آواز شهر سیاوشان
اسد رخساریان
•
شکوفهی پندارم
یکی از آنهمه دوست داشتنیترین گلهای خورشیدیست
که در سایهاش چون میآرامم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲ دی ۱٣۹۰ -
۲٣ دسامبر ۲۰۱۱
با شبنم ترِ اشکم
شکوفهی پندارم
زیبا چو رستنیهای ابدی خواهد شد.
به آفتاب گفتم:
این گلِ سرخِ به کبودی گراینده را
در نیلوفری بهپیچ
و آنگاه که بارانی سبزمیبارد
در این سیاهپوش شهر سیاوشان
بگذار که نشو و نمایَش را
ز سر گیرد.
شکوفهی پندارم
یکی از آنهمه دوست داشتنیترین گلهای خورشیدیست
که در سایهاش چون میآرامم
حس میکنم
که خود یکی از آنهمه رُستنیهای بیمرگ را
در خویشتن دارم
آه امّا
در این سیاهپوش شهر سیاوشان
از آنچه رسته است
دیگر چه مانده است؟
- بر آنچه میروید
چهمیرود از باد؟
شکلِ هاله گون دستِ برندهی بادکوبان
ایکاش در آینهی ابرها منعکس شود؛
من با شکوفهی پندارم
هنگام که سایهاش را
روی احساس و آرزوی من گسترد
چنین گفتم.
و آن گلِ سرخ نهان را
در جامهی اثیری نیلوفر
به یادش آوردم
آه امّا
اشک
اشکِ هزار سالهی حسرت
مجالِ گفتگویِ فراوان به ما نداد
|