یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

داستان من و سیب
(سه شعر کوتاه)


عسگر آهنین


• سیب، از دست تو افتاد در آب
آب آن را برداشت
حال، من می دوم و سیب
که یک نقطه ی کوچک شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ دی ۱٣۹۰ -  ٣ ژانويه ۲۰۱۲


 داستان من و سیب

سیب، از دست تو افتاد در آب
آب آن را برداشت
حال، من می دوم و سیب
که یک نقطه ی کوچک شده است
۱۵ دسامبر ۲۰۱۱

فرصت بازی

شب که شد
فرصت بازیست
سیب سرخی را در دست بگیر
و سوار اسبی چوبی شو
من پی سیب تو بر دایره خواهم چرخید
تا دم صبح، که بیدار شوم.
اول دسامبر ۲۰۱۱

شب سیب

ماه، کامل شده است
گرگ ها، زوزه کشان، در پی جفتی هستند
دل من در پی سیبی
که تو گازش بزنی
و بر آن سرخی لب های تو پیدا باشد.
۱۱ نوامبر ۲۰۱۱



 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست