میانجیگری و دیالوگ برای حل اختلافات و صلح بین افراد و گروه ها
چگونه می شود از اختلاف های ناخواسته پرهیز کرد - ۸
آراز. م. فنی
•
اختلاف بخودی خود منفی نیست. اختلاف را باید بعنوان موضوع اجتماعی در نظر گرفت که حول آن و روی آن باید مشترکن کار کرد. توصیه ی من و تمامی آنهائی که بعنوان میانجیگر کار می کنند این است که در برخورد به اختلافها باید تلاش کرد به مسایل عینی و کاری متمرکز شد و کار کرد اگر چه بدون ذهنیت و تصویرهای ذهنی اختلاف اوج نمی گیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲ دی ۱٣۹۰ -
۲٣ دسامبر ۲۰۱۱
اوجگیری تضادها و مراحل گوناگون آن (رشد پلکانی - بخش دوم)
در نوشته ی قبلی با آوردن چند مثال که بخشن واقعی نیز بودند توضیح و تعریفی از اختلافهای نوع سرد و داغ ارایه شد. در اختلافهای سرد – البته در مراحل نهائی آن – همکاریها قطع شده، اعتماد بهم دیگر کاهش یافته و یا از بین رفته تا حدی که طرفین اختلاف همدیگر را ندیده می گیرند و از برخورد و دیالوگ باهم دیگر پرهیز می کنند. بی اعتمادی، کینه و نفرت بهم دیگر چنان عمیق می شود که دو سوی اختلاف تا آنجا پیش می روند که در مقابل هم قرار می گیرند.
در اختلافهای گرم برعکس، مخالف و یا مخالفین با استفاده از ابزار گوناگون باهم برخورد می کنند. بیشتر مواقع استفاده از منطق و احترام به نظرات مخالف کاهش می یابد افراد درگیر در هر اختلافی دچار هیجان هستند و احساس بجای منطق عمل می کند.
در آن نوشته همچنان به توضیح روند تکامل مراحل پلکانی بالا گرفتن اختلاف پرداختم و چهار مرحله از این مراحل، بطور مختصر تشریح شد. در ادامه ی نوشته به توضیح سه مرحله ی باقی مانده می پردازم. آنچه که مسلم است در هر اختلافی، قطع ارتباط و یا تبدیل اختلاف گرم به اختلاف سرد و یا درگیریهای فیزیکی و مادی نمی تواند بصورت دترمینیستی ارزیابی شود. یعنی این تکامل نمی تواند بطورقانونمند از نقطه ای شروع تا مرحله ی هفتم را بطور مرتب طی کند. هر تضادی دینامیسم خاصی داشته صورت مسئله و نیروهای محرک در هر اختلافی می تواند مختلف بوده و این مراحل کوتاهتر/کمتر و یا طولانیتر/ بیشتر باشد. خیلی مواقع تشخیص شروع اختلاف بسیار سخت است و نمی توان بطور دقیق گفت که شروع اختلاف و جدائی از کجا آغاز شده است. اختلاف معمولن آنگاه علنی می شود که تنشها و درگیریها تغییر کیفی داشته باشند. ولی می توان طرح های عمومی از اختلاف را در همان مراحل جنینی نیز (با چشمان مسلح) دید. اینک بقیه ی مطلب:
۵. تصویر از همدیگر دشمنانه می شود
در این مرحله ی اختلاف معمولن تاویل ها و برخورد به مسایل سیاه و سفید است. اگر ما متعلق به یک نیروی سیاسی باشیم، خود را نماینده ی نیروی اجتماعی و یا طبقه ی برحق می شناسیم. تعریف ما/برداشت ما از واقعیت (شاید هم حقیقت) درست ترین تعریف است. ما خالص ترین نیروی مردمی هستیم و مبارزه برای رسیدن به یک جامعه ی آزاد تنها از طریق عضویت و همکاری با ما می گذرد. دوستان ما دوستان مردم و مخالفین ما ضد مردمی هستند یا نماینده نیروهای ضد مردمی. نظر مخالف ما یا همسوئی با دشمن مردم دارد و یا آب به آسیاب دشمن می ریزد.
اگر اختلاف در محل کار شکل می گیرد، طرف مقابل جزو کسان و یا نیروهائی شمرده می شود که مخالف رشد اداره و یا شرکت هستند و نتیجتن عقب افتاده، مخالف پیشرفت و ترقی. در یک مکان آموزشی می توان استدلالهای مشابه استدلال زیر را شنید: "اساسن تمامی شوربختی ها موجود – کاهش بودجه، تنبلی/بی توجهی شاگردان به آموزش و در صد بالای رفوزه ها عاملش محور قرار گرفتن روشهای آموزشی ...و مدیریت آن دیگری ها است". هر شکستی و یا وقفه ای در کار تنها می تواند یک دلیل داشته باشد. وجود و حضور طرف مقابل/مخالف. هیچ حد وسطی وجود نداشته و میانکنشی بین نیروهای گوناگون نمی توان پیدا کرد. در این مرحله یارگیریها تکمیل شده و عناصر مهم در بازی یا با من/ما هستند و یا بر علیه من/ما.
در هر درگیری برای حفظ آبرو و یا حیثیت کاری و فکری باید افراد پیرامونی را تحت تاثیر قرار داده و جذب گروه خود کرد و یا از جهت گیری بر علیه خود مانع شد. لذا زرادخانه ی تبلیغات بر علیه مخالفین شروع به بمباران اطلاعات کرده و ابر تاریکی بوجود میاید که برای چشمان کم ورزیده تشخیص سره از ناسره دشوار می شود. برای اثبات نظر خود و از بین بردن احتمال در اشتباه، از مواضع فکری و عملی باید تا پای جان دفاع کرد. پشت پرده و در خلوت، اما هر کدام از نیروهای رودرو نگران آینده مبارزه بوده و با افکار بسیار پریشانی بسر می برند. ناامنی فکری درونی خیلی وقتها انعکاس بیرونی و نمادینش با استواری و مصمم بودن کاذب همراه است.
۶. تهدید استراتژیک روابط: در استمرار درگیری شرایطی پیش می آید که پیروز شدن به لحاظ روانی و از بین بردن طرف مقابل/دشمن بخش اعظم فکر افراد درگیر را پر می کند. اختلاف نیروی زیادی را از طرفین می گیرد. در این مقطع ارتباطات قطع شده، طرفین در باره ی هم یا برعلیه هم حرف می زنند و نه باهم. هنوز جدائی کامل از هم دیگر و یا انشعاب صورت نگرفته ولی فرد و یا نیروی مقابل در هر اختلاف از شخصیت انسانی تهی شده و تبدیل به ابزار می شود و یا دیو و دد. گروه گرائی و سکتاریسم قدرت گرفته و سیاست نزدیک به جنگ حکمروائی می کند. ایجاد ارتباط بین گروهها و افراد درگیر و تبدیل صحبت روی موارد اختلاف از بین رفته است. (در رابطه با امکان شناسائی افکار مخالف قبل از بروز اختلاف و ترتیب دادن گفتگو بین صاحبان فکر و پیشنهاد بعهده ی مدیر/مدیران نهاد و یا سازمان است. نمونه ای را در مقاله ی بعدی ذکر خواهم کرد).
این مرحله می تواند حداقل به دو شکل ادامه داشته باشد. یکی از طرفین نزاع ممکن است کوتاه آمده و یا تسلیم شود. اتفاق می افتد که آن طرفی که سنبه ی پرزوری دارد طرف و یا طرفهای مقابل را به اعتراف در اشتباه وا می دارد و یا اینکه کار به عذرخواهی کشیده می شود. البته در موارد زیادی اگر شناخت از کار اجتماعی و سیاسی کم باشد و نیروهای متخاصم به روشهای بی خشونت باور نداشته باشند و مبنای کار دموکراتیک نبوده و رعایت حداقل حقوق همدیگر در بین نباشد، پاره ای بقول مسلمانها تقیه می کنند ویا خاموشی و سکوت برمی گزینند و اختلاف در ظاهر از بین رفته و تا زمان مشخصی زیر خاکستر خواهد بود تا آتشفشان جدیدی رخ دهد. عمومی شدن و علنی شدن مجدد اختلاف در فرم و محتوای دیگر یکی از جلوه های بارز این مرحله است. طبیعی است که طرفین اختلاف از وسایل ارتباط جمعی برای کوبیدن نظر و طرف مقابل استفاده می کند. حمله و درگیریهای فیزیک غیر قابل اجتناب است ولی ضروری نیست. خویشتن داری و ترس از ریختن آبرو از بین رفته و استفاده از ابزار گوناگون برای پیروز شدن می تواند در برنامه ی کار باشد.
۷. جدائی. در نظر بگیرید که دو ارتش و یا دو گروه در یک میدان بزرگ جنگ در مقابل هم قرا گرفته اند. میدان وسیع مبارزه کوچک شده است و طرفین درگیر در یک محدوده ی جغرافیائی مشخصی متمرکز شده است. آنچه که مسلم است ابزارهای مبارزه تقلیل پیدا کرده ولی بدقت برای این چنین رویاروئی انتخاب شده اند. در اشکال اجتمعی اختلاف همین موارد را می شود مشاهده کرد ولی تجرید و ذهنیت بیشتر ت مشهود است. مسئله ی مرگ و زندگی در پیش است. در این پله/مرحله؛ اگر اختلاف در محل کار در جریان بوده، ترک کار/اخراج نتیجه ی آن است. اگر مبارزه در خانواده اتفاق افتاده باشد جدائی و ترک خانه راهکار محتمل است و اگر عرصه ی سیاسی است بردن انتخابات و یا رای مردم راهکار نهائی است. بازگشتی وجود ندارد.
بروز و تکامل اختلاف یک طرح تصویری
برای توضیح مبسوط و تصویری دلایل بروز اختلاف و عواملی که در بروز، شکل گیری و اوجگیری اختلافها نقش دارند می توان از مفاهیم و شکل ارتباطی زیر استفاده کرد. هر مفهوم و یا پدیده می تواند در این مقطع و یا آن مرحله، این اختلاف و یا آن اختلاف فرق داشته باشد ولی بدون تردید خیلی از این عوامل همزمان با شدت و ضعف در تاثیرگذاری روی تکامل اختلافها نقش دارند.
در دیاگرام و یا طرح زیر نشان داده می شود که ساختارهای سیاسی و اقتصادی روی محتوای نرمها و فرهنگ اجتماعی تاثیر می گذارند. نرمها و فرهنگ موجود در جامعه روی رابطه های قدرت تاثیر گذاشته و آنها را تحت پوشش خود قرار می دهد و در نهایت مجموعه ی این عوامل در بروز، تکوین و اوجگیری اختلافها نقش بازی می کنند. با این تصویر می توان نتیجه گیری کرد که دولتها و ساختار سیاسی به همانگونه که در ایجاد اختلاف نقش مهمی باز می کنند در حل اختلاف نیز می بایست بازیگر اصلی باشند. اما اینکه دولت نماینده ی چه قدرتی است و از منافع چه نیرو و یا نیروهائی حمایت می کنند بحثی است بسیار عمیق و وسیع که جای آنالیز آن اکنون و این جا نیست.
برای توضیح مبسوط این کاتگوریها به یک بررسی وسیعتیری نیاز هست که این نوشته های مقدماتی خود را موظف به آن نمی داند.
جمعبستی از مکانیسمهای اوج گیری اختلاف:
در هر پله و مرحله ی اوج گیری اختلاف روابط تیره تر می شود و امید به حل اختلاف کاهش می یابد. تصویر از آینده ی روابط مشترک در هر دو طرف تیره می شود. برای اوجگیری اختلاف شرایط مادی و عینی باید وجود داشته باشد. معمولن بخطر افتادن منافع فردی و یا گروهی در حوزه های گوناگون اجتماعی سنگپایه ی اصلی تکامل اختلاف است. نامنی، ترس، نفرت و پنهانکاری از مهمترین عوامل رشد اختلاف بحساب می آید.
آنگاه که اختلاف از عرصه ی عینی/عملی، ذهنی و شخصی شده و با پرستیژ و یا هویت افراد پیوند می یابد، امکان حل اختلاف نیز کاهش می یابد و امکان یکی شدن و یا همکاری مجدد بطور جدی لطمه می بیند. یکی از مهمترین قدمهای حل اختلاف جلوگیری از شخصی شدن آن است. خیلی وقتها، وجود اختلاف جدی چنان با آینده و سرنوشت فرد و یا گروه پیوند می خورد که فکر به آینده بدون فکر به اختلاف ممکن نخواهد بود. بدین ترتیب فراروئی از مسایل عینی و مادی/کاری به مسایل شخصی نشانه ی بسیار بارزی است از تکامل اختلاف به یک مرحله ی جدی تر و خطرناکتر.
با استمرار حضور و جود اختلاف در روابط افراد،، مسایل سیاه و سفید می شوند و متاسفانه در چنین حالتی مورد بیانبینی وجود خارجی نخواهد داشت. یکی از علل مهم اختلاف رقابت افراد و گروه ها روی موارد مشخص و منافع مشخص دور می زند. رقابت می تواند مرحله ی سالمی از فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی را پر کند ولی رقابت بدون وجود مکانیسمهای کنترل و یا نیروی حل اختلاف به درگیری ختم خواهد شد.
اختلاف بخودی خود منفی نیست. اختلاف را باید بعنوان موضوع اجتماعی در نظر گرفت که حول آن و روی آن باید مشترکن کار کرد. توصیه ی من و تمامی آنهائی که بعنوان میانجیگر کار می کنند این است که در برخورد به اختلافها باید تلاش کرد به مسایل عینی و کاری (شناخت دلیل عینی و کاری اختلاف) متمرکز شد و کار کرد اگر چه بدون ذهنیت و تصویرهای ذهنی اختلاف اوج نمی گیرد. در نهایت بقول مثل معروف اگرچه در دعوا حلوا پخش نمی کنند ولی از درگیر کردن خود و جریان مربوط به خود در یک اختلاف مزمن، وقت گیر و زندگی خراب کن باید پرهیز کرد. در حل اختلاف نباید مغرور بود و یا پراز پرستیژ. متواضع و انسان بودن قطعن فضای خوبی برای ایجاد یک زندگی انسانی و دموکراتیک ایجاد خواهد کرد. با یک تصویر که قدری پیچیدگی اختافها را نشان می دهد این بخش از تئوریهای حل اختلاف را به پایان می برم ولی مطالب زیادی در این حوزه وجود دارد که بررسی آنها را به فرصت دیگری می گذارم.
با سپاس از شما که مقاله ها را دنبال کردید. شاد و پیروز باشید
آراز فنی – سوئد
|