یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

واجنگا واتحریما تا کی و تا کجا؟ - س. سعیدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۹ دی ۱٣۹۰ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۱۱


بیش از سی سال است که جمهوری اسلامی ، جنگی تمام عیار را در تمامی عرصه های زیست انسانی بر مردم ایران تحمیل کرده و با ایجاد بحران های گوناگون، یا از پس بحران های پیش آمدهً منطقه ای و جهانی به حیات خود ادامه داده است. موجودیٌتِ ج. ا. و تداوم حیاتِ آن در بحران و با بحران همزاد و هم جنس است ؛ و لذاست که دائمأ بر طبل تبلیغاتِ وجود «دشمنان داخلی و خارجی» کوبیده تا با وانمود کردن «شرایط جنگی» و با تحریف واقعیٌت و انحرافِ افکار عمومی، مظلوم نمایی کرده و خود را از پاسخگویی به خواست ها مطالبات مردم و تبعاتِ شورش های اجتماعی برهاند.
ج. ا. نه تنها هرگز نگران وجود بحران ها و تهدیدها و تبلیغاتِ جنگی از طرفِ خارج نبوده ، بلکه با تحریک و زمینه سازی ، به استقبال آن ها رفته تا به کسبِ امتیازهای داخلی و خارجی بپردازد. دولت های امپریالیستی هم البته بی نصیب از گرفتن امتیازهای متقابل نبوده اند. امٌا دود تمام این جنگ های لفظی تنها به چشم مردم مان رفته است. هر بار که ج.ا. واق واق کرده تا بیشتر به بازی گرفته شود، دستی به ملایمت برسرش فرود آورده اند وچیزی جلویش انداخته اند تا نقش پادوی خوب تری را در روابط منطقه ای بازی کند. وگرنه ، درگیری و درافتادن واقعی با قدرت های امپریالیستی نه در توان و ظرفیٌت، و نه اساسأ در ماهیٌت و خون فاسد و چرکین جمهوری اسلامی نیست. سران ج.ا. با اولیٌن پارس واقعی امپریالیست ها دُم شان را لای پایشان می گذارند و هرسوراخ موشی را به قیمتِ حتیٌ قربانی کردن خانواده ی خود می پردازند. آنان حتیٌ سرسوزنی از جرأتِ صدام حسین و معمٌرقذافی، برای مقاومت و ایستادن و کشته شدن را در خود سُراغ ندارند و به هر معامله ای تن می دهند. به خاطر داشته باشیم که بُتِ اعظم شان هم که درعوامفریبی «مستضعف پناهی» و«ضداستکباری» ید طولایی داشت، در برابرتهدید و تطمیع هارترین جناح امپریالیستی آمریکا، رونالد ریگان، دولاٌ شد و به بده بستان ننگینی، که ضدٌ منافع مردم ما و جهان بود تن داد، چه رسد به این تازه به دوران رسیده های پروارشده ی حریص که "خر را با خور می خورند و مُرده را با گور".
بنابراین ج.ا. از هر بحران واقعی و مجازی ، تنها و صرفأ جهتِ مظلوم نمایی و انحرافِ افکار عمومی برای بقای بیشتر خویش سود برده و می برد. تفاوت فقط در شکل و دامنهً بحران ها می باشد. بحران سیاسی و درگیری های لفظی و تهدیدهای کنونی امپریالیست ها علیه ج.ا. نیز ماهیتأ چیز تازه و جدیدی نیست و آن را می توان در راستای همان بازی های هرازگاهی و مقاصد عوامفریبانه ی طرفین ارزیابی نمود. البته این بدان معنا نیست که حماقتِ امپریالیست ها در برپایی جنگ و حمله ی نظامی و بُروز ناامنی نظیرعراق و افغانستان نادیده گرفته شود. قطعأ باید در برابر چنین جنگ ها و حمله هایی واکنش مناسب نشان داد امٌا تا جایی که می شود باید از بزرگنمایی بیش از حدٌ آن که باعثِ بهره برداری ج.ا. می شود خودداری نمود. در رابطه با احتمال بُروز چنین جنگی، دو جریان عمده ی فکری مخالف هم، در اپوزیسیون ایرانی خارج کشور وجود دارد که با بزرگنمایی و برجسته کردن بیش از حدٌ احتمال حمله ی نظامی به ایران ، ناخواسته همسو با بلندگوهای تبلیغاتی و عوامفریبانهً رژیم اسلامی قرار گرفته اند:          ۱- جریانی که به امیٌد ساقط شدن، یا عقب نشینی ج.ا. بر اثر حملات نظامی متحدٌان امپریالیست به هلهله و شادی پرداخته و حتیٌ به تشویق آشکار و پنهان جناح های جنگ طلب این کشورها برای انجام چنین اقدام ارتجاعی و به شدٌت ضد مردمی،که ضررش تنها وتنها متوجه مردم و جنبش آنان می شود، دست زده است. استدلال چنین جریانی در خوش بینانه ترین شکل، بر ناتوانی بیش از پیش رژیم در بسیج توده ای و نیز قطعیٌتِ پیروزی مردم بر رژیم، در پناه حملهً نظامی امپریالیست ها استوار می باشد. صرف نظر از بی اعتباری چنین نظریه ای و عدم وجود یک جنبش بالفعل مقتدر درایران کنونی، تجارب تاریخی متعددی از تحریک احساساتِ ناسیونالیستی حداقٌل بخشی از مردم و پناه گرفتن آنان زیر چتر رژیم استبدادی«خودی» و تبدیل آنان به هیمهً آتش رژیم حکایت می کند. درست است که ج.ا. قدرتِ بسیج توده ای را نسبت به گذشته و در درجه بالایی از دست داده، و درست که می توان از اختلافاتِ دشمنان مردم به نفع جنبش مردم بهره برداری کرد امٌا در شرایط کنونی و در فقدان یک جنبش سراسری توانمند نباید چنین مواضع انتحاری و مخرٌبی اتخاذ کرد. و از این گذشته ، یک جنبش مردمی دمکراتیک اساسأ به چنین «حمایت» های مداخله گرانه ی امپریالیستی بی نیاز می باشد.
۲– جریان دیگر در جهت مخالف، منتها با همان حدٌت و شدٌت، امکان و احتمال حملهً نظامی و جنگ علیه ایران را آن چنان بزرگنمایی کرده و با چنان تعصٌبی در برابرهرگونه تحریمی ایستادگی می کند که گویی عنقریب و در ساعات آتی، جنگی در می گیرد و مردم ایران در اثراتِ ناشی از اعمال تحریم ها و محدودیٌت ها دچار«افزایش قیمت کالا و خدمات، گسترش شتابان بیکاری، فقرزدگی، جنایت ، فحشا، حذف خدمات دولتی و..» می گردند. اطلاعیه ها و بیانیه ها با طوماری از امضاء ها (هم سازمان های سیاسی و نهادهای وابسته ، وهم اعضای همین سازمان ها) در مذمت جنگ و تحریم ها صادر می گردد غافل ازاین که با بزرگنمایی افراطی موضوع، احتمال ضریبِ همسویی با دستگاه تبلیغاتی و مظلوم نمایی رژیم استبدادی بالا رفته، برداشت و انگارهً توهم زای«ضدامپریالیست» بودن آن تقویٌت شده و رژیم را از زیر ضربِ اصلی تبلیغات سیاسی ، به عنوان عامل اصلی ویرانی ایران و ایجاد تنش و بحران در روابط بین المللی، خارج می سازد. حال بگذریم که تجمع این همه سازمان و نهاد سیاسی و گستردگی امضاها، قاعدتأ و منطقأ باید از چنان پتانسیل بالایی برخوردار باشد که خود راًساٌ قادر باشد«تودهن دولت» بزند، یا لااقل سازمانده ی مقتدر و مناسبی برای بسیج توده ای و عقب راندن رژیم به حساب آید. امٌا خُب زنهار..
خواست ها و مطالباتِ مردم ایران سال های سال است که از صدور اطلاعیه و بیانیهً دلسوزی و همدردی فراتر رفته و جنبش آنان که برایش هزینه های جانی و محرومیٌت های گزافی پرداخت شده، اینک بیش از هر زمان دیگری به همیاری وهمگامی عملی نیاز دارد. صدور بیانیه های بدون پشتوانهً عملی و اجرایی نه کمکی به مردم و جنبش آنان می کند و نه تلنگری به رژیم استبدادی می زند. از هر فرصتی باید برای تضعیف استبداد بهره برداری نمود. هر فشاری که رژیم را زیر ضرب بگیرد و باعثِ درهم ریختگی بیشتر و تلاطم درونی آن گردد می تواند مورد استقبال جنبش مردم قرار گیرد. مثلأ اعمال تحریم هایی که مایحتاج و موادٌ اولیٌه ی زندگی روزمره و دارو درمان مردم را در دستور قرار نداشته باشد، و محدودیٌت های معاملات تسلیحاتی و نظایر آن و گاه حتیٌ معاملاتِ نفتی رژیم را در بر بگیرد یکی از راه های عملی اعمال فشار به ج.ا. می باشد.«افزایش قیمت کالا و خدمات، گسترش شتابان بیکاری، فقرزدگی، جنایت ، فحشا، حذف خدمات دولتی و..» در تمامی طول حیاتِ رژیم اسلامی بر گردهً مردم ایران سنگینی کرده و گلوی آنان را فشرده است. درآمدهنگفتِ معاملاتِ نفتی و مشابه، و اساسأ اقتصاد ایران هم که دربست تحتِ اختیار و ملک طلق ولایتِ فقیه و مزدوران حریص سپاه پاسداران و دستگاه امنیتی رژیم قرار داشته و تنها سهم بسیار ناچیزی نصیب مردم می گشته است. پس محدودیٌت و تحریم چنین معاملاتی، بیش و پیش از آن که مستقیمأ بر مردم فشار آورد باعثِ محدودیٌتِ بریز و بپاش ها و اختلاس های کلاٌشان رژیم و اجیر کردن مزدوران برای سرکوب مردم شده، دستِ رژیم را برای مانورهای عوامفریبانه و بسیج سیاه لشکر تنگ می نماید. حکومت های استبدادی برخلافِ چنین ادعایی که قادرند بدون هیچ گونه عواقبی به «سفرهً خالی» زحمتکشان یورش برند، دچار محدودیٌت هایی، چه از جانبِ خود، یعنی بالایی ها، و چه از جانبِ پایینی ها و مردم جان به لب آمده ای که دیگر «چیزی برای از دست دادن» ندارند، می باشند. مگرآن که استبداد را مطلق و ابدی، و مردم را برٌه های مسخ شده و بی ارادهً ابدی بدانیم و باور نداشته باشیم که«حکومت ها قادرند بر سر نیزه تکیه زنند امٌا نمی توانند بر آن بنشینند».
اگرزمانی لازم بود مثلأ در برابر محاصره وتحریم های اعمال شده بر دولت ملیٌ مصدٌق و نظایر آن مقاومت ومبارزه نمود، نمی توان و نباید محاصره و تحریم هایی را که گلوی رژیم هایی نظیرج.ا. و سوریه را می فشارد مورد تحریم و تکفیر قرار داد. البته تصوٌر اشتباهی است که تأثیرمحاصره و تحریم ها را قائم به ذات دانسته و میزان آن بر رژیم های استبدادی را بدون همسویی و همگامی با جنبش مردم و اپوزیسیون در نظر گرفت. اپوزیسیون و جنبش های مترٌقی، اهرم فشار اعمال تحریم ها بر رژیم های مستبد را همچون یک پارامتر تکمیلی و جانبی پیشبرد جنبش تلٌقی کرده و از آن جهتِ عقب راندن بیشتر رژیم بهره برداری می نمایند.
رژیم اسلامی ایران، امروز بیش از هر زمان دیگری مورد نفرتِ مردم داخل کشور و منزوی تر ازهمیشه در سطح جهانی است و قدرتِ مانورش میان دولت های امپریالیستی کهنه و نئوامپریالیست های چین و روسیه به پایین ترین سطح خود رسیده، و قادرهم نیست به طور نامحدود و نامشروط براین دو دولتِ استبدادی- امپریالیستی اخیر تکیه و سرمایه گذاری کند. مجموعه ی چنین شرایطی است که زمینه ی مناسبی را برای جنبش مردم ایران جهتِ انکشاف و حرکت مجدد برای عقب راندن ج.ا. و پیشروی به سوی برقراری نظم و نظامی دمکراتیک و انسانی و عادلانه فراهم می کند. دروازهً ج.ا. در واقع اینک خالی تر و بی محافظ تراز همیشه مانده و جنبش اعتراضی و جایگزینی مردم اگر نتواند از فرصتِ و موقعیٌتِ پیش آمده بهره برده و این دروازهً خالی گل و گشاد را آماج شلیک های پی در پی خود قرار ندهد باید تا مدٌت های مدید درانتظار برآمد چنین موقعیٌت هایی، حسرت به دل بماند.
به همین منوال نیز بر سازمان های سیاسی اپوزیسیون، خصوصأ خارجه نشین است که یک بار برای همیشه به خود آمده، بر تشتت و چندین پارگی و بی برنامگی و بی مسئولیٌتی و بی عملی و رقابت بین خود و..و..فائق آمده و عملأ همگام و همراه با جنبش مردم به صحنهً واقعی مبارزه آمده، نقش اصلی خود را ایفا نماید. این اپوزیسیون پُرشاخهً پُرمدٌعا، اگر توانسته بود بر تشتتِ مخرٌبِ مُزمن خود فائق آید و به جای چسبیدن به شعارهای تک صدایی «رادیکال» و بدون پشتوانهً عملی-اجرایی، و تفرقه افکنی و رقابت و شلیک در دروازهً خودی، نواختن تک صداها کنارهم را تحمٌل کرده بود وهمگام به دروازهً همیشه خالی دشمن شلیک کرده بود، حالا می توانست منسجم ومطمئن، و با یک برنامهً اجرایی قابل اتکاء، طرفِ مشورتِ مردم و اپوزیسیون داخل کشور قرار گیرد و برای رهایی و نجاتِ کشور و سازماندهی یک آلترناتیو و جایگزین قابل اعتماد، یار و یاورمردم داخل باشد. ناب گرایی و خود بزرگ بینی وعدم واقع بینی بخش اعظم اپوزیسیون خارج کشور، به شهادت تجربهً سی و چندسال گذشته، اگرهمپا و دوشادوش مردم داخل نبوده، و اگر زخم و ضربه ای بر دیو استبداد نزده، حداقلٌ امٌا چتری برای خود ساخته تا هر تکه از این پیکر پُر تکٌه را در پناه خود گرفته تا توجیه گر بی مسئولیٌتی و بی عملی و تفرٌق و واگرایی خود باشند.
با این حال امٌا نباید در افسوس و حسرتِ گذشته، غم برغمباد خود افزون کرد. هنوز وقتِ جبران هست و تا دیرتر نشده باید«گذشته را چراغی فراراه آینده» قرار داد. برای خروج از بن بستِ مزمن سیاسی و بحران عمیق کنونی، و برای جلوگیری از جنگِ داخلی خانمانسوز و ویرانی بیشتر و فلاکت همه جانبهً زندگی مردم، و درموقعیٌتِ فقدان تشکلٌ های سیاسی و طبقاتی بالنده یا پراکندگی وعدم انسجام آن ها، آیا نمی توان به راهکارها و نقاط مشترکِ یک دورهٌ انتقالی و جایگزین مناسبِ موٌقتی دست یافت که تکٌه های پراکندهً اپوزیسیون، از«سکولار سکولار» گرفته تا «کارگری کارگری» و چه و چه بتوانند خود را به آن نزدیک یا در آن شریک احساس کنند؟. به طورمثال و برای برداشتن گام اوٌل ، آیا نمی توان مثلأ حول محور شعار بسیج کنندهً برگزاری انتخاباتِ آزاد و تعیین یک هیئتِ اجرایی انتقال قدرت به نمایندگان واقعی مردم و قانونگزاری، مبارزهً مشترک کرد و سپس در گام های بعدی به تعمیق و رادیکالیزه کردن مبارزهً واقعأ موجود دمکراتیک– طبقاتی مبادرت ورزید؟. یا این که باید همچنان «کنگر خورد و لنگر انداخت» و به امٌید«ظهور منجی غیبی»، با شعارهای «رادیکال» و خوشگل«بُزی نمیر بهار میاد..»، دل خوش کرد واستبداد و فلاکتِ روزافزون را بازهم تاب آورد؟. واللٌه «عمر نوح» و «صبر ایٌوب» هم نامحدود و بی اندازه نبود. امیٌد که اپوزیسیون خارج کشور، گذشت زمان را دریابد و موقعیٌت ها و فرصت ها را ارج نهد.

س- سعیدی دی ۱٣۹۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست