یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بازی با اتش در خاور میانه


سعید رهنما


• در مورد ایران توهم های فراوانی وجود دارد: امریکا، اسراییل و متحدینش تصور می کنند که با بمباران پاره ای از تاسیسات ایران، رژیم اسلامی عقب نشینی خواهد کرد; رژیم ایران به نوبه خود تصور می کند که غرب توانائئ شروع جنگ جدیدی را ندارد; نیز تصور میکند که در صورت شروع جنگ مردم ایران به حمایت از رژیم بر خواهند خواست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ آذر ۱٣۹۰ -  ۱۴ دسامبر ۲۰۱۱


خاور میانه بدرستی بارها به بشکه باروت تشبیه شده، اما این بشکه هرگز به اندازه امروز در خطر انفجار نبوده.
"بهار عرب" چندین دیکتاتوری به ظاهر مستحکم را در تونس، مصر و لیبی سرنگون کرده، و چندین دیکتاتوری دیگر در معرض سرنگونی اند. شورش های مردمی رو به رشد است، سوریه و یمن در خطر جنگ داخلی اند، و بنیاد گرایان مذهبی در تدارک کسب قدرت دولتی هستند. از همه بدتر جنگ جدیدی در حال تدارک است.
هیچ یک از این موارد به خطری که در رابطه با ایران و متحد عمده اش سوریه مطرح است، نمی رسد. امریکا، اسراییل و متحدانشان که تاکنون نتوانسته اند حکومت ایران را به توقف برنامه اتمی اش وادار سازند، دیگر قصد اصلی خود، حمله نظامی را پنهان نمی کنند. تحریم ها بیشتر و بیشتر حکومت اسلامی را در فشار گذاشته و اتفاقات مرموز و انفجارهای احتمالن خرابکارانه در تاسیسات نظامی ایران ادامه دارد.
این واقعیت که سیاست های شکست خورده امریکا در کشور های عراق و افغانستان سبب قدرت گیری بیش از حد ایران شده، نگرانی های جدی برای امریکا و کشورهای عربی ایجاد کرده. از سوی دیگر امید انها به تغییر روش رژیم ایران و روی کار امدن یک جناح میانه رو نیز از دست رفته است. بر این اساس امریکا و متحدان غربی و کشورهای عربی به استراتژی کاهش جدی و یا حذف کامل خطررژیم اسلامی روی آورده اند. دولت تندرو اسرائیل نیز با مستمسک قرار دادن حرفهای نفرت الوده احمدی نژاد، ایران را خطری برای موجودیت اسرائیل اعلام کرده و برای حمله نظامی به ایران فشار می اورند. رژیم ایران روز به روز منزوی تر می شود، و حرکات خشونت امیز از جمله حمله به سفارت انگلیس نشانی از استیصال ان است.
رژیم ایران از درون نیز تهدید می شود. دعواهای درونی بلوک قدرت به بالاترین حد خود رسیده. اکثریت مردم ایران منزجر از فساد سراسری، بی کفایتی الیگارشی روحانی، نقض اشکار حقوق بشر، و انحطاط اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی اماده فرصت اند که بار دیگر شورش کنند. بخشی از حاکمیت حمله خارجی را مغتنم می شمرد به این امید که توجه از مسائل و بحران های داخلی را منحرف کرده و بتواند بنوعی مشروعیت از دست رفته را بدست اورد.
انچه که به اشفتگی رژیم افزوده این است که موجودیت مهم ترین متحدش، سوریه، بطور جدی از داخل و خارج به خطر افتاده. زمانی که نسیم تغییر به مردم سوریه رسید و علیه دیکتاتور حاکم بر کشورشان شوریدند، رهبران اتحادیه عرب، انطور که در بحرین به کمک دیکتاتور ان کشور شتافتند، به کمک بشار اسد نیامدند. رهبران عرب زمانی که نتوانستند اسد را راضی کنند که دست از رابطه نزدیک با ایران بر دارد، سوریه را از اتحادیه عرب اخراج کردند، و با هماهنگی غرب و متحدانش، تحریم های سختی را علیه ان اتخاذ کردند. با ادامه شورشهای مردمی و پیوستن بخشی از ارتشیان به انها، خطر جنگ داخلی این کشور چندقومی و چندمذهبی را تهدید می کند.
در لیبی، غرب و متحدانش براحتی توانستند ممنوعیت پرواز را به راه اندازند و بخش وسیعی از مردم را به جنبش علیه قذافی بکشانند. اما این کار را نمی توانند به سادگی در سوریه اعمال کنند. اول انکه بخشی از سوریه تحت اشغال اسراییل است و از نظرگاه مردم عرب هرگونه حمله علیه سوریه، بویژه اگر کشورهای عربی نیز در ان شرکت داشته باشند، بمعنی همراهی با اسراییل خواهد بود. دیگر انکه توان دفاعی ارتش سوریه بمراتب بیشتر از لیبی است. خانواده اسد هنوز طرفداران نسبتا زیادی دارد، نه تنها در میان علوی ها و ارتشیان، بلکه در میان بسیاری از اقلیت های مذهبی و قومی که از قدرت گیری اخوان المسلمین و نفوذ بیشتر عربستان سعودی نگرانند. از ان مهمتر، حکومت سوریه دوستان خطرناکی نیز در منطقه دارد.
در هر دو مورد ایران و سوریه سناریوهای گوناگونی، از خوش بینانه ترین تا بدبینانه ترین، را می توان تصور کرد.
در سوریه، اگر اسد دست از رابطه نزدیک با ایران بردارد، این امکان وجود دارد که اتحادیه عرب به کمک او امده و راه حلی برای برون از بحران و حفظ او در قدرت پیدا کند. یا اگر شورشهای مردمی اوج بیشتری گرفته، و اسد تحت فشارهای داخلی و خارجی، موافقت به کناره گیری کند، بحران بنوعی حل می شود. اما بنظر می رسد که این سناریوها احتمال ضعیف تری داشته باشند. تجارب تاریخی نشان داده که دیکتاتورها از تاریخ و از سرنوشت دیگر دیکتاتورها درس نمی گیرند.
حال می ماند سناریوهای دیگر از جمله خطرناکترین انها. از انجا که تحریم های اقتصادی نخواهد توانست سرکوب و قتل عام مردم سوریه را قطع کند، این احتمال وجود دارد که ممنوعیت پرواز اعلام شود، نیروی هوائئ و سیستم دفاعی سوریه به ان وقعی نگذاشته و کار به جنگ هوائئ کشیده شود. همراه با بالا گرفتن جنگ، غرب و متحدان عرب و غیرعربش به بمباران تاسیسات نظامی و استراتژیک سوریه متوسل شوند. در چنین وضعی حکومت سوریه ممکن است منتظر ساقط شدن نظامش نشود، و اگاهانه با موشک باران مناطقی از اسراییل ان کشور را به تلافی جوئئ و مداخله نظامی وادارد. در این صورت حزب اله لبنان، که موجودیت خود را تا حد زیادی وابسته به سوریه و ایران می داند، نیز ممکن است وارد جنگ شود. اگر در جریان جنگ عراق، امریکا موفق شد که اسراییل را قانع کند که به موشک باران نیروهای صدام پاسخ نگوید، این امکان در جنگ احتمالی سوریه بسیار ضعیف خواهد بود. با وارد شدن اسراییل به جنگ علیه سوریه، اوضاع کاملا تغییر خواهد کرد، و هیچ یک از کشورهای عربی، حتی عربستان سعودی، امارات و قطر، جرات ماندن در کنار اسراییل را نخواهند داشت، و این امر سبب خواهد شد که غرب بیشتر و بیشتر به یک جنگ منطقه ای کشانده شود. در این شرائط، احتمال این هست که رژیم ایران با مشاهده نابود شدن دو متحد مهم خود در منطقه، و با این احتساب که بعد از انها نوبت نابودی خودش فرا میرسد، حمایت های نظامی خود به سوریه و حزب اله لبنان را افزایش دهد، و غرب و اسراییل دست به بمباران ایران بزنند.
سناریوی خوش بینانه برای ایران این است که رژیم، تحت فشارهای داخلی و خارجی، برنامه های اتمی خود را قطع کند و به خواست اژانس اتمی تن در دهد. یا اینکه، با بی اثر بودن تحریم های اقتصادی، غرب و متحدانش به بمباران تاسیسات اتمی، نظامی و استراتژیک ایران متوسل شود، و این کار رژیم اسلامی را ترسانده و با قطع برنامه های اتمی موافقت کند. این سناریو ها نیز احتمال ضعیف تری دارند. سناریوی دیگر ان است که در صورت حمله نظامی، رژیم اسلامی ایران دست به مقاومت و جنگیدن بزند.
در صورت بالا گرفتن جنگ و گسترش دامنه ان، حکومت ایران یا در مرحله ای برای حفظ خود تن به سازش می دهد، و یا به جنگ ادامه داده و کارت های مختلفی را که دارد وارد بازی کند. بستن دهانه تنگه هرمز با غرق کردن یک کشتی می تواند عبور و مرور نفتکش ها را که روزانه در حدود ١٥ میلیون بشکه یا حدود ٤٠ درصد تجارت جهانی نفت، را حمل می کنند قطع کند. ظرفیت حمل خط لوله ابوظبی که قرار است تنگه را میان بر زند و انتظار می رود که درهمین ماه دسامبر ٢٠١١ اماده بهره برداری شود، تنها حدود دو میلیون بشکه در روز است، و نخواهد توانست از اثرات منفی کمبود نفت و افزایش قیمت جهانی نفت جلوگیری کند. رژیم ایران نیز می تواند دیگر متحدین منطقه از جمله جریانات شیعه عراق و شیعه های هزاره در افغانستان را به حرکت در اورد.
در صورت وقوع جنگ جدید در خاورمیانه، برخلاف جنگ های قبلی، جنگی طولانی و منطقه ای خواهد بود. ایران را نمی توان با عراق، افغانستان و لیبی مقایسه کرد. رژیم اسلامی ایران توان جنگندگی بمراتب بیشتری دارد. ایران کشوری بمراتب بزرگتر است; رژیم یک ارتش دولایه بسیار وسیع دارد; بعلاوه هنوز قادر است بخشی از جمعیت را بسیج کند، و بالاخره متحدین خطرناکی نیز در منطقه دارد.
اگر شکست غرب و متحدینش را در جنگ های نسبتا ساده تر در عراق و افغانستان در نظر بگیریم، می توانیم نتیجه و عواقب یک جنگ بمراتب بزرگتر را تجسم کنیم. تردیدی نیست که در صورت وقوع جنگ و گسترش ان، رژیم ایران سرانجام شکست خواهد خورد، اما نتیجه ان ویرانی وسیع شهرها، نابودی تاسیسات و نهادهای کشور، تجزیه کشور و هرج و مرج در عراق، افغانستان، سوریه و لبنان خواهد بود. اگر این بشکه باروت منفجر شود، کسی از ان سود نخواهد برد. اولین قربانی حمله نظامی غرب جنبش مقاومت مردم ایران و جنبش مردم عرب خواهند بود. چنین بنظر می رسد که دولت های امریکا، انگلیس و فرانسه نیز از تاریخ درس نمی گیرند. دولت هارپر در کانادا نیز بدون درک عواقب یک جنگ طولانی منطقه ای به طبل جنگ می کوبد.
در مورد ایران توهم های فراوانی وجود دارد: امریکا، اسراییل و متحدینش تصور می کنند که با بمباران پاره ای از تاسیسات ایران، رژیم اسلامی عقب نشینی خواهد کرد; رژیم ایران به نوبه خود تصور می کند که غرب توانائئ شروع جنگ جدیدی را ندارد; نیز تصور میکند که در صورت شروع جنگ مردم ایران به حمایت از رژیم بر خواهند خواست; همچنین بر این باور است که چین و روسیه در هر شرائطی از ایران حمایت خواهند کرد; بخشی از اپوزیسیون ایران نیز بر این تصور است که با کمک غرب می تواند در ایران نقشی شبیه لیبی ایفا کند. همه این تصورات به خطا است.
تردیدی نیست که رژیم های فاسد، بی کفایت، و سرکوبگر ایران و سوریه سرانجام سرنگون خواهند شد، اما این کار نه با مداخله نظامی خارجی بلکه باید توسط مردم ایران و سوریه صورت گیرد. با انکه این کاری بسیار سخت و طولانی و پر هزینه است، اما عاقبت این نظام های دیکتاتوری معلوم است و سقوط شان محتوم.

* اصل این مقاله بزبان انگلیسی در اوپن دموکراسی و دمارک منتشر شده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست