخص است که نرخ بیکاری در کشور قطعا با آنچه در عرف مورد قبول مردم است، در تضاد بسیار است.
شرق:قصهای پر غصه
«قصهای پر غصه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم نرسی قربان است که در آن میخوانید؛امیر قطر هفته گذشته طرح ۱۹میلیارددلاریای را افتتاح کرد که قرار بود ۱۱ سال پیش در ایران اجرا شود. ۱۱ سال پیش، شرکت نفتی شل به مقامات ایرانی پیشنهاد داد که مجتمع تبدیل گاز به فرآوردههای نفتی موسوم به (GTL) را بسازد. شل مصمم بود که این طرح را در ایران اجرا کند.
مذاکرات با بخش خصوصی، شرکت ملی پتروشیمی، شرکت ملی نفت و شرکت ملی گاز ایران پیگیری شد. در مرحله نخست بخش خصوصی ایران کنار گذاشته شد و شرکت شل قراردادی را با شرکت ملی پتروشیمی برای احداث یک واحد ۷۰هزار بشکه در روز GTL امضا کرد. این دو شرکت حدود ٣۰میلیون دلار را که احتمالا نیمی از آن از طرف ایران پرداخت شد، برای مطالعات و بررسیهای اولیه هزینه کردند. ولی پس از دو سال فعالیت در این طرح موافقتهای لازم برای قیمت گاز و نحوه تخصیص این گاز به طرح با شرکت ملی نفت و سایر ارگانهای ذیربط به بنبست خورد و در سال ۲۰۰۵ قرارداد فسخ شد.
شرکت شل مذاکرات خود را با قطر از ۲۰۰۴ میلادی شروع کرد و در سال ۲۰۰۶ قرارداد برای احداث مجتمع GTL مروارید با قطر را به امضا رساند و پنجسال بعد یعنی هفته گذشته با ۱۹میلیارددلار سرمایهگذاری در این امیرنشین، بزرگترین مجتمع صنعتی منطقه شکل گرفت. علاوه بر آنکه این سرمایهگذاری قرار بود و میتوانست در ایران انجام پذیرد و آنکه ایران قرار بود به بزرگترین مجتمع GTL جهان دستیابد و با تولید ۱۴۰هزار بشکه فرآوردههای نفتی با بهترین کیفیت از گاز طبیعی حدود ٣۰۰هزار بشکه نفت اضافی برای صادرات داشته باشد، وجود این مجتمع در میدان مشترک در قطر امکان بهرهبرداری بیشتر و بهتر را به این امیرنشین کوچک از حوزه مشترک گاز میدهد.
مجتمع تبدیل گاز به فرآوردههای نفتی شل در قطر را به نام طرح GTL مروارید (Pearl GTL Project) بزرگترین پالایشگاه از نوع خود در جهان است و با افتتاح آن تولید فرآوردههای نفتی از گاز در قطر به حدود ۱۷۵هزاربشکه در روز میرسد و این کشور را به رده بزرگترین تولیدکننده GTL در دنیا ارتقا میدهد. این طرح به صورت مشارکت بین شرکت بینالمللی شل و شرکت نفت قطر با بهکارگیری جدیدترین و بهترین تکنولوژی و مهندسی روز در جهان ساخته شده است و راهی برای قطر است که ارزش افزوده قابل ملاحظهای را از تولید گاز خود به دست آورد.
آقای Peter Voser بالاترین مدیر شرکت شل در این مراسم اعلام کرد، افتتاح این مجموعه، یکی از بزرگترین موفقیتهای شرکتش بوده است و مدیون همکاریهای شرکت نفت قطر و شل است که پس از پنجسال به نتیجه رسیده است. توسعه تکنولوژی تبدیل گاز به فرآوردههای نفتی ٣۵ سال است که در شرکت شل دنبال میشود و موفقیت این طرح نتیجه این زحمات است.
طرح GTL مروارید به صورت بالادستی و پاییندستی اجرا شده است. به این معنی که ۶۶/۱ میلیارد فوت مکعب (حدود ۴۷میلیون مترمکعب) گاز توسط شل از حوزه گازی گنبد شمالی که با پارس جنوبی حوزه مشترکی را تشکیل میدهد، تولید و پس از پالایش کامل گاز متان برای مصرف در این مجتمع بهکار گرفته و ۱۴۰هزار بشکه در روز گازوییل، نفتا، نفت سفید، پارافین و روغن پایه تولید میشود. ۱۲۰هزار بشکه در روز هم میعانات گازی (LPG و کاندنسیت) و اتان از این عملیات به دست میآید.
اولین محمولههای گازوییل این مجتمع در ماه ژوئن ۲۰۱۱ به بازارهای جهانی فرستاده شد. ۵۲هزار کارگر و کارمند از ۶۰ کشور جهان در این طرح که پنجسال طول کشید بهکار گرفته شد و ۵۰۰میلیون ساعت کار برای طراحی و ساخت این مجموعه که بزرگترین پالایشگاه جهان است صرف شده است.
تمام سرمایه حدود ۱۹میلیارد دلاری این طرح توسط شل تامین شده است. این مجتمع در محلی به مساحت ۲۵۰هکتار احداث شد. ارزش فروش مایعات گازی و فرآوردههای نفتی این مجتمع در سال حدود ۱۱میلیارد دلار است و درآمد آن، حدود ٣/۷میلیارد دلار برآورد شده است.
گاز مورد نیاز بدون هزینه به این پالایشگاه داده میشود ولی در منافع طرح شریک است. درآمد این کشور به ازای تولید یکمترمکعب حدود ٣۰ سنت به ازای هر مترمکعب گاز خواهد بود بدون آنکه این کشور یک دلار هم سرمایهگذاری مستقیم در این طرح کرده باشد. مسوولان وزارت نفت، شرکت ملی نفت ایران و شرکت ملی پتروشیمی در سالهای ۱٣۷۹ تا ۱٣٨۴ حتما دلایل و مستنداتی داشتهاند که اجازه دادند این سرمایهگذاری عظیم به عوض ایران در قطر انجام پذیرد.
تهران امروز:آیا روسیه سوریه را تنها میگذارد؟
«آیا روسیه سوریه را تنها میگذارد؟»عنوان سرمقاله ترهان امروز به قلم داوود احمدزاده است که در آن میخوانید؛هر چند روسیه پس از فروپاشی شوروی سابق به ویژه با به قدرت رسیدن پوتین با اتکا به توانمندیهای نظامی و مولفههای نرمی چون عضویت در سازمانهای بینالمللی نظیر عضویت دائمی در شورای امنیت سازمان ملل تلاش دارد که با نمایش قدرت همچنان خود را به عنوان یکی از کشورهای تاثیرگذار در عرصه جهانی نشان دهد، با این وجود فاقد ظرفیت لازم برای رقابت در عرصههای مختلف با رقیب دیرینه خود میباشد.
با این وجود تلاشهای روسیه برای نقش آفرینی بیشتر در تحولات خاورمیانه به ویژه پس از بروز انقلاب عربی ادامه دارد، به طوری که با تقویت اوراسیاگرایی و بازگشت به شرق در دوره پوتین این فرصت برای روسها فراهم شده تا در برخی از حوزههای نفوذ سابق مانند عراق، سوریه و بحث فلسطین و حتی گسترش روابط با ایران را در دستور کار خود قرار دهند. در بحث انقلابهای عربی نیز روسیه نظیر آمریکاییها در پیشبینی دقیق تحولات غافلگیر شدند. بروز تحولات برق آسا در تونس، مصر و لیبی و سرایت آن به خاورمیانه عربی باعث شد که تصمیم سازان کرملین با دید منفی نسبت به آینده تحولات بنگرند و نقش دستگاههای امنیتی و جاسوسی غرب را در این تحولات برجسته سازند.
در این مسیر روسیه با تجربه اندوزی از تهاجم گسترده و یکجانبه آمریکا به عراق، دخالت نیروهای نظامی ناتو در بحران لیبی را غیرمشروع دانسته و از دادن رای مثبت به قطعنامه علیه قذافی در شورای امنیت امتناع ورزید، نکته دیگر اینکه روسها نیز همانند ایران معتقدند که غرب با اعمال سیاست دوگانه آشکارا از نقض حقوق بشر به شکل گسترده در بحرین، یمن و حتی عربستان جانبداری میکند و حتی مجوز کشتار و سرکوب شیعیان بحرینی با هماهنگی غرب صادر شده که اجرای این اقدامات خشونتآمیز نیز بر عهده ریاض گذاشته شده است.
در این مسیر بیشتر تقابل روسیه با غرب را در حوزه تحولات سوریه میتوان مشاهده نمود، سوریه یکی از متحدان کلیدی کرملین در منطقه بوده است. به طوری که سوریه و عراق در دوران جنگ سرد به عنوان بازوی نظامی روسها در مقابله با حوزه نفوذ غرب به محوریت عربستان و کشورهای محافظه کار عرب عمل میکردند.
بنابراین با هم خوردن بلوکبندیهای سیاسی، سوریه بیشترین صدمه را از فروپاشی شوروی دید، روسها پس از ارتقای موقعیت نظامی و سیاسی خود تلاشهایی برای بازیافت قدرت خویش به عمل آوردند که اوج این تلاشها را میتوان در دوره پوتین و جانشین وی مدودف مشاهده نمود که حاصل اقدامات روسها فروش ادوات نظامی پیشرفته روسی به سوریه و همکاریهای راهبردی دو کشور در منطقه دانست، البته این روابط راهبردی با شروع اعتراضات داخلی در سوریه با دگردیسی عمیقی مواجه گشت، چراکه روسها گرچه بر خلاف مواضع نسبتا منعطف به بحران لیبی و برخی همگامیها با غرب برای ایجاد فشارهای سیاسی و نظامی برای خلع ید قذافی از قدرت در قضیه سوریه ابتداً مواضع تند و سرسختانهای در قبال بحث تغییر رژیم اتخاذ نمود و همچنان بر اصلاحات داخلی و عدم دخالت نیروهای غرب در بحران سوریه تاکید داشتند، پافشاری روسیه مبنی بر عدم تکرار تجربه لیبی در سوریه مقامات کرملین را بر آن داشت که این بار پیش نویس قطعنامه ضد سوری را در شورای امنیت سازمان ملل متحد وتو کنند. دلیل این اقدام شاید در پیوندهای اقتصادی دمشق - کرملین جستوجو کرد که دو کشور ۲۰ میلیارد دلار روابط تجاری دارند، اعمال تحریم و فشار منافع روسیه را با خطرات جدی مواجه میسازد ولی آنچه مسلم است اینکه روسها همواره با غرب بر سر دیگر کشورها به معامله و توافق رسیدند و بدبینی تاریخی مردم منطقه نسبت به روسها سابقه تاریخی دارد و نمود آن را میتوان در مورد ایران هم مشاهده کرد که در دوره مصدق خیانت به آرمان ملی و بحث همگامی و همراهی با غرب در جنگ هشت ساله نیز دید، بنابراین روسها بازیگران توانمند در عرصه دیپلماتیک و اهل بده و بستان سیاسیاند و در بزنگاه خاص تاریخی همواره متحدان نزدیک خود را تنها میگذارند در قضیه سوریه به نظر میرسد با تشدید فشارهای بینالمللی و امکان بروز جنگ داخلی در این کشور روسها کمکم فاصله خویش را با حکومت بشار اسد بیشتر میکنند، گرچه روسیه تلاش دارد با ژست سیاسی در قبال تحولات منطقه خود را به عنوان صلحطلب نشان دهد و از طرف دیگر از تهدید منافع خویش در منطقه از سوی غرب احساس نگرانی میکند. با این وجود به نظر میرسد که توافقاتی میان روسیه و آمریکا و دیگر متحدان آن بر سر سرانجام تحولات سوریه انجام پذیرفته است.
به طوری که اخیرا رئیسجمهور روسیه (مدودف) در تازهترین اظهار خود نسبت به روند تحولات روسیه علنا اعلام کرده است که بشار اسد یا به اصلاحات عمیق سیاسی دست بزند یا از قدرت کنارهگیری کند، بنابراین باید گفت ناتوانی روسها در اتخاذ مواضع پایدار در قبال نفوذ خزنده غرب در منطقه خاورمیانه بر مشکلات آن افزوده است و هرگونه جابجایی قدرت در سوریه بر انزوای روسها در منطقه خاورمیانه خواهد انجامید. سوریه به عنوان یکی از پایگاههای مهم روسها در منطقه با تحولات جدی روبهرو است. بنابراین باید دید که عقبنشینی روسها در قبال فشارهای سیاسی و نظامی غرب تا کی ادامه خواهد داشت؟
ابتکار: با قلک فرزندانمان قلهک را پس میگیریم
«با قلک فرزندانمان قلهک را پس میگیریم»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن میخوانید؛یکی از دانایان، «قجر» را ننگ مجسم و مسلم همه دوران ایران میداند. بیتردید یکی از ننگترین آثار و کردار سلاطین خودکامه و نابخرد قاجاریه، حاتمبخشی از کیسه مردم ایران زمین بوده است که دراینمیان میتوان واگذاری باغ قلهک را مثال زد. این بوستان زیبا و ارزشمند حدود دویستهزار مترمربع است و در یکی از بهترین نقاط تهران واقع شده. در سال ۱۲۵۱ه.ق شاه قاجار این باغ را که در تیول شاهی بوده، به دولت انگلیس اجاره داد. شاه بیخرد بعداً تلویحی از اجاره صرف نظر کرد و آنرا رایگان در اختیار دولت انگلیس قرار داد.
بعدها با لغو کاپیتولاسیون امتیازات ویژه انگلیسی ها از بین رفت و دست آنان از قریه قلهک کوتاه شد ولی سایه شوم انگلیسی ها تا کنون بر این باغ سایه افکنده است. در ۲۷خرداد ۱٣٨۶ طرح دو فوریتی الزام دولت به اقدام و تعیین وضعیت و تبدیل باغ قلهک به پارک و موزه استعمارشناسی و استعمارستیزی به امضای بیست تن از نمایندگان تقدیم هیئترئیسه مجلس شد. اما ناگهان از دستور کار جلسه علنی مجلس کنار رفت. این قصه پرغصه همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه امسال شهرداری تهران اعلام کرد انگلیسیها به جان درختان بیزبان باغ افتادهاند و به شیوه ذاتی خود، ویرانگری به بار آوردهاند. هیاهویی بر پا شد و باز فروکش کرد.
آیا این گرد و خاکهایی بوده که از بادهای سیاسی و سیاسیون باد بهدست برخاسته است یا نه در پشت این غبارها سواران باهمت و خردمندی همچون میرزای شیرازیها و مدرسها و مصدقها و...
در تاخت و تازند که با گرز منطق و تیغ درستاندیشی سوار بر اسب سخن نیکو به جنگ استعمار متجاوز آمدهاند؟ از یاد نبریم استعمارگر با دو بال تهدید و تطمیع در پرواز است و به مقتضای شرایط و حال، یکی از آن بالها را بر سر کشوری میگستراند و دیگری را ذخیره میکند.
برای تطمیع سراغ کسانی را میگیرد که در طلب دانهاند و بهراحتی آنها را به دام میاندازند، چنانکه در تجزیه بلوچستان، برخی از خانها و سران قبایل را با پول و فریب بهسمت خود کشاند و آتش اختلافات را شعلهور ساخت و نهایتاً کاری کرد که امروز بخشی از سرزمین ما در قلمرو پاکستان قرار گیرد. انقلاب مشروطیت را به انحراف کشاند و از دل شعارهای آزادیخواهانه مردم درخت هنزل سلسله پهلوی را نشاند و کام مردم را تلخ نمود. حکومت مردمی مصدق را با نقشههای شوم و زیرکانه از طریق کودتاچیان ساقط کرد.
با این گذشته تلخ و ردپای خیانتکارانه چگونه میتوان ذهن آزرده مردم ایران را از استعمار منصرف کرد و ترک عمیق بیاعتمادی را ترمیم نمود؟ عجیب اینکه تهدید نموده درصورت بازپس گرفتن باغ قلهک آنان هم باغ منچستر را پس خواهند گرفت. یک طرفه هر نوع تحریم و محدودیتی که میخواهند علیه کشورمان ایجاد میکنند و اگر مسئولان ما بخواهند مقابله به مثل کنند، باز برمیآشوبند که چنین و چنان خواهند کرد و حال به تهدید روی آوردهاند.
اکنون همه مردم ایران و بیشتر مسئولان وظیفه تاریخی دارند که یکبار دیگر هویت و فرهنگ برجسته ستمستیز و انساندوستانه خود را نمایان کنند. اینکه سر سوزنی از مواضع بر حق خویش در همه زمینهها بهویژه موضوع مهم باغ قلهک کوتاه نیایند؛ البته به دور از شعارهای زنده باد و مرده باد به دور از رفتارهای افراطگرایانه و رها از گرد و خاکهای ناپایدار و بیارزش سیاسیکاریها، تنها و تنها از رهگذر نیکاندیشی و نیکوگویی و درستکرداری و با بیدارکردن وجدانهای خفته و غبارآلود انسانهای حقطلب، اژدهای استعمار را در هر زمانی با لباس و رنگ و روی خاصی به قلمرو سایر سرزمینها چنگ و دندان میاندازد و با نفس خود جان و خرد همگان را تیره و آزرده مینماید، کاری کنیم که برای همیشه به لانهاش برگردد.
پادزهری باید ساخت که همه مردم جهان از زهرش ایمن بمانند. این کار شدنی است. ضربالمثل چینی است که میگوید راهی که هزار گام دارد، با قدم اول شروع میشود. چرا ما ایرانیان این گام را برنداریم؟ بیاییم باغ قلهک را قلک تمام اسناد و مظاهر استعمارگری همه بدمنشان زورگو و استعمارگر نماییم. پیشنهاد میشود که مجلس به اخم و لبخند اژدهای پیر توجه نکند و دل نبندد. با جدیت طرح تبدیل باغ قلهک به «سازمان موزه جهانی استعمارشناسی» پیگیری شود. باوجوداینکه این باغ بخشی از سرزمین و اموال ما به شمار میآید، اگر لازم باشد همه مردم ایران با جان و دل حاضر خواهند شد قلک های فرزندانشان را خالی کنند و روی هم بگذارند تا یک بار دیگر قلهک را پس بگیرند. استعمار زاده خوی ناپاک آزمندی است و هوس دارد جهان را بیوبارد (ببلعد).
زناپاک زاده مدارید امید/ که زنگی به شستن نگردد سپید
آفرینش:بحران اروپا و درس های اقتصادی برای ایران
«بحران اروپا و درس های اقتصادی برای ایران»عنون سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛در ماه های گذشته بحران اقتصادی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا و حوزه یورور بویژه در ایتالیا، یونان، ایرلند و اسپانیا در شرایط ناگواری قرار داشته است. بحران هایی گه گذشته از حوزه اقتصاد موجب شد تا دولتهایی همچون یونان و ایتالیا سقوط کنند و این اتحادیه نیز در شرایط نوینی قرار گیرد . در این بین اگر به علل بحران پیش آمده در این کشورها توجهی داشته باشیم دو نوع نگاه می توان به این بحران داشت .در دسته نخست بسیاری معتقدند که در واقع بحران پیش آمده در اتحادیه اروپا ناشی از نقص ها و ناکارامدی نظام سرمایه داری است و اصولا این نظام با توجه به نقص های خود باعث شده است تا بحرانی همچون بحران اخیر را بیافریند و کشورهای اروپایی را دستخوش اتفاقات ناگواری در ابعاد گوناگون کند.
دسته دوم در مقابل گروه نخست با رد بحران در نظام سرمایه داری بر این نظرند که بحران اقتصادی کنونی در اروپا برآمده از نظام سرمایه داری آنگونه که آدام اسمیت، میلتون فریدمن و... میگویند نیست چرا که بنا به توصیه های واضعان نظام سرمایه داری این نظام نظامی است که با توجه به راهکارهای داخلی هرگز اجازه نمیدهد که چنین بحرانی به وجود آید. در این راستا به کلام این دسته بحران پدید آمده ناشی از عمل نکردن دقیق به توصیههای نظریه پردازان نظام سرمایه داری است. در این راستا آنان علل این وضعیت وضعیت بحرانی را دخالت دولتها در اقتصاد می دانند. در این میان این دسته از تحلیلگران معتقدند که دولتهایی در یونان، ایرلند و اسپانیا تحت فشارهای اجتماعی و فشارهای سیاسی ناشی از رفتارهای پوپولیستی دچار کسر بودجه شده اند به عبارت دیگر احزاب و دولتهای پوپولیست برای کسب آرای مردم قولهایی داده و سپس در اجرای آن قولها دچار هزینههای هنگفت و سرسام آور شده اند اما چون نتوانسته اند درآمدی برای آن پیدا کنند دچار کسر بودجههای شدیدی شدند وسپس اعتبار دولتها به سقف و نهایت خود رسید و دامنه بحران دامنگیر اقتصاد گردید.
آنچه مشخص است با توجه به ماهیت اقتصاد ایران و همچنین وجود تفاوتهایی با اقتصاد های سرمایه داری وسوسیالیسم باید از بحرانهای کنونی در اتحادیه اروپا برای اقتصاد داخلی کشور درسهایی را گرفت. درسهایی که با توجه به علل وقوع بحران در اقتصاد های ملی کشورهای این اتحادیه می توان با بکارگیری سیاستهای مطلوبی بمنظور جلوگیری از بروز بحران در اقتصاد کشور در راه بکارگیری ابزار های مناسب برای بهبود اقتصاد ملی تلاش کرد . در این بین به طور مثال اگر به علل بحران در اروپا از نگاه طرفداران سرمایه داری بپردازیم باید گفت اگر دخالت فزاینده دولت در اقتصاد های اروپایی موجب بروز بحران شده است در کشور ما نیز این امر می تواند تهدیدی برای اقتصاد باشد .
در این راستا درسی که این بحران برای ایران دارد این است که دولتها نباید به خود اجازه دهند که میزان کسری و بدهی آنها از میزان درآمد و قدرت بازپرداخت آنها ازحد معینی بالاتر رود و به عبارتی دیگر مداخله بیش از حد دولت در امور اقتصادی بدون فکر به منابع جایگزین و درآمدی می تواند در میان مدت و بلند مدت زمینه ساز بروز بحران هایی گردد. امری که باید مورد توجه دقیق مسئولان و مقامات و کارشناسان کشور قرار گیرد .
حمایت:مصادره قیام با حربههای جدید
«مصادره قیام با حربههای جدید»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛همزمان با قیام سایر ملتهای کشورهای عربی در شمال آفریقا و حوزه خلیج فارس علیه حاکمان دیکتاتور و دست نشانده، مردم یمن و بحرین نیز برای پایان دادن به حاکمیت عبدالله صالح و آل خلیفه قیامی سراسری را آغاز کردند. پس از گذشت ۹ ماه از این قیامها روند تحولات این کشورها در دو حوزه ادامه قیام مردمی و سرکوبهای گسترده از سوی دولتمردان ادامه دارد. نکته قابل توجه در تحولات روزهای اخیر این کشورها رویکرد صالح و آل خلیفه به برخی عقبگردها در برابر خواستههای مردمی است.
در این چارچوب در بحرین، آل خلیفه ضمن اذعان به برخی سرکوبها و شکنجههای صورت گرفته ایجاد کمیته تحقیق برای اجرای اصلاحات در کشور و به اصطلاح پاسخگویی به مطالبات مردمی را مطرح کرده است. البته آنها برای فرار از بازخواستها این جنایات را اقداماتی از سوی نیروهای خودسر عنوان کرده و به محاکمه آنها وعده دادهاند. در یمن نیز صالح با امضای طرح شورای همکاری خلیج فارس مبنی بر واگذاری قدرت به معاون خویش جهت برگزاری انتخابات زودهنگام تاکید کرده است.
در این چارچوب نیز ، "سالم باسندوه" به عنوان نخست وزیر و تشکیل دهنده دولت ملی معرفی شد. هر چند که سران بحرین و یمن با این اقدامات برآنند تا چنان وانمود سازند که در مسیر مطالبات مردمی و به اصطلاح تحقق حقوق بشر، گام بر میدارند اما بسیاری، این اقدامات را فتنهای جدید علیه قیام مردمی میدانند که با هدف توجیه سرکوبها صورت میگیرد.
اولا در بحرین آل خلیفه با ادعای تحقیقات درون سازمانی تلاش می کند که از ورود گروههای مستقل حقوق بشر به کشور جلوگیری نماید که عملا به پنهان شدن جنایات صورت گرفته علیه مردم منجر میشود. این روند همچنین موجب میشود تا آل خلیفه به بهانه تحقیق و محاکمه عاملان نابسامانی به سرکوبهای سیستماتیک ادامه دهد در حالی که افکار عمومی به مسائل حاشیهای و گزارشهای ادعایی آل خلیفه معطوف شدهاند.
ثانیا، در یمن نیز صالح تلاش دارد با ادعای واگذاری قدرت و ایجاد شرایط برای فعالیت دولت ملی، سرکوبهای گذشته را پنهان و عملکردها و جنایات آینده علیه مردم را توجیه نماید. وی برای تکمیل پروژه فریب از عفو معارضان خبر داده تا چنان وانمود ساز که قیام مردمی در کار نبوده بلکه گروهی معارض بودهاند که وی نیز در برابر آنها گذشت کرده است.
در مجموع میتوان گفت که روند تحولات در بحرین و یمن نشان میدهد که آل خلیفه و صالح به دنبال خرید زمان میباشند در حالی که با وعدههای به اصطلاح سازشکارانه بر اقدامات خود علیه قیام مردمی سرپوش میگذارند. با تمام این تفاسیر هر چند آنها با این رویکردها به دنبال حفظ قدرت میباشند اما همین اقدامات نشانگر تزلزل شدید آنها در برابر انقلابیون است که نتیجه آن نیز استمرار اعتراضهای مردمی میباشد چنانکه مردم بحرین و یمن نیز با فریب خواندن اقدامات آل خلیفه و صالح بر ادامه قیام تا سرنگونی آنها تاکید کردهاند.
دنیای اقتصاد:بازار غیر رسمی ارز و تاثیر آن بر سایر بخشهای اقتصادی
«بازار غیر رسمی ارز و تاثیر آن بر سایر بخشهای اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم زهرا کاویانی است که در آن میخوانید؛قیمت ارزهای خارجی در بازار ارز ایران چندی است که دارای نوسانات زیادی بوده و اختلاف نرخ ارز در بازار آزاد و نرخ ارز در بازار بانکی رو به افزایش گذاشته است.
در گذشته شاهد بودیم که بانک مرکزی همواره یکی از موفقیتهای خود در سیاستهای ارزی را تک نرخی بودن نرخ ارز دانسته و این موضوع را یکی از نشانههای کنترل بازار ارز توسط بانک مرکزی بیان کرده است. به طوری که از سال ۱٣٨۱ تاکنون که سیاست یکسانسازی نرخ ارز به اجرا گذاشته شده است، هرگاه نرخها در بازار آزاد از نرخ بانکی فاصله گرفته، بانک مرکزی بلافاصله مداخله کرده و نرخ ارز را در مقادیر دلخواه نگه داشته است. این رویه حتی تا ماههای ابتدای سال جاری نیز وجود داشته است. اما وضعیت بازار ارز در ماههای اخیر متفاوت با شرایطی است که در دهه ٨۰ وجود داشته است.
در ماههای اخیر نرخ دلار در بازار آزاد رفته رفته رو به افزایش گذاشت و این در حالی است که مسوولان پولی نیز موضع قاطعی در این خصوص نداشتند. در روزهای ابتدایی نوسانات در بازار ارز، بانک مرکزی سیاستی مانند گذشته اتخاذ کرده و به موضعگیری در مقابل نرخهای بازار آزاد پرداخته و به خریداران ارز در بازار آزاد هشدار داد که قیمت دلار با دخالت همه جانبه بانک مرکزی کاهش خواهد یافت.
اما تغییر سیاست در نادیده گرفتن بازار آزاد قابل توجه است؛ به طوری که با افزایش اختلاف قیمت بین نرخ دلار در بازار آزاد و نرخ بانک مرکزی، واکنشهای مسوولان پولی نیز در این زمینه کاهش یافته و کمتر به موضعگیری در خصوص شکاف ارزی به وجود آمده پرداختند. در نهایت نیز ریاست بانک مرکزی در مصاحبهای عملا وجود نرخهای چندگانه در بازار را منکر شده و اعلام کرد که تنها یک نرخ در بازار ارز وجود دارد و آن نرخ رسمی است و عملا بازار آزاد از رسمیت برخوردار نیست و گویی در سیاستگذاریهای بانک مرکزی نرخ موجود در این بازار نقشی نخواهد داشت. این اظهار نظر بانک مرکزی با توجه به تاثیرات قابل ملاحظه نرخ ارز در بخشهای مختلف اقتصادی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
نرخ ارز یکی از متغیرهای بسیار تاثیرگذار در اقتصاد است و در واقع رابطه بین اقتصاد داخل و خارج را شکل میدهد، کوچکترین تغییری در نرخ ارز، باعث جابهجایی ارقام کلانی شده و در حقیقت بسیاری از رفتارهای اقتصادی را شکل میدهد. این اهمیت به قدری است که بانک مرکزی به هیچ عنوان نمیتواند بازار غیر رسمی را نادیده بگیرد.
مبادلات کالاهای خارجی در بازار بر اساس نرخ غیر رسمی صورت میگیرد، تبدیل قیمت بسیاری از کالاها مانند طلا بر اساس نرخ ارز غیررسمی انجام میشود و بنابراین نمیتوان تصور کرد که نرخها در بازار غیر رسمی تنها بر مبادلات دلالان ارزی و افرادی که به طور مستقیم با بازار ارز در ارتباط هستند، تاثیرگذار خواهد بود. در حقیقت این یکی از اشتباهات اساسی تصمیمسازان پولی است که بازار ارز را تنها در ارتباط با دلالان ارزی یا خرده سرمایهگذاران این بازار میدانند.
یکی دیگر از اثرات عمده تغییرات نرخ ارز، تاثیر آن خروج کالا به صورت قاچاق از کشور خواهد بود که در این میان حاملهای انرژی و به خصوص سوخت از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ به طوری که ممکن است اهداف دولت از افزایش قیمت حاملهای انرژی را تا حد زیادی زائل کند. تا پیش از اجرای قانون هدفمندی یارانهها یکی از مشکلات اساسی بخش انرژی قاچاق حاملهای انرژی از داخل به خارج به علت قیمت پایین این حاملها در داخل بود که افزایش قیمت این حاملها به واسطه قانون هدفمندی یارانهها توانست تا حد زیادی این مشکل را حل کند.
این در حالی است که هم اکنون افزایش نرخ ارز در بازار غیر رسمی کشور باعث شده است که قیمت انواع سوخت در داخل نسبت به منطقه مجددا کاهش قابل ملاحظهای یافته و در نتیجه مجددا صادرات سوخت به کشورهای منطقه از طریق قاچاق را جذاب میسازد در همین زمینه کشف مقادیر بالایی سوخت قاچاق به کشور افغانستان در روزهای اخیر موید این ادعا است.
بنابراین مسوولان بانک مرکزی باید توجه داشته باشند که بازار ارز مانند سایر بازارهای مالی کشور از جمله طلا نیست که نوسانات آن تنها بخش غیرحقیقی اقتصاد را مورد تاثیر قرار داده بر دلالان یا خرده سرمایهگذاران موجود در بازار اثر بگذارد، بلکه نوسانات آن بر کل اقتصاد قابل مشاهده بوده و باعث تغییرات اساسی در قیمتهای نسبی کالاهای داخلی و همچنین سودآوری قاچاق برخی کالاهای داخلی که از حمایتهای قیمتی برخوردارند به خارج از کشور میشوند و از این طریق منابع کشور را به هدر دهد.
بنابراین باید توجه داشت که علاوه بر آنکه وجود بازار غیر رسمی ارز موجب ایجاد فعالیتهای رانتجویانه میشود و از این منظر باید مورد توجه مسوولان قرار گیرد، تاثیر قابل ملاحظه آن بر کلیه رفتارهای اقتصادی نیز قابل تامل بوده و نمیتوان آنگونه که مسوولان اشاره کردهاند نوسانات این بازار را بیاهمیت دانست. آنچه امروز رسالت اصلی بانک مرکزی را تشکیل میدهد، حرکت هرچه سریعتر به سمت تکنرخی شدن ارز و جلوگیری از نوسانات بازار غیررسمی است.
جهان صنعت:دستور اورژانسی به اقتصاد
«دستور اورژانسی به اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مریم باستانی است که در آن میخوانید؛آنچه یک اقتصاد شفاف تاب اجرای آن را ندارد، واژه دستور است. چه بسیار دستوراتی که سرانجام به عقبنشینی دستوردهنده انجامید و چه بسیار دستوراتی که در بدو صدور به اجرا در نیامد. اقتصاد ایران مملو از این دستورات است.
بازار ارز و سکه که اکنون شش ماه وبیش از ۲۰۰ روز ملتهب را سپری میکند از این دستورات بسیار به خود دیده است. بررسی روند شش ماه گذشته خود گویاست که اولتیماتوم و خطنشان کشیدن از سوی بانک مرکزی برای بازار سکه وارز نتوانسته این بازار را به حالت عادی خود برگرداند چراکه اقتصاد به دستور تمکین نمیکند.
با این حال که رییس کل محترم بانک مرکزی خود تحصیلکرده اقتصاد است و این رشته را در دانشگاه تدریس میکند، بیش از هر کارشناس و فعال بازاری میداند که نمیتوان با بگیر و ببند بازار را کنترل کرد. آنچه بازار را از التهاب کنونی خارج میکند، اجرای سیاستهای درست و بازگشت به سیاستهای اقتصاد بازار است؛ به روشنی پیداست که وقتی عرضه و تقاضا دچار نوسان باشند، التهاب ایجاد میشود.
دستور روز گذشته رییس کل بانک مرکزی مبنی بر توقف فروش ارز از سوی صرافیها و همچنین دستور به کاهش قیمت سکه بیتردید اگر بتواند در کوتاهمدت به عنوان یک مسکن عمل کند، هرگز نمیتواند به عنوان یک سیاست بلندمدت و موثر نقشی در کاهش تنشهای بازار ارز و سکه داشته باشد از همین رو چون خیلی دیر شده، آقای رییس کل بهتر است اورژانسی مشکل موجود را حل کند و از دستور دادن بپرهیزد.
منبع: جام جم آنلاین
|