پاسخ محمدرضا خاتمی به گزارش کمیسیون اصل ۹۰ مجلس در مورد جنبش سبز
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ دی ۱٣۹۰ -
۱ ژانويه ۲۰۱۲
محمدرضا خاتمی در واکنش به گزارش کمیسیون اصل نود که سه روز پیش در صحن مجلس قرائت شد با بیان این که آنچه از این گزارش سراپا دروغ بر می آید التماس به ملت است که ادعاهای بی اساس و مکرر و اتهامات خسته کننده آنها را باور کنند، گفته است: ای کاش کسی به این خود را به خواب زدگان می فهماند که هر چه بیشتر بر این طبل تنافضات بکوبید مردم بیشتر از عمق ترس و واهمه ای که سراسر وجودتان را گرفته است آگاه می شوند.
به گزارش نوروز، جوابیه ی محمدرضا خاتمی نایب رئیس مجلس ششم به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
کمیسیون اصل نود قانون اساسی مجلس شورای اسلامی گزارشی در باره حوادث انتخابات سال ۸۸ تهیه و در مجلس فرمایشی هشتم خوانده است که نه تنها نمی تواند هیچ اثری در رفع گرفتاری خود ساخته جناح حاکم داشته باشد بلکه بیش از هر چیز نشانه قبول شکست استراتژی سرکوب و هیاهو و ارعاب می باشد. آنچه از این گزارش سراپا دروغ بر می آید التماس به ملت است که ادعاهای بی اساس و مکرر و اتهامات خسته کننده آنها را باور کنند.
اما این گزارش بهانه ای است برای من تا پاسخی مختصر به دروغ پردازیها و توهمات ایران بر باد ده بدهم. نه از آن جهت که این گزارش حاوی هیچ حقیقتی باشد بل از آن جهت که در تاریخ ثبت شود تا آیندگان بدانند چگونه دستاورد شهیدان انقلاب اسلامی به تاراج رفته است. و من از این جهت خود را بیش از هر کس محق در این پاسخگویی می دانم که هم نماینده مجلس بوده ام و هم عضو کمیسیون اصل نود، هم عضو جبهه مشارکت هستم و هم فعال در جریان اصلاح طلبی، و بالاخره نسبت من با آقای خاتمی که ناجوانمردانه و به رسم معهود این دوران رو به پایان مورد اتهام واقع شده است، و همه اینها ایجاب می کند که چند جمله ای بنویسم اگر چه میلیونها انسان معترض صبورانه بغض خود را فرو می خورند البته نه برای همیشه و اینان باید بدانند که “این بیشه گمان مبر که خالی است”.
نکته اول:
باید پرسید کمیسیون اصل نود قانون اساسی در این ماجرا چه محلی از اعراب دارد؟ این کمیسیون برای این درست شده است که آخرین پناهگاه مردم در برابر ظلم و حق کشی احتمالی حاکمان باشد. کسانی که قانون اساسی را می نوشتند به خوبی می دانستند که ممکن است همه ارکان دادرسی عادلانه در کشور در معرض تطاول قدرتمندان حاکم قرار گیرد و لذا بر آن شدند تا با ابداع این نهاد در مجلس که منبعث از نمایندگان واقعی مردم میتواند باشد و کمترین تاثیر را از قدرت دارد پناهگاهی برای مردم از همه جا رانده بنا نهند. این کمیسیون طبق آیین نامه های آن باید به شکایاتی رسیدگی کند که از سوی مردم و به طرفیت بخشی از حکومت واصل شده است. در موضوع انتخابات اگر کمیسیون امنیت ملی یا قضایی و یا حتی مثلا کمیسیون عمران به بهانه آتش گرفتن زباله ها در خیابان های تهران گزارشی می داد شاید قابل توجیه بود، ولی اینکه آقایان کمیسیون اصل نود شکایات متعدد قربانیان انتخابات را نادیده بگیرند و یکسره به تکرار ادعاهای مسببین این حوادث بپردازند نه تنها موجب شگفتی بلکه بدعتی تازه است. شاید هم علت این باشد که با این وضع مملکت دیگران زودتر فهمیده اند که نباید هیزم کش دوزخی باشند که خود اولین قربانی آن هستند.
نکته دوم:
می گویند به خواب رفته را می توان بیدار کرد. اینک قریب سه سال از حوادثی می گذرد که به قول آقایان در دو سال پیش در چنین ایامی مرگ آن را جشن گرفتند. پس چرا هنوز سرتاسر گفتار و نوشتار آقایان مملو از حقد و کینه و حسادت و توهین و افترا است که نثار هر کس می شود که با آقایان نیست؟ ای کاش کسی به این خود را به خواب زدگان می فهماند که هر چه بیشتر بر این طبل تنافضات بکوبید مردم بیشتر از عمق ترس و واهمه ای که سراسر وجودتان را گرفته است آگاه می شوند. شاید شما از موسوی و کروبی یا خاتمی و هاشمی یا مجمع و سازمان و جبهه نترسید اما از ملتی می ترسید که دیگر شما را قبول ندارد. ملتی که به خوبی آگاه شده است از قبل حکمرانی شما چه چیز نصیبش شده است. شما مانند آن کس که برای فرار از ترس در سیاهی شب آواز می خواند زیر آواز زده اید.اگر غیر از این بود به کسانی که آنها را مرده می پندارید به اندازه دفاع از خود در برابر سیل اتهامات بی اساس، مجال می دادید. اصلا اجازه می دادید که زندانیان بی گناه پس از ۳۵ ماه از زندان انفرادی به در آیند و یا اجازه تماس تلفنی یا ملاقات حضوری داشته باشند. این کارها که چیزی جز اجرای قانون مصوب خودتان نیست را نمی کنید زیرا می دانید خود را در چه دامی گرفتار کرده اید. می دانید مردم را از دست داده اید. پس راحت تر آنکه صورت مسئله را پاک کنید تا اینکه به فکر راه حلی برای نجات کشور که نه، حد اقل نجات خود باشید.
نکته سوم:
آنچه در این گزارش آمده است تکرار ادعاهای کیفرخواست نویسان تابستان ۸۸ است که با برگزاری دادگاههای آنچنانی هم نتوانستند آن را ثابت کنند و رد شد. اینک گویا همان ها ماموریت یافته اند که انشایی دیگر بنویسند و به نامی دیگر منتشر کنند.حال اگر به فرض محال رسیدگی به این موضوع را در صلاحیت این کمیسیون هم بدانیم ، روند کاری باید بررسی اتهامات با حضور اطراف موضوع باشد و همه می دا نیم که چنین چیزی اصلا واقع نشده است. علت هم معلوم است چون اصلا سند و مدرکی وجود ندارد . پس چه بهتر که به تکرار اتهامات واهی بپردازند وباانتشار یک بیانیه سیاسی یک گروه مخفی علیه رقیب، خود را راضی نگه دارند.
نکته چهارم:
در این گزارش مکررا از اسناد و مدارکی صحبت می شود که متقن ترین آن اعترافات است که ارزش آن حداقل در باره دیگران از سوی رهبری بیان شده است ولی باز هم از سوی ولایت مداران مکرر به آن استناد می شود و البته چاره ای هم نیست چون اگر این هم نباشد دیگر چیزی برای عرضه در اختیار آقایان نیست. الان قریب سه سال از آن حوادث می گذرد و از روز اول همواره از این اسناد صحبت شده است اما دریغ از یک مدرک محکمه پسند. ما حتی به شنود هم راضی هستیم هر چند شنود هیچ ارزش حقوقی ندارد. آقایان که این دنیا را محضر خود کرده اند و حتی در سراپرده خصوصی یار و اغیار سر و گوشی دارند ،نمی توانند از این طریق هم کوچکترین دلیلی برای اثبات ادعاهای خود ارائه کنند.شما که هرروز پهباد می نشانید و جاسوس می گیرید وریگی تروریست به اسارت در می آورید چگونه در این دو سال و اندی نتوانسته اید حتی یک سند معتبر ،تکرار می کنم حتی یک سند معتبر، برای این همه ادعای ریزو درشت خود ارائه کنید؟ آیا گمان برده اید چنین ادعای گزافی را تنها به صرف گفتن وجود اسناد ثابت شده می توان به خورد مردم داد؟ و آیا اینکه سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی چنین می گویند و چنین می نویسند برهان قاطع شما است؟ شما هم که خوب می دانید همه این ماجرا برای آن بوده است که در این بزنگاه تاریخی از شر مزاحمین چند دهه خود خلاص شوید، ونمی خواهید بپذیرید که مردم این بار همه آن سناریو را نقش بر آب کرده اند. مردمی که خوب می فهمند و می دانند و فریب تبلیغات شما را نمی خورند.
برادران عزیز، آیا گمان می کنید با خطابه و هیاهو و داستانسرایی می توان به جایی رسید؟ آیا با خود فکر کرده اید چرا هرکس که شما با او در افتاده اید محبوبیت بیشتری در بین خلائق پیدا میکند و چرا زندانیان سیاسی شما امروز قهرمان و الگوی نسل جوان شده اند؟ صادقانه می گویم که آنچه در آن شنا میکنید مرداب است و هرچه بیشتر دست و پا بزنید بیشتر در آن فرو می روید.
نکته پنجم:
در بخشی از گزارش به سفرهای خارجی آقای خاتمی اشاره شده است. این بخش که تنها چند جمله است احیانا با هماهنگی قبلی در بوق و کرنا شده است و چنین بر می آید که شاید تنها هدف این گزارش همین چند جمله بوده است. باز علت روشن است. این افراد به درست یا غلط آقای خاتمی را سلسله جنبان اصلاحات و مردمسالاری در دوره جدید تاریخ کشور میدانند و باید هر روز حقد و کینه خود را نسبت به او به نوعی ابراز دارند. البته این دروغپردازیها چیزی از شان آقای خاتمی کم نمی کند که اگر هم بکند بیشتر خود آقایان ضرر میکنند که امکان هرگونه اصلاح داخلی را بلاموضوع می کنند، فارغ از اینکه این شیوه و منش خاتمی است که می تواند حتی در این شرایط ملتهب پلی بسازد بین حاکمیت و مردم اگر که واقعا قصد اصلاح داشته باشند. اما آنچه در باره محتوای این بخش باید گفت این است که همانند سایر بخشها بکلی کذب و دروغ است و باز به اسنادی تکیه می شود که وجود خارجی ندارد و لذا قابل ارائه هم نیست. همه می دانند سفرهای آقای خاتمی با اطلاع نظام بوده و در همه ملاقاتها هم نمایندگان وزارت خارجه حضور داشته اند. حال اگر سندی هست لطفا منتشر کنید و الا برای نجات خود تخریب دیگران چاره ساز نخواهد بود.
نکته ششم:
در بخشی دیگر از گزارش به تکرار ادعاهای کیفرخواست نویسان در باره انقلاب مخملی پرداخته شده است. این قسمت هم بی سند و طبعا بی اعتبار است. در این بخش، از جمله به سند تاملات راهبردی جبهه مشارکت استناد شده است که پیشتر، متن کامل آن منتشر و در دسترس است. جبهه مشارکت در تابستان سال ۸۸ در پاسخ به کیفرخواست کذایی، پاسخ مفصل خود به این بخش را منتشر کرد که آن هم در دسترس همگان است. در این جا باید به این مختصر بسنده کرد که این سند همانگونه که از اسم آن بر می آید مجموعه اندیشه های افراد حزب و حتی در خارج حزب است که به اعتبار اندیشه قابل احترام است و برای تصویب نهایی در ارکان حزب در حال رسیدگی بوده است. ظاهرا این آقایان هم مانند کیفرخواست نویسان چون به هیچ عمل جرمی از سوی اصلاح طلبان و به ویژه جبهه مشارکت دست نیافته اند به محاکمه اندیشه پرداخته اند و تازه آن هم بر اساس برداشتهای انحرافی و باژگونه ای که از یک متن با زبان فارسی داشته اند. هرچند بسیار بعید می دانم حتی یکی از اعضای کمیسیون آن را کامل خوانده باشد.
آیا بهتر نبود آقایان برای جبران اشتباهات خود آسمان ریسمان نکنند و از هر وسیله ای برای رسیدن به هدف بهره نگیرند و به سادگی قبول کنند که عده ای در این کشور هستند که با انقلاب و نظام و اسلام مشکلی ندارند بلکه منتقد شیوه حکمرانی آنها هستند که فوج فوج جوانان را از دین خدا و از کشتی طوفان زده انقلاب خارج میکند. کسانی هستند که با ابزارهای قانونی از جمله انتخابات می خواهند این شیوه حکمروایی را تغییر دهند.
نکته هفتم:
سخنی هم با اصلاح طلبان عزیز در مجلس که خود را برای انتخابات آینده آماده می کنند دارم. استدلال شما برای حضور در مجلس آینده این است که مفید واقع خواهید شد برای نجات کشور و از حجم خرابکاریها خواهید کاست. اینک این گوی و این میدان. اگر خود را اصلاح طلب می دانید این گزارش، حیثیت، اعتبار و هویت شما را هدف گرفته است . دستی بلند کنید. فریادی بر آرید. نطقی، مصاحبه ای، اخطاری، تذکری… لااقل از محافظه کاران منصف عقب نیفتید و نترسید از رد صلاحیت شورای نگهبان بلکه بترسید از رد صلاحیت خود توسط مردمی که از این همه دروغ و فریب به تنگ آمده اند.
و کلام آخر،
همواره گمان می کردیم مردمسالاری دینی یعنی همان دموکراسی که در جهان مرسوم است به اضافه دین داری و معنویت و اخلاق و به همین جهت آرمانگرایانه گمان می کردیم مدینه فاضله ای خواهیم ساخت که چشم جهانیان را خیره خواهد کرد. مردمسالاری که در آن پاک دست ترین، راستگو ترین، سالم ترین، با اخلاق ترین و مهربان ترین انسانهای آن سرزمین بر ما حکومت خواهند کرد. شما نیک بدانید که هر حکومتی که بیشتر زندانی سیاسی داشته باشد از مشروعیت کمتری برخوردار است. هر حکومتی که از تجمع مردم ولو در حد مجالس مذهبی بترسد پشتوانه مردمی کمتری دارد. هر حکومتی که متفکران و روشنفکران را دشمن بداند علنا اعلام می کند که از بعد نظری به بن بست رسیده است، و بالاخره هر حکومتی که نتواند یک انتخابات آزاد، رقابتی، سالم و منصفانه برگزار کند قطعا با تجمعات خیابانی سازمان داده شده نمی تواند برای خود مشروعیت بخرد.
شما تکلیف مردمسالاری را با این رفتارهای خود یکسره کرده اید و در آن بحثی نداریم. اما با این رواج فساد و دروغ و تهمت و خشونت وبی اخلاقی آن هم در بالاترین سطوح حکومت باید گفت “لکم دینکم و لی دین”
والسلام علی من التبع الهدی
|