روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱٣ دی ۱٣۹۰ -
٣ ژانويه ۲۰۱۲
«نشانه های پیروزی در بحرین خونین»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان که در آن میخوانید؛«هیچ عنصری نمی تواند انقلاب مردم بحرین را متوقف کند. بیداری اسلامی در بحرین اوج می گیرد و آن دسته از مردم بحرین که تاکنون به قیام نپیوسته اند، بیدار شده و به زودی به این قیام می پیوندند.»
این بخشی از خطبه نماز جمعه آیت الله شیخ عیسی قاسم، رهبر مردم بحرین است که در روز جمعه گذشته در مسجد امام صادق(ع) ایراد شده و به خوبی نشان می دهد که فضای حاکم بر بحرین در آستانه یکسالگی انقلاب این کشور چگونه است.
خبرهای موثق بیانگر آن است که بعد از شهادت روز شنبه ۱۰ دی ماه «سید هاشم سعید»- نوجوان ۱۵ ساله ای که پنجاه و پنجمین شهید انقلاب است- و متعاقب آن شعله ورتر شدن آتش انقلاب در این کشور، باراک اوباما مستقیما با پادشاه بحرین تماس گرفته و گفته است که قیام مردم باید تا قبل از رسیدن آن به اولین سالگرد- ۲۵ بهمن- خاتمه پیدا کند و این نشان دهنده حساسیت مردم منطقه روی تحولات بحرین و تأثیر آن بر وضع عمومی شبه جزیره است.
روند تحولات بحرین بعد از ورود نیروهای نظامی رژیم عربستان عمق و توسعه بیشتری پیدا کرده و برخلاف تصور رژیم غاصب آل خلیفه با مشت آهنین متوقف نشده است. تا پیش از ورود نیروهای نظامی سعودی، انقلاب به منامه محدود بود اما بعد از این و علیرغم کشتار وسیعی که آل خلیفه و آل سعود از مردم در میدان ویران شده لولو گرفتند، مردم منامه خیابان ها را رها نکردند و علاوه بر آن دامنه انقلاب به حدود ٣۰ نقطه دیگر- شامل العکر، المعامیر، النویدرات، ابوصبیع، الدراز، ستره، بنی جمره، الدیه، اسکان عالی، شاخوره، دمستان و مالکیه کشیده شد و امروز کار به آنجا رسیده که آیت الله قاسم می گوید: «مردم دیگر بدون آن که به خواسته هایشان برسند به خانه هایشان باز نمی گردند.»
مقاومت بحرینی ها و بخصوص مقاومت حیرت انگیز زنان مانع آن شد که رژیم های بحرین، سعودی و قطر بتوانند به آن مارک دعوای شیعه و سنی بزنند و این همه در شرایطی است که غرب و رژیم های وابسته به آن تا همین هفته های اخیر با صراحت علیه مردم بحرین موضع می گرفتند و قیام آنان را طایفه گرایی لقب می دادند. همین هفته گذشته مایکل بازنر معاون وزیر خارجه آمریکا در جریان سفر به منامه و در شرایطی که هر روز خون جوانان بحرینی بر زمین ریخته می شد، گفت: «واکنش مردم بحرین خشونت آمیز است و لذا ما در آن مداخله نمی کنیم». این درحالی است که بازنر حامل پیام هیئت حاکمه آمریکا مبنی بر لزوم پایان دادن به قیام بحرینی ها بود.
البته در عین حال اظهارنظر هفته اخیر اوباما مبنی بر اینکه «ما حاضریم به مردم بحرین برای تحقق خواسته هایشان کمک کنیم، مشروط به اینکه ایران مداخله نکند» و سفر بازنر که متعاقب آن انجام شد، به خوبی نشان می دهد که غرب از مهار انقلاب بحرین توسط آل خلیفه و آل سعود و به طور کلی از مهار انقلاب ناامید شده و به راه حل میانه ای- که متضمن پیدا کردن زمان است- می اندیشد. کما اینکه سفر شیخ حمد بن سلمان- پادشاه- به انگلیس و سپس اعلام اینکه آمادگی دارد تا با مخالفان به توافق برسد هم ناتوانی این رژیم را در مهار انقلاب به نمایش گذاشت. پس از سفر حمد یک هیئت امنیتی آمریکایی انگلیسی راهی منامه شدند تا از نزدیک اوضاع امنیتی این کشور و بخصوص میزان توانایی نیروهای امنیتی- نظامی عربستان و بحرین در مهار انقلاب را ارزیابی نمایند. پس از این بود که افسر امنیتی ارشد اعزامی انگلیس با صراحت اعلام کرد که تحولات بحرین راه حل نظامی ندارد.
یک نکته دیگر که از ناتوانی آل خلیفه و آل سعود از کنترل انقلاب حکایت می کند استخدام مزدوران جنایتکار از عربستان و عراق است. یک گزارش مستند که هفته گذشته مبارزان بحرینی در اختیار شبکه تلویزیونی العالم قرار دادند، بیانگر آن است که رژیم های آل سعود و آل خلیفه پس از آن که از مهار انقلاب توسط نیروهای امنیتی و نظامی خود پس از حدود ۹ ماه جنایت، مأیوس شده اند، به استخدام جنایتکاران وهابی و بعثی روی آورده و آنان را به جان مردم بحرین انداخته اند در یکی از این اسناد چند نیروی بعثی که از همراهی چند نیروی نظامی رسمی برخوردار هستند، مشغول بمب گذاری در مقابل منزلی در منطقه المعامیر هستند. هدف از این اقدام بدنام کردن انقلابیون و متهم کردن آنان به اعمال خشونت می باشد. همزمان مزدوران وهابی و بعثی با حضور در اجتماعات مردم با سلاح سرد به جان آنان می افتند که تاکنون ده ها نفر مجروح و روانه بیمارستان شده اند.
روند حوادث در بحرین بخصوص پس از تظاهرات بزرگی که در روز شنبه ٣۱ دسامبر ۲۰۱۱، آخرین روز سال میلادی گذشته- تحت عنوان «اللحظه الحاسمه » - لحظه سرنوشت ساز- با حضور صدها هزار نفر در بحرین برگزار شد، شتاب بیشتری گرفته و لحن نیروهای انقلاب نیز آشکارا تندتر شده است و به موازات اثبات ناتوانی رژیم های بحرین و عربستان در پایان دادن به انقلاب، فشار نیروهای عربی و غربی بر رژیم بحرین برای یافتن راه کارهای سیاسی افزایش پیدا کرده است، چرا که تداوم وضع فعلی می تواند تأثیر عمده ای بر کشورهای دیگر شبه جزیره برجای بگذارد. جالب این است که نیروهای انقلاب هوشمندانه از یک سو اعلام کرده اند که مرحله جدید انقلاب را همزمان با آغاز سال نو میلادی بر مبنای «پایداری نامحدود» و «افزایش فعالیت های انقلابی» آغاز کرده اند و از سوی دیگر اعلام کردند که حاضرند با پادشاه بحرین برای تغییر قانون اساسی، تبدیل نظام پادشاهی به مشروطه، تشکیل دولت منتخب مجلس و برگزاری انتخابات آزاد وارد گفت وگو شوند. و حجت الاسلام شیخ علی سلمان دبیرکل جوان بزرگترین حزب بحرینی- جمعیت وفاق- اعلام کرد انقلابیون جدول زمانی تغییرات بنیادی را آماده کرده اند.
روند تحولات بحرین به خوبی نشان می دهد که به موازات از هم پاشیدن ائتلاف اولیه غربی-عربی که با هدف حفظ رژیم بحرین و سرکوب قیام مردم این کشور در اوایل فروردین امسال شکل گرفت، اکنون ائتلاف داخلی نیروهای انقلاب بیشتر وحضور مردم تشکیلاتی تر شده است.
دو روز پیش ۶ حزب اصلی بحرین شامل الوفاق، وعد، التجمع الوحدوی ، التجمع القومی، الاخاء و امت یک ائتلاف بزرگ را با شعار «پایداری نامحدود» به وجود آوردند. این در حالی است که در ماههای گذشته میان خواسته های نهایی آنان اختلاف نظرهایی وجود داشت. تظاهرات زنان در هفته گذشته که به عنوان آماده سازی زمینه تظاهرات بزرگ «لحظه سرنوشت ساز» - روز شنبه- انجام شد هم از پختگی اجتماعی خبر می دهد.
میزان فشار اجتماعی به رژیم بحرین طی دو ماه اخیر آنقدر زیاد بود که پادشاه ناچار شد «محمود شریف بسیونی را مأمور تهیه گزارشی از بدرفتاری با معترضان ذیل عنوان «کمیته حقیقت یاب» نماید. گزارش این کمیته در روز ۲٣ آذر منتشر گردید و در آن شکنجه شدید علیه زندانیان و بدرفتاری مفرط با مخالفان رژیم تایید گردید. اگرچه بسیونی در گزارش خود عوامل پادشاه و نیروهای نظامی و امنیتی را از اتهام شکنجه و بدرفتاری مبری اعلام کرد! اما خود این مسئله نشان داد که شیح حمد به بی فایده بودن شکنجه، قتل، اخراج و تبعید نیروهای انقلاب واقف است. کما اینکه شیخ حمد پس از انتشار گزارش بسیونی قول داد که زندانیان انقلابی که تعداد آنان از دوهزار نفر فراتر می رود را آزاد نماید و برخی از ۴۴۰۰ کارگر و کارمندی که به دلیل شرکت در انقلاب اخراج شده اند را به کار برگرداند. البته تاکنون بیش از ۲۰ نفر زندانی آزاد نشده و هیچ نیروی اخراج شده ای به کار اعاده نشده است ولی خود این مواضع نشان می دهد انقلاب بحرین در آستانه یک سالگی خود، مشت آهنین عربستان و بحرین را مقهور اراده خود کرده است.
همزمان با اقدامات چندجانبه رژیم آل خلیفه برای پایان دادن به قیام بحرینی ها نشانه های آشکاری از بروز شورش در میان نیروهای نظامی و امنیتی بحرین دیده شده است. گزارشی که از افسر ارشد اعزامی انگلیس به منامه به بعضی از محافل سیاسی غرب راه یافت، نشان می دهد که در حاکمیت بحرین و بخصوص در نیروهای عملیاتی آن شکاف و چند دستگی پدید آمده است کما اینکه استخدام مزدوران وهابی و بعثی نیز که اسناد آن در رسانه ها منتشر شد هم از این موضوع پرده برمی دارد. روز سه شنبه هفته گذشته شبکه العالم یک گروه از مزدوران را نشان داد که به مناطقی از شهر «دارکلیب» - در نزدیکی شهرک حمد - حمله کرده اند.
این شبکه حتی هویت یکی از آنان- بنام خالد خلوف طویرش عشوی العنزی وهابی اهل استان القسیم عربستان- که جدیداً به تابعیت بحرین درآمده را فاش کرد. این موضوع قطعاً برای نیروهای بحرینی و ارتش و سازمان امنیتی قابل پذیرش نیست در این بین بسیونی با اشاره به رفتار ضدانسانی اعمال شده در سلول های زندان جو محاکمه عاملان شکنجه را خواستار شده و بازتاب این در میان نیروهای امنیتی افزایش هراس از آینده بوده است و همانطور که هادی الموسوی یک عضو جمعیت وفاق ملی این هفته گفت اکثر نظامیان بحرینی تمایلی به ادامه خدمت در ارتش ندارند.
روند تحولات بحرین به خوبی نشان می دهد که سیاست اعمال شده از سوی انقلابیون بخصوص دیدگاه آیت اله عیسی قاسم رهبر انقلاب بحرین مبنی بر عدم توسل به خشونت و تداوم مبارزه نتیجه داده است. پیش از این رژیم گمان می کرد با نشان دادن ضرب شست و سخت گیری می تواند اوضاع را مهار کند اما امروزه با یک فروپاشی درونی از یک سو و بی اعتمادی حامیان داخلی و خارجی رژیم نسبت به توانایی پادشاه مواجه گردیده است.
در واقع «انقلاب فرسایشی» بحرین مانند هر انقلاب عربی دیگر در حال به ثمر نشستن است. این انقلاب که در آغاز راه با انکار غرب و رژیم های عربی همراه گردیده امروز خود را بر ذهنیت آنان تحمیل کرده است سه ماه پیش - در آبان ماه - موسسه انورسادات دانشگاه مریلند آمریکا اقدام به نظرسنجی در ۵ کشور عربی- شامل مصر، اردن، لبنان، مراکش و امارات- کرد، یکی از نتایج این نظرسنجی نشان داد که حداقل ۶۴ درصد مردم در این کشورها از انقلاب بحرین حمایت می کنند. این در حالی است که از یک سو رسانه های ارتباط جمعی عربی غربی خبرهای بحرین را در حاشییه قرار داده و علاوه بر آن مدعی وجود دعوای شیعیان علیه اهل سنت و تلاش آنان برای خارج کردن قدرت از دست سنی ها بودند.
امروزه همه شواهد حاکی از آن است که با عنایات خدای متعال و به مدد مقاومت مظلومانه، قهرمانانه مردم، انقلاب بحرین در آستانه پیروزی قرار دارد انقلابی که تأثیر جدی بر تحولات شبه جزیره خواهد گذاشت و کوچکی این کشور- مساحت حدود ۷۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت کمتر از یک میلیون نفر- مانع اثربخشی عظیم آن نخواهد بود. کما اینکه کوچکی لبنان مانع این اثربخشی بزرگ نبود.
خراسان:ادبیات سلطانی و فرعونی ممنوع!
«ادبیات سلطانی و فرعونی ممنوع!»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛لازم نیست و اصلا جایز نیست آنقدر صبر کنیم که کار از کار بگذرد و آن وقت به فکر چاره بیفتیم چرا که شاید آن وقت آنقدر دیر شده باشد که دیگر چاره ای کارساز یافت می نشود یا اگر یافت شود چندان اثربخش نباشد.
اما داستان، داستان برخی نامه های اداری و برخی اوامر شفاهی و کتبی است که گویی هر چه زمان می گذرد به جای مومنانه شدن و بی پیرایه شدن و حفظ کرامت ها در گفته و نوشته ها متأسفانه به سمت ادبیات فوق العاده دستوری و امری و بلکه ادبیات سلطانی و فرعونی پیش می رود.
صریح و روشن بی آن که کسی بخواهد نشانی اشتباهی بدهد و خواسته و ناخواسته بخواهد انگشت اشاره به سمت دیگری نشانه رود، به اصل مطلب می پردازم بنابراین بد نیست و بلکه شاید لازم باشد که روسای ادارات، سازمان و نهادها و حتی روسای قوای سه گانه هر کدام سیستم نظارتی (البته بدون تحمیل هزینه بر مردم و کشور) لااقل برای مدتی تعبیه کنند و نوع نگارش مکتوبات اداری را به صورت «رندوم» و اتفاقی از نظر نوع ادبیات به کار گرفته شده، مورد ارزیابی و توجه قرار دهند. و اما یک مصداق عینی؛ همین چند روز پیش نامه ای از یکی از قوا خطاب به روزنامه رسید که واقعا به عنوان یک روزنامه نگار در جمهوری اسلامی بر خود لرزیدم که این چگونه ادبیات و لحنی است که در نامه سربرگدار قوه ...... به کار برده شده است، گویی برخی فراموش کرده اند و اصلا حواسشان نیست که دوره «می فرماییم ها» و «مقرر می فرماییم»ها و... اراده کردن های سلطانی و فرعونی دیری است در این کشور رنگ باخته و مشتری ندارد. و صد البته گوینده و نویسنده چنین ادبیاتی در ذهن و باور افراد جامعه بسی کم پایه و بی اعتبار می نماید، نه بزرگ و بلند مقدار، بر خلاف پندار برخی از این آقایان. افراد به دام این ادبیات افتاده را به دوران صدر اسلام و حکومت عدل علی ارجاع نمی دهم، بلکه این آقایان را به همین سال های امامت و ولایت پیر جماران آن سلسله جنبان انقلاب و موسس نظام جمهوری اسلامی و خلف صالحش خامنه ای عزیز توجه می دهم، که ببینند آن پیر و «جان» سفر کرده این ملت چگونه صمیمی و با صفا و در نهایت سادگی با مردم سخن می گفت و مکتوبات و فرامین حکومتی اش نیز تا چه حد برخوردار از عفت کلام و حفظ کرامت آدم ها بود حتی نامه هایش به کسانی که روزی از جمله عزیزانش بودند و به خاطر پشت کردن به مردم و افتادن در دام ضربه زنندگان به دین و میهن از چشم او و مردم افتادند. برخی از این آقایان خصوصا برخی از این آقایانی که در قوه .... قلم به دست می گیرند، و انشاء می فرمایند! لازم است که به صحیفه نور امام(ره) در مسائل گوناگون لااقل ماهی یکبار مراجعه ای داشته باشند، برخی از آقایان مسئول در ادارات و سازمان ها با مراجعه به صحیفه امام (نمی گویم با مراجعه به نامه های امام علی(ع) به فرمانداران خود از جمله مالک اشتر) نوع ادبیات، خصوصا ادبیات گفتاری خود را با مدیران و کارمندان خود با ادبیات امام و رهبری مقایسه کنند. گویی برخی هر چند کم تعداد آنچنان امر برایشان مشتبه شده که خود را ارباب، و مردم و کارکنان مجموعه خود را رعیتی کم مقدار می پندارند.
این گونه افراد تا دیر نشده باید متوجه و هوشیار بشوند که آحاد مردم، کارکنان و مخاطبان گفته ها و نامه های آنان، رعیت و بندگان آنها نیستند بلکه همگان تنها بنده خدا هستند و بس.
و هیچ کس در هیچ پست و مقام و مسئولیتی در نظام اسلامی حق ظلم و اجحاف، و زیر پا گذاشتن کرامت انسانی و عزت نفس مردم را و استفاده از ادبیات سلطانی و فرعونی را در گفته ها و نوشته هایش ندارد، همان گونه که آحاد مردم و کارکنان مجموعه های سازمانی و اداری و... باید تلاشی مضاعف برای حفظ حرمت مردم، همدیگر، همکاران و مسئولان خود داشته باشند. هنوز که کاربرد ادبیات رضاخانی و سلطانی و فرعونی تنها برای معدودی به یک شیوه و روش تبدیل شده و خودآگاه یا ناخودآگاه در دام ادبیات سلطانی و فرعونی افتاده اند تا دیر نشده می توان چاره ای اندیشید و جلوی ترویج این رفتار و کردار زشت و نامبارک و ضربه زننده به نظام اسلامی و اعتماد مردم را گرفت.
ختم کلام این که باید هزار جان شیفته را فدای خاک پای مولا علی(ع) کنیم که در عین رأفت، محبت و مدارا، تجسم عدل الهی بود و در اجرای عدالت ذره ای کوتاه نمی آمد همو که یار دیرین خود که از پایه گذاران اصلی علم صرف و نحو و از یاوران حضرتش بود و مردی شهره و خوشنام، را از منصب قضاوت عزل کرد، و در پاسخ ابو الاسود دوئلی که دلیل عزل خود را از مولا جویا شد فرمود: ای دوئلی روزی از کنار محکمه ات می گذشتم و شنیدم که هنگام برشمردن جرایم مراجعه کننده ات صدایت را از صدای او بلندتر کردی!!!این روش و عدل مولا چه جان های قابلی را که بر خود می لرزاند.
جمهوری اسلامی:دلار ۱۷٨۰ تومانی و سیاستهای نیازمند اصلاح
«دلار ۱۷٨۰ تومانی و سیاستهای نیازمند اصلاح»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛افزایش سرسام آور قیمت دلار روز گذشته بار دیگر چهره تلخ اما غیر قابل انکار واقعیتهای اقتصاد رابه نمایش گذاشت، جهش حدود ۹۰ تومانی قیمت در کمتر از چند ساعت آن هم در شرایطی که صرافان عملا فروش دلار را متوقف کرده بودند بیش از آنکه ناشی از عوامل اقتصادی باشد، نشانگر سیطره جو روانی و گسترش بیش از پیش رفتارهای دلالی در بازار ارز کشور است.
گرچه به زعم برخی اتفاق دیروز و جهش شدید قیمت دلار ممکن است در پی شیطنتهای خصمانه آمریکا و متحدان غربیش ارزیابی شود ولی بیتردید همین دسته از تحلیلگران هم نمیتوانند منکر تأثیر مدیریت ناکارآمد حاکم بر بازار طی ماههای اخیر از سوی متولی مدیریت ارز یعنی دولت باشند.
بی شک دشمنان این مرز و بوم با هدف ایجاد اختلال در فعالیتهای اقتصادی کشور و تنش آفرینی در روند حرکتی ایران دست به اقداماتی مانند اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران میزنند، در همین راستا هم کوچک انگاری غیرواقع بینانه و انکار تأثیرات احتمالی اینگونه خصومتورزیها، به کوتاهی در برنامه ریزی و اتخاذ تمهیدات لازم برای خنثی سازی آنها میانجامد.
دقیقا از همین روست که ناظران و کارشناسان با درک حساسیتهای مقطع کنونی و ضرورت اتخاذ راهبردهای منطقی، دولت را مدت هاست که به اعمال مدیریت درست در بازار ارز و متوقف کردن روشهای غیر علمی فرامی خوانند، دعوتی که متأسفانه به هیچ وجه مورد توجه دولت قرار نگرفته است تا جایی که شاهد افزایش بیش از ۶۵۰ تومانی قیمت ارز طی یک سال گذشته هستیم.
ناگفته پیداست که طی این مدت و در صورت ادامه این شرایط، چه پیامدهایی گریبانگیر اقتصاد کشور و بیش از همه بدنه جامعه که درگیر معیشت روزمره خود هستند، به دنبال خواهد داشت. افزایش آن به قیمت ارز خصوصا دلار بیواسطه و با واسطه به افزایش قیمت کالاهای وارداتی، مواد اولیه و ماش?ن آلات میانجامد و این در حالی که در حال حاضر نیز جامعه با مشکلات تورم ۱۹ درصد دست به گریبان است، قدرت خرید و آینده اقتصادی مردم را دچار ضعف و ابهام میکند.
کارشناسان اقتصادی طی سالهای اخیر بارها و بارها عواقب سیاستهای نادرست پولی را به دولت گوشزد کردهاند اما دولت در برابر این انذارها، راه درست را در پیش نگرفته است تا جایی که امروز متأسفانه شاهد پیامدهای هشدار داده شده هستیم.
یکی از عمدهترین این سیاستهای نادرست، درپیش گرفتن سیاستهای انبساطی پولی است که در قالب کاهش دستوری نرخ سود بانکی اعمال میشود.این رفتار به پیدایش نقدینگی سرگردانی منجر شده است که از حدود ۹۲ هزار میلیارد تومان در سال ٨۴ به حدود ٣٣۰ هزار میلیارد تومان در سال جاری افزایش یافته و این روزها خود را به هر دری میزند تا سودی بدست آورد.
بدیهی است عوامل روانی هم که به نظر میرسد دشمن حساب ویژهای روی آن باز کرده است، در شرایطی میتوانند در این ابعاد و اندازهها، نقش آفرین باشند که ابزار قدرتمندی مانند نقدینگی در دسترس باشد، عاملی که نوع سرگردان و مواج آن در حال حاضر به وفور در اقتصاد ایران وجود دارد و هر لحظه بازاری را تحت تأثیر آثار مخرب خود قرار میدهد. افزایش نقدینگی به حدود ٣٣۰ هزار میلیارد تومان که با توزیع ماهانه یارانه نقدی به حجم آن نیز دائما افزوده میشود، حکم اسب سرکشی را یافته که بازیگران و عوامل روانی در بازار، افسار آن را در دست گرفتهاند و به تاخت آن را به هر سمتی که میخواهند هدایت میکنند.
دلایل اصلی پیدایش این نقدینگی سرگردان به اختصار عبارتند از:
کاهش امید جامعه به کسب بازدهی مناسب از سرمایهگذاری در بخشهای صنعت و بازرگانی که خود معلول شرایط جدید سیاسی و اقتصادی به خصوص اجرای نامناسب طرح هدفمندسازی یارانهها است
کاهش جذابیت بازار پول یعنی سپردهگذاری در بانکها و خرید اوراق مشارکت که در نتیجه سیاستهای پولی ابلاغ شده از سوی شورای پول و اعتبار حادث شده است
بی انضباطی مالی دولت که از سالیان گذشته شروع شده است و تا به امروز ادامه دارد. به عبارتی دولتمردان عادت کرده اند بیش از درآمدهای داخلی خود خرج کنند و هر سال پایه پولی را بالا ببرند
تعیین نرخ ارز به صورت سیاسی در سالیان گذشته و عدم توجه به کاهش قدرت رقابت تولیدکنندگان داخلی در اثر تورم بالایی که به آنها تحمیل میشود.
راه مهار و مدیریت این عامل هم همانگونه که تا کنون بارها و بارها گفته شده، مدیریت نقدینگی و جمع آوری آن از سطح جامعه است. افزایش نرخ سود سپردههای بانکی متناسب با شرایط اقتصاد کشور و توقف سیاستهای انبساطی مالی و پولی مهمترین راهبردها در این حوزه تلقی میشوند.
اگرچه با اصرار دولت بر کاهش دستوری نرخ سود تسهیلات و سپردههای بانکی در سال جاری، کارشناسان و ناظران نسبت به عواقب زیانبار این سیاست هشدارهای متعدد و فراوانی دادند که متأسفانه مورد توجه واقع نشد ولی به نظر میرسد دیگر زمان آن فرارسیده که دولت با مشاهده پیامدهای سوء سیاست سرکوب مالی، به حقانیت پیش بینیهای علمی برای چندمین بار طی سالهای اخیر پی برده و این اختیار را به شورای پول و اعتبار و بانک مرکزی بدهد که در بسته سیاستی و نظارتی نظام بانکی برای سال ۹۱، بر اساس اصول علمی و کارشناسی تصمیم بگیرند و سیاستهای متناسب با اقتضائات کشور تدوین کنند.
با درنظر گرفتن این موارد به نظر میرسد دولت باید با اتخاذ سیاستهای مناسب هر چه زودتر نسبت به برطرف کردن ریشههای ایجاد نقدینگی سرگردان و تنش در بازارهای مختلف از جمله بازار ارز جلوگیری کند.
رسالت:مجلس، عبور از فتنه و منافع ملی
«مجلس، عبور از فتنه و منافع ملی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدمهدی انصاری است که در آن میخوانید؛هرچند فتنه ٨٨ به عنوان یک رویکرد تلخ و البته آموزنده در تاریخ نظام اسلامی به ثبت رسید اما خواص فتنهگر و بازی خوردگان این عرصه یا آنهایی که غافل شدند پس از قیام ۹ دی، به چند دسته عمده تقسیم شدند: برخی خواص با حنجرههای تار عنکبوت بسته همچنان در سکوت ماندند که گویی تاکنون کلامی از حنجرهشان صادر نشده است. عدهای از غفلت خود فاصله گرفتند و به خود آمدند و به ملت پیوستند، برخی دیگر اما همچنان در ورطه شوم عاقبت عمر خود، گرفتار ماندند و بدسرانجامی را نصیب نام خود ساختند و بعضی دیگر بر عناد لجبازانه خود اصرار ورزیدند که همان چیزی که ما گفتیم، راه حل بحران است و بس!
معدودی از خواص هم که اساسا به اشتباه وارد گود سیاست شدهاند بازی را باز هم باختند و بازی خوردند. به هر روی این "برخیها" و "بعضیها" آنقدر ناچیز بوده و هستند که در شمار خیل عظیم ملت جایی ندارند اما متاسفانه همین عده قلیل اکنون در آستانه انتخابات، سوژهساز رسانههای خارجی و کانونهای قدرت غربی شدهاند که آنها را به هیجان وا دارند تا با تنفس مصنوعی و شوک الکتریکی، آنان را احیا کنند. بسی تاسف و حیرت از این به اصطلاح "نخبگان" که فرسنگها از فهم و ذکاوت "تودهها" عقبترند و به گرد بصیرت ملت هم نمیرسند. نخبهای که افراطگری و لجاجتهای عدهای موسوم به اصلاحطلب دو دوره دولتمردی و حیثیت شخصی و سیاسی وی را به حراج گذاشت، اکنون باز هم به دنبال بازسازی و احیای مجدد همانها افتاده است و باز هم بازی میخورد. آیا چنین فردی جزء خواص است؟ بالاخره معروف بوده و هست که جزء خواص بودن یعنی خیلی خاص بودن، باهوش بودن، شم سیاسی بالا داشتن ...!!
این ساده اندیشیها و ساده لوحیها در کنار غرضورزیها و کینهتوزیهای عدهای دیگر از خواص و نخبگان سیاسی که حماسهای عظیم چون۹ دی و خواست و حضور ملت را نادیده میگیرند و بر ذهنیتپردازیهای پوچ و خیالی خود اصرار میورزند، عاقبت کار ایشان را سیاهتر و پروندهها را قطورتر خواهد کرد.
در این سوی قضیه، اما شاهد ملتی هوشیار و آگاه بوده و هستیم که هم حماسه ۹ دی را خلق کرده و هم در سالگرد آن بر آرمانها و مطالبات و هوشمندی خود مهر تاکید زده و اکنون نیز با برائت از فتنه جویان آماده برگزاری انتخابات و حماسهای دیگر است.
این روزها با انجام ثبت نام نامزدهای انتخابات نهم مجلس، مراحل اجرایی فرایند برگزاری انتخابات رسما کلید خورده و طی دوماه آینده، که مقطعی حساس و تعیین کننده برای عبور از "گذشته" تلخ فتنه ٨٨ و ساختن "حال" و "آینده" کشور است، همه بایستی مسئولیت دینی و ملی خود را در قبال این رویداد مهم به انجام رسانند. بدیهی است نقش مثلث "مردم، نخبگان سیاسی و کاندیداها" بیش از هر عنصر دیگری در فرایند انتخابات حائز اهمیت و اولویت است. مردم باید با هوشمندی و بصیرت، در صحنه حضور داشته باشند و با شناخت دقیق و انتخاب عالمانه، وکلای خود را در مجلسی شایسته و در خور دهه چهارم انقلاب گزینش کنند و راهی خانه ملت نمایند. نخبگان سیاسی نیز موظفند به عنوان طبقهای پیشرو و طیفی اثرگذار در رفتارها و هنجارهای سیاسی- اجتماعی آحاد جامعه، هم زمینهساز مشارکت و بلوغ سیاسی شهروندان باشند و هم با گفتار و رفتار خود آرامش، عقلانیت و بصیرت مضاعفی را به رگههای اجتماعی تزریق کنند.
برخی از نخبگان سیاسی هم بخصوص آنهایی که در دوران فتنه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری چندان عملکرد شاخص و موضعگیری شفاف نداشتهاند، بایستی صادقانه و بدون ابهام و ایهام و به قولی پرهیز از دیپلماتیک حرف زدن! انزجار عینی خود را نسبت به سران فتنه و آشوب اعلام کنند. خوشبختانه بیآبرویی و بیحیثیتی سران و دستاندرکاران فتنه آنقدر معلوم و هویداست که هیچکس را یارای فرار و مبهمگویی و دوپهلو گفتن و ... نیست.
مرز خودی و غیر خودی خیلی شفاف و آشکار شده است و این از برکات افشای فتنه ٨٨ است!
کاندیداها و نامزدهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی نیز که دیدگاهها و برنامههای خود را در معرض قضاوت و تصمیمسازی ملت قرار دادهاند بایستی ضمن ارج نهادن به نفس اقدام ارزشمند خود که در این صحنه ملی حضور یافتهاند، از هرگونه رفتار تنشزا و اقدامات دور از شان جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران خودداری کنند که مبادا این رفتارها، زمینهساز سوء استفاده فتنهجویان باشد. بدیهی است اگر انتخابات آتی در فضایی آرام، بدون حاشیه و پرنشاط برگزار شود انتخاباتهای سالهای آتی نیز از مصونیت نسبی برخوردار خواهند بود. ملت از فتنه ٨٨ به سلامت عبور کرده است و اکنون در فضایی کاملا متفاوت به سر میبرد.
مجریان و ناظران انتخابات نیز بایستی نقش خطیر خود را در سلامت برگزاری انتخابات به اثبات رسانند و انشاءالله مشارکتی حداکثری و کیفی رقم بخورد و مجلسی کارآمد که توانمندی خود را در مسیر تعالی و پیشرفت ایران اسلامی به اثبات برساند، بر سر کار آید و به عنوان نهاد قانونگذار، قوانین و مصوبات رهگشا، علمی،دوراندیشانه، ناظر به منافع ملی و ... ثمره فعالیت آن باشد.
قدس:آمریکا؛ جبران سرخوردگی با سناریوسازی
«آمریکا؛ جبران سرخوردگی با سناریوسازی»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن میخوانید؛«گینگریچ» کاندیدای ریاست جمهوری ۲۰۱۲ آمریکا مدعی شد ایران زیر مساجد خود بمب هسته ای پنهان کرده است. وی گفت: «آنها از حمله اسرائیل به سلاحهای هسته ای عراق در سال ۱۹٨۱ این نتیجه منطقی را گرفتند که اگر تأسیسات هسته ای خود را بر روی زمین بسازند، آمریکاییها آنها را پیدا کرده و از بین می برند. لذا، آنها دارای تأسیسات زیرزمینی عظیمی هستند. برخی از این تأسیسات زیرزمینی، در زیر مساجد قرار دارد.»
مقامهای واشنگتن به هر دلیلی می خواهند همچنان نام ایران در صدر اخبار و تحلیل رسانه ها باشد، آنها به این نتیجه رسیده اند که در آستانه انتخابات، یکی از سوژه هایی که می تواند مدعیان رقابتها را از آرای رادیکالها و لابی های صهیونیست برخوردار نماید، اتهام زنی به ایران است که از این رهگذر می توانند ضمن دریافت حمایتها آرای پایگاه چهره های ضد ایرانی را از آن خود کنند. همواره در موسم انتخابات مجلس و یا ریاست جمهوری، مطرح شدن نام ایران یک اقدام جدی از سوی نامزدهای انتخابات آمریکا بوده است. درانتخابات گذشته، اوباما در نشست لابی آیپک، مواضع بسیار تندی را علیه ایران مطرح نمود و یا در رقابتهای درون حزبی خانم هیلاری کلینتون نیز با مصاحبه های گوناگون در این مسیر از دیگر رقبا عقب نماند. لذا این اتهام در این فصل راهبردی انتخاباتی است که تازگی ندارد.
نکته دیگری که در این زمینه می توان اشاره نمود، بسترسازی و تکمیل سناریوهای گذشته برای جذب مشتریان تسلیحاتی است. این موضوع، ارتباطی به جمهوریخواه و یا دموکرات ندارد، بلکه از منظر منافع و امنیت ملی واشنگتن، قابل توجیه است.
در روزهای اخیر، اخباری مبنی بر فروش تسلیحات آمریکا به برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس رسانه ای گردید. بسترسازی برای عقد چنین قراردادهایی بدون امنیتی کردن فضای موجود و یا ترسیم منطقه ای متشنج و چالشی در آتیه، نمی تواند مخاطبان مجتمعهای صنعتی و نظامی را مصمم برای عقد قرارداد نماید. آمریکا یک قرارداد ٣۰ میلیارد دلاری با عربستان منعقد کرده و قرارداد فروش سامانه موشکی به ارزش سه میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار را به امارات به امضا رسانده است که نشان می دهد جذب خریدار برای کالای نظامی، بدون دشمن سازی امکان ندارد.
رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا باید بداند تأسیسات هسته ای ایران در زیر مساجد نیست، بلکه در خود مساجد است؛ همانهایی که با شعارهای کوبنده مرگ بر آمریکا و همپیمانان این کشور توطئه آنها را با حضور گسترده خود در ۹ دی خنثی نمودند. پتانسیل نگران کننده جمهوری اسلامی برای واشنگتن و اقمارش، گریه کنندگان محافل عزای حسینی هستند که با اراده پولادین خود سیاستها و اقدامهای شیاطین را از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون به شکست کشانیده اند. پیشتر مقامهای آمریکایی نسبت به این ظرفیت در جامعه ایران ابراز نگرانی و به صراحت به این موضوع اذعان کرده اند که هر جوان ایرانی یک بمب اتم است. مشاهدات «الکساندر پروخانوف» دانشمند روسی که به تازگی فرصت حضور در میان عزاداران حسینی را در ایران یافته بود، از این منظر قابل تأمل است. وی مشاهداتش را با این تعابیر بیان می کند: «من این گونه برای خود نتیجه گیری کردم که آری، ایران معاصر بمب دارد. این بمب، همان سیمای جامعه و همان نظام اجتماعی و معنوی است که ایران پس از انقلاب اسلامی با آن وارد صحنه جهانی شد و تمامی نظام سلطه گر جهانی را به چالش کشید.»
اکنون که پس از محک فرمولهای سختگیرانه و آزمون ناموفق گزینه های بدبینانه به ایران و ناتوانی در دستیابی به هدفها با وجود صدور قطعنامه های متعدد، باب مذاکره بدون پیش شرط در آستانه گشایش است، به نظر می رسد مهره های افراطی در ایالات متحده آمریکا علاقه مندند همچنان فضای موجود تعاملات امنیتی بوده و ناکارآمدی دیپلماسی را در این عرصه ثابت کنند. برخی مقامهای آمریکایی در شرایط کنونی با طرح اظهارات فاقد وجاهت منطقی که بیشتر به یک لطیفه سیاسی شبیه است، تلاش می کنند در صورت آغاز مذاکرات، شرکت کنندگان با فضای ذهنی منفی نسبت به جمهوری اسلامی، مذاکرات را دنبال کنند. لذا، اروپا مسیر مذاکرات را گزینه منطقی دستیابی به نتیجه در پرونده هسته ای ایران معرفی می کند، ضمن آنکه برخی صاحب نظران در آمریکا نیز دولتمردانی که دیپلماسی را در این زمینه مردود می دانند، مورد ملامت قرار می دهند.
گفتنی است، شکستهای متوالی واشنگتن از ایران با وجود سناریوسازیهای گوناگون، نیازمند اتخاذ مشی متفاوتی است تا سرخوردگی ناشی از این ناکامیها را جبران کند. اکنون که در عرصه های عینی رویارویی قادر به برد نشده اند، باید از فرصت و مدد رسانه ها و چهره های جنجالی بهره ببرند که سخنان این نامزد ریاست جمهوری آمریکا در این راستا قابل توجیه است، به نحوی که وی پیشتر نیز در مورد جمهوری اسلامی از چگونگی برخورد دولت آمریکا با ایران در مورد پرونده هسته ای نیز انتقاد کرد و گفت: هدف آمریکا باید تغییر حکومت در ایران باشد. این مدعی ریاست جمهوری، به اظهارات عجیب شهره است، به نحوی که قبلاً در مورد ملت فلسطین نیز آنها را ملتی جعلی خوانده بود.
آقای گینگریچ و همفکرانش بدانند که با طرح اتهام به جمهوری اسلامی، نمی توانند مانع انزوای تل آویو گردند و این سخنان جنبش وال استریت را مهار نمی کند. رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا نیک می داند مردمی که علیه سیاستهای ظالمانه نظام سلطه به خیابانها آمده اند، با سوژه سازی علیه ایران به خانه هایشان برنمی گردند و اقتصاد رو به زوال آمریکا با این اظهارات ترمیم نمی شود و بحران اخلاقی جامعه آمریکا درمان نمی گردد. از سوی دیگر، لکه ننگ برخورد خشن با معترضان با وجود شعارهای حقوق بشری، از دامن دولتمردان کاخ سفید زدوده نخواهد شد.
بدون تردید، جمهوری اسلامی در طول حیات خود از بدو پیروزی، در مناسبات جهانی همواره ارتباطات را با دولتها و ملتهای دیگر در زیر سایه سنگین اتهامهای بی اساس قلدران عرصه دیپلماسی تعقیب کرده است و با صیانت از منافع و آرمانهای خود، نه تنها کوچکترین باجی را به مقامهای کاخ سفید نداده است، بلکه توانسته بازیگران مرعوب و بی تفاوت را نیز در پیگیری مطالبات خود در رویارویی های سیاسی، تشجیع و ترغیب نماید. لذا، بررسی پرونده رویارویی ایران و آمریکا تاکنون این واقعیت را اثبات کرده است که مقامهای آمریکا با تلاش وافر برای انزوای ایران و تشکیل بلوکهای قدرت علیه جمهوری اسلامی، نه تنها ناموفق بوده، بلکه بر خلاف میل آنها بلوک قدرتمند مردمی در سراسر جهان با الهام از ایده های بنیانگذار انقلاب اسلامی در حال شکل گیری است؛ جریانی بیداری بخش که آمریکا را نیز در نوردیده و دیری نخواهد پایید که ملتها سقوط زورگویان عالم را جشن بگیرند.
سیاست روز:نگرانی وجود ندارد
«نگرانی وجود ندارد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛مشارکت مردمی در نظام مردمسالاری همواره در جمهوری اسلامی ایران یکی از ویژگیهای منحصر به فرد آن بوده است.
آنجا که به مردم اهمیت داده شود و مردم در سرنوشت خودشان نقش داشته باشند، مردم نیز با جان و دل برای آینده خود و کشورشان جان هم میدهند. این نعمتی است که در نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. از همان ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون این رویه ادامه داشته است.
در هر دوره از انتخابات هم شاهد حضور پرشور و پرمفهوم مردمی بودیم که به پای انقلاب و آرمانهای آن ایستادهاند.
دموکراسی، در واقع به معنای مشارکت مردم است. مشارکتی که هماکنون مردم ایران در روند شکلگیری نهادهای نظام در آن نقش مستقیم و در برخی موارد نقش غیرمستقیم دارند، به این روشنی و شفافی در جای دیگری دیده نمیشود.
همین شفاف بودن حضور مردم در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری و شوراهای شهر و روستا باعث شده است تا، شاهد باشیم که از سوی کشورهای به اصطلاح دموکراتیک، فتنهگریهایی در این خصوص شکل گیرد.
در کشورهایی که ادعای دموکراتیک بودن را دارند، احزابی در این روند نقش دارند که اگر نگوییم تنها، اما بیشترین دغدغههایشان، نیات و تمایلات حزبی در راستای سیاستهای سرمایهداری برای هر چه به استثمار کشیدن مردم کشورشان است.
احزاب در غرب هر چند نقش به میدان آوردن مردم را در عرصه انتخابات بازی میکنند، اما این نقش، همواره در راستای به کرسی نشاندن سیاستهایی است که در میدان کلان احزاب در غرب، شکل میگیرد.
همین میشود که سیاستهای سرمایهداری و لیبرال دموکراسی در غرب امروزه با چالشهای جدی از سوی مردم روبرو شده است.
مردم ایران اسلامی همواره به خاطر تعلقاتی که به نظام داشتهاند و براساس بصیرت و تشخیص و راهنماییهایی که از سوی بزرگان به ویژه رهبری فرزانه انقلاب در زمینه اهمیت حضور در انتخابات مطرح شده در این عرصه پا گذاشتهاند و همواره هم حضوری پررنگ در این کارزار داشتهاند.
آمار و درصد بالای حضور مردم در انتخابات یکی از عوامل مهمی بوده است که همواره ظرفیت اقتدار ایران را در مقابل بدخواهان بالا برده است. اگر تاکنون کشورهایی همچون رژیم صهیونیستی و آمریکا، دست از پا خطا نکردهاند، به خاطر همین نقش تاثیرگذار مردم در عرصههای گوناگون نظام اسلامی ایران است.
اکنون که برگزاری انتخابات مجلس نهم را پیشرو داریم، به خاطر شرایطی که ایجاد شده، مهمترین هدفی که آمریکا و کشورهای همپیمان آن علیه ایران دنبال آن هستند، کمرنگ کردن حضور مردم در این انتخابات است.
تحریم، تهدید نظامی و فشارهایی که در عرصههای گوناگون به مردم و نظام وارد میشود شدت یافته و چشم آنها به انتخابات مجلس نهم دوخته شده است.
چشم شیطانی آنها با حضور مردم پای صندوقهای رای کور خواهد شد. این حضور هزینههای توطئههایی که آنها علیه جمهوری اسلامی به کار میبرند، افزایش خواهد داد.
غرب اکنون با چالشهای جدی در درون خود مواجه است. نظامهای سرمایهداری دچار تحول اساسی هستند. این تحولات از بیداری در کشورهای اسلامی نشات میگیرد. تحولاتی که در این کشورها با تاسی از مقاومت مردم ایران اسلامی مقابل زیادهخواهیهای آمریکا و غرب آغاز شده است نقطه پایانی برای غرب خواهد بود.نگرانی وجود ندارد. مردم خواهند آمد.
حمایت: نمایندگان سیاسی ایران در خارج کشور و انتظارات ملت
«نمایندگان سیاسی ایران در خارج کشور و انتظارات ملت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛طی روزهای اخیر، نشست سالیانهی سفرا و نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران در خارج کشور برابر روال هر ساله در وزارت خارجه برگزار شد. در جریان این نشستِ سالیانه همانند هر سال، سفرا با مسئولان مختلف نظام، از رهبر معظم انقلاب گرفته تا روسای قوای سه گانه دیدار داشتند. همچنین برنامه های مختلف دیگری نیز برای آنها به اجرا درآمد با این هدف که سفرای جمهوری اسلامی، آخرین دیدگاه های مسئولان عالی کشور را دریافت کنند، پرسش های خود را با مسئولان مختلف در میان گذارند و هماهنگی های لازم را برای انجام موفق مأموریت های آتی خود در کشورهای مختلف جهان بعمل آورند. این رویدادها شاید به نظرِ بسیاری از مخاطبان امری عادی جلوه کند با این برداشت که به هرحال مسئولان وزارت خارجه نیز مثل هر وزارتخانه دیگری در طول سال ممکن است یک یا چند نوبت گرد هم آیند و مشورت های مختلف را بعمل آورند.
اما واقعیت این است که اجتماع سفرای یک کشور در اقصی نقاط جهان، از اهمیت فراتر از برداشت یاد شده برخوردار است و می تواند فرصت مغتنمی برای یادآوری برخی نکات مهم خطاب به مسئولان کشور و متقابلاً خطاب به نمایندگان سیاسی کشور در سطح جهانی باشد. از این منظر و با توجه به دغدغه های ستون به سوی عدالت، مروری بر چند نکتهی دارای اولویت، به شرح زیر انجام می پذیرد. امید است مفید واقع شود. نکتهی اول این که این واقعیت را هر یک از ما شهروندان باید هر روزه به درستی به خود و دیگران یادآور شویم که جهان فعلی به شدت متفاوت با جهان گذشته است و بسیاری از حصارها و مرزهای خشک پیشین فروریخته و بهم پیوستگی و تأثیرگذاری متقابل ملت های مختلف بر یکدیگر، بسیار متفاوت با گذشته شده است.
پیشرفت های فنآوری در حوزه های مختلف از جمله ارتباطات و اطلاعات تأثیراتی عجیب بر فکر و فرهنگ و رفتار همه جوامع بر جای گذاشته به نحوی که کمتر شهروندی را می توان در هر نقطهی جهان یافت که از این تاثیرات به دور باشد. با لحاظ این واقعیت، هر ملت و هر مکتبی، طبیعتاً در تلاش است تا برجستگی بیشتری در میدان تعاملات جهانی پیدا کند. هر ملت و مکتبی مایل است دیگران رجوع بیشتری به ارزشها و اصول و آموزه های آن ملت و مکتب انجام دهند.
در چنین فضایی امکان انتخاب نیز برای هر شهروندی در هر نقطهی جهان بسیار گسترده تر شده که برگزیند کدام پیام و کدام فرهنگ و کدام ارزشها و کدام عملکردها جامع تر و دوست داشتنی تر و برای بهبود جامعه بشری مناسب تر هستند.جمهوری اسلامی ایران در چنین جهانی برابر قانون اساسی خود که برگرفته از مبانی اسلامی است، «سیاست نفی هر گونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیرمحارب» را به عنوان اصول سیاست خارجی خود معرفی می کند (اصل ۱۵۲). همچنین به صراحت در قانون اساسی جمهوری اسلامی اعلام شده که «سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می دانیم و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسیم فلذا در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کنیم.» (مفاد اصل ۱۵۴).
اولین پرسش برای هر مخاطبی چه در داخل و چه در خارج کشور از نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی بر اساس همین مبانی قانون اساسی این است که چگونه برای سعادت انسان در کل جامعه بشری تلاش کرده اید؟ چگونه از ستمدیدگان در مقابل ستمگران حمایت کرده اید؟ چگونه برای تحقق حکومت حق و عدل به عنوان حق همه مردم جهان برنامه ریزی و تلاش کرده اید؟ در همین رابطه طبیعتاً انتظار این است که نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی از حیث حمایت از ایرانیان ستمدیده در سراسر جهان که به علل مختلف در معرض تضییع حقوق قرار گرفته اند به طریق اولی پاسخ شفاف تری داشته باشند؟ پاسخ دهی به سوالات فوق با ارایه یک سری کلیات کسی را قانع نخواهد کرد بلکه هر نمایندگی سیاسی باید بسته ای آماده داشته باشد که بر اساس چه مبانی نظری، سعادت انسان در کل جامعهی بشری را پیگیری می کند؟ چه نسبتی بسته نظری یاد شده با موازین بین المللی حقوق بشر که در سطح جهان معاصر، محور مطالبه بسیاری از ملتهای جهان شده اند، برقرار می کند؟ چه پاسخی نمایندگیهای سیاسی ایران به ایرادات و اشکالات مختلفی دارند که در همین بخش ممکن است از سوی مخاطبان مختلف مطرح شوند با این ادعا که شما به این دلایل در تأمین سعادت نوع بشر موفق نبوده اید یا در تحقق حکومت حق و عدل در سراسر جهان، بیلان قابل توجهی ندارید؟ به همه اینها نمایندگی های سیاسی از حیث نظری باید بتوانند پاسخ شایسته دهند و از حیث عملی نیز راهبردها و برنامه های دقیق و مدونی داشته باشند که بتوانند در هر محفل ملی در کشورهای متوقف فیه یا در سطح مجامع چندجانبه بین المللی ارایه کنند.
با این اشارهی گذرا انصافاً بیایید مروری بر وضع فعلی داشته باشیم که نمایندگیهای سیاسی جمهوری اسلامی ودیگر نهادهای مرتبط با آنها از جمله نمایندگی های فرهنگی ایران در خارج، از حیث نظری یا عملی تا چه اندازه در تبیین و معرفی موثر دو اصل یاد شدهی قانون اساسی موفق بوده اند؟
نکتهی دوم این که نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی، دیده بان های ایران در اقصی نقاط جهان هستند. این دیده بان ها اگر با صداقت ودرستی وشجاعت نقش خود را ایفا کنند به دقت مسئولان کشوری از واقعیات جهان مطلع خواهند شد نه اینکه جهان را آن گونه که خود میخواهیم تصور کنیم یا آن گونه که برخی اطرافیان یا برخی رسانه ها به تصویر میکشند.
دیده بان های جمهوری اسلامی، نمایندگان ملتی هستند که به رغم سابقهی درخشان در گذشته های بسیار دور تاریخ بشری، طی قرون اخیر متاسفانه عمدتاً اسیر استبداد داخلی یا استعمارگری خارجی ها قرار گرفته از همین رو دست به انقلاب بزرگ اسلامی به رهبری یک عالِم شجاع دینی زدند که در سطح جهانی، پژواک بسیار داشته است. همچنین این ملت بیش از سه دهه است برای حفظ کشور خود از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند.اعضای خانواده چنین ملتی در هر نقطه جهان که باشند باید با عزت و اقتدار، مورد احترام قرار گیرند.
اگر ایرانیان در هر نقطه جهان که باشند دلبستگی و اشتیاق بسیار به نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران داشته و این را ابراز کنند علامت خوبی است بر اینکه ارتباط و پیوند نمایندگی ها با اعضای خانواده فراگیر ملت ایران قابل قبول است ولی اگر به عکس، نمایندگی ها با دلبستگی به تشریفات و رفتارهای پروتکلی متعارف، حصاری به دور خود کشیده باشند که ایرانیان، مرکز نمایندگی ایران را خانه خود نبینند و نمایندگان مستقر در مراکز سیاسی ایران را همواره به عنوان پشتیبان معنوی و حقوقی و کنسولی خود نبینند علامت خطری است که حتماً باید برای رفع آن چاره اندیشید.
در همین رابطه از نمایندگی های سیاسی جمهوری اسلامی انتظار می رود که دائما جریان های فعال در حوزه اسلام هراسی یا ایران هراسی را شناسایی و در قبال آنها شفاف سازی نمایند یا به مراکز ذیربط داخل کشور منعکس کنند که در قبال آنها اقدامات شایسته را معمول دارند. نکته سوم در خصوص نمایندگی های جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی است که از آنها انتظار می رود هم فرایند هنجارسازی قواعد بین المللی را به دقت رصد کنند و هم اینکه با بهره مندی از پشتوانه های فکری داخل کشور، حضوری فعال در فرایندهای هنجارسازی بین المللی داشته باشند.
در حال حاضر واقعیت این است که با نقطه مطلوب فاصله ی بسیار داریم. حتی درموارد متعددی دیده می شود که کم کاری خود را پشت عناوین متعددی پنهان می کنیم یا کسانی به کمک نمایندگی ها از داخل کشور می روند که اصلا جایگاهی نزد اهل فن ذیربط خصوصا حقوقدانان ندارند، حال آنکه اگر نخبگان علمی ذیربط، خصوصاً حقوقدانان، حضور فعالی از حیث پشتوانه های فکری و مشورتی داشته باشند، وضعیت به شکل دیگری خواهد شد. مصادیق موارد قابل نقد از این منظر متعدد هستند که طرح آنها در این مجال نمی گنجد و عجالتاً به همین اشاره بسنده می شود.
نکته چهارم به داخل کشور برمی گردد و آن این که باید توجه کنیم که اگر در داخل کشور، همبستگی و همدلی و خصوصا عملکردهای شایسته نداشته باشیم، با همه مبانی ارزشمند در اختیار وبا همه سوابق بلند این آب وخاک وبا همه استعدادهای ژرف این کشور، دیپلمات های کشور در خط مقدم همواره تنشان می لرزد و کم می آورند. بالعکس، هرچه عملکردها درحوزه های مختلف در داخل کشور بهتر باشد نمایندگی های سیاسی با دست پرتر و سرافرازتر می توانند از عهده مأموریت های مختلف برآیند.
مصادیق متعددی را از زبان نمایندگان سیاسی ایران در خارج می توان شنید که می گویند اگر فلان کار نسنجیده در داخل نمی شد، اگر فلان اظهار نظر نسنجیده صورت نمی گرفت، اگر فلان واگرائی ها شکل نمی گرفت و... ما در پیشبرد اهداف مورد نظر قانون اساسی در سطح جهانی خیلی موفق تر بودیم.به این درد دل های دلسوزانه دیده بانان کشور در عرصه جهانی باید به طور جدی توجه کرد. بدانیم که در بسیاری از حوزه ها اگر کار ایجابی قوی داخل کشور انجام ندهیم پست نمایندگان سیاسی ما خالی خواهد بود. آن وقت نمی توان به آنها گفت شما منفعل شده اید چرا قوی برخورد نمی کنید!
سخن آخر
حیطه اثرگذاری نمایندگی های سیاسی جمهوری اسلامی ایران در سراسر جهان، کارکردهای بسیار وسیعی را شامل می شود. اجمالاً در حد این نوشتار کوتاه به همین میزان می توان بسنده کرد که نمایندگان سیاسی ایران، دیده بان های کشور و ملت بزرگی هستند که هر چه دیده بانی آنها سریعتر، صادق تر و به موقع تر و جامع تر انجام شود، تدابیر و اقدامات داخل کشور سنجیده تر و با تاثیرگذاری بیشتر در شعاع جهانی قابل انجام است. هم چنین هرچه داخل کشور وضعیت در ابعاد مختلف بهتر باشد و پشتوانه های قوی تری در اختیار نمایندگی های سیاسی قرا رگیرد آنها چه از حیث نظری و چه از حیث عملی موفق تر عمل خواهند کرد.
بر این اساس نشست سالانه نمایندگی سیاسی ایران در خارج کشور را باید فرصت مغتنمی دانست در جهت این که مسئولان مختلف و گروه های فعال مدنی داخل و عموم شهروندان از دیده بانی و نظرات مشورتی و کارشناسی آنها در مورد وضع جهان بهره مند شوند و هم این که نمایندگان سیاسی صریح و شفاف این نیاز را اعلام کنند که داخل کشور اگر نشاط و شادابی و تحرک و پویایی لازم نباشد، نمایندگی سیاسی خارجی ما در تعاملات دو جانبه با دیگر کشورها یا در صحن مجامع بین المللی نمی توانند معجزه کنند، بلکه ممکن است خدای ناکرده به جهت برخی کم کاری ها یا اشکالات داخلی، در عرصه های جهانی با ناکامی ها و یا برخوردهای دون شأن ملت ایران مواجه شوند.
مثالهای عینی در این زمینه زیاد است. اگر این واقعیات را درست بفهمیم هر یک از ما چه آنان که داخل کشور خدمت می کنیم و چه آنها که در اقصی نقاط جهان به مأموریت می روند دائما بهم کمک و از یکدیگر برای رسیدن به اهداف متعالی ارزشی و انسانی انقلاب اسلامی بهره مند می شویم. به امید موفقیت در این مسیر.
آفرینش:خودکشی عاملی درونی یا بیرونی؟
«خودکشی عاملی درونی یا بیرونی؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛"خودکشی" یکی دیگر از معضلات اجتماعی می باشد که پیوندی با فشارها و استرسهای روانی دارد. در باور اکثر مردم خودکشی امری شخصی و در نهایت گناهی نابخشودنی به شمار میآید که در اسلام هم حرام اعلام شده است. اما این تمام ماجرا نیست چرا که پژوهشگران می گویند از هر سه نفری که خودکشی می کنند تنها در مورد یک نفر بیماری های روحی مانند افسردگی نقش داشته، و نزدیک به ۷۵ در صد موارد، افراد به دلایل بیرونی خودکشی کرده اند.
اما این فشارهای بیرونی چه مسائلی هستند، علت بروز و نحوه تاثیر پذیری فرد ازاین فشارها چگونه است؟ براساس آمار به اصلی ترین دلایل خودکشی اشاره و مختصر توضیحی ارائه می دهیم. بیشترین آمار خودکشی به سبب اختلافات خانوادگی می باشد. این دست مشکلات به سبب ایجاد فاصله و فقدان رابطه مناسب بین والدین و فرزندان می باشد وموجب میشود تا آنها درک صحیحی از وضعیت فرزندان خود نداشته باشند. به تنگنا افتادن جوان براثر چالش هایی همچون اعتیاد، روابط نامشروع جنسی، ایدز، شکست تحصیلی و... درصورت نداشتن رابطه مناسب و عقلانی با خانواده، احساس تنهایی ویاس را به فرد غالب می کند و راه چاره ای جز خودکشی و رهایی از این اوضاع را برای وی تجویز نمی کند.
عدم درک اوضاع و احوال سنین جوانی و نیازهای فرد در این دوره سبب ایجاد تضاد میان خواسته های جوان و خانواده می گردد. لذا فرد دیگر خانواده را محل امنی برای خود نمی یابد و همین می شود که به فکر فرار از خانه و زندگی درخانه های مجردی می افتد. ورود یکباره جوان بدون آموزش های لازم و کافی به اجتماع و مواجه شدن با انواع آزادی های غیرمفید سبب می شود تا به ورطه خطرناکی وارد شود و پس ازمدتی دیگر این آزادی ها برایش ارضاء کننده نیستند و نهایتا دچار احساس پوچی می شود و خودکشی....
همچنین از دست دادن پایگاه خانواده براثر طلاق و اختلافات خانوادگی سبب می شود تا فرد جایگاه اجتماعی خود را ازدست بدهد و بدون حامی تلقی گردد. این که فرد خود را تنها و بی حامی ببیند در بسیاری از زنان و فرزندان طلاق مشاهده شده است که به سبب عدم توجه اطرافیان به این مشکل منجر به خودکشی فرد گردیده است.شکست های عاطفی یکی دیگر از عوامل افزایش آمار خودکشی می باشد. عدم تطابق ویژگی های طبقاتی افراد با یکدیگر، سخت گیری خانواده ها و شرایط اقتصادی از مهمترین عوامل شکست های عاطفی می باشند. هرچند رعایت همخوانی فرهنگ ها لازم است در ازدواج ها رعایت شود، اما تاکید و تعصب نسبت به برخی از سنت ها نمی تواند توجیه عقلانی داشته باشد. اینکه خانواده ها ایده آل های خود را از جوانی مطالبه کنند که سراسر شور و عاطفه است، مطمئنا وی را به بن بست می کشانند و برون رفت ها را بر روی او می بندند. اینکه خانواده ها شرایط اقتصادی را در مورد ازدواج جوان درک نکنند و وی را در میان خواسته های فراوان تنها بگذارند، چیزی جز یاس و ناامیدی را برای او نخواهد داشت. شکست های عاطفی جنبه های فراوانی دارد که می توان به شکست های تحصیلی، شکست در اشتغال، عدم پیروزی در زندگی در مقایسه با هم ردیفان و ... اشاره کرد. اما خودکشی ها در سنین بالاچه؟ اینکه فردی با ۴۰ تا ۵۰ سال سن اقدام به خودکشی می کند چه دلیلی دارد؟
یک بخش این قبیل خودکشی ها بازهم برمی گردد به مسائل خانوادگی که در مورد آن مختصر توضیحی داده شد و بخش دیگری از آن به عوامل اجتماعی و شرایط زندگی مربوط می شود. جامعه شناسان کمبود نشاط در افراد را یکی از مهمترین عوامل ایجاد یاس و نا امیدی می دانند. افزایش فشارهای اقتصادی یکی از مهمترین دلایلی است که اوقات نشاط آور را از فرد سلب می نماید. آیا اینکه یک فرد بیش از ۱۲ ساعت در روز کارکند و در نهایت نتواند نیازهای خانواده خود را فراهم سازد، جایی از نشاط را برای وی خواهد گذاشت؟.
تحمل فشار روانی ناشی از مشکلات زندگی و اینکه فرد نتواند پاسخگوی نیازهای خانواده خود باشد در مواقعی قدرت تحمل را از وی می گیرد و در کمتر از لحظه ای تصمیم ناگواری اتخاذ می کند. یا زنی که سرپرست خانواده است با توجه به فشارهای اقتصادی و نداشتن پشتیبان نمی تواند فشارها را به تنهایی تحمل کند . هرچند تلخ است اما بخوانید... زنی که به سبب عدم توانایی مالی و فراهم کردن نیازهای خانواده دچار فساد اخلاقی می شود ، در نقطه ای از خودش و وضعیتی که درآن قرار دارد احساس تنفر می کند و تنها راه نجات را در نابودی خود می بیند. از این قبیل فشارهای اجتماعی فراوان است، اما همه ما برآن چشم بسته ایم و خودکشی را برای آدم های ضعیف و بیماران روانی می دانیم. بر اساس آمار نمی توان خودکشی را تنها عاملی درونی دانست که ناشی از عوامل ژنتیکی و بیماری روانی است. بلکه مسائل و فشارهای بیرونی نقش بسزایی در افزایش آمار خودکشی دارد. لازم است تا واقع بین باشیم، نمی توان به صرف اینکه خودکشی اقدامی حرام و ناشایست در دین ما می باشد آن را منفور بدانیم و مشکلاتی را که باعث بروز آن می شود را به حال خود رها کنیم. باید قبول کنیم که اگر این معضل را از ریشه دنبال نکنیم روزی خواهد رسیدکه دیگر نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت.
مردم سالاری:انتخابات های پرالتهاب سال ۲۰۱۲
«انتخابات های پرالتهاب سال ۲۰۱۲ »عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن میخوانید؛لحظه لحظه سال ۲۰۱۱ میلا دی، سراسر آشوب، جنجال و درگیری بود.بزرگترین تروریست جهان، اسامه بن لا دن در نهایت خوراک کوسه ها شد. چندین و چند هزار نفر حماسه خلق کردند و جان خود را برای رسیدن به دموکراسی اهدا کردند تا دیکتاتورهایی چند از مجمع دیکتاتورهای عرب حذف شوند. گرچه در انتهای سال هم کیم جونگ ایل به جبر زندگی، رینگ سیاستمداران جهان را ترک کرد اما حذف معمر قذافی در نگاه بسیاری شبیه معجزه بود تا یک خبر.
گسل اقتصادی چند کشور اروپایی در سال ۲۰۱۱ دامن کل یورو را گرفت و قاره سبز گرفتار پس لرزه های کوچک و بزرگ شد; برلوسکنی بالا خره مجبور به کناره گیری شد، دولت های یونان، ایرلند و اسپانیا تحت تاثیر نارضایتی ها از ریاضت اقتصادی سقوط کردند.بالا خره این سال که نام اعتراض را از آن خود کرد تمام شد و چشم ها به آینده سال ۲۰۱۲ دوخته شده است.
در ابتدای سال اعتصاب رانندگان پرتغال، مسافران این کشور را آواره پایانه های مسافری کرد. معترضین وال استریت و برآشفتگان اروپایی از برنامه های جدید خود سخن می گویند.سران اروپایی در اتفاق جالبی از اوضاع بد اقتصادی اظهار نگرانی کردند. مرکل در شب ژانویه اعلا م کرد اروپا دشوارترین آزمون خود در دهه های اخیر را تجربه می کند. نیکلا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه نیز هشدار داد که این بحران هنوز تمام نشده و رئیس جمهور ایتالیا هم خواستار ایثار و از خود گذشتگی بیشتر شد. کارشناسان اقتصادی هم رکود تاریخی بازارهای جهانی را پیش بینی کردند.
در واقع اکثر اروپایی ها منتظر روزهای مهلک اقتصادی هستند. دو سوم مردم قاره سبز معتقدند که بدترین وضعیت اقتصادی هنوز از راه نرسیده و هر لحظه باید انتظار شوک سقوط عمودی بورس های جهان را کشید. آنها به سیاستمداران و برنامه های ریاضتی اتحادیه اروپا اعتماد ندارند. این موضوع در ابتدا فاصله مردم و حکومت را افزایش خواهد داد و سپس جنبش های اعتراضی گسترش خواهد یافت، در نگاه خوش بینانه هم دولت ها سقوط خواهند کرد. همانند اتفاقی که برای رم افتاد در کمین لندن، توکیو، آتن و حتی آدلا ید دراسترالیا است.
ابر سیاه رکود اقتصادی، آسمان غول اقتصادی را فراگرفته تا سال ۲۰۱۲ بدل به یک کابوس مهلک اقتصادی و در نهایت زلزله سیاسی- اجتماعی شود. در میان غبار فقر و بیکاری که فضای کره زمین را تسخیر کرده است، یک سوم ملت های جهان به پای صندوق های رای خواهند رفت که هر یک می تواند قسمتی از پازل جامعه جهانی را تغییر دهد.در سال ۲۰۱۱ اگر با بهار عربی و بیداری اسلا می، دیکتاتورهای خاورمیانه از زین به زیر کشیده شدند; در سال ۲۰۱۲ با ابر سیاه رکود اقتصادی سیاستمدارانی چند به زیر کشیده خواهند شد.
البته در این میان فاکتور مبارزه با دیکتاتوری آشکار و پنهان به عنوان یک عامل استراتژیک حضور خواهد داشت. معرکه بزرگ آمریکایی ها، مهمترین انتخابات سال خواهد بود. اگرچه گمانه زنی ها از تمدید ریاست مرد سیاه بر کاخ سفید حکایت دارد اما جمهوریخواهان هنوز ناامید نشده اند و به نبرد با سیاست های داخلی و خارجی اوباما ادامه می دهند.
میزان محبوبیت اوباما به کمتر از ۴۰ درصد رسیده است و در میان تمرکز مردم بر مسائل اقتصادی، برخی به دنبال جانشین برای رئیس جمهور ایالا ت متحده هستند. میت رامنی، کاندیداهای دیگر را یک به یک حذف می کند اما وی آن گونه که باید نتوانسته به عنوان یک شخصیت محبوب کاریزماتیک عنوان مرد نخست جمهوریخواهان را از آن خود کند.
در بین سران سیاسی جهان هیچ کدام به اندازه نیکولا سارکوزی دچار کابوس سقوط نشده اند. احتمال اخراج رئیس جمهوری فرانسه به نقل کلا م مردم پاریس بدل شده است. کاندیدا شدن دومنیک دوویلپن، دشمن تاریخی نیکلا شوک عمیقی به حامیان سرسخت راستگرای سارکوزی وارد کرده است.نخست وزیر ژاک شیراک اگرچه هنوز نتوانسته ستاد قدرتمندی برای خود آماده کند اما با توجه به موقعیت متزلزل شخصیتی سارکوزی و ریاضت اقتصادی این کشور می تواند به عنوان یک چهره شاخص مقابل رئیس جمهور فرانسه قدعلم کند.
مارین لوپن نامزد راست افراطی و فرانکو بایر هم به میدان آمده اند تا شانس خود را برای رسیدن به الیزه آزمایش کنند. از حدود یک ماه پیشتر و همزمان با انتخابات پارلمانی آشوب و التهاب کاخ کرملین را فراگرفته است. ابتدا تصمیم ولا دیمیرپوتین برای شرکت در انتخابات ۲۰۱۲ و تلا ش برای تصاحب سه باره ریاست جمهوری فدراسیون روسیه را برای ۶ سال از آن خود کند و البته دور از ذهن نیست که برای چهارمین بارهم این مامورکاگ ب کرملین را از آن خود کند اما واکنش جامعه روسیه به نوعی شگفت انگیز بود.
گویی تحولا ت اعتراضی خاورمیانه، مناطق دوردست سیبری را هم تحت تاثیر قرار داده است.اگرچه کسی انتظار وقوع انقلا ب در روسیه را نمی کشد اما اعتراضات مردمی این کشور دامنه دار است که با نزدیک شدن به انتخابات بر حجم آن افزوده می شود. نکته جالب اینجاست که در سرزمین تزارها همانند سرزمین فراعنه مردم نسبت به انتخابات پارلمانی معترض هستند و از تقلب سخن می گویند. میخائیل پرو خوروف به عنوان جدی ترین رقیب مدل چرخشی پوتین- مدودف مطرح است.
انتخابات پارلمانی ونزوئلا ، صفآرایی حامیان و مخالفان مرد سرخ آمریکای لا تین بود که پیروزی او در این انتخابات نشانه ای از بخت او برای تمدید ریاست جمهوری است اما هوگو چاوز اقتدار دیروز خود را در این انتخابات از دست داده بود و امکان دارد با پیروزی لرزان او، این کشور دچار درگیری خیابانی موافقان و مخالفان چاوز شود.
تمام نگاه ها به مصر به عنوان یکی از کشورهای پیروز در جنگ با دیکتاتورهای عرب دوخته شده است که روند پرالتهاب گذر از دیکتاتوری حسنی مبارک و ارتش به کجا خواهد رسید.اسلا م گرایان در نخستین انتخابات مصر به پیروزی رسیده اند اما میدان التحریر همچنان ناآرام است و سربازان فرعون با خشونت مقابل مردم مقاومت می کنند.همه در انتظار ماه ژوئن هستند تا رئیس جمهور و جانشین حسنی مبارک توسط مردم تعیین شود.درماه ژوئن سرنوشت انقلا ب مصر مشخص خواهد شد.
آیا مردم کرانه های رود نیل، به آرزوی تجربه دموکراسی دست می یابند یا آن که قلب مردم زیر چکمه های ارتش خرد خواهد شد؟در زمان دیکتاتوری سرهنگ خونآشام لیبی، برگزاری انتخابات کنگره اقدامی صرفا نمایشی بود حال با مرگ تحقیر آمیز قذافی توسط مردم انتخابات پارلمانی برای کشوری که بیش از ۴ دهه هیچ تجربه ای از دموکراسی نداشته جالب است.در پکن انتقال رهبری پشت پرده انجام خواهد شد; اگرچه انتخابات هجدهمین کنگره حزب کمونیست آنچنان هیجانی ندارد اما اعمال قدرت اژدهای شرقآسیا در اقتصاد و سیاست آن را برای سیاستمداران جهان مهم و حائز اهمیت می کند.گفته می شود ژی جین پینگ دبیر حزب و جانشین رئیس جمهور هوجین تائو خواهد شد و لی ککیانگ جانشین نخست وزیر ون جیابائو خواهد شد. البته ناآرامی های سین کیانگ و منطقه ووکان به عنوان یکی از دغدغه های داخلی پکن مطرح است.
کانادا هم در شمال قاره آمریکا، در پاییز آینده انتخابات مهمی پیش رو خواهد داشت. در ۲۰۰٨ به نظر می رسید استفان هارپر حتی یک فصل هم در سمت خود باقی نماند اما او همچنان نخست وزیر کاناداست.شایعات سیاسی در اسپانیا در مورد انتخابات ماه مارس به اوج خود رسیده است. بعد از سال ۲۰۰۴ که سوسیالیست ها در مادرید به قدرت رسیدند، حالا راستگرایان اسپانیا شانس خود را امتحان می کنند.دولت زاپاترو که با مشکلا ت مهلک اقتصادی دست به یقه است از انتخابات کناره گیری کرده است.مکزیک و زیمبابوه هم انتظار انتخابات را می کشند که احتمال آشوب و درگیری در زیمبابوه مطرح است.
در مارس ۲۰۱۲ در ایران اسلا می هم انتخابات مجلس شورای اسلا می برگزار خواهد شد تا کاندیداها برای تصاحب صندلی های بهارستان با یکدیگر به رقابت بپردازند. البته در این بین شایعاتی مبنی بر اقدامات خلا ف قانون توسط جریان موسوم به جریان انحرافی مطرح است که با واکنش طرفین سیاسی مواجه شده است. ورای تمام انتخابات پرالتهاب که در جهان ۲۰۱۲ برگزار خواهد شد; بیداری اسلا می یا بهار عربی در خاورمیانه به حیات خود ادامه می دهد و در کشورهای جدیدی شکوفه خواهد داد تا سلسله دیکتاتورهای عرب در بحرین و عربستان و... لحظه به لحظه به فروپاشی نزدیک شوند و حماسه توسط مردم برای رسیدن به آزادی خلق شود.
ملت ما:اقتصاد، تحریم، دیپلماسی
«اقتصاد، تحریم، دیپلماسی»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم سیدحمید حسینی است که در آن میخوانید؛موضوع تحریم بانک مرکزی ایران اخیرا توسط انگلستان مطرح شد در حالی که فرانسه موضوع تحریم نفت ایران را به سایر اعضای گروه هفت و اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد. وقتی سایر کشورهای اروپایی و خریداران نفت ایران مانند ژاپن، چین و کره علاقهای به همکاری با تحریم خرید نفت ایران از خود نشان ندادند،
کنگره امریکا برای جلوگیری از ورود مستقیم به بحث تحریم نفتی ایران، موضوع تحریم بانک مرکزی را مورد تصویب قرار داد که با وجود مخالفت وزارت امور خارجه امریکا به سرعت در مجلس سنا به تصویب رسید و رئیسجمهور امریکا مجاز بود که این تحریم را امضا کند یا اینکه به مجلس بازگرداند.
خبرگزاریها از امضای لایحه تحریم بانک مرکزی ایران توسط اوباما در روز شنبه، یکم ژانویه خبر دادند که بر مبنای آن هر بنگاه اقتصادی که با بانک مرکزی ایران دست به معامله بزند از همکاری با اقتصاد امریکا محروم میشود و این قانون از دو ماه آینده برای کالاهای غیرنفتی و از ۶ ماه آینده برای کالاهای نفتی به اجرا درمیاید. اما اگر این لایحه مجدداً در مجلس با دوسوم آرا تصویب میشد اوباما مجبور به امضای آن میشد.
لذا رئیسجمهور امریکا با کنگره و سنا برای اصلاحاتی در متن لایحه به توافق رسید و آن را امضا کرد. به همین دلیل این تحریمها انعطاف پذیر خواهد بود و امکان دور زدن قانون توسط رئیسجمهور امریکا درباره هر کشوری که براساس این قانون بهخاطر رابطه با بانک مرکزی ایران مشمول مجازات میشود، وجود دارد.
ایتالیا که برگزارکننده جلسه کشورهای گروه هفت به اتفاق کره، استرالیا، عربستان و امارات بوده است خواستار مستثنی شدن شرکت «انی» از معاملات نفت با ایران شده است و اصرار کشورهای خریدار نفت باعث شده جهت جلوگیری از افزایش شدید قیمت نفت لایحه انعطافپذیر شود،
زیرا با توجه به هشدار آژانس بینالمللی که ۲۸ کشور بزرگ مصرفکننده (غیر از چین) عضو آن هستند و هدف آن تضمین امنیت عرضه انرژی است امکان جایگزینی نفت ایران در کوتاهمدت از نظر فنی، اقتصادی، عملیاتی و امنیت انرژی وجود ندارد.
با این حال مقامات امریکایی اعلام کردهاند که همزمان استراتژی امریکا برای برقراری ارتباط با ایران را پیگیری میکنند و در تلاش هستند تا بازار نفت دچار آسیب نشود ضمنا در قانون تحریم بانک مرکزی پیشبینی شده است که رئیسجمهور امریکا قادر است هر زمان بخواهد تحریمها را تعلیق کند.
تحریم بانک مرکزی که یک نهاد غیردولتی است برخلاف شعارهای کشورهای غربی مبنی بر تحریم شرکتهای دولتی و عدم تمایل برای فشار به مردم ایران است و انشاءالله با همدلی، همفکری و همکاری بخش خصوصی و دولتی و اتخاذ دیپلماسی فعال توسط وزارت خارجه قابل کنترل و راهحلهای مناسب نیز اندیشیده خواهد شد.
شرق:اسلامگرایان مصر و اقتصاد
«اسلامگرایان مصر و اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛اگر از ابتدای بهراهافتادن جنبشهای اخیر جهان عرب از قریب به یک سال پیش تا به امروز، گروهی از فعالان سیاسی و تحلیلگران ایرانی تاکید داشتند این جنبشها ملهم و متاثر از انقلاب اسلامی ایران در ٣٣ سال پیش است، در مقابل برخی رسانههای دولتی به همراه برخی از رجال و شخصیتهای سیاسی نزدیک یا وابسته به دولت به طور منظم ظرف یک سال گذشته تلاش داشتهاند تا ثابت کنند که جنبشهای جهان عرب در پی گرتهبرداری و تقلید از تفکرات سیاسی حاکم در ایران هستند.
ابعاد پررنگ دموکراسیخواهی و آزادیخواهی این جنبشها در چنین گفتمانی، همواره مغفول مانده و به جای آن تحلیلها حکایت از آن داشت که این جنبشها بر محوریت ایجاد یک نظام اسلامی ضدغربی و ضدآمریکایی در کشورهایشان بنا شدهاند. بالطبع پیروزی چشمگیر اسلامگرایان در تونس، مراکش و مصر باعث برجستهترشدن و رساترشدن گفتمان آنان شده است. تا جایی که حتی برخی از شخصیتها و چهرههای غیرحکومتی هم وسوسه شدهاند که به این گفتمان بپیوندند، ازجمله یادداشتی که هفته پیش در «شرق» توسط جناب حجتالاسلام محمدعلی ابطحی چاپ شده بود.
مشارالیه با عنایت به پیروزی اسلامگرایان در مصر به این جمعبندی رسیده بود که سیاستهای غلط غرب و آمریکا در قبال مساله فلسطین و اخیرا نیز حمله به افغانستان و عراق باعث تهییج امواج ضدغربی و ضدآمریکایی در میان مسلمانان شده که بارزترین مصداق آن، پیروزی چشمگیر اسلامگرایان در این کشورهاست.
این در حالی است که باید توجه کرد پیروزی اسلامگرایان به معنای آن نیست که اکثریت مسلمانان در این کشورها خواهان به روی کارآمدن حکومتهایی در کشورهایشان هستند که ماهیت آن در تضاد و تقابل با غرب و آمریکا استوار شده باشد، این معنا را به بهترین وجه در افکار و عقاید، موضعگیریها و اظهارنظرهای رسمی رهبران احزاب اسلامگرای پیروز در این کشورها و بالاخص در مصر میتوان مشاهده کرد.
هفته گذشته و پس از به دستآمدن نتایج دور دوم انتخابات مصر که در آن اخوانیها به همراه اسلامگرایان سلفی همچون دور نخست توانسته بودند به اکثریت نسبی برسند، عصامالعریان رهبر حزب «آزادی و عدالت» که درحقیقت موثرترین حزب اسلامگرای وابسته به اخوانالمسلمین در مصر است در نخستین گردهمایی رسمی آن حزب در منطقه شرمالشیخ در اسکندریه که قلب صنعت جهانگردی مصر است مطالبی را اظهار داشت که به گمان من در تصورات و ذهنیات کسانی که در انتظار تشکیل یک حکومت ضدغربی و ضدآمریکایی در مصر هستند، خط تردید جدی ترسیم کرد. صد البته که این مطالب در ایران بازتاب چندانی پیدا نمیکند.
در واقع و برخلاف تصورات و انتظارات قبلی ما، محور اصلی سخنان رهبر بزرگترین تشکل اسلامگرای مصر روی اقتصاد بود. این فقط نپرداختن وی به مسایل سیاسی و ایدئولوژیک نبود که ناظران را شگفتزده کرد بلکه محتوای سخنانش پیرامون اقتصاد بود که شگفتی آفرید. او اظهارداشت که مهمترین اولویتشان پس از رسیدن به قدرت آن است که «شمار جهانگردان خارجی را به ۲۰میلیون بازدیدکننده در سال برساند.» تعداد جهانگردانی که سال قبل یعنی قبل از بهراهافتادن «بهار عربی» از مصر بازدید کرده بودند (سال ۱٣٨۹) ۱۲ میلیون نفر بوده.
او همچنین افزود که تغییری در قوانین و مقررات مربوط به مصرف مشروبات الکلی در مصر ایجاد نخواهد کرد و همان مقررات فعلی کماکان باقی خواهد ماند. حسب قوانین موجود، شرب خمر در ملاءعام تا شش ماه زندان دارد اما مصرف مشروب و خرید و فروش آن در کلیه هتلها، برخی فروشگاهها، رستورانها و مغازهها آزاد است.
اظهارات یکی از رهبران بلندپایه اخوانالمسلمین سوای قضاوت ارزشی پیرامون محتوای آن، در حقیقت مبین آن است که اخوانیها به درستی دریافتهاند که اقتصاد، پاشنه آشیل حمایت مردم از آنان است. مصر برخلاف شماری از کشورها درآمد بادآوردهای از محل صادرات نفت ندارد و درواقع صنعت جهانگردی یکی از منابع عمده درآمد کشور را تشکیل میدهد. ۱۲میلیون نفری که در سال قبل از شروع ناآرامیها به مصر آمدند نزدیک به ٣۰میلیارد دلار برای آن کشور درآمد ایجاد کردند. ازهرهشت نفری که در مصر کار میکند، یک نفر مستقیما فعال صنعت جهانگردی است.
اسلامگرایان میدانند که ٨۰ میلیون مردم مصر بعد از فرونشستن گردوغبارهای سیاسی و بعد از خاتمه تجمعات در میدان التحریر و روشنشدن تکلیف قانون اساسی، از آنان کار میخواهند، زندگی میخواهند، یک حداقلی از مصری رفاه میخواهند، بهداشت میخواهند و مانند اینها. اسلامگرایان نیک میدانند که بیش از یک سال است که چرخهای اقتصادی کشورشان کند و در مواردی عملا ایستاده است. دیگر نه حتی مبارک بر سر کار است نه هیچیک از وابستگان و رهبران حزب وفد و نزدیکان به او و این اسلامگرایان هستند که اگر نتوانند چرخ سنگین و متوقف شده اقتصاد مصر را به حرکت درآورند تجمعات التحریر ممکن است به دنبال قربانیهای دیگری برآیند.
تهران امروز:آمریکاییها چه کار خوبی کردند!
«آمریکاییها چه کار خوبی کردند!»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛«آمریکاییها چه خوب کردند که نگذاشتند ما وارد WTO شویم یا اینکه ما را تحریم کردند. باید نوآورانه فکر میکردیم. خلق صنعت خودرو سخت بود و نیاز به عرق ملی و زمان داشت ... اما ما امکان توسعه یافتیم.» این بخشی از یادداشت مدیرعامل سابق ایرانخودرو است وقتی به مرور خاطرات ۲۰ سال گذشته میپردازد و به یاد میآورد چگونه صنعت ایران مسیر سخت و پر از دستانداز را طی کرده تا به وضعیت روبهرشد جاری برسد. هم اوست که یادآور میشود سالها پیش «واشنگتنپست» نوشت: «اگرچه پیکان، اتومبیلی که تکنولوژی آن متعلق به دهه ۱۹۴۰ میلادی است، صنعت خودرو ایران را پیش میبرد اما صنعت خودرو ایران پشت درهای بسته در حال شکلگیری است. پس ایران را تحریم نکنید چرا که تحریم، ایران را خواهد ساخت.» عجبا! آنکه این پیشبینی چه درست تحقق یافت و حیرتا! که چگونه سیاستورزان غربی و خصوصا آمریکایی از آن طرفی نبستند و چه خوب که ما را مجبور به توسعه و پیشرفته همهجانبه کردند.
اما در این میان هستند افراد و اشخاصی در داخل که هنوز ناباورانه آیه یأس میخوانند و با کوچکترین اتفاقی همه را تشویق به تسلیم میکنند. معلوم نیست اگر قرار بود سیاستهای کلان نظام وفق مراد اینها باشد، اکنون کشور در چه وضعیتی قرار داشت.
طبیعی است که هیچکس از تحریم خوشحال نشود ولی وقتی دشمن درست با هدف فروپاشیدن نظام اجتماعی یک کشور و از بین بردن اراده معطوف به مقاومت یک ملت دست به طراحی محدودیتهای گسترده اقتصادی میزند اشتباه است اگر عدهای با سیاستهای غلط خود به تشدید محدودیتها کمک کنند.
در حال حاضر اصلیترین و مهمترین چالش انقلاب اسلامی تهدیدات اقتصادی است که در شکلهای مختلف در حال بروز و ظهور است.
اما این تهدیدات تمام و کمال خارجی نیست بلکه قسمت مهمی از آن داخلی است. تهدیدات خارجی اقتصاد در عالیترین شکلش به شکل تحریم خود را بروز و ظهور داده است مسئلهای که در طول سیسال گذشته به نحوی از انحا با شدت و ضعف وجود داشته است. اما اصلیترین و مهمترین چالش اقتصاد ایران درونی است و ریشه در ناکارآمدی مدیریتی دارد. مدیریتی که هنوز خامدستانه باور نکرده که دشمن درصدد از بین بردن توان اقتصادی کشور است و هنوز متوجه نشده وقتی برنامه آنها اخلال در نظم اقتصادی کشور است، باید موضع مناسب و شایستهای در برابرش اتخاذ کرد. دشمن در عرصه اقتصاد آرایش جنگلی گرفته ولی اینجا مدیر ایرانی بیخیال از این حرفها بازار را یکسره رها ساخته تا چشم باز کنی و ببینی ناگهان قیمت انواع ارز به بیسابقهترین میزان خود برسد و عملا پول ملی تضعیف شود.
روشن است در چنین شرایطی که کشور قرار دارد، تضعیف پول ملی یعنی پذیرش خطر و عجیب اینکه ندانمکاری و سوءمدیریت عملا به اینجا نیز رسیده است. اینجاست که پیام آن پیر فرزانه در نامگذاری سال جاری به «جهاد اقتصادی» معنا و عمق خود را روشن میسازد، چه اگر عدهای به خوبی آن را درک میکردند در حفاظت از زیربناهای اقتصادی کشور دغدغه بیشتری میداشتند. «جهاد اقتصادی»، مدیریت جهادی میطلبد و نمیتوان با آزمون و خطاهای ناصواب منافع ملی را از بین برد.
در این شرایط، اقتصاد ایران بیش از هر زمان دیگری به قرارگاه فکری و اجرایی نیاز دارد، به محلی برای عبور از توطئهها و تهدیدات و در مرحله اول باز مهندسی توان موجود مدیریتی و همافزایی اجرایی میتواند راهگشا باشد.
فرهیختگان:خدمات جاسبی قابل کتمان نیست
«خدمات جاسبی قابل کتمان نیست»عنوان سرمقاله روزنامه فرهیختگان به قلم قدرتالله علیخانی است که در آن میخوانید؛ دستاوردهای گسترده دانشگاه آزاد اسلامی در زمینه تولید علم و رشد فرهنگی جامعه بر هیچکسی پوشیده نیست چراکه این مرکز آموزشی و فرهنگی زیباییهایی طی این سالها آفریده که این زیباییها در سراسر کشور قابل مشاهده است.
برای نمونه دانشگاه آزاد اسلامی در قزوین شهرکی بزرگ با ۲۶ هزار دانشجو ایجاد کرده که از جهت امکاناتی مثل خوابگاه، استخر و امکانات رفاهی برای دانشجویان، ساختمانهای مجلل، امکانات آزمایشگاهی، فضای آموزشی مناسب و... کمنظیر است و همه اینها درنهایت برای تولید علم و دانشاندوزی و ارتقای فرهنگ استان بنا شده است.
البته دانشگاه آزاد اسلامی واحدهای خوب دیگر در شهرهای این استان با امکانات مناسب ایجاد کرده که در آنجا هم منشاء خیر و باعث رشد و توسعه شده است، برای مثال در شهر تاکستان که سالیان متمادی در حال فعالیت است حدود ۱۶ هزار دانشجو در حال علمآموزی هستند که حضور این همه دانشجو موجب افزایش سطح فرهنگی و علمی منطقه هم شده است؛ در آوج هم دانشگاه به دنبال تکمیل امکانات و تاسیسات خود است؛ یا در آبیک که قرار است واحد علوم و تحقیقات تاسیس شود.
حال با همه این توصیفات واقعا این سوال بزرگ را باید از حسودان دانشگاه آزاد اسلامی پرسید که این همه حسادت برای چیست؟ چراکه در واقعیت موفقیتهای به دست آمده در زمینههای علمی و دستاوردهای دانشگاه آزاد اسلامی با این حجم از مخالفتها و حسادتها همخوانی ندارد.
تنها دلیل، تلاش جریانی برای دراختیارگرفتن این مجموعه غیردولتی است و تمام این جوسازیها بهانه است و اتفاقا نگرانی دلسوزان نظام و تمامی علاقهمندان هم این است که این جریان به دانشگاه آزاد اسلامی دستاندازی کند و به آن آسیب بزند.
مخالفان و حسودان باید بدانند اگر دانشگاههای دولتی را با مجموعه دانشگاه آزاد اسلامی مقایسه کنیم، دولت دستاوردی به اندازه دانشگاه آزاد اسلامی نداشته است، اگر میزان دانشجو را مقایسه کنیم، باز هم میبینیم که دانشگاه آزاد اسلامی میدرخشد و همین موضوع موجب حسادت شده است.
مدیریت موفق دکتر جاسبی توانست با تلاش و پشتکار دانشگاه را به این جایگاه برساند و ایشان از نظر مدیریتی فوقالعاده عمل کرده است و برخی در قضاوتها بیانصافی میکنند زیرا خدمات گسترده دکتر جاسبی نسبت به کاستیها قابل مقایسه نیست.
برخی بیانصافی میکنند، در حالی که دستاوردهای بزرگ دانشگاه آزاد اسلامی در سایه حمایتها و تلاشهای آیتالله هاشمیرفسنجانی بهعنوان رئیس هیات امنا و رئیس هیاتموسس دانشگاه آزاد اسلامی در سالهای متمادی حضور دکتر جاسبی ایجاد شده است و عدهای به دنبال قلع و قمع کردن این خدمات هستند. حال اینکه با توجه به گستردگی دانشگاه آزاد اسلامی و دستاوردهای ممتاز آن، نمایندگان ملت از مدیریت کلان این مجموعه رضایت دارند و ما امیدواریم همچنان با حضور آیتالله هاشمی بهعنوان رئیس هیاتامنا خدمات این دانشگاه پایدار بماند.
ابتکار: فقط یک کارت باقی مانده است
«فقط یک کارت باقی مانده است»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن میخوانید؛
۱- هنوز ساعاتی به پایان سال گذشته میلادی باقی بود که باراک اوباما از سواحل هاوایی طرح تحریم موسسههای مالی خارجی در ارتباط با بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران را امضا کرد.
اوباما درحالی ناگهان گزینه «تحریم حداکثری تهران» را برگزید که در کاخ سفید سرشار از تردید و در میان همپیمانان غربی خود در اینخصوص دچار اختلاف بود.
او و همکارانش که بر بیاثر بودن «گزینه تحریم» بر برنامه هستهای صلحآمیز تهران اذعان داشتند، بیش از دو ماه را به چانهزنی با کنگره و سنا برای تعدیل طرح گذراندند، اما سرانجام با نیمنگاهی به انتخابات ۲۰۱۲ و با هدفِ نباختن به جمهوریخواهان در مسابقه ایران هراسی، تن به تحریم بانک مرکزی دادند.
اکنون با ثبت امضای رئیسجمهور آمریکا پای این تحریم بیسابقه، اوباما یکی دیگر از کارتهای روی میزش را هم خرج کرد تا در آغاز سال جدید میلادی، از میان همه کارتهای واشنگتن و همپیمانان غربیاش، برای بازی در برابر ایران، فقط دو گزینه دیگر باقی بماند. دو کارتی که یکی در این سر میز است و آن یکی با بیشترین فاصله از کارت اول در آنسوی میز تصمیمگیری قرار دارد: اولی تعامل و گفتوگو و مذاکره است و دومی تقابل است و تهدید به حمله نظامی.
تهران در همه سالهای گذشته، چه در مکاتبات و مذاکرات دیپلماتیک و چه در اظهار نظرهای رسانهای، همواره بر آمادگی برای مذاکره و گفتوگو برای رفع اختلافات تاکید کرده و تا جاییکه توانسته، در جهت شفافسازی فعالیتهای هستهای کشور گام برداشته است.
یکروز پیش از تازهترین اقدام ضد ایرانی اوباما، دبیر شورای امنیت ملی کشورمان، بار دیگر در یک همایش رسمی از لزوم بازشدن باب گفتوگو سخن بهمیانآورد و بااشاره به مکاتبات رد و بدل شده میان تهران و اتحادیه اروپا، خطاب به غرب خواستار از سرگیری مذاکرات هستهای شد؛ اما ظاهرا تشتت آرا و اختلافات و بحرانهای داخلی و دودستگی در جبهه طرف مقابل چنان است که از هر گوشه و کنار، صدایی متفاوت و ناهماهنگ با دیگری به گوش میرسد.
درحالیکه کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و طرف اصلی مذاکرات هستهای، از آمادگی بدون پیششرط غرب برای ادامه گفتوگوها سخن میگوید، طرف آمریکایی، قانون تحریم بانک مرکزی را ابلاغ میکند و رهبران اروپایی بیتوجه به رئیس سیاست خارجی اتحادیه خود، برای تحریم نفتی ایران شاخ و شانه میکشند.
اما در هر حال باقیماندن تهران بر سیاست خود، مبنی بر اعتمادسازی و تداوم گفتوگوها در عین اقتدار و در مقابل، اعتراف غرب به پرهزینهبودن استفاده از کارت نظامی و اذعان بر بیثمربودن تهدید و حمله به ایران، باعث شده است که طرف اروپایی نیز در شرایط کنونی که همه کارتها یکی پس از دیگری خرج شدهاند، راهی بهجز تعامل و بازگشت به میز را پیش پای خود نبیند.
۲- در این بین اما آثار ماجرای اختلاف هستهای تهران و غرب محدود به روابط و رفت و برگشت به میز مذاکره و تبعات سیاسی و دیپلماتیک نبوده و دیگر عناصر مهم جوامع را نیز خواهناخواه با خود درگیر کردهاست.
تجربه نشان دادهاست که «اقتصاد» بهعنوان تحریکپذیرترین عنصر در مقایسه با سایر عناصر اصلی حاکم بر جوامع و کشورها، در کسری از ساعت، دربرابر تصمیمات سیاسی رهبران جهان واکنش نشان میدهد؛ کمااینکه بار روانی انتشار خبر امضای تحریم بانک مرکزی ازسوی امریکا، بهسرعت، بازار داخلی را تکان داد. هنوز پوشه امضاشده این تحریم، از جزایر هاوایی به واشنگتن نرسیدهبود که صرافیهای خیابان فردوسی تهران و طلافروشها و دیگر فعالان بازار از امینحضور و جمهوری گرفته تا ۱۵ خرداد به امضای سیاسی و بیپشتوانه باراک اوباما واکنش نشاندادند.
دلار که در روزهای پایانی سال و در شرایط تعطیلی بازارهای مالی جهان، کمی روی آرامش به خود دیدهبود، حتی یکروز هم صبر نکرد و بلافاصله تسلیم جو روانی حاکم شد و در اولین روز سال جدید میلادی، تا مرز ۱٨۰۰تومان صعود کرد. بهتبع این تغییر، بازارهای دیگر نیز واکنشهای خاص خود را به ماجرا نشاندادند تا مصرفکننده ایرانی باز هم بیشترین فشارها را از قدرتطلبیهای نظام سلطه و تنندادن به مذاکره برای ازبینرفتن سوء تفاهمها تحمل نماید.
این اما همه ماجرای اثرپذیری اقتصاد از فضای ملتهب و بلاتکیف در عرصه سیاست خارجی و اختلافات دیپلماتیک و قدرتطلبی بیگانگان نیست و بهطور طبیعی، در روزهای آتی و با بهپایانرسیدن تعطیلات کشورهای اروپایی و اقتصادهای بزرگ جهان، اثرات دومینویی ماجرا باز هم بیشتر گلوی مصرفکننده و تولیدکننده داخلی را فشار خواهدداد. اما در بحبوحه شرایط جدید سیاسی و اقتصادی تحمیلی از سوی غرب، نکته نگرانکننده دیگر، برنامهها و سیاستهای غیر شفاف و پرانتقاد مسئولان اقتصادی در داخل کشور است؛ اگر فرض را بر صحت اظهارات جسته و گریخته مسئولین بگذاریم، بهزودی فاز دوم هدفمندسازی یارانهها آغاز میشود.
ظاهرا دولتیها با اتکا به حداقلی بودن هزینه اجرای طرح هدفمندی یارانهها در سال گذشته و تحمل تورم ۲۰ تا ٣۰ درصدی توسط مردم و بیتوجه به شرایط کنونی و فشارهای اقتصادی خارجی، در نظر دارند تعرفههای مهم و اثرگذار بر اقتصاد و چندوچون یارانهها و بهطور کلی اوضاع اقتصاد کشور را بار دیگر دستکاری کنند. طبیعی است که همزمانی احتمالی این تصمیم با شرایط روانی تحمیلشده از ناحیه دولتهای خارجی و تجمیع این دو مسئله، آثار وضعی آن بر مردم و اقتصاد را دوچندان خواهدکرد.
با در نظر گرفتن این دو مبحث، حالکه کشور با اتخاذ بهترین سیاست ممکن طی روزهای اخیر از آمادگی ایران برای از سرگیری گفتوگوها و رفت و آمدهای دیپلماتیک و تخصصی اتمی، برای اعتمادسازی و شفافسازی فعالیتها، سخن گفتهاند و طرف اروپایی نیز با اعتراف به بیثمربودن خرج کارت نظامی، تعامل و بازگشت بدون پیششرط به میز را برگزیدهاست، باید از این فرصت بهگونهای خردمندانه و بهینه در راستای منافع ملی و مردم استفاده گردد. واقعیت این است که طرف خارجی نه بر اساس تنها گفتگوهای پشت میز که با درنظرگرفتن برآیند صداهایی که از داخل کشور به بیرون میرسد، درخصوص موضع نهایی تهران قضاوت میکند.
در این شرایط لزوم یکسان و یکصدا بودن تحرکات و مواضع رسمی و غیر رسمی نهادها و چهرههای سیاسی، اقتصادی، مذهبی و نظامی کشور با محتوای رایزنیهای دیپلمات ها یک واقعیت اجتناب ناپذیر است. به طور طبیعی در شرایطی که غرب راهی به جز گفتگو پیش رو ندارد، میزان همسویی همه مواضع داخلی ها بر خروجی گفتوگوهای آتی و نتیجهبخشی نهایی تلاش ها برای دفاع حداکثری از بسته کامل منافع ملی کشور بیش از هر چیز اثر خواهدگذاشت.
دنیای اقتصاد:سال مکافات
«سال مکافات»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن میخوانید؛
سال ۲۰۱۱ میلادی، سال مکافات بود. گناهکار پرونده، دولتها بودند و شاکی و دادرس پرونده ملتها.
گناه دولتها در شمال و جنوب سیاسی جهان دو شکل متفاوت داشت و به تبع آن مجازاتها هم دو گونه متفاوت بود. گناه دولتهای شمال جهان یا کشورهای صنعتی، بیاعتنایی به «قانون اقتصاد» و خارج کردن آن از مدار طبیعی بود. مداخله دولتهای اروپایی و آمریکا در اقتصاد در سال ۲۰۱۱ پدیده تازهای نبود و در واقع میتوان گفت در ۱۰۰ سال گذشته، هیچگاه اقتصاد از زیر یوغ دولتها بیرون نیامده است؛ اما آهنگ مداخله و میزان نفوذ دولتها در اقتصاد در پنج دهه گذشته مدام رو به فزونی بوده و به جز دورهای کوتاه در دهه ۱۹٨۰- که در آمریکا و انگلستان جنبش آزادسازی و خصوصیسازی فعال شده بود- سیطره دولتها بر اقتصاد را میتوان پدیدهای همیشگی به شمار آورد.
مکافاتی که «قانون اقتصاد» برای دولتهای مداخلهگر در نظر گرفت، بحران مالی فراگیر بود که دامنگیر اقتصاد آمریکا و اروپا شد. این بحران در آمریکا در سیمای بحران بدهی دولت و بنگاهها و نکول تقریبا همگانی از بازپرداخت وامها ظاهر شد. جلوه سیاسی این بحران نیز در جنبش اشغال والاستریت بروز پیدا کرد که هنوز پسلرزههای آن ادامه دارد. در اروپا وضع از این هم پیچیدهتر بود و بحران بدهیهای یونان و به درجات کمتر ایتالیا، اسپانیا و پرتغال، اتحادیه پولی یورو را زیر فشار گذاشت. سایه بحران مالی سال ۲۰۱۱ چنان سنگین بود که جشن ۱۰ سالگی یورو را به کام اروپاییها تلخ کرد و شادمانی شکار بنلادن، آنگونه که باید ذائقه آمریکاییها را شیرین نکرد.
اما در سوی دیگر عالم، وضع فرق میکرد. سال ۲۰۱۱ برای اعراب شمال آفریقا بهار آزادی بود و تونسیها و مصریها و لیبیاییها را به آرزوی دیرینه برکناری دیکتاتورها رساند. در چند گوشه دیگر خاورمیانه و خلیجفارس از جمله بحرین و یمن خیزشهای آزادیخواهانه شروع شده، اما هنوز به بار ننشسته است. برکناری نسبتا آسان بن علی و مبارک روسایجمهوری مادامالعمر تونس و مصر و برکناری دشوار معمر قذافی رییس غیرعادی کشور لیبی پدیدههایی کشوری، اما با آثار بینالمللی بودند و گویی در ارکان نظری و عملی حکومتهای خودکامه لرزهای انداختند که آثار آن تا مدتهای مدید باقی خواهد ماند. حتی در لابهلای شعارهای جنبش تسخیر وال استریت هم اشکالی از گرتهبرداری از انقلابات خاورمیانهای دیده میشود و برخی رهبران این جنبش میگویند از تحولات تونس و مصر الهام گرفتهاند.
مرگ کیم جونگ ایل رهبر مطلق العنان کره شمالی و واتسلاو هاول، آغازگر جنبشهای اصلاحگرانه اروپای شرقی در هفتههای آخر سال میلادی ۲۰۱۱ تقارن کمیک شگفتانگیزی بود. کیم جونگ ایل که بی سر و صدا جانشین پدر شده بود، به همان بیسر و صدایی جایش را به پسرش داد، اما هاول وقتی که مرد در عین محبوبیت، خارج از قدرت سیاسی بود. این دو مرگ جلوههایی نمادین از دو شیوه ملکداری در جهان امروز را به نمایش گذاشت: قدرت در مدار بسته خودکامگی و چرخش آزاد قدرت به اراده مردم.
شوق آزادیخواهی در سال ۲۰۱۱ چنان فراگیر و پرتوان بود که همه تحولات جهان در پرتو آن شکل گرفت و تحلیل شد. خروج نیروهای آمریکایی از عراق، انتخابات پرشبهه روسیه و شکست حصر رهبر مخالفان در میانمار از جمله این تحولات بود که هر یک گونهای از جدال آزادی در برابر ناآزادی بود. حتی توجه نامعمول به مرگ استیو جابز بنیانگذار اپل را میتوان ذیل شوق دستیابی آزادانه به اطلاعات که جلوهای از آزادی است، تفسیر کرد.
سرانجام اینکه، سال مکافات ۲۰۱۱، در مجموع خزان اقتصاد و بهار سیاست بود. بازندگان خزان اقتصاد مردمانی بودند که دولتها اموال آنان را بد اداره کردند و موجب کسری بودجه و بدهیهای هنگفت شدند و برندگان بهار سیاست، مردمانی بودند که از جور سیاستمداران ستم پیشه خلاص شدند. بنابراین سال نومیلادی را میتوان سال ادامه تسویه حساب با بقایای خودکامگان سیاسی و تبدیل شدن خزان اقتصادی به مساله اصلی جهان به شمار آورد. در سال پیشرو، اروپاییها کماکان با بحران یورو دست و پنجه نرم خواهند کرد و آمریکاییها، حتی به فرض فروکش کردن جنبش تسخیر وال استریت، کماکان با معضل کسری بودجه و بحران شرکتها و بانکها روبهرو خواهند بود.
بهار سیاست و خزان اقتصاد، دو روی سکه عدمتعادل در جهان امروز هستند و بازگشت تعادل در گرو به سامان رسیدن این دو است. احتمالا محور اصلی تحولات سال ۲۰۱۲، حصول همین تعادل است که نتیجه آن کاهش قدرت دولتها و افزایش قدرت ملتها است: از میدان التحریر قاهره تا خیابان والاستریت نیویورک.
جهان صنعت:خسته نباشید؛ دلار ۱۷٨۰ تومان شد
«خسته نباشید؛ دلار ۱۷٨۰ تومان شد»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مهرداد میهن دوست است که در آن میخوانید؛ دلارهای نفتی که میتوانست نجاتبخش اقتصاد ایران باشد هرگز اینگونه نشد و کشتی اقتصاد ایران که پیشبینی میشد با افزایش افسانهای بهای نفت روزگار آرامی را سپری کند در دولتهای نهم و دهم با انواع و اقسام بحرانهای اقتصادی مواجه شد.
در واقع نهتنها روزگار بر وفق مراد تولید سپری نشد بلکه هرچه میگذرد صدای ناله تولیدکنندگان بیشتر به گوش میرسد تا آنها با نیمی از ظرفیت خود کار کنند و برخی نیز روی خط زیان گام بردارند.
در حالی که سایه تحریمها روزبهروز گستردهتر میشود، کمترین انتظار از مسوولان دولت این بود که مشکلات بینالمللی را به داخل مرزها نکشانند. آنها در حرف یکصدا از بیتاثیر بودن تحریمها میگویند اما بازاری که این روزها افسارش در دست هیچکس نیست، رم کرده و چنان به تحریم بانک مرکزی واکنش نشان داده که حتی تحریمکنندگان هم فکرش را نمیکردند.
تحریمهای خارجی در کنار تدابیر ناصحیح داخلی تنها به التهاب بیشتر انجامید. حالا نهتنها بازار ارز که بازار سکه و حتی مسکن هم متاثر از پول آمریکاییهاست. جالب اینجاست که در اوج این التهابها هیچ صدایی از مسوولان ایرانی بلند نمیشود و هیچکس حاضر نیست به مردم بگوید علت این اتفاقات چیست.
محمود بهمنی هنوز هم در خواب تبدیل کردن ذخایر کشور به طلاست و هر بار که از او انتقاد میکنند ، سینه سپر میکند که من تشخیص دادم ذخایر کشور به طلا تبدیل شود تا با گرانی طلا، کشور میلیاردها دلار سود کند.
شمسالدین حسینی هم که مقابل نامش عنوان سخنگوی دولت نشسته است نه به رسانهها پاسخ میدهد و نه سیاست جدیدی را اعلام میکند که بر پایه آن کشتی اقتصاد کشور از توفان خودساخته نجات یابد.
دوربینهای صداوسیما هم که در هر حرکت کوچکی دولتمردان محبوبشان را تنها نمیگذارند، این روزها سراغ هیچکدام از مسوولان نمیروند و دلیل این همه نابسامانی را جویا نمیشوند.
سخن گفتن از لزوم استعفای مدیران بانک مرکزی هم به لطیفهای مانند شده که از فرط تکرار دیگر خندهدار نیست، استیضاح هم که یکبار با لطایفالحیل ناکام ماند.
پس تا اطلاع ثانوی نه کسی استیضاح میشود و نه از استعفا خبری است، تدابیر مخصوص دولت هم چارهساز نبوده و بهتر آن است که بنشینیم به تماشای بازاری افسارگسیخته که سر ایستادن ندارد.
منبع: جام جم آنلاین
|