کنفدراسیون افغان های خارج از کشور - اعتراض به کنفرانس «بن دوم»
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۱ آذر ۱٣۹۰ -
۲ دسامبر ۲۰۱۱
کنفدراسیون افغان های خارج از کشور
کمته تدارک برای سامانیابی
حرکت اعتراضی در برابر "کنفرانس بن دوم"
برای معلومات بیشتر لطفاً به این شمارهً تیلفون و آدرس ایمیل با ما در تماس شوید.
0049 2234 27 68 45 - دفتر Mobil- 0049 - 0160/5937066 حامدیوسف نظری
0049 - 02347089552 Mobil – 0049 - 01718238137 خانه آقای عزیز صافی
Kaweh-verlag@gmx.de
azzizde@yahoo.de
آدرس و تاریخ برگزاری میتنک اعتراضی علیه جلسه بن دوم:
روز دوشنبه تاریخ پنجم دسامبر 2011 م از ساعت(30،10صبح الی30،14 )بعد از ظهر
Kunstmuseum Bonn
Friedrich-Ebert-Allee 2
53113 Bonn, Germany
اعضای کمیتهً تدارک:
حامدیوسف نظری(کاوه): مسول انتشارات کاوه در آلمان.
محمد ابراهیم دهقان: یک فعال سیاسی مقیم اروپا.
عبدالشکور خوشه چین: به نماینده گی از عیاران.
پیکارجو: به نماینده گی از سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان.
نور خرمی (باختریان) یک فعال سیاسی مستقل مقیم اروپا.
دیپلوم انجنیرمبارک شاه عزیز صافی یک فعال سیاسی مقیم اروپا.
همایون غفاری یک فعال سیاسی مقیم اروپا.
خانم ذلیخا پوپل یک فعال سیاسی مقیم اروپا.
امان کامران یک فعال سیاسی مقیم اروپا.
احمد جان مبارز: یک فعال سیاسی مقیم اروپا.
عبدالاحد تلاش: یک فعال سیاسی مقیم امریکا.
محل برگزاری جلسات و کنفرانسها: اتاق پالتاک (سلام هموطن)
به مدیریت احمد جان مبارز و عبدالاحد تلاش «زاهد».
فرا خوان کمیته تدارک
حرکت اعتراضی در برابر "کنفرانس بن دوم"
درست ده سال پیش از امروز امپراطوری جهانی سرمایه و شرکای منطقه یی آن به سردمداری ایالات متحدهی امریکا پس از سالها سرهمبندی و سناریو بافیهای آزمندانه و غارتگرانه، سرانجام با توبیخ و سرنگون سازی رژیم منفور و قرون وسطائی طالبان، که خود محصول نامیمون و ساخته و پرداختهی استراتژی نظم نوین امپریالیسم امریکا و متحدین نظامی اش درمنطقه و جهان و به ویژه پاکستان و عربستان سعودی بود؛ زمینهی برپایی و ایجاد نظام دموکراسی دلخواه خویش را در افغانستان فراهم و این خواب و آرمان دیرینهی خود را با برگزاری کنفرانسی که اکنون به نام "کنفرانس بن اول" شهرت یافته است و در شهر بن آلمان برگزار گردید، رسماً تحقق بخشیده و در عمل پیاده نمود.
کشورهای بزرگ سرمایه داری و مزدوران بومی آنان برای تحقق بخشیدن به خواسته ها و برنامه های شوم خویش چنان زمینه سازی نموده و مردم و روشنفکران سطحی نگر افغانستان را چنان در تنگنا قرار داده وغافل گیرنموده بودند که به جای اندیشیدن و مقاومت در برابر مداخلات آشکار نظامی و سیاسی ایالات متحدهی امریکا و سائر کشورهای سرمایه داری و امپریالستی ... ازآنان به پاس اینکه گویا ایشان را از شرطالبان نجات داده اند سپاسگزار و ممنون نیز باشند.
"کنفرانس بن اول" که در فردای سرنگونی قهرآمیز رژیم سیاه و منفور طالبان دائر شد، مولود ناقص الخلقه یی متشکل از نیروهای ارتجاعی به نام دولت انتقالی به رهبری حامد کرزی را مهندسی و به گردهی مردم و زحمتکشان کشور سوار نمود. دولت پوشالی نوبنیاد نامتجانس و گرداننده گان مافیایی و جهادی شارلتان آن در همصدایی با اربابان سودجو و غارتگر خویش و با ترفندها و نیرنگهای خاصی برای مردم مظلوم و دربند افتادهی افغانستان وعده های رنگارنگ و گوناگونی داده و در پناه آتش سلاحهای دژخیمان نظام سود و سرمایه بر اریکهی قدرت تکیه زده سرنوشت ملیونها انسان ستمدیده و رنجکش کشور را به بازی گرفتند و با خوش خدمتی و آستان بوسی ولی نعمتان خویش و بدون کوچکترین توجهی به حال مردم ستمدیده و رنج کشیدهی کشور به چور و چپاول دارایی های عامه و ملیاردها دالری که گویا برای مردم افغانستان به این کشور سرازیرشد، با بی شرمی تمام و اشتهایی سیری ناپذیر اقدام و از این طریق خود را صاحب جاه و جلال و مکنت و قصرها و بلند منزلها و ویلاهای مجلل در داخل و خارج از کشور ساختند.
اکنون که یک دهه از به قدرت رسیدن این دزدان چراغ به دست و این شیادان جهادی و تکنوکراتهای عوام فریب و مافیایی میگذرد به وضاحت تمام دیده میشود که در وضعیت فلاکتبار مردم کشور نه تنها سرمویی بهبود رونما نگردیده است بلکه اکثریت مردم سهمی جز تشدید فقر، تداوم جنگ و محنت و جهل نبرده اند. ادامهی این وضع ناهنجار و جولان ارتجاعی ترین نیروها، مردم بیدفاع و رنجدیدهی کشور را به ستوه آورده است. از یکسو بیکاری و فقر بیداد میکند و از سوی دیگر با وجود حضور بیش از صدو پنجاه هزار نیروی مسلح از دهها کشور جهان و پایگاههای نظامی مستحکم آنان در سراسر کشور، وضعیت امنیتی روز تا روز بد و بدتر میشود و روزانه دهها انسان بی گناه قربانی حملات انتحاری و یورشهای وحشیانهی طالبان و حملات کور هوایی وزمینی نیروهای اشغالگر به رهبری ناتو میشوند.
از آنجایی که نظام سلطه جو و آزمند سرمایه نمیخواهد ایادی دست پرورده و مزدور خویش را به گونه یی نهایی و برای همیشه از درگاه خویش طرد نموده و از دست بدهد؛ لذا بار دیگرمصلحت را در آن می بیند که در همکاری با پاکستان که از سال ها بدینطرف مرکز و پایگاه دهشت افگنی، افراطیت و شرارت در منطقه بوده و کشور ما را به خاطر تطبیق اهداف توسعه طلبانه خود، آماج حملات تروریستان و آدمکشان انتحاری و حرفوی قرار داده و میدهد؛ با طرح مصالحه و مشارکت طالبان در قدرت به زعم خودشان، ازیک جانب به مشکل افغانستان پاسخ دهند و از جانبی هم به راه حل مورد نظرشان در رابطه به مسائل و معضلات منطقه از جمله ایران نیز نزدیکتر گردند. عربستان سعودی و پاکستان با تلاش در سهیم ساختن طالبان در قدرت، میخواهند نقش ایران و هند را در افغانستان و منطقه تضعیف نموده و سود مورد نظر خویش را به دست آورند.
در شرائط کنونی امریکا و متحدین با اتخاذ پالسی شلاق و نوازش در برابر طالبان، به این باور رسیده اند که با به کار بستن این روش موفق به ایجاد شگافی در میان طالبان شده و بخش "میانه رو" آنرا وادار به سازش و تسلیم نمایند... اینکه این تاکتیک کوته نگرانه میتواند موثر واقع شده و نتیجهی مطلوب آنان را به بار آرد یا نه، هنوز روشن نیست. مگر آنچه که آشکار است، پیامد های ناگوار و زیانبار سیاسی این روند است. خلاصهی کلام اینکه تقویت ارتجاع سیاه سیاسی و تحت فشار قرار گرفتن هرچه بیشتر نیروها و اقشار پیشرو جامعه نتیجهی فوری و بلافصل این پروسه است که میخواهند با خیمه شب بازی تازه یی به نام "کنفرانس بن دوم" به آن مشروعیت بخشیده و در عمل آن را پیاده نمایند. و این خود یکبار دیگر به اثبات میرساند که ارتجاع و امپریالیسم دو روی یک سکه اند و مبارزهی همزمان با این دوهیولا و مصیبت عصر حاضر یک امر واحد و به هم پیوسته است که یکی بدون دیگری درعمل معنی نمی یابد.
با در نظر داشت آنچه که گفته شد، احزاب، سازمانها، نهادها و جمعی از روشنفکران، متفکرین و فعالین سیاسی اعم از میهن دوستان، داعیان وحدت ملی، آزادی خواهان لیبرال، تکنوکراتها، دموکراتها، فعالین جنبش زنان و نیروهای سوسیالیستی افغانی مقیم اروپا که از وضعیت ناهنجار کنونی و بربریت جاری به نحوی از انحاء ناراضی بوده و برای برون رفت و اصلاح آن نقطه نظرهای خود را دارا میباشند، تصمیم اتخاذ نموده اند تا در هنگام انعقاد "کنفرانس بن دوم" با راه اندازی یک حرکت مشترک در برابر ساختمان محل انعقاد این کنفرانس، صدای اعتراض خود را به نماینده گی از گروها و اقشار متنوع مردم افغانستان به گوش جهانیان رسانیده و در عین افشاگری، طرحها و راه حلهای خود را در جهت بیرون رفتن از وضعیت کنونی و خلاصی از آن مطرح نمایند.
لذا از تمام آنانیکه به انسان و انسانیت می اندیشند وخود را در رنج وعذابی که بر مردم رنجدیدهی افغانستان تحمیل شده است شریک و همنوا میدانند دعوت به عمل میآید تا با اشتراک فعال در این حرکت که تاریخ برگزاری آن بعداً اعلان خواهد شد، مسوولیت خویش را دربرابر ندای به گلو خفتهی ملیونها انسان مظلوم و ستمدیدهی افغانستان اداء نمایند.
زنده باد صلح، آزادی و برابری
نابود باد جنگ و جنگ افروزان غارتگر
کمیتهی تدارک حرکت اعتراضی در برابر "کنفرانس بن دوم"
اعلامیه اکسیون اعتراضی
افغانهای مقیم اروپا در برابر "کنفرانس بن دوم"
یک دهه از "کنفرانس بن اول" که در آن سرنوشت جامعهی افغانستان در بحبوحهی سر نگونی امارت اسلامی طالبان رقم خورد، می گذرد. حاصل کار این کنفرانس سرهمبندی و مهندسی حاکمیت متشکل از نیروهای جهادی– قومی در همراهی حواریون سلطنت بود. علیرغم نفرت برحق مردم از نیروهایی که کارنامه یی جز کشتار، بربریت، ویرانی و توحش نداشتند، کشورهای غربی در رأس ایالات متحده امریکا بار دیگر یاران جنگ سردی شان را به گردهی مردم ستمدیدهی افغانستان سوار کردند؛ هرچند که لشکر کشی به افغانستان تحت اسم و رمز دفاع از مردم، برگرداندن مدنیت و آسایش، رفع ستم و تبعیض و تحقق دمکراسی و تأمین عدالت و رعایت حقوق بشر صورت گرفت، اما سرانجام آنچه که در این کار زار نصیب اکثریت مردم افغانستان از زن و کودک و مرد شد، چیزی نبود جزء تداوم جنگ و خشونت و تحمیل یک دولت فاسد مشتمل از نیروهایی که نه در باورهای سیاسی و نه در عمل اجتماعی شان ذره یی به آزادی، عدالت، حقوق بشر و دمکراسی التزامی ندارند.
ده سال پس از لشکرکشی و سر کار آوردن حاکمیت کنونی، هنوز زنان از حق طبیعی و انسانی شان محروم اند و مانند متاع مورد معامله و خرید و فروش قرار می گیرند. با وجود ادعای دروغین سران دول غربی در رأس امریکا که یک عامل عمده لشکرکشی رهزنانهی شان در ده سال پیش را رهایی زنان کشور از ستمی که به آنها روا داشته شده ، قلمداد می کردند، به جز از مشارکت چند زن در پارلمان و انتصاب چند تن از آنها به مناصب دولتی که در حقیقت چیزی نیست به جز دیکوراسیون این نهادها، زنان افغانستان همچنان محروم، محکوم و تحت ستم اند؛ آنچه که طی این ده سال در عمل انجام شده و می شود نه در جهت رفع تبعیض و ستم جنسی بل تصویب قوانین و حمایت از سنتها و باورهای مرد سالارانهی در جامعه است که زنان را در دایرهی انسان و همنوع بشمار نمی آورند. یک نمونهی شاخص آن تصویب و توشیح قانون "احوال شخصیهی شیعیان" است که از طرف پارلمان پیشنهاد و توسط رئیس جمهور توشیح شد. این قانون نتنها حق قیمومیت بی چون و چرای مردان بر زنان را رسمیت می بخشد، بلکه قانونأ و عملأ از زنان سلب صلاحیت نموده و آنها را مطیع مردان و به لحاظ عقلی فاقد شعور می شمارد.
تداوم فاجعه جاری و گسترش جنگ قبل از همه از مردم بی پناه افغانستان قربانی می گیرد. امید به یک آیندهی بهتر که در آن از جنگ و فقر خبری نباشد و انسان به معنی انسان جایگاه و حرمت اش را باز یابد، در هاله یی از ابهام قرار گرفته است. روند و پالیسی جاری دولت افغانستان و حامیان آن در سطح بین المللی، مردم در کل و به ویژه نسل جوان کشور را نسبت به آینده و رسیدن به ثبات سیاسی و صلح بد بین ساخته است. از آنجایی که بنیاد دولت حاکم کنونی در "کنفرانس بن اول" نه بر اساس حق شهروندی بلکه بر مبنای قوم و تبار گذاشته شد، در نتیجه، این مساله باعث تقویت گرایشهای اتنیکی شده و زمینه ساز گسترش هرچه بیشتر انقطابی گردید که در این چند دهه مردم و جامعه را بر مبنای تباری و قومی در تقابل با هم قرار داده است. پس از "کنفرانس بن اول" تقسیم ادارات دولتی، مسوولیتها و پست ها و مناصب، در ابعاد وسیعی، بر مبنای قومی و تباری صورت گرفت؛ جنگ سالاران و سران احزاب و نهادهای سیاسی هرکدام در غیاب حضور مردم خود شان را نماینده گان گروه های قومی جا زدند و منفعت فردی و گروهی خود را به غلط منفعت مردم منتسب به اقوام و ملیتها وانمود کردند. در حالی که مردم فارغ از تعلق تباری و قومی شان قربانیان اصلی فقر، جنگ و جدال این نیروهای اهریمنی اند. احزاب و نیروهای تبارگرا طی این مدت از هر فرصتی در جهت تحکیم مواضع شان استفاده برده و آتش بیار معرکه شده اند. حملات کور ناتو به رهبری امریکا از یک جانب و حملات انتحاری طالبان و حزب اسلامی به رهبری حکمتیار از جانب دیگر هر روز از مردم قربانی می گیرد.
وضع امنیتی هر روز نسبت به گذشته بدتر شده می رود، با گسترش دامنهی جنگ، میزان تلفات اعم از نظامی و غیرنظامی افزایش یافته است. ارتشأ و فساد در تمام مدارج دستگاه حاکمیت ریشه دوانیده است. کوچکترین امور مردم عادی بدون اخاذی از آنها پیش نمی رود، ملیونها کودک از حق تحصیل و آموزش محروم اند، بخش وسیعی از کودکان در نتیجهی فقر و ناداری مجبور به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا اند و هر روز به تعداد کودکان خیابانی در شهرهای بزرگ افزوده می شود. تکدی و گدایی رواج گسترده یی یافته است و این بیشتر کودکان و زنان اند که از سر ناچاری دست به این کار می زنند. تن فروشی و اعتیاد گسترده در میان نسل جوان محصول و ره آورد دیگری از منادیان دمکراسی و حامیان شان برای مردم است. در حالی که مشت مفتخوار و تبهکار ، به یمن شرایط حاکم، به ثروتهای نجومی دست یافته اند؛ مافیای زمین و چپاولگران ثروت و سرمایه های عامه، ملکیتهای دولتی و مردم بی دفاع را بزور و تزویر غصب نموده اند در حالی که مردم مستحق و صاحبان واقعی این ملکیتها از داشتن یک سرپناه ساده محروم اند. مافیای مواد مخدره نقش برجسته یی در تولید و قاچاق مواد مخدر دارد که یک سر آن به رأس حاکمیت و مجریان قدرت وصل است. زرع مواد مخدر و قاچاق آن که به یک شبکهی قدرتمند گسترش یافته و فرای مرزهای کشور عمل می کند، خود به یک عامل اصلی بی ثباتی تبدیل شده است و سود مضاعفی که از این ناحیه نصیب شان می شود، چالش دیگری است که می تواند دامنهی جنگ و خشونت را گسترده تر ساخته و هزینه های آن را تمویل نماید. فقر و بیکاری که حاصل روندهای لجام گسیخته است بیشتر از هر زمانی در کشور بیداد مینماید و شگاف میان فقر و ثروت سیر نجومی کسب نموده است. زورمندان که هر کدام لشکری از اراذل و اوباش را در کنار خود دارند با زور و ارعاب و بعضأ به مدد پاداش های دولتی کلبه های گلین مردم بینوا را ویران و بر فراز آنها کاخ های افسانه یی شان را بر پا داشته اند.
قدرتهای درگیر قضیهی افغانستان که در عمل کشور را در اشغال شان در آورده اند و همچنان همپالگی های محلی شان، ناتوان از بهبود اوضاع و خروج از بن بست کنونی اند. نیروهایی که در آغاز هجوم شان به کشور دم از قلع و قمع القاعده و طالبان می زدند و به مردم رنجکشیده بشارت رهایی و رفاه می دادند، امروز دارند به طرقی با این نیروها دمساز می شوند و آهنگ "صلح" و مشارکت شان در قدرت را ساز کرده اند. عدم توفیق و ناکامی پروژهی امریکا و قدرتهای درگیر در افغانستان نه یک امر صرفأ از سر اتفاق بلکه واقعیت اجتناب ناپذیری است که زمینه و علل آن را باییست در ماهیت سیاست های استراتیژیک و جدالها و تناقضات واقعی جهان و منطقه جستجو کرد. پروژهی صلح با طالبان را باید در این بستر و زمینه مورد ارزیابی قرار داد. همانطور که در دو دههی قبل مشکل و معضل اینها را طالبان و امارت اسلامی و بربریت مسلط در کشور تشکیل نمی داد، امروز هم آنچه که منافع اینها در رأس امریکا را مد نظر داشته و منطبق بر آن باشد، مشکلی با آن ندارند و طرفه این که بعید نیست پروژهی "دمکراتیزاسیون" منطقه یی شان، از جمله در افغانستان را به پای آن قربانی کنند.
اکثریت مردم ستمدیده و جان به لب رسیدهی افغانستان که قربانیان اصلی جنایات این جانیان هستند، خواهان اجرای عدالت و محاکمهی مجریان و عاملان آنها بودند و هستند، نتنها خواست اجرای عدالت که یک خواست مشروع و برحق مردم است مورد توجه قرار نگرفت بلکه به یمن حمایت کشورهای غربی و زیر سایهی نظامی ناتو این نیروها و سران شان در رأس امور قرار گرفته و بر سرنوشت مردم مسلط شدند. در طول یک دهه حاکمیت دولت دست ساز "بن اول"، کشورهای غربی در رأس ایالات متحده امریکا در ضدیت و تقابل با منافع اکثریت مردم افغانستان از منافع این نیروهای سیاسی شریک قدرت، به دفاع برخواسته و از عینک و زاویهیدیدآنها به وقایع افغانستان خیره شده اند. علاوه بر این،کشورهای همسایه از جمله پاکستان خواسته است تا از طریق مداخلات نامشروع اش در امور افغانستان، منافع استراتیژیک منطقه یی خود را در وجود مشارکت و سهیم ساختن طالبان در قدرت تأمین کند. با توجه به شکل گیری بسترهای قدرت منطقه یی و جهانی و افول قدرت بلا منازع امریکا، امریکا و متحدین به طور ضمنی ولی نه اعلام شدهی رسمی، دارند با طرح صلح و آشتی با طالبان به این خواست پاکستان لبیک می گویند.
اغلب تصامیم کلان و مهم استراتیژیک در کوریدورها و سالنهای دیگری پشت در های بسته اتخاذ شده و به منصهی اجراء گذاشته می شوند. "کنفرانس بن دوم" نیز از این امر مستثنی نبوده و نیست. در "کنفرانس بن دوم" که قرار است 5 دسامبر سال روان برگزار گردد، می خواهند یکبار دیگر نسبت به سرنوشت مردم افغانستان و در غیاب آنها و نماینده گان واقعی شان تصمیم بگیرند. ما جمعی از احزاب، سازمانها، نهادها و فعالین سیاسی اهل افغانستان، مقیم اروپا و امریکا ، با کسب تجربه از "کنفرانس بن اول" و نتایج زیانبار آن، می خواهیم صدای اعتراض ملیونها انسان دربند آن سرزمین باشیم و نگذاریم که بهمین ساده گی به سرنوشت مان بازی صورت گیرد و برای مان سناریو ببافند و مردم و مطالبات برحق شان را مورد معامله قرار داده و نادیده انگارند.
کمیتهی تدارک اکسیون اعتراضی در برابر "کنفرانس بن دوم" که طی فراخوانی اعلام موجودیت کرد، با حرکت از منافع مردم بلاکشیده و ستمدیدهی کشور و تحقق خواستها و مطالبات برحق این مردم از همهی انسانهای آزادیخواه و انسان دوست سوای تعلقات سیاسی، اتنیکی و ملی شان می خواهد که در تحقق این امر شریف ما را یاری رسانند و متحد و یکپارچه در صف واحد، صدای اعتراض به گلو خفتهی زنان، کودکان، مردان و جوانان کشور را هرچه رساتر فریاد کنند.
کمیتهی تدارک اکسیون اعتراضی در برابر "کنفرانس بن دوم"
16 اکتبر 2011
نامه سرگشاده به شرکت کننده گان
«کنفرانس بن دوم» به شمول سازمان ملل متحد و مقامات دولت آلمان
خانم ها و آقایان محترم!
ده سال پیش از امروز در شهر بن – آلمان بدون دخالت و سهم مردم و نماینده های واقعی آنها، دولتی برای افغانستان ساخته و پرداخته شد و سرنوشت و مقدرات مردم و جامعه به آن محول گردید. اگر این ده سال پس از سرنگونی امارت اسلامی طالبان را به ارزیابی گرفته و به آن دقیق شویم، در نخستین گام چیزی که به صورت روشن آشکار می شود، تفاوت فاحشی میان آنچه که "جامعه جهانی" تعهد سپرده بود و آنچه که در عمل انجام شده است می باشد. در آن دوران صحبت از سرنگونی نظام عقبمانده و افراطی طالبان، جنگ علیه تروریزم، دستگیری و زندانی کردن رهبران القاعده و طالبان از یک جانب و پایان دادن به کشت، تولید و قاچاق مواد مخدره، جمع آوری سلاح و ایجاد نظم نوین، حاکمیت دموکراسی، جامعهی قانونمند، احیای نیروهای امنیتی از جمله پولیس و ارتش و آموزش آنها، تعهد به رعایت حقوق بشر، تأمین رفاه اجتماعی، بازشدن درهای مدارس به روی دانش آموزان، به ویژه دختران و به رسمیت شناختن تساوی حقوق زنان و مردان، از جانب دیگر بود. نکات فوق برجسته ترین تعهدات "کنفرانس بن اول" بود. آیا واقعاً آنچه که گفته و ادعا شده بود در عمل پیاده شده است یا خیر؟
طرح سوال فوق بدین معنی نیست که تحولات و تغییراتی را که انجام شده است نفی کرده و یا از آن چشم پوشی نماییم، مسأله این است که با وجود میلیارد ها دالری که در افغانستان سرازیر و مصرف شده است و همچنین با وجود قربانی شدن جان چندین هزار انسان اعم از نظامی و غیر نظامی در این ده سال، حاصل و ارمغان آن برای اکثریت مردم افغانستان چه بوده است؟ آنچه در این میان کاملا روشن و بدیهی می باشد، این است که کشوری در وضعیت افغانستان که هست و بودش در این سه دهه جنگ، مخصوصأ جنگهای میان گروهی خانمانسوز، برباد رفته و به ویرانه تبدیل گردیده است را هرگز نمیتوان با اتکاء به نیروهایی که خود مسبب ویرانی، کشتار و بربادی آن اند، به شاهراه پیشرفت و تعالی هدایت کرد. روند جاری با هزار زبان گواهی می دهد آنچه که ادعا می شد نه تنها تحقق نیافت بلکه با تأسف با سپردن سرنوشت جامعه و مردم به نیروها و جریاناتی با این تاریخچه و پراتیک، فرصت ها و زمینه های خوب مساعد نیز از دست رفتند و از بازسازی و خودگردانی خبری نیست. عامل و علل عدم دست یافتن به این امر و شکست آن چیست؟
ما براین باوریم که در پهلوی عوامل دیگر دو عامل اساسی باعث تداوم این وضعیت و شکست تلاشهای انجام شده می باشد:
1. فقدان یک سیاست و استراتیژی درست، کارأ و دقیق کشور های درگیر فاجعه و یاران شان در هیئت دولت افغانستان.
2. فقدان یک دولت مردمی و کار آزموده که بتواند کشور را از بحران هایی که به آن گرفتار آمده به سمت درست مدیریت و رهبری کند.
تا زمانیکه این دو عامل مطرح شده در فوق و مسائل دیگری که در زیر به گونه یی فشرده بدان پرداخته می شود، به درستی مورد توجه قرار نگرفته و حل نشوند، در ده سال آینده نیز نتایج مشابهی را شاهد خواهیم بود.
3. در بخش امنیت: شهروندان هر کشوری از جمله شهروندان افغانستان برای زنده گی خود به فضایی نیاز دارند که در آن بتوانند در صلح، امنیت و آسایش زنده گی کنند و این مسوولیت قبل از همه به دوش دولت است که امنیت و مصونیت شهروندانش را تأمین کند. اما متاسفانه امنیت در افغانستان تضمین نشد و هر روز انسان های بی شماری در آنجا به عناوین مختلف از آزادی و امنیت محروم و کشته و زخمی می شوند.
4. دربخش اقتصاد: این سه دهه جنگ، زیربنای اقتصادی و شیرازهی زنده گی در افغانستان را نابود کرده است. که در نتیجهی آن بیکاری، فقر، گرسنگی، خانه به دوشی، فساد، جنایت و آدم کشی گسترش یافت و به دلیل تداوم این وضع ناهنجار برخی از مردم و به خصوص جوانان بیشتر از سر یأس و فقر راهی جز پیوستن و پناه بردن به صف مخالفان و تروریستان را نیافتند. برای نجات جامعه و گذر از بحران کنونی دولت و حامیان بین المللی آن بایستی در قدم نخست به بازسازی زیر ساخت های اقتصادی کشور می پرداختند که متأسفانه در این زمینه هیچ توجهی نکرده و کار خاصی انجام نداده اند. مگر نه این است که دامنه گسترش بحران سیاسی ربطی مستقیم به عدم پاسخ گویی و یا ناتوانی حاکمیت در ارائهی بدیل و راه حل بحران اقتصادی دارد؟ اگر که چنین است حاکمیت کنونی در این عرصه هیچ کار مثبت و درخور توجهی انجام نداده است. علاوه بر مسائل و معضلات دیگر یک گره گاه اصلی بحران عدم توجه و درک درست حاکمیت از پاسخ دادن به نیاز های عاجل و فوری شهروندان از جمله ایجاد مشاغل و جذب نیروی کار و از آن طریق رونق اقتصاد کشور است. در این راستا متاسفانه هیچ برنامهی اجرائی به جز ادعاهای میان تهی وجود ندارد.
5. دربخش زراعت و دامداری: یک بخش مهم و اساسی اقتصاد افغانستان وابسته به زراعت و دامداری است. اما از آنجاییکه که در زمینهی رشد این سکتور توجهی مبذول نشده، هنوز کشاورزی و همچنین دامداری در کشور در حالت بدوی و سنتی آن باقی مانده است، علاوه بر آن چندین دهه جنگ ضربات مدهشی را بر این بخش از تولید وارد آورده است. طی این چند سال پس از سرنگونی امارت اسلامی طالبان تلاش مثمری در جهت رشد صنعت کشاورزی و مالداری صورت نگرفته، از به کار گیری شیوه های مدرن و میکانیزه خبری نیست. در ضمن ، صنعت کشاورزی و دامداری کشور همیشه متاثر از عوامل طبیعی مانند خشکسالی و سیلاب است که منجر به نابودی محصولات کشاورزی و مواشی می شود، چیزی که خود زنده گی میلیون ها انسان را در معرض خطر قرار داده و فقر و گرسنگی بیشتری را باعث می شود. طبق آمارهای ارائه شده از جانب مجامع جهانی فعلاً ٩ میلیون انسان در افغانستان زیر خط فقر زنده گی می کنند و در معرض گرسنه گی و مرگ قرار دارند. چرا جوامع بین المللی و دولت افغانستان برای رفع این خطرات که جان و هستی انسانهای بیشماری را هر سال تهدید می کند، اقدامات و راه حلهای جدی یی را روی دست نگرفته و نمی گیرند؟
6. دربخش حقوق بشر: حاکمیت کنونی کارنامهی درخشانی در مورد پاسداری و حراست از حقوق بشر و حمایت از شهروندانش ندارد. توجهی به حقوق جهان شمول زنان، کودکان، معلولین جنگی، مهاجرین بی سرنوشت در کشور های مختلف جهان، و حقوق کودکان زندانی که بخاطر جرم مادرانشان در زندان بسر می برند، صورت نگرفته است. بیعدالتی و تبعیضی که نسبت به زنان صورت می گیرد و سالانه بیشتر از سه هزار زن دست به خود سوزی می زنند، گوش و بینی شان بریده می شود و یا سنگسار می شوند، همچنان در قلمرو حاکمیت این دولت ادامه دارد؛ در "کنفرانس بن اول" تعهد سپرده شده بود که جنایتکاران جنگی به پای میز محاکمه کشانیده می شوند و عدالت برقرار می شود. اما متاسفانه چنانکه شاهدیم نه تنها این جنایتکاران به پای میز محاکمه کشانیده نشدند و عدالت در مورد آنها و جنایات بی شمار شان اجراء نشد، بلکه هر کدام از آنها به مقام و منصبی دست یافته اند و در دولت شریک هستند و از جانب شما هم حمایت و کمک می شوند. آیا می شود با این سیاست های دوپهلو و دوگانه رعایت حقوق بشر را در افغانستان ضمانت کرد؟
7. دربخش رفاه اجتماعی: مگر در ماستر پلان بازسازی افغانستان شعار رفاه اجتماعی برای مردم افغانستان پرصداتر نبود؟ اگر امروز به ده سالی که گذشت نگاه کنیم دو طبقهی خاص اجتماعی در جامعه خیلی آشکار خود را نمایش میدهد، که یکی دارا و صاحب ثروت و قدرت و دیگری نادار و بی قدرت است. نظر به گزارش سازمان خواربار جهانی، سازمان ملل متحد و بانک جهانی ٨٥ % مردم افغانستان در مرز فقر و مرگ قرار دارند. بیشتر از پنج ملیون کودک افغان در اثر فقر از حق تحصیل و رفتن به مکتب محروم اند، چون تنها نان آور خانواده های شان هستند. از پروژه های اساسی و بنیادی عام المنفعه مانند تهیئهی آب آشامیدنی و تولید انرژی برق برای شهروندان، خبری نیست. سالانه هزاران خانواده متشکل از زن و مرد و پیر و جوان، دست به مهاجرت زده و برای دست یافتن به یک لقمه نان و حفظ جان، کشور را ترک می گویند. بیکاری، جنگ و خشونت یکی از عوامل اصلی مهاجرت های جمعی به شمار می رود. بحران دیگری که جامعه را همه ساله تهدید می کند و تبدیل به زخمی خونین شده است مسألهی اسکان یک و نیم میلیون انسان کوچی است. اصلاً نه دولت افغانستان و نه جامعهی جهانی به معضلهی کوچی ها توجه نکرده و نمی کنند، با وجودیکه در افغانستان هزاران هکتار زمین برای توزیع در اختیار دولت است. چرا پس از سالها راه حلی برای مشکل اسکان کوچیها ارائه نمی شود؟ و کوچی و کوچی گری در این سرزمین پایان نمی یابد؟ حال اینکه این شیوهی زنده گی از هر جهتی قبل از هر کسی به ضرر خود این مردم و به ویژه زنان و کودکان شان است. چون از نعمت سواد، درمان و آمیختن با سایر مردم بی نصیب مانده و به عنوان شهروند از داشتن نقش در امور جامعه و سرنوشت خود شان محروم هستند.
8. دربخش برخورد وتعامل با طالبان: مردم افغانستان خواهان صلح و آشتی اند. حاکمیت کنونی و حامیان آن خلاف آراء و آرزوهای برحق مردم کشور تحت عنوان صلح خواهی میخواهند با نیروهای سیاهی چون طالبان و ... وارد معامله شوند. علیرغم ادعا های اولیهی حامیان و مهندسان این دولت دال بر نابودی طالبان و القاعده امروز میخواهند به این نیروهای جنایتکار چراغ سبز نشان دهند و از آنها می خواهند که در حاکمیت شریک شوند و یکبار دیگر "امارت" شان را با کمک و همکاری جامعه جهانی و تحت لوای "دموکراسی" بر پا دارند. از نظر ما و به همین مبناء اکثریت مردم افغانستان این "صلح خواهی" چیزی نیست جز بازگشت به دوران و حاکمیت ظالمانهی سالهای قبل از حادثهی یازدهم سپتامبر.
9. دربخش روابط دیپلماتیک و سیاست خارجی: دولت افغانستان و حامیان بین المللی آن دراین راستا برنامه وخط مشی مشخص و روشنی نداشته و طبق منافع کوتاه مدت خودشان به آن برخورد مینمایند. در این زمینه ما خواهان قطع سریع مداخلات کشورهای منطقه و همجوار از جمله پاکستان و ایران در امور کشور هستیم. مردم افغانستان خواهان رابطهی نیک و برابر با همسایه گان خود است. اما کشورهای همسایه به خصوص کشور پاکستان طی این چند دهه با مداخلات آشکار شان در امور افغانستان از طالبان و دیگر احزاب مخالف دولت حمایت و پشتیبانی نموده و به پیچیده گی معضل سیاسی افغانستان عمق و پهنای دیگری می بخشند. این سیاست و تداوم آن به نفع مرمان افغانستان وکشورهای همجوار نبوده و نامشروع می باشد.
آنچه که در بالا بدان اشاره شد خواسته های آرمانی و تخیلی نیستند که دست یافتن به آنها امری غیر قابل دسترس باشد، بلکه خواست ابتدایی مردم و نیاز های اساسی جامعه است که با داشتن یک دولت منتخب، دمکراتیک و دلسوز و همچنان با طرح ها و برنامه ریزی های درست و عینی و به کمک های بشریت متمدن می تواند میسر گردد و کشور را از بحران کنونی نجات دهد. دولت ها در افغانستان تاریخاً خود را مافوق جامعه جا زده اند و بر مردم استبداد و بیعدالتی روا داشته اند، دولتی باید در افغانستان به وجود بیاید که خود را خادم مردم و خدمتگار جامعه بداند، حق شهروندان را به رسمیت بشناسد و به آزادی، دموکراسی، آزادی بیان و اندیشه و آزادی مطبوعات باور داشته و به آن ارج بگذارد، تا مردم خود را در آن نظام بیابند و آنرا از خود بدانند. دولتی که از میان مردم و بر اساس خواسته ها و ارادهی مردم بناً شده و مردم مهندس آن باشند، به خودی خود تأیید و پشتیبانی مردم را باخود داشته وحس مسوولیت در برابر قانون را در اذهان آنان نیز برمی انگیزد. و از اینجاست که یک رابطهی ارگانیک بین دولت و مردم رشد کرده و جامعه را به سمت تحول و ترقی سوق میدهد و درک مسوولیت پذیری و حق طلبی و همیاری را درمیان مردم تقویت می کند و این خود باعث پیشرفت و تعالی کشور می شود.
ما جمعی از افغانها در خارج از کشور اعم از فعالین سیاسی مربوط به احزاب و سازمانهای سیاسی و افراد مستقل بر این باوریم که "کنفرانس بن اول" و دولتی که از بطن آن زاده شد در این ده سالی که گذشت به تعهداتش عمل نکرد و به یک نهاد فاسد تبدیل گردیده و مشروعیتش در اذهان مردم افغانستان زیر سوال رفته است. در نتیجه، این روند و ادامهی آن به همین منوال به نفع مردم و جامعه نبوده و نیست؛ ما بر آنیم تا زمانی که تغییری در استراتیژی و سیاست های کنونی مجریان اصلی قدرت به نفع ثبات سیاسی به وجود نیاید، و زمینه ها و شرایط مشارکت دموکراتیک مردم برای تعیین سرنوشت خودشان مساعد نشود، "کنفرانس بن دوم" و ماحصل آن نیز چیزی بهتر از "کنفرانس بن اول" نخواهد بود، چیزی که مردم افغانستان به تلخی آن را تجربه کرده اند.
با عرض سلام های دوستانه
قطعنامه حرکت اعتراضی در برابر کنفرانس بن دوم
ما افغانهای مقیم اروپا اعم از افراد عادی و فعالین مربوط به احزاب، سازمانها و نهادهای سیاسی و اجتماعی و نیز روشنفکران و فعالین سیاسی مستقل که از وضعیت ناهنجار کنونی و بربریت جاری در افغانستان ناراضی بوده و برآن معترضیم، امروز (دوشنبه مورخ پنجم دسامبر) با گردهم آیی و با به راه اندازی حرکت اعتراضی در برابر مقر برگزاری "کنفرانس بن دوم" که در شهر بن آلمان برگزار گردیده است، میخواهیم صدای اعتراض به گلو خفتهی زنان، کودکان، مردان و جوانان کشورمان را هرچه رساتر فریاد کرده و به سمع شرکت کننده گان این کنفرانس و دولتهای متبوعشان و نیز مقامات ملل متحد و سائر نهادهای سیاسی و اجتماعی و نهادهای مدافع حقوق بشر در افغانستان، منطقه و جهان برسانیم.
ما شرکت کننده گان این گرد هم آیی و حرکت اعتراضی خواستها و مطالبات خویش را به نماینده گی از مردم ستمدیدهی افغانستان درچند نکتهی زیر خلاصه مینماییم:
از دولتهای درگیر در قضیهی افغانستان که به این کشور نیروی نظامی و مشاورین سیاسی فرستاده اند و آنرا عملاً در قبضه و اختیار خویش دارند، میخواهیم تا از معامله گری با نیروها و چهره های رسوا و شناخته شدهی جنایات سه دههی اخیر دست برداشته و آنان را بیشتر از این مورد حمایت و پشتیبانی قرار ندهند و برای خلع آنان از مناصب دولتی و کشاندن ایشان به پای میز محاکمه ، زمینه های لازم را فراهم آورند.
طبق مواد مندرجهی کنوانسیون ژنیو، نیروهای اشغالگر مکلف اند تا امنیت جانی و مالی شهروندان کشورهای اشغال شده را تأمین و از گسترش هرج و مرج و نا امنی در آن جلوگیری نمایند، مگر متأسفانه این نیروها در افغانستان به این امر توجه چندانی مبذول نداشته و مصروف دست یابی و به سررساندن اهداف و منافع خاص خودشان میباشند. لذا ما شرکت کننده گان این گردهم آیی از مقامات دولتهای اشغالگر کشورمان میخواهیم تا به این امرمهم و حیاتی جداً توجه نموده و عملاً دست به کارشوند.
سیاست مصالحه با طالبان آشکارا مخالف ادعاهای اولیهی ایالات متحدهی امریکا و متحدین آن و نیز در ضدیت کامل با منافع مردم افغانسان بوده و به هیچ صورتی نمیتواند صلح و آرامش را در کشور تأمین نماید. لذا از امریکا و شرکای نظامی اش در افغانستان و نیز از دولت تحت الحمایهی آنان جداً میخواهیم تا به تأسی از تعهدات اولیهی شان و با إتخاذ سیاستهای قاطع در برابر طالبان و سائر گروههای عقبگرا و قرون وسطایی مانند دارودستهی حقانی و حکمتیار، این نیروهای شر و فساد را وادار نمایند تا از ارتکاب جنایت و کشتار بیرحمانهی مردم بیگناه و بیدفاع کشور دست برداشته و به زنده گی عادی و صلح آمیز روی آورند.
کشورهای همسایه به خصوص ایران و پاکستان با استفاده از ناتوانیهای و نارسایی های دولت دست نشانده و عدم توجه و سهل انگاریهای قوای ناتو، به مداخلات و تجاوزات خویش بالای افغانستان إدامه داده و به آن بعد های تازه یی بخشیده اند، چنانکه اقدامات تحریک آمیز مذهبی و قومی ازجانب رژیم اسلامی ایران و راکتباران مناطق سرحدی کشور و پشتیبانی، تمویل وتجهیز طالبان و سائر گروههای دهشت افگن از جانب رژیم نظامیگر پاکستان، تازه ترین گواه این ادعاست. ما ضمن تقبیح این مداخلات و تجاوزات بی پرده و بی شرمانه، از دولتهای اشغالگر و در رأس همه ایالات محدهی امریکا خواهانیم تا با استفاده از همه طریقه ها و وسائل ممکن جلو این تجاوزات آشکار و بیشرمانه را گرفته و نگذارند تا بیشتر از این إدامه یابد.
ما شرکت کننده گان این حرکت اعتراضی از کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل متحد و سائر نهادهای مدافع حقوق بشر جداً تقاضا مینماییم تا از حالت نظاره گری محض بیرون آمده و به وضعیت رقتبار مردم افغانستان و به خصوص زنان و کودکان و پامال شدن ابتدایی ترین حقوق انسانی آنان توجه جدی مبذول داشته و موارد نقض این حقوق را برجسته سازد و نقض کننده گان آنرا آشکارا و بدون کرنش و ملاحظه کاری سرزنش و توبیخ نماید.
ما شرکت کننده گان این حرکت اعتراضی به این باوریم که علت و عامل اصلی تمام نابه سامانی ها و چالشهای کنونی کشور را فقر و ناداری و بینوایی شدید و منحصر به فردی تشکیل میدهد که در نتیجهی عدم توجه به زیر ساختهای اقتصادی و عام المنفعه دامنگیر مردم افعانستان گردیده و أکثریت قاطع آنان را به زیر خط فقر رانده است. لذا از دولت دست نشانده و حامیان خارجی آن با قاطعیت تمام تقاضا مینماییم تا به این امر مهم و حیاتی جداً توجه و از گسترش تبعات فاجعه بار آن جلوگیری نمایند.
معلمین، کارمندان پایین رتبهی دولتی و کارگران با معاشی که از دولت و کارفرمایان دریافت میدارند ده در صد از آنچه را که برای زنده گی بخور ونمیرو آبرومند به آن نیاز دارند تأمین کرده نمیتوانند. و این خود یکی از برجسته ترین عوامل فساد اداری، رشوه ستانی و اختلاس و ندانم کاری در دستگاه دولت بوده و ایجاب مینماید تا معاشات و دستمزدهای کارمندان و کارگران به اندازه یی بلند برده شود که بتوانند حد اقل مایحتاج زنده گی آبرومندانهی خود و اعضای فامیل خود را تآمین نمایند. همچنان حقوق تقاعد و بازنشسته گی شکل سمبولیک داشته و به طرز خنده آوری پایین و ناچیز است و به هیچ وجه نیازمندیهای مبرم اشخاص متقاعد و بازنشسته را که در عین حال از کهولت و بیماریهای ناشی از آن نیز در عذاب اند، نمیتواند تکافو نماید و ایجاب مینماید تا در این زمینه تجدید نظر صورت گرفته و این حقوق تا حد تأمین نیازمندیهای اولیهی متقاعدین بلند برده شود. در همین راستا باید یاد آور شویم که معلولین وآسیب دیده گان جنگها ی سی ساله و نیز بازمانده گان کسانی که در این جنگهای خانمان سوز جانهای خود را از دست داده اند از حقوق وامتیازات لازم برخوردار نبوده و در فقر و تهی دستی مطلق به سر میبرند که ایجاب مینماید تا برای آنان معاش ماهانه و مستمری مناسب پرداخته شود تا بتوانند رنجها و آلام خویش را فراموش و به گونه یی آبرومندانه و با عزت درجامعه زیست نمایند. تحقق بخشیدن به این مطالبات در شرایطی که سالانه ملیاردها دالر به کشورمان سرازیر میگردد یک آرمان خیالی و ناممکن نبوده و به ساده گی قابل اجرا میباشد.
ملیونها کارگر در سراسر کشور از بام تا شام در بد ترین شرایط کاری عرق میریزند و کار میکنند ولی در پایان روز یا با دستان خالی و به امید فرا رسیدن روز توزیع معاشات یکماهه که آنهم در بهترین حالت تکافوی مصارف پنج روزهی آنان را کرده نمیتواند و یا با دریافت دستمزدی که نمیتوانند با آن حد اقل نان خشکی برای فرزندانشان خریداری نمایند، راهی خانه و کاشانهی خویش میشوند و از اینهم رنج دهنده تر آنکه صدها هزار پیر و جوان بیکار که به جز نیروی بازوی خویش چیز دیگری در اختیار ندارند، صبحگاهان راهی چهار راهها و فلکه های شهر میشوند تا باشد که آقایی و کارفرمایی بیاید و با هزار خود نمایی و تبختر ایشان را اجیر و به کار بگمارد. مگر تعداد آقایان وکارفرمایان کمتراز آنست که بتوانند همهی این بیکاران را به کار بگمارند و در نتیجه بسیاری از آنان بعد از ظهر با شکمهای گرسنه و دستهای خالی نومیدانه به خانه های خویش وبه نزد زن و فرزندان منتظر و گرسنهی خویش برمیگردند و هیچ چشم بینا و گوش شنوایی نیست تا این وضعیت ناعادلانه و غیرانسانی را ببیند و فریاد این انسانهای مظلوم را بشنود. قانون و مقرراتی که بتواند منافع این انسانهای ستمکش را در پایین ترین سطح آن تأمین و از حقوق آنان دفاع نماید و جود ندارد و آنچه که به نام قانون کار وجود دارد به اعتراف وزیر کار و امور اجتماعی دولت دست نشانده با معیارهای بین المللی مطابقت و همخوانی نداشته و نیاز به تجدید نظر دارد. لذا با جدیت تمام از مقامات دولت پوشالی و حامیان ملیاردر آنان میخواهیم تا لحظه یی به حال این ستمکشان بیندیشند و به خاطر پایان دادن به این وضعیت تکان دهنده وغیر انسانی اجرائات لازم را روی دست گیرند.
در افغانستان امروز ملیونها کودک یگانه نان آورخانواده های شان هستند و هزاران کودک دیگر درپهلوی مادران محبوس خویش وبه خاطر جرم آنها سلب آزادی شده اند وعملاً در زندانها به سرمی برند و از داشتن هرگونه فرصتی برای آموزش و رفتن به مکتب و از هرنوع حق کودک محروم ا ند و با گذشت هر روز به تعداد آنان افزوده میشود ، مگر مقامات دولت تحت الحمایه و حامیان سرمایه دار ایشان با بی تفاوتی تمام این کودکان محروم را تماشا و نظاره مینمایند و لحظه یی هم به خاطر حل این معضل نمی اندیشند.
همه میدانند که در افغانستان بیشتر از هشتاد درصد از شهروندان و به خصوص معلمین، کارمندان، کارگران ومستخدمین دولتی درحالت بی سرپناهی و خانه به دوشی به سر میبرند در حالیکه مقامات تازه به دوران رسیدهی دولت پوشالی به گونه یی مافیایی و چپاولگرانه هزاران هکتار از زمینهای رهایشی ملکیت عامه را به عناوین مختلف غصب و به قیمتهای گزافی بالای چپاولگران کوچکتر از خودشان که در نتیجهی غصب و نهب بخشهای دیگری از دارایی های عامه صاحب مال و مکنت و سرمایه شده اند به فروش میرسانند. لذا بی سرپناهی و خانه به دوشی یکی دیگر از دشواری ها و معضلات اجتماعی و اقتصادی کشور را تشکیل میدهد و ایجاب مینماید تابه خاطر حل آن اقدامات جدی و عملی صورت گیرد.
مسألهی کوچی ها که بیشتر از یک و نیم میلیون ازباشنده گان افغانستان را تشکیل میدهند به یک زخم ناسور و یک معضلهی جدی تبدیل شده است و باعث تنشها و برخوردهای مسلحانهی قومی میان مردم ما گردیده و کماکان ادامه دارد، مگر دولت افغانستان و حامیان بین المللی آن به این معضله توجهی نکرده و نمی کنند، و این در حالیست که در افغانستان هزاران هکتار زمین قابل زرع و سکونت در اختیار دولت است و میتوان آنان را به بسیار سهولت إسکان داده و جا به جا ساخت.
در نتیجهی جنگها ، انتقام کشی ها و عقده گشایی های سه دههی اخیر ملیونها افغان به علتهای گوناگون وادار به ترک خانه و کاشانهی شان شده و به اقصی نقاط جهان و به خصوص کشورهای پاکستان و ایران پناه برده و اقامت گزیده اند. پناه گزینانی که در پاکستان و ایران به سر میبرند از حقوق پناهنده گی کاملا محروم بوده و در وضعیت ناهنجار و رقتباری قرار دارند، همچنان بسیاری از پناهنده گان افغان در اروپا و سائر نقاط جهان در حالت بی سرنوشتی به سر میبرند که ایجاب مینماید تا دولت افغانستان و حامیان خارجی آن به خاطر دفاع از حقوق آنان با دولتهای ذیربط به گونه یی جدی وارد مذاکره شده و زمینه های لازم را جهت بازگشت آبرومندانهی آنان فراهم نمایند.
به همه گان روشن است که افغانستان یکی از بزرگترین تولید کننده گان مواد مخدر در جهان بوده و سالانه صدها تن تریاک و هیرویین از این کشور به سراسر جهان ارسال میگردد. پس جای شک نیست که در عقب این تجارت بزرگ و پر درآمد دست مافیای جهانی مواد مخدر دخیل بوده و در میان تمام طرفهای درگیر از مقامات دولت دست نشانده گرفته تا حامیان بین المللی آن و حلقات بالایی طالبان ، از نفوذ و موثریتی برخوردار است و همکاری آنان را با خود دارد. ما ضمن تقبیح این عمل زشت و ضد انسانی از تمام طرفهای درگیر جدا تقاضا مینماییم تا به خاطر منع کشت، تولید و ترافیک این مواد به گونه یی عملی و صادقانه اقدام نمایند.
ما اشتراک کننده گان این گردهمایی و حرکت اعتراضی به این باوریم که خواستها و مطالبات فوق الذکر آرمانهای مجرد و انتزاعی روشنفکرانه نبوده بلکه نیازهای عاجل، مبرم و حیاتی مردم رنج دیدهی افغانستان میباشد که بایستی هرچه زودتر به آن توجه و رسیده گی صورت گرفته و از ادامهی آن جلوگیری به عمل آید.
کمیتهی تدارک اکسیون اعتراضی در برابر "کنفرانس بن دوم"
16 اکتبر 2011
دعوتنامه
سرنوشت مردم افغانستان بار دیگر در غیاب آنها و نماینده گان واقعی شان توسط قدرتهای بزرگ درگیر در قضایای کشور، متحدان منطقه یی و دولت فاسد، دست نشانده و فاقد مشروعیت با همراهی و همدلی چهره های منفور و معامله گر عرصه سیاست، که کارنامه یی جز جنایت و واپسگرایی ندارند، در شهر بن آلمان رقم میخورد. سرنوشتی که نسل کنونی و آینده گان بایست سال ها بار آن را به دوش بکشند و بدان محکوم باشند.
در "کنفرانس بن دوم" که در دسامبر سال جاری برگزار میشود، نماینده گان طالبان، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و گروه اسلامی حقانی در کنار برادران شان در قدرت حاکمه نیز حضور خواهند یافت. آنان نه تنها تحت نام «صلح و آشتی ملی» در قدرت سهیم می شوند، بلکه در تصمیم گیری های حساس و مهم که آیندهی حاکمیت سیاسی کشور در آن رقم می خورد، به عنوان طرف اصلی این معامله، با حمایت ضمنی یاران بین المللی و منطقه یی شان، حرف اول را خواهند زد.
جای شک و تردید نیست که بعد از این به اصطلاح صلح و آشتی معامله گرانه میان دولت کرزی و افراد و نیروهای تاریک اندیش فوق الذکر و همکاسه شدن این نیروهای به غایت ارتجاعی و جنایتکار، مردم افغانستان به سر نوشتی بدتر از آنچه که در ده سال پیش با گوشت و پوست شان آن را تجربه کردند و در همین شهر بن و با دخالت مستقیم کشورهای غربی و متحدین محلی شان مهندسی شد، دچار خواهند شد. روی این اساس و همانگونه که تجربهی تاریخی نشان داده است، نقش جلسهی "بن دوم" برای آیندهی مردم افغانستان خیلی حیاتی و آینده ساز بوده و در آن سرنوشت مردم ، مخصوصاٌ زنان و کودکان، رقم خواهد خورد.
در این شرایط حساس و تاریخی وظیفهی مبرم سوسیالیستها، چپ ها، نخبه گان، روشنفکران، دموکرات ها، جنبش های حق طلبانه و آزادی خواهانهی زنان، جنبش فیمینستی و طرفداران حقوق بشر، شاعران و نویسنده گان خارج از کشور چیست؟
سکوت یا اعتراض؟!
تا چه زمانی باید تماشاگر پاسیو این وقایع و مناظر دلخراش بود و هیچ عکس العملی از خود بروز نداد. با سکوت هیچ تغییر و تحول صورت نگرفته و نمی گیرد، بلکه اعتراض و دخالت و مشارکت آگاهانه و سازمان یافته مایهی تغییر و تحول است. بناءً از همهی شما مردم آگاه، آزادیخواه و معترض به وضع موجود و بربریت جاری، دعوت می کنیم که بیایید با هم و با اتحاد و همدلی این سکوت را در هم بشکنیم و صدای به گلو خفتهی مردم دربند افغانستان را به گوش اشتراک کننده گان جلسهی بن دوم و مهمتر از همه به گوش بشریت آزادیخواه در پهنهی جهان با صدای رسا برسانیم و بانگ درآوریم:
"بازی با سرنوشت و آیندهی مردم افغانستان و پا مال کردن حقوق طبیعی آنان دیگر بس است!"
زنده باد صلح، آزادی و برابری!
نابود باد جنگ و جنگ افروزان غارتگر!
کمیتهی تدارک حرکت اعتراضی در برابر "کنفرانس بن دوم"
2011-11-10
برای معلومات بیشتر لطفاً به این شمارهً تیلفون و آدرس ایمیل با ما در تماس شوید.
0049 - 2234 27 68 45 - دفتر Mobil- 0049 - 0160/5937066 حامدیوسف نظری
0049 - 02347089552 Mobil – 0049 - 01718238137 خانه -- آقای عزیز صافی
Kaweh-verlag@gmx.de
azzizde@yahoo.de
آدرس و تاریخ برگزاری میتنک اعتراضی علیه جلسه بن دوم:
روز دوشنبه تاریخ پنجم دسامبر 2011 م از ساعت 30،10 صبح الی30،14 بعد از ظهر
Kunstmuseum Bonn
Friedrich-Ebert-Allee 2
53113 Bonn, Germany
|