تابلوی قیر
یوسف صدیق (گیلراد)
•
قار قارِ بی توقفِ قیرین
قانقاریای سکوت را درمان نمیکند.
قبرستان
زخمهایش را میپوشاند
با خاک و سنگ و فراموشی.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۴ دی ۱٣۹۰ -
۴ ژانويه ۲۰۱۲
قار قارِ بی توقفِ قیرین
قانقاریای سکوت را درمان نمیکند.
قبرستان
زخمهایش را میپوشاند
با خاک و سنگ و فراموشی.
زمستان
بهمنهایش را می آویزد
از گوشهای شب.
. . .
آیا تو نیز چون من میلرزی؟
آیا تو نیز در بی نشانی و بی نامی
زیر و رو شدهای؟
پاسخ نمی دهد کلاغ .
پاسخ نمی دهد.
گویی به واهمههایش نوک میزند
و به قمریهای مرده فکر میکند.
گویی در قار قارش قیر میشود
و میچکد درون گورهای گروهی .
. . .
مرگ
لابلای اسکلتها می لغزد.
شب
گوشوارههای سنگیناش را تحمل میکند
و من
نگاهِ بی تفاوت تاریخ را
که از کنارم میگذرد
و سیگاری آتش میزند در قیر.
|