یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ آذر ۱٣۹۰ -  ۹ دسامبر ۲۰۱۱


 «گلوله طلایی مشقی از آب درآمد»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛دو اصطلاح گلوله طلایی و گلوله نقره ای برای همه آنها که ادبیات استراتژیک غرب علیه ایران را تعقیب کرده اند کاملا آشناست. هر دو اصطلاح، ظرف دو سال گذشته به طور گسترده برای توصیف مجموعه اقداماتی به کار رفته که غربی ها معتقد بوده اند در متوقف کردن برنامه هسته ای و منطقه ای ایران دارای ویژگی «تمام کنندگی» است طوری که ایران به هیچ وجه قادر به مقاومت در مقابل آنها و خنثی کردن اثراتشان نخواهد بود.
اصطلاح گلوله نقره ای را نخستین بار روزنامه وال استریت ژورنال که منافع دست راستی ها را در آمریکا نمایندگی می کند برای تحریم بنزین ایران به کار برد. تصور آمریکایی ها بویژه از سال ۲۰۰۹ (۱٣٨٨) به این طرف این بود که تحریم صادرات بنزین به ایران تاثیری بسیار مخرب و جبران ناپذیر بر فضای داخلی ایران خواهد گذاشت و می تواند ظرف مدتی کوتاه محیط داخلی ایران را چنان به هم بریزد که ایران راهی جز واگذاری امتیازهای اساسی درباره برنامه هسته ای و منطقه ای خود نداشته باشد.
عمر اصطلاح گلوله طلایی اما کمی کوتاه تر است. این اصطلاح را ابتدا اسراییلی ها وضع کردند و منظورشان هم این بود که گلوله طلایی توصیف کننده راهکاری است که اگر غرب بتواند ریسک اجرای آن را بپذیرد بدون شک موفق به مهار ایران خواهد شد و ایران اساسا به لحاظ مولفه های قدرت ملی در موقعیتی نیست که در مقابل آن مقاومت کند. از دید صهیونیست ها این راهکار تحریم خرید نفت و تحریم بانک مرکزی ایران بود که عملا -البته به عقیده آنها- می توانست ایران را از کل نظام مالی جهانی حذف کرده و درآمدهای آن را در حالی که هزینه های داخلی اش به شدت رشد کرده، صفر کند.
در این باره که هر یک از این دو گزینه دقیقا شامل چه محتوایی است و تحت چه شرایطی باید شلیک شود، همواره بحث هایی دراز دامنه در محافل راهبردی غرب جریان داشته است. دو سوال در این میان از همه برجسته تر بوده است. اول، آیا این گلوله ها همانقدر که ادعا می شوند موثر است؟ و دوم، وقت استفاده از آنها چه زمانی است و چگونه می توان مناسب ترین زمان را مشخص کرد؟
گلوله نقره ای یک سال پس از آغاز فتنه ٨٨ در ایران شلیک شد. در حدود اواخر بهار ۱٣٨۹ آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که به چند دلیل بهتر است مجددا گزینه تحریم را که با صدور آخرین قطعنامه در سال ۲۰۰۷ از دستور کار خارج و ناکارآمدی آن عیان شده بود، مجددا فعال کنند. اولا تحلیل آمریکایی ها این بود که جریان فتنه در ایران در حال مردن است و تنها عاملی که احتمال دارد بتواند جانی دوباره به آن بدهد ایجاد فشار اقتصادی به مردم است. ثانیا آمریکایی ها تصور می کردند تحت تاثیر وقایع سال ٨٨ پیوند نظام و مردم در ایران سست شده و بنابراین، این بار اگر مردم تحت فشار اقتصادی جدی قرار بگیرند، بلافاصله سطح حمایت خود را از سیاست های راهبردی نظام مثلا در حوزه برنامه هسته ای کاهش خواهند داد. و ثالثا همانطور که هیلاری کلینتون در سال ٨٨ به صراحت گفت دولت آمریکا تصور می کرد در اثر وقایع پس از انتخابات اجماع سیاسی درون نخبگان و هیئت حاکمه در ایران ضربات اساسی خورده و اگر کشور با یک فشار واقعی از بیرون مواجه شود اختلافات درون نظام تا حد بی سابقه و شاید هم خرد کننده ای رشد خواهد کرد.
بر مبنای این ٣ استدلال شورای امنیت در ژوئن ۲۰۱۰ (بهار ۱٣٨۹) قطعنامه ۱۹۲۹ را صادر کرد و دولت آمریکا نیز با استناد به این قطعنامه در ژوئیه همان سال برای نخستین بار صادرات بنزین به ایران را تحت تحریم قرار داد به این معنا که هر کشور یا شرکتی که به ایران بنزین صادر کند مشمول مجازات های دولت آمریکا قرار خواهد گرفت یا از دسترسی به سیستم اقتصادی این کشور محروم خواهد شد.
گلوله نقره ای بلافاصله به مانعی سخت و غیر منتظره برخورد کرد. اولا ایران از چند سال قبل مکانیسم های سهمیه بندی، آزادسازی و نظم دهی به مصرف را به خوبی فعال کرده بود و در نتیجه تحریم بنزین نتوانست به عنوان یک عامل شوک آور بر روی جامعه ایرانی عمل کند. ثانیا ایران بلافاصله توانست با یک ابتکار فنی در داخل و با تغییر کاربری برخی از پالایشگاه های خود به سرعت بنزین لازم برای مصرف داخلی را تولید کرده و حتی ظرفیت هایی برای صادرات آن ایجاد نماید. و گذشته از همه اینها تحریم بنزین اساسا آنطور که آمریکایی ها می خواستند اجرا نشد و بسیاری از شرکت ها که تجارتی داخل خاک آمریکا ندارند، بدون هیچ ترس و واهمه ای به صادرات بنزین به ایران ادامه دادند.
به نظر می رسید مشقی از آب درآمدن گلوله نقره ای، غربی ها را تاحدودی سر عقل آورده و دریافته اند که تحریم ها حداکثر یک ابزار تولید فشار سمبلیک است نه یک اهرم فشار واقعی؛ آن هم بر روی کشوری با ظرفیت ها و توانایی های ایران. به همین دلیل بود که از آن مقطع به بعد تنها کاری که کردند افزودن گاه به گاه نام چند فرد و شرکت ایرانی به فهرست تحریم هایی بود که نه ارزشی داشت و نه هرگز اجرا می شد.
وقوع انقلاب های اسلامی در منطقه و دچار شدن آمریکا و اسراییل به یک ضعف بی سابقه راهبردی به تبع آن، همچنین فشار اقتصادی و داخلی بر دولت آمریکا که باعث شده چاره ای جز کاهش حضور مستقیم در منطقه نداشته باشند و روی کار آمدن پی در پی اسلامگرایان در کشورهای مختلف خاورمیانه که ترجیع بند مواضع آنها ضرورت ایجاد جبهه مشترک علیه دشمن صهیونیستی است، ظاهرا آمریکایی ها را به این نتیجه رسانده که در حال باختن بازی استراتژیک به ایران هستند و احتمالا به همین دلیل است که گلوله طلایی در خشاب قرار داده شد.
تحلیل آمریکایی ها اکنون این است که اگر ایران را ظرف چند ماه آینده مهار نکنند وضعیت منطقه به گونه ای تغییر خواهد کرد که امکان مهار آن برای همیشه از بین خواهد رفت. همین امر باعث شده آمریکایی ها به لحاظ راهبردی انتحاری عمل کنند و از دیگران هم همین انتظار را داشته باشند.
موضوع تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت اول بار از جانب اروپایی ها مطرح شد اما آمریکایی ها در ورود به فرایند اقدام در این باره از همتایان اروپایی خود پیشی گرفتند. سنای آمریکا پنج شنبه گذشته قانونی را تصویب کرد که بانک مرکزی ایران و خرید نفت از آن را تحریم می کند. این قانون البته الزام آور نیست و باید اولا از سوی مجلس نمایندگان مورد تصویب مجدد قرار بگیرد و ثانیا رئیس جمهور آمریکا هم آن را امضا کند.
درست در همین نقطه، یعنی نیاز به امضای رئیس جمهور و موافقت دولت آمریکا بود که رازهای مگو بر ملا شد و دولت آمریکا برای هماوردی با رقبای سیاسی خود در سنا هم که شده برای اولین بار مجبور شد سلسله استدلال هایی را مطرح کند که ثابت می کرد اساسا تحریم بانک مرکزی ایران و همچنین تحریم خرید نفت امکان پذیر نیست و به عبارت دیگر گلوله طلایی اصلا وجود خارجی ندارد تا نوبت به بحث درباره مشقی یا واقعی بودن آن برسد.
مجموعه استدلال هایی که برای اثبات غیر مفید و غیر ممکن بودن اعمال این تحریم ها عرضه شده حاوی نکات بسیار جالب توجهی است:
۱- دولت آمریکا اعتراف می کند که تحریم بانک مرکزی ایران به معنای مجازات مجموعه بزرگی از بانک های مرکزی و نهادهای اقتصادی خصوصی و دولتی در سراسر جهان است که عملا منجر به بحرانی شدن روابط آمریکا با بخش های بزرگی از متحدانش و همچنین ایجاد یک اختلال وسیع در نظام مالی جهان خواهد شد که همین حالا هم به دلیل بحران اقتصادی به اندازه کافی به هم ریخته است.
۲- مهم تر از این، دولت آمریکا می گوید اگر غربی ها از ایران نفت نخرند بدون شک بازار با کمبود فاحش عرضه روبرو شده و در نتیجه قیمت نفت تا حد غیر قابل پیش بینی -در بهترین تخمین ها به اندازه ۲۰۰ دلار- رشد خواهد کرد. از طرف دیگر، از آنجا که غرب فقط خریدار ۱٨ درصد نفت ایران است، ایران قادر خواهد بود با افزایش ظرفیت صادراتی خود به شرق -جایی که اعلام کرده به هیچ وجه حاضر به انصراف از خرید نفت ایران نیست- و در حالی که قیمت نفت هم تقریبا دو برابر شده در آمدی بسیار بیشتر از وضعیت ماقبل تحریم به دست بیاورد! نتیجه خوشمزه این است که اگر اروپایی ها خرید نفت ایران را تحریم کنند تنها اتفاقی که رخ خواهد داد این است که ایران در آمد بیشتری کسب خواهد کرد و این مستقیما ناقض استراتژی آمریکا در ضربه زدن به منابع در آمدی ایران است.
به این ترتیب، دولت آمریکا اکنون به صراحت اعتراف می کند که همه آن داستان پردازی ها درباره تحریم نفت و بانک مرکزی ایران بلوف هایی بی ارزش بوده است که غرب جرئت نزدیک شدن به آن را هم ندارد.

خراسان:چند پرسش درباره عاشورای خونین افغانستان
«چند پرسش درباره عاشورای خونین افغانستان»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان است که در آن می‌خوانید؛عملیات تروریستی انتحاری در تکیه «حضرت ابوالفضل العباس(ع)» کابل، که به شهادت قریب ۶۰ سینه زن و زخمی شدن بیش از ۱۰۰ عزادار سیدالشهدا(ع) از برادران افغانی ما منجر شد، انزجار و ابراز تعجب بسیاری از ناظران مستقل و غیرمستقل را داخل و خارج از افغانستان برانگیخته است. حتی طالبان نیز مسئولیت این جنایت را نپذیرفت و آن را محکوم کرد.عاشورای خونین کابل، حاوی پیام های قابل توجهی است. پیش از نظر به هر نکته ای، باید به صراحت تأکید کرد که عزاداران حسینی(ع) شهادت در راه سرخ عاشورا را افتخار خود می دانند. بنابراین عاشورای خونین کابل، که نه اولین و نه آخرین سند مظلومیت شیعه است، نه تنها در اعتقاد شیعیان خللی ایجاد نمی کند، بلکه عزم آن ها را جزم می کند. همان گونه که بزرگ احیاگر نهضت عاشورا در عصر کنونی، حضرت امام خمینی(ره)، فرمود: «بریزید خون ها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. ما از مرگ نمی ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید... اگر منطق داشتید که صحبت می کردید؛ مباحثه می کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است! منطق اسلام ترور را باطل می داند. اسلام منطق دارد» با این حال تأمل در جنایت اخیر به پرسش هایی می انجامد.
جنگوی، همزاد وحشی گری
یک گروه تروریستی به نام «لشکر جنگوی»، مسئولیت جنایتی را پذیرفته است که حتی طالبان افغانستان هم از پذیرفتن آن ابا کرده است. افراطی های جنگوی دست به جنایتی زده اند که در بیانیه طالبان افغانستان، که خود به قساوت و تندخویی معروف هستند، رفتاری «غیر اسلامی» و «غیر انسانی» توصیف شده است. اما جنگوی، بر خلاف گزارش بی بی سی که آن را یک گروه ناشناخته معرفی کرده، چندان هم ناشناخته نیست. شیعیان پاکستان سال هاست که با نام منزجر کننده جنگوی زندگی می کنند. بسیاری از هزاره های شیعه مذهب ساکن کویته پاکستان، داغدار عملیات تروریستی جنگوی هستند.
گروهی که سال هاست نامش در پاکستان، در کنار سپاه صحابه و طالبان پاکستان، همزاد خشونت، خونریزی، جنایت و وحشی گری است. جنایت های بسیاری مانند حمله به زائران پاکستانی حضرت ثامن الحجج(ع) ۴ ماه پیش در شهریور امسال و گلوله باران ۲۹ زائر رضوی(ع)، ترور «سید ابرار حسین شاه»، قهرمان هزاره ای رشته بوکس و دارنده مدال طلای بازی های آسیایی پکن در سال ۱۹۹۰ در خرداد ماه سال جاری، ترور «سید راشد زیدی»، از چهره های برجسته و فعال شیعه در شهر کویته در ایالت بلوچستان پاکستان در فروردین ماه سال جاری و... نمونه هایی از اقداماتی است که تلاش می کند سران شیعه پاکستان را یکی پس از دیگری ترور کند و کار را به جایی رسانده است که بسیاری از ساکنان «کویته» ترک وطن کرده اند و در کراچی، اسلام آباد، لاهور و دیگر شهرهای پاکستان ساکن شده اند.
قلاده هایی که باز شده اند
تأمل در عاشورای کابل در نگاه اول ما را با پرسش هایی روبه رو می کند. جنگوی در سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۶) در پاکستان تأسیس شده است و برخی منابع افغانی معتقدند که «بعد از پیروزی انقلاب ایران تحت رهبری «(امام) خمینی»، شیعه های پاکستانی نفوذ بیشتری پیدا کردند و سازمان جاسوسی پاکستان «ISI» با هدف جلوگیری از نفوذ آن ها، گروهی را به نام لشکر جنگوی ایجاد کرد.» آیا تندروهای جنگوی می خواهند دامنه جنایت هایشان را از پاکستان به افغانستان توسعه بدهد؟ آیا حکومت پاکستان در کج دهنی به افغانستان و آمریکا، همچنان که برخی از تحلیلگران از جمله روزنامه آمریکایی واشنگتن پست معتقدند، دست گروه های تروریستی را باز گذاشته است تا نشان بدهد کلید ناامنی در افغانستان، نه در دست حکومت افغانی و یا نیروهای ناتو، بلکه درون مرزهای پاکستان است؟ آیا پاکستان خواسته است به جامعه جهانی نشان بدهد که به جز کلاهک های هسته ای، داشته های دیگری نیز برای تنظیم تعادل منطقه بر مدار منافعش دارد و اگر منافعش تضمین نشود، قلاده هایی برای باز شدن وجود دارد؟
پرسش اصلی چیست؟
هر چند این پرسش ها در بررسی تعاملات بین المللی و منطقه ای، مهم هستند، اما نگاهی عمیق تر به زنجیره جنایت های این گروه و گروه های تروریستی مشابهی که در منطقه به راحتی فعالیت می کنند، پرسشی دیگر را ایجاد می کند. پرسش از انگیزه های سیاسی عاملان و یا کسانی که راه را برای جنایت کاران عاشورای کابل باز گذاشتند هر چند خطا نیست، اما پرسشی حاشیه ای است. پرسش اصلی از تفکری است که سال هاست تلاش می کند در مناطقی از پاکستان، افغانستان و ایران ریشه بدواند. پرسش از تفکری است که منطقش «سلاح» و نه «گفت وگو» است. پرسش از «مدارسی» است که مبانی فکری و به تصور خودشان فقهی، چنین جنایت هایی را مهیا می کنند. جست وجو درباره برخی کشورهای منطقه است که منافع خود را در سلطه چهره ای غیر واقعی از اسلام می دانند که باب گفت وگو و اندیشه را می بندد و سوار بر جهل مردمان، تفرقه و فرقه گرایی را ترویج می کند.
اهمیت این موضوع زمانی بیشتر هویدا می شود که به رشد چنین تفکراتی در مصر، لیبی و برخی کشورهای دیگر منطقه توجه کنیم. ترویج چهره ای غیرواقعی از اسلام که حاضر به برادری با آمریکاست و در سلاح هایش باید به دنبال گلوله های آمریکایی گشت. روایتی که نه فقط صلح با اسرائیل را مجاز می داند بلکه، همچون اقدام لو رفته امیر یکی از کشورهای بلند پرواز عرب منطقه، برای ساخت شهرک های صهیونیست نشین کمک مالی هم می کند. اسلام آمریکایی که نسخه های بسیاری دارد، گاه به راه تساهل و تسامح می رود و گاه تیغ دشنه اش را کارگر می بیند. پرسش ها درباره عاشورای کابل بسیار است، اما آن چه نباید مغفول بماند، پرسش از تفکری است که خون برادران مسلمان را مباح جلوه می دهد.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هفته پرسوز و گدازی را پشت سر گذاشتیم که با تاسوعا و عاشورای حسینی و بزرگترین ماتم عالم همراه بود. ملت ایران در این هفته سیاهپوش و سوگوار مصیبتی بود که در کربلای سال ۶۱ بر آل‌الله رفت. سینه‌ها همه مالامال عزایی بود که روز دهم محرم، زمین و آسمان را سوگوار کرد و تا ابدیت تاریخ، آزادگان در سوگ این ماتم عظما اشک ماتم خواهند ریخت. براستی این حسین(ع) کیست که همه عالم شیفته اوست و هنوز پس از گذشت ۱۴ قرن از آن حادثه بزرگ، دست‌ها رو به سوی آسمان بالا می‌روند و سینه‌ها فرود می‌آیند. گویی در این ایام، آسمان چهره از سیلی ظلم و جفا سرخ کرده است.
در این روزها، زن و مرد، پیر و جوان، همه مویه کنان و غرق در شیون و عزا، به یاد اهل بیت عصمت و طهارت و جگرگوشه‌های پیامبر اکرم(ص) که توسط مسلمان نماهای کفرپیشه و رجاله‌های دنیاطلب به شهادت رسیده اند، خیمه‌های عزا بر پا می‌کنند.
شیعیان جهان و آزادگان عالم در این ایام، این حدیث شریف را معنا کردند که هرچند اسلام، "نبوی الحدوث" است و با مجاهدتهای پیامبر عظیم الشان حضرت محمد مصطفی(ص) مستقر شد ولی بقا و دوام آن به قیام امام حسین علیه السلام و خونهای پاکی است که در راه حفظ و احیای آن ریخته شد و چه بامعناتر آنکه قیام حسینی نیز با صبر و شجاعت کاروان اسرای کربلا بویژه پیام رسانی حضرت سجاد(ع) و مرارت‌های زینب کبری(س) تثبیت شد و ریشه در اعماق زمان دواند.
امروز همچنین با سالروز شهادت یادگار حادثه کربلا و پیام آور این نهضت خونین، حضرت سیدالساجدین علی بن‌الحسین (ع) مقارن است. مردم شریف ایران امروز نیز در دوازدهم محرم به سوگ شهادت این اسطوره معرفت و پاسدار پیام عاشورا می‌نشینند و ماندگاری فلسفه قیام حسینی را مرهون مجاهدتهای آن امام همام و صبر و شجاعت بی‌نظیر عمه سادات حضرت زینب کبری(س) می‌دانند.
در این هفته سرنگونی هواپیمای جاسوسی پیشرفته بدون سرنشین آمریکا توسط ایران بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های بین‌المللی داشت. این خبر که به عنوان موفقیت ایران و ضربه‌ای بزرگ به توان نظامی آمریکا انعکاس وسیعی یافت، جلوه‌ای دیگر از ضعف‌های آمریکا در شرایط دشوار کنونی جهانی را به تصویر کشید. این هواپیمای پیشرفته جاسوسی که از نوع "آر - کیو ۱۷۰" می‌باشد و با اندک خسارتی در اختیار ایران قرار گرفته می‌تواند در آینده به عنوان غنیمت جنگی مورد بهره‌برداری علمی و نظامی کارشناسان ایرانی قرار گیرد و این موضوع اساسی‌تر و مهم‌تر از اصل سرنگونی هواپیماست که وحشت مقامات آمریکا را به دنبال داشت.
این هفته، صحنه بین‌المللی نیز شاهد چند رویداد جدید و مهم بود. درحالی که بسیاری از مسلمانان در کشورهای مختلف شاهد برگزاری مراسم باشکوه عزاداری به مناسبت ایام سوگواری سالار شهیدان بودند، تروریست‌هایی که عقبه آنها به محافل صهیونیستی می‌رسد، در اقدامی ضدانسانی به عزاداران این مراسم در افغانستان و عراق حمله کردند و دهها نفر را شهید و صدها نفر دیگر را مصدوم ساختند. در افغانستان، گروههای جنایتکار با ایجاد انفجارهای متعدد در چند مسجد و حسینیه، دست کم ۶۰ نفر را شهید و تعداد کثیری را مجروح کردند.
در عراق نیز تروریستها، زائران شرکت کننده در مراسم سوگواری شهدای کربلا را به خاک و خون کشیدند که منابع رسمی از شهادت دست کم ٣۰ نفر در این حملات خبر داده‌اند. واقعیت این است که پشت این شبکه‌های تروریستی، جریانهایی قرار دارند که از گسترش روزافزون مذهب تشیع و فرهنگ عاشورا که محور اساسی آن مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی است، خشمگین و عصبانی هستند و با این گونه اقدامات ضد بشری، در واقع درصدد سد کردن راه این فرهنگ پویا می‌باشند.
نکته دیگر این است که این دو جنایت در دو کشور اتفاق می‌افتد که تحت سیطره اشغالگران غربی قرار دارند و این قدرتهای مداخله گر نمی‌توانند از مسئول بودن در قبال این جنایات شانه خالی کنند. بخصوص این حادثه در مقطعی روی می‌دهد که هم در عراق و هم در افغانستان اشغالگران تحت فشار هستند تا از این دو کشور عقب نشینی کنند. با این حال، مسببین جنایات افغانستان و عراق باید بدانند که اینگونه جنایات نه تنها آنها را به اهدافشان نمی‌رساند بلکه تنفر و انزجار علیه آنان را افزایش می‌دهد و مظلومیت، حقانیت راه و فرهنگ سالار شهیدان را مورد تاکید قرار می‌دهد.
این هفته، دور دوم از مرحله اول انتخابات مصر در برخی از مناطق این کشور برگزار شد و آنچنانکه اعلام شده است جنبش اخوان المسلمین در این دور نیز بر رقبایش پیروز شده است. براساس تازه‌ترین نتایج، اخوان المسلمین در این دور حدود ٣۵ درصد آرا را کسب کرده است. اخوانی‌ها در دور اول، ۴۰ درصد آرا را به دست آورده بودند. اکنون تا حدود زیادی چهره و ساختار حکومت آتی مصر مشخص شده و روشن گردیده که اکثر مناصب حکومتی دردست گروههای اسلامی خواهد بود. با اینحال، این به مفهوم پایان کار نیست و جریان اسلامی در مصر راه دشواری پیش رو دارد. اخوانی‌ها اگر تاکنون در خارج از حکومت، فقط به انتقاد از حکومت‌های گذشته مصر و مبارزه علیه آنها مشغول بودند اکنون باید وارد میدان شوند و مسئولیت سنگین حکومت کشوری همچون مصر را به دست بگیرند که تازه از زیر یوغ حکومت خودکامه سابق خارج شده و درحال و هوای انقلابی و خاصی به سر می‌برد و یقیناً مردم از حاکمان آینده، انتظارات گسترده‌ای دارند. از اینرو، ماههای آتی و تشکیل اولین دولت با مدیریت گروههای اسلامی، آزمونی مهم برای این گروهها خواهد بود و نوع عملکرد آنها می‌تواند پایگاه مردمی آنها را افزایش دهد و یا اینکه با شکست مواجه کند.
این هفته، بحران سوریه ادامه یافت و فشارهای خارجی علیه دولت بشار اسد تشدید شد. پس از آنکه اتحادیه عرب، علیه دمشق تحریم‌های شدیدی اعمال کرد و حتی عضویت سوریه در این اتحادیه را لغو نمود، اتحادیه اروپا نیز با بهره گیری از این فرصت و فضایی که اتحادیه عرب ایجاد کرده بود تحریم‌های جدیدی را علیه دمشق وضع کرد. حتی سازمان ملل نیز، دولت سوریه را متهم به جنایت علیه بشریت کرد. این اقدامات پی در پی، گسترده و غیرمنتظره علیه دولت سوریه درحالی اتخاذ می‌شود که این محافل در قبال دیگر کشورهای عربی از جمله بحرین که به ضدانسانی‌ترین شیوه معترضین را سرکوب می‌کند، رویه مماشات و حتی حمایت از این رژیم‌ها را پیشه کرده‌اند.
در بحرین، اکثریتی عظیم خواهان دستیابی به ابتدایی‌ترین حقوق خود شدند که با مشت آهنین حکومت منامه مواجه گردیدند و حاکمان بحرین حتی برای سرکوب ملت خود، ننگ دعوت از دولت بیگانه را پذیرفتند و دست نیروهای عربستان را برای جنایت علیه مردم بحرین باز گذاشتند. این برخورد دوگانه مجامع منطقه‌ای و بین‌المللی در مواجهه با مسائل که به عنوان لکه ننگی بر دامن آنها خواهد ماند، قطعاً نمی‌تواند تضمینی برای بقای طولانی مدت دیکتاتورهای مورد حمایتشان ایجاد کند.

تهران امروز:یک اقدام خصمانه دیگر
«یک اقدام خصمانه دیگر»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم علاءالدین بروجردی است که در آن می‌خوانید؛آمریکا همواره در طول تاریخ با درپیش گرفتن سیاست‌های ضد ایرانی خود، اهداف خصمانه خود در قبال کشورمان را ثابت کرده است. روز چهارشنبه نیز در همین راستا خبری منتشر شد مبنی بر اینکه سایت سفارتخانه مجازی آمریکا به دو زبان فارسی و انگلیسی از ۱۵ آذرماه آغاز به کار کرد. این خبر که از همان لحظه‌های نخست انتشار خبر‌سازی زیادی کرد پس از ادعاهای باراک اوباما و همراهان او در دولت آمریکا مبنی بر همراهی با مردم ایران انتشار پیدا کرد.
اینکه خانم کلینتون ادعا کرده برقراری این سفارت در راستای خدمت به ایرانیان علاقه‌مند به تعامل با این کشور است باید گفت که این مسئله،‌ صرفا اقدامی فریبکارانه است چرا که آمریکایی‌ها که حتی از دادن قطعات هواپیمای مسافربری ساخت آمریکا که در خطوط داخلی ما مورد استفاده قرار می‌گیرد و اقدامی در جهت رفاه حال ملت ایران است خودداری می‌کند پس چگونه ادعای کمک به ملت ایران را با تشکیل این سفارتخانه دارند؟ آن‌هم در روزهایی خبر آغاز به کار این سفارتخانه منتشر می شود که سرنگونی پهباد جاسوسی آمریکا در ایران کمی پیش تر از آن خبر سازی کرده است. آمریکا و دیگر کشورهای منطقه باید به این واقعیت توجه داشته باشند که اگر بخواهند با هواپیماهای بدون سرنشین یا هر وسیله دیگری دست به اقدامات جاسوسی بزنند، ایران با پیشرفتی که در بخش جنگ الکترونیک داشته، می‌تواند خارج از محاسبات آنان، از کشور دفاع کند.
بنابراین وقتی خبر پهباد جاسوسی آمریکا را در کنار تاسیس سفارتخانه مجازی این کشور قرار می دهیم نمی توانیم بپذیریم که از سر تامین رفاه ملت ایران اقدامی صورت گرفته باشد. شکی نیست که اقدامات خصمانه آنان علیه نظام جمهوری اسلامی ایران همچنان ادامه دارد.

شرق:اضطراب پوتین
«اضطراب پوتین»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم الهه کولایی است که در آن می‌خوانید؛فروپاشی اتحاد شوروی برای بسیاری از تحلیلگران مسایل سیاسی که با ویژگی‌های دولت روسی و جامعه این کشور آشنایی زیادی نداشتند، گامی بلند به سوی گسترش دموکراسی برآورد شد. برخی از شوروی‌شناسان نیز بر این باور بودند که با از میان رفتن حزب کمونیست و نابودی نظام برآمده از آن، شرایط برای تحقق دموکراسی در روسیه فراهم آمده است.
شاید این دگرگونی برای نابودی یک رژیم بی‌اخلاق کافی بود، اما برای از میان بردن فرهنگ سیاسی استبدادی عمیق و دیرپای روسیه کافی نبود. ریشه‌های نهادهای دموکراتیکی که پس از تجزیه اتحاد شوروی به وجود آمدند، آنچنان کم جان و بنیه بود که نتوانست از یک دموکراسی کارا در جامعه‌ای با سنت‌های ضعیف خودگردانی مردمی پاسداری کند.
اگرچه گورباچف و یلتسین امپراتوری اتحاد شوروی را نابود کردند، اما اندیشه تاریخمند پدرسالاری میلیون‌ها روس، این جامعه را پذیرای استبداد نوین ولادیمیر پوتین کرد. او با تمرکز بر تلاش‌های «دشمنان» برای ضربه زدن به منافع روسیه و با بهره‌گیری از هراس جدی مردم روسیه از گسترش ناامنی و جدایی‌طلبی از مدل «دموکراتیک‌سازی روسی» دفاع کرده است. در جامعه‌ای که استالین هنوز از اعتبار یک رهبر ملی برخوردار است، واقعیت بخشیدن به گردش نخبگان با دشواری‌های جدی‌ای روبه‌رو است.
با گلوله‌باران پارلمان روسیه (خانه سفید) در مسکو توسط ارتش روسیه در حمایت از بوریس یلتسین رییس‌جمهوری، در مناقشه او با رییس پارلمان در مورد چگونگی توزیع قدرت، تردیدها شدت گرفت و با اقدام نظامی خشونت‌بار و گسترده روسیه در چچن توسط رییس‌جمهوری که ردای دموکراسی‌خواهی بر تن کرده بود، شک‌ها به یقین تبدیل شد، این سوال به طور جدی مطرح شد که آیا روسیه قابل اصلاح است؟ آیا نظام سیاسی روسیه به سادگی دگرگونی در ماهیت خود را پذیرا می‌شود؟ الکسی دو توکویل، سیاست‌شناس معروف فرانسوی با اشاره به انقلاب کشور خود نوشت: «رژیم‌هایی که با انقلاب‌ها سرنگون می‌شوند، در اصل از رژیم‌هایی که جایگزین آنها می‌شوند، کمتر سرکوبگر هستند، چرا که اگرچه شرایط بهتر شده و احتمال دارد مردم کمتر رنج بکشند، اما حساسیت همگان هم شدت یافته است.» او بر موضوع مهمی تاکید داشت: از بنیانگذاران آمریکا تا ژاکوبن‌های فرانسوی و بلشویک‌های روس، همه انقلابی‌های سراسر جهان با یک پرچم جنگیده‌اند: «دفاع از کرامت انسان.» با فروپاشی اتحاد شوروی، پرده آهنین به طور کامل برافتاد. اینک ۶۰درصد از مردم روسیه از اینترنت استفاده می‌کنند.
روسیه در جهان بر اساس مقدار زمان استفاده از اینترنت جایگاه بالایی دارد. گاه به نظر می‌رسد شکل جدیدی از اجتماع در روسیه در حال شکل‌گیری است. بی‌تردید دگرگونی در سرشت این جامعه در جریان است، اما دموکراتیک‌سازی فرآیندی چندوجهی است که دگرگونی‌های سال‌های اخیر در روسیه آن را به طور کامل آشکار کرده است.
آنچه در جریان برگزاری انتخابات اخیر دومای کشوری در روسیه پیش آمد، تکرار رخدادهایی است که در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۷ نیز شکل گرفته بود. گنادی زیوگانوف، رییس حزب کمونیست روسیه، انتخابات ۲۰۰۷ را «غیرمسوولانه‌ترین» انتخابات بعد از فروپاشی اتحاد شوروی خوانده بود. البته اعتراض‌های گسترده داخلی و اعلام تخلف و نقض قوانین انتخاباتی از سوی ناظران بین‌المللی هم بی‌نتیجه بود.
حزب پوتین توانست در انتخابات ۲۰۰۷، اکثریت قابل توجه صندلی‌های دوما (مجلس پایین‌تر) را به خود اختصاص دهد و با به دست آوردن این اکثریت، توانست پایه‌های قدرت خود را برای ترک موقت قدرت و بازگشت به آن پس از چهار سال دوره مدودف فراهم آورد. در انتخابات اخیر، این اکثریت به شدت کاهش یافته که برای ولادیمیر پوتین بسیار معنی‌دار و اضطراب‌آور است.
به‌هرحال، آثار جهانی‌شدن ارزش‌های انسانی و افزایش ارتباط جوانان و گروه‌های تحصیلکرده روسیه با جامعه جهانی و به‌ویژه غرب، رهبری این کشور را با چالش‌های جدی روبه‌رو کرده است. تردیدی نیست که فشار تقاضاهای آزادی‌خواهی و حق‌طلبی این گروه از مردم روسیه، ساختارهای پدرسالاری در این کشور را به سوی دگرگونی پیش خواهد برد.
هرچند این روند ساده و هموار به نظر نمی‌رسد. در این میان تبلیغات شدید اروپا و آمریکا نیز در مورد حجم و گستره تخلف‌ها در انتخابات روسیه به خوبی نشان‌دهنده تلاش آنان برای بهره‌گیری از مشکلات داخلی پوتین برای پیشبرد گفت‌وگوها با او در مورد مسایل گوناگون منطقه‌ای و جهانی است.

دنیای اقتصاد:آلمان و یورو
«آلمان و یورو»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن می‌خوانید؛اختلافاتی که بین کشورهای حوزه یورو در خصوص پول واحد ایجاد شده تبدیل به یک مدرسه عملی برای آموزش علم اقتصاد شده است و می‌توان مفاهیم اساسی علم اقتصاد را در آن آموخت.
کشورهای ضعیف ناحیه یورو در اثر سیاست‌های نیمه‌سوسیالیستی که داشته‌اند اقتصاد خود را درگیر فساد و ناکارآمدی کرده‌اند. نتیجه این وضعیت، افزایش ریسک اعتباری این کشورها شده است، به طوری که اوراق قرضه کشوری نظیر یونان یا خریدار ندارد یا با نرخ‌های بسیار بالایی به فروش می‌رسد. این در حالی است که اوراق قرضه آلمان به راحتی با نرخ‌های پایین تا حتی یک درصد فروخته شده است. این وضعیت موجب رشک برخی کشورهای اروپایی شده و برای همین، کشورهای مزبور سعی می‌کنند با فشار بر آلمان، این کشور را راضی کنند که در حوزه یورو تنها یک اوراق قرضه واحد و با حمایت بانک مرکزی اروپا منتشر شود، کاری که هنوز آلمان زیر بار آن نرفته است، زیرا معتقد است اگر با انتشار بی‌حساب و کتاب پول، به فساد و ناکارآمدی امتیاز دهد و عملکرد درست تنبیه شود، به تدریج موتور اقتصاد آلمان رو به ضعف خواهد گرایید. اما چگونه؟
اگر بانک مرکزی اروپا با عرضه بیش از حد پول، به اقتصادهای ناکارآمد امتیاز دهد در واقع جلوی بقا و رشد اقتصادهای کارآمد، توسط کارآفرینان موفق را می‌گیرد. مکانیسم این جلوگیری نیز به این شکل است که در دو مرحله، نرخ بهره برای اقتصادهای موفق افزایش می‌یابد. در مرحله اول نرخ بهره برای کشوری مانند آلمان افزایش می‌یابد تا این کشور جور کاهش نرخ بهره کشورهای دیگر را بکشد و در مرحله دوم در اثر افزایش نرخ تورم لازم خواهد شد مجددا نرخ بهره افزایش یابد. زیرا تحمیل تورم موجب کمیابی پول در بازار می‌شود و هزینه رشد کارآفرینان موفق را به شدت افزایش می‌دهد.
مکانیسمی‌که تورم باعث کمیابی پول می‌شود قبلا در دنیای اقتصاد شرح داده شده است. بنابراین با گران شدن کالاهای صادراتی کشوری نظیر آلمان، این کشور در بلندمدت بخشی از بازارهای خود را به کشورهای رقیب خواهد سپرد. البته معلوم است سیاست مزبور برای کشورهایی نظیر یونان در کوتاه مدت خوشایند است؛ چرا که نرخ بهره برای این کشورها کاهش خواهد یافت و می‌توانند ناکارآمدی‌های خود را از این طریق برای مدتی پنهان کنند، اما در نهایت سیاست فوق برای این کشورها هم سودی نخواهد داشت و تنها باعث می‌شود کشورهای با اقتصاد سالم را هم دچار بحران ‌کند، ضمن آن که انگیزه اقتصادهای بیمار را برای اصلاح خود از بین می‌برد.
بنابراین تصمیم درست برای کشورهایی که در اتحادیه اروپا خواهان انتشار پول هستند این است که با یک انتخاب آگاهانه به سمت کاهش هزینه‌های دولت حرکت کنند نه آن که به بانک مرکزی متوسل شوند.
یادمان هست که بعد از زلزله و سونامی‌ژاپن، همه مردم این کشور در یک تصمیم جمعی، راضی شدند که ٣۰ درصد از درآمدشان کاهش یابد یا در زمان گرهارد شرودر صدر اعظم اسبق آلمان، حقوق بازنشستگی در این کشور به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش داده شد. حال سوال این است که چرا دو کشور ژاپن و آلمان به جای آنکه درآمد مردم را کاهش دهند، عرضه پول را افزایش ندادند. جواب این سوال معلوم است، زیرا آنها به تجربه دریافته‌اند که بانک مرکزی مکان تولید ثروت و خزانه نیست و نمی‌خواهند کشور خود را درگیر فساد، نابرابری و ناکارآمدی کنند.
نکته اساسی در این خصوص آن است که تاریخ یکصد سال اخیر جهان نشان می‌دهد، تنها در مواقعی که نقدینگی با رشد منفی مواجه بوده، افزایش عرضه پول نجات بخش شده است و اصولا به عنوان یک قاعده کلی، رشد نقدینگی سالانه بیش از ۲۰ درصد قطعا خسارت‌بار است و رشد نقدینگی بین ۱۵ تا ۲۰ درصد هم تنها برای کشورهایی مفید خواهد بود که دارای رشد اقتصادی بیش از ده درصد باشند. البته رشد نقدینگی بهینه را نرخ تورم تعیین می‌کند.
بحران مالی جهان در سال ۲۰۰٨ دقیقا به این دلیل اتفاق افتاد که عرضه پول، پس از حادثه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ افزایش داده شد تا با یک رکود خفیف مقابله شود و همین پول‌ها موجب ایجاد حباب در بخش مسکن شد. برای مقابله با بحران نیز دوباره به سیاست انبساط پولی روی آوردند و معترضین نظام سرمایه داری در وال‌استریت نیویورک به همین سیاست اخیر معترضند (البته نه به دلیل اشراف علمی‌بر ضعف‌های جریان اصلی علم اقتصاد). آنها می‌گویند چرا باید از ثروتمندان، حمایت پولی شود و این اعتراض آنها کاملا بحق است، زیرا بانک‌ها و کارخانجاتی که به دلیل ناکارآمدی در حال ورشکستگی هستند، نباید با پول‌های فدرال رزرو(بانک مرکزی آمریکا) نجات یابند، چرا که در این صورت به ناکارآمدی جایزه داده شده است.
در هر صورت ریشه این نابسامانی‌ها در آموزه‌هایی است که در مبحث اقتصاد کلان وجود دارد؛ آموزه‌هایی که عرضه پول را تجویز می‌کند و تورم کم را مفید می‌داند. البته برای میزان کم تورم تعریفی وجود ندارد. مثلا از سال ۱۹٨۰ به این سو در کشورهای صنعتی، نرخ تورم تا حدود ۲ درصد را جایز می‌شمارند یا ما در ایران، تورم تک رقمی‌را جایز می‌دانیم. اگر چه یکی از اقتصاددانان در سمینار پژوهشکده پولی و بانکی در سال ۱٣٨٣ و طی یک مقاله، تورم تا ۱۵ درصد را هم مناسب می‌دانست.
به هر حال درآمد برای کار، کوشش و نوآوری است نه برای توقعات نامحدود. اقتصادهای بیمار در اروپا باید بدانند که چه در حوزه یورو بمانند و چه خارج شوند سرنوشت یکسانی خواهند داشت. با این تفاوت که انتخاب گزینه «ادامه حضور در اتحادیه یورو» آینده‌ای با فساد کمتر را برای این کشورها خواهد داشت.
چند هفته پیش خبرنگاری با یک خانم یونانی بازنشسته مصاحبه‌ای داشت. این خانم در این مصاحبه، به شدت از اینکه از حقوق بازنشستگی او ۲۰ درصد کسر شده است ابراز ناراحتی می‌کرد. در اینجا با یک حساب ساده می‌توان نشان داد که در صورت وجود یک نرخ تورم سالانه ۶ درصدی نیز ظرف مدت ٣ سال، قیمت کالا و خدمات مصرفی با افزایش حدود ۲۰ درصدی مواجه می‌شود. منتهی بسیاری از کشورها مفتون سیاست انبساط پولی شده و با انتخاب تورم، کشور خود را به سمت فساد و تنبلی سوق می‌دهند. لذا اگر حاکمان کشورهای مزبور این حقایق را برای مردم خود توضیح دهند قطعا همراهی آنها را در این مسیر ناهموار و سخت به دست خواهند آورد.

منبع: جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست