•
زیبا رشید دلآرا
اینجا ست دزد
برده از هیئت
یک جفت سنج
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۹ آذر ۱٣۹۰ -
۱۰ دسامبر ۲۰۱۱
زیبا رشید دلآرا
اینجا ست دزد
برده از هیئت
یک جفت سنج
برای؟
خواب یا بیداری؟ آشپزخانه یا مهمانی؟
چه زنی
خواب از محله میدزدد
لای سنجها می¬گذارد
برای؟
چه خیابانی
مرد و کودک و زن
یک کارناوالِ قصه
تشنهلب
آب از چشم میفشرند
در هوسِ عشق ...
محله تا محله
سالها سالانه
انگار آینهبندان
آخرِ قصهای قدیمی
حجله اما خوانِ خون
برای؟
و چه امسالی
عروسِ عَلم های سیاه
میکوبد جفتِ سنجها بهم
کو دستِ جفت؟
تا کوبدش به خویش و به تن ...
ــ صحرای محشر است اینجا. میخواند مداح.
شبهای محشرم کو؟ میپرسد او
قُمری کوکو:
ــ مردی که جان نبازد
جز روی پیکرِ من
خونِ سپیدش جان
جانِ من و یکی کودک
کو؟ او؟ کو کودکش؟ کو؟
میکوبد سنج
زیرِ رقصِ پستانهاش امروز
کو عروسان پیکرش دیروز؟
خیابان آرزو، شهر تشنه، خانه خالی، دل زیرِ غبار غبار...
خاکریزِ دشمن، جستوخیزِ توپها، انفجارِ خاطره، غبار غبار غبار...
مگو به غم مبار!
که تندتر آید
برای؟
دو، سه، چهار، سنج
لرزشِ ماهیچههایش شور
ماهییانِ لبهاش پرپر.
یک، دو، سنج در دستهاش نور
عرق در مشکیش تشنه
سنج سنج سنج، صدای بیتابیهاش عور
آب در لبهای عورتش ماهی ولی کو؟
کو او؟ خودش؟ او کو؟ کو ...
ای کفترانِ یاهو! کو؟
عشق عشق سنج سنج
کفْه بر کفْه
اینک ترازوی جان
خونِ سرخ، خونِ سپید
کفْه بر کفْه
کو عشق ای لبِ تشنه؟
باز خواهد گشت به تکیه
با یک جفت سنجِ کج و کوله
پرشورتر
فردای عاشورا
بیوه ی زیبا
رعنا ...
۱۶/۲/۰٨
|