سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جنگ و تمدن


میرزا محمد مهرابی


• ممکن است کسی بگوید: «بعضی اوقات برای فرار از جنگ راه گریزی نیست. و باید با شمشیر، صدام ها و طالبان ها را کنار زد! - خداوندا تو خود آگاهی که اگر این مطلب صحیح باشد، ولی باز هم دیو وحشت جنگ، قتل و غارت با شمشیر و ... را توجیه نمی کند و مشکل همچنان به جای خود باقی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۹ دی ۱٣۹۰ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۱۱


دانیل دوفو رمان نویس قرن هیجدهم می گوید: «با وجودی که از کارکنان کشتی خوشم نمی آید، سعی در غرق کردن آن نخواهم داشت، به علاوه به هنگام توفان نیز منتهای سعی خود را خواهم کرد تا کشتی غرق نشود.
خسارت های مادی و معنوی، روحی و جسمی، داخلی و خارجی و... در اثر سوء تدبیر و بی کفایتی کارگزاران که مخل و مضر منافع ملی است؛ از جمله مسائلی می باشد که اذهان و افکار عمومی را به خود جلب کرده و انسان های دلسوز و هوشمند را به تفکر و تامل فرو برده است؛ چرا که این مسائل با سرنوشت ملّت درآمیخته و حق مسلّم مردم است که نسبت به سرنوشت خود و سرزمینشان حساسیت نشان دهند و در باره آن بی تفاوت نباشند.
خرد جمعی و شعور اجتماعی مردم هر سرزمینی حاکم بر آن سرزمین است و دیگر زمان آن گذشته که فرد یا گروهی به تنهایی تصمیم گیرنده باشند و هر آنچه رامی خواهند انجام دهند؟ به همین سبب هر انسان با وجدان و خردمندی از خود خواهد پرسید که چرا این وضعیت پیش آمده؟ و آیا آتش افروزان معرکه کیانند؟ و ...
در تغییر و تحول جوامع بشری، مسائل و قضایای بسیاری دخالت دارد. با نگاه به چشم انداز تاریخ درمی یابیم که تأثیر جنگ و نظامیگری بیشتر از هر چیز دیگر نمایان است.
معمولاً جنگ و مخامصه یک پدیده شوم و نامطلوب است. زیرا که جنگ و تاخت و تاز منهدم کننده نظام های اجتماعی و تمدّن بشری است.
توین بی، مورخ و فیلسوف بزرگ انگلیسی (۱٨٨۹-۱۹۷۵م) می گوید: «نظامیگری از دیرباز، مهمترین علت مشترک بیست بار واژگونی تمدّنها در طی پنج یا شش هزاره تا به روزگار ما بوده است. (توین بی , آرنولد , جنگ و تمدن, ترجمه محمد خسرو رضایی، تهران، اندیشه عصر نو ، ۱٣۷٣ , ص ۱۲۵)
آرنولد توین بی در مقدمه کتاب «جنگ و تمدّن» می نویسد: «مطالعه تطبیقی فروپاشی تمدّن های شناخته شده، نشان می دهد، که اضمحلال اجتماعی فاجعه ای است که کلید رمز آن را باید در نهاد جنگ جستجو کرد .» (همانجا)
زمانی که شعله جنگ زبانه کشید، دیگر نظامی و غیرنظامی، بزرگ و کوچک، مرد و زن، گناهکار و بی گناه، وقت و ساعت، سال و ماه، معبد و میخانه، کاخ و کوخ و... نمی شناسد و همه را در آغوش نافرجام خود خواهد گرفت.
برای نمونه: در جنگ جهانی اوّل، تلفات جانی، حدود ۹۰۰۰۰۰۰ نفر، بودجه نظامی، حدود ۲۱٨۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار، خسارات وارده، حدود ۲۷٨۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار تخمین زده شده است. در جنگ جهانی دوم: تلفات جانی را حدود ۲۲۰۰۰۰۰۰ نفر، بودجه نظامی را حدود ۱۶۷۶۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار، و خسارت مالی را حدود ٣۱۶٣۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار ارزیابی نموده اند.
این گونه آمار و ارقام برای زمانی است که سلاحهای هسته ای درکار نبوده، یا اگر بوده محدود بوده است. در حالی که امروزه حکایت از ارتش های مدرن با سلاحهای بسیار پیشرفته دارد، که با یک کلید جهانی را به تپه ای از آتش دود مبدل خواهد ساخت و این خود داستان دیگری است.
با این وجود جای این پرسش خالی است که چرا سیاست مداران تن به جنگ می دهند؟! البته ممکن است این قضیه را به گونه هایی موجه جلوه دهند. که اشاره به دو نمونه آن بی ثمر نیست.
۱) ارزش های جنگی: از آنجا که انسان دارای قوای گونه گون است و عقلانیت سر آمد همه آنهاست، برای اعمال و کردارش توجیهاتی دارد و حتی جنگ و خون ریزی را نیز توجیه می کند تا عقلانیت را بدان پیوست دهد؟
شاید تحلیل شود که جنگ زاده تمدن است. سازمان دهی، پیشرفت تکنولوژی جنگی، آمادگی رزمی، دلاوران و اسطوره های نظامی و... به همراه دارد (همان، ص شانزده) ولی باید گفت که جنگ و ستیز مولود ناخلف و ناباب تمدن است. تحلیل و تفسیر این آمادگی نسبی یا تکنیک حداقلی در مقابل، آثار و تبعات جنگ و هرج مرج آن، هرگز مقرون به صرفه نبوده و خون و خون ریزی برای انسان آرامش و راحتی به ارمغان نیاورده است.
به قول توین بی: «اگر گمراهی کنونی ما چیزی جز آخرین تشنج شرکی و «در حال مرگ» (همانجا) نباشد، و اگر این بحران عظیم ناشی از درگیری های پایان ناپذیر بین شرک و مسیحیت، به ناچار منجر به امحای کامل شرک گردد، بدان موقع است که می توانیم در رویای فرارسیدن عهدی باشیم که جنگ جسمانی از هستی آدمی رخت بندد، از خاطره ها محو گردد، و واژه «جنگ» نیز از رده کلمات خارج شود. همان گونه که واژه قربانی که همزاد آن است از صفحه روزگار خارج شده و معنای ابتدای آن به صورت مجازی باقی مانده است .»(جنگ و شمشیر)

گزینه ناگزیر
ممکن است کسی بگوید: «بعضی اوقات برای فرار از جنگ راه گریزی نیست. و باید با شمشیر، صدام ها و طالبان ها را کنار زد! - خداوندا تو خود آگاهی که اگر این مطلب صحیح باشد، ولی باز هم دیو وحشت جنگ، قتل و غارت با شمشیر و ... را توجیه نمی کند و مشکل همچنان به جای خود باقی است؛ و این گزینه ناگزیر نیز برخاسته از فزون طلبی و امیال خود سرانه انسان است که انسانیت انسان را به ورطه سقوط می کشاند.
خلاصه مطلب این که: جنگ و تاخت و تاز، ویرانگر، فرهنگ ستیز، تمدن سوز، خانمان برانداز، فاجعه آمیز و... است که شوخی بردار نیست و توجیه و تأویل آن همانند هیزمی است که آتش سرنگونی بخت را شعله ورتر می سازد.
توین بی می گوید: «بر هیچ کس پوشیده نمی ماند که وقتی ساختمان وزارت آموزش یک کشور بزرگ غربی به مطالعات جنگی تخصیص داده می شود، بهبود و نوآوری تکنیک نظامی که با این بها به دست می آید برابر تباهی و فنای تمدن غرب خواهد بود.» با این وصف دولتمرادن و سیاست گزاران، می بایست با تدبیر و سیاست ورزی،
نگذارند جنگ شعله ور شود.
قهر و ترک میزهای مذاکره و نشاندن نظامیان پشت عرابه های جنگی حکایت از پایان فرایند سیاست ورزی و عدم اجرای صحیح آن دارد. سیاست ابزاری است که سیاست مداران به وسیله آن نظامی را به حرکت در می آورند. صد البته با همین سیاست باید حقوق مردم و منافع ملی حفظ گردد، که اگر این گونه نباشد، باید در صداقت سیاست گزاران و دولتمردان شک کرد! این حالت مصداق گفته ی سن ژوست را پیدا می کند که می گوید: «حکومت بی گناه وجود ندارد. آنان که زمام قدرت را به دست می گیرند، دائم درصدد آنند که بر حیطه و قلمرو و شعاع آن بیفزایند. لذا تا آنجا که ممکن است باید پر و بال قدرت را چید و حوزه دست اندازی آن را محدود کرد.»
نتیجه آنکه، حاکمان و دولتمردان باید بدانند که پندگیری از درس های تاریخ، آن هم تاریخ واقعی و دور از هرگونه تعصب، کمک شایانی در تداوم حاکمیت دارد. عدم توجه به مطالبات ملت و نادیده گرفتن حقوق آنان و برخورد در مقابل خواستشان حکایت از این دارد که یا نادان و فرومایه اند:
« ندهد هوشمند روشن رای / به فرومایه کارهای خطیر»
و یا قدرت طلب و حریصند:
«حریص را نکند نعمت دو عالم سیر / همیشه آتش سوزنده اشتها دارد»

قم: میرزا محمد مهرابی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست